پادزهر اقتصاد شرطی/مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است/ مصیبتنامهای به نام پایاننامه!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، پادزهر اقتصاد شرطی، مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است، مصیبتنامهای به نام پایاننامه!، ناموسکشی به سبک اصلاحطلبان، آب در دولت آقای رئیسجمهور، از مردم تشکر میکنم، هیچ پیامی در کار نیست و ماموریت دشوار «آبه» گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای امروز است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت مطبی با تیتر پادزهر اقتصاد شرطی منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
اگر کمی به عقب برگردیم، میبینیم که موضوع برجام و درهایی که قرار بود به رویمان باز شود، در حال تکرار و زمزمه شدن است. بار روانی این زمزمههای شوم این شده که هر کسی اندک اطلاعاتی درباره اوضاع بازار دارد، به دیگران توصیه میکند که مثلاً سکه بخرند و تا اطلاع ثانوی آنها را نفروشند. تشویق به خرید سکه به این مفهوم است که سودآوری در بخشهای غیرمولد بوده و در نتیجه، تولید همچنان در اغما به سر میبرد. در ماجرای برجام هم نظیر همین موارد تکرار شد و انتظار برای انجام توافقات هستهای از سوی کشورهای غربی چنان رکود شدیدی ایجاد کرد که پس از چند سال، اثرات آن کماکان دامن کشور را رها نکرده است. درحالیکه مصلحت کشور و مبانی اقتصاد ایجاب میکرد که بهجای دست روی دست گذاشتن و منتظر نزول اجلال غربیها ماندن، به تواناییها و آوردههای داخلی تکیه کنیم و با انسجام و برنامهریزی، کمبودها و نیازهای خود را جبران نماییم، اما این اتفاق متأسفانه رخ نداد. طرح مباحث اینچنینی البته مسبوق به سابقه است و برخی از مسئولین به دو دلیل عمده، موضوع مذاکره و رفع تحریمها را پیششرط ترقی کشور عنوان میکنند: اول به دلیل فرافکنی و فرار از وظایفی که بر عهده دارند – بخوانیدسوء مدیریت- و دوم، در اختیار داشتن برگ برنده در رقابتهای سیاسی، کما اینکه درگذشته، برخی جناحها مدعی شدند که با مذاکره، تحریمها رفع میشود و در ادوار انتخاباتی رأی آوردند، اما اینچنین نشد و در عوض، با خیز آمریکا برای خروج از برجام و اعمال مجدد تحریمها، تولید کمرمق کشور ضعیفتر شد. ترامپ در ۱۸ اردیبهشت سال گذشته اعلام کرد که از برجام خارج خواهد شد، اما بدون اینکه اتفاق خاصی در اقتصاد افتاده باشد، قیمت ارز با شتاب فزایندهای تا سه برابر بالا رفت و قیمت بسیاری از کالاها قد کشید. این بدین معناست که اقتصاد ما نسبت به خبر تحریم شرطی شده و بهمحض اینکه خبری یا حتی شایعهای در این خصوص داغ میشود، بازار به آن واکنش نشان داده و فضای غیرمنطقی بر آن حکفرما میشود. در همین راستا، برخی از نهادها و فعالان اقتصادی میگویند باید منتظر ماند و دید که نتیجه سفر شینزو آبه چه میشود! پیش از آن میگفتند باید ببینیم که جنگ میشود یا نه، قبل از آن اظهار میکردند که معطل اجرای اینستکس هستیم و بعد از آن فعالیت را شروع میکنیم و کمی قبلتر از آن هم معتقد بودند که با خروج آمریکا از برجام، بازار ارز متلاطم شده و باید تا آرام شدن اوضاع، منتظر بمانند. وقتی هم ترامپ روی کار آمد، گفتند شاید رئیسجمهور جدید آمریکا تعلیق تحریمها را تمدید نکند و منتظر ماندند. بعد از تمدیدهای ۹۰ روزه تعلیق تحریمها بهانه آوردند که برای سه ماه نمیشود برنامهریزی کرد و این ماجرا تا زمان اوباما و وعدههای او ادامه یافت. حالا که مشکلات مشخص شدند، باید به دنبال راهحل رفت که عبارت است از اجرای بیچونوچرا و بدون شعارزدگی «اقتصاد مقاومتی». در این راهکار پیشرفته که بسیاری از کشورهای ثروتمند دنیا بر اساس آن حرکت کردهاند، اصل و پیشفرض توسعه و رونق، تمرکز ۱۰۰ درصدی بر داراییها و ظرفیتهای داخلی است و شریانهای مالی کشور باید بهگونهای تنظیم شوند که همه منابع به سمت تولید میل پیدا کنند. ایجاد ساز و کار پیشرفته و درعینحال شفاف مالیاتی میتواند بسیاری از موانع تولید را برطرف کند و اخذ مالیات سنگین از درآمدهای حاصله از منابع غیر تولیدی، کفه تولید را سنگینتر نماید. ممنوعیت واردات کالاهایی که بسیاری از آنها در داخل