یادآوری به پدرخواندهها! / راهبرد اقدام؛ ضربت متقابل/ از گام دوم انقلاب تا گام دوم دولت
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، یادآوری به پدرخواندهها!، راهبرد اقدام؛ ضربت متقابل، از گام دوم انقلاب تا گام دوم دولت، ادغام بانکها و موسسات مالی، بنبست اروپایی، راز و رمز چراغ سبزهای امارات، قانونگرایی دانشیک، جای خالی گزارش سفید و گردونه انتخابات گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای امروز است که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
• روزنامه حمایت مطلبی با تیتر یادآوری به پدرخواندهها! منتشر کرد که به این شرح است:
گام دوم جمهوری اسلامی در مواجهه با بدعهدی اروپا و تحریمهای مجدد آمریکا روز گذشته با عبور از سقف غنیسازی اورانیوم به میزان ۳.۶۷ درصد کلید خورد. ایران از دو ماه پیش، تصمیم خود برای کاهش الزامات برجامی را که مستند به بند ۳۶ برنامه اقدام جامع مشترک بود، به اطلاع طرفهای توافق هستهای رسانده و تلویحاً هشدار داده بود که چنانچه در انجام تعهداتشان تعلل ورزند، از برجام خارج خواهد شد. مقارن افزایش فشار کشورمان به اروپا، شاهد تقلا و دستپاچگی فرانسه، انگلیس، آلمان و نهاد سیاست خارجی اتحادیه اروپا هستیم که با زبان تهدید و گاهی تطمیع، میکوشند که مانع از کاهش پلکانی تعهدات کشورمان در برجام شوند. بهعنوان نمونه، «فدریکا موگرینی»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بدون توجه به بدعملی تروئیکای اروپایی در خصوص برجام، خواستار بازگشت ایران به تعهداتش شد و آن را ناقض توافق هستهای دانست. «نیلز آنن» وزیر مشاور آلمان در امور خارجه نیز با بیان اینکه کشورش ایران را به خاطر برآورده نشدن انتظاراتش از برجام درک میکند، گفت که انتظار دارد تهران به تمام تعهداتش در این توافق پایبند بماند! انگلیس هم پیشازاین، با هر نوع اقدام تقابلی ایران مخالفت کرده و وزیر خارجه این کشور در تهدیدی کودکانه اظهار کرده بود که اگر ایران برجام را نقض کند، کشورش از توافق هستهای خارج خواهد شد! افزون بر این، مکرون حدود ۱۰ روز قبل گفته بود که سعی میکند ترامپ را به رفع برخی تحریمهای ایران ترغیب کند، اما با وجود پذیرش قصور اروپا برای نشان دادن حسن نیت در قبال جمهوری اسلامی، اقدام دیروز کشورمان را «نقض برجام» توصیف کرد! بااینحال، کاخ الیزه مدعی شده است که ایران و فرانسه توافق کردهاند که از ۱۵ جولای (۲۴ تیر)، شرایط ازسرگیری گفتگوهای هستهای با همه طرفها را بررسی کنند! پیشبینی میشود که طرفهای اروپایی برای متقاعد کردن جمهوری اسلامی برای عدم خروج از برجام، وعدههایی بسیار سطحی نظیر پیش کشیدن بحث مذاکره مجدد را مطرح کنند؛ لذا پیش از هرگونه تعامل مجدد با اروپا لازم است که نکات ذیل مورد تأکید قرار گیرند.
۱. اروپاییها بههیچوجه قصد عمل به تعهداتشان را ندارند و صرفاً به دنبال این هستند که ایران دست از عمل متقابل برداشته و به برجام پایبند باشد. هدف قاره سبز از مطرح کردن پیشنهاد مذاکره نیز صرفاً استفاده منفی تبلیغاتی به نحوی است که کشورمان را عامل ناکارآمدی برجام معرفی کنند؛ ازاینرو، به عقیده نگارنده این سطور، مذاکره مجدد از این منظر چیزی جز اتلاف وقت نیست. از طرفی، هرچند اعلامشده که هر دو ماه یکبار گامی در راستای مقابله با تحریمها برداشته خواهد شد، اما باید توجه داشت که ظرف زمانی ۶۰ روز، در مقابل خلف وعدههای هر روزه آنها بسیار فراخ است. شایستهتر این بود که وقتی آمریکا از برجام خارج شد، مسئولان کشورمان زمان را از دست نمیدادند، چون آمریکا طرف اصلی این معاهده بود و خروج این کشور از توافق هستهای، عملاً برجام را از حیز انتفاع ساقط کرد. بااینهمه، اگر قرار است که مذاکره مجددی میان اروپا و ایران کلید بخورد، باید بهصراحت اعلام شود که برجام و مجموعه تعهدات ایران ذیل آن، منتفی است و حاضریم که بهجز آمریکا، با دیگر کشورها مذاکره کنیم. چنانچه اروپاییها توانستند که «تمام» حقوق ایران را بدون کموکاست در برجام رعایت و زیانهای ناشی از خروج آمریکا از توافق هستهای ازجمله خسارات ناشی از تحریمهای آمریکا علیه ایران را جبران کنند، در آن صورت، کشورمان میتواند دوباره بخشی از برجام باشد.
