اجماع سازی شکستخورده/ آغازی بر تغییر معادله در جنگ یمن/ سهگانه مقابله با جنگ اقتصادی
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، اجماع سازی شکستخورده، آغازی بر تغییر معادله در جنگ یمن، سهگانه مقابله با جنگ اقتصادی، توجه شعاری به زبان فارسی در صدا و سیما، تهدید عدالت، توجه به پارامتر زمان، متغیر کلیدی مقابله با تحریمها، عواقب جنگ، در ستایش عبرتها، این شعرخوانیها و بهانههای ما برای گریستن!، برجام؛ ترامپ و توافق جدید و پیششرطهای عملیات بازار باز گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای روزنامههای سراسری امروز است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان اجماع سازی شکستخورده درج کرده که به این شرح است:
آل سعود که حدود نیم دهه قبل ادعا میکرد ظرف سه هفته یمن را تصرف میکند، چهار سال است که آنها در باتلاق این کشور به دام افتادهاند، با حملات پهپادی اخیر به تأسیسات نفتی بندر ینبوع و فرودگاه نظامی نجران بیش از پیش احساس ضعف و شکست میکنند و میتوان گفت که ترتیب دادن نشستهای اینچنینی بهنوعی پناه بردن به آغوش کشورهایی است که با پرداخت رشوه حاضر میشوند در یک اجلاس ضد ایرانی شرکت کنند. از طرفی، سعودیها تصور میکردند که با همراهی امارات و رژیم صهیونیستی میتوانند آمریکا را به هجمه نظامی علیه ایران متقاعد کنند، اما با توصیههایی که فرماندهان و مسئولین فعلی و پیشین این کشور به ترامپ، بولتون و پمپئو داشتهاند، کاخ سفید از ادبیات تهاجمی و ضد ایرانی خود کاسته است. آمریکاییها حتی به سوئیس، عراق و پادشاهی عمان متوسل شدهاند تا بین واشنگتن و ایران میانجیگری کنند. این اتفاق برای عربستان که هزینههای سنگینی برای همراهی با سیاستهای آمریکا پرداخت کرده است، قابلهضم نیست و در نتیجه میکوشد تا با اجماع سازی علیه ایران، کشورمان را بهاصطلاح به گوشه رینگ ببرد و بگوید که خطر ایران شاید برای آمریکا کاهش یافته باشد، اما تهران همچنان تهدیدی بزرگ برای صلح و ثبات در منطقه به شمار میآید و باید در برابر آن آماده و محتاط بود. از اینرو، منظور سعودیها از برگزاری دو اجلاس بهاصطلاح محرمانه، بیش از آنکه تهاجمی و از صبغه امنیتی – نظامی برخوردار باشد، حرکتی است تا در سطح کشورهای عربی هماهنگی و آرایش دفاعی شکل دهند. نکته ظریف این توطئه دیپلماتیک اینجاست که مهمانان نشستهای مکه همانهایی هستند که دو سال پیش برای بحث پیرامون ناتوی عربی که ماهیتی تهاجمی دارد، دعوتشده بودند، اما این بار ورق برگشته و قرار است گارد تدافعی علیه ایران اتخاذ کنند. موضوع دیگر این است که با توجه به شکافی که در میان کشورهای عربی وجود دارد، احتمال دستیابی به یک اجماع قوی علیه جمهوری اسلامی تقریباً صفر است. عربستان از دو سال پیش به اینسو به دلیل مواضع جانبدارانه قطر از ایران و حماس، این کشور را به همراه امارات، بحرین و مصر تحریم کرده است. این در حالی است که تماس تلفنی اخیر «بن سلمان آل خلیفه» نخستوزیر بحرین با «شیخ تمیم بن حمد» امیر قطر، شکاف در این ائتلاف تحریمی را آشکار ساخته است. علاوه بر این، چندی پیش شاهد خروج مصر از ناتوی عربی به رهبری عربستان بودیم. این اختلافات عمیق حاکی از آن است که این جریان سازی و اجماع سازی در سطح کشورهای عربی و حاشیه خلیجفارس که دارای اشتراکات قومی، مذهبی و سیاسی هستند نیز با شکست روبهرو خواهد شد. عربستان افزون بر دو سطح کشورهای عربی و عضو شورای همکاری خلیجفارس، در سطح جهان اسلام نیز نمیتواند حرکتی قابلاعتنا در برابر انقلاب اسلامی شکل دهد. نگاه عربستان این است که ابتدا این دو مجموعه را علیه ایران با خود همراه کند و سپس به سراغ کشورهای مسلمان آسیایی و آفریقایی برود، اما همانگونه که گفته شد، عدم موفقیت ناتوی عربی که متشکل از بازیگران عربی - اسلامی بود و همچنین ائتلاف خود خوانده علیه تروریسم در سال ۲۰۱۶، باعث خواهد شد که اجماع سازی مدنظر عربستان سعودی است عملاً راه به جایی نبرد. به قول «ناصر الدویله» عضو سابق پارلمان کویت و مشاور سابق وزیر دفاع این کشور: «دو نشست طی ده روز آینده در مکه برگزار میشود و متأسفانه تجارب نشستهای پیشین نشان داد که هیچ خیری در اینگونه نشستها وجود ندارد... ایران کشوری بزرگ و وسعتش دو برابر افغانستان است و همه غرب ۱۸ سال است که با طالبان جنگیدند، اما اخیراً شروع به گفتگو با آنها کردهاند.» حتی اگر آنچه آل سعود در رؤیا و خیال میپردازند به واقعیت نزدیک شده و فضا بهصورتی شکل گیرد که آمریکا با کمک آنها و امارات وارد جنگی علیه ایران شود، جمهوری اسلامی اهرمها و ابزارهای بسیار مهمی در سطح منطقه دارد که میتواند به کمک آنها ضربات مهلک و مرگباری به حریف وارد کند. بهعنوان نمونه، شیعیان استان الشرقیه که در مجاورت تأسیسات مهم نفتی عربستان قرار دارند، خطر