گفتمان انقلابی بایدها و نبایدها/ دو ماه دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟! / لزوم اعتباربخشی به ضربالاجلها!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، گفتمان انقلابی، بایدها و نبایدها، دو ماه دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟!، لزوم اعتباربخشی به ضربالاجلها!، رویکرد روسیه و چین در خصوص اقدامات عملی ایران در برابر نقض برجام، اروپای ذلیل، سیاست روزمرّگی!، آخرین فرصت اروپا برای نجات برجام، فلسفه سیاسی مقابله با افت ارزش پول، آیا جهانگیری مدافع اقتصاد دولتی و نظام کوپنی است؟ و مشترک مورد نظر احمق میباشد گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای منعکس شده در روزنامههای سراسری امروز است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان گفتمان انقلابی، بایدها و نبایدها منتشر کرده که به این شرح است:
اسلام سیاسی یکی دیگر از شاخصههای مهم گفتمان انقلاب اسلامی است. در طول قرنهای متمادی، استعمارگران کوشیدهاند تا همیشه دین را یک امر شخصی و یک مسئله فردی و بدون ملاحظات سیاسی جلوه دهند. میگفتند که فرد متدین سرش به کار خودش گرم است و از دخالت در اموری که به امر حاکمیت مربوط است، پرهیز میکند. سر از سجاده هم که برداشت، به کسبوکار و رتق و فتق امورات عیال و فرزندانش میپردازد و تمام! در دوران پهلوی این تبلیغات به اوج خود رسید، اما گفتمانی که امام راحل (ره) به آن پرداختند و با سخنرانیهای خود آن را ترویج کردند، برای همه روشن کرد که منظور استعمار نوین از تأکید بر اسلام غیرسیاسی، چپاول کشور و گسترش قدرت خود بر اساس منافع حداکثری بوده است؛ مؤلفهای که در حال حاضر به تضاد اصلی و اساسی میان جمهوری اسلامی و استکبار تبدیلشده است. بهبیاندیگر، در پارادایم دموکراسی لیبرال، تحرک سیاسی بر مبنای به حداکثر رساندن منفعت تعریفشده و سود و زیان مادی، مبنای اقدام و تحرک سیاسی به شمار میآید. از این منظر، افراد، در صورتی اقدام به تحرک سیاسی خواهند کرد که در محاسبه عقلانی خود، به این نتیجه رسیده باشند که سود اقدامشان بیش از هزینهای است که میپردازند. اما اسلام سیاسی مبنایی کاملاً متفاوت برای تحرک سیاسی معرفی میکند و بر پایه آن، مبارزه، مشارکت سیاسی و... با تضاد طبقاتی، عقلانیت اقتصادی و ابزاری قابلتحلیل نیست. جامعه معتقد به نظام اسلامی، تکلیف محور است و حقمدار، نه سودجو و اقتصادمحور. مبارزه با نظام سلطه و تلاش برای حاکمیت حق، یک تکلیف الهی است و برخلاف پارادایم اقتصادمحور، سود و منفعت مادی ملاک عمل قرار نمیگیرد. افزون بر این، تشریح برکات اسلام سیاسی و روشنگری در خصوص حمایت استکبار از حکومتهای لائیک منطقه و جهان، روحیه مقاومت و انگیزه پایداری را در میان جامعه افزایش داده و مترادف معناداری از اهداف انقلاب را به دست میدهد. از طرفی باید توجه داشت که گفتمان انقلاب اسلامی نمیتواند خارج از مطالبات رهبر حکیم انقلاب بهعنوان سکاندار نظام و کشور تعریف شود. به این معنا که هر نوع گفتمانی باید در چارچوب دغدغهها و اصول تعریفشده از سوی معظم له باشد و بالطبع باید به آخرین منظومه فکری ایشان در «بیانیه گام دوم انقلاب» مراجعه کرد. این بیانیه ضمن اینکه سندی چشمانداز گونه و بهمثابه راهبرد و راهکار و برنامه ۴۰ ساله پیشرفت است، همزمان قرائتی جدید از گفتمان نظام اسلامی را ارائه داده است. سؤال اینجاست که چه نیازی به گفتمان جدید در چارچوب بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی داریم؟ اول اینکه، چون موقعیت جمهوری اسلامی در مقیاس بینالمللی ارتقا پیدا کرده، لاجرم باید گفتمان جمهوری اسلامی گفتمان جدیدی از انقلاب اسلامی نیز ارائه دهد. رهبر انقلاب در این بیانیه، موقعیت جدید را اینگونه به تصویر کشیدهاند: «اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است.» دوم اینکه برخی از موضوعاتی که در گفتمان کلاسیک انقلاب وجود داشت اکنون جای خود را به مفاهیم جدید دادهاند. این بیانیه تصویری از گذشته و حال جمهوری اسلامی و جهان را به دست میدهد و شاخصههای گفتمان کلاسیک انقلاب را به شکلی جدید بازتعریف میکند. مثلاً با دقت در بیانیه آشکار میشود که «علم» و «اقتصاد» کاملاً به هسته مرکزی گفتمان نزدیک شدهاند، درحالیکه در گفتمان کلاسیک انقلاب اسلامی قرابت این دو به این شکل وجود نداشت. افزون بر این، در گفتمان سابق انقلاب اسلامی شاخصههایی وجود داشت که توسط انقلابیون نسل اول که از نزدیک جنایات رژیم پهلوی و آمریکا را لمس کرده بودند، قابلدرک بود و برای جوان امروزی قابللمس نیست؛ لذا باید بهگونهای این مفاهیم را بازنگری و بازسازی کرد که ضمن سازگاری با قواعد و ارکان انقلاب، برای جوانان و نوجوانان دهه ۷۰ و ۸۰ هم قابلدرک و فهم باشد. نکته پایانی اینکه مردمی بودن انقلاب اسلامی، متضمن تبیین حقایقی است که برای آن خون داده و دشمنان برای به فراموشی سپردن آن، جنگ روانی سنگینی به راه انداختهاند. ازاینرو، چنانچه ارزشهای انقلاب در قالب گفتمانهای صحیح و برنامهریزیشده با بیان بلیغ و رسا تشریح و تبیین شوند، بهطور حتم باعث قوت قلب جامعه و جاری شدن خون تازه در رگهای کشور خواهد شد.
• روزنامه کیهانی مطلبی با تیتر دو ماه دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟! درج کرده که به این شرح است:
اکنون باید ضد نقشه دشمن را از دولت مطالبه کرد وگرنه برجام به خودی خود، دستکم یک سال است که به دست آمریکا و با همراهی و رضایت طرف اروپایی از پا در آمده است. مردم ما حق دارند بدانند چرا یک وزیر مدعی لیبرالیسم، پنج سال بخش مسکن کشور را در کام رکود برد و فقط بلد بود به مسکن مهری که دو میلیون خانه برای ۸ میلیون نفر جمعیت تامین کرد، ناسزا بگوید؟ آیا تحمیل ۱۲۸ درصد تورم در بخش مسکن به مردم فقط در یک سال، جفا و خسارت اندکی است؟ مردم ما حق دارند بدانند که اگر خسارت روزانه قاچاق بنزین ۱۰۰ میلیارد تومان است، چرا در ۴ سال گذشته با حذف سهمیهبندی بنزین و کارت سوخت، بالغ بر ۱۴۰ هزار میلیارد تومان خسارت قاچاق سوخت به کشور تحمیل شد؟ یا چرا در اثر یک بیتدبیری، ۱۸ میلیارد دلار از ذخایر ملی در سال گذشته حیف و میل شد و در عین حال، تاثیرات تورمی سنگین برجای گذاشت؟ میبینید که مشکل اصلی، به برنامهریزی و اهتمام اجرایی در داخل بر میگردد و نه بدعهدی و سردواندن دشمنانی که نقاب از صورت برداشتهاند. حالا هم دیر نیست. جلو ضرر را از هر جا بگیرند، منفعت است. فقط باید خواست و اراده کرد. خواستن است که توانستن را با خود میآورد و «ما میتوانیم» را واقعیت میبخشد. بارها توانستهایم و باز هم میتوانیم.
• روزنامه وطن امروز یادداشتی با عنوان لزوم اعتباربخشی به ضربالاجلها! درج کرده که در ادامه میخوانید:
اقدامات اتحادیه در ماههای اردیبهشت و خرداد، احتمالا ملغمهای از تاسف و تهدیدهای لفظی باقی خواهد ماند. چنین واکنشی هم یک دلیل بسیار ساده دارد: ما متاسفانه قبلا با عمل نکردن به ضربالاجلهای متعدد خود در برابر اروپا، آنها را از اعتبار ساقط کردهایم! روز خروج آمریکا از برجام به اروپا گفته ایم صبر ایران اندک است و شما تنها چند هفته فرصت دارید ما را به ماندن در برجام متقاعد کنید! بعدتر درباره عملیاتی کردن SPV گفته ایم «اروپاییها تا ۱۳ آبان وقت دارند و از این تاریخ به بعد فایدهای ندارد که بخواهند انجام دهند!» ۱۰ ماه بعد، اما همین آقای عراقچی بیاعتنا به سخنان گذشته، در توجیه وقتکشی اروپاییها گفته است: «این سازوکار در ابتدای راه خود است که ما هنوز نمیدانیم چطور میخواهد کار کند و مشکلگشا باشد! از این رو نیاز است بحثهای کارشناسی داشته باشیم.» دولت اگر دوست دارد دومینوی خیانت و گستاخی اروپا نسبت به منافع ملی ما پایان یابد، ابتدا باید دومینوی بیاعتنایی خود به خط و نشانهای خودش برای طرف مقابل را تمام کند. آقای روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی پس از خروج آمریکا از برجام گفته بود: «من به وزارت خارجه دستور دادم ظرف چند هفته آینده با مذاکرات با کشورهای اروپایی هماهنگیهای لازم و مذاکرات لازم را انجام دهند. اگر ببینیم منافع ما تضمین نخواهد شد بزودی من با مردم ایران صحبت خواهم کرد و تصمیمات نظام را در آن شرایط به اطلاع مردم میرسانم». دلیل اینکه اروپاییها حالا وقعی به ضربالاجل ۲ ماهه ما نمینهند، در درجه اول این است که آن چند هفته تبدیل به یک سال شد و حالا هم وعده ۲ ماه دیگر داده ایم. بهنظرم جمع بندی اروپا این است که با همان حساب چند هفته سابق، ضربالاجل این بار هم، بر خلاف ظاهر ۲ ماهه اش، ۵ ـ. ۴ ساله است! و خب! واقعا چرا باید چنین ضربالاجلی را جدی گرفت؟!
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان رویکرد روسیه و چین در خصوص اقدامات عملی ایران در برابر نقض برجام منتشر کردکه به این شرح است:
روسیه و چین در زمره کشورهای عضو شورای امنیت سازمانملل محسوب میشوند. آنان تلاش دارند الگوی رفتاری خود را با سیاستهای عمومی سایر قدرتهای بزرگ هماهنگ کنند. از سوی دیگر، روسیه و چین با اهداف و الگوهای یکجانبهگرای ایالات متحده هماهنگ نیستند. آنان عموما تلاش میکنند از طریق سازوکارهای مشارکت سازنده بر الگوی رفتاری ایالات متحده تاثیرگذار باشند. کشورهای اروپایی نیز دارای اهداف نسبتا مشترکی با ایالات متحده بوده، اما از تاکتیکهای متفاوتی برای محدودسازی قدرت ایران بهره میگیرند. کشورهای اتحادیه اروپا در اقدام صریح و رادیکال درصدد برآمدند الگوی رفتاری و سیاستهای جدید ایران را مورد انتقاد قرار دهند. کشورهای اروپایی بر این اعتقادند که اقدام ایران بهمنزله خروج از برجام محسوب میشود. چنین اقدامی براساس قطعنامه ۲۲۳۱ و مفاد برجام، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک جدید را در ارتباط با ایران اجتنابناپذیر میسازد. کشورهای روسیه و چین نیز دارای تحلیل و تفسیر نسبتا مشابهی با کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران هستند. روسیه و چین سیاستهای یکجانبهگرای آمریکا را در برخورد با ایران مورد انتقاد قرار میدهند. آنان بر این اعتقادند که ایران باید از مزایای برجام استفاده کند. از سوی دیگر، کشورهای روسیه و چین بر این امر واقف هستند که جهان و سیاست بینالملل مبتنیبر نشانههایی از آنارشی قرار دارد. در فضای آنارشی، قدرتهای بزرگ از قابلیت و ابتکار عمل بیشتری برای کنترل بازیگران منطقهای و پیرامونی برخوردارند. اگرچه روسیه و چین اقدامات آمریکا را در قالب نادیدهگرفتن حقوق ایران برای تعلیق تحریمها نادرست میدانند، اما روند موجود با الگوی رفتاری آنان در برخورد با اروپا و ایالات متحده وضعیت متناقضی را به وجود میآورد. الگوی رفتاری روسیه و چین در روند تنظیم برنامه جامع اقدام مشترک با الگوی رفتاری آمریکا و اروپا نسبتا هماهنگ و همگون بوده است. کشورهای یادشده با سیاست یکجانبهگرایی ایالات متحده مخالفت داشته، اما تاکنون از سازوکارهای پرشدت برای مقابله با الگوهای رفتاری آمریکا استفاده نکردهاند. روسیه و چین در روزهای آینده تلاش خواهند داشت نقش میانجی را برای متقاعدسازی ایران، اروپا و ایالات متحده عهدهدار شوند. احتمال دارد زمینه فعال شدن اینستکس به وجود آمده و از این طریق نشانههایی برای معافیتهای جدید برای خرید نفت و همکاری اقتصادی با ایران در دستورکار قرار گیرد. سیاست جدید روسیه و چین نمیتواند در برابر اروپا و آمریکا قرار گیرد، اما از قابلیت لازم برای میانجیگری و رسیدن به نقطه تعادلی جدید برخوردار است.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر اروپای ذلیل درج کرده که در ادامه میخوانید:
اروپا بزرگترین تجارت جهان را دارد؛ اما آنقدر ذلیل و ضعیف شده که برای همه همکاریهای منطقهای خود، باید اجازه آمریکای زورگو را بگیرد. این روند برای ایرانِ مستقل و آزاد که سالها جنگیده تا از زیر یوغ استعمار و استبداد خلاص شود، تحملشدنی نیست. بازی اروپایی برجام به نقطه صفر خود رسیده و از مزیت مماشات با آنها، نهتنها کشور آوردهای نداشته بلکه هرروز اقتصادش بیشتر به حالت تعلیق فرورفته است و زیادهخواهیهای اروپا، نیز افزایش یافته. نامه سه روز پیش ایران به تروئیکای اروپا فتح بابی است در آرایش جدید دیپلماسی کشور. یک نمونهاش استفاده از ابزارهای جدید برای اعمال فشار بر آنهاست که یا به تعهداتشان پایبند باشند یا هزینه خدمات گستردهای را بپردازند که دریافت میکنند: مبارزه با موادمخدر و میزبانی از مهاجران، دو اقدام سخاوتمندانه و پرهزینه ایران در تمامی سالهای گذشته بوده و بارها این نکته مطرح شده که چرا باید مدیریت و تأمین منابع این مشکلات را به دوش بکشیم و نقش سازمانهای بینالمللی و اروپا چیست که بهطورمستقیم در این مسائل ذینفع هستند؟ یکی از کشورهای همسایه ما، تاکنون دهها میلیارد یورو از اتحادیه اروپا بهمنظور حل این دو مسأله دریافت کرده و این رقم درمقایسهبا آنچه ایران دریافت کرده، بسیار ناچیز است. ابزارهای زیادی دراختیار ماست که اگر بنا باشد رگ حیاتمان گرفته شود، دیگران در منطقه و فرامنطقه هم گرفتار خواهند شد.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان سیاست روزمرّگی! درج کرده که به این شرح است:
یکی دیگر از ملزومات صرفهجویی کلان در ابعاد ملی، توان تصمیمگیری و اجرای دولتها برای انجام اصلاحات ساختاری در روند مصارف جاری کشور است. دو هفته پیش، از پس هزاران ساعت کار کارشناسی و صدها ساعت جلسات دولتی، بالاخره دولت تصمیم گرفت مصرف سوخت را کنترل کند و این تصمیم قطعی، قرار بود از ساعت ۲۴ روز پنجشنبه اجرا شود، اما درز خبر این تصمیم فقط دو سه روز زودتر، کل تصمیم دولت را ملغی کرد و به باد داد. آیا با چنین ساز و کاری و با چنین شیوه تصمیمگیری و عقبنشینی، میتوان انتظار اصلاحات کلان در مصرف کالاهای اساسی داشت؟ به این سیاهه میتوان، موارد زیادی افزود. هدر رفتن بخشی از ارز ۴۲۰۰ تومانی که به منظور کنترل قیمتها تخصیص یافته بود و سر در آوردن کالاهای آن از بازار آزاد، مورد دیگری است. اما پرسش دیگر آن است که اساساً مقابله با فساد اگر به تمامی و درستی انجام شده بود، آیا منافع آن بسیار بیشتر و درشتتر از کارهای کوچکی، چون برچیدن سفرههای افطار دولتی ـ. که البته لازم است ـ. نبود؟ یک مقام مجلس گفته است ارز ۴۲۰۰ تومانی تاکنون ۲ هزار میلیارد تومان فساد ایجاد کرده است. پرسش آخر آن که به فرض اینکه دولت، به خاطر تشدید تحریمها و قرار گرفتن در شرایط خاص، دامنهای از صرفهجوییها را اعمال کند و دستگاههای بزرگ عمومی غیردولتی نیز عیناً همین کار را انجام دهند و مجلس و قوه قضائیه نیز همین راه را پیش گیرند و به تمامی در انجام آن جد و جهد کنند، آیا عمر این صرفهجویی و جلوگیری از اسراف و تبذیر، صرفاً تا پایان دوره تحریم است و به محض گشایش در درآمد پر برکت نفتی، روز از نو خواهد بود و روزی از نو؟
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان آخرین فرصت اروپا برای نجات برجام منتشر کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
این حرکت تهران نشان میدهد که اولا ایران در برنامه خروج تدریجی خود از برجام قاطع و جدی است که اگر نبود میتوانست جزئیات گام دوم را به صورت محرمانه به اروپا ابلاغ کند نه این که با علنی کردن آن عملا خود را در راهی قرار دهد که انتهایش پس از دو ماه میتواند اقداماتی باشد که باعث خروج کامل ایران از برجام شود. نباید فراموش کرد که بزرگترین حساسیت ۱+۵ در مذاکرات گذشته اول افزایش درصد غنی سازی ایران (در آن زمان ۲۰ درصد) و دوم راه اندازی راکتور آب سنگین اراک با تولید پلوتونیم بود چراکه امروز همه کشورهای دارنده بمب اتمی از دو راه غنی سازی با درصد بالا و پلوتونیوم حاصل از راکتور آب سنگین به این سلاح دست یافته اند از این رو تهدید ایران در مرحله دوم به مراتب سنگینتر است و به نوعی سرانجام برجام را نیز روشن خواهد کرد به گونهای که نیازی به گامهای دیگر نباشد. هرچند ایران بارهااعلام کرده است که قصد ساخت سلاح هستهای را ندارد، اما همین که توان و ظرفیت رسیدن به آن را هم داشته باشد برای غرب خوشایند نیست. از سوی دیگر ایران برای اطمینان بیشتر از این که کارش به قطعنامه و فصل هفتم نرسد تهدید دیگری را نیز در نامه محرمانه به سران ۱+۴ گنجانده که به نظر میرسد خروج از ان پی تی باشد. در صورت صحت، تکمیل سه گانه غنی سازی با درصد بالا، ساخت راکتور آب سنگین با تولید حداقل ده کیلوگرم پلوتونیم در سال و خروج از ان پی تی، از منظر غربیها هر کشور تحت فشار حداکثری را میتواند به وسوسه ساخت بمب اتمی بکشاند (همانطور که گفتیم حتی همین توان نیز برای غرب نگران کننده است) مگر این که کشورهای نگران از این موضوع دست بجنبانند و مطالبات ایران را که حداقلی و مطابق توافق چند جانبه بین المللی است در این ۶۰ روز محقق سازند. ۵۷ روز اگرچه زمان زیادی نیست، اما آخرین مهلت نجیبانه ایران به ۱+۴ به ویژه اروپاست تا نتایج بازی را به نفع طرفین برگرداند.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر فلسفه سیاسی مقابله با افت ارزش پول منتشر کرده که به این شرح است:
از سال ۱۳۸۴به بعد سازههای ذهنی پیرامون فلسفه سیاسی در ایران به بینظمی و آشفتگی دچار شد. جناحهای مختلف در جهت حذف یکدیگر، ائتلافهای شکنندهای را در نهادهای حکومتی شکل دادند و دعوای خویش را به میان شهروندان کشاندند. دور زدن تحریمها، مذاکره و دیپلماسی، بالا بردن توان دفاعی، تغییر ردیف بودجهها، مبارزه با اشرار به معانی دیگری همچون دزدی، رشوه، اختلاس و دلالی تفسیر شد. هر سیاست در رسانه و لایههای مختلف حکومت چندین برابر بازنمایی منفی میشد. در جهت تخریب، بازی با حاصل جمع صفر شروع شد و موازیکاریها به صورت بر هم زدن تفکیک قوا و کنار زدن سلسله مراتب و قانون عادی شد. قوه قضائیه گزاره سیاست خارجی صادر کرد، قوه مقننه در جایگاههای اجرائیه وارد شد و قوه اجرائیه به نقد و ارزیابی پرداخت. شوراهای عالی ماهیت تقنینی پیدا کردند و نهادها، تقسیم کار و سلسله مراتب کارآمد و پاسخگو را به حاشیه کشاندند. در چنین شرایطی طبقه پایین محروم از سیاستهای رفاهی فوری، طبقه متوسط برکنار از آزادیهای مدنی و شهروندی و طبقه بالا درگیر وضعیت غیرقابل پیشبینی شد. در بعد خارجی نیز با آنکه شاخصهای مقاومت و استقلال کشور دستاورد بزرگی بود؛ اما ایران برای پول، سرمایه و تکنولوژی نیازمند محیط بینالملل و محروم از آن شده است. تحریمها و همسانی رفتار اسرائیل و عربستان در مورد ایران، گونهای از سیاستگذاری امنیتی را رقم زده است. اکنون در وضعیت آمادگی برای جنگ اقتصادی و نظامی هستیم و این مورد سازههای ذهنی که باید ریال را تقویت سازد به حاشیه میراند. مفاهیم و تکنولوژیهای سیاسی در ایران ساختهای لذت، ثروت و قدرت را بهعنوان موضوعاتی منحل شده قلمداد میکند که خطی، ساده و قابلتحلیل هستند. اکنون سازه ذهنی و فرهنگ عمومی کارگزاران حکومت و شهروندان ایران پیرامون معیشت و اقتصاد، لذت و فرهنگ شادی و تولید و توزیع متعادل قدرت، آرمانگرا و تکخطی شده است. تک خطی دیدن، شخصیتهای کاریزماتیک و اخلاقی شکل میدهد که راهکار را در حذف قدرت، لذت و ثروت میبینند در حالی که شهرنشینی ۷۰ درصدی، سطح سواد و تحصیلات عالیه، ورود تکنولوژی و تغییر نسلها، متغیرهای پیچیدهای شکل داده است. راهکار تقویت ارزش ریال تنها در مفاهیم و تکنولوژیهای سیاست داخله و خارجه یافت میشود؛ یعنی جایی که مردم در ذهن خویش امیدوار و راضی هستند و اقدامات حکومت را مشروع و آینده کشور را روشن میبینند. بهعنوان مثال اگر سیاست خارجی تنشزدا را با همسایگان دنبال کنیم، از برچسب تحمیلی آمریکا و اسرائیل خارج شویم و همینطور طبقه متوسط احساس اثرگذاری، احترام و شخصیت و طبقات پایین امکان زیست آبرومندانه داشته باشند، ریال تقویت میشود. ارزش پول ملی ایران براساس متغیرهای سیاست داخله و خارجه متغیر است. در سیاست داخله قرارگرفتن هر کارگزار و نهاد در جای خود، رعایت قانون، پاسخگویی نسبت به اختیارات به همراه سیاست خارجی منطقی و هوشمندانه میتواند امید و انگیزه نسبت به آینده شهروندان ایجاد کند و آنها را از رفتارهای تدافعی منفعتطلبانه که ریال را تضعیف میکند، دور سازد. سیاست، راهحل مشکل کاهش ارزش ریال است و بدون توجه به متغیر سیاست با داشتن فعالیتهای زیاد، کارگزاران هوشمند و تکنیکهای اقتصادی، مشکل حل نخواهد شد.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان آیا جهانگیری مدافع اقتصاد دولتی و نظام کوپنی است؟ درج کرده که به این شرح است:
اول، همه میدانیم کشور در وضعیت خطیری قرار دارد و با جنگ اقتصادی بیسابقهای مواجه است که با عملیات روانی- رسانهای سنگینی نیز پشتیبانی میشود. از این باب، فراخوان معاون اول رئیس جمهوری در وهله اول معطوف به توجه دادن بیش از پیش جامعه و صاحبنظران به شرایط کنونی کشور است و در مرحله بعد به مشارکت طلبیدن نخبگان برای یافتن راه حلهای اصولی و البته قابل اجرا برای عبور از این وضعیت است. ناگفته پیداست هر برنامه و سیاستی بدون مشارکت و حمایت مردم و بویژه نخبگان جامعه عملاً امکان اجرای موفق پیدا نمیکند و این نظرخواهی نیز بر مبنای این پیشفرض اساسی صورت گرفته است. دوم، اقدامات خصمانه پی در پی امریکا علیه ایران که با خروج غیرقانونی و خارج از عرف بینالمللی این کشور از برجام آغاز و با تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه یافت و اکنون با تلاش برای به صفر رساندن فروش نفت ایران و به زعم خودشان وضع تحریمهای فلج کننده علیه سایر بخشهای اقتصادی ایران به اوج خود رسیده است، نشان میدهد که کشور ما وارد فاز جدیدی از شرایط غیرعادی شده که با بیشترین فشارهای اقتصادی و سیاسی امریکا روبروست. اقتضای مدیریت شرایط جدید این است که همه ظرفیتهای ملی در ابعاد مختلف بهکار گرفته شود و همبستگی اجتماعی و همگرایی ملی به بالاترین سطح ممکن خود برسد و از هر رفتار و کنش فردی، گروهی و جناحی واگرایانه پرهیز شود. سوم، در این میان آنچه اهمیت و توجه دوچندان پیدا میکند، این است که مدیریت کشور در شرایط جدید با راهکارهای معمول و متعارف غیرممکن شده است، ضمن آنکه در شرایط تحریم که به طور همزمان با کاهش شدید درآمدهای کشور و افزایش هزینههای اداره آن روبهرو هستیم، مدیریت کلان کشور ناگزیر از اتخاذ تصمیمات و اقداماتی است که به مقتضای زمان و وضعیت جدید به کشور تحمیل میشود. چهارم، در طول یک سال گذشته یعنی از زمان خروج امریکا از برجام تاکنون، معاون اول رئیس جمهوری بارها بر ضرورت انجام «گفتوگوی ملی» برای رسیدن به انسجام ملی و همبستگی اجتماعی با هدف ترمیم سرمایه اجتماعی و ارتقای سطح توانمندی کشور برای مقاومت مؤثر در برابر زیادهخواهیهای امریکا پای فشرده و راهکارهای صرف اقتصادی را برای برون رفت کشور از شرایط خطیر کنونی کافی و نافذ ندانسته و لازمه عبور موفق از شرایط جدید اقتصادی را منوط به وحدت همه احزاب، گروهها، جریانها و جناحهای سیاسی علاقهمند به نظام و ایران و در یک کلام یکی شدن ملت - دولت به معنای عام حاکمیت و حکومت میداند. پنجم، در فراخوان اخیر نیز معاون اول رئیس جمهوری بدون هیچ گونه جانبداری از گرایشها و رویکردهای اقتصادی مطرح، از صاحبنظران اقتصادی خواسته است که در باب رویکرد اقتصادی متناسب با وضعیت جدید اقتصادی که میتواند بر آینده اقتصاد کشور تأثیر درازمدت و عمیق بگذارد، دولت را یاری کنند. والا سوابق اجرایی، دیدگاهها و گرایش اقتصادی دکتر جهانگیری به قدری روشن است که نیاز به توضیح ندارد. اکنون این نخبگان، اندیشمندان، صاحبنظران و فعالان اقتصادی هستند که باید با لحاظ همه جوانب موضوع دولت را در انتخاب کارآمدترین رویکرد و مدل اقتصادی که بتواند کشور را با کمترین هزینه از این مرحله دشوار و سخت تاریخی عبور دهد، کمک کنند. البته آنچه بیش از رویکرد اقتصادی جدید اهمیت دارد و موفقیت آن را تضمین میکند، برخورداری آن از اجماع نظر نخبگان دولتی و غیردولتی و نیز حمایت همه ارکان نظام است به گونهای که به عنوان یک برنامه اقتصادی حاکمیتی تلقی شود و فرآیند اجرای آن از پشتوانه و اجماع ملی لازم برخوردار باشد.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با تیتر مشترک مورد نظر احمق میباشد منتشر کرده که به این شرح است:
شکرگزاری بابت اینکه دشمنان ما از احمقها هستند بر ما لازم است؛ چرا که اگر این دشمنان از عقل، بهرهای داشتند، نمایان کردن چهره آنان بسیار دشوار مینمود. وضع کننده تحریمهای ظالمانه و بی رحمانه علیه مردم ایران، منتظر تماس ایرانی هاست و وعده بهبود اوضاع برای ایرانیان میدهد. نگرانم از اینکه بگویم ترامپ، در تیم احمقهای درجه یک، سرآمد است و خبری جدید بیاید و دیگران در این رقابت گوی سبقت را بربایند.ترامپ در مصاحبه اش میگوید: چیزی که در رابطه با ایران تمایل دارم رخ دهد این است که شاهد این باشم که آنها با من تماس بگیرند! جان کری با آنها زیاد صحبت میکند. جان کری به آنها میگوید که تماس نگیرند! من میخواهم آنها قوی و عالی باشند و اقتصادی عالی داشته باشند، اما آنها به جان کری گوش میدهند. آنها باید با من تماس بگیرند و اگر این کار را بکنند، ما برای گفتگو با آنها آمادگی داریم.مگر میشود با این موجودات عجیب و غریب مذاکره کرد؟ اشتباه نشود؛ در مسائل مرتبط با آمریکا روزی صد بار باید تکرار کنیم، سگ زرد برادر شغال است. اوبامای مؤدب و باهوش! و وزیر پلیدش جان کری همانقدر کثیف و جنایتکارند که ترامپ احمق و دیوانه و گروه B. و امثالهم. پس بیراه نرویم. همه اینها یک حرف دارند؛ آمریکا باید آقا و سالار باشد، بقیه دنیا حرف گوش کن و مطیع؛ اما نگاه اسلامی به هیچ وجه نمیپذیرد مستکبر، آقا باشد. «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» اسلام سلطه پذیر نیست؛ «و لن یجعل اللَّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا»؛ هیچ راهی باز نیست که مستکبر بخواهد آقایی و سروری کند. جنگ ما بر سر همین است؛ ادامه دار هم هست، چون آنها پیوسته میخواهند ما را به اسارت خود درآورند. «وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» «مذاکره نمیکنیم؛ جنگ نمیشود» برای آن است کهای مسئولین وای ملت، چشم امیدتان به خدا باشد نه کدخدا؛ امیدوار به وعده الهی باشید که فرمود: «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء والأرض» اگر ما به وظیفه خود که ایمان آوردن و رعایت تقواست عمل کنیم، خدا به وعده خود که فتح باب برکات از آسمانها و زمین است قطعا عمل میکند. اما عدهای هنوز به دشمنی که به واسطه طبیعت درنده خود کارش دشمنی است، دل بسته اند و صریح اعلام نمیکنند خوش بینی آنها غلط بود. در شرایط جنگی هستیم، نبرد دائمی حق و باطل این روزها همه جانبه رخ مینمایاند. بایستی آرایش جنگی بگیریم. اگر کسی دیپلمات هم میخواهد باشد باید از نوع انقلابی باشد.
• روزنامه جوان سرمقالهای با عنوان بر ماست که مستوره شویم یا اسطوره بمانیم منتشرکرده که به این شرح است:
این روزها، هم رسانههای فارسی زبان وابسته و هم برخیها در داخل مدام از جنگ میگویند، در حالی که در اتاقهای در بسته نشستهاند و نسکافه میخورند و با آنکه خشاب یک اسلحه را نیز نمیتوانند جا بیندازند، درباره جنگ نظریهپردازی میکنند. عقلانی آن است که اظهارنظر درباره امکان جنگ ایران و امریکا را به استراتژیستهای جنگی بسپاریم و اگر آنها امکان حمله امریکا به ایران را بعید میدانند، ما آن را بپذیریم، نه اینکه بدون هرگونه اطلاع از وضعیت نیروهای حاضر در منطقه، از جنگ بگوییم و پیامدهای ویرانگر جنگ با امریکا را در گوش خلق بنوازیم و خود درگوشه عافیت نشسته دیگران را متهم به کوبیدن بر طبل جنگ کنیم! انصافاً چه کسی بر طبل جنگ میکوبد، آن فرمانده نظامی که میگوید امریکا توان جنگ با ایران را ندارد، اما اگر بخواهد خطا کند، او را پشیمان میکنیم یا آن فعال سیاسی و مدنی و آن مقالهنویس که انبوهی از واژهها را از انبان دل ترسیده خود بیرون میریزد و نتیجه میگیرد در جنگ با امریکا، این ما هستیم که ویران میشویم؟! در روزهای اخیر در دو جلسه جداگانه حضور داشتهام که حرف از جنگ و مذاکره و برجام بود. در جلسه اول که برخی سردبیران روزنامهها حضورداشتند، یک مسئول دولتی، توضیح میداد که تصمیم کلی دولت و نظام آن است که مذاکره در شرایط فعلی نه منطق دارد و نه فایده و بنابراین، چون تصمیم قطعی بر ممنوعیت مذاکره است، رسانهها نیز نباید به نسخهنویسان مذاکره تریبون بدهند. جلسه دوم با چند تن از استادان شناخته شده دانشگاه بود که همگی به عنوان منتقد نظام و عملکردهایش مشهورند، اما حرف آخرشان این بود که در شرایط فعلی نباید به امریکا امتیاز داد و کوتاه آمد بلکه باید ترفند دیگری بست که به جنگ نینجامد. یکی از ایشان که مسنترینشان بود تأکید کرد، با همه انتقادی که به روش حکومت ایران در روابط بینالملل دارم، چنانچه جنگی با امریکا شود، من خود اولین نفری هستم که آماده دفاع از کشور میشوم. در جلسه استادان دانشگاه استثنایی ندیدم، اما در جلسه سردبیران، یکی از پیران افسرده دماغ و پریشان احوالی که از سایه خود نیز میترسند، به عنوان مدیر روزنامهای با تیراژ ۳۰۰ شماره در روز، تصمیم کلی نظام برای ممنوعیت مذاکره در شرایط انفعالی را برنتابید و اعتراضکی هم کرد. این دو نمونه یک استثنا نیست بلکه قابلیت تعمیم دارد و به نظر نمیرسد که «مذاکره در هر شرایطی» خریداری در کشور و در میان فحول و عقول داشته باشد. آن کس که درست میاندیشد، نمیتواند بپذیرد که هزینه و خسارت تسلیم، کمتر از هزینه مقاومت است. ایران نباید آغازگر جنگ با امریکا باشد و نباید محرک چنین جنگی هم باشد، اما مهمتر اینکه نباید نشان دهد که از جنگ میترسد. ما در مواجهه با امریکا برعقلانیت خویش تکیه میکنیم، اما اگر دشمن نادان بر ما حمله آورد، ما بر «گنج عقلانیت» خویش، «جواهر حماسه» را میافزاییم تا مستورههای پردهنشین تاریخ و آیندگان و نوادگان خود نباشیم، بلکه برای فرزندانمان «اسطورههای میدان» بمانیم.