ایستاده بر قله پیروزی/ رعب موشکهای نقطهزن/ اقتصاد و سلامت، استعفایی نه از جنس آموزش نه پرورش
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، ایستاده بر قله پیروزی، رعب موشکهای نقطهزن، اقتصاد و سلامت، استعفایی نه از جنس آموزش نه پرورش، موانع رونق تولید، درباره استعفای بطحایی، آیا ترامپ برای مذاکره جدی است؟، چرا امریکا نباید نزدیک شود، هزینههای سنگین مقاومت نکردن و ... گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای درج شده در روزنامههای امروز است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان ایستاده بر قله پیروزی منتشر کرد که به این شرح است:
بخش مهمی از سخنان رهبر حکیم انقلاب در جمع عزاداران خمینی کبیر، به تبیین روحیه «مقاومت» آن مرد بزرگ گذشت. فرمودند: «امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. مطلب مهم این است که امام، مقاومت را از روی هیجانزدگی انتخاب نکرد، از روی احساسات زودگذر انتخاب نکرد؛ پشتوانه انتخاب مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانه منطقی است» و افزودند: «مقاومت البته هزینه دارد، بدون هزینه نیست، اما هزینه تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم میشوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند، اما تسلیم بودند، میترسیدند- هم نفت میداد، هم پول میداد، هم باج میداد، هم توسری میخورد! امروز دولت سعودی هم همینجور است؛ هم پول میدهد، هم دلار میدهد، هم بر طبق خواست آمریکا موضعگیری میکند، هم توهین میشنود؛ به او میگویند «گاو شیرده»! دراینباره گفتنیهایی هست.
۱. مخاطب هشداری که سکاندار انقلاب در خصوص روحیه مقاومت دادند، عدهای قلیل در داخل هستند که در توهم باج دادن و کوتاه آمدن در برابر استکبار به امید جلب نظر آن به سر میبرند. غرض آمریکاییها از تکرار ترجیعبند «مذاکره» نیز شکست همین مقاومت و اخذ امتیازات پیدرپی در قالب گفتگوست. خب، باید دید که آیا آنچه کاخ سفید و اروپا از ایران اسلامی میخواهند، منطقی است که جمهوری اسلامی در مقابل آن استنکاف میورزد یا خیر. آمریکاییهای میگویند که ایران باید علاوه بر تن دادن به محدودیتهای بسیار در برنامه هستهای، برنامه موشکی و نفوذ منطقهای خود را محدود کند درحالیکه ورود به مباحث نظامی و توانمندیهای دفاعی – تهاجمی، خط قرمز کشور و ایجاد محدودیت در برابر آن، با امنیت کشور تعارض دارد. اصرار نابجای آنها در خصوص محدودیت در نفوذ منطقهای هم نشان میدهد که غرب اساساً معنی نفوذ را نفهمیده است. نفوذ ایران، یک نفوذ گفتمانی و متأثر از جذابیت انقلاب اسلامی است، مثل راهپیمایی روز جهانی قدس که در بسیاری از کشورهای اسلامی به تأسی از جمهوری اسلامی برگزاری شد یا الگوی مبارزه تا محو غده سرطانی رژیم صهیونیستی که امروز به سکه رایج در منطقه تبدیلشده است. اندیشه قابلکنترل نیست و نمیتوان آن را محدود کرد، لذا ادعای اروپا در این حیطه، باطل و بر اساس توهم بیان و تکرار میشود. آنچه در واقع آنها مطالبه میکنند، دست کشیدن از دو رکن مهم انقلاب و کشور است که ابداً امکانپذیر نیست و هر حکومتی که از این آرمانها و ساز و کار دفاعی در برابر دشمنان قدارهبند خود دست کشیده، همچون رژیم پهلوی به فلاکت و بدبختی دچار شده و به قهقرا رفته و هزینههای هنگفتی پرداخته کرده است. ضمن اینکه حد یقفی برای مطالبات نامشروع دشمن وجود ندارد و هر عقبنشینی به پیشروی حریف تا نابود کردن همه ارکان شرف و عزت میانجامد.
۲. در ابعاد بینالمللی نیز همین قاعده حکمفرماست. هر کشوری که دستها را در برابر زورگویی و خواستههای نابجای آمریکا و بلوک غرب بالا برده، پسرفت کرده و شکستها و هزینههای گزافی را متحمل شده است و هر جا که مردم و ملتها در مقابل سیاستهای ظالمانه و زیادهخواهانه شیطان بزرگ مقاومت کردهاند، دشمنیها و خباثتها را متوقف و پیروزیهای بزرگتری به دست آوردهاند. عربستان و یمن، دو نمونه بارز این دو رفتار هستند. سعودیها، یکی از بزرگترین منابع نفتی جهان را دارا هستند که با وجود ثروت هنگفت، برای ادامه حیات، مثل یک کودک به دشمنان اسلام وابستگی دارند. نتیجه خریدهای چند صد میلیارد دلاری تسلیحات آنها از آمریکا این شده که ترامپ علیالدوام ریاض را تحقیر کرده و آل سعود را «گاو شیرده» یا کشوری که بدون حمایت آمریکا حتی دو هفته هم دوام نمیآورد خطاب میکند. اگر قرار بود که با این حجم بیسابقه از خرید تسلیحاتی که به اعتبار آمارها، ریاض را در صدر کشورهای خریدار سلاح در جهان قرار داده، عربستان تا این حد بیثبات باشد، بهصرفه این بود که هیچ سلاحی نخرند و طی قراردادی، صفر تا صد تأمین امنیت خود را به آمریکا بسپارند، بدون اینکه میلیاردها دلار برای خرید سلاح هزینه کنند. واقعیت این است که رژیم کودک کش سعودی و یار غار صهیونیستها نه از وحشت عدم امنیت، بلکه به دلیل فقدان آزادگی و شرف به دامن واشنگتن پناه برده و مردم یمن نه به دلیل احساساتی شدن، بلکه به علت حفظ شرافت و مقابله با زورگویی و زیادهخواهی پدرجد تروریستها در برابر متجاوزین سینه سپر کرده است. به عبارت سادهتر، «هر ملتی که برای شرف خود، برای هویت خود، برای انسانیت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یکچیزی را میخواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت میکند، امتناع میکند، ایستادگی میکند.» (مقام معظم رهبری- ۱۴ خرداد ۹۸)