تولید میشوند، حمایت از صنایع کوچک و متوسط و ایجاد شغل با سازماندهی گسترده نیروهای مردمی، بخش دیگری از راهکارهای ثابتشده در اقتصاد مقاومتی هستند. افزون بر این، در یک اقتصاد مترقی، مسئولان میداندار مقابله با جنگ روانی در حوزه اقتصاد به شمار میآیند، چراکه مدیریت این فضا بهطور تقریباً کامل در اختیار مسئولین است؛ لذا هرگونه نقل قول و اظهار نظری در این خصوص باید با حساسیت و دقت بسیار بالا صورت گیرد و مردم مطمئن شوند که هر خبری با صداقت کامل و بدون هرگونه سوگیری و آیندهنگری سیاسی به اطلاع آنها میرسد؛ و بالاخره اینکه نه رفتوآمد و وعده وعید چشمبادامیهای پیشرفته و نه قول و قرار اروپاییهای اتوکشیده، هیچکدام نمیتوانند اقتصاد کشور را رشد دهند، بلکه اگر اقتصاد پیشرفته و مستقل میخواهیم تنها از طریق اقتصاد مقاومتی و واگذاری مسئولیت به نیروهای جهادی ممکن است.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است درج کرده که در ادامه میخوانید:
روز دوشنبه وزیر خارجه کشوری به ایران آمد که اختیار دادن یک باک بنزین به هواپیمای آقای ظریف را ندارد و امروز نخستوزیر کشوری به تهران میآید که به خاطر فروش یک دستگاه خودرو به سفارت کشورمان در هند، مجبور به عذرخواهی کتبی و رسمی از آمریکا شد. امروز نخستوزیر کشوری به ایران میآید که وزیر دفاع اسبق آن از آمریکا به دلیل حمله اتمی به کشورش تشکر کرد و ارباب نیز با وجود گذشت حدود ۷۴ سال، هنوز حاضر به عذرخواهی از کشتن صدها هزار شهروند ژاپنی نشده است. با ارباب مذاکره کردید این شد، رعیت که جای خود دارد!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون مصیبتنامهای به نام پایاننامه! منتشر کرده که به این شرح است:
واقعیت این است که اکنون جریان فساد مالی ـ فرهنگی پایاننامه نویسی چنان عمومی و عادی شده است که دیگر هیچ کس از فراگیری این فساد تعجب نمیکند. بنابر روایت برخی، چرخش مالی آن سر به میلیاردها تومان میزند و دستهای آلوده بسیاری در آن نقش و مشارکت دارند. در این بازار رقابتی، اکنون کار به جایی رسیده است که برخی از این مؤسسهها با دریافت هزینه بالاتر و افزونتر به دانشجو پیشنهاد میدهند، قادر هستند تا پایان مرحله دفاع از پایاننامه تهیه شده در جلسه نقد و ارزیابی آن از سوی استادان حاضر همراه دانشجو باشند تا به آسانی و با موفقیت از مرحله دفاع پایاننامه عبور و مدرک تحصیلی خود را دریافت کند! البته هزینه قابل ملاحظه و جداگانه این پیشنهاد را علاوه بر تدوین و فروش اصل پایاننامه، دانشجو باید بپردازد! در پایان مصاحبه معاون حقوقی و امور مجلس وزارت علوم، اظهار تأسف از رخنه این فساد به درون برخی از دانشگاهها داشت که در تلاشاند تا ساحت مراکز علمی و دانشگاهی را آلوده به فساد تجاری کنند. او در پاسخ به پرسش مجری شبکه خبر که «تاکنون با چند استاد و یا مدیر گروه دانشگاه برخورد شده است؟» اظهار کرد: «هم اکنون در هیئت تخلفات وزارت علوم، پروندههای تقلب علمی موجود است، ولی قانون اجازه نمیدهد اسامی افرادی که در پروژه فساد پایاننامه جعلی دست داشته اند منتشر و اعلام کنیم. مطابق قانون میتوانیم مجازات انفصال، اخراج و سلب امتیازات مادی و معنوی را انجام دهیم، ولی حق انتشار اسامی را نداریم.» معاون وزارت علوم در برخورد با متخلفان گفت: «دانشجوی متخلف محروم از تحصیل و مدرک تحصیلیاش باطل میشود، ترفیع و دستمزد استاد متخلف که به واسطه پایان نامه جعلی به دست آمده است، سلب میشود، عرضه کننده موسسه متخلف پلمب و اموالش مصادره خواهد شد، اشخاص حقیقی متخلف روانه زندان خواهند شد و سایتهای متخلف نیز تعطیل خواهد شد.» اگر چه شرح و تفسیر مصیبتنامه، پایان نامههای جعلی بسیار گستردهتر از این یادداشت به اختصار است و اکنون به صورت فساد مالی ـ. فرهنگی به ساحت علمی دانشگاهها ضربه سخت زده است، اما با دیدن مصاحبه در شبکه خبر، یکبار دیگر، هماهنگی، عزم و اقدام همه جانبه و قوی، سه قوه مقننه، قضائیه و مجریه را برای مبارزه با این فساد در جریان و تأسفبار لازم و ضروری کرده است. مردم و خانوادهها و استادان اندیشمند و پاک دست دانشگاهها در انتظارند که نظام (دولت) چه خواهد کرد!