بزرگی برای آل سعود به شمار میآیند، چراکه از تبعیضهای رژیم کودک کش سعودی به تنگ آمدهاند و میتوانند به خطری بسیار بالقوه برای آنها تبدیل شوند. ضمن اینکه ریاض همیشه از تبدیل شدن جمعیت شیعیان منطقه قطیف به یک جنبش فراگیر وحشت داشته است. جنبشهای مقاومت همه توان خود را در معرکه جنگ برای شکستن کمر متجاوزین بکار خواهند گرفت؛ لذا چنانچه سعودیها به سمت جنگ حرکت کنند، متضرر اصلی و اولین بازنده آن خواهند بود. قبیله سعودی البته از ظرفیتها و تواناییهای بالقوه ایران آگاه است و همانگونه که مقامات سعودی اعلام کردهاند، تمایلی به وارد شدن به جنگ و سوق دادن بقیه بازیگران به این مهلکه ندارند و این نشان میدهد که عربستان ظرفیتهای راهبردی جمهوری اسلامی را محاسبه کرده و میداند که ایران در شرایط بحرانی میتواند از همه ابزارهای خود بهصورت نامتقارن استفاده کند؛ و بالاخره اینکه موقعیت عربستان و ارتجاع منطقه متزلزلتر از آن است که بخواهند خطری را متوجه ایران اسلامی کنند. این کشورها در هر فرصتی ازجمله جنگ تحمیلی هشتساله علیه ایران دست به اجماع زدند و هر از گاهی بهصورت دورهای و مقطعی نشستهایی برگزار کردند، اما پیروز همیشه میدان چه در جنگ تحمیلی و چه در نبرد تحریمی همیشه ایران بوده و خواهد بود و لذا این گام بهاصطلاح دیپلماتیک هم سرانجامی بهتر از جلسات ناکام حکام رسوا و خائن برخی کشورهای عربی در سالهای گذشته نخواهد داشت.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان آغازی بر تغییر معادله در جنگ یمن منتشر کرده که به این شرح است:
نیروهای یمنی استانهای سعودی همجوار یمن را مورد تهاجم قرار داده و بخشهایی از استان «عسیر» را به تصرف درآوردهاند. عملیات در جنوب یمن و عملیات علیه استانهای جنوبی عربستان یک تحول استراتژیک به حساب میآید این عملیاتها نشان میدهد که انصارالله پس از یک دوره عملیاتهای تدافعی با هدف خنثی کردن حملات هوایی و زمینی سعودی به شمال یمن، وارد دورهای تهاجمی شدهاند. این موضوع ضمن آنکه نشاندهنده شکست عملیات نظامی ائتلاف سعودی در یمن میباشد، از دست برتر انصارالله در جنگ فرسایشی حکایت میکند. این در حالی است که سعودیها و اماراتیها گمان میکردند عملیاتهای تهاجمی علیه انصارالله در استانهای صنعا، صعده، حجه و حدیده، قدرت آنان را فرسوده کرده و راه برای غلبه بر آنان فراهم شده است. انصارالله هماینک میتواند علاوه بر تکیه بر قدرت تهاجمی خود که با تولید انواعی از موشکهای بومی همراه میباشد، روی فرسایش نیروهای متجاوز و اختلافات آنان سوار شود و متجاوزان را از یمن اخراج نماید. کاملاً واضح است که آمریکاییها در طول چهار سال گذشته از هیچ حمایتی از سعودیها دریغ نکردهاند، عربستان و امارات را در اداره جنگ یمن ناتوان دانسته و از این پس در نتیجهبخش بودن سیاست خود دچار تردید شوند. مصوبه چندی پیش کنگره در توقف حمایت آمریکا از عملیات نظامی سعودی و امارات بر ضد یمن یک علامت مهم از تحول در جنگ یمن به حساب میآید. البته ترامپ این مصوبه را وتو کرد، اما در این میان پنتاگون که مسئول ادامه حمایت نظامی از ائتلاف متجاوز در جنگ علیه یمن میباشد نیز بیمیلی خود در ادامه حمایت را به دلیل ناتوانی سعودیها و اماراتیها بروز داده و از این رو لحن مقامات سعودی و امارات نسبت به عملکرد نیروهای نظامی آمریکا در منطقه انتقادی شده است. انفعال آمریکا و سیستم نظامی آن در جریان عملیاتهای فجیره و شمال غرب عربستان نشان داد که آمریکا یا توانایی دفاع از این دو کشور وابسته و سیاستهای آنان ندارد و یا تمایلی به ادامه حمایت بینتیجه از آنان ندارد که در هر دو صورت شرایط ادامه کار برای امارات و عربستان بیش از پیش پیچیدهتر میشود. اکنون فرصت آن است که این فرضیه دونالد ترامپ که میگوید این حمایت ماست که عربستان و امارات را سرپا نگه داشته است باطل شود. همه باید بدانند که حتی حمایتهای آمریکا هم قادر نیست حیات این رژیمهای نامشروع متجاوز را تضمین نماید. اکنون وقت آن است که تهاجمات پی در پی برای از صحنه خارج کردن رژیمهای شرور عربستان و امارات ادامه یابد و مهمترین منبع مالی سیاستهای نظامی و سلطهطلبانه آمریکا در منطقه از بین برود. امروز این نه فقط خواستهای ایرانی بلکه خواستهای است که از سوی ملتهای منطقه و بسیاری از دولتهای آن به طور آشکار یا غیرآشکار حمایت میشود. عملکرد عربستان طی سالهای اخیر نشان داد که منبع تولید تروریزم تکفیری و تأمینکننده مالی تروریزم غربی است. به این جهت امروز عربستان چه از بعد وجهه مذهبی و چه از بعد وجهه سیاسی منفورترین کشور در منطقه پس از رژیم صهیونیستی است. رژیم سعودی با برخورداری از ایدئولوژی تکفیری و با شدت وابستگی به آمریکا قابل اصلاح نیست و از این رو منطقه اسلامی ما باید جراحی شود و این زائده سرطانی از آن جدا گردد.
• روزنامه وطن امروز مطلبی با عنوان سهگانه مقابله با جنگ اقتصادی منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
چنانکه رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود اعلام کردند، برنامه ریزی برای استفاده از فرصت تحریم جهت حرکت به سمت خودکفایی است. ما به هر دلیل، هنوز نتوانسته ایم ارتباط صنعت و دانشگاه را به شیوه صحیح برقرار کنیم. در شرایط کنونی، اما وزارت صنعت باید دست صنایع نیازمند کالاهای واسطهای را در دست مجموعههای توانمند در بخشهای مختلف کشور- اعم از علمی، دانشگاهی، نظامی و... - بگذارد و هرچه سریعتر نسبت به ایجاد قرارگاهی مخصوص این امر اقدام کند. وزارت جهادکشاورزی با توجه به وجود حدود یک سوم اشتغال موجود در کشور در این بخش و بارندگیهای بسیار خوب اخیر، دستگاه دیگری است که میتواند و باید با حمایت از کشاورزان و دامداران، رونق تولید در این حوزه را اجرایی کند. قطع دست دلالان از منافع این قشر شریف- کشاورزان و دامداران- میتواند یکی از مهمترین اولویتهای این وزارتخانه باشد. برنامه ریزی برای پایان دادن به جولان دلالان در حوزه عرضه محصولات کشاورزی با ایجاد مراکز عرضه دولتی میوه و ترهبار همیشگی در شهرها، هدایت بخشی از نقدینگی عظیم موجود در کشور به سمت تامین سرمایه واحدهای دامداری و کشاورزی که از کمبود سرمایه رنج میبرند و قطع دست دلالان در حوزه واردات نهادههای دامی، از مهمترین کارویژههای وزارت کشاورزی در جنگ اقتصادی حاضر به شمار میآید. به طور خلاصه، اصلاح رویکردهای مدیریتی در وزارتخانههای اقتصادی، شاهکلید حل معضلات فعلی است. مجلس متاسفانه در سالهای اخیر کمترین نقش را در این زمینه ایفا کرده و در موارد متعددی علنا بر ناکارآمدی مدیران دولتی مهر تایید زده است. نوع مواجهه نمایندگان با عباس آخوندی، وزیر سابق راهوشهرسازی، یکی از نقاط عطف در همین زمینه است که بعید است تاریخ هرگز آن را فراموش کند. دولت ۲ سال و مجلس کمتر از یک سال دیگر برای این همه فرصت دارند.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان توجه شعاری به زبان فارسی در صدا و سیما منتشر کرد که به این شرح است:
رهبر انقلاب اسلامی در جمع شاعران درباره زبان فارسی و بیتوجهی به آن در رسانه ملی ابراز نگرانی کردند. اهالی رسانه ملی، چه مجریها و چه کسانی که در سطوح بالاتر کار میکنند، با زبان فارسی آن چنان که باید آشنایی ندارند. این آشنا نبودن در سطح مفردات کلمات نیست، در سطح ساختارهای نحوی درست است؛ یعنی وقتی صحبت میکنند، از ساختارهای نحوی رسا و صحیح استفاده نمیکنند. ساختار نحوی زبان، باید سالم و رسا باشد تا مفهوم به خوبی به مخاطب منتقل شود. مشکل دیگر در صدا و سیما، استفاده از واژگان غیر ضروریِ فرنگی است؛ برخی کلمات آنقدر با زبان فارسی آمیختهاند که ما آنها را بیگانه حساب نمیکنیم. گاهی کلمهای در زبان فارسی داریم که سالها از آن استفاده میشده و زیباست و فقط به علت احساس واخوردگی نسبت به زبان بیگانه، آن را کنار میگذاریم. برای نمونه سالهای سال است که کلمه «دروازهبان» را در زبان فارسی داریم که جا افتاده است، ولی گزارشگران از کلمه بیگانه «گُلِر» استفاده میکنند. این تنها نوعی خودباختگی فرهنگی است که تصور کنیم استفاده از واژههای بیگانه برای مان شخصیت به همراه میآورد. نکته دیگر، زیرنویسهای خبر تلویزیون است که ساختار دستور زبان فارسی در آنها رعایت نمیشود و این یعنی مسئله توجه به زبان فارسی در صدا و سیما، شعاری و تبلیغاتی است. وقتی از اهمیت زبان فارسی میگویند، خیلی خوب صحبت میکنند، ولی هنگامی که باید برای آن سرمایهگذاری کنند، به آن بیتوجهی میکنند؛ مثلاً فیلم نامههای تلویزیونی، نیاز به یک متخصص زبان فارسی دارد که متن آنها از نظر ساختارهای زبانی، ارزیابی شود، ولی متاسفانه جای این متخصصها در صدا و سیما خالی است. همچنین، نوع ادبی ترانه و اینکه چه ترانههایی باید در تلویزیون پخش شود، از مسائلی است که باید بررسی و آسیب شناسی شود. دور افتادن نسل جوان و نوجوان از شخصیتهای فاخر ملی و شاعران برجسته مانند سعدی، مولوی و حافظ باعث شده است به ترانههای سخیف و نازل گرایش پیدا کنند. هم اکنون صدا و سیما با امکانات و قابلیتهای ادبیات فارسی بیگانه است. صدا و سیما باید با دانشکدهها و گروههای ادبیات فارسی، ارتباط برقرارکند تا بتوانیم شعر فاخر و مناسب شخصیت و خانواده ایرانی را از دل گنجینه عظیم ادب فارسی بیرون بکشیم. رهبر معظم انقلاب در سخنانشان در جمع شاعران، به فردوسی و نقش او در سرافرازی زبان فارسی اشارههایی