چهره بدون روتوش آمریکا/ روی دیوار اینستکس یادگاری ننویسید! / خاورمیانه در میانه جنگ و صلح!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، چهره بدون روتوش آمریکا، روی دیوار اینستکس یادگاری ننویسید!، خاورمیانه در میانه جنگ و صلح!، پیشنهاد نیمبند و تعلل تصمیم، آبنبات چوبی «اینستکس» و بازی اروپا با افکار عمومی، فراخوان عمومی برای اصلاح بودجه، ذوق زده نشدیم، آخر این کوچه هم بنبست است و زمان مناسب برای اصلاح اقتصادی گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای امروز است که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر چهره بدون روتوش آمریکا منتشر کرده که به این شرح است:
سابقه نقض حقوق بشر در آمریکا بر کسی پوشیده نیست و همگان بر این مساله که آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر است اذعان دارند. اثبات این مسئله به حافظه تاریخی قویای نیاز ندارد چراکه عموماً بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن را به یاد دارند. این بمباران هستهای که تا به امروز تنها مورداستفاده جنگی از سلاح هستهای در جهان است هزاران کشته برجای گذاشت. جنایتهای جنگی آمریکا فقط به یک کشور ختم نمیشود بلکه آمریکا به بهانه جلوگیری از گسترش کمونیسم نیروهای خود را در ویتنام مستقر کرد و مرتکب جنایتهای بسیاری شد. امروز ترامپ در آمریکا در قبال پول هر جنایتی را انجام میدهد و برایش فرق نمیکند که این جنایت در یمن باشد یا در یک کنسولگری در استامبول. چندی پیش رئیسجمهور آمریکا در مصاحبهای از صحبت کردن در مورد قتل «جمال خاشقچی» روزنامهنگار منتقد عربستانی و همچنین آثار حملات عربستان سعودی به یمن طفره رفت و موضوع مهم را پول عربستان عنوان کرد. استراتژی آمریکا در روابط با سایر کشورها را پول شکل میدهد و همین امر باعث شده تا آمریکا سوخترسانی به جنگندههای ائتلاف سعودی را برعهده بگیرد. انتظاری بیش از این نیز از امریکا نمیتوان داشت چراکه ترامپ دروغگوی بزرگی است. او میگوید حمله به ایران را به دلیل تلفات آن لغو کردم. این جمله از زبان کسی گفتهشده سیاستهای او روزانه جان افراد بسیاری را در فلسطین و یمن میگیرد. فردی که حتی برای جان هموطنان خود ارزش قائل نیست مدعی است به دلایل حقوق بشری حمله خود را متوقف کرده است درحالیکه میدانست اگر خطایی از او سربزند از سوی ایران بیپاسخ نخواهد ماند و او باید کشتهشدگان این حمله را در آمریکا تشییع کند بهمانند کارتر و همین امر مانع از پیروزی او در انتخابات آینده خواهد شد. همچنانکه کارتر پس از رسوایی درحادثه طبس، در انتخابات دوره بعد شکست خورد. امروز همین ترس منفعتطلبی مانع از حمله ترامپ شده است نه مسائل حقوق بشری. ژستهای حقوق بشری آمریکا تماماًدروغ است. آمریکاییها نیز مثل رژیم صهیونیستی اشغالگرند چراکه آمریکاییها ساکنین اصلی سرزمین خود نیستند و با قتل و جنایت و کشتار این سرزمین را به تصرف درآمده و ساکنان آن را به گوشهای رانده و ثروت آنان را به یغما بردهاند بهطوریکه سرخپوستهای این منطقه از کمترین حقوق برخوردار هستند. این روحیه اشغالگری و جنایت آمریکا باعث شده تا با رژیم صهیونیست همزادپنداری کند. آمریکا از ریشه ظلم است به همین جهت امام راحل (ره) اصطلاح شیطان بزرگ را برای این کشور به کار برد که توصیف مناسبی برای اعمال این کشور است. آمریکا از هیچ جنایتی کوتاهی نکرده از نقش آن در راه اندازی ساواک در ایران و شلیک به هواپیما مسافربری ما تا تحمیل رئیس کشور در کودتای ۲۸ مرداد. آمریکا یغماگری و تاراج کشورها را از جنگ جهانی دوم آغاز کرد و بر ساختار پولی- مالی دنیا مسلط شدند. در کنفرانس برتون وودز آمریکا تعهد کرد که در مقابل هر انس طلا ۳۶ دلار و در مقابل ۳۶ دلار یک انس طلا بپردازد و پایه پولی را از طلا به دلار تغییر داد تا سال ۱۹۷۱ که آمریکا نتوانست تعهد خود را در مقابل بانک مرکزی انگلیس اجرایی کند بهاینترتیب آمریکا تعهد خود را جامعه بینالمللی بهصورت علنی و یکطرفه نقض کرد و عملاً به سیستم برتون وودز پایان داد. این بعدازاین بود که آمریکا با چاپ دلار بدون پشتوانه توانست جامعه بینالملل را تحت سلطه مالی خود قرار دهد و زیانهای مالی شدیدی را به کشورهای دنیا تحمیل کرد. این رفتارهای ظالمانه به جامعه بینالملل ختم نمیشود، بلکه ساختار داخلی این کشور نیز ظالمانه است بهطوریکه ثروت در دست قشر محدودی است و اکثریت جامعه از حقوق حداقلی خود محروماند بر این اساس بود که جنبش ۹۹ درصدی در این کشور شکل گرفت. آمریکا با توسل بهزور بر دنیا مسلط شده است و خود نیز تنها این زبان را میفهمد. تنها کشوری که در دنیا توانسته است در مقابل آمریکا قد علم کند ایران اسلامی است و با یاری خدا عزت هم میآفریند. ایران توانست با رادار و موشک تولید خود پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی را منهدم کند. بعدازاین اتفاق بود که تاریخ سیاسی – دفاعی منطقه تغییر کرد و نقطه عطفی در نظریهپردازی امنیت در منطقه ایجاد شد. این اتفاق نشان داد که لافهای نظامی آمریکا در منطقه بیاعتبار است.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان روی دیوار اینستکس یادگاری ننویسید! درج کرده که به این شرح است:
متن بیانیه ۹ مادهای کمیسیون مشترک برجام که دیروز در وین منتشر شد (متن این بیانیه در کیهان امروز آمده است) به وضوح نشان میدهد که اروپاییها کلاه گشاد دیگری برای کشورمان تدارک دیدهاند و تاسفآور اینکه جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از امضاء کنندگان این بیانیه تحقیرآمیز است! ماجرا اما، برخلاف آنچه که وانمود میشود، پیچیده نیست بلکه فقط با مروری گذرا بر متن بیانیه و ساختار اعلام شده اینستکس، به آسانی و بدون کمترین ابهام و تردیدی میتوان به ماهیت ذلتبار و تحقیرآمیز آن پی برد. بخوانید!
۱- محور اصلی بیانیه اینستکس - INSTEX - است (INSTEX // Instrument in Support of Trade Exchanges) که جایگزین اروپایی برجام! و به معنای «ابزار پشتیبانی مبادلات تجاری» است. سازوکار اینستکس در یک کلمه «نفت در مقابل غذا و داروست»! این سازوکار به تنهایی نیز تحقیرآمیز است و سازوکاری است که آمریکا و متحدانش بعد از شکست مفتضحانه صدام در حمله به کویت برای آن کشور تدارک دیده و به اجرا گذاشته بودند. فرمول «نفت در مقابل غذا و دارو» درحالی به عراق دوران صدام تحمیل شد که این کشور در مقابل حمله نظامی مشترک آمریکا و متحدانش به سختی شکست خورده و ازپا درآمده بود و طبیعی بود که به عنوان یک کشور شکست خورده هیچ اختیار و اقتداری نداشت و مجبور بود هرگونه تحمیلی را بپذیرد. آیا جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایطی قرار دارد؟! هنوز از ضربشست سنگین و تحقیرکننده ایران به آمریکا که با انهدام پیشرفتهترین پهپاد جاسوسی این کشور همراه بود، چند روزی بیشتر نمیگذرد و ترامپ علیرغم آنهمه رجزخوانی علیه ایران نتوانست عکسالعملی جز چند توئیت داشته باشد. چهل سال است که آمریکا و متحدانش با همه توان به مقابله با ایران اسلامی برخاستهاند و تنها ویترینی از ناکامیها و شکستهای پیدرپی از خود برجای گذاشتهاند. امروزه عقبههای استراتژیک آمریکا و اروپا به ایران تعلق دارد و .... اکنون باید از جناب رئیسجمهور و سایر مسئولان سیاست خارجی کشورمان پرسید: کجای ایران امروز مانند عراق شکست خورده دیروز (در حاکمیت صدام) است که شما به فرمول تحقیرآمیز نفت در برابر غذا و دارو تن دادهاید؟! و در حالی که آمریکا به ناتوانی خود در مقابله با ایران اسلامی اعتراف کرده است حضرات با کدام تحلیل منطقی به جای آنکه از اروپاییها امتیاز بگیرند به حریف امتیاز دادهاند؟!
۲- اما، ماجرای اینستکس برای ایران بارها ذلتبارتر از فرمول مشابه آن برای عراق شکستخورده دوران صدام است! درک این واقعیت تلخ، اصلا دشوار نیست. بخوانید و خود قضاوت کنید! بر اساس آنچه در اینستکس آمده است ایران باید ارز حاصل از فروش نفت را به بانکهای اروپایی منتقل کند! در مقابل از کشورهای اروپایی- و نه هیچ جای دیگر- کالا خریداری کند، اما چه کالایی؟ فقط اقلام دارویی و غذایی! تا اینجا همه امتیازها به نفع اروپاست. خب، سهم ما چه میشود؟! آیا کشورهای اروپایی از ما نفت میخرند؟ پاسخ اینستکس به این سؤال منفی است! چرا که اروپا اگرچه ادعا میکند با خروج آمریکا از برجام مخالف است! ولی با کمال وقاحت و از موضع بالا تاکید میکند که به تحریمهای آمریکا علیه کشورمان پایبند است و خروج آمریکا از برجام باعث نمیشود که تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران را نادیده بگیرد! حالا باید پرسید که با اجرایی شدن اینستکس، آیا بانکهای اروپایی تحریمهای تجاری ایران را لغو خواهند کرد؟! اینستکس به این سؤال هم پاسخ منفی میدهد! بانکهای اروپایی به صراحت تاکید کرده و میکنند که تصمیم آمریکا درباره تحریم روابط تجاری با ایران را محترم میشمارند و حاضر به نادیده گرفتن آن نیستند! ...
۳- و اما، سازوکار اجرایی اینستکس برعهده سه کشور اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه است. نمونههای زیر که فقط مشتی از خروارهاست میتواند پرده از ماهیت واقعی آنها بردارد:چند هفته قبل، آقای «ماس» وزیرخارجه آلمان در سفر خود به تهران و در کنفرانس خبری مشترک با آقای ظریف، ضمن اعتراف به بدعهدی آمریکا در برجام، با گستاخی آمیخته به وقاحت گفت: «البته اگر یک طرف (آمریکا) به تعهداتش عمل نکرده، دلیل نمیشود که طرف دیگر (یعنی ایران) هم به تعهداتش عمل نکند»! و متاسفانه این گستاخی وزیر خارجه آلمان از سوی وزیر خارجه کشورمان بیپاسخ ماند! و حال آنکه اظهار نظر وی از شدت وقاحت، خندهدار نیز هست و مانند آن است که شما خانهای خریداری کرده و بهای آن را نیز تمام و کمال پرداخته باشید، ولی فروشنده از تحویل آن خودداری کند و بگوید اگر بهای خانه را پرداخت کرده باشید، دلیلی ندارد که خانه را به شما تحویل بدهند! ... و آلمان کشوری است که مدیریت پروژه اینستکس را بر عهده دارد! و با وجود دعوت رسمی از آقای ظریف برای شرکت در اجلاس مونیخ اجازه سوختگیری به هواپیمای حامل وزیر خارجه کشورمان را نمیداد و چند ماه است که یکی از دیپلماتهای کشورمان را علیرغم مصونیت دیپلماتیک بازداشت کرده است! همینجا باید اشاره کرد که مرکزیت اینستکس در فرانسه است، کشوری که آشکارا به پناهگاه تروریستها تبدیل شده است و منافقین که ۱۷ هزار ایرانی را ترور کردهاند رسما در آن کشور حضور دارند. حسابرسی اینستکس نیز بر عهده انگلیس است، کشوری که به گفته آقای ظریف اجازه گشایش یک حساب بانکی را به ایران نداده و نمیدهد!
۴- اینستکس همانگونه که اشاره شد، جایگزین برجام است، توضیح آنکه اینستکس یک معاهده جدید است که در برجام سخن و ردپایی از آن نیست. آمریکا برخلاف تعهد خود و با نقض قطعنامه ۲۲۳۱ که تضمین برجام بود از برجام خارج شده است و حالا اروپا با پیش کشیدن اینستکس از یکسو ایران را وادار به انجام تعهدات برجامی میکند و از سوی دیگر در پی آن است که خروج از برجام و نقض آشکار قطعنامه ۲۲۳۱ برای آمریکا هیچ هزینهای نداشته باشد، به بیان دیگر اینستکس پروژهای برای تبرئه آمریکا از عهدشکنی و تلهای برای ایران است تا امتیازاتی را که داده است پس نگیرد- که متاسفانه بسیاری از آنها قابل پس گرفتن نیست- و در همان حال به امتیازدهی بیشتر ادامه بدهد! آیا غیر از این است؟! چرا برخی از مسئولان محترم این واقعیت تلخ و بدیهی را درک نمیکنند و یا خدای نخواسته، نمیخواهند درک کنند؟! با یک نیمنگاه میتوان به این گفته حکیمانه و دقیق حضرت آقا رسید که: «این کانال مالی (اینستکس) بیشتر شبیه یک شوخی تلخ است و هیچ معنایی ندارد».
۵- کاهش تعهدات ایران در صورت عدم تامین خواسته کشورمان، مصوبه شورای عالی امنیت ملی و یک سند قانونی و راهبردی است. این تصمیم راهبردی نباید به تصمیم تاکتیکی طرف مقابل گره بخورد و در اجرای آن کمترین تاخیری صورت پذیرد؛ بنابراین اکنون انتظار از جناب آقای رئیسجمهور و مسئولان محترم وزارت خارجه کشورمان آن است که از فاجعه برجام عبرت گرفته باشند و با پذیرش اینستکس آن فاجعه را تکرار نکنند؛ و با صراحت و قاطعیت بر این نظر تاکید کنند اینستکس را نمیپذیرند و همانگونه که قبلا اعلام شده است، به کاهش تعهدات خود در برجام ادامه خواهند داد. اگرچه برجامی وجود ندارد و شایسته و بایسته آن است که خروج خود از برجام را رسما اعلام کنیم و بار دیگر فریب آمریکا را نخوریم و روی دیوار اینستکس یادگاری ننویسیم!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون خاورمیانه در میانه جنگ و صلح! درج کرده که به این شرح است:
برخی از فیلسوفان تاریخنگر در بررسی گذر طولانی تاریخ زندگی بشر بر این باورند که «جنگ» در آن «قاعده» و «روال» بوده است و «صلح» در این دوران طولانی، «استثناء» و در اندازهگیری زمانی از تاریخ زیست بشر، دورانی کوتاه مدت داشته است. بر این اساس یکی از نویسندگان غربی که درباره تاریخ آمریکا و تاریخ خاورمیانه، بخصوص منطقه تاریخی نیل تا فلسطین تحقیق و بررسی کرده است مینویسد: «تاریخ آمریکا با جنگهای گوناگون و مستمر شکل گرفته و تدوین شده است. بطوری که «جنگ» قلب مفهومی این تاریخ است. در دو قرن گذشته (نزدیک به ۲۰۰ سال) فقط ۱۵ سال را، آمریکا بدون جنگ سپری و گذرانیده است. میتوان نوشت، جنگ قاعده و روال تاریخ آمریکا و «صلح» دورانی محدوده و استثناء در آن دارد. همین نویسنده معتقد است ویژگی اصلی و عمده تاریخ و جغرافیای سرزمینی که امروز خاورمیانه خوانده میشود، جنگزدگی مستمر است. بطوری که زیست تاریخی اقوام در خاورمیانه همواره در میانه جنگ و صلح (جنگهای طولانی و فراگیر همچنین صلحهای کوتاهمدت و معدود جغرافیایی) در چرخش بوده و شکل گرفته است. از بارزترین تعاریف تاریخی برای سراسر خاورمیانه یکی هم این است که این منطقه، محل ظهور پیامبران و مرکز ادیان ابراهیمی (توحیدی) بوده است. عمق مفهوم ادیان ابراهیمی باور به توحید و صلح است در حالی که در نگاه به سیر طولانی از گذر ادیان ابراهیمی در این منطقه، غلبه شرک (بتپرستی) بر توحید و جنگ بر صلح چنان است که چرخش طولانی این تاریخ بر مدار «شرک» و «جنگ» چرخیده و دوران «صلح» در آن معدود و کوتاهمدت بوده است. پیامبران ابراهیمی، اغلب با کارنامه جنگهای آنها معرفی شدهاند تا امتداد طولانی از زندگی در «صلح» و «امنیت پایدار»! مسیر مراحل تاریخی خاورمیانه از مراحل جنگهای گوناگون عبور کرده است بطوری که این منطقه همواره با دو ویژگی اصلی و عمده شناخته میشود، «ثروت» و «فقرزدگی»! در اولی همواره جنگ برای تسلط بر ثروت قاعده زیست بوده و در دومی، صلح در روال فقرزدگی تعریف پیدا میکرده است؛ آنهم برای دورهای کوتاهمدت! از گذشته دور میتوان اسامی جنگهای گوناگون با انگیزههای متفاوت در سراسر خاورمیانه را برشمرد. اما در یک قرن گذشته تا امروز، بهخصوص پس از کشف ذخایر نفتی و گازی همچنین معادن گوناگون در سراسر خاورمیانه، این منطقه جنگها و تجاوزهای بسیاری را سپری کرده است. از جنگهای قومی تا مذهبی که شناسنامه تاریخی آن است تا عملکرد اغلب سلسلههای حاکم در این منطقه. تاریخ جنگهای ایران و روس و انگلیس و در کناره شمال آفریقا، مصر، جنگ با فرانسه و اشغالگری ناپلئون و ...، اما از پنجاه سال گذشته با کاشتن صهیونیسم در فلسطین از سوی انگلیسیها و در مسیر آن توسط آمریکاییها، جنگهای اعراب و اسرائیل، در کنار جنگ نفت و غارت سرمایهها از منطقه تحول جدید پیدا کرده است. اکنون ما در منطقه خاورمیانه، هم شاهد جنگ نفت (انرژی) بودهایم که میتوان آن را جنگ دلار در خلیج فارس نامید (چنانکه برخی از نویسندگان آمریکایی خواندهاند) و هم جنگ سرزمین سازی برای رژیمی نژادپرست (صهیونیستها) بهنام «کشور یهودی» با مرکزیت بیتالمقدس که هنوز ادامه دارد! در نگاه به چنین سیمایی از گذر تاریخ طولانی خاورمیانه است که امروز اغلب نویسندگان، اصلیترین شاخص برای تعریف واقعی از آن را با جمله «خاورمیانه در میانه جنگ و صلح!» شرح و توصیف میدهند. اکنون رئیس جمهور آمریکا میخواهد با همراهانی از نتانیاهو تا محمدبنسلمان تا برخی از شیوخ دیگر حاکم در خلیج فارس جنگی را شکل دهد و جبههای برای مقابله با ایران و حصار کشیدن بر انقلاب اسلامی اجرا و تحقق بخشد. در این استراتژی نوسان میان «جنگ و صلح» ترامپ اهداف گوناگونی را دنبال میکند که از آن میان، دو هدف برای او اصلی و عمده است. اول، غارت دلارهای نفتی ـ گازی شیوخ حاکم عرب در خلیج فارس. دوم، تثبیت سلطه (هژمونی) بلامنازع اسرائیل بر خاورمیانه بطوری که همه باید به پذیرش سلطه (هژمونی) رژیم صهیونیستی تمکین کنند. برای ترامپ دوستی کشورهای خاورمیانهای با آمریکا به نسبت روابط آنها با اسرائیل تعریف پیدا میکند! خاورمیانه اکنون در میانه جنگ و صلح چنان قرار گرفته است که همچون جنگهای دیگر در تاریخ این منطقه، حاصلی بجز ویرانی و تخریب و کشتار ندارد. فقط بعد از ۵ سال جنگ در یمن بیش از ۷۵۰۰ کودک جان خود را در بمبارانهای سعودیها و اماراتیها با جنگندههای آمریکایی، انگلیسی و هدایت خلبانهای خارجی از دست دادهاند. این آمار را هفته گذشته سازمان ملل ارائه داده است. ترامپ، محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را بهترین و نزدیکترین دوست خود میخواند تا هنگامی که دلارهای نفتی را حواله کاخ سفید کند! انگلیسیها بهترین بازار برای فروش تسلیحات خود را عربستان و امارات عربی میدانند. از سوی دیگر همه تلاش نتانیاهو برای ورود آمریکا در جنگ نیابتی به کار برده میشود تا مگر رئیس جمهور آمریکا وارد جنگ با ایران شود. ترامپ میگوید، فعلاً جنگی در کار نیست و ما خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ اما اگر جنگی آغاز شود، اولاً، نیروهای زمینی ارتش آمریکا وارد آن نخواهند شد، ثانیاً، جنگی با بمباران مناطق معین در مدت زمان کوتاهی خواهد بود! در سوی دیگر، همه دولتها از چین تا روسیه و دولتهای اروپایی و... مدام از خطر جنگی ویرانگر در سراسر خاورمیانه در صورت حمله نظامی آمریکا، حتی به صورت محدود، هشدار میدهند و اعلام خطر بحران بینالمللی کردهاند و تلاش دارند تا به قول رئیس جمهور چین در نشست گروه ۲۰، قلدری ترامپ را مهار کنند. هنوز همه تحلیلگران سیاسی و اغلب سران کشورها، احتمال وقوع جنگ در خلیج فارس را بسیار ضعیف میدانند، زیرا معتقدند از «جنگ» هیچ کشوری در جهان سود نمیبرد و بحران کنونی را نمیتوان با جنگ حل کرد و سامان داد. مجموعه رویدادهای سیاسی و آرایش جنگی در منطقه نشان میدهد که سیاست خاورمیانهای ترامپ، این منطقه را بحرانزده کرده است و او بجز نتانیاهو و محمدبن سلمان، همراه دیگری در اجرای سیاست «فشار حداکثری» خود علیه ایران ندارد. واشنگتن اکنون در شورای امنیت سازمان ملل تنها مانده است اگرچه دولت انگلیس اینجا و آنجا شعار همراهی با ترامپ در شورا را میدهد اما، حاصل این سیاست رئیس جمهور آمریکا در خلیج فارس و در خاورمیانه، تشدید بحران است که همچنان سراسر منطقه را در میانه جنگ و صلح میچرخاند!
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر پیشنهاد نیمبند و تعلل تصمیم منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
اروپاییها بعد از حدود یک سال و اندی تعلل و تردید و دادن پیشنهادهای غیرعملیاتی مانند اینستکس، حالا از تخصیص اعتبار مالی مستقیم به ایران سخن میگویند که صدبار از اینستکس و امثالهم، پیشنهادی مبهم و ضعیفتر است. اینستکس هنوز روشن نکرده کدامیک از مطالبات یا تعهدات برجامی را محقق میکند و طبعا بههیچوجه نفت دربرابر غذا، برای جمهوری اسلامی مطلوب نیست و در بیانیه مرتبط با ضربالاجل دوماهه نیز بر آن تأکید شده بود. حالا کمتر از ۱۰ روز تا پایان ضربالاجل ایران، اروپا همه ترفندها را به کار بسته تا بتواند در صفوف متحد تصمیمگیران ایرانی خلل ایجاد کند؛ آنهم با نمایش رسانهای و بدون کمترین اقدامی روی زمین. پیشنهاد نیمبند اخیر را میتوان نخستین ثمره از اقدام مستقیم و مسلط ایران تلقی کرد که نشان داد اگر مسیر مقاومت بهدرستی پیموده شود، دشمن حتما به عقبنشینی وادار میشود. علاوهبراین، نباید اسیر جنگهای روانی و بیانیههای علنی نظیر بیانیه مشترک تروییکای اروپا شد؛ چون این موارد بیشتر مصرف داخلی دارد و در پنهان، اروپایی که میداند توان مهار ایران را ندارد و حداقلش درگیرشدن با موج تازه مهاجرت و بحرانهای ناشی از کارتلهای موادمخدر است که تاکنون، برای مدیریت آنها هزینهای نمیکردهاند. تصمیم درست ضربالاجل دوماهه را بهسادگی نباید نادیده گرفت.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر آبنبات چوبی «اینستکس» و بازی اروپا با افکار عمومی درج کرده که در ادامه میخوانید:
نقش کوتاه آمدن دولت آمریکا از زیاده خواهیهای خود در شکل گیری توافق هستهای و همچنین ضربه خروج این کشور از این توافق به جسم نحیف برجام نه قابل انکار است و نه محل اختلاف ناظران. ایران پس از زیر پا گذاشتن توافق هستهای که به وضوح توازن همان معاهده نصفه و نیمه باقی مانده از دولت اوباما را هدف قرار میداد، پنج شرط را برای ادامه بقای برجام تعیین کرد. شروطی که برای تحقق رفع تحریمها به عنوان یکی از دو پایه اصلی برجام، حداقل انتظار ایران به شمار میرفت و مسئول اجرای آن اروپاییها به عنوان متحد سیاسی کشور خارج شده از برجام یعنی آمریکابودند؛ محکومیت آمریکا در شورای امنیت، باز نکردن فایلهای جدید با عناوینی موشکی و منطقهای، تضمین فروش کامل نفت ایران، تضمین تجارت با ایران توسط بانکهای اروپایی و در نهایت مقابله مؤثر با تحریمهای آمریکا، پنج خواسته به حق ایران از باقی ماندگان در برجام بود. با این حال اروپاییها طی یک سال گذشته نه تنها بارها اتهامات ضدایرانی موشکی و منطقهای خود علیه ایران را تکرار و از محکومیت مؤثر آمریکا خودداری کردند، بلکه در بعد اقتصادی هم به رغم همه خوش زبانیهای خود برای ایران، سینه چاک اجرای تحریمها بودند. چه آن زمان که شرکتهای خود را از ایران فراخواندند و در نتیجه سقوط مبادلات مالی ایران و اروپا به یک پنجم را رقم زدند و چه وقتی که حتی راضی نشدند سازوکار مالی شان به مبادلات غیرتحریمی را بپردازند. عملاً چیزی که اروپاییها برای جبران کم کاریهای خود در برجام ایجاد کرده اند، اینستکس بود که آن هم بعد از یک سال تعلل، تنها قرار است برای مبادلات غیرتحریمی فعالیت کند. به عبارت دیگر کوه وعدههای اروپاییها موش زاییده و سازوکار مالی آنها نه تنها گرهی از مشکلات تحریمی ایران باز نمیکند بلکه قرار است برای اروپاییها یک ظرفیت اقتصادی ایجاد و ایران را مجبور کند به جای خرید غذا و دارو از کشورهای متحد خود، از اروپاییها خرید کند! بماند که هیچ کس نمیتواند حتی همین حرف اروپاییها را تضمین کند. داستان اینستکس، اما غمبارتر از این حرف هاست؛ مقامات اروپایی طی یک سال گذشته تحرک «عملیاتی» خاصی از خود نشان ندادند، اما درست در فاصله ۹ روز مانده به پایان ضربالاجل ایران، اولین تراکنش این سازوکار انجام شده است! آنها در حالی از ایران توقع دارند که در برجام بماند که خود به خوبی میدانند که سازوکار مالی آن هم محدود به مبادلات غیرتحریمی و مشروط به تصویب FATF تنها یک «آبنبات چوبی» در برابر «دُرِّ غلتانی» است که ایران باید در برجام انجام دهد. تشکیل کمیسیون مشترک برجام در روز جمعه و همچنین مصاحبههای مقامات اروپایی درباره آغاز فرایند اینستکس در حالی است که حتی خود اروپاییها هم میدانند که ایران در اجرای اقدامات مقابلهای اخیر خود جدی است و دیگر بنا ندارد به خاطر وعدههای نسیه اقدامات نقد انجام دهد، اما چرا اروپاییها در فضای رسانهای حضور پررنگی داشته و طی روزهای اخیر بارها درباره اقدامات خود سخن گفته اند؟ پاسخ این سوال را باید در پروژه مقصرسازی ایران جست و جو کرد. کشورهای اروپایی با در نظر گرفتن تجربه ۱۸ اردیبهشت امسال و اعلام کاهش تعهدات هستهای ایران توسط شورای عالی امنیت ملی، به این مسئله یقین پیدا کرده اند که بخش زیادی از افکار عمومی دنیا به ایران این حق را میدهد که از برجام خارج شود؛ بنابراین تلاش دارند با تحریف واقعیت، اینستکس را به عنوان مابه ازای تعهدات خود در افکار عمومی جا بزنند و با طرح این گزاره غلط که اروپا این تعهد خود را به سرانجام رسانده، ایران را زیاده خواه معرفی کنند. این پروژه با اقدامات محرمانهای مانند نامه تهدیدآمیز به ایران همراه بوده است. نامهای که لاوروف وزیر خارجه روسیه آن را «باج خواهی» از ایران و «توطئه سازمان یافته» علیه تهران توصیف کرد. بنابر آن چه گفته شد به نظر میرسد اروپا با انجام نمایش یکی از چند تعهد خود (آن هم به صورت ناقص) در پی در دست گرفتن افکار عمومی مردم ایران و دنیاست. در این بین آن چه مهم است فریب نخوردن نخبگان کشورمان در درجه اول و مردم در درجه دوم و دانستن این نکته است که اروپای بدعهد در پی نمایش انجام تعهدات است و نه واقعا انجام تعهد. البته مسئولان نیز نباید فریب این بازی رسانهای و سیاسی را بخورند؛ کما این که واکنشهای اولیه در داخل نشان میدهد نظام محاسباتی مسئولان دچار اشتباه نشده و پاسخ ایران به نمایش اروپاییها قاطع خواهد بود.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان فراخوان عمومی برای اصلاح بودجه منتشر کرده که به این شرح است:
بهخاطر داشته باشیم ماندگاری این سرزمین، مرهون فداکاری و از خودگذشتگی کسانی است که از شیرینترین داشته خود، داوطلبانه گذشتند. امروز، پیکرهای صاحبان افکار بلند جان دادن داوطلبانه برای آرمانها و امنیت دیگران تشییع شدند. با خود میاندیشم در هیاهوهای سیاسی دو دهه اخیر این ارزشها گاه به وسیله برخیها مصادره و ابزاری برای استفاده شد حتی کسانی را میشناسم که نه مشارکتی در این میدان داشتند و نه باوری به آن؛ ولی آنچنان داعیهمداری پیشه کردند و السابقون* را به مسابقون تبدیل کردند و در مقابل، عدهای به هر بهانهای این ارزشها را به سخره گرفتند، بیاعتنایی کردند و نوعی نگاه موزهای شده به آن داشتند. امروز «تن»های صاحبان این ارزشها تشییع شدند و این رسالت سخت روشنفکری امروز ما هم هست که این ارزشها به خاک سپرده نشود. بیش از هر دورهای نیاز به از خود گدشتن داریم. در جامعهای که هرکسی به هل دادن دیگران مشغول است تا مواهب بیشتری به دست آورد و از دیگران پلی برای ثروت و قدرت بسازند. ما به آرمان «تن»های پل شده برای عبور دیگران نیاز داریم. خیلیها امروز احساس رهاشدگی و تنهایی میکنند. باید گفتمانی را فریاد کنیم که ما در کنار هم هستیم. ما باید از خود بگذریم تا عبوری آسوده از شرایط سخت را تجربه کنیم.
برداشت دوم:
شرایط ایران به گونهای رقم خورده که ما همیشه نیاز به پیوستگی ارزشهای تاریخی ایستادگی داریم. هرچند ما هماکنون در جنگ نیستیم و احتمال بروز جنگ هم بسیار ناچیز است؛ اما وجود روحیه مقاومت در یک جامعه، از عوامل بازدارندگی است. تقویت این روحیه، اجازه نمیدهد بدخواهان تصمیمی برای فروپاشی این سرزمین بگیرند. ادوات نظامی بازدارندگی اساسی ندارد. وجود روحیهای همانند دوران جنگ تحمیلی در یک جامعه است که تصمیم بدخواهان برای رفتار با یک جامعه و یک ملت را تعیین میکند.
شفافیت یا پرده دری؟
اصل رسانه برای اطلاعرسانی ناب است که با هدف آگاهی بخشی به جامعه و فراهم آوردن زندگی بهتر به کار گرفته میشود. از رسانه در راه درست آن برای روشنگری، شفافسازی و نظیر اینها استفاده میشود. اهالی رسانه در طول تاریخ ایران زندگی سخت و آرمانی داشتهاند و کسی از این راه به نان و نوایی نرسیده است. اما دو نوع استفاده از رسانه که در سالیان اخیر در ایران رو به رشد است، حرمت رسانه را خدشه دار کرده است. عدهای که از رسانه با مقاصد سیاسی سوءاستفاده میکنند یا در داخل و خارج دکان رسانه زدهاند و شغلشان بردن آبروی دیگران و تجاوز به حریم خصوصی افراد است. چندی پیش یک اطلاعرسانی غیرمسئولانه از رابطه یک زن با برخی از مسئولان حوزه نفت شنیدیم. در چند روز گذشته نام یکی از زنان کشورمان را که با آب و تاب به دهها نفر متصل کرده بودند منتشر شد. اولاً مطلعم که فرد دستگیر شده این فردی که رسانهها میگویند نیست. دوما اصلاً معلوم نیست که آن دستگیر شده جاسوس باشد. به کجا رسیدهایم؟ چه راحت آبروی آدمها ریخته میشود؟ مگر خدا را نمیبینیم؟ خطر آنجاست که عدهای برای دستیابی به مقاصد کوتاه مدت سیاسی خود چنین چوب حراج به نجابت یک زن مسلمان میزنند و مدیران کشور را در شرایط جنگ اقتصادی فعلی متهم به ارتباطات غیراخلاقی میکنند؛ آن هم وقتی نه اتهامی اثبات شده و نه تحقیقاتی اعلام شده است. مسأله نگرانکننده آن است که این رویکرد خطرناک حتی به برخی رسانههای متعلق به جریانات مدعی اخلاق هم سرایت کرده و با وجود مغایرت چنین رفتاری با باورهای دینی و اعتقادی ما و حتی تضاد با چارچوبهای حرفهای رسانهای، مطامع برخی جریانات سیاسی به خلق چنین ناهنجاریهایی دامن میزند. در خارج از مرزها نیز برخی جریانات مشکوک سیاسی با ترفندهای دروغسازی رسانهای سعی در سلب اعتماد مردم به نظام و ناامیدی به آینده دارند. مرزهای شفافیت و روشنگری با پردهدری و آبروبری جابهجا شده و رقابت سیاسی یا مقاصد اقتصادی، گاه هر نوع رفتار غیراخلاقی را مجاز کرده است. این آفت نه فقط متوجه دولت یا رقبای دولت که تهدیدکننده کلیه ارکان و ارگانهای اجتماعی است و باید برای آن چارهجویی کرد.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با عنوان ذوق زده نشدیم منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
کمیسیون مشترک برجام با حضور اعضاء باقی مانده در برجام در وین در حالی برگزار شد که طرفین در کنار تاکید بر ادامه روند مذاکرات، خبری را منتشر کردند که به نسبت جدید نشان میداد. آن خبر اعلام اجرایی شدن اینستکس یا همان کانال مالی مشترک ایران و اروپا طی روزهای آتی است. این مساله در حالی صورت گرفته که در باب این موضوع و البته رفتار کشورهای اروپایی نکاتی چند قابل توجه است. نخست آنکه حاضران در کمیسیون مشترک برجام و البته سران اروپا در نشست گروه ۲۰ در ژاپن در قبال برجام از واژگانی قابل تامل استفاده کرده آند. ایران در برجام بماند، ایران پای میز مذاکره بازگردد، ایران از برجام خارج شود با پیامدهای سنگینی مواجه میشود. برجام موجب امنیت جهان شده و ایران نباید با خروج از برجام امنیت جهان را تهدید سازد و ... این اظهارات در حالی مطرح میشود که یک اصل در آنها پنهان میگردد و آن اینکه به اذعان جهانیان تا به امروز تنها کشور پایبند به برجام جمهوری اسلامی بوده است و طرفهای مقابل به ویژه اروپا و آمریکا هیچ تعدی را اجرا نکرده اند. بر این اساس ادعاهای ذکر شده از سوی غرب، نوعی آدرس غلط دادن به مخاطبان مبنی بر معرفی ایران به عنوان ناقص برجام است که رسما پنهان سازی بی تعهدی طرفهای مقابل و کتمان تعهدپذیری ایران است این نوع موضع گیریها قطعا نمیتواند نکتهای مثبت در ادامه راه باشد و نشانگر استمرار رفتارهای غیر اصولی طرفهای مقابل است که تعهدپذیری آنها را زیر سوال میبرد. دوم آنکه کشورهای اروپایی در حالی از اجرای کانال مالی سخن میگویند که گویی اقدامی بشردوستانه و امتیازی مجانی به ایران بوده تا به ادعای آنها تهران در برجام بماند. در این زمینه اولا کانال مالی بخشی از برجام نبوده بلکه گام مقدماتی اروپا برای نشان دادن تعهدپذیری و اعتمادسازی است لذا نمیتواند آن را به عنوان اجرای برجام عنوان و در ازای آن طلب امتیاز داشته باشد. تعهد برجام لغو تمام تحریمهاست نه اجرای کانال مالی آن هم برای شرکتهای کوچک؛ لذا اروپا نمیتواند ادعا داشته باشد که ایران در ازای اجرای کانال مالی باید در برجام بهانه و یا اینکه تعلیق مصوبه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر تعلیق گام به گام تعهدات برجامی را خواستار باشد. این مصوبه در ازای خلف وعدههای طرفهای مقابل بوده و کانال مالی گام اعتمادساز است لذا مصوبه شورا همچنان پابرجا بوده و مطالبه ملت، استمرار اجرای گامهای بعدی است. نکته مهم آنکه کانال مالی صرفا در قالب دارو وغذا اقدامی غیرقابل پذیرش است. اروپا نمیتواند ادعای کانال مالی داشته باشد در حالی که آن را محدود به غذا و دارو مینامد. این اقدام در اذهان عمومی ایران را کشوری عقب مانده و نیازمند نشان میدهد که ادعایی خلاف واقع و البته گامی مهم در جنگ روانی برای خدشه دار ساختن روحیه ملی و جایگاه جهانی ایران است. سوم آنکه کشورهای اروپایی در نشست برجام و نیز در گروه ۲۰ صرفا در باب موضوع برجام و لزوما پایبندی ایران به برجام سخن گفته اند حال آنکه جهان اذعان دارد که آمریکا محور شرارت در قبال برجام بوده و باید به جرم زیر پا گذاشتن تعهدی جهانی محاکمه و بازخواست شود. نکته مهم آنکه اروپاییها نه تنها اقدامی در این زمینه نداشته اند بلکه با آمریکا در اتهام زنی به ایران نیز همراهی کرده اند که نمود آن را در انفجار نفت کشها در دریای عمان و نیز سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکا به حریم ایران میتوان مشاهده کرد. اروپاییها چنان رفتار میکنند که گویی ایران مجرم است و آمریکا کشوری بی گناه که رفتارش واکنش در قبال ایران است. در اصل اروپا با سکوت و حتی موضع گیری علیه ایران به حمایت از رفتارهای ضدایرانی آمریکا پرداخته اند. در کنار آنچه که ذکر شد این سوال مطرح است که چرا اروپا پس از ماهها بی تعهدی به اجرای کانال مالی تن داده اند؟ پاسخ به این پرسش را در عملکردهای اخیر جمهوری اسلامی میتوان جستجو کرد از یک سو در حوزه دفاعی در برابر تهدیدات نظامی آمریکا و اروپا، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی واکنشی قاطعانه داشته که سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی نمودی از آن است. از سوی دیگر در حوزه هستهای نیز جمهوری اسلامی با مصوبه شورای عالی امنیت ملی بر تعلیق گام به گام تعهدات هستهای به مقابله با بدعهدیهای اروپا پرداخت. رویکردی قاطع که به طرفهای مقابل نشان داد که ایران در پی گیری منافع خود قاطع بوده و حاضر به باج دهی نیست. بر این اساس میتوان گفت که ایستادگی و مقاومت زمینه ساز وادار شدن طرفهای مقابل به اجرایی ساختن کانال مالی است هر چند که این کانال مالی به معنای اجرای برجام از سوی آنها نیست و صرفا گام اعتماد سازی است. دراین شرایط ذوق زدگی در قبال کانال مالی اروپا وجود ندارد و نمیتوان آن را مولفهای برای ورود به عرصه مذاکره دانست بلکه این اقدام اروپا بیانگر این حقیقت است که مقاومت تنها راه مقابله با بی تعهدی طرفهای برجامی است که اجرایی ساختن گام دوم مصوبه شورای عالی امنیت ملی درباره تعلیق گام به گام تعهدات برجامی مولفهای مهم در این عرصه خواهد بود که اراده ایران برای تحقق حقوقشان را بر رخ طرفهای مقابل خواهد کشید.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان آخر این کوچه هم بنبست است منتشر کرد که به این شرح است:
خوش بینی وصف خوبی است، اما برای وقتی که برای دوستان به کار رود؛ در برابر دشمن وحشی که نیتش نابودی و ریشه کنی است، خوش بینی در بهترین حالت، ساده لوحی قلمداد میشود. کیست که نداند آمریکا دشمن ماست؟ با این حال، عدهای برای رسیدن به این جواب، ملتی را متحمل «تجربه تلخ» کردند و نزدیک به ۶ سال، توقف و حسرت به ارمغان آوردند. این تجربه قرار بود آفتاب تابان باشد، اما در «تقریبا هیچ» خلاصه شد؛ البته به اقرار خود دست اندرکاران، تقریبا هیچ وگرنه عدم النفع فعالیتهای این چند سال، خسارت محض است. راجع به برجام و تبعات آن بارها و بارها به فراخور نوشته ایم و خوانده اید، اما این بار باید پیرامون بدل بی قواره تری که از جانب اروپاییها عرضه شده است بنویسیم و تأسف بخوریم از اینکه برخی آن را پسندیدند! در مورد INSTEX سؤالات و ابهامات فراوان است و متأسفانه، دولتمردان و متولیان امر، هیچ پاسخ شفاف و روشنی ارائه نکرده اند. آیا فعال شدن و تداوم کار INSTEX، قرار است به پذیرش FATF مشروط شود و دوباره ابزاری برای گروکشی غربیها باشد؟ آیا با برقراری INSTEX، بخشی از خرید نفت توسط همان کشورهای اروپایی از ایران تضمین میشود یا باز هم دولتمردان اروپایی قرار است بگویند شرکتها و صنایع، تحت کنترل ما نیستند و مستقل عمل میکنند؟ اساساً با استفاده از ساز و کار INSTEX چه کالاهایی میتوان خرید؟ آیا قرار است به خرید دارو و مواردی مانند آن اکتفا شود که در این صورت، عملا INSTEX همان نفت در برابر غذاست، یا این که با آن، کالاهای تحریمی هم میتوان خرید؟ این پرسشها و دهها ابهام و سؤال دیگر اگر در پیشگاه ملت و به طور علنی، واضح و ساده پاسخ داده نشوند، هیچ افق روشنی وجود نخواهد داشت که INSTEX بهکار آید و به سرنوشت برجام دچار نشود. اگر به خاطر داشته باشید، در دوران مذاکرات پیش از برجام نیز، سؤالات مردم و حتی نمایندگان مجلس به بهانه محرمانه بودن محتوای مذاکرات، به صورت شفاف پاسخ داده نمیشد، محتوایی که فورا در اختیار سرویسهای اطلاعاتی بیگانه قرار میگرفت. البته پاسخ این سؤالات برای ما روشن است، اما به کسانی که این مسیر بن بست را مجدد میخواهند طی کنند باید گفت «من جرب المجرب حلت به الندامه، هرکه امر تجربه شده و آزموده شده را دوباره تجربه کند و اقدام به آن کند، پشیمانی سرانجام کار اوست.» کسانی که برای این قاعده، تخصیص شده اند و از رفتار غلط خود پشیمان نشدند! علت هم روشن است؛ «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالأَخسَرینَ أَعمالًا الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَهُم یَحسَبونَ أَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعًا؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند!» تحمیل یک تجربه تلخ دیگر به نظام جمهوری اسلامی و این مردم نجیب، روا نیست. استحقاق این مردم، تحمل آزمون و خطاهای قابل پیش بینی و پرهزینه نیست. همان قدر که انتهای کوچه برجام، باغهای پر از گلابی بود، انتهای کوچه INSTEX هم مملو از خوراکی و دارو و مبادلات مالی و فروش نفت است. انتهای هر دو کوچه بن بست است، ولی تنها کسانی تابلوی بن بست را میبینند که غرب زدگی کورشان نکرده باشد. آقایان رفت و برگشت به کوچه برجام ۷۰ ماه، طول کشید؛ رفتید و دست خالی و دست از پا درازتر برگشتید؛ مجدد گول این قماربازان بی رحم را نخورید و به کوچه بن بستی دیگر وارد نشوید. داخل کشور، پر است از آزادراههای رفت و برگشت دار؛ کافی است یک راه را شما برای جوانان بازکنید، مسیر برگشت پر از نعمت و برکت خواهد بود.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر زمان مناسب برای اصلاح اقتصادی درج کرده که به این شرح است:
ارهارد را پیرو مکتب فرایبورگ یا اردولیبرالیسم میدانند، مکتبی که یکی از بنیانگذاران آن ویلهلم اویکن در دهه ۱۹۳۰ است که بعدا در نقش یکی از مشاوران نزدیک ارهارد در نخستین سالهای وزارت اقتصاد وی ظاهر میشود. ارهارد در سال ۱۹۵۶ کتاب «رونق برای همه» را منتشر میکند که گویای پیام این مکتب و آن چیزی است که بعدا به «اقتصاد اجتماعی بازار» معروف میشود. از نظر ارهارد دولت باید با قدرت تضمینکننده نظم لازم برای رونق اقتصادی باشد. به عقیده وی دولت مانند داور در بازی فوتبال باید عمل کند: «داور نباید در بازی مشارکت جوید.» دولت باید جلوی هرگونه انحصار را بگیرد، کاری که او پس از ۱۰ سال مبارزه با خواستههای آدنائر، صدر اعظم آلمان و دیگر گروههای ذینفوذ، با گذراندن قانون ضد تراست موفق به انجام آن میشود. دولت انضباط بودجهای و ثبات پولی را به شدت رعایت کند؛ هزینههای اجتماعی دولت باید متناسب با توان اقتصادی و درآمدهای مالیاتی باشد. سیاستهای ارهارد به قدری موفقیتآمیز است که حتی حزب رقیب سوسیال دموکرات در کنگره خود در سال ۱۹۵۹ مبانی آن را میپذیرد. وفاق ملی درخصوص اصول سیاستگذاری اقتصادی موجب میشود جمهوری فدرال آلمان در مسیری متفاوت از دیگر کشورهای غربی متاثر از «کینزگرایی» قرار گیرد و این موجب میشود آلمان از آفت بحران اقتصادهای رفاه (تورم توام با رکود) که دامن همه کشورهای صنعتی غربی را در دهه ۱۹۷۰ میگیرد تا حدود زیادی برکنار بماند. وفاداری کم و بیش به سنت اردولیبرالیسم موجب میشود حتی در بحران مالی ۲۰۰۸ نیز آلمان آسیب کمتری ببیند. ارهارد در نزدیک به دو دهه زمامداری خود در جمهوری فدرال آلمان، ۱۵سال در مقام مدیر و سپس وزیر اقتصاد (۱۹۴۸ تا ۱۹۶۳) و سه سال بهعنوان صدراعظم (۱۹۶۳ تا ۱۹۶۶)، کشور خود را در مسیر پیشرفت اقتصادی توام با ثبات سیاسی قرار میدهد. ارهارد جایگاه مهمی در پیشرفت اقتصادی آلمان مدرن پس از جنگ دارد. روشنبینی، پایبندی به اصول علمی، اعتماد به نفس و شجاعت نقش تعیینکنندهای در موفقیت این مرد سیاسی بزرگ داشت. زمانی که ارهارد در برابر دوراهی عافیتطلبی و عمل مبتنی بر علم و اصول قرار گرفت، با مسوولیتپذیری همه خطرها را به جان خرید و بدون اعتنا به «سبکباران ساحلها»، آلمان را از «گردابی چنین هائل» نجات داد. به راستی دولتمردان ایرانی چه درسی از این اقتصاددان سیاستمدار میتوانند بیاموزند؟