• روزنامه فرهیختگان سرمقالهای با مضمون ناموسکشی به سبک اصلاحطلبان درج کرده که به این شرح است:
بیانیه تعدادی از چهرههای سیاسی که خود را از فعالان سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور نامیدهاند، فاجعهای ذلتبار برای منافع ملی کشور در کارنامه اپوزیسیون بیآبروی نظام و برخی از چهرههای سیاسی جریان اصلاحطلب است که نمیتوان بهراحتی از کنار آن عبور کرد. این فاجعه یک ناموسکشی آشکار است که در آن وقیحانه تلاش شده است چهره دشمن بزک و سیمای تابناک نظام اسلامی سیاه نشان داده شود. در این بیانیه تصویری حقارتآمیز از ایران و ایرانیان نشان داده میشود که از سر ناچاری چشم به معجزه سحر فرعون زمان یعنی نخست وزیر ژاپن دوختهاند. این بیانیه تصویری تهوعآور از ملتی ارائه میکند که از بیم جنگ دروغینی که دستگاه عملیات روانی نظام سلطه آن را به افکارعمومی تحمیل کرده است، بر خود میلرزند و دل نگران وقوع آن هستند و برای رفع این نگرانی چارهای جز تسلیم ندارند. در این بیانیه تلاش شده است چهره پلید دشمن از نگاه افکارعمومی پنهان نگاه داشته شود و هر چه بدی و پلشتی است به ایران اسلامی نسبت داده شود. گویا این ما بودهایم که از برجام خارج شدهایم. گویا ما عامل ایجاد جنگ و ناامنی در منطقه بودهایم. گویا رژیم کودککش و غاصب فلسطین که مظهر تروریسم دولتی است، هیچ نقش و تاثیری در ناامنی منطقه و ظلم و جنایت در حق ملتهای منطقه نداشته و زن و کودک فلسطینی را زیر تهاجم سهمگین و ددمنشانه خود در غزه و لبنان قرار نداده است. گویا این ما بودهایم که دلارهای نفتیمان را بهعنوان گاو شیرده، تقدیم روسیاهترین رئیسجمهور آمریکا کردهایم تا با حضور تنشزا و غیرقانونی خود هر روز منطقه را در معرض حادثههای ویرانگر قرار دهد. گویا ما به یمن حمله کردهایم و زن و کودک یمنی را زیر بمباران خود قرار دادهایم و ما عامل سوءتغذیه و گرسنگی کودکان یمنی هستیم که در زیر نگاه بیتفاوت مدعیان حقوقبشر نفسهایشان بهشماره افتاده است و از گرسنگی و نبود امنیت و امکانات بهداشتی جان به جانآفرین تسلیم میکنند. گویا ما داعش را خلق کردیم تا به جان مردم سوریه بیفتد و حرث و نسل آنها را مورد تهاجم قرار دهد و آبادانیها را به ویرانیها مبدل سازد و جنایات قرون وسطایی را مجددا در عصری که قرار است بشر حق و حقوقش مورد رعایت و حرمت قرار گیرد، بازآفرینی کند. گویا تنها سیاست خارجی ایران در جهان تنشزا بوده است و سیاستخارجی آمریکا با حضور شخصیت پلیدی همچون ترامپ، جز آرامش، صلح و امنیت برای جهان دستاوردی به همراه نداشته است. گویا آمریکاییها هیچ شرطی برای مذاکره نگذاشتهاند و هرگز دنبال براندازی نظام و تحمیل فشارهای اقتصادی از طریق اعمال تحریمهای ضد انسانی نبودهاند. گویا ما بیش از یک دهه است که همواره سایه جنگ را بر سر ملتهای دو کشور و ملتهای منطقه نگه داشتهایم و اعلام کردهایم همه گزینهها از جمله گزینه نظامی روی میز است و امروز این گزینه را در اولویت قرار دادهایم. واقعیت این است که در این بیانیه ناموس کشور به مسلخ تسلیم در برابر دشمن برده شده است. مسئولان و مردم ایران به ذلت تسلیم در برابر دشمن دعوت شدهاند. راه تسلیم را نیز مطابق خواست و اراده دشمن تعیین کردهاند. آری، امروز مذاکره رمز تسلیمپذیری در برابر دشمن است. آن هم مذاکره درباره مسائل ناموسی کشور و وجوه اقتدار نظام ازجمله سیاستخارجی و نفوذ منطقهای که مهمترین دستاوردش برای ملت ایران و منافع ملی حفظ و ارتقای امنیت کشور و صیانت از مرزهای کشور در برابر توطئههای بیشماری است که توسط گروهکهای دستساخته استکبار و ارتجاع منطقه برای ناامنسازی کشور تدارک دیده شده بود که نمونههای آن را در کشورهای همجوار خود و برخی کشورهای منطقه به عیان مشاهده کردهایم. بیانیهنویسان با ذلتی شرمآور دست به دامان نهادهای بینالمللی شدهاند تا دو کشور را دعوت به مذاکره بدونشرط کنند. چه بهتر