۳. مردم کشورمان در ظاهر، تحت تحریم و فشار قرار دارند یا ملت یمن، فلسطین و هر کشور مقاوم دیگر، آماج مخالفتها و توحش مدرن غرب قرارگرفته و خسارتها متحمل شده یا قربانی دادهاند، اما طبق وعده الهی، اهل حق، دستآخر، میوه صبر و استقامت خود را خواهند چشید. اصلاً همین خصومت ورزی اهل باطل، نشانه حقانیت ایران اسلامی و محور مقاومت به شمار میآید. آنالیز جبهه مخالفان نشان میدهد که این دسته، از منفورترین و مغضوبترین کشورهای دنیا هستند و عصبانیت آنها از ایران و متحدانش به تعبیر «نوآم چامسکی»، اندیشمند برجسته آمریکایی به دلیل «مقاومت موفقیتآمیز» جمهوری اسلامی است. بهبیاندیگر، اگر روزی فرا برسد که دشمنان، ثناگوی سیاستهای کشور شوند و مجیز جبهه مقاومت را بگویند، نشانه خرسندی آنها و اعوجاج و انحراف ماست، لذا صدای فشرده شدن دندانهای آنها از روی غیظ و عصبانیت، مهر تأییدی بر درستی راهی است که در حال طی کردن آن هستیم؛ و بالاخره اینکه مقاومت نهتنها راهبردی برای صیانت از مؤلفههای شرافت و عزت و کیان امت اسلامی است، بلکه روشی برای غلبه بر حریف است. امروز استعمار نوین و اقمارش در منطقه و جهان، در سراشیبی سقوط قرار دارند و مقاومت در قله ایستاده است. آمریکا که زمانی یک تشر و تهدیدش برای تسلیم شدن کشورها کافی بود، در برهه کنونی از مرحله تهاجمی وارد فاز دفاعی شده و حتی توان کمک به تروریستهای اجارهای خود در سوریه و منطقه را ندارد، چه رسد به لشکرکشی و جنگافروزی. خطای محاسباتی دشمن این است که گمان میکند استقامت و پایداری جمهوری اسلامی با تطمیع و تحریم قابل شکست است، درحالیکه پیروزیها و تداوم راه انقلاب، نشانهای بزرگ از موفقیت ایران اسلامی و غلط بودن محاسبات آمریکاست که بهزودی شاهد نتایج آن در منطقه و جهان خواهند بود.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر رعب موشکهای نقطهزن درج کرده که به این شرح است:
سخنان سیدحسن نصرالله در مورد قدرت جبهه مقاومت و تأکید ایشان مبنی بر اینکه اگر اقدامی نظامی علیه ایران روی دهد، کل منطقه مشتعل میشود هم نکته بسیار مهمی بود. ایشان بااشاره به سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر عدم جنگ و عدم مذاکره، با ظرافت گفت: مذاکره موضوعی است که کاملاً به خود ایرانیان برمیگردد، اما جنگ موضوعی است که به جغرافیای ایران محدود نمیشود. هشدار سیدحسن نصرالله به دولتهای عرب در این مورد اهمیت ویژهای داشت. دولتهای عربی در گردابی قرار دارند که خود از آخر آن اطلاعی ندارند. آمریکا نمیخواهد با ایران درگیر شود، چون قدرت آن را ندارد. اسرائیل و عربستان نیز توانایی چنین اقدامی را ندارند. از سوی دیگر فرستادن علامت صلح از سوی آنان ـ. آنگونه که وزارت خارجه ایران در انتظار آن استـ به معنای شکست و اعتراف به آن است. به گمان آنان هر نوع عقبنشینی ارادی یا تحمیلی سرعت حرکت ایران را در منطقه بیشتر میکند. حوزه عربی در واقع در یک مخمصه آشکار قرار گرفته است، وحدت با رژیم اسرائیل برای آنان آوردهای ندارد و این ارتباط به مشکلات آنان با جوامع خود میافزاید، در همان حال این حوزه قادر به تنش با ایران هم نیست چرا که در برابر قدرت ایران به چیزی گرفته نمیشود. سیدحسن نصراللهاشاره دقیقی به سخنان ترامپ خطاب به سران عربی داشت که به آنان گفته بود اگر هواپیماهای شما وارد آسمان ایران شوند دیگر فرود نمیآیند. حوزه عربی با محوریت عربستان نه قادر است بجنگد و نه هنر صلح کردن را دارد. اگر به وضع این رژیمها نظر بیندازیم در مییابیم که عربستان، امارات، مصر و حتی آمریکا به صورت تک ساحتی حرکت میکنند و برخلاف آنچه وانمود مینمایند، «گزینههای متنوعی» ندارند. آنان وقتی استفاده از سلاح را کنار میگذارند، راه دیگری برای تأمین آینده خود ندارند. اینها نه قدرت سیاسی دارند و نه قدرت فرهنگی و این در حالی است که حزبالله و گروههای دیگر مقاومت گزینههای متنوعی دارند و میتوانند در حوزههای سیاسی- همزمان با حوزههای امنیتی - عمل نمایند. یکی دیگر از جنبههای قدرت حزبالله لبنان، صبوری آن در مواجهه با مسایل و تحمل مخالفان است به گونهای که مخالفان حزبالله هیچ بهانهای ندارند تا حزبالله را در نقطه مقابل منافع ملی لبنان معرفی نمایند. حزبالله یک قدرت محکم داخلی است و انتخابات اردیبهشت ماه سال گذشته مجلس ضمن آنکه بر اقتدار سیاسی حزبالله افزود، میزان نفوذ و رشد نفوذ او را هم به خوبی نشان داد و این در حالی است که در نقطه مقابل آن، کابینه اسرائیل پس از دو سال کشمکش داخلی به برگزاری انتخابات زود هنگام تن داد، ولی دو ماه پس از برگزاری انتخابات و شکلگیری مجلس جدید ناگزیر به انحلال آن گردید. هماینک بسیاری از نزدیکان نتانیاهو هم میگویند هیچ تضمینی برای موفقیت بیشتر حزب لیکود و دبیرکل آن وجود ندارد و حتی بعضی با صراحت بیشتری گفتند نتانیاهو به سرعت از صحنه سیاست رژیم کودککش اسرائیل کنار خواهد رفت.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون اقتصاد و سلامت منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