۲. تصریح و تأکید برخی از مقامات کشورمان به پایبندی به برجام درحالیکه آمریکا رسماً خروج خود از این توافق را بدون عملیاتی کردن تعهداتش اعلام کرد، نباید باعث شود که خیال اروپاییها هم راحت شود که اگر آنها به وظایف خود عمل نکنند، هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و ایران کماکان بدون چشمداشت در برجام باقی خواهد ماند و بهعبارتدیگر، تمام محدودیتها علیه خود را به اجرا درخواهد آورد! لذا در مذاکرات احتمالی آتی با اروپا، طرف مقابل همیشه باید در مرز خوف و رجا باقی بماند و اطمینان حاصل کند که کوچکترین خبطی با واکنش ایران روبهرو خواهد شد.
۳. یکی از در باغهای سبزی که اروپا نشان میدهد تا ایران را بدون ما به ازا در برجام نگه دارد، رونمایی از ساز و کاری بهشدت ابتدایی و ناکارآمدی به نام «اینستکس» است، درحالیکه خواست ایران، راهاندازی اینستکس نبود بلکه میخواستیم همه تحریمها ازجمله تحریمهای بانکی برداشته شوند. قرار نبود که بهجای تأمین اقلام تحریمی، اقلام غیرتحریمی (غذا و دارو) را با منت و در ازای دریافت پول فروش نفت به ایران بدهند، ضمن اینکه یکی از شروط ادامه برجام با اروپا، تضمین فروش نفت ایران بود که در حال حاضر چنین اتفاقی نیفتاده است. از یاد نبریم که تقلیل مطالبات ایران به ساز و کار معیوب اینستکس، نوعی توجیه تحریمهای آمریکاست درحالیکه همه باید تعهدات کلان اروپا را به آنها یادآوری و همواره آن را مطالبه کنند.
۴. ایران در پاسخ به درخواست اروپا برای مذاکره مجدد، هیچگاه پاسخ منفی نداده، اما واقعیت آن است که کشورهای قدرتمند این قاره که نقش پدرخوانده را برای سایرین بازی میکنند، ازنظر ماهیت، تفاوتی با آمریکا ندارند. بهعنوان نمونه، انگلیس که در میان سه کشور تروئیکای اروپایی، تندترین مواضع را اتخاذ و تهدید به خروج از برجام کرده، امروز هم مانند گذشته اگر مجال یابد، مهلکترین ضربات را به جمهوری اسلامی وارد میکند، کما اینکه نیروی دریایی این کشور به بهانه تحریمهای اتحادیه اروپا علیه سوریه، یک فروند نفتکش ایرانی را توقیف کرد. کسانی که فکر میکنند برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا به معنای پایان خصومتهاست، باید نگاهی عبرتآموز به رفتار انگلیس داشته باشند. باوجودآنکه ایران و انگلیس در کشورهای یکدیگر سفیر دارند، اما ذرهای از خصومت انگلیس نسبت به ایران کاسته نشده و هیچ قطعنامه و توطئه ضد ایرانی نیست که روباه پیر در زمره طراحان و بانیان آن نباشد. افزون بر اینکه بهراحتی از زیر بار تعهداتش در برجام شانه خالی کرده و ایران را به نقض برجام متهم میکند! و بالاخره اینکه تجربه ثابت کرده است که نباید و نمیتوانیم اروپا را دوست خود تلقی کنیم کما اینکه اتخاذ این سیاست به مفهوم دشمن انگاری آنها نیست. هر زمان که با اروپاییها از موضع قدرت صحبت کردیم و دستاوردهای هستهای خود را به رخ آنان کشیدیم، کوتاه آمده و مجبور به امتیازدهی شدند؛ لذا با توجه به توانمندیهای فنی فراوان داخلی، ضروری است به آنها تفهیم کنیم که تنها راه پیش روی آنها، عمل به تعهداتشان است و اگر خواستار دور جدیدی از مذاکرات باشند، اخذ تضمین عملی برای عمل به تعهداتشان» و «جبران خسارتهای ناشی از نقض عهد آمریکا» گامهایی هستند که لازم است در دستور کار قرار گیرند.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان راهبرد اقدام؛ ضربت متقابل درج کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
یک گفتوگوی تلفنی واجد کدام اهمیت است که آقای عراقچی میگوید «تماس آقای روحانی و ماکرون سازنده بود. تمایل برای پیدا کردن راهحل، مشهود است و اراده آن وجود دارد. دور جدید گفتگوها برای رسیدن به راهحل منطقی آغاز شده است.»؟ ما اکنون در دیماه ۹۴ که اجرای تعهدات غرب آغاز شد یا حتی اردیبهشت ۹۷ که آمریکا از توافق خارج شد، قرار نداریم. بلکه کوهی از تجربه تلخ و اشباعشده را درباره اروپا پشت سر گذاشتهایم و ضرورت دارد رویکرد ما نیز طبق همین تجربه تغییر کند. برجام، تعهد متقابل بود، اما در عمل مسخ شد و به تعهد یکطرفه تغییر ماهیت داد. واقعا تعهد بانکی اروپاییها، اینستکس بود که معاون وزیر خارجه میگوید «فعلا اروپاییها فقط در حوزه بانکی توانستهاند اقدامی عملیاتی انجام دهند که حاصل آن اینستکس است»؟ خطای راهبردی دولت که غرب را تا همین اواخر دچار سوءمحاسبه کرد، این بود که پای حداقلها و خطوط قرمز خود نایستاد و جز حفظ برجام به هر قیمت، به خط قرمز دیگری اهمیت نداد، ولو ضرورت برداشتن تحریمها؛ بنابراین در حالی که طبق برجام باید ما و اروپا از آمریکا به خاطر نقض برجام (ضمیمه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت) شکایت میکردیم، آمریکا پرونده ایران را به شورای امنیت میبرد و موضوع نشست آژانس میکند؛ نمایندگی دائم ما در وین هم در توییتر، اقدام آمریکا را «طنز تلخ» میخواند. در آن سو، در حالی که توقیف نفتکش قبل از برجام سابقه نداشته، راهزنان دریایی انگلیس، نفتکش حامل نفت ایران را در تنگه بینالمللی جبل الطارق متوقف میکنند. بهانه، تحریمهای