بود قبل از این به مردم ایران و افکارعمومی میگفتند این امامزادهای که به آن متوسل شدهاند تاکنون چه معجزههایی کرده است و تاکنون در قبال جنایات وحشیانه سران استکبار جهانی و رژیم کودککش صهیونیستی و خباثتهای سران مرتجع کشورهای عرب منطقه و جنایاتی که در حق ملت مظلوم سوریه و یمن و قتلعام زنان و کودکان سوری و یمنی انجام دادهاند، چه اقدامات بازدارندهای از خود نشان داده است. جای تعجب نیست این سرسپردگی در برابر دشمن، از سوی برخی افرادی تئوریزه میشود که روزی با ژست دموکراسیخواهی حتی مدعی اعتراض و تظاهرات علیه خدا بودهاند و امروز جرأت کمترین واکنش را در برابر زیادهخواهیهای فرعون زمان ندارند. شکی در این نیست که دشمن مدتهاست جوجهپرستوهایش را در دامان این قبیل افراد که نسبتی با ملت سلحشور و قهرمان ما ندارند، گذاشته و پرورش داده است. همنوایی این افراد در داخل و خارج از کشور که برخی از آنها پای ثابت و سربازان مواجببگیر و مزدور جنگ عملیات روانی رسانههای امپریالیسم دشمن علیه ملت ایران هستند و برخی نیز در داخل بهعنوان ستون پنجم دشمن در جنگ نرم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کار آنها را تکمیل میکنند، لکه ننگی بر همپالکیها، همحزبیها و همجناحیهای آنان است که اگر امروز از آن ابراز برائت نکنند، فردا نامشان در طومار خائنان رسوا به ملت ایران در تاریخ ثبت خواهد شد. صدایی که از این بیانیه شنیده میشود، صدای ترامپ و پمپئو است. جیکجیک همان جوجهپرستوهایی است که به تعبیر زیبای امیرالمومنین علی (ع)، دشمن در دامان آنها پرورش داده است.
اتَّخَذُوا الشَّیطَانَ لِأَمْرِهمْ مِلَاکا وَ اتَّخَذَهمْ لَه أَشْرَاکا فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِیحُجُورِهمْ فَنَظَرَ بِأَعْینِهمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهمْ فَرَکبَ بِهمُ الزَّلَلَ وَ زَینَ لَهمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکه الشَّیطَانُ فِیسُلْطَانِه وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِه شیطان را ملاک کار خود قرار دادند و شیطان نیز آنان را شریک خود ساخت. پس در سینههایشان، تخم گذاشت و جوجه برآورد و روى دامنشان جنبیدن گرفت و به راه افتاد. از راه چشمانشان مىنگریست و از زبانشان سخن مىگفت، به راه خطایشان افکند و هر نکوهیدگى و زشتى را در دیدهشان بیاراست و در اعمالشان شریک شد و سخن باطل خود بر زبان ایشان نهاد. (خطبه ۷ نهجالبلاغه)
• روزنامه رسالت سرمقالهای با تیتر آب در دولت آقای رئیسجمهور منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
رئیسجمهور هفدهم خردادماه ۹۴ در مراسم دهمین دوره جایزه ملی محیطزیست گفتهاند: «اینکه میگوییم تحریم ظالمانه باید از بین برود، بعضیها چشمهایشان را زیاد نچرخانند! تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید، تا مسئله محیطزیست حل شود تا اشتغال جوانان حل شود، تا مشکل صنعت جامعه حل شود تا آب خوردن مردم حل شود، تا منابع آبی زیاد شود.» خب دیدیم که به برکت زبانشناسی جناب پرزیدنت، تحریمها بالمره لغو و از اشتغال جوانان تا آب خوردن مردم حل شد! «احیای دریاچه ارومیه، دستاورد بزرگ دولت یازدهم و دوازدهم است!» این سخن چند هفته قبل جناب آقای رئیسجمهور در جمع اعضای هیئتدولت است؛ یک دستاورد آبی که آنقدر انتسابش به دولت یازدهم و دوازدهم نمکی و ملیح است که لبخند بر لب همگان مینشاند. دستاوردی که اگر وجودش را بپذیریم باید از دست و دلبازی ابرها تشکر کنیم تا دولت یازدهم و دوازدهم؛ همان ابرهایی که به پایین نگاه میکنند که اگر درخت بود ببارند وگرنه عبور کنند! همان بارندگیهایی که موجب احیای دریاچه ارومیه شد، در آق قلا و گمیشان در گلستان گرفته تا معمولان و کوتعبدالله در لرستان و خوزستان، سیل آفرید و زندگی و خانهها و مزارع مردم را ویران کرد، ولی اینبار به هیچ ترتیبی نمیشد دستاوردی از آن بیرون کشید؛ سیلی که در ذهن همون ملت ایران، یادآور غیبت بسیار حیاتی شخص رئیسجمهور در روزهای اول بحران و همچنین استاندار و ضعف و ناکارآمدی فرمانداران و مسئولان دولتی مدیریت بحران است، لذاست که سعی میکنند روی موج این آبها حرکت کنند تا مبادا در دریای ناکارآمدی پدید آمده غرق شوند. آب مایه حیات است اگر تدبیر باشد وگرنه همین آب مایه خسارت به جان و مال مردم میشود. از آب بگذریم، این از آب گذشتهها هم که میآیند، دردی از ما دوا نمیکنند؛ «ماس» و «آبه» که جای خود، بزرگ تران آنها هم نه تنها منافع ایران هیچ موضوعیتی برایشان ندارد، بلکه منافع خود را در تضاد منافع ما میبینند، چون در برابر کدخدایان یعنی آمریکا ایستاده ایم. گرهزدن آب و نان و گوشت و محیطزیست و شغل جوانان به دستان آلوده به خون وحشیهای غربی یا از سر غفلت است یا خیانت که البته نتیجه هر دوی آنها یکی است. روی این سخن با مخاطب بایدهاست! به جای آن که درصدد دستاوردسازی از عوامل طبیعی و یا امیدوار به دستان خارجی باشید، ظرفیتهای عظیم داخلی را دریابید. همان مردم و به ویژه جوانانی که در نبود دستگاههای دولتی، بحران سیل را مدیریت کردند، میتوانند اقتصاد و اشتغال را هم به سامان برسانند. یکبار هم که شده به فکر نان باشید که خربزه آب است!
• روزنامه ایران مطلبی با عنوان از مردم تشکر میکنم درج کرده که در ادامه میخوانید:
اگر جامعهای آلوده به بدمصرفی و بیمار نباشد، تحریم کنند چه اتفاقی میافتد؟ ... وقتی وابستگیمان به نفت کمتر شود یعنی کارآییمان را بالا بردهایم، یعنی تولیدمان را بالا بردهایم یعنی میزان کار و بهرهوری را افزایش دادهایم.» موضوع بدمصرف بودن جامعه ایران اولاً با توجه به اینکه همه ایرانیان پرمصرف نیستند و برخی مصرفکنندگان خارج از الگو مصرف میکنند را طرح کردم و در ضمن بر ضرورت کاستن از وابستگی به نفت تأکید نمودم. ششم، بهواقع به بدمصرف بودن جامعه و اقتصاد ایران اعتقاد دارم. ما در مصرف بنزین، آب، برق، گاز و مواد غذایی بدمصرف هستیم. شهرهایی با آلودگی هوا، انبوه نان خشک، سطلهای زباله مملو از مواد غذایی هدر شده و شدت بالای مصرف انرژی در این کشور نشانه بدمصرفی است. بدیهی است مردم تنها مقصر بدمصرفی نیستند. ساختارهای صنعتی، شهرسازی، کشاورزی و آب و انرژی ما به اندازه کافی کارآمد نیست، اما به واقع اخلاق و عادات رفتاری نادرست ما هم در بدمصرفی سهیم است. آن یک عبارت درباره غذا خوردن مردم چین نباید سبب شود ایده اصلی بدمصرفی جامعه و اقتصاد در ایران امروز را به فراموشی بسپاریم. از مردم تشکر میکنم که آنقدر به سخنم حساسیت نشان دادند تا برای روشن شدن مسأله در اینجا مقصودم را با صراحت بیشتری تشریح کنم و حتی فرصت مجددی برای گفتگو درباره آن دست دهد، اما از همین مردم هشیار تقاضا میکنم از کنار ایده بدمصرفی جامعه ایرانی و ضرورت مطالبه برای اصلاح آن به سادگی عبور نکنند. هفتم، ۱۷ سال از نزدیک با چینیهای بسیاری ارتباط داشته و به مدت ۱۰ سال در سمتهای مدیریتی در مجموعههای مرتبط با آب سازمان ملل متحد فعالیت کرده و پروژههایی را نیز در چین اجرا کردهام. شناخت خوبی از چین دارم و کاملاً آگاهم که چینیها به علل مختلف از جمله برخی سیاستهای صنعتی، جمعیت زیاد اقتصادی، قدرت اتمی بودن و سطح گسترده تجارت با جهان، آسیبپذیری کمتری در مقابل تحریم دارند. اما سختکوشی و کممصرفی جامعه چینی را هم از نزدیک دیدهام بالاخص در دورانی که سالهای آغازین حرکت به سمت توسعه صنعتی امروزین را پشت سر میگذاشتند و عزم خود را جزم کرده بودند تا به قدرتی اقتصادی در جهان بدل شوند. عبارتی که درباره چین بیان کردم اولاً بدان معنا نبود که ایرانیان باید یک وعده غذا بخورند، بلکه معنایی نمادین داشت و تأکید بر سختکوشی و ظرفیت تحمل جامعه چینی برای رسیدن به اهداف متعالیتر را بیان میکرد. ثانیاً کماهمیت جلوه دادن سایر ابعاد سیاستهای