از دانشگاه تا جهاد در مناطق سیل زده
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، یکی از روزهای فرودین ماه بود که دانشگاه آزاد اسلامی که از همان روزهای اول وقوع سیل در لرستان گروه جهادی تشکیل داده بود و تمام قد در خدمت رسانی به مردم سیل زده تلاش میکرد فرصتی را برای خبرنگاران ایجاد کرد تا با حضور در مناطق سیل زده لرستان و خوزستان صدای مردم را به گوش مسئولان برسانند و تلاش جهادگران را با قلم خود ثبت کنند و به تصویر بکشند.
گروه جهادی بود و هرکسی که آمده بود دلش برای خدمت رسانی پر میزد، مسیر تهران لرستان و پلدختر فقط شش ساعت است آن هم اگر دوست داشته باشی در میانه راه چند دقیقهای بایستی و خستگی از تن خارج کنی، اما در آن شرایط و با توجه به بسته بودن مسیرهای اصلی منتهی به شهر پلدختر ۱۴ ساعت زمان برد تا به آنجا برسیم. شهری که سیل باعث شد نامش در سطر اخبار روز دنیا قرار بگیرد.
سکانس اول، شب پلدختر
شب هنگام بود که پلدختر رسیدیم، محل استقرار دانشگاه پیام نور بود، دانشگاهی که در آن روزها در آن خبری از کلاس و دانشجو و استاد نبود و تبدیل به قرارگاه جهادی دانشگاه آزاد اسلامی شده بود. با اینکه یک ساعتی تا نیمه شب باقی مانده بود، اما دانشگاه پر از رفت و آمد بود. نیروهای جهادی دانشگاه آزاد از همه جای ایران خودشان را به پلدختر رسانده بودند. باید خستگی راه را از تنمان خارج میکردیم، فردا روز پرکاری داشتیم. مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی برای خبرنگارها محلی را در نظر گرفته بودند. راهروی اداری دانشگاه پیام نور پلدختر. راهرویی که موکت شده بود و محلی برای استراحت.
تا صبح چند ساعتی باقی مانده بود، اما دلمان طاقت نمیآورد و صبر کردن تا صبح کارسختی بود. خستگی میگفت بخوابیم، اما دلنگرانی برای مردم شهر و تهیه گزارش از طرف دیگر خواب را از چشمانمان ربوده بود. عقربهها ساعت ۱۲ شب را نشان میداد که راه افتادیم به سمت قسمتی از شهر که سیل آنجا را شسته و با خود برده بود. پیدا کردن این منطقه کار سختی نیست، از هرکدام مردم شهر بپرسی راهنمایی ات میکند. بیشتریها محله سازمانی را نشانت میدهند، محلهای که گویا بیشترین تخریب در آنجا صورت گرفته است.
در راه با حسن آشنا میشویم مردجوانی که با یک موتورسه چرخ در حال عبور از کنارمان است. آشنایی امان با حسن برای خودش ماجرایی دارد. ماجرا هم به آنجایی باز میگردد که وقتی حسن در کنار کوهی از لباسهای پهن شده کف پیاده رو توقف کرد به سراغش رفتم. میگفت: مردم کار خیر میکنند و برایمان لباس میفرستند، اما متاسفانه خیلی از این لباسها دست دوم است و مردم شهر دلشان نمیآیند آنها را بپوشند. حسن ساکن محله سازمانی بود، البته قبل از ماجرای سیل. خانه اش را آب با خود برده بود واز آن روز در خانه پدرش که آنطرف شهر است و از گزند سیل در امان مانده زندگی میکند. حسن فرزندش یک ماه دیگر به دنیا میآید و آنقدر از این اتفاق خوشنود است که میگوید:باور کنید به حدی از اینکه قرار است پس از ده سال راز ونیاز صاحب فرزند شوم که برایم سیل خانه خراب که همه زندگی ام را با خود برد دیگر مهم نیست.
با حسن راهی محله سازمانی میشویم، با اینکه از نیمههای شب گذشته، اما هنوز در محل رفت و آمد وجود دارد. گروههای جهادی هنوز در محله حضور دارند و مشغول شناسایی خانههایی هستند که قرار است فردا به سراغ آنها بروند و عملیات تخلیه گل و لای را انجام بدهند.
حسن ما را به مقابل یکی از خانهها برد و با دست به آنجا شاره کرد و گفت:آب تا بالای این دیوار بالا آمده بود، آن روز وقتی سیل آمد خیلی از مردم دست دست از خانه و زندگی اشان کشیدند و فرار کردند، اما چند خانواده هم در خانهها به محاصره سیل درآمدند.
سکانس دوم، دانشگاه آزد اسلامی
دوباره به اردوگاه بازگشتیم تا کمی استراحت کنیم. ساعت از هشت صبح گذشته بود که با نوای کربلا، کربلا ما داریم میآییم از خواب بیدار شدم. در حیاط دانشگاه غوغایی برپا شده بود. آدمهایی با لباس گل آلود، چفیه به گردن، بیل به دست، چکمه پوشیده، آماده آماده. با دیدن این آدمها با این شمایل دوران دفاع مقدس و رزمندگان در ذهن هر بینندهای نقش میبست. آنها همان گروههای جهادی دانشگاه آزاد اسلامی بودند که بعد از چند ساعت خواب و استراحت دوباره حاضر و آماده بودند تا دوباره به محلههای سیل زده عازم شوند و کار تخلیه گل و لای را از سر بگیرند.
محمد مهدی طهرانچی هم آمده، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی. او هم لباس رزم به تن کرده و قرار است بازدیدی از محلههای آسیب دیده داشته باشد، محلههایی که جهادگران دانشگاه آزاد اسلامی با تمام قوا چند روزی است در آنجا مشغول خدمت رسانی به مردم هستند.
همراه رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به همان محلهای میرویم که شب گذشته در آنجا حضور داشتیم. در محله سازمانی جای سوزن انداختن نبود، سپاه و ارتش و بسیج و گروههای جهادی دیگر سخت مشغول کار و تلاش بودند. در هر خانهای عدهای مشغول بیرون آوردن گل و لای بودند، صدای صلوات از هرگوشهای به گوش میرسید. هر کس از دستش هرکاری برمی آمد انجام میداد. یکی آب بین جهادگران پخش میکرد، یکی دیگر چایی میداد، یکی دیگر با صدای زیبایی که داشت مدیحه سرایی میکرد و به بقیه روحیه میداد. اینجا همه چیز بود به جز خستگی.
در این میان فرصتی پیدا شد تا به سراغ طهرانچی برویم، او در گفت و گوی اختصاصی از حضور تیمهای جهادی دانشگاه آزاد اسلامی اینطور گفت: بلافاصله پس از وقوع سیل در پلدختر، امکانات لجستیک دانشگاه آزاد اسلامی به منطقه اعزام و فراخوان نیروهای جهادی نیز اعلام شد. اکنون بیش از ۳۰۰ نفر از دانشجویان و کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی در شهر پلدختر مستقر هستند.
طهرانچی ادامه داد: علاوه بر فعالیتهای جهادی و لایروبی مدارس و منازل آسیبدیده از سیل، اساتید دانشگاه آزاد اسلامی با رشتههای مرتبط با رودخانه و سیلاب، در این منطقه حضور دارند و در حال بررسی علمی سیل و یافتن راهکارهای موردنیاز هستند.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: بحرانهای طبیعی یکی از برنامههای علمی دانشگاه آزاد اسلامی است که زمینههای پژوهشی آن در قالب طرح پایش در پایاننامههای تحصیلات تکمیلی مورد بررسی قرار میگیرد. سیل هم یکی از این بحرانهاست که مورد بررسی علمی قرار خواهد گرفت.
وی با اشاره به وقوع سیل در استان خوزستان و کمکرسانی دانشگاه آزاد اسلامی به این استان نیز گفت: قرارگاه جهادی دانشگاه آزاد اسلامی همزمان با استان لرستان، در استان خوزستان نیز فعال است، اما تمرکز ما اکنون بر منطقه پلدختر است.
طهرانچی خاطرنشان کرد: قرارگاه جهادی رویکرد جدید دانشگاه آزاد اسلامی در اجتماعی شدن و علم را کنار مردم قرار دادن است.
مصاحبه امان که با رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تمام شد فرصتی پیدا کردیم تا سری به خانههای اطراف بزنیم، همان خانههایی که جهادگران درحال کار وتلاش در آنها بودند. کوچهها را یکی پس از دیگری پشت سرگذاشتیم، کوچههایی که یک روز پر بود از صدای خنده و شادی کودکان پلدختری و حالا پر شده از صدای بچههای امدادگر و جهادی.
به نزدیکی اذان ظهر که رسیدیم، کار تعطیل شد و تیمهای جهادی گروه، گروه خود را به اردوگاهها رساندند تا نماز اول وقت را به جای بیاورند و ناهاری صرف کنند و چند ساعتی استراحت کنند. ما هم به اردوگاه جهای دانشگاه بازگشتیم. قبل از ورود گروههای جهادی مسئولان دانشگاه فکر ناهار بچهها را کرده بودند. غذاها به سرگروه تیمهای جهادی تحویل داده میشد، آن هم به تعداد و به اندازه کافی.
پس از صرف ناهار و کمی استراحت باخبر شدیم دانشگاه آزاد اسلامی دستگاهی ابداع کرده و قرار است در بیرون آوردن گل و لای از این دستگاه استفاده کنند. وقتی به سراغ دستگاه رفتیم طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هم حضور داشت. از او خواستیم تا درباره این دستگاه توضیح بدهد. لبخندی از روی رضایت زد و گفت:افتخار میکنم که همکارانم در دانشگاه آزاد اسلامی قزوین در مدت ۴۸ ساعت موفق شدند این دستگاه را بسازند.
وی ادامه داد:در حال حاضر یکی از عمده مشکلات مردم وجود گل و لای در منازل و خیابان هاست که امید داریم با وجود این دستگاه مشکلات کمتر شود و سرعت لایروبی و رسوب برداری را افزایش دهیم.
در ادامه موسی خانی رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین اطلاعات بیشتری را دراین باره در اختیارمان گذاشت:این دستگاه برای اولین بار در ایران تولید شده و قادر است در یک دقیقه حدود یک متر مکعب گل و لای را از منازل سیل زدگان خارج