از میان عناصر اصلی و درجه اولی که کشور و مردم ایران با آن رو به رو هستند، بیتردید مشکلات اقتصادی اهمیت بیشتری دارد. درحال حاضر چند موضوع در فهرست گرفتاریها و مشکلات جاری برای مردم حساسیت زیادی دارند؛ موضوع سوخت و بهای بنزین، یارانهها و تورم افسارگسیختهای که هنوز نتوانستهایم راهحلی برای مهارش پیدا کنیم یا حداقل شیب ملایمی در مسیر کنترل تورم داشته باشیم که با درآمد و دارایی عامه مردم تلاقی و تزاحم نداشته باشد. بخش مهمی از این مشکلات را باید علاوه بر آثار سوءتدبیر و سوءمدیریت به عنوان واقعیت جاری و موجود، نتیجه تنشهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی قلمداد کرد. حتماً اینگونه است و نباید با انکار و تکذیب واقعیات، به سرگردانی و ابهام در افکار عمومی دامن زد. اما چاره چیست و مثلاً تا چه زمانی قادر هستیم قیمت سوخت و یارانههای سنگین حاملهای انرژی را به صورت کنونی نگاه داریم و مانند یک شمشیر دولبه مخاطراتش را نیز بپذیریم. این روش در برخورد با یارانهها و مدیریت سرمایه و بودجههای کشور، فقط تسکین موقت بوده و اصل تصمیمات نیز در شرایط خاص و حادّی اتخاذ شده که موقعیت متفاوتی بر همه شئون زندگی و دارایی و بودجه و مدیریت کشور حاکم بوده است، اما اینک گویی دیگر شجاعت تغییر در مدیریت دولت از میان رفته و در نمایندگی مجلس نیز. اگر چنین شجاعت و درایتی وجود داشت، وضع کنونی به تدریج و طی چند مرحله دگرگون میشد و مردم به واسطه درک شرایط و موقعیت خاص کنونی میپذیرفتند. اما واضح بگویم که اقلیتی از افراد ذینفع و صاحب نفوذ، دولت و ملت را به گروگان خویش درآورده و شمشیر داموکلس را بالای سر همه برافراشتهاند تا تغییرات اساسی و بنیادین اتفاق نیفتد و این دملهای بیمار و کشنده از اقتصاد و جامعه و مناسبات دولت و ملت ریشهکن نشوند؛ زیرا سود کلانی از آشفتگی و یارانه و تفاوت قیمتها و سوخت و نفت در شرایط تحریم به جیب زده و میزنند. سالها پیش باید برنامهای برای ایجاد شیب ملایم در تغییر قیمت سوخت و مصارف مختلف انرژی اندیشیده میشد. در زمان دولت اصلاحات به خاطر دارم که جماعتی از ظاهرگرایان و پوپولیستهای نادان و مخرّب به نام دفاع از مستضعفان، مانع تغییرات شدند و فوب سوخت و شرایط توزیع کالاهای یارانهای و بیمار کنونی را تثبیت کردند، تا زمانی که به ناچار و در اثر یک شوک امنیتی در دولت بعدی قیمت بنزین و بعد هم گازوئیل چندبرابر شد و کارت سوخت به ضعیفترین شکل مدیریت فلّهای در اختیار مردم قرار گرفت. غافل از این که، زمینههای تازهای برای شکلهای تازهتری از فساد و رانت و قاچاق سوخت ایجاد شده و مشکلات برجای مانده بود. همین وضع به شکلی دیگر در یارانه نقدی ملاحظه شد و هنوز هیچ کس نتوانسته دریابد که این حجم از پول و این شکل توزیع یارانه، چگونه تمامی ارکان تولید و سرمایهگذاریهای توسعه را در دولت فلج کرده و به جای رونق اقتصادی، فقط رکودی بیوقفه و بیمارگونه را در شریان زیست و زندگی مردم تداوم بخشیده است. در حال حاضر یک نگرانی بزرگ دیگر هم به مشکلات مذکور افزوده شده و آن عدم شفافیت در درآمدهای اصلی دولت به دلیل واسطههای تحریم و سوابق سوء و خطرناک در این عرصه است. اگر قرار است مشکلی حل شود باید به دست مردم و در شرایط شفاف و با استفاده از حداکثر توان و قدرت ملت این کار انجام شود. سود و زیانش نیز باید عادلانه به چنگ مردم بیفتد، نه اینکه اقلیتی که امتحان ضعیفی را قبلاً پس دادهاند و هیچ اعتماد و اعتباری ندارند دوباره بر ذخایر نفت و گاز و ارزهای حاصله و سودهای آن چنگ بیندازند. این بازی را باید پایان داد تا مردم به عدالت ایمان آورند و فساد پنهان ریشهکن شود و مشکلات را بتوان پشت سر نهاد. نباید به مردم گفت: در اقتصاد و هزارها مشکل کوچک و بزرگ مقاومت کنند، اما اخبار سوءاستفاده و سرقتهای میلیاردی از این گوشه و آن زاویه، از این بانک و آن شرکت، از این نهاد و آن صندوق و از این وزارتخانه و آن اداره، به تناوب و تداوم درز کند و بعد هم عدهای به دادگاه بروند و جماعتی در اتاوا و کامبرا و کالیفرنیا صاحب کاخ و حساب بانکی و آلاف و الوف شوند.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان استعفایی نه از جنس آموزش نه پرورش منتشر کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
لابد در خبرها خوانده اید که وزیر آموزش و پرورش استعفا داد و استعفایش نیز پذیرفته شد. اقدامی که انگار نه انگار از سوی متولی آموزش و پرورش این کشور صورت میگیرد. گمانهها برای علت استعفا به تعداد سیاسیون و چه بسا بیشتر است. علت اعلامی کناره گیری برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس عنوان شده است. چیزی که جسارتا شیفتگی خدمت را به ذهن متبادر نمیکند بلکه تشنگی قدرت را میرساند. وزیری که نقد را در دست دارد و میتواند برای چند میلیون نفر نسخه شفابخش بپیچد و به غایت اثرگذار باشد، به امید نسیه نمایندگی مجلس، طلب عفو کند و از ادامه مسیر سر باز بزند؟! اما برخی معتقدند پشت پرده این استعفا عدم تأمین بودجههای لازم برای پرداخت معوقات، وضع معیشتی فرهنگیان، نظام رتبه بندی، انتصابات و دلایل دیگر است که سبب شده بطحایی از آموزش و پرورش دل بکند که در این فروض نیز بهانه و زمان خوبی انتخاب نشده است. به راستی صداقت مگر نجات بخش نیست؟ فقط سر کلاس مدرسه باید آموزش داد که دروغ بد است یا با متناقض نبودن رفتارهایمان هم باید آموزش داد؟ سیاسی کاریها پرورش دهنده کدام خوی و خصلت در مردم میشود؟ اگر به این نتیجه رسیده اید که این دولت و دولتمردانش، مرد میدان نیستند بیایید در آخرین لحظات حضورتان اقدامی کنید که در آن رنگ و بوی آموزش و پرورش باشد نه سیاست ماکیاولیستی. در این میان، خیز گزینههای سرپرستی و وزارت هم شایان توجه است. این حجم از تلاش برای نشستن روی کرسی وزارت آموزش و پرورش که سراسر تعهد است و عقب ماندگی، ناشی از روحیه بالای خدمت مسئولان عزیز است! گویا از وزیر سلف که اینگونه استعفا داد درس نگرفتند و رغبتی بی مثال برای آموزش و پرورش به دانش آموزان این مرز و بوم دارند. رغبتی برای مقابله با ساسی، ۲۰۳۰، کاستیهای کتب درسی و ... گاهی بار آموزشی و پرورشی بعضی جملاتِ علی الظاهر منفی به مراتب از برخی شعارها بیشتر است؛ مثل اینکه وزیری بگوید خواستم، اما توان من محدود بود و درخواستها زیاد؛ من نتوانستم، اما امیدوارم نفر بعدی با توان بیشتر بتواند خجالت زده بازنشستگانی که حداقل حقوق را میگیرند نباشد؛ نفر بعدی بتواند به قولش در قبال دانشجومعلمها جامه عمل بپوشاند؛ نفر بعدی معوقات را بپردازد؛ شرمنده روی کسانی که منتظر نظام رتبه بندی هستند نشود و خلاصه بار وزارت را به دوش بکشد.
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر موانع رونق تولید درج کرده که در ادامه میخوانید:
تاریخ پیشرفت و توسعه کشورها درحقیقت بازتاب و انعکاس تولید است. تولید، شاهکلید پیشرفت و آسیبناپذیری در اقتصاد جهانی و موجشکنی محکم در برابر سیل رقابتها، تهدیدها و کارشکنیهاست. اقتصاد کشور ما بهرغم بزرگی و پتانسیل بالایی که دارد در زمینه تولید آسیبپذیر و شکننده است و شاید اصلیترین دلیل آسیبپذیری اقتصاد ما ضعف تولید باشد. اگر نگاهی به بزرگی اقتصاد ایران بیندازیم انتظار داریم که چنین اقتصادی کمتر در برابر تکانههای خارجی متلاطم شود. اقتصاد ایران از لحاظ بزرگی و حجم GDP نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلاری، در رتبه ۲۷ جهان قرار دارد و اگر تولید ناخالص داخلی را بر مبنای برابری قدرت خرید (ppp) محاسبه کنیم، ایران با اقتصاد حدود ۱.۵ تریلیون دلاری در رتبه ۱۸ جهان قرار دارد. بهلحاظ ذخایر هیدروکربوری، ایران با ۱۵۸ میلیارد بشکه ذخایر نفتی کشفشده، نزدیک به ۱۰ درصد از کل منابع کشفشده نفتی جهان را داراست. همچنین دومین کشور بزرگ دارای ذخایر ثبتشده گاز و چهارمین کشور بزرگ تولیدکننده گاز جهان است، اما چرا با داشتن چنین مزیتهای اقتصادی، کشور ما هنوز هم در شرایط خاص اقتصادی دچار تلاطم میشود؟ پاسخ بیشک در یک گزاره نهفته شده و آن ضعف تولید است. در کشور ما سهم بخش صنعت از کل تولید ناخالص داخلی کشور بسیار پایین است. رشد متوسط سالانه سرمایهگذاری در این بخش کمتر از ۱.۵ درصد در سالیان اخیر بوده و سهم این بخش کمتر از ۱۵ درصد و حدود ۱۲ درصد کل GDP کشور بوده است. این درحالی است که در کشورهای شرقآسیا، سهم تولیدات صنعتی از تولید ناخالص داخلی نزدیک به ۲۵ درصد است. یکی از موانع اصلی تولید در کشور ما سنتیبودن شیوه تولید است که باعثشده بهرهوری و ارزش افزوده بخش تولید در کشور بسیار پایین باشد. یکی از گامهای اساسی در این زمینه، نوسازی تولید است؛ این نوسازی صرفا به ماشینآلات محدود نمیشود بلکه باید در کلیت ساختار تولید اعم از منابع انسانی، تحقیق و توسعه، سازوکارهای مالی، شیوههای مدیریتی، شبکه توزیع و... بهطور توامان انجام شود. درحقیقت رونق تولید را نباید تنها مترادف با تخصیص اعتبار به بخش تولید دانست، بلکه باید نگاهی کلی به آن داشت. مانع