داشتند. فردوسی، نماد هویت و ملیت ایرانیان است. شخصیتی است که هم به هویت ملی توجه میکند و هم به مذهب و دین. او شاعری است که با صراحت تمام میگوید: «چنان دان که خاک پی حیدرم»، اما بعضی از کج سلیقگیها در مدیریت، باعث میشود تقابلی بین فردوسی و دینداری قائل شوند و این تلقی پیش بیاید که اگر کسی به فردوسی توجه کند، آدم دینداری نیست. همانطور که رهبری به درستی گفتند، اگر ملتی هویت نداشته باشد، چیزی برایش نمیماند. ما با استفاده از فردوسی و دیگر شخصیتهای فرهنگی میتوانیم هویت، فرهنگ و روح ایرانی را در جوانی که امروز در معرض هجوم اطلاعات رسانههای بیگانه قرار دارد، احیا و شخصیت قومی، ملی و فرهنگیمان را تقویت کنیم.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با تیتر تهدید عدالت منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
شاید ویدئوی تصادف دو پورشه سوار در اصفهان را که اخیرا در شبکههای اجتماعی فارسی زبان دست به دست شده است را دیده باشید. یکی از این پورشهها که در حال مسابقه با دیگری بوده، ضمن انحراف از مسیر با یک پراید برخورد میکند و راننده پراید در دم جان میدهد. در ویدئوی منتشر شده، دخترک راننده پورشه در حال فریاد زدن است که «مرده که مرده، دیه اش را میدهم». این واقعه، یعنی کشته شدن جوان دانشجوی اصفهانی و ماتم خانواده داغدارش، دردناک است، دردناکتر از آن وقاحت نوکیسهای است که قیمت جان یک انسان را با مادیات میسنجد، اما موضوعی که از همه بیشتر قابل تامل است، این ساختار معیوب است. خودروی پورشهای که موجب مرگ یک هم وطن شده، احتمالا حدود دو میلیارد تومان قیمت دارد، در حالی که دیه جوان از دنیا رفته، ۲۷۰ میلیون تومان است. مادر تمام این تبعیضها و فسادها، اقتصاد ناسالم، معیوب و رانتی است. کمتر دیده اید که سرمایه دار یا تاجر اصیلی، این چنین نمایش تجمل داشته باشد یا رفتاری از خود نشان دهد که ملتی را جریحه دار کند، رفتارهای زننده و به اصطلاح امروز، لاکچری بازیهای بی هویت، معمولا از سوی قشر نوکیسه سر میزند. گروهی که در سایه منصب پدر یا انحصار واردات فلان کالا یا مواردی از این دست، به آلاف و الوف رسیده و حالا با نمایش غنای مادی، فقر فکری و فرهنگی خود را به رخ میکشد. عدالت درآمدی، مسئلهای نیست که قابل چشم پوشی باشد. بر هر حوزهای که دست بگذاریم، نمونهها فراوانند. نسبت درآمد پزشک و پرستار در بسیاری از کشورهای دنیا، چهار به یک است، در حالی که در کشور ما این نسبت دو رقمی و حتی گاهی سه رقمی است! نابرابری در پرداخت حقوق و مزایای کارکنان دولت مشهود است، صاحبان سختترین و شریفترین مشاغل، در تامین مایحتاج زندگی مانده اند و به شغل دوم و سوم روی آورده اند، در حالی که حقوقهای دو رقمی، کف درآمد برخی از مجموعه هاست. غیر از عدالت درآمدی، حوزههای دیگر از قبیل: عدالت آموزشی هم با چالش جدی مواجهند. در آزمون ورودی سال گذشته دانشگاه ها، ۵ نفر اول رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی، همه فارغ التحصیلان مدارس غیرانتفاعی بوده اند. این بدین معنیست که اقشار پولدارتر، از آموزشهای با کیفیتتر و بیشتری برخوردارند و در دانشگاه و تحصیلات عالی هم، جایگاه بهتری پیدا میکنند، تحصیلات بیشتر و در نتیجه جایگاه شغلی و آینده تضمین شدهتر و همین نسل پولدار، فرزندانشان را هم بر همین منوال تربیت میکنند. خلاصه آن که در حوزه آموزش، در حال حرکت به سوی طبقاتی شدن هستیم، ثروتمندانی که تحصیلات بهتری دارند و تهیدستانی که شانس چندانی هم برای کسب آموزش و تحصیلات عالی همچون دسته اول ندارند. در یک کلمه، به اصطلاح جامعه شناسان، فقر در حال تبدیل شدن به یک نهاد در جامعه ماست. در حوزه عدالت شغلی و موارد دیگر هم اوضاع تعریف چندانی ندارد. اما ذکر دو نکته ضروری مینماید: اول آن که نقد صریح پیش گفته، درون خانواده جمهوری اسلامی ایران است و با همه این شرایط، انقلاب اسلامی نسبت به دوره پیش از آن، در حوزه عدالت دستاوردهای بزرگی داشته و حتی مقایسه آن با دوره قبل، جفای در حق انقلاب است. شرح این مسئله پیش از این بارها در روزنامه آمده است. اما نکته دوم آن که عدالت مدنظر، چیزی نیست که صرفا در حوزه دستگاه قضا قرار بگیرد، یعنی قوه قضائیه، حلقه آخر زنجیره اجرای عدالت است که آن هم برخورد با عاملان بی عدالتی هاست. عدالت درآمدی، عدالت درمانی، عدالت آموزشی و مواردی از این دست، از رهگذر اصلاح ساختارها، شفافیت عملکردی و بودجهای و بازتعریف ماموریتها قابل تحصیل است و تجربه هم نشان داده که دور از دسترس نیست.