دولت و جامعه چین برای توسعه را نیز مدنظر نداشتم. ثالثاً، در عرصهای بیارتباط با حوزه فعالیت تخصصی خودم سخن نمیگفتم، بلکه بحث کاملاً در ارتباط با مسأله مصرف آب و انرژی بود. مثالی را برای خبرنگار محترم ایلنا ذکر کردم که ماهیت رویکرد من به بدمصرفی را نشان میداد و اتفاقاً نگاه انتقادی آن مثال هم متوجه مسئولان بود. برای ایشان گفتم من در سفری که به یکی از شهرهای گرمسیری داشتم، در پاویون فرودگاه، دفتر مقامات استانی و حتی دفتر مدیر شرکت تابعه وزارت نیرو، در حالی که دمای محیط در آن زمان ۳۵-۳۴ درجه بود و دمای آسایش هم ۲۵-۲۴ است، بدون استثنا دمای کولر گازی تمام ساختمانها روی ۱۶ و ۱۷ درجه تنظیم شده بود. این یعنی وضع مدیریت مصرف خیلی نامناسب است و خیلی بدعادت و بدمصرف شدهایم. آن عبارت درباره چین بر بستر چنین بحثی و در حد چند کلمه ذکر شده و نه تنها نکته محوری و پیام مصاحبه نبوده، بلکه حاشیهایترین نکته مصاحبه بهشمار میرود. هشتم، بازتاب زیاد چند کلمه از یک مصاحبه چند هزار کلمهای، واقعیت جامعه رسانهای و شبکهای شده، میزان حساسیت مردم و تحت نظارت بودن مسئولان و ضرورت در نهایت دقت سخن گفتن را یادآور شد. دنیای رسانههای امروز بسیار حساس و پرغوغاست و باید هر مسئولی با ملاحظه بسیار و با احساس مسئولیت فراوان در قبال افکار عمومی و اعتماد جامعه سخن بگوید. در ضمن، از خبرگزاری وزین ایلنا هم خواستهام که متن دقیق و کامل مصاحبه را منتشر کنند تا ماهیت واقعیت آنچه در آن مصاحبه مدنظر بوده است، برای افکار عمومی آشکار شود. همه منتقدان را به دقیق خواندن متن کامل آن مصاحبه دعوت میکنم. مصاحبهها و متنها فرصتی برای گفتگو هستند، حتی اگر نسخه ناقص و نادقیقی از آنها، در معرض سوء تعبیرها و حتی بداخلاقیهایی نظیر تاختن بر زندگی خصوصی و نسبتهای ناروا به گوینده سخن قرار گیرد. بازتاب رسانهای این مصاحبه خوشایند نبود، اما با رویکردی مثبت، میتوان آن را به عنوان نشانهای از ظرفیتهای عظیم گفتگو در جامعه ایرانی تلقی نمود. مهم این است که از این میان، فرصتی برای گفتگو بسازیم و راهی به سوی آینده بهتر بگشاییم.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر هیچ پیامی در کار نیست منتشر کرده که به این شرح است:
«آبه» پیامآور نیست و بهطورکلی هیچکدام از دیپلماتهای آسیایی یا غربی که در یک ماه اخیر بهصورت پیداوپنهان به تهران آمدهاند، پیامی برای ما نداشتهاند، چرا؟ چون آنها میدانند اکنون توپ در زمین آمریکاست و ایران تعیین میکند که بازی به کدام سمت بچرخد. پس آنها بهدنبال دریافت پیام ما هستند؛ و پیام ایران چیست؟ در ابتدای جنگ، جمعی از رهبران اسلامی به ایران آمدند تا میان ما و صدام اشغالگر وساطت کنند. آنها به دیدار امام رفتند و امام به معتمدان منطقهای گفتند بهجای تهران، باید به بغداد بروند. صدام به ایران حمله کرده و تا زمانیکه جنگ هست، مصالحهای وجود ندارد. موقعیت کنونی ما نیز در چنین شرایطی است؛ پاسخ به واسطهگران غربی (ژاپن در کلیت سپهر غرب تعریف میشود) آن است که باید اول به واشنگتن رفته و دشمن ما را مجاب کنند تا جنگ اقتصادیاش را متوقف سازد و بعد برای تأمین امنیت منطقهای خود و شرکایش، سراغ محور مقاومت بیاید. هنگامیکه آمریکا صراحتا براندازی نظام اسلامی را ازطریق اعمال فشار اقتصادی دنبال میکند، چرا باید او و همکارانش در آسیای جنوبشرقی در آسایش باشند؟ این سیاست باید در همه اجزای دولت (و نهفقط گفتارهای شفاف و صریح دستگاه دیپلماسی) بهجریان بیفتد؛ آنچنانکه در این روزها بازار سرمایه و ارز، به تحولات در امور خارجی واکنش مثبت نشان میدهد، بهنظر میرسد رفتار حرفهای و برنامهریزیشده در پسِ آن وجود دارد تا اقتصاد را شرطی و کشور را به مذاکره و پذیرش فشار دشمن متقاعد کند. «آبه» هیچ پیامی برای ما ندارد و تنها پیام این رفتوآمدها آن است که #عظمت-ایران در چشم جهانیان آنچنان بزرگ شده که میخواهند ابتدا او را کنترل کنند و اگر توانستند، به سازش فروپاشیاش برسانند؛ امیدی واهی که بهنتیجه نخواهد رسید.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با مضمون ماموریت دشوار «آبه» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