دیگر رونق تولید در کشور ما بدونشک عدم وجود سهولت در کسبوکار و تولید است. در زمینه سهولت کسبوکار طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۹، ایران بین ۱۹۰ کشور در رده ۱۲۸ جای دارد. این جایگاه نشان از قواعد و مقررات دستوپاگیر بروکراسی پیچیده و عدمهماهنگی و یکپارچگی دارد. بهعنوان مثال در زمینه راهاندازی یا استارت کسبوکار طبق این گزارش، ایران در جایگاه ۱۷۳ قرار دارد و ۷۲ روز طول میکشد یک کسبوکار راهاندازی شود و ۱۲ رویه و روند در این خصوص وجود دارد. این درحالی است که در کشوری مانند کرهجنوبی این اقدام فقط چهار روز طول میکشد. از دیگر موانع سر راه تولید، صادراتمحور نبودن است. صادرات، محرک رشد اقتصادی و پیشران توسعه است و همچنین صادراتمحوربودن باعث میشود کشور به عرصه تجارت و رقابت جهانی راه پیدا کند. در مقیاس جهانی در سال ۲۰۱۷، تجارت کالا در جهان به میزان ۴.۷ درصد رشد کرد و ارزش آن به ۱۷.۷۳ تریلیون دلار رسید که بیشترین میزان رشد در ۶ سال اخیر است. بیش از ۷۰ درصد کالاهای صادراتی، تولیدات کارخانهای بودند. ۱۵ درصد سوخت و مواد معدنی، ۱۰ درصد تولیدات کشاورزی و مابقی مربوط به دیگر کالاها بوده است. همچنین ۴۴ درصد از کل صادرات تولیدات کارخانهای مربوط به بخشهای صنایع شیمیایی، فناوریهای اطلاعات، ارتباطات و مخابرات و خودرو بوده است. چین، ایالاتمتحده و آلمان در راس بزرگترین صادرکنندگان کالا در جهان قرار دارند و مجموعا ۵.۳ تریلیون دلار کالا صادر میکنند. ژاپن، هلند، کرهجنوبی، هنگکنگ، فرانسه، ایتالیا و انگلستان در ردههای بعدی بزرگترین صادرکنندگان کالا قرار دارند. در کشور ما آمارها نشان میدهد مفهوم صادرات در ایران با صادرات نفت معنا میشود، بهطوری که میتوان گفت: بیش از ۸۰ درصد از صادرات کشور ما را نفت تشکیل میدهد و بخش نفت به تنهایی بیش از ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میدهد؛ بنابراین تولید در کشور ما نیازمند رویکرد صادراتمحوری و رهایی از زیر چتر نفت است. مانع دیگر بر سر راه تولید در کشور ما، نبود شفافیت و فساد اقتصادی است. از نظرگاه اقتصادی، فساد با کاهش سرمایهگذاری اقتصادی و انحراف بازار، مانع رقابتیشدن بازار شده و این امر، ناکارآمدی و ناکارایی اقتصاد را بهدنبال دارد. به این ترتیب، هزینه فعالیتهای اقتصادی افزایش یافته و نابرابری درآمدی گسترش مییابد. رابطه میان فساد و رشد اقتصادی پیچیده است؛ در تئوریهای اقتصادی، فساد از طرق مختلفی منجر به کاهش رشد اقتصادی میشود. ازجمله فساد منجر به عدم تشویق سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی میشود، فساد به انحراف سرمایههای عمومی برای مقاصد شخصی منجر شده و فعالیتهای رانتجویانه را گسترش میدهد، فعالیتهایی که بهصورت رانتی و غیررسمی عمل میکنند، مالیات نمیپردازند و بنابراین درآمد مالیاتی کاهش مییابد. فساد استعدادها را از فعالیتهای مولد به فعالیتهای غیرمولد سوق میدهد و این امر باعث اقبال به فعالیتهای سوداگرانه، دلالی و بیتفاوتی نسبت به امر تولید در کشور شده است.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر درباره استعفای بطحایی منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
برجام نقش نخ تسبیح دولت حسن روحانی را ایفا میکرد. گویا این برجام بود که به دولت هم انگیزه و روحیه میداد، هم انسجام و وحدت میبخشید. بهواسطه توافق هستهای بود که دولت اول روحانی توانست به خود مشروعیت و مقبولیت دهد و حتی رأی اعتماد مجدد از مردم بگیرد. این دولت بر زیرساختی از دیپلماسی بنا شده و حیات گرفته بود و جلو میرفت. از این زاویه میتوان گفت: خروج ترامپ از توافق هستهای بزرگترین ضربه را به دولت حسن روحانی وارد کرد. در واقع میتوان گفت: تضعیف برجام بهمعنای ضربهای سخت و شدید به فلسفه دولت تدبیر و امید محسوب میشد. این ضربه، قدرت خود را در شکنندهشدن دولت نشان داد. بهتعبیری میتوان گفت که دولت در بخش زیرساخت دچار چالشی جدید شد و انگار که زیر پایش خالی شده باشد در تعلیق حرکت را ادامه داد؛ اما روحانی تلاش خود را مصروف نگهداشتن ایران در برجام کرد. از نظر او، خروج ایران از توافق هستهای میتوانست کار او را کاملا تمام کند. به همین دلیل، او تلاش کرد تا حکومت را برای ماندن در برجام قانع کند، ولی مشکلات عمده او از درون آغاز شده بود که این موضوع خود را در استعفای قاضیزادههاشمی، آخوندی و مسعود نیلی و در نهایت بطحایی نشان داد. استعفای بطحایی گرچه بهدلیل نامزدی در انتخابات مجلس عنوان شده، اما در واقعیت میتواند فرار یکشبه از هیات دولت باشد. دولت روحانی در اداره کشور ضعیف عمل میکند و از اعتمادبهنفس در مدیریت خالی است و همین موضوع اتمسفر کلی پیرامون دولت را منفی جلوه میدهد. از همین روست که امثال بطحایی ادامهدادن با این دولت را در بلندمدت به سود خود نمیدانند.