ضد سوری اتحادیه اروپاست و حال آنکه انگلیس از اتحادیه خارج شده است. این اقدام، نقض صریح برجام است. آنها در حالی که از ایران میخواستند در برجام بماند، از همه طرف به برجام شلیک میکنند. سه دولت اروپایی متعهد شده بودند ضمن مقابله با تحریم بانکی و مالی، از ایران نفت بخرند. اما نه تنها چنین نکردند، بلکه انگلیس حتی علیه فروش نفت ایران کارشکنی میکند. نکته قابل تامل اینکه پیش از برجام، روزانه بین ۱/۲ میلیون تا ۱/۵ میلیون بشکه نفت میفروختیم و قیمت به خاطر شرایط ملتهب بازار، تا ۱۰۰ دلار هم صعود کرد، اما اکنون همین صادرات و قیمت آن به خاطر کارشکنی و عملیات تاخیری اروپا، دچار کاهش قابل توجه شده است. در این شرایط، چرا باید با تاخیر و تدریج و گرفتن ضرب اقدامات تلافیجویانه، هزینه حریف در ارتکاب خیانت را پایین بیاوریم؟ چرا با شوک دادن، رفتار خصمانه را برای طرف مقابل، پرهزینه و غیر قابل تحمل نکنیم؟ اقدام قاطع و بازدارنده اولا باید شامل توقف همه تعهدات ما در مقابل نقض عهد کامل آنها باشد. ثانیا، راهبرد اقدام و زدن ضربات نامتقارن، اما دردناک توسعه پیدا کند. راهبرد خروج یا تعلیق کامل تعهدات در مقابل خروج طرف مقابل، تنگه در برابر تنگه، نفتکش در برابر نفتکش، و ضربه در برابر ضربه باید تبدیل به سرلوحه رفتار ملی در دوره جدید شود. باور کنیم تحریم فقط با مقاومت، عدم اعتماد به دشمن و تحمیل هزینه شکسته میشود. ما نباید ۱۴ ماه معطل اروپا میماندیم، در حالی که آقای روحانی ۱۶ سال قبل، چوب اعتماد به اروپا را خورد. آن زمان هم اروپاییها به بهانه اعتمادسازی، خواستار دست نگه داشتن و تعلیق موقت ششماهه شدند، اما پس از چند بار تمدید که ما را دو سال معطل گذاشت، گفتند بهترین تضمین، تعلیق دائمی است!
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان از گام دوم انقلاب تا گام دوم دولت منتشر کرده که به این شرح است:
گام دوم، کلیدواژهای بود که با انتشار بیانیه راهبردی مقام معظم رهبری در ۴۰ سالگی انقلاب، به صورت ویژهای وارد ادبیات سیاسی کشور شد. در این بیانیه، گذشته، حال و آینده کشور، معرفی و ترسیم گردید. بیانیهای که سراسر حرکت، امید و البته انتظار بود. در گام دوم، ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحله خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی محقق خواهد شد. علی رغم همه دشمنی ها، انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود. تجدیدنظرپذیری و اهل انفعال بودن، ممنوع است. صریحا بیان شده است که به اصول خود بهشدت پایبندیم و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بهشدت حساس. این اعتقاد وجود دارد که فاصلهها طیشدنی است کمااینکه در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است. خط مشی این بوده که پس از حمله دشمن از خود دفاع میکنیم و البته ضربت متقابل را محکم فرود خواهیم آورد. از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بودیم و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع میکنیم. باور ما این است که مدیریتهای جهادی الهامگرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه ما آموخت، ایران را به عزت و پیشرفت در همه عرصهها میرساند. این وضعیت گام دوم انقلاب بود؛ عزت در این گام برداشتن مشهود است؛ اما این روزها پیرو مهلت ۶۰ روزه به اروپا، عنوان گام دوم باز هم بر سر زبانها آمده است. اما جنس این گام، متفاوت است؛ میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. گاهی آنچنان از برداشتن گام دوم و سوم سخن میگویند که انگار فراموش کرده ایم این گام ها، رو به جلو نیست، رو به عقب است. به عقب باز میگردیم؛ به سمت آن چیزی که داشتیم؛ آن چیزی که یک روز، حق مسلم ما بود. این را نباید فراموش کرد. هر کس که دل در گرو ایران اسلامی دارد و خواهان اعتلای این مرز و بوم است، مطمئنا از اقدام اخیر دولت و شورای عالی امنیت ملی در جهت کاهش تعهدات برجامی حمایت میکند، اما این باعث نمیشود که فراموش کنیم گام اول و دومی که در کاهش تکالیف برجام برداشته ایم، تنها جبران گوشهای از خسارت محض است و به هیچ وجه قابل افتخار نیست. ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم با درصد غنای پایین که چند روز پیش به آن دست یافتیم، سالها پیش در کشور اتفاق افتاده بود، دستاوردی که ظرف سالهای گذشته به ثمن بخس معامله شد و امروز، تنها در حال بازگشت تدریجی از آن مسیر بی سرانجامیم. حالا مسئول دولتی میگوید دیدید چه سریع بازگشتیم! حد و مرز برخی صفات را جابهجا میکنند کسانی که با مردم اینگونه سخن میگویند. آب سنگین و کیک زرد و آنچه برای ما بود، دادیم رفت! حالا با خبر این بازگشتها هم خوشحال میشویم و هم ناراحت؛ خوشحال نسبت به بازگشت از راه خطا و ناراحت از اینکه این گامها میتوانست رو به جلو باشد نه اینکه با گام دهم شاید به نقطه صفر برسیم. گامها را باید برداشت؛ اما شما را به خدا گامها را انقلابی بردارید، تا عمر و جوانی ما در گامهای رو به جلو، محکم و مقتدر صرف شود.