• روزنامه فرهیختگان توجه به پارامتر زمان، متغیر کلیدی مقابله با تحریمها را منتشر کرد که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
باید در نظر داشت که مواجهه و مقابله با تحریمها بدون بهکارگیری و بهرهگیری از کلیه نیروهای موثر در کشور امکانپذیر نیست. نه دولت فعلی و نه دولتی با هر نوع گرایش سیاسی، قادر به راهبری این موضوع بدون همکاری با سایر ارکان کشور نیست؛ لذا باید توجه جدی کرد همه نیروهای موثر در جامعه باید در خدمت این مجموعه برای حل مسائل روز کشور باشند و از منازعات سطح پایینِ یادآور رفتارهای درباریان دوران قاجاری پرهیز شود. هرگز نباید فراموش کرد در این مسیر، دولت فعلی نیز قادر به حل مساله بدون کمک نیست. ذکر این نکته ضروری است دشمن ما، ایالات متحده یکی از راهبردهای خود برای اعمال فشار حداکثری به کشورمان را ترکیبی از چهار اصل «یکپارچهسازی»، «هوشمندسازی»، «تجمیع ظرفیتها» و «تعمیم تحریمها» قرار داده است. از اینرو اتحاد کشور در این روزها یک اصل مهم است. دولت باید در این دوره، میدان برنامهریزی و هدایت امور را بدون هیچگونه ملاحظهای به اقتصاددانان واگذار کند و فرماندهان این عرصه برای جلوگیری از به وجود آمدن شکاف طبقاتی و تشکیل طبقه جدیدی از رانتخواران تمهیدات لازم را اندیشه کنند. شاید لازم باشد دولت بدون هراس از بازیهای سیاسی و نکوهش رقبا اقدام به تهیه برنامهای فراگیر جهت سهولت دسترسی به کالاهای ضروری برای برخورداری قشر وسیعی از جامعه کند چراکه هرگونه کمبود این کالاها، موجب کاهش اعتماد بین مردم و کشور میشود. بدون تردید دسترسی آسان و فراهمبودن کالاهای عمومی با توجه به امکانات موجود، کار دشواری نیست و تنها لازم است رودربایستیها کنار گذاشته شود. باید دولت با اعتمادبهنفس و بدون لکنت زبان، درخصوص استفاده بیرویه از سرمایههای ملی، گامهای عملیاتی بردارد. از سویی دیگر، باید مقابله جدی با واردات هرگونه کالای تجملاتی و لوکس در دستور کار قرار گیرد. ذکر این نکته ضروری است که ریچارد نفیو، مسئول تیم طراحی تحریمها علیه ایران در دور دوم ریاستجمهوری باراک اوباما در کتاب هنر تحریمها، از آزادی صادرات کالاهای لوکس به ایران بهعنوان یک راهبرد اساسی با هدف بیشتر کردن احساس تحریمشدگی میان اقشار مختلف مردم نام برده است. طبیعی است که هرگونه تصمیمگیری در حوزههای سیاسی، نظامی و... باید در ذیل این ستاد و بهصورت مشترک اخذ شود. سخن آخر، بررسی تاریخ کشورهای پیشرو و موفق دنیا نشان میدهد ملتهای بزرگ از این دست روزها، در تاریخ خود زیاد دیدهاند و با صبر، تلاش و استقامت موفق به گذراندن این دوران شدهاند. قطعا مردم عزیز کشورمان نیز از این دوران سربلند بیرون خواهند آمد.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان عواقب جنگ درج کرده که به این شرح است:
ایران عزیز بزرگتر از این تب لرزههای کوچک است. نمیخواهم بیش از این درباره چنین مسائلی قلمفرسایی کنم، زیرا این درد دلها چیزی به فضل و دانش عموم اضافه نخواهد کرد؛ اما همه میدانیم که به هزار و یک دلیل و از جمله به دلایل تاریخی و فرهنگی، اوضاع و احوال ایران، تفاوتهایی با عربستان و کشورهای عربی دارد. زبان فارسی و منش و مذهب ما که تشیع است و در عین حال وحدت ملی و میهنی که نتیجه و حاصل این فرهنگ و روابط عمیق میان مردم و اقوام ایرانی با یکدیگر است و سرانجام رشد تکنیکی و تحصیلی و ارتقای منزلت زنان و طبقه متوسط شهرنشین در یک سده اخیر و دهها علت دیگر، ارج و صولت و هیبتی به وطن ما بخشیده که حتی قدرتهای بزرگ و بیملاحظه و ابرقدرتهای بیپروای جهان، بناچار بر آن صحه گذاشته و اعتبارش را پذیرفتهاند. ادله و احتجاجات عجیب و غریب هم نمیخواهد؛ لذا کفایت و شکیب و سیاستگری مبتنی بر عقل و منافع ملی باید در ایران عزیزمان تداوم داشته باشد تا آبی از چشمه مان بجوشد و نانی در تنورمان گرم شود. خاطراتمان پر از رنج و محنت و آزمون و خطاست. کم سختی و مصیبت نکشیدهایم تا به این نقطه رسیده و این اقتدار و منزلت را به دست آوردهایم. بسیاری از همسایگان عرب ما، خصوصاً عربستان نیز کم در راه ما سنگاندازی نکردهاند. نمیخواهم بگویم ما هیچ خطایی نداشتهایم؛ ما نیز گاهی میدان به شرارت جاهلانی دادهایم که آتش به سفارت و کنسولگری زدند و خسارت به مال و حیثیت و هویت سیاسی و فرهنگیمان وارد کردند. اما تاریخ دور و نزدیک، آشکارا نشان از خبث و جهل و دنائت آنها دارد. از جمله کار و رفتار آنها در تحریک و تجهیز صدام تکریتی در بحبوحه جنگ تحمیلی و کشتار حاجیان ایرانی و مواضع خصمانه در شورای پان عربی خلیج فارس و امثالهم، از جمله همین جلسه اخیر که ملک سلمان برپا کرده و قطر را هم کنار گذاشته و حرفهای غریبزده و میزند، کمتر از اعلام جنگ آشکار و اعلان منازعات نهان به ایران و ایرانی نبوده است. اگر شکیب و متانت و سیاستگری مبتنی بر خویشتنداری تحسینانگیز اغلب دولتمردان و دولتهای ایران در دهههای اخیر نمیبود،ای بسا فاجعههای بزرگ پیش راهمان بود. دردها و بدکاریهای دیگر هم هست که نمیتوان حتی فهرست آن را بیان کرد. بدترینش گسترش فرهنگ تکفیری و تقویت سیاسی و مالی القاعده و لشکر طیبه و طالبان و داعش بوده است که اتفاقاً بزرگترین لطمهها را به برادران و خواهران عرب و افغان و پاکستانی وارد کرده و هنوز مانده تا بفهمیم و بفهمند که این دریا چه موج خونفشان دارد. بد نیست خاطرهای را به یاد آورم که هنوز در یادها زنده است؛ کارشکنیها و مخالفت غریب سردمداران عربستان در مقابله با مقاوله نامه برجام که از اساس برای تحکیم و گسترش صلح و پیشگیری از جنگ و رقابت تسلیحاتی امضا میشد با چه رفتار عجیبی از سوی شیخ و ولیعهد عربستان روبرو شد؟ تازه آن زمان منطقه آرام بود و ما میخواستیم تنشزدایی کنیم. صلح کنیم. مخاطرات گسترش سلاحهای هستهای را بکاهیم. با جهان تعامل دیپلماتیک و اقتصادی متعارف داشته باشیم. تحریمهای نابخردانه را برداریم. در شرایطی که «از آسمان قضا سنگ فتنه میبارید» و این معاهده، لحظه و فرصتی برای صلح و اصلاح در این منطقه ستمزده و ناپایدار به حساب میآمد، پاسخی که مسندنشینان عجول و تازه کار عربستان دادند گسترش ایرانهراسی و به هم زدن توافق به هر قیمت ـ. حتی رفتن به آغوش صهیونیزم و ناتانیاهو و راستگراترین دولت اسرائیل در دهههای اخیر ـ. و تهدید و گسترش منازعات بود. این همه تنها یک نتیجه را برای اذهان ایرانیان به بار میآورد. عربستان و همپیمانان ایشان، هیچگاه یک ایران باثبات و پیشرفته و قدرتمند را در کنار خود دوست ندارند و تحمل هم نمیکنند. صلح و آرامش هژمونی و تداوم اقتدار ما را ضمانت میکند، اما برای عربستان زمان شمارش معکوس است و انگار به عقب باز میگردد! این ناشکیبایی و منازعت و خشم و خروش اینجا معنا مییابد! اینها که سهل است، تظاهر به تحمل هم نمیکنند که این کار برای حاسدی که در آتش حقد و حقارت و واپسماندگی میسوزد و پولهای بیحسابش را خرج جریاناتی کرده که حالا خودش را هدف گرفتهاند و سالها تحتالحمایگی کرده و اینک قدرتهای حامی پا پس کشیده و حمایتش را به صرفه نمیدانند، راهی باقی نمیگذارد جز آن که تبلیغاتش را بر یک تضاد تاریخی و مذهبی متمرکز کند و بحرانهای لاینحل داخلی را به منازعات بیرونی پیوند زند تا شاید تشفی خاطر پیدا کند و فرجی حاصل شود. امریکاییها در یک مورد کاملا منطقی سخن گفته و پیشنهاد سازندهای به سران تازه کار عربستان و شرکا دادهاند: تحولات مدنی و ارتقای فرهنگی و گشایشهای سیاسی در بلادشان ایجاد کنند تا از فشار مطالبات داخلی کاسته و به تدریج وحدت و آرامشی بیابند، اما تا آن زمان راه درازی در پیش است و ما باید به درگاه خداوند سبحان دعا کنیم که این تازه بر منصبنشستگان به خودشان و دیگران ـ. ازجمله ما ـ. آسیب گزافی وارد نسازند.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان در ستایش عبرتها منتشر کرده که به این شرح است:
در خبرها آمده بود که کتاب خاطرات دیوید کامرون، نخستوزیر سابق انگلیسیها بهزودی راهی بازار خواهد شد. احتمالاً با توجه به وضعیت مغشوش و بیضابطه ترجمه در کشور، دور نخواهد بود که تعدادی از ناشران داخلی همزمان با هم ترجمه آن را راهی بازار کتابخوانان ایرانی کنند. سنت مکتوبکردن خاطرات و روایتهای دوران مسوولیت شخصیتهای مهم سیاسی از آیینهایی است که در کشورهای اروپایی و آمریکایی، جای خود را پیدا کرده است. فارغ از جذاببودن اینگونه از کتابها، نفس انباشت تجربه این افراد که بعضاً یک کشور را نمایندگی میکنند، در آن درجه از اهمیت قرار دارد که ثبت و ضبطشدن این تجربیات را خدمتی به آیندگان بدانیم تا از آزمون و خطاهای شخصیتهای پیشین آگاه شده و خطاها و اشتباهات آنها را تکرار نکنند. توافق مهم هستهای دولت روحانی که حالا البته تشت رسوایی آن از بام افتاده، از مقاطع حساس تاریخ معاصر جمهوری اسلامی محسوب میشود؛ مقطعی از تاریخ که درس و عبرتهای بسیاری را با خود همراه کرده است؛ درس و عبرتهایی که در آینده بهشدت میتوانند مؤثر و مفید واقع شوند. به آرایش امروز جریانهای سیاسی نگاه نکنیم که دیگر تقریباً همه امیدشان را از مسیر رفته دولت یازدهم و دوازدهم بریده و چشم به زانوی خودشان دارند. اگر این عبرتها ثبت و ضبط نشوند، هم آینده را از تجربه گرانبهای امروز محروم کردهایم، هم اینکه ممکن است در آینده جریانها و شخصیتهایی پیدا شوند که بر طبل راه رفته این سالها بکوبند، غافل از آنکه قبری که بر سر آن گریه میکنند خالی است و این راه، یکبار پیش از این امتحان شده و به در بسته خورده است. هرچند به فرموده معصوم؟ ع؟ چه بسیارند عبرتها و چه کماند عبرتپذیران!
• روزنامه جوان سرمقالهای با عنوان این شعرخوانیها و بهانههای ما برای گریستن! منتشر کرده که به این شرح است:
خاطره ترانه خوانی کودکان ایرانی در چند مدرسه با هدایت کسانی که ضعف فهم و اندیشه خود را با یک ترانه سخیف به رخ فرهنگ ایرانی کشیدند. در سرزمینی که فقط یک مولانای عاشقش برای ما تا ابدیت، در منبعی که نه تمامی دارد و نه تکراری میشود به نام دیوان شمس، ترانه و غزل عاشقانه سروده است، چرا نباید کودکان ما در مدرسه به زبان مولانا ترانه خوانی کنند. گویی سعدی و حافظ و صائب و سنایی و رودکی و فردوسی و عطار و عراقی و وحشی و پروین و شهریار از آسمان به تماشای ما نشستهاند و میگریند که مدرسهای فارسی زبان همه این دفاتر غزل و ترانه را بسته است و در حضیض ذلت دست و پا میزند. اما بهانه چهارم برای اندوه و زاری ما، فارسیندانی مجریان و برنامه سازان صداوسیما است. کمتر پیش میآید که یک مجری یا گویندهای در رادیو و تلویزیون ایران غزلی از حافظ یا سعدی را بخواند و درست بخواند! شاید برخی نتوانند کلمات دشوار غزلها را درست ادا کنند و یا، چون معنی را نمیفهمند، لحن و تأکیدات درست را هم ندانند، در این صورت چاره، نخواندن است و چاره بهتر، مجری نبودن و چاره اعظم، برنامه فرهنگی که به ضد خود تبدیل شود نساختن! شعر، عروس حجله آفرینش و رایحه دماغ پرور جان و اندیشه و محصول طربناکی روح و روان آدمی است و به تعبیر رهبر انقلاب، معجزه آفرینش است. زبان فارسی با استعداد شگفتانگیزش در ایجاد قافیه و ردیف و ساختن شعر منظوم، معجزهای دیگر بر این معجزه افزوده است، اما حالا سبک مغزانی هستند که به ترانههای بیمایه آویزان میشوند، به این بهانه که شعر وزین و متعهد برای طرب انگیزی روح کودکان و جوانان و حتی بزرگسالانی که با مضامین دشوار آن اشعار ارتباط برقرار نمیکنند، مناسب نیست و باید برای این گروه شعر و ترانه هنری (!) ساخت و سرود. این غافلان مسئول جنایت تغییر سلیقه فارسی زبانان از زبان سعدی به زبان بعدیاند! جنایتی که حتی مغولان بر سر فرهنگ و زبان این سرزمین نتوانستند بیاورند، ایشان کمر همت به آن بستهاند و طلبکارانه در شبکههای ماهوارهای و حتی در رسانه ملی خودمان ادعای فرهنگی بودن و هنرمند بودن میکنند. گویا لسان الغیب برای چنین روزهایی و در فراق زبان اصیل فارسی و در شکوائیهای علیه چنین فارسی ستیزانی بود که سرود: «کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی/ بیا که بی تو به جان آمدم زغمناکی/ عجیب واقعهای و غریب حادثهای/ انا اصطبرت قتیلاً و قاتلی شاکی»
• روزنامه سیاست روز مطلبی با تیتر برجام؛ ترامپ و توافق جدید درج کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
آمریکا در زمان دولت کنونی با خروج خود از برجام، بدون توجه به تعهداتی که برای اجرای آنها داده بود، اکنون علاوه بر فشارهای سیاسی و اقتصادی به جمهوری اسلامی ایران، عنوان میکند که قصد دارد تا یک توافق تازه با ایران داشته باشد. پایگاه خبری «میدل ایست آی» مدعی شده وزیر خارجه آمریکا در سفر اخیر خود به عراق از طریق نخست وزیر این کشور برای تهران پیام فرستاده و در این پیام گفته که خواستار جنگ با ایران نیست بلکه «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا میخواهد یک توافق هستهای جدید با ایران امضا کند تا بتواند آن را توافق خودش بنامد. اما همه اقداماتی که علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد تنها یک هدف را دنبال میکند و آن هم تضعیف ایران در راستای اهداف و سیاستهای آمریکا است. توافق در حال حاضر وجود دارد، توافقی که دولت چند سال از عمر خود را صرف آن کرد، اما نتیجهای که باید به دست میآمد، حاصل نشد. چرایی آن هم، غیر قابل اعتماد بودن آمریکا است، که اگر دولت تدبیر و امید چنین اعتمادی به آمریکا نداشت، مذاکرات به توافق نمیرسید و اگر اکنون فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه ایران افزایش یافته و ادامه دارد و ادعا میشود تأثیرگذار است، به خاطر کمتوجهی و بیتوجهی به داخل است. فرض کنیم که ایران به پیام پومپئو وزیر خارجه آمریکا پاسخ مثبت داد و یک توافق تازه هستهای با آمریکا امضا کرد. چه تضمینی وجود دارد که دولت بعدی آمریکا با این توافق، موافق باشد؟! آیا دولتی که از توافق هستهای خارج شده و دیگران را نیز وادار به همراهی با خود میکند، میتواند قابل اعتماد باشد تا یک توافق تازه با او امضا شود؟ آیا با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید در ایالات متحده پس از ترامپ، نمیتوان تصور داشت که او نیز همچون ترامپ توافق دوران او را زیر پا بگذارد و خواهان یک توافق جدید دیگر با ایران باشد؟ این دور تسلسل تا چه زمانی میتواند ادامه داشته باشد؟ آمریکا توافق هستهای نیاز ندارد چراکه توافق هستهای وجود دارد، کاخ سفید به دنبال توافقات دیگری همچون موشکی و منطقهای است. خواستههای آمریکا از ایران را نمیتوان نقطه پایانی برای آن در نظر داشت، در هر دوره و زمان، این خواستهها افزایش مییابد، در حالی که در قبال تعهداتی که باید از سوی ایران اجرا شود، هیچ اقدام مثبتی از سوی آمریکا دیده نمیشود. حتی اگر در زمان اوباما توافق و پیمانهای محکمتری از برجام به امضا رسیده بود، باز هم رئیسجمهور بعدی آمریکا آنها را نقض میکرد. مشکل اکنون نگاهی است که برخی در داخل به آمریکا دارند و مذاکره و مصالحه را تنها راهحل میدانند در حالی که این راهحل نیست بلکه سمی است که میخواهد به رگ جمهوری اسلامی ایران تزریق شود.
• روزنامه دنیا اقتصاد سرمقالهای با عنوان پیششرطهای عملیات بازار باز منتشر کرده که به این شرح است:
باید بین نرخ بهره در سطح خرد و در سطح کلان تفاوت قائل شد. نرخ بهره در سطح کلان براساس سیاستهای بانکهای مرکزی در عملیات بازار باز از طریق خرید و فروش اوراق قرضه همانگونه که ذکر آن رفت، تعریف میشود. درحالیکه در سطح خرد، هر موسسه مالی همچون یک بنگاه تولیدی عمل میکند. از یک طرف نرخ سود سپردهها هزینهای است که بانک برای یک نهاده اولیه میپردازد و از سوی دیگر نرخ سود تسهیلات، قیمتی است که بانک برای فروش محصول خود تعیین میکند. از طریق یک مدل بهینهیابی حداکثر سود، هر بانک میتواند تصمیم بگیرد که چه میزان تسهیلات و با چه نرخی باید ارائه کند و از سوی دیگر برای نهادههای اولیه یا سپردههای بانکی باید چه قیمتی را بپردازد. نکته ظریف قضیه آن است که درحالیکه بانک مرکزی اجازه تغییر نرخهای سود بانکی را در سطح خرد؛ چه به لحاظ سود سپردهها و چه به لحاظ نرخ سود تسهیلات نمیدهد، چگونه ممکن است این نرخها در سطح کلان در یک بازار رقابتی تعیین شود و به سطح خرد تسری یابد؟ بهعبارت دیگر با تعیین نرخها در یک محیط گلخانهای و ایزوله ساختن آن از سطح فعالیتهای اعتباری روزانه، چگونه میتوان انتظار یک سیاست پولی موثر را داشت. درخصوص بازار بین بانکی نیز چندین سال است که آغاز به کار آن توسط مقامات بانک مرکزی اعلام شده است، بدون آنکه این نرخ کلیدی و موثر در فضای اقتصاد کلان کشور، روزانه در اختیار فعالان اقتصادی قرار گیرد و آثار آن بر سطح فعالیتهای اقتصادی قابلارزیابی و تحلیل باشد. نکته مهم دیگر وضعیت بانکهایی است که قرار است در این بازار به عرضه و تقاضای منابع بپردازند. بسیاری از بانکهای ایرانی به واسطه درصد بالای داراییهای موهوم و سمی در تامین نقدینگی با مشکلات بسیاری روبهرو هستند و مشخص نیست در صورت تامین منابع از این بازار، قادر به اجرای تعهدات خود در موعد مقرر هستند یا دوباره به سراغ بانک مرکزی خواهند رفت و به اصطلاح خط خود را قرمزتر خواهند کرد. به هر حال اگرچه اجرای عملیات بازار باز در نظام پولی کشور امری ضروری است، ولی بدون توجه به پیشفرضهای لازم که ذکر آن رفت، همچون کودکی مرده به دنیا خواهد آمد که با ایجاد ذهنیت منفی در نزد مردم و مخاطبان، اجرای دوباره طرح را دشوارتر از امروز خواهد کرد.