• روزنامه خراسان مطلبی با عنوان آیا ترامپ برای مذاکره جدی است؟ درج کرده که به این شرح است:
در کوچه و خیابان برخی سوال میکنند که آیا ترامپ واقعا قصد مذاکره دارد؟ این سوال در پی پالسهایی که رسانههای غربی میدهند ایجاد شده است. پالسهایی نظیر این که آمریکا میخواهد «بدون پیش شرط» مذاکره کند. منظور از «پیش شرط» همان ۱۲ شرطی است که مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا سال گذشته مطرح کرده بود و بسیاری از تحلیل گران بین المللی تحقق آن ۱۲ شرط را به معنای تغییر نظام ایران تعبیر کردند. با نگاهی به این فهرست مشخص میشود که این ۱۲ بند، نه «شرط» بلکه «اهداف مذاکراتی» آمریکا از نشستن پای میز مذاکره با ایران است. ۱۲ بند بیانیه سال گذشته پمپئو در حقیقت مختصات یک «ایران مطلوب آمریکا» است. عبارات و رویکرد ترامپ، پمپئو و دیگر مقامات کاخ سفید نشان میدهد که آنها هم اکنون نیز همین هدف را دنبال میکنند، به همین دلیل است که پمپئو در روزی که از مذاکره بدون پیش شرط حرف میزند بلافاصله ادامه میدهد: «تلاش آمریکا برای کاهش فعالیتهای شرورانه جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.» به بیان دیگر، موش و گربه بازی آمریکاییها بر سر مذاکره با ایران یک الگوی بسیار پیچیده و هوشمندانه است که مقابله با آن نیاز به هوشمندی و طراحی دقیق دارد. این نمایش جدید از سوی کاخ سفید پس از چند هفته تهدید نظامی در عین تحریمهای اقتصادی، گرچه به استناد گزارشهای متعدد پنتاگون و مقامات نظامی و امنیتی آمریکا به ترامپ، یک بعد واقعی و میدانی دارد و آن نگرانی کاخ سفید از رویارویی مستقیم با ایران و تبعات آن است، اما در پس این نگرانی کاخ سفید از قدرت ایران، به نظر میرسد آمریکاییها راهبرد اصلی خود علیه کشورمان یعنی «فشار حداکثری» را نه تنها کنار نگذاشته اند بلکه به این راهبرد یک تاکتیک اضافه کرده اند؛ «هویج مذاکره». به بیان دیگر آمریکا میخواهد راهبرد فشار خود به ایران را که تاکنون نتیجه نداده و مردم ایران را به عقب نشینی وا نداشته است با تاکتیک «مذاکره» به سرمنزل مقصودش برساند. تاکتیکی که دیروز نیویورک تایمز راجع به آن نوشت که ترامپ اساسا برنامه مشخصی برای مذاکره ندارد: «آقای ترامپ یک خط بین تهدیدات نظامی و مسیر دیپلماسی را پیگیری میکند، اما متعهد به هیچ کدام نیست. ترامپ در نقاط مختلف، هشدار داده است که همیشه فرصتی برای درگیری با ایران وجود دارد، در حالی که خواستار مذاکره است، اما بدون هیچ برنامه قابل مشاهده برای ایجاد این موضوع.» ترامپ با این اقدام از سویی تلاش میکند برای ایران نمایش مذاکره بازی کند و از سوی دیگر با ارائه سیاستهای متناقض، فضایی مشوش و غیرقابل تحلیل را برای دیگر کشورهای جهان که با ایران مراوده دارند ترسیم میکند. شاید بتوان این سیاست را اجرای همان نسخه «جان بولتون» دانست که در آگوست ۲۰۱۷ (شهریور ۱۳۹۶) یعنی زمانی که هنوز هیچ سمتی در دولت ترامپ نداشت سناریوی خود را در نشنال ریویو منتشر کرد و در آن چهار گام برای خروج آمریکا از برجام پیشنهاد کرد و در عین حال نوشت: «ایران پس از لغو برجام از سوی آمریکا تمایلی به مذاکره نخواهد داشت، اما ما باید همیشه باب مذاکره را باز بگذاریم». ترامپ که گامهای نسخه بولتون را تاکنون خیلی خوب اجرا کرده حالا در حال اجرای پرده «نمایش مذاکره» برای فریب است. مخاطب این نمایش ترامپ هم جامعه ایران است و هم مسئولان؛ هردو باید مراقب نظام محاسباتی خود در برابر این نمایش آمریکا باشند. سناتور «کریس مورفی» این شیوه ترامپ را با ادبیات جالبی تشریح کرده است: «این یک حقه بازی/کلاهبرداری است، ترامپ همیشه ادعا میکند که همه مشتاق اند با او به توافق برسند. بیش از نیمی از دور اول ریاست جمهوری اش گذشته و هیچ کس با او هیچ توافقی نکرده است. نه چین، نه ایران، نه کره شمالی؛ او حتی توافقی را هم که با مکزیک و کانادا کرد، دارد خراب میکند.»
• روزنامه جوان سرمقالهای با عنوان چرا امریکا نباید نزدیک شود را منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
رسوا شدن ضدانقلاب خارجنشین که در تمامی مراحل این جنگ کنونی به عنوان مشاوران اصلی ترامپ و تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید عمل کردهاند، از عبرتهای تاریخی برای این طیف و حامیان داخلی آنهاست که در عین رسوا شدن در داخل، بینتیجه بودن سرمایهگذاری کاخ سفید روی آنها را اثبات کرده است. فارغ از اهداف اعلامی کاخ سفید برای تسلیم ایران که از ۱۲ شرط پمپئو این روزها به شرط عدم تولید بمب اتمی توسط ایران خلاصه شده است، آنچه هدف اصلی کاخ سفید برای نزدیک شدن به ایران از میانجیهای متعدد است، فریب مردم و مسئولان ایران و متوقف کردن روندهای فوق است. ترامپ و تیم حاکم بر کاخ سفید با اذعان به سیاستهای غلط گذشته تلاش دارند با این نزدیکی، عرصههای چندگانه فوق را متوقف و از این میان برای جمهوریخواهان محصولی را برای انتخابات آینده این کشور در جامعه امریکا کسب کنند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم سیامین سالگرد ارتحال امام (ره)، مواضع اخیر ترامپ برای نزدیکی با ایران را «زرنگبازی سیاسی» قلمداد و یادآور شدند «اگر مسئولان کنونی ایران دامن همت به کمر بزنند، آستینها را بالا بزنند، شب و روز نداشته باشند، مجاهدت کنند، همزبانی کنند، همدلی کنند، به نحو مناسب و شایستهای از امکانات مردم استفاده کنند، قطعاً پیشرفتهای بیشتری نصیب خواهد شد. در این شکی نیست، اما شرطش این است که امریکاییها نزدیک نیایند، شرط پیشرفت این است که امریکایی نزدیک نیایند، این زرنگبازی سیاسی این آقا، مسئولان جمهوری اسلامی را فریب نمیدهد، ملت را فریب نمیدهد، باید امریکاییها نزدیک نشوند، هرجا امریکا پا گذاشته یا جنگ شد یا برادرکشی یا فتنه شد یا استثمار شد یا استعمار شد یا تحقیر شد، قدم امریکاییها قدم نامبارکی است، اگر نزدیک نشوند خود ما میدانیم چهجوری رفتار کنیم، کار خودمان را بلدیم، خداوند متعال هم توفیق خواهد داد و انشاءالله پیش خواهیم رفت.»
• روزنامه جام جم سرمقالهای با تیتر هزینههای سنگین مقاومت نکردن منتشر کرده که به این شرح است:
تجربه تاریخ ۴۰ ساله انقلاب اسلامی و همچنین سایر تجربیات تاریخی در ایران و منطقه نشان میدهد مقاومت در مقابل استکبار و زورگویان، راهحل پیشرفت و آزادی و حفظ حقوق است. در ۴۰ سال گذشته حاصل مقاومت ما ثمربخش و نتیجه عقبنشینی و سازش، ضرر و خسران بوده است. مقاومت ما در جنگ تحمیلی نمونهای روشن از نتیجه دادن این سیاست است. در جنگی که همه قدرتهای شرق و غرب و عوامل ارتجاعی آنها در منطقه، حامی صدام بودند حاصل مقاومت و ایستادگی ایران، حفظ تمامیت ارضی و امنیت کشور بود. در ماجرای برجام شاهد بودیم که با کوتاه آمدن در برابر دشمن مجبور به دادن امتیازات گسترده به صورت نقد شدیم و مزایای محدود نسیهای را طلب کردیم. نتیجه این رویه نه تنها باعث کم شدن تحریم نشد بلکه هم در دوره اوباما و هم در دوره فعلی، تحریم و فشارهای بیشتری از سوی آمریکا متوجه ایران شد. در ماههای گذشته آمریکا با توپ پر و مواضعی تهدیدآمیز اعلام کرد ناو جنگی خود به همراه ۱۲۰ هزار نیروی نظامی به منطقه گسیل خواهد کرد، اما مواضع قاطعانه رهبر انقلاب و نیروهای مسلح کشورمان مبنی بر آمادگی کامل ایران برای پاسخگویی قاطع به هرگونه خطای محاسباتی دشمن باعث عقبنشینی و توقف ناو هواپیمابر آنها در دریای سرخ و اعلام کذب بودن خبر اعزام ۱۲۰ هزار نیروی نظامی شد. البته این تغییر موضع به معنای پایان یافتن خصومت آنها نیست. آمریکاییها، چون دیدند ایران عقبنشینی نکرده و آماده مقاومت است چارهای جز تغییر لحن ندیدند. در منطقه هم تجربیات فراوانی از نتیجهبخش بودن مقاومت بهدست آمد که نمونه بارز آن مقاومت حزبا... در مقابل رژیم صهیونیستی است. ما در یمن هم مشابه همین روند را مشاهده کردهایم و بر اساس همین تجربیات است که رهبر انقلاب میفرمایند مقاومت هزینه دارد، ولی مقاومت نکردن و سازش هزینههای سنگینتری را در پی خواهد داشت.
• روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی با مضمون ناترازی و سیاست پولی منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
بنابراین اقتصادی که با ناترازی قابلتوجه روبهرو باشد، بهطور رایج با تورم بالا روبهرو خواهد بود و چندان با اهمیت نیست که این ناترازی را اشخاص یا بنگاهها یا دولت برای خود ایجاد کردهاند. در واقع، تجربه اخیر اقتصاد ایران نشان داد که ناترازی به شکل تعهد نرخ سود بالا توسط بانکها و موسسات اعتباری نه تنها کم خطرتر از ناترازی دولت نیست، بلکه به دلیل عواقب توزیع درآمدی آن و نبود آثار توسعهای بسیار زیانبارتر است. این به آن معنی است که برخلاف انگاره متداولی که در میان بسیاری از تحلیلگران رایج است و اصرار دارند که اگر ناترازی از منابع بانک مرکزی تامین نشود مساله ساز نیست، هرگونه ناترازی زیانبار است و اینکه از منابع بانک مرکزی تامین شود یا خیر اساسا امری فاقد موضوعیت است و فقط درجه تورمی و رکودی آن را عوض میکند. به عبارت دیگر، هنگامی که اجازه بهوجود آمدن ناترازی را بدهیم، دیگر با مساله متعارف انتخاب بین تورم و رکود و صرفنظر کردن مختصر از یکی برای کنترل دیگری روبهرو نیستیم، بلکه با مساله پرهیز از شکلگیری رکود شدید یا تورم شدید روبهرو هستیم و آنگاه سیاست پولی نیز توانایی خیرهکنندهای برای حل این دشواری نخواهد داشت. بر اساس آنچه در بالا بیان شد، توفیق تغییر مسیر رویه سیاست پولی مستلزم آن است که از شکلگیری هر نوع ناترازی در سطح گسترده پرهیز شود و هدفگذاری و کنترل تورم و نهایتا دستیابی به ثبات اقتصاد کلان به شدت نیازمند ممانعت از شکلگیری ناترازی است. هنگامی که اجازه شکلگیری ناترازی داده شد، اجازه شکلگیری بیثباتی اقتصاد کلان بهویژه به شکل تورم بالا داده شده است و در چنین شرایطی توصیه اینکه فقط مواظب باشیم از منابع بانک مرکزی برای رفع آن استفاده نشود توصیهای فاقد موضوعیت است. شرط توفیق دستگاه سیاستگذاری کشور و هدایت اقتصاد کشور به سمت رشد اقتصادی بالاتر آن است که از اساس مانع شکلگیری ناترازی شویم.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با عنوان کجا مقاومت نکردیم و ضربه خوردیم؟ منتشر کرد که به این شرح است:
سخن رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول عمر ۴۰ ساله انقلاب نمونههای روشنی دارد که با مرور آنها میتوان به دستاوردهای ایستادگی و مقاومت فخر فروخت و مباهات کرد و در مقابل، هرجا که براساس میل طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم و زیان دیدیم. یک نمونه بارز و آشکار مقاومت، دوران دفاعمقدس است، ۸ سال مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر تجاوز نظامی رژیم صدام اگر نبود، اکنون آیا از ایران و انقلاب اسلامی چیزی باقی مانده بود؟ قطعاً اگر مردم در دوران دفاعمقدس مقاومت نمیکردند و همه سختیهای آن زمان را تحمل نمیکردند، سرنوشت بدی برای ایران رقم میخورد، کشور به دست ارتش صدام اشغال میشد و شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به گونهای رقم میخورد که نامی از ایران باقی نمیماند. شکست در جنگ عراق علیه ایران، کشور را تجزیه میکرد و هر گوشهای از ایران اسلامی پهناور، از پیکره وطن جدا میشد و به کشوری کوچک تبدیل میگشت یا به خاک دیگر رژیمهایی که چشم طمع به خاک مقدس ایران اسلامی داشتند الحاق میشد. اما با وجود مقاومتی مقدس از سوی مردم ایران اسلامی همه این خوابهای پلید آشفته شد و رژیمی که قصد فتح چند روزه تهران را داشت، سرنگون گشت و سرکرده آن نیز در فلاکت ذلیلانه دستگیر و به دار آویخته شد و جمهوری اسلامی ایران همچنان مقتدرانه و توانمند به راه مقدس و الهی خود ادامه میدهد. مقاومت هزینه دارد، اما این هزینه در مقابل هزینهای که تسلیم شدن دارد، قابل قیاس نیست. شاید برخی تصور کنند، اگر تسلیم خواسته دشمنان شویم، مشکلات حل خواهد شد و نیازی به مقاومت نیست. چنین تفکراتی، هزینه مقاومت را بیشتر از تسلیم شدن میدانند، اینگونه تفکر بر این باور است که میتوان با دشمن به تفاهم و توافق دست یافت و به دشمنیها پایان داد در حالی که در پس چنین اندیشهای، تنها یک نکته نهفته است و آن شکست مقاومت و نابودی جمهوری اسلامی ایران است. اگر قرار بر این باشد که براساس میل و خواسته دشمن حرکت کنیم، باید امتیازات زیادی بدهیم و این امتیازات که باج تلقی میشود، همه آن چیزهایی است که تاکنون توانسته دشمن را به عقب براند و در واقع عامل بازدارندگی بوده است. آیا فناوری صلحآمیز هستهای برای جمهوری اسلامی ایران که یک دستاورد بزرگ داخلی به دست دانشمندان جوان کشورمان است، عامل بازدارنده نبوده و نیست؟ پیشرفت علمی در هر زمینهای، حکم شکست دشمنان را دارد، آمریکا به خوبی میداند که ایران درپی ساخت سلاح هستهای نبوده و نیست، اما به خاطر دستیابی ایران به دانش هستهای که در انحصار چند کشور بوده است، نمیتواند این پیشرفت بزرگ را تحمل کند، برای همین است که اتهام فعالیت برای ساخت سلاح هستهای را به ایران وارد میکند. در ماجرای مذاکرات هستهای براساس میل آمریکا حرکت انجام شد، آمریکاییها با همراهی اروپا در ماجرای مذاکرات هستهای و توافقی که بر سر آن صورت گرفت، خواستههای خود را تحمیل کردند و در مقابل، وعدههایی که در توافق به آن متعهد شده بودند، زیر پا گذاشتند و عملاً ایران فعالیتهای صلحآمیز هستهای خود را در مقابل هیچ تعلیق و تعطیل کرد. در حالی که قرار بر این بود تا با امتیازاتی که ایران میدهد و از حق هستهای خود چشمپوشی میکند، تحریمهای اقتصادی غیرقانونی و ظالمانه آمریکا و اروپا لغو شود، اما اینگونه نشد. دلیل چنین شرایطی روشن است، برجام نمونهای از آن حرکت به میل طرف مقابل است که همان دشمن است اتفاق افتاد. ایران در موضوع هستهای اگر همان سیاست مقاومت را درپیش گرفته بود، اکنون با شرایطی که آمریکا برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده، دچار نمیشد. هم هستهای را حفظ کرده بودیم و هم راههای مقابله با تحریمها را برای دشمن آشکار نکرده بودیم. اکنون نیز با وجود برجام، آمریکاییها در جنگ اقتصادی خود علیه ایران درپی نابودی اقتصاد کشور هستند و در این راه تنها راه موجود که راهحل اساسی برای کشور است، اقتصاد مقاومتی است که از سوی رهبر معظم انقلاب به دولت ابلاغ شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول رهبری خود بارها درباره مسائلی سخن گفتهاند و آنها را تدوین و تبیین کردهاند که نیازمند توجه بیشتر مسئولین است.