• روزنامه فرهیختگان مطلبی با تیتر ادغام بانکها و موسسات مالی که در ادامه میخوانید:
زیان ۹ میلیارد دلاری ناشی از ادغام دو شرکت «اچ پی» و اتونومی، ادغام شکستخورده بین گوگل و موتورلا، زیان بالای ناشی از ادغام آلکاتل و لوسنت در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات، خرید شرکت خودروسازی روور (rover) توسط شرکت بیامدبلیو (BMW) در سال ۱۹۹۴ که بهخاطر تفاوتهای فرهنگی دوشرکت به شکست انجامید و بیامدبلیو مجبور به فروش این شرکت به کمپانی فورد شد، فقط تعدادی از این ادغامهای شکستخورده در حوزههای مختلف هستند. در زمینه بانکی نیز داستانهای مشابهی وجود دارد. ادغام شرکت سرمایه کانتری واید در بانک آمریکا در سال ۲۰۰۸ که در اثر ترکیدن حباب مسکن و زیان بخش املاک و مستغلات به شکست انجامید و والاستریت ژورنال از آن بهعنوان بدترین معامله در تاریخ مالی آمریکا یاد کرد، یکی از این نمونههاست. ادغام دویچهبانک و بانکرز تراست مثال دیگری در این خصوص است. در اواسط دهه ۱۹۹۰، دویچهبانک برای رقابت با بانکهای والاستریت مانند جیپیمورگان و گلدمنساکس اقدام به جذب و ادغام موسساتی مانند بانکرز تراست کرد، اما این موسسه در آن زمان دارای داراییهای سمی بود. سرمایهگذاریهایی با ریسک بالا کرده بود و حسابرسی تقلبی داشت، بههرحال تحتتاثیر این ادغام برای مدتی دویچه بانک بهعنوان بزرگترین بانک جهان شناخته شد، اما بعدها میلیاردها دلار را بهخاطر این ادغام قمارگونه از دست داد. در پایان باید گفت ادغام و تملیک، همانند بسیاری از فرآیندها و کسبوکارهای مالی دیگر، دارای ریسکهای مخصوص به خود است که باید به مدیریت آنها پرداخت. مواردی مثل انحصاریشدن، رشد کردن و بزرگ شدن، ریسکهای بدهی (اهرم مالی) بالا و ورشکستگی، مشکلات مربوط به ایجاد انسجام و هماهنگی بین شرکتها، اختلاف در قوانین و مقررات، اختلافها و مشکلات حاصل از ترکیب منابع انسانی شرکتهای هدف، مسائل سیاسی، مباحث مالیاتی و تغییر در ارزش سهام سهامداران ازجمله ریسکهایی هستند که در فرآیند ادغام و تملیک وجود دارند که باید براساس اصول علمی، به شناسایی و مدیریت آنها پرداخت و ادغامی موفق خواهد شد که با تکیه بر شناخت دقیق ابعاد و جوانب موضوع صورت گیرد.
• روزنامه ایران یادداشتی با مضمون بنبست اروپایی منتشر کرده که به این شرح است:
دومین گام ایران برای متوقف کردن بخش دیگری از تعهدات خود در چارچوب برجام و عبور از سقف مجاز غنیسازی ۳.۶۷ درصد در راستای پیگیری سیاست گامبهگام و اجرای اصل اقدام متقابل صورت گرفته است. هنگامی که جمهوری اسلامی دو ماه پیش به این نتیجه رسید که ادامه وضع موجود به ضرر منافع ملی کشور است و مانع از اقدام سریع اروپا برای تحقق بخشیدن به این منافع میشود، اعلام کرد بخشی از تعهدات برجامی خود را کاهش میدهد به این امید که اروپا تحرک جدی تری را در قبال اجرای تعهداتش از خود نشان دهد. مهمترین برنامه اروپا طراحی و اجرای سازوکار موسوم به «اینستکس» بود که بر پایه آن مقرر شد ابتدا در زمره کالاهای غذایی و پزشکی که مشمول معافیت از تحریمها میشود، فعالیت کند و سپس تعاملات مالی در قالب این سامانه مالی به سایر حوزهها از جمله فروش نفت ایران و بازگشت درآمد حاصل از آن بهصورت نقد یا کالاهای اساسی مورد نیاز تسری پیدا کند. اینجا همان پاشنه آشیل اینستکس به شمار میآید یعنی بهنظر میرسد اینستکس کاملاً به یکسری کالاهای اولیه محدود شده است و ایران خواهان برداشتن این قید است. از اینرو ایران در پایان ۶۰ روز نخست فرصت خود به اروپا به این نتیجه رسید که گام ابتدایی کافی و مؤثر نبوده است و برداشتن گام دوم و تمدید فرصت ضروری بهنظر میرسد. انتظار میرود اروپا در گام بعدی اعلام کند اینستکس علاوه بر کالاهای معاف شده میتواند روند فروش سایر کالاها و به طور مشخص نفت را نیز مهیا کند، اما تاکنون جوابی به این مسأله نداده است. به نظر میرسد جواب اروپا در این مورد منفی است بنابراین راه نجات برجام از نظر اروپا از مسیر اینستکس نمیگذرد. اروپا در چنین شرایطی خواهان گفتگو با ایران شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که به اندازه کافی مذاکره کرده و «اینستکس» حاصل شده است و اروپا باید در همین چارچوب کمک کند تا ایران بتواند نفت خود را بفروشد و پول آن را به کشور بازگرداند؛ بنابراین کشورهای اروپایی طرف برجام در اینجا به یک بنبست رسیدهاند این در حالی است که پیش از شکلگیری چنین فضایی، ایران دچار یک بنبست سیاسی شده بود که این بنبست با ماجرای سرنگون کردن پهپاد امریکایی شکسته شد. ایران در خلال ماجرای پهپاد امریکایی قدرت بازدارندگی خود را با دو شاخص نشان داد؛ یعنی نشان داد هم میتواند پیام قاطع بفرستد و هم از منظر نظامی اثبات کند قابلیت اجرای پیام خود را دارد. از سوی دیگر ایران با متوقف کردن بخشی از تعهدات هستهای خود از جمله عبور از سطح مجاز برای غنیسازی اورانیوم که در برجام تعیین شده است، از وضعیتی که طرف مقابل برای ما ایجاد کرده بود، خارج شد و توپ را در زمین امریکا و اروپا انداخت. در همین حال ایران در زمینه تنشهای نظامی و غیر برجامی بیشتر با امریکا رو به رو است و مواجههای با هیچ یک از کشورهای اروپایی ندارد البته اقدام اخیر انگلیس و ورود این کشور به موضوع متوقف کردن نفتکش ایرانی ممکن است محاسبات منطقهای ایران را تغییر داده و دامنه آن به زمین برجام هم کشیده شود. اینک از اروپا انتظار میرود اعلام کند قادر به تأمین چه میزان از خواستههای تهران است. واضح است انجام مذاکرات سیاسی در سطح وزرای خارجه ایران و ۱+۴ یا پیگیری طرح بازگشت امریکا به برجام باید در نهایت حول یک گزاره مشترک در دستور کار قرار گیرد و آن رفع کلیه تحریمهای امریکا علیه ایران و مسیر هموار کردن تبادلات مالی جمهوری اسلامی با جامعه بینالملل است.
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر راز و رمز چراغ سبزهای امارات درج کرده که به این شرح است:
«ما چرا باید پولی را که میتوانیم صرف حل مشکلات کشورمان بکنیم در یمن و لبنان هزینه کنیم؟» این سوالی است که ممکن است بعضی از ما در جمعهای جدی و حتی در نشستهای خانوادگی و خودمانی شنیده باشیم. سوالی که البته پاسخهای جدی و محکمی هم دارد. بیایید فقط روی یکی از پاسخها تمرکز کنیم تا ببینیم این هزینهها چقدر صرفه داشته است. تحولات در جنگ یمن در حال تغییر سریع است. یکی از این تحولات که نشانههای آن روز به روز بیشتر خود را نشان میدهد، سیاستی است که امارات متحده عربی به عنوان همراه اصلی ائتلاف سعودی در این جنگ در پیش گرفته است. اکثر کارشناسان حوزه یمن، یگانه راه نجات و تغییر موازنه به منظور برون رفت از بنبست محاصره و جنگ را تکیه بر حملات انبوه موشکی و پهپادی به عمق خاک عربستان و امارات میدانستند، اما درباره وجود این توانمندی یا شکلگیری آن در کوتاه مدت تردید جدی داشتند. این انتظار، اما در ماههای اخیر پایان یافته و جهان شاهد عملیات گسترده، هدفمند و مؤثر انصارا... به زیرساختهای حیاتی عربستان است، اما سران ابوظبی از دور جدید حملات انصارا... تا کنون در امان بودهاند. علت چیست؟ واقعیت این است که این روزها امارات تحت تأثیر حوادث امنیتی اخیر خلیج فارس و دریای عمان به عینه میزان شکنندگی امنیت خود را متوجه شده و در لاک خود فرو رفته است. افزون براین، امارات پس از چهار سال جنگ بی نتیجه و پر هزینه در یمن و پی بردن به اشتباه خود در برآوردها از این جنگ، در حال هزینه –فایده وتغییر سیاست خود درباره پرونده یمن است. گزارشهای غربی نیز تاکید کرده اند که امارات بخش بزرگی از نیروها، تانکها و تجهیزات نظامی خود را به شکل تدریجی و بی سر و صدا و بدون هیاهوی رسانهای که انصارا... یمن و متحدان آن را طرف پیروز معرفی کند، از یمن خارج کرده است. نفوذ انصارا... به عمق خاک عربستان به شکل مستقیم و ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان سعودی، مردم و مقامات اماراتی را به سمت پرسش درباره قانونی بودن این جنگ و ترس از تحولات آن سوق داد. مخصوصا که اماراتیها از یک سو همزمان با بمباران فرودگاههای جنوبی عربستان، عملیات حمله به شش نفتکش در آبهای کشورشان را نیز شاهد بودند واز سوی دیگرعقبنشینی دونالد ترامپ و تیم او را از تهدید جمهوری اسلامی نیز میدیدند. با این وصف به نظر میرسد اماراتیها دیگر تداوم این جریان را چندان به نفع خود نمیدانند به ویژه این که آسیبپذیرترین کشور منطقه در افزایش تنش هستند. به این دلیل است که بن زاید سعی میکند با کم کردن نیروهایش در یمن از میزان تنش در منطقه بکاهد تا کار به حد خطرناکی نرسد و منافع حیاتی اماراتیها به طور مستقیم به خطر نیفتد. در واقع، هزینه این حملات در حساب و کتاب سعودیها و اماراتیها محاسبه نشده بود و حالا اماراتیها متوجه شدهاند که چنین هزینهای بیشتر از منافعی است که از تجاوز به یمن در نظر داشتند. برآوردها حاکی از آن است که عربستان سعودی ۱۰۰ میلیارد دلار طی سه سال گذشته در یمن هزینه کرده است. هزینه امارات نیز حدود ۵۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود و تداوم جنگ ماهیانه پنج تا شش میلیارد دلار هزینه بر دوش آنان میگذارد. بنا بر این امارات هم به لحاظ امنیتی تحمل ایجاد فشار بیشتر را ندارد و هم هزینه -فایده اقتصادی آن را به تداوم ماجراجویی درمنطقه مشتاق نمیسازد، از این رو اماراتیها حتی چند وقتی است که پالسهای مثبتی نیز به تهران میفرستند که نمونه آن کاهش فشار بر صرافیهای ایرانی مستقر در این کشور کوچک عربی است. این جاست که برنامه منطقهای ایران و حمایت از نیروهای مقاومت یمنی علاوه بر این که عمق استراتژیکمان را گسترش داده وسنگرهای دفاعی ما را هزاران کیلومتر خارج از مرزهای مان ایجاد و هرگونه هزینه ماجراجویی نظامی علیه کشورمان را برای دشمنان غیر قابل پیش بینی کرده، دربزنگاههای اقتصادی نیز به کمک کشورمان آمده است. این را بگذارید کنار موارد زیاد دیگری از قدرت بازدارندگی که محور مقاومت برای کشورمان به وجود آورده است. به این روایت تاریخی به نقل از خبرگزاری فرانسه دقت کنید: در سال ۲۰۱۵ باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا در یک نشست محرمانه در کاخ سفید به رهبران یهودی و لابی اسرائیل در آمریکا گفته بود: «خیلی تعجب کردم وقتی فهمیدم دولت بوش باوجود آن که بارها از گزینه نظامی علیه ایران حرف میزند، هیچگونه طرح عملی در این باره آماده نکرده است. چون پاسخ ایران به اقدام نظامی آمریکا، با حمله علیه اسرائیل و آمریکا خواهد بود ... و موشکهای حزبا... به سمت تلآویو سرازیر خواهند شد.»
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر قانونگرایی دانشیک منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
قانونگرایی دانش بنیان، دانش پایه و یا علمی گویههای متفاوت قانونگرایی دانشیک است که میکوشد از دادهها و یافتههای علمی برای قانونگذاری استفاده مطلوب کند. قانونگرایی دانشیک مستلزم وجود رفتارهای دانشیک در این حوزه مهم جامعه است. رفتارهای دانشیک شامل مطالعه منابع علمی، انجام پژوهشهای میدانی، نگارش مقالات تحقیقی، تالیف کتاب، برگزاری جلسات کارشناسی، شرکت در همایشهای علمی، استفاده از منابع علمی کتابخانه، بهره مندی از بخشهای اطلاع رسانی و مرجع، دیدار با نخبگان و فرهیختگان و ... است. در شرایط عمومی نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی، داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد برای نامزدهای تازه وارد الزامی است. شاید مراد قانونگذار از این شرط، کمک به تامین وجه علمی برای قوانین، مجلس شورای اسلامی و کمیسیونهای تخصصی آن است. البته بازوی اصلی علمی و پژوهشی مجلس شوری اسلامی، مرکز پژوهش هاست. با توجه به پدیده ناگوار مدرک گرایی و بیشتر بودن تعداد صندلیهای برخی دانشگاهها از تعداد شرکت کنندگان در کنکور، نمیتوان به دارابودن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد برای نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی به عنوان امری کاملا موثر اعتماد کرد. شواهد عینی از دورههای اخیر مجلس شورای اسلامی نیز این حقیقت را تایید میکند. پژوهشهای انجام شده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که رفتارهای دانشیک در میان نمایندگان مردم امری کمیاب یا شاید نایاب است. دادههای غیرعلمی با روشی غیرعلمی و سنتی به قانون تبدیل میشوند و با تحمیل ناکارآمدی خود بر مشکلات زندگی مردم میافزایند. جامعه ایران هم اکنون در میان این پدیده ناگوار قرار دارد. شناخت سنتی نظام قانونگرایی نمیتواند از دادههای دانشیک برای ارتقاء کیفیت کارکرد خود استفاده کند. پیروان وضع موجود با دفاع از روشهای غیردانشیک قانونگذاری میکوشند که راه حل مشکلات زندگی مردم را بیابند، اما غافل از اینکه راه حلی وجود ندارد که بتوان آن را بصورت سنتی یافت. باید برای حل مشکلات زندگی مردم، راه حل مناسب را ساخت. این ساخت و ساز با شیوههای قانونگذاری سنتی ممکن نیست. اگر شیوه سنتی قانونگذاری در ۱۱۰ سال گذشته دارای کارآمدی لازم برای اداره امور جامعه بود نمیبایست اینگونه مشکلات ریز و درشت، زندگی را برای مردم دشوار نماید. تداوم شیوه سنتی، تفکر سنتی و نمایندگان مجلس سنتی به نفع نظام اسلامی، انقلاب و کشور نیست. چهار دهه قانونگذاری برای هر گونه آزمون و خطا، فرصت کافی است. عذری از حامیان وضع موجود پذیرفته نیست، زیرا تداوم مشکلات در زندگی مردم و ناتوانی در حل آنها گناه نابخشودنی است که تقسیم کار ملی بر اساس قانون اساسی باید پاسخگوی آن باشد. ضروری است که نظام قانونگرایی با اندیشه تحولی در دو حوزه بکارگیری دادههای دانشی و استفاده از فرآیند قانونگرایی دانشیک، مورد ملاحظه مجدد قرار گیرد. تحول در نظام قانونگرایی دارای ماهیت مهندسی مجدد است و در تدریج زمان بندی شده محقق میشود و نقطه آغازین آن از دل وضع موجود است. نظام قانونگرایی دانشیک، همچون سایر طرحهای تحولی کشور، وعده سر خرمن نیست! چرا که با نسبت بندی جدید اجزاء، قطار حرکت جامعه به سوی پیشرفت را روی ریل قرار میدهد و در را روی پاشنه!
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر جای خالی گزارش سفید منتشر کرده که به این شرح است:
وقتی در ماههای قبل، خبری درخصوص سهمیهبندی مجدد بنزین در رسانهها منتشر شد، اتفاقات زیر روی داد: هجوم مردم به پمپهای بنزین و تشکیل صفهای طولانی، اعلام مخالفت تلویحی مجلس، تکذیب وزارت نفت، بازداشت یک فرد مسوول درخصوص اطلاعرسانی، مسکوت ماندن موضوع تا اطلاع ثانوی! در این شکی نیست که وضعیت فعلی بنزین، قابل تداوم نیست؛ بنابراین دیر یا زود تصمیماتی در این خصوص اجرایی خواهد شد، اما در این بین جای یک موضوع خالی است: گفتوگوی سیاستگذاران با مردم و کسب نظرات آنها. بدیهی است این گفتگو باید در یک فضای آرام و همراه با فرصت کافی صورت گیرد، در غیر این صورت مردم منتظر گفتگو نخواهند نشست و ترجیح میدهند به صفهای پمپ بنزین هجوم ببرند! از این رو پیشنهاد میشود سیاستگذاران محترم، به جای تمرکز صرف بر اصل غافلگیری (!) از خرد جمعی و رویههای مبتنیبر مردمسالاری استفاده کنند. در دنیا، بخشهای دولتی و سیاستگذاری، گزارشهایی را منتشر میکنند که به نامهای مختلفی شناخته میشود که از آن جمله میتوان به گزارشهای موسوم به گزارش سفید (white paper) اشاره کرد. در این قبیل گزارشها تصمیم سیاستگذار درخصوص یک موضوع مهم مناقشهبرانگیز و راهکار مدنظر سیاستگذار، تبیین و منتشر میشود. به این ترتیب این فرصت در اختیار جامعه قرار میگیرد تا درباره جنبههای مختلف و مغفول موضوع، بحث و اظهارنظر کنند و بازخوردهای جامعه در این خصوص دریافت شود و برآوردی از تاثیرات احتمالی سیاست، حاصل شود. بدیهی است هر تصمیمی کل اقتصاد را تحتتاثیر خود قرار خواهد داد و ذینفعان بنا به فهم و دانش خود از موضوع و همچنین منافع خود درباره آن اظهارنظر میکنند. گزارش سفید، گزارش رسمی دولتی است که عزم بر اجرای آن وجود دارد. در مقابل، گزارش سبز نیز وجود دارد که صرفا در حد طرح موضوع است و تصمیمگیری درخصوص آن، نهایی نشده است. البته این نامگذاریها تا حدود زیادی، سلیقهای و در کشورهای مختلف، متفاوت است. درخصوص موضوع سهمیهبندی بنزین هم پیشنهاد میشود اگر مجموعه سیاستگذاران به تصمیمی رسیدهاند، آن را در قالب یک گزارش، همراه با ارقام و مستندات و جنبههای مختلف موضوع منتشر سازند. البته بحث و تبادلنظر در این خصوص چندین سال است که در رسانهها و محافل مختلف صورت میگیرد، اما همچنان طیف سناریوهای تصمیمگیری دولت بسیار متنوع است و از واریانس بالایی برخوردار است و یک تصمیم نهایی در برابر قضاوت جامعه وجود ندارد. بهطور مشابه، درباره سایر موضوعات مهم سیاستی نیز از این مستندات به اصطلاح سفید یا سبز میتواند منتشر شود و بازخورد نظرات مردم و متخصصان دریافت شود. این رویه که آن را گفتوگوی نظاممند سیاستگذار با مردم نامگذاری میکنیم دارای فواید و اثرات مثبت زیر است:
_ دریافت بازخورد کمهزینه و غیرمخرب مردم
_ احساس سهیم بودن مردم در تعیین سرنوشت موضوعات مهم مرتبط با معیشت همراه با حس احترام و اعتماد و جلب پشتیبانی و حمایت آنها
_ پرهیز از تصمیمهای اشتباه و پرهزینه که موجب سلب اعتماد از سیاستگذار میشود.
_ کاهش اثر شوکآور تصمیم سیاستی؛ زیرا از زمان اعلام تا زمان اجرای نهایی، فرصت برای واکنش وجود دارد.
_ کاهش رانت برای افراد آگاه از تصمیم؛ زیرا به هر حال ممکن است در نهایت تصمیم موردنظر اجرایی نشود که همین موضوع، میزان رانت ناشی از اطلاع از تصمیمات ناگهانی را کاهش میدهد. البته بدیهی است که این رویه درباره برخی موضوعات فوری یا محرمانه قابلانجام نیست.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر گردونه انتخابات منتشر کرده که به این شرح است:
با توجه به اینکه کمتر از هشت ماه به برگزاری انتخابات مجلس باقی مانده است، به نظر میرسد چرخ این انتخابات به جریان افتاده و جریانهای گوناگون سیاسی درصدد ایجاد لوازم مورد نیاز برای پیروزی در آن هستند. مفروض اصلی آن است که همه گرایشهای داخلی بنای مشارکت حداکثری در انتخابات را دارند؛ اما بخش تندروی یک طیف خاص سیاسی که همیشه نانش را در تنور اختلاف و شبههآفرینی داغ کرده، اینبار هم در حال نمایشی از ناز کردن و شرطگذاری است که تا با راهبرد مظلومنمایی جایگاه خود را تثبیت کند. حال آنکه واقعیت آن است که دولت کنونی با همه مشکلات و دشواریهایش، ماحصل انتخاب، حمایت و پشتیبانی جریان اصلاحات (از همه طیفها و گروهها) است و این جناح سیاسی نمیتواند خود را از زیر بار چنین مسوولیت مهمی خلاص کند. اصلاحطلبان، دولت اعتدال را بر سر کار آوردند و در غم و شادی آن شریکاند و مظلومنمایی در نسبت با آنچه اتفاق افتاده، گرهی از کارشان باز نمیکند؛ مضاف بر اینکه روال دو دهه اخیر نشان داده که این برنامهریزیهای رسانهای، صرفاً تا یکی، دو ماه مانده به برگزاری انتخابات خواهد بود و از آنجا که کسب کرسی مجلس، برای برخی بسیار بااهمیت است، نمیتوانند با وجود آنچه محدودیتهای تأیید صلاحیت و... مینامند از چنین عرصه تاثیرگذاری چشم بپوشند. تجربه لیستهای فاقد ایدئولوژی و برآمده از لابیها و رانتها در دو انتخابات اخیر مجلس و شورای شهر (به اذغان چهرههای دوم خردادی) اثبات چنین مدعایی است.
• روزنامه جام جم یادداشتی با تیتر گام دوم؛ محافظهکارانه، اما در مسیر درست منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
گام دوم، یک قدم کوتاه در مسیر درست است. من عقیده دارم این گام، محافظهکارانه برداشتهشده و میتوانست و باید خیلی قویتر میبود. ایران نیازمند آن است که تعهدات کلیدی در برجام را به سرعت به عقب برگرداند تا هم برای فشارهای غرب به آن هزینه وارد کرده باشد و هم برای هرگونه مذاکرات آتی دست ایران را پر کند. من حس میکنم گام دوم برای اینکه این پیامها را بدهد به اندازه کافی قوی نبود و این ممکن است طرف مقابل را دچار اشتباه محاسباتی کند که ایران در آنچه میگوید چندان جدی نیست. همچنین میتوان ردهایی از نوعی توافق با اروپا در این گام دید. با این حال لازم میدانم تاکید کنم مسیر درست است و تنها راه ایران برای وادار کردن طرف مقابل به تغییر محاسبات همین کم کردن تعهدات برجامی است منتها ما درباره سرعت و کیفیت این گامها با دوستان دولت اختلاف جدی داریم. درباره رآکتور اراک نگرانی این است که ایران همچنان به طرح نوسازی این رآکتور از سوی اروپا امید داشته باشد. از آنچه آقای کمالوندی اعلام کرد این بو استشمام میشود که طبعاً این ادامه وضع قبلی است نه گام جدید. شاید سناریوی بهتر آن باشد که قلب راکتور همین حالا نوسازی شود و این منافاتی با طراحی رآکتور جدید از سوی غربیها ندارد منتها اگر واقعاً خواهان ارسال یک سیگنال راهبردی هستیم باید دو کار را همزمان انجام بدهیم. در آستانه برداشتن گام دوم از سوی ایران، گفتوگوی تلفنی میان روسایجمهور ایران و فرانسه صورت گرفت و اروپا مجدداً مهلتی تا ۲۴ تیر گرفته است. ارزیابی من این است که اروپا این مهلت را گرفته تا حرف آخرش را بزند و همین امر که در تماس تلفنی آقای روحانی با مکرون در روز شنبه اتفاق افتاده منجر به تعدیل گام دوم شده است. تقریباً با اطمینان میتوان گفت که در جلسه وزرای خارجه ۱+۴ هم اتفاق مهمی نخواهد افتاد منتها ایران باز زمان را از دست میدهد.در مجموع ما باید چند ملاحظه مهم را در ذهن داشته باشیم. اولین و مهمترین نکته این است که برجام به شکل فعلی دیگر آیندهای ندارد و حتی اگر دموکراتها هم سرکار بیایند از اهرمهایی که ترامپ ایجاد کرده برای امتیازگیری بیشتر از ایران استفاده خواهند کرد بنابراین ایران ناچار است تا جایی که میتواند اهرمهای خود را توسعه بدهد. ملاحظه دوم این است که تهدیدهای غرب و اروپا را نباید جدی گرفت. حتی اگر سازوکار ماشه یا snap back فعال هم بشود و قطعنامههای شورای امنیت برگردد وضع تحریمها از این بدتر نمیتواند بشود. امید بستن به اینکه اروپا کاری بکند تنها زمانی معتبر است که کاهش تعهدات برجامی در حوزههای کلیدی به طور قوی و سریع انجام شود.