آیا ایران و ژاپن میتوانند با وجود سایه سنگین آمریکا، به بازتعریف رابطه خود و کاهش خسارتهای دوجانبه امیدوار باشند؟ پاسخ تاکنون منفی بوده است. همین که نخستوزیر ژاپن پس از ۴۰ سال به ایران میآید خود نشانه روشنی از نقش عامل آمریکا در به بنبست کشاندن این رابطه است. اما پاسخ این پرسش از این پس میتواند با، اما و اگرهایی مثبت باشد. هند بهعنوان دیگر شریک آسیایی مهم ایران و موتلف جدید آمریکا در آسیا، در سالیان اخیر با مهارت توانسته تا حدی روابط خود با ایران را از سایه سنگین آمریکا بیرون بکشد. اینکه چابهار از تحریم معاف شد بیش از هر چیز محصول تلاشهای هدفمند هند برای حفظ منافع ناشی از روابط با ایران در عین تعامل با آمریکاست. نمونه دیگر چین است که گرچه به حفظ روابط سازنده با آمریکا اهتمامی ویژه دارد، اما توانسته در شرایط پیچیده کنونی روابط با ایران را نیز حفظ کند. اما ژاپن تا کنون به بحران در روابط ایران و آمریکا نوعی نگاه سیاه و سفید داشته و از ابتدا آمریکا را انتخاب و ایران را از رادار حذف کرده بود. تجارب چین و هند نشان داده که میتوان نگاه پیچیدهتری به این بحران هم داشت و نوعی بالانس شکننده در روابط با ایران و آمریکا را حفظ کرد. افزون بر این از منظر ساختاری، نظم مبتنی بر ثبات هژمونیک رو به زوال است. زوال این نظم به تدریج سایه آمریکا بر سیاست بینالملل را سبک میکند و در عین حال به کشورها امکان میدهد فراتر از قالبهای سنتی و سیاه-سفیدی که در دوره پساجنگ سرد مرسوم شده با یکدیگر تعامل کنند. ایران و ژاپن هم در ۹۰ سالگی یک رابطه محترمانه و دوستانه این شانس را دارند تا نوع جدیدی از روابط را در سیاست بینالملل پسا ثبات هژمونیک شکل دهند، رابطهای که گرچه عامل آمریکا میتواند همچنان محدودیتهایی در آن ایجاد کند، اما امکان به بنبست کشاندن آن را نداشته باشد.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله با تیتر بازی میانجیگر و تحریم منتشر کرده که به این شرح است:
ژاپن باید به این مهم توجه داشته باشد که ایران بر اصل اجرای موصبه شورای عالی امنیت ملی در باب تعلیق گام به گام تعهدات برجامی تاکید و ژاپن حق درخواست لغو آن را ندارد و این طرفهای مقابل هستند که باید تغییر رفتار داشته و اجرای عملی برجام را اجرایی سازند. میانجیگری که براساس منطق مقابله با ناقضان برجام باشد میتواند به ارتقا جایگاه جهانی ژاپن منجر شود در این میان طرح مباحثی ورای برجام نظیر موشکی و منطقه که از سوی اروپاییها و آمریکا دائما مطرح میشود کمکی به حل مسئله نمیکند و آبه با رعایت این مسئله میتواند نقشی مثبتتر در روند ایفای نقش در معادلات سیاسی داشته باشد. در این میان باید توجه داشت که سفر نخستوزیر ژاپن به تهران بیش از هرچیز برگرفته از دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی است که براساس اصل فرصت دادن به طرفهای مقابل برای بازنگری در رفتارشان پیش از بسته شدن پنجره دیپلماسی صورت میگرد چرا که مصوبه شورای عالی امنیت ملی در باب تعلیق گام به گام تعهدات برجامی آخرین فرصت برای طرفهای مقابل است و اگر این فرصت را به دلیل تعلل در اجرای تعهدات از دست بدهند دیگر نباید انتظاری از ایران و آینده برجام داشته باشند. در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که رفتار آمریکایی فرستادن میانجی با ادعای مذاکره و همزمان تحریم میانجیگران برای نمایش بیاثر بودن میانجیگریها و معرفی خود به تنها راه باقی مانده است حال آنکه ملت ایران و نظام اسلامی تاکید دارند که هرگز گرفتار چنین اشتباه محاسباتی نشده و با اجرای مصوبه شورای امنیت ملی مبنی بر تعلیق گام به گام تعهدات برجامی پاسخ این سناریوی آمریکایی را میدهند.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر آبی از «آبه» گرم میشود؟ منتشر کرد که به این شرح است:
شما چه انتظاری از سفر امروز نخست وزیر ژاپن به تهران دارید؟ احتمالا تعداد زیادی ممکن است پاسخ دهند که این سفر «شینزو آبه» سفر یک میانجی میان ایران و آمریکا به تهران است. با توجه به فضای روانی که در این روزها در اطراف این موضوع ایجاد شده چنین برداشتی ممکن است، اما این برداشت از سفر «آبه» چقدر مطابق واقع است؟ و نخست وزیر یک کشور دیگر حتی کشوری مانند ژاپن چقدر احتمال دارد که بتواند واسطه حل اختلافات ایران و آمریکا باشد؟ یک میانجی میان ایران و آمریکا حتی برای حل اختلافات دو سال اخیر دو کشور بر سر برجام باید چند اقدام مهم انجام دهد. اول این که باید آمریکا را به توافق هستهای برگرداند و تحریمهای فراسرزمینی آمریکا را حذف کند که واضح است چنین اتفاقی یک عقب نشینی بزرگ از سوی آمریکا محسوب میشود از این رو انتظاری محال است. دوم باید آمریکا را وادار کند حداقل در ظاهر از اقدامات خصمانه علیه ایران دست بردارد که این کار هم با سیاست و ژست سردمداران کاخ سفید نظیر ترامپ، بولتون و پمپئو غیر ممکن به نظر میرسد. سوم آن که اساسا سیاستها ورفتارهای منطقهای و بین المللی آمریکا و مبانی سیاست خارجی و ایدئولوژی این کشور آن قدر در تضاد با جمهوری اسلامی هست که بتوان گفت: یک میانجی نمیتواند این حجم از اختلافات و مسائل را حل کند. اما آن چه انتظار هااز سفر آبه را تا حد زیادی کاهش میدهد آن است که ترامپ و کاخ سفید اگر واقعا به دنبال اعزام میانجی بودند در آستانه سفر «آبه» تحریم علیه پتروشیمی ایران را اعمال نمیکردند و روز گذشته هم از تحریم اینستکس (سازوکار تجاری مالی اروپا برای مراوده با ایران) سخن نمیگفتند تا نخست وزیر ژاپن را خلع سلاح نکنند. اکنون سوال این است که جو رسانهای که برخی رسانههای خارجی و حتی داخلی درباره این سفر به راه انداخته اند و با عنوان میانجی آن را برجسته میکنند چه منشائی دارد؟ به نظر میرسد این فضا را باید در ادامه «نمایش مذاکره» از سوی آمریکاییها دانست که با هدف تکمیل راهبرد «فشار» علیه ایران درحال اجراست. به راه انداختن فضای رسانهای که مدعی میانجی گری «آبه» است باهدف اثرگذاشتن روی نظام محاسباتی مسئولان ایران است تا حداقل در میان برخی مقامات این تلقی و ذوق زدگی را ایجاد کند که شاید زمان خوبی برای مذاکره با آمریکا ایجاد شده است. همین مسئله عملا میتواند صف متحد مقامات کشورمان مقابل دشمن را تضعیف کند. این تلقی اشتباه و اختلال نظام محاسباتی مقامات ایران اگر در مذاکرات محرمانه با «شینزو آبه» هم وجود داشته باشد پس از گزارشی که او به ترامپ خواهد داد، عملا ممکن است پیام تضعیف صف متحد ایران مقابل دشمن را به کاخ سفید مخابره کند. البته این مسئله اصلا به این معنا نیست که نباید حرفهای «آبه» را حتی درباره آمریکاییها شنید. بلکه همه حرفهای او را چه از جانب آمریکاییها باشد و چه از جانب خودش باید خیلی دقیق و هوشمندانه شنید، اما باید مراقب پیامی که به وی صادر میشود بود. سیاست اصولی ایران همیشه این بوده که برای همه رفتارها و سیاستهای خود منطق محکم داشته است؛ بنابراین اولا باید طرف ژاپنی به خوبی و عیان درک کند که جمهوری اسلامی ایران اهل منطق و گفت و گوست، اما نه گفتگو همراه با فشار و تهدید. ایران هرگز عزت ملی خود را فدای هیچ گفت و گویی نمیکند. پیام دوم که «آبه» باید از دیدار مقامات کشورمان برداشت کند پرهیز از ذوق زدگی برای مذاکره و صفوف متحد ملت و مسئولان مقابل آمریکایی هاست. راهبرد فشار آمریکاییها تاکنون نتوانسته است ایران را تسلیم کند به همین دلیل آنها به دنبال تاکتیکهای مکمل برای راهبردشان هستند؛ موضوعی که هم جامعه ایران و هم مسئولان باید مراقب آن باشند.