چگونه مکالمههای روزمره را بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنیم
اغلب قسمت اعظم ناراحتیهایی که ما از دیگران داریم زاییده ذهن ما و تعبیری است که بر روی حرفهای آنها میگذاریم چرا که نمیتوانیم اطرافیان خود را وادار کنیم که مثل ما فکر کنند و بر طبق خواسته ما سخن بگویند. اما زمانی که شنونده یا مخاطب مکالمهای هستیم با ارزیابی و تحلیل بیش از حد حرفها، زندگی را برای خود دشوارتر میکنیم.
گروه فضای مجازی به نقل از وبسایت یک پزشک گزارش میدهد :
آموختن فنون تعاملات اجتماعی و این که صحت مکالمات را از زبان بدن فرد مخاطب و واکنشهای چشمی او دریابیم قاعدتا ایدهای مفید در روابط روزمره است، اما افراط و زیاده روی در استفاده کردن از این ترفندها میتواند آسیبرسان باشد. در واقع این که همواره به دنبال حقیقت پشت پرده باشیم و مانند کاراگاهی در جمع متهمین به دنبال روابط و رازهای فاش نشده بگردیم، لذت روابط اجتماعی را از ما خواهد گرفت. در این مقاله دستورالعملهای سادهای را مرور میکنیم که مانع از افراط ما در این زمینه خواهد شد.
توجه خود را به لحظه معطوف کنیم
در مکالمات معمول گاه تمایل افراد بر این است که اشارت و نشانهها و در واقع کلید واژهها را دنبال کنند و به دنبال سرنخهایی برای یافتن حقیقت بگردند و این تا جایی پیش میرود که دیگر صحبت مخاطب را نمیشنوند و در یک «حقیقت مجازی» که برای خود ساختهاند سیر میکنند. این افراد اغلب پس از گذشت زمان و دور شدن از موضوع بحث و فرد مخاطب، نظر به شدت متفاوتی در خصوص موضوع مکالمه دارند.
برای آن که تمرکز خود را بر روی مکالمه حفظ کنیم و به دنبال رازهای نهان کلمات نگردیم، وال استریت ژورنال تکنیکی را با نام Rasa معرفی میکند. اساس این تکنیک مشارکت در مکالمه است. در حقیقت زمانی که ما در مکالمهای خاموش هستیم، زمان لازم را داریم که درذهن خود داستانسرایی کنیم. بنابراین بهتر است بحث را به صورت مشارکتی دنبال کنیم. حتی استفاده از لغاتی شبیه «آه»، «عجب»، «اوهوم»، «واقعا!» و یا پرسیدن سوالات مرتبط به ما کمک میکند که در مکالمه باقی بمانیم.
در فکر حرکت بعدی نباشیم
ممکن است مکالمات برای ما شبیه یک بازی شطرنج یا چیزی از این دست باشد و ما در طول مکالمه با مخاطب مشغول چیدمان برنامه خود و آماده کردن واکنش مناسب برای حرکتهای بعدی و توطئههای احتمالی باشیم. شاید این برنامهریزی در نگاه اول حرکتی هوشمندانه و منطقی به نظر برسد اما پرداختن بیش از حد به آن محل انتقاد خواهد بود.
ما چک لیستی از موارد دلخواه و مورد رضایت خود را در ذهنمان آماده کردهایم و مدام بررسی میکنیم که آیا موارد مطروحه خواستههای ما را پوشش میدهد یا خیر و البته نتایج این آنالیزهای گام به گام در نهایت کارگشا نخواهد بود. بنابراین شاید تنها راه حل موجود آن باشد که ذهن خود را متوقف کنیم و نگذاریم به سراغ یافتن پاسخ بعدی و واکنش بعدی برود. به عبارت سادهتر برای مشکلی که به وجود نیامده و یا حملهای که صورت نگرفته است به دنبال راه حل نباشیم.
گاهی بپذیریم که افراد منظور پنهانی از حرفهای خود ندارند
در نظر بگیرید که با دوست خود در حال تماشای یک فیلم علمی تخیلی هستید، اگر او مدام به شما یادآوری کند که همه سکانسها جلوههای ویژه است و در واقعیت امکانپذیر نیست این اتفاقات رخ دهد، مطمئنا لذت تماشای فیلم را از شما خواهد گرفت.
تجربیات ما از زندگی و آموختن شیوههایی برای پنهان سازی حقایق و نمایش آن چه که دلخواه ما است، به مرور این نگرش را در ما به وجود میآورد که در پس هر زیبایی و یا کلام شیرین و دلنشینی، واقعیتی زمخت و آزاردهنده پنهان است. بنابراین زمان زیادی را صرف میکنیم تا مکالمات را دوباره و چندباره به یاد بیاوریم، منظور مستقیم را رها میکنیم و کلمات را برای یافتن فرضیه یا حقیقتی پنهان جستجو میکنیم و به طرزی شگفتآور ذهن خلاقمان اغلب دست خالی باز نمیگردد و فرضیهای را پیدا کرده و آن را به اثبات میرساند.
تا زمانی که خود ما از پنهان کاری و سیاستهای کلامی برای رسیدن به اهدافمان استفاده میکنیم، نمیتوانیم به طور کل منکر این پنهانکاری شویم و همه مکالمات را صادقانه برداشت کنیم. اما باید بپذیریم که گاهی هم افراد دقیقا همان گونه که میگویند هستند و ماسکی بر روی صورتشان نیست.
جس لمبرت در سایت Medium میگوید:
«من در ذهنام همه مکالمات را دوباره مرور میکنم و دوباره تن صدا و دیالوگ برقرار شده را تحلیل میکنم. آیا ضعیف برخورد کردهام؟ آیا به حالت چهرهشان به درستی توجه کردم؟ آه خدای من، حتما فکر میکنند من احمق هستم! و با در نظر گرفتن شخصیت درونگرایی که دارم و این که ناخودآگاه حس میکنم در تعاملات اجتماعی ضعیف هستم، تنها زندگی را برای خودم سختتر و لذت آن را کمتر میکنم.»
تنها راه مبارزه با این عادت این است که این تحلیلها را متوقف کنیم، در مکالمات شرکت فعالتری داشته باشیم و به سادگی بپذیریم که منظور مخاطب ما دقیقا همان چیزی است که میگوید. اگر توجه بیشتری به خرج بدهیم، شیوه ارتباط برقرار کردن افراد را یاد میگیریم و راحتتر میتوانیم در مکالمات شرکت کنیم. البته بدون آنالیز بیش از حد آنها!
تعادل را برقرار کنیم
قرار نیست زودباور باشیم و ساده لوح جلوه کنیم. تمام ترفندهایی که در گفتن و شنیدن مکالمه در طی سالها آموختهایم قابل استفاده و مفید هستند. اما در یک گفتگوی معمولی و دوستانه میتوانیم آنالیز زبان بدن را نادیده بگیریم. در نقطه مقابل در یک بحث و یا یک قرار کاری توجه به زبان بدن فرد مخاطب میتواند برای ما بسیار با اهمیت باشد.
در نهایت در نظر داشته باشیم که مغروق در داستان سازی خود نشویم. همه ما میدانیم که متاسفانه دروغ گفته میشود و تشخیص حقیقت از دروغ بسیار با اهمیت است، اما نگذاریم که به قانون مکالمات ما تبدیل شود.
مهم آن است که ما دانش کافی را داشته باشیم تا بتوانیم در موقع لزوم از آن استفاده کنیم.
منبع : یک پزشک
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
آموختن فنون تعاملات اجتماعی و این که صحت مکالمات را از زبان بدن فرد مخاطب و واکنشهای چشمی او دریابیم قاعدتا ایدهای مفید در روابط روزمره است، اما افراط و زیاده روی در استفاده کردن از این ترفندها میتواند آسیبرسان باشد. در واقع این که همواره به دنبال حقیقت پشت پرده باشیم و مانند کاراگاهی در جمع متهمین به دنبال روابط و رازهای فاش نشده بگردیم، لذت روابط اجتماعی را از ما خواهد گرفت. در این مقاله دستورالعملهای سادهای را مرور میکنیم که مانع از افراط ما در این زمینه خواهد شد.
توجه خود را به لحظه معطوف کنیم
در مکالمات معمول گاه تمایل افراد بر این است که اشارت و نشانهها و در واقع کلید واژهها را دنبال کنند و به دنبال سرنخهایی برای یافتن حقیقت بگردند و این تا جایی پیش میرود که دیگر صحبت مخاطب را نمیشنوند و در یک «حقیقت مجازی» که برای خود ساختهاند سیر میکنند. این افراد اغلب پس از گذشت زمان و دور شدن از موضوع بحث و فرد مخاطب، نظر به شدت متفاوتی در خصوص موضوع مکالمه دارند.
برای آن که تمرکز خود را بر روی مکالمه حفظ کنیم و به دنبال رازهای نهان کلمات نگردیم، وال استریت ژورنال تکنیکی را با نام Rasa معرفی میکند. اساس این تکنیک مشارکت در مکالمه است. در حقیقت زمانی که ما در مکالمهای خاموش هستیم، زمان لازم را داریم که درذهن خود داستانسرایی کنیم. بنابراین بهتر است بحث را به صورت مشارکتی دنبال کنیم. حتی استفاده از لغاتی شبیه «آه»، «عجب»، «اوهوم»، «واقعا!» و یا پرسیدن سوالات مرتبط به ما کمک میکند که در مکالمه باقی بمانیم.
در فکر حرکت بعدی نباشیم
ممکن است مکالمات برای ما شبیه یک بازی شطرنج یا چیزی از این دست باشد و ما در طول مکالمه با مخاطب مشغول چیدمان برنامه خود و آماده کردن واکنش مناسب برای حرکتهای بعدی و توطئههای احتمالی باشیم. شاید این برنامهریزی در نگاه اول حرکتی هوشمندانه و منطقی به نظر برسد اما پرداختن بیش از حد به آن محل انتقاد خواهد بود.
ما چک لیستی از موارد دلخواه و مورد رضایت خود را در ذهنمان آماده کردهایم و مدام بررسی میکنیم که آیا موارد مطروحه خواستههای ما را پوشش میدهد یا خیر و البته نتایج این آنالیزهای گام به گام در نهایت کارگشا نخواهد بود. بنابراین شاید تنها راه حل موجود آن باشد که ذهن خود را متوقف کنیم و نگذاریم به سراغ یافتن پاسخ بعدی و واکنش بعدی برود. به عبارت سادهتر برای مشکلی که به وجود نیامده و یا حملهای که صورت نگرفته است به دنبال راه حل نباشیم.
گاهی بپذیریم که افراد منظور پنهانی از حرفهای خود ندارند
در نظر بگیرید که با دوست خود در حال تماشای یک فیلم علمی تخیلی هستید، اگر او مدام به شما یادآوری کند که همه سکانسها جلوههای ویژه است و در واقعیت امکانپذیر نیست این اتفاقات رخ دهد، مطمئنا لذت تماشای فیلم را از شما خواهد گرفت.
تجربیات ما از زندگی و آموختن شیوههایی برای پنهان سازی حقایق و نمایش آن چه که دلخواه ما است، به مرور این نگرش را در ما به وجود میآورد که در پس هر زیبایی و یا کلام شیرین و دلنشینی، واقعیتی زمخت و آزاردهنده پنهان است. بنابراین زمان زیادی را صرف میکنیم تا مکالمات را دوباره و چندباره به یاد بیاوریم، منظور مستقیم را رها میکنیم و کلمات را برای یافتن فرضیه یا حقیقتی پنهان جستجو میکنیم و به طرزی شگفتآور ذهن خلاقمان اغلب دست خالی باز نمیگردد و فرضیهای را پیدا کرده و آن را به اثبات میرساند.
تا زمانی که خود ما از پنهان کاری و سیاستهای کلامی برای رسیدن به اهدافمان استفاده میکنیم، نمیتوانیم به طور کل منکر این پنهانکاری شویم و همه مکالمات را صادقانه برداشت کنیم. اما باید بپذیریم که گاهی هم افراد دقیقا همان گونه که میگویند هستند و ماسکی بر روی صورتشان نیست.
جس لمبرت در سایت Medium میگوید:
«من در ذهنام همه مکالمات را دوباره مرور میکنم و دوباره تن صدا و دیالوگ برقرار شده را تحلیل میکنم. آیا ضعیف برخورد کردهام؟ آیا به حالت چهرهشان به درستی توجه کردم؟ آه خدای من، حتما فکر میکنند من احمق هستم! و با در نظر گرفتن شخصیت درونگرایی که دارم و این که ناخودآگاه حس میکنم در تعاملات اجتماعی ضعیف هستم، تنها زندگی را برای خودم سختتر و لذت آن را کمتر میکنم.»
تنها راه مبارزه با این عادت این است که این تحلیلها را متوقف کنیم، در مکالمات شرکت فعالتری داشته باشیم و به سادگی بپذیریم که منظور مخاطب ما دقیقا همان چیزی است که میگوید. اگر توجه بیشتری به خرج بدهیم، شیوه ارتباط برقرار کردن افراد را یاد میگیریم و راحتتر میتوانیم در مکالمات شرکت کنیم. البته بدون آنالیز بیش از حد آنها!
تعادل را برقرار کنیم
قرار نیست زودباور باشیم و ساده لوح جلوه کنیم. تمام ترفندهایی که در گفتن و شنیدن مکالمه در طی سالها آموختهایم قابل استفاده و مفید هستند. اما در یک گفتگوی معمولی و دوستانه میتوانیم آنالیز زبان بدن را نادیده بگیریم. در نقطه مقابل در یک بحث و یا یک قرار کاری توجه به زبان بدن فرد مخاطب میتواند برای ما بسیار با اهمیت باشد.
در نهایت در نظر داشته باشیم که مغروق در داستان سازی خود نشویم. همه ما میدانیم که متاسفانه دروغ گفته میشود و تشخیص حقیقت از دروغ بسیار با اهمیت است، اما نگذاریم که به قانون مکالمات ما تبدیل شود.
مهم آن است که ما دانش کافی را داشته باشیم تا بتوانیم در موقع لزوم از آن استفاده کنیم.
منبع : یک پزشک
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *