تماشاگر نباشید/ «سوم خرداد» فتوشاپ نیست! / فرهنگ و ساحت اجتماعی
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، تماشاگر نباشید، «سوم خرداد» فتوشاپ نیست!، فرهنگ و ساحت اجتماعی، راهبرد جدید آمریکا برای خاورمیانه، امام صادق (ع) و نمونهای از سیاستگذاری فرهنگی، فوتبال و بنبست مدیریت دولتی، مصائب ترامپ و رهبر انقلابی و برخی مدیران غیرانقلابی گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای امروز است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت در بخش سرمقاله مطلبی با تیتر تماشاگر نباشید منتشر کرده که به این شرح است:
یکم- در فقه و حقوق اسلامی، مقوله" قضاوت "از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است چراکه رسالت بزرگی بر عهده دارد و آن پاسداری از"عدالت" است. حتی بر اساس ظرایف و دقایق فقهی از قضاوت، به عنوان جوهره حکومت اسلامی یاد میشود. به عنوان نمونه در متون فقهی و روایی در بسیاری از موارد به جای "قضاوت" از واژه "حکومت" استفاده شده است که حکمت آن به نظر متخصصان این است که اساس و مبنای حکومت، احقاق حق – قضاوت- میباشد. روز گذشته (۵ تیر ۹۸) نیز رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس، مسئولان و جمعی از قضات و کارکنان قوه قضاییه، "عدالت" را محور اساسی دستگاه قضا خواندند. یعنی از یکسو؛ ماموریت مهم و اصلی دستگاه قضا، عدالت است و از سوی دیگر؛ اگر این عدالت محقق شود، احقاق حق هم صورت گرفته است. از همین روی؛ در تمام نظامهای حقوقی، تحقق "احقاق حق" نه تنها محکی برای محکمه و عدلیه است، بلکه نقطه مطلوب و آرمانی یک دادگستری استاندارد است که در عین حال توانسته اعتماد عموم مردم را بیرون از دایره شعار و در میدان عمل جلب نماید.
دوم- امسال هفته قوه قضاییه، یک تفاوت اساسی نسبت به قبل داشت و آن روح تازهای است که طی کمتر ازچهار ماه گذشته با قرارگرفتن آیتالله رییسی بر مسند عدلیه رقم خورده است و آن روح تازه، موج فراگیر تحول خواهی در امور قضاست. دیروز هم رهبرانقلاب در دیدارشان با مسئولین قوه قضاییه به این نکته اشاره کردند: "حالا هم دوره جدیدی شروع شده و این دوره جدید باید یک فضل و امتیاز و آوردهای علاوه بر آنچه گذشتگان انجام دادند به قوه قضاییه اهدا کند؛ این آورده، تحول در قوه قضاییه است. "گفتنی است؛ این روزها درباره تحول قضایی، هم مقامات قضایی و هم کارشناسان و اصحاب رسانه نکات بسیاری را مطرح کرده اند و شاید اگر بخواهیم مجموع این نکات را جمع بندی نماییم؛ باید گفت که تقویت نقاط قوت و اصلاح اساسی نقاط ضعف، بهترین آدرس برای حرکت در مسیر تحول قضایی است. به عنوان نمونه، مبارزه با مفاسد اقتصادی از نقاط قوت بوده که در دوره جدید دستگاه قضایی این مبارزه تشدید شده و همچنان باید این رویه و شیوه را با قدرت بیشتر ادامه داد. همچنانکه افزایش ورودی پروندهها و اطاله دادرسی در برخی پروندهها، از چالشهای بزرگ و یا نقاط ضعف بوده که باید کاملا مورد اصلاح قرار بگیرد.
سوم-رسیدن به نقطه مطلوب تحول قضایی برای اجرای عدالت و احقاق حق، هرچند بیش از همه نیازمند روحیه جهادی در دستگاه قضاست، ولی این بدان معنا نیست که دیگر دستگاهها در این زمینه وظیفه ونقشی نداشته و یا تنها تماشگر باشند. واقعیت آن است که برای تحول قضایی باید سه کاربزرگ و ملی صورت بگیرد: ۱- مهار و مدیریت ورودی پروندههای قضایی ۲-بروز رسانی، پالایش و تنقیح قوانین ۳- احیای فرهنگ حقوقی و قضایی این در حالی است که افزایش ورودی پروندهها (سالی ۶ میلیون که با رسیدگی در مراحل بدوی، تجدیدنظر و دیوان عالی به ۱۷ میلیون هم رسیده) و همچنین تورم قوانین در کشور (۱۹۸۰ عنوان مجرمانه از قوانین کشور استخراج شده) منشاء بیرون قوهای دارد. ضمن آنکه در احیای فرهنگ حقوقی که مشمول آگاهیهای حقوقی عموم افراد جامعه میشود؛ دولت، نهادهای فرهنگی و رسانهها نقش غیرقابل انکاری دارند.
چهارم- برخی و حتی جریانی در کشور عادت کرده اند که بدون اشاره به اینکه بسیاری از قصورها و تقصیرها و کوتاهیهای دستگاههای اجرایی و نهادهای دیگر در قوه قضاییه سرریز میشود؛ تنها این ژست را به پیش بکشند که چرا دستگاه قضا برخورد نمیکند؟ این در شرایطی است که این ژستها عمدتا برای فرار از پاسخگویی نسبت به سوء مدیریتهایی است که داشتند.
پنجم-و بالاخره باید گفت که در تمامی چهار دهه گذشته، دشمن در راهبرد کلان خود یکی از راههایی که در جهت تضعیف ساختار نظام دنبال میکند، اعتبارزدایی از قوه قضاییه بوده است که براساس فضاسازیها و پمپاژ سنگین شایعات و شبهات پیرامون دستگاه قضا، در دستور کار قرار داشته است. ضمن آنکه وظایف خطیر و حساس و بعضا منحصر بفرد قوه قضاییه در تامین امنیت و پیشگیری از جرایم، باعث شده تا دشمن همواره بر مواجهه با دستگاه قضا تمرکز داشته باشد؛ بنابراین در مسیر تحول قضایی باید همه مسایل، چالشها و ظرفیتها را دید و همه دستگاهها و جریانها برای کمک به عدلیه به میدان بیایند؛ نه اینکه برخی آدرس انحرافی بدهند یا ساز ناامیدی و مخالفت کوک کنند و یا بجای نقد منصفانه و راهگشا، نق بزنند.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «سوم خرداد» فتوشاپ نیست! درج کرده که در ادامه می خوانید:
در آخرین نمونه، «برایان هوک» نماینده ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا ۱۸ خرداد ۹۸در پیامی ویدئویی با وارونه نشان دادن واقعیّتها در ادعایی مضحک گفت: «دستاوردهای موشکی ایران فتوشاپ است»!. «هوک» ۱۲ روز بعد، با تبدیل شدن پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری آمریکایی به یک آهن پاره توسط موشک ایرانی، پاسخ را دریافت کرد. و، اما علت دوم در اینکه این توانمندیهای غرورآفرین «به چشممان نمیآید» مربوط به تقصیرها و قصورهایی است که در داخل کشور و در بخشی از حوزهها مانند «اقتصاد» و همچنین برخی از صنایع از جمله «خودروسازی» رخ داده است. تقصیرها و قصورهایی که از اعتماد به دولتهای خارجی زورگو و بدعهد ناشی میشود. از دیگر ویژگیهای این رویکرد خسارت بار، بیاعتمادی به جوانان نخبه، مومن و انقلابی و یقین نداشتن به وعده الهی و عافیتطلبی و فقدان خودباوری است. حماسه آزادسازی خرمشهر، ساقط کردن پهپاد فوق مدرن و گران قیمت آمریکایی و پیشرفتهای ایران در حوزههای پزشکی، نانو، خودکفایی در تولید بنزین و... همگی از نتایج یقین به وعده الهی و اعتماد به جوانان انقلابی و به عبارتی همگی، «سوم خرداد»های جمهوری اسلامی ایران هستند. این «سوم خرداد»ها فتوشاپ نیست. رهبر معظم انقلاب ۳ خرداد ۹۵خطاب به جوانان کشور فرمودند: «آینده انقلاب متعلق به شما است و شما هستید که باید این تاریخ را با عزت حفظ کنید و بدانید در آینده، خرمشهرها، در پیش است؛ البته نه در میدان جنگ نظامی، بلکه در میدانی که ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد و برعکس آبادانی نیز بهدنبال دارد، اما از جنگ نظامی سختتر است.» اکنون وظیفه همه ما ایرانیان و به خصوص جوانان، اهتمام در اجرای «جهاد کبیر» است. جهاد کبیر در عرصه سیاست شامل فریب نخوردن از دشمن و آگاهی از نقشههای اوست، در میدان اقتصاد نیز اجرای کامل اقتصاد مقاومتی و هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جامعه جهانی است. همچنین این جهاد در عرصه اجتماع در به میدان آمدن همه استعدادهای موجود در خدمت پیشرفت کشور تعریف میشود و در حوزه فرهنگ و هنر نیز امر به انجام کارهای فرهنگی خودجوش توسط جوانهای مومن و انقلابی است.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان فرهنگ و ساحت اجتماعی منتشر کرده که به این شرح است:
«در کشور ما فرهنگ رانندگی وجود ندارد، باید اول فرهنگش را میآوردند بعد ماشین وارد میکردند.» «مردم ما فرهنگ آپارتماننشینی ندارند، باید در درون غار زندگی کنند.» «مردم ما هنوز فرهنگ دموکراسی را نیاموختهاند. باید زور بالای سرشان باشد.» «طبیعتگردی خوب است، به شرط آنکه فرهنگ آن را داشته باشیم؛ وگرنه طبیعت را از شهر هم ناسالمتر میکنیم.» جملات بالا، نمونهای از سخنانی است که هر روز درباره فرهنگ ایرانی در سطح جامعه میشنویم یا میگوییم، و نگرش ما را به مفهوم فرهنگ نشان میدهد. فرهنگ در آگاهی جمعی ما چیزی است که باید زندگی اجتماعی و سیاسی ما را سامان بدهد. اما چگونه؟ معرفت عمومی ما به این سؤال بنیادین و سرنوشتساز این گونه پاسخ میدهد: از طریق وارد کردن فرهنگ از جایی دیگر یا تحصیل آن از راهی در بیرون از جامعه. در این رویکرد، فرهنگ همچون کالایی است که باید آن را از خارج وارد کنیم. ما فقط میتوانیم آن را بخریم تا به وسیله آن بخشهایی از کشورمان را بهینهسازی کنیم. اما آیا چنین کالای لوکس و بیروحی میتواند با روح و روان جامعه بیامیزد و زندگی ما را بهسامان کند؟ زمانی که فرهنگ در نزد ما به پدیدهای بیرونی تبدیل میشود که باید آن را وارد یا تحصیل کنیم، همزمان روح و معنای خود را از دست میدهد. دیگر نسبت زندهای با ما ندارد؛ مانند خون اشرافی لویی شانزدهم در عصر دموکراسی. این پیوند مرده دقیقا همان پیوندی است که ما امروز با گذشته فرهنگی خود نیز پیدا کردهایم. همه ما نعش شاعران مردهای را در خانهمان داریم که در نزدمان نه کارایی دارند نه حتی ارزش اینکه مخالفتمان را با آنها اعلام کنیم. تنها ممکن است گهگاه به وسیله آنان فخر بفروشیم به کسانی که هنوز دیدن عتیقهها برایشان جذاب است. فرهنگ نمیتواند به یک تصویر ایستا و بیرونی تبدیل شود، زیرا این تبدیل به قیمت جان آن تمام میشود. فرهنگ باید چیزی باشد در اینجا، متغیر و در درون ما. چیزی که بتوان آن را به نقد کشید، به کار بست و تغییر داد. به همان دلیل که نمیتوان رانندگی، آپارتماننشینی و تلاش برای تحقق دموکراسی را در کشور رها کرد، به این بهانه که فرهنگ آن وجود ندارد، ما موظف به ساختن فرهنگ زنده خود هستیم. ما در جای اشتباهی به دنبال فرهنگ گشتهایم. فرهنگ، همچون چشمهای است که باید از درون ما بجوشد و با روح و دانایی و معرفت عمومی جامعه بیامیزد؛ وگرنه عاریتی است و اگر امروز از در وارد شود، فردا از پنجره میگریزد. فرهنگ پایدار، آن است که بتواند با تاریخ و تجربههای زیستی و ادبیات و آداب و رسوم ملی ما نسبتی روشن پیدا کند. از درون بجوشد و همان مقدار که در بخش بیرونی خانههای ما جاری است، راهی به اندرون نیز داشته باشد. برای دستیابی به چنین فرهنگی میبایست همه دستگاههای فرهنگی و تبلیغی و رسمی و غیر رسمی ما یکصدا به میدان بیایند و زمزمهای دلنشین را بیاغازند. متاسفانه آنچه اکنون بیشترین وقت و انرژی نهادهای تبلیغی کشور را صرف خود میکند، منازعات سیاسی و جبههبندیها در حوزه قدرت است. حتی برنامههای فرهنگی دستگاههای تبلیغاتی ما، فرهنگ را بهانهای برای ستیزهگری با دیگران کردهاند. بیشتر میکوشند که تقصیرها را به گردن این و آن بیندازند یا دست دشمن را در اینجا و آنجا نشان دهند. در بهترین حالت، فرهنگسازی را به توصیه و نصیحت فروکاستهاند. فرهنگ در ایران، کلمهای است که بیش از همه نام آن بر سر زبانهاست و فراوان بودجه و امکانات میگیرد، اما کمترین توجه بنیادین و علمی به آن نمیشود. گویی فرهنگ، وسیلهای است برای جذب بودجه و اشتغالزایی برای عدهای خاص. باور کنیم که چشمه فرهنگ در ایران نیاز به همتها و ذهنهایی دارد که سرشار از فرهیختگی و داناییاند، نه کسانی که تصوری خام و بدوی از فرهنگ دارند و گمان میکنند که فرهنگ همان اندیشهها و عقاید سنتی آنان است. نه! فرهنگ هنر زیستن مطلوب و مفید و خوشایند در جهان تضادهاست. آیا چنین زیستنی را به ما آموخته اند؟
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر راهبرد جدید آمریکا برای خاورمیانه منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
برای ۷۰ سال، خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس و تنگه هرمز از اصلیترین مناطق جهان در سیاست خارجی آمریکا بوده است. دلایل متعددی هم برای این اهمیت ذکر شده است؛ از تسلط بر منابع نفتی تا تضمین امنیت اسرائیل، فروش سلاح، مهار قدرتهای منطقه، بازداشتن قدرتهای فرامنطقهای و ... با این حال، دولت کنونی آمریکا به ریاست دونالد ترامپ رویکرد متفاوتی را در قبال منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است. رئیس جمهور آمریکا سال گذشته اعلام کرد نیروهای آمریکایی باید از سوریه خارج شوند، سپس از کشورهای ثروتمند خاورمیانه از جمله عربستان خواست هزینه امنیت خود و همچنین هزینه حمایتهای امنیتی خود از سوی آمریکا را پرداخت کنند. در روزهای اخیر نیز که التهاب در منطقه در پی سرنگون شدن پهپاد متجاوز آمریکایی به بالاترین حد رسیده است، دونالد ترامپ در توئیتی نامعلوم و جنجالی نوشت: "چین ۹۱ درصد، ژاپن ۶۲ درصد و بسیاری از کشورهای دیگر هم به همین منوال نفت خود را از این تنگه (هرمز) دریافت میکنند به همین دلیل ما (سال هاست) از این خطوط کشتیرانی برای کشورهای دیگر در ازای هیچ حفاظت میکنیم. همه این کشورها باید از کشتیهای خودشان که همواره در سفری خطرناک هستند محافظت کنند. ما حتی نیازی نداریم در این جا باشیم ... "این مواضع و اظهارنظرها بیانگر آن است که آمریکا رویکردی متفاوت با گذشته را در قبال منطقه خاورمیانه و تنگه استراتژیک هرمز در پیش گرفته است. این رویکرد نیز مبتنی بر سبک کردن بار امپراتوری، درآمد زایی برای امپراتوری و مشکل آفرینی برای رقبای آمریکاست. به گفته دونالد ترامپ، هزینه جنگهای پسا ۱۱ سپتامبری در خارومیانه به ۷ تریلیون دلار رسیده است که با احتساب هزینههای جنگ ۱۹۹۱ با عراق و دیگر هزینهها در سالهای پیش از ۲۰۰۱، این رقم چه بسا به ۱۰ تریلیون دلار نزدیک شود. ادامه چنین هزینههایی، حفظ امپراتوری آمریکا را به خطر میاندازد، از این رو اغلب دولتمردان آمریکایی اعتقاد دارند زمان هزینه کردن برای خاورمیانه با توجه به عمق مشکلات و معضلات منطقه سپری شده است و تمرکز بیش از اندازه بر آن، فرساینده خواهد بود. با این حال، هنوز منطقه خاورمیانه از ظرفیت درآمدزایی برای آمریکا برخوردار است. تا کنون این درآمد از طریق جلب دلارهای نفتی برای سرمایه گذاری و فروش کالا و خدمات، از جمله تسلیحات تامین میشد. اکنون آمریکا شیوه جدیدی را به کار گرفته و آن این است که به متحدان خود امنیت را میفروشد. به عبارت دیگر، کشورهای خاورمیانه، به ویژه کشورهای ثروتمند این منطقه باید علاوه بر خرید سلاح از آمریکا، بابت حفظ چتر امنیتی آمریکا نیز پول پرداخت کنند. هزینه این امنیت اکنون باید از ذخایرغنی کشورهای ثروتمند منطقه تامین شود و تا زمانی که مسئولیت تامین امنیت بر دوش منطقه گذاشته نشود، بابت آن کشورهای منطقه هزینهای پرداخت نخواهند کرد. در نهایت، آمریکا در حال انتقال از دوره آرامش بخشی به خاورمیانه در راستای منافع متحدان خود به آرامش زدایی در خاورمیانه است. به عبارت دیگر، اگر تاکنون آمریکاییها تامین امنیت و حفظ منافع متحدان فرامنطقهای خود همچون اروپا و ژاپن را رسالت اصلی خود میدانستند، حالا قصد دارند با ایجاد بحرانهای مدیریت شده در خاورمیانه، هزینه سر بار را به متحدان تحمیل و رقبا را وادار کنند برای حفظ منافع حیاتی خود، هزینه بپردازند. بر اساس این رویکرد در رقابت جهانی میان آمریکا با رقبای نوظهور، خاورمیانه باید برای کشورهایی همچون چین، ژاپن یا حتی اروپا هزینه داشته باشد تا توان ملی آنان برای کسب برابری یا حتی پیشتازی از آمریکا تضعیف شود. به هر حال، آمریکای کنونی زیر لوای شعار " اول آمریکا " در حال واگذاری بخشی از مسئولیتهای سنگین خود در خاورمیانه است تا هم هزینههای زاید خود را کاهش دهد هم زمینه برای کسب درآمدهای جدید از راه فروش امنیت حاصل شود و هم هزینههایی را به رقبا تحمیل کند. اما این رویکرد بدون مخاطره نخواهد بود، زیرا هرگونه تغییر در معادله قدرت در خاورمیانه، به ویژه از جانب آمریکا، توازن قوا را میان قدرتهای منطقهای برهم میزند و بر ناامنی و آشوب در خاورمیانه میافزاید تا زمانی که خلأ حضورهژمونیک آمریکا از سوی کشوری، یا ائتلاف منطقهای یا حتی قدرتهای فرامنطقهای پر شود.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان امام صادق (ع) و نمونهای از سیاستگذاری فرهنگی منتشر کرده که به این شرح است:
در سالهای اخیر نگاه سیاسی به دوران امام صادق (ع)، بسیار غالب بوده است و اینکه موقعیت امام در دوره انتقال خلافت از اموی به عباسی، مجال وسیعی برای ایشان پدید آورد تا پایههای تشیع را از هر جهت محکمتر کنند. این بحثها البته خطا نیست، اما شرایط اجتماعی دوران ایشان هم بسیار قابل توجه است؛ مانند آنچه در باب ظهور پدیدهای نو به نام کاغذ و کتابت و نسخهبرداری در زمان ایشان میتوان مورد بررسی قرار داد. منشأ و گسترش صنعت کاغذسازی در تمدن اسلامی، یکی از مباحث مهمی است که در عین اینکه در تمدن اسلامی بسیار مؤثر بود، هنوز به درستی مورد توجه واقع نشده است. در دنیای قدیم دوـ سه نوع کاغذ یا ورق یا قرطاس وجود داشت. قدیمیترین آن پاپیروس مصری بود که بسیار گران و تهیه آن دشوار و دسترسی به آن اندک بود و عمدتاً برای کتابت قرآن و احکام دولتی و حکومتی به کار میرفت و به طور کلی در دسترس عموم نبود. از این رو، بسیاری از معارف وضعیت شفاهی داشتند و شعر، حدیث، روایت و تاریخ هم به صورت شفاهی نقل میشد و اگر هم کسی کتابت میکرد، امکان تکثیر آن به صورت گسترده وجود نداشت. گفتهاند که در عهد پیامبر (ص) برای کتابت از استخوان شتر و گوسفند و برگ درخت و پوست دباغی شده استفاده میکردند، بگذریم از آنکه اساساً مطالب به چه خطی نوشته میشد که خود بحث بسیار دامنه داری است. به هر حال در اوایل خلافت عباسی ایرانیان خراسانی در ساخت کاغذ که از چینیها فراگرفته بودند، بخصوص از سمرقند پیشقدم شدند و از آن به بعد صنعت کاغذسازی رواج گرفت. این تحولات درست در عهد امامت حضرت صادق آل محمد اتفاق افتاد و اتفاقاً محل توجه ما در همین نقطه است و این مبحث میتواند بخش مهمی از سیره آن حضرت را روشن کند و اگر بخواهیم پرتوی بر راه آینده ما بیفکند. خاورشناس بنام و پژوهشگر تاریخ اسلام، آقای مایکل کوک، تحقیق درخشانی تألیف کرده است در باب «منع کتابت حدیث» و در این مقاله بلند، او با مآخذ بسیار نشان داده است که نوشتن و کتابت حدیث در قرون اولیه، بحث بسیار پردامنهای میان علمای عهد بوده و چنان که این محقق نشان داده است، تا قرنها بعد هم بحث بین علمای حدیث عامه جریان داشت که آیا کتابت حدیث رواست یا نه؟ تکثیر و نسخهبرداری آن چه صورتی خواهد داشت؟ بدعت است یا نه؟ و آیا نسخهبرداری و تکثیر در وثاقت یعنی صحت و سقم حدیث تأثیر دارد یا نه؟ به هر رو مخالفت با کتابت حدیث تا قرنها پس از خلفای راشدین در میان دانشمندان مسلمان طرفداران قدرتمند داشته است. امام صادق (ع) از سویی در زمان اوج قدرت نظری منع کتابت حدیث میزیسته و از سویی در زمان گسترش فناوریهای مربوط به کتابت. در زمان پیامبر نوشتن نه تنها به دلیل مشکلات ناشی از عمومی نبودن آموزش و سواد که به دلیل فراهم نبودن ابزار کتابت امری دشوار و دور از دسترس بوده است. این وضع عملاً محدودیتهای فناورانه را پشتوانهای اجرایی برای منع کتابت حدیث قرار میداده است. با این استدلال ساده که منابع بسیار محدود وسایل لازم برای کتابت را جز برای کتاب خدا صرف نکنیم. گسترش فناوری کاغذسازی در عصر حضرت صادق (ع) باعث شد که کم کم پای ورق یا کاغذ به سرزمینهای اسلامی باز شود یعنی مسلمانان خراسان از طریق چینیها با صنعت و تولید ورق کاغذسازی به نحو جدید آشنا شدند. در این شیوه کاغذسازی آسان و کم هزینه بود و به همین سبب یکباره با افزایش تولید ورق تکثیر و نسخهبرداری شیوع یافت. دانشمندان اسلامی در واکنش به این پدیده دو دسته شدند؛ آنها که منع کتابت را ملغی میدانستند و عموم آنان که همچنان بر منع اصرار میورزیدند. امام صادق (ع) در این میان صریحترین و پیشروترین مدافع کتابت بود. این دفاع چنان مؤثر بود که تنها دو قرن بعد از ابن ندیم در الفهرست به گفته مترجم نامدار و همکار ما در ارغنون مرحوم رضا سیدحسینی حدود ۱۰ هزار اثر مکتوب را نام میبرد که هر چند گروهی از آنها در دسترس نبوده و تنها وصفی از آنها به ابن ندیم رسیده بود. اما در نهایت این تعداد عنوان کتاب نشان میدهد که در قرن چهارم کتاب امری بسیار رایج و پرتعداد بوده و تنها مربوط به قرآن و کتابهای حدیثی نبوده است. امروز برای ما پیوند کتاب و معرفت و دانش چنان وثیق و واضح است که به هیچ تصویر جایگزینی نمیتوانیم بیندیشیم، اما در زمان امام صادق (ع) وضع اصلاً چنین نبوده است. با در نظر گرفتن این شرایط تاریخی است که متوجه میشویم سخن امام مبنی بر اینکه «بنویسید، چون چیزی را نمیتوان حفظ کرد مگر اینکه آن را نوشت» چه معنایی دارد و از چه دیدگاه بلندی بر میآمده است. یا این روایت مشهور در کافی کلینی که «نوشتههای خود را برای آیندگان میراث بگذارید که زمانی میرسد که مردم با کتاب انس بسیار خواهند یافت.» که به نظر میرسد زمینه ساز رواج کتابخانه و کتابداری در میان مسلمانان شد. رویکرد امام صادق در این مورد نوعی از سیاست گذاری فرهنگی است و به ما میآموزد که در زمان ورود فناوریهای نوین و پدید آمدن و سهل شدن دستیابی به امکانات رسانهای جدید همچنان بر شیوهها و رسانههای قدیم اصرار نکنیم بلکه محتوا را در قالب رسانههای جدید بریزیم و امکانات و ظرفیتهای نوین را جدی بگیریم.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر فوتبال و بنبست مدیریت دولتی درج کرده که به این شرح است:
یک بررسی ساده در سایت فدراسیون فوتبال نشان میدهد که برند آلاشپورت به عنوان اسپانسر تامینکننده لباس تیمهای ملی معرفی شده است. اما تنها تیمی که لباس این برند آلمانی را میپوشد، تیم ملی امید است و از جزئیات قرارداد آن نیز هیچ اطلاعی در دسترس نیست. تیم ملی بزرگسالان همچنان لباسهای آدیداس را میپوشد که برای جام جهانی خریده بود؛ آن هم با وجود اینکه این کمپانی آلمانی گفته بود دیگر لباس به ایران نمیدهد و همان قرارداد ترکمنچای خرید لباس را هم فسخ کرده است. پای سومین برند هم در کار است. تیم ملی فوتسال در مسابقات زیر ۲۰ سال آسیا در تبریز از لباسهای یک تولیدکننده ایرانی استفاده کرد که درخصوص جزئیات این قرارداد نیز هیچگونه اطلاعی موجود نیست. بررسیهای جدید نشان میدهد که در سبد رنگارنگ تامینکنندگان لباس تیمهای فدراسیون فوتبال، چهارمین برند هم مشغول به کار شده است. تیم ملی زیر ۱۹ سال با لباسهای یک تولیدکننده ایرانی دیگر، چند هفته پیش در تورنمنتی در روسیه شرکت کرد. در واقع چهار تیم ملی فوتبال از چهار برند مختلف، با طرحهای متفاوت، استفاده میکنند. مشخص نیست که کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال در شرایط دشوار اقتصادی کشور که تامین منابع درآمدی از اولویت بسیار بالایی برخوردار است، چرا اینچنین دچار سردرگمی شده و حقوق قانونی خود را استیفا نمیکند. به هر حال فوتبال نیز همچون هر صنعت دیگری نیازمند اصلاح ساختار مالی و کسب منابع پایدار درآمدی است و سیستم صدقهگیری از دولت و بنگاههای بزرگ بالاخص در شرایطی که کل اقتصاد کشور با بحران روبهروست، قابل تداوم نیست. همچون تیمهای بازنده که دست به تغییر مربی و ارنج تیم میزنند، باید دید آیا سیاستگذاران و باشگاهداران کشور، آماده اصلاحات ساختاری در نظام دخل و خرج خود هستند؟
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر مصائب ترامپ منتشر کرده که به این شرح است:
برعکس آمریکا در ایران، سیاست داخلی یکپارچه و متحد است. در حالی که در واشنگتن، دموکراتها منتظر نخستین اشتباه دونالد ترامپ هستند تا پروژه استیضاح او را آغاز کنند. در ایران جناحهای مختلف سیاسی از عبدی تا ذوالنور در مقابل دشمن همنظر هستند. این یکپارچگی، بخش مهمی از جدالی است که میان دو کشور ایجاد شده و در جلورفتن آن تاثیرگذار است. اقدام بخش نظامی کشور از پشتوانه سیاسی برخوردار است و موجب شده افراد تندرویی، چون تاجزاده هم نتوانند در مقابل جریان غالب سیاسی عرضاندام کنند. در طرف مقابل، ترامپ توانایی جنگ با ایران را ندارد و چنین اشتباهی او را وارد باتلاقی خواهد کرد که خروج از آن غیرممکن است. غرور و تبختر او از سوی دیگر، اجازه نمیدهد امتیازی بزرگ به ایران بدهد که در چنین شرایطی او در وضعی بغرنج وارد نبرد انتخاباتی خواهد شد. او نه میتواند بجنگد، نه صلاحیت مذاکره خواهد داشت؛ پس طبیعی است که خیلی زود به فکر امتیازهای بزرگ باشد که ترجمهاش بازگشت به برجام است. در این میان، این یک سؤال مهم و غرورآفرین آن است که کدام کشور در دنیا میتوانست یک پهپاد آمریکایی را سرنگون کند و در مقابل، آمریکا هیچ حرکتی در تلافی انجام ندهد؟ ترامپ در گوشه رینگ گرفتار شده و رهبری انقلاب بهخوبی و با تدبیر صحنه بازی را مدیریت میکنند. این وحدت ایران و این ازهمگسیختگی دشمن، سرمایه بزرگی برای ادامه بازی است. در چند روز گذشته شاهد بودیم که بزرگترین پهپاد آمریکایی با بالاترین تکنولوژی در ارتفاع ۶۰ هزار پا توسط نیروی هوایی سپاه ساقط شد. این اقدام علاوه بر اینکه باعث شد، موج خبری در رسانههای مطرح جهان راه بیفتد، عامل شکستی مفتضح برای آمریکا بود و رئیس جمهور این کشور بهصورت آشکار از مواضع قبلی خود عقبنشینی کرد. اگر امروز در زمینه تسلیحات نظامی و ساخت موشکهای دوربرد نقطهزن پیشرفتهای شگرفی داشتهایم یا نیمنگاهی به گذشته داشته باشیم و پیروزیهای ۸ سال دفاع مقدس را به یاد آوریم همه و همه مدیون رهبری انقلابی هستیم. رهبری که وفق قانون اساسی در این زمینه میتواند مستقیم عمل کند و اقدام به عزل و نصب نماید. حتی در زمینه دستیابی به دانش هستهای، تولید علم، راه یافتن به فضا، توسعه منابع انسانی و سلولهای بنیادی مدیون توصیهها و نگاه انقلابی رهبری هستیم. ایشان با نگاه راهبردی و با دوراندیشی همواره جوانان و جامعه را به سمت تعالی سوق داده است و هیچگاه مقهور قدرتهای شرق و غرب و روبه زوال نشده است یا دستگاههای تحت رهبری مستقیم خود را در چنبره بوروکراسی گرفتار نساخته است. این شیوه رهبری با چنین دستاوردهایی با کمترین هزینه هم همراه بوده است و نه تنها وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش داده بلکه درآمد ارزی هم به همراه داشته است. اما مدیریت غیرانقلابی که بر بخشهایی از نظام بهویژه در دستگاههای اجرایی و نظام اقتصادی سیطره داشته و دارد همواره با بالاترین هزینه و کمترین بازده ارزیابی است. سالهاست که مقام معظم رهبری شعار سال را در عرصه اقتصادی تعیین میکنند ولیکن به جهت وجود مشی لیبرالی و مدیریت غیرانقلابی در بدنه رسمی نظام اتفاقی نمیافتد. اگر اقتصاد مقاومتی اجرا نمیشود و کشور به سمت اشتغال کامل حرکت نمیکند و معضلات معیشتی روزبهروز بیشتر میشود و اگر فقر، فساد و تبعیض همواره نظام را تهدید میکند و از طرف دیگر رفاهزدگی و بیبندوباری در طیفی از جامعه وجود دارد و یا ترس از استکبار و استکبارستیزی باعث ذلتپذیری میشود همهوهمه ناشی از مدیریت غیرانقلابی است. این نوع مدیریت در عرصه سیاست داخلی و خارجی نیز متبلور است. به عنوان مثال همان روزیکه پهپاد آمریکایی در آسمان ایران ساقط میشود و باعث غرور ملی شده و شوق و هیجان همه ایران و همه ملتهای تحت ستم آمریکا را دربرمیگیرد، جمعی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب در نامهای به دبیر کل سازمان ملل متحد ملتمسانه درخواست میکنند که دولت آمریکا را بر سرعقل آورده تا به برجام برگردد و تحریمها را بردارد و سایه جنگ را در منطقه محو سازد. آیا به غیر از این است که محتوای نامه برای سرپوش نهادن بر هزینههای سنگین برجام است که حاصلی جز خلع سلاح قدرت هستهای ایران دربرنداشته و یا تفسیر ذلت و زبونی میشود چرا که ساقط نمودن پهپادی با آن ویژگیهایی که در رسانههای دنیا آمد یک پیروزی بزرگ برای ایران و منطقه و شکست همه جانبه دشمن بود. این نوع رفتار عمق تفاوت بین عنصر انقلابی و غیرانقلابی در هر عرصهای را نشان میدهد.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر دشمنی آمریکا با دهکده جهانی اسلامی منتشر کرده که به این شرح است:
«خواسته آمریکا از ایران ساده است. ما میخواهیم که آنها از سلاحهای هستهای دست بکشند.» پاسخ ایران نیز بسیار سادهتر است، سلاح هستهای نمیسازیم و نخواهیم ساخت، نه به خاطر این که آمریکا میخواهد، نه! به خاطر این که رهبری نظام اسلامی فتوا داده اند. این خواسته بار دیگر از سوی آمریکا همزمان با تحریمهای تازه علیه ایران که رهبر معظم انقلاب اسلامی و چند شخصیت دیگر را نیز شامل میشود، گفته شد. آیا یک نفر در آمریکا یافت نمیشود که به برخی ابلهان در آمریکا و ترامپ بفهماند ایران برجام را امضا کرده، بازرسیهای آژانس به طور دقیق برقرار است و نمیتوان ذرهای از تعهدات منحرف شد، از آن مهمتر و محکمتر فتوایی است که حضرت آیت الله خامنهای در حرام بودن سلاح هستهای صادر کرده اند، این نفهمی آمریکا از سر نفهمی نیست از سر همان به نفهمی زدن است تا نفهمد و کار خود را بکند. ماجرای رژیم آمریکا و ترامپ کنونی با دنیا و کشوری مانند ایران، مصداق حکایت مثنوی، گریختن حضرت عیسی (ع) از دست احمقان، ابلهان و نادانان بر فراز کوه است. حضرت عیسی (ع) با شتاب به سوی کوهی میگریخت، شخصی او را در آن حال دید و گفت: با این سرعت کجا فرار میکنی؟ من که پشتِ سرِ تو نه شیری میبینم و نه دد و دشمنی. حضرت عیسی (ع) به او گفت: من از دستِ آدمهای احمق فرار میکنم. آن شخصِ کنجکاو میپرسد: مگر تو این همه کور و عاجز و بیمار را شفا ندادهای؟ و مگر تو نبودی که آن همه معجزه جاری ساختی که چشمِ همگان مات و متحیّر ماند؟ حال که این همه قدرت داری پس احمقها را هم عاقل کن. آن حضرت گفت: آری من با دَمِ گرمِ الهی خود، حتّی به مُردگان، روح و حیات بخشیدم. امّا با اینکه بارها و بارها به اندرز آدمهای احمق پرداخته ام مواعظِ من هیچ تأثیری نبخشیده است. پسای طالب، تو نیز از احمقان بگریز. با این وجود، اما جمهوری اسلامی ایران گریز را برنگزید، که ایستادگی را پیشه کرد و مقاومت را برگزید، چرا که گریز از دست این کدخدای ویرانگر، میدان دادن به رژیم شیطانی است تا به آمال و آرزوهای پلید خود دست یابد. مذاکرات هستهای هم در راستای همان نظریه مک لوهان درباره دهکده جهانی بود، کهای کاش انجام نمیشد. یادمان نرود که جمهوری اسلامی ایران زمینه ساز و بستر آفرین دهکده جهانی اسلامی با مقتدا و رهبری مردی است که خواهد آمد و هیچ تردیدی نیست؛ همه این مخالفتها به خاطر وجود و حضور حضرت مهدی موعود (عج) است، رژیمهای شیطانی همچون آمریکا و اسرائیل حتی از نام او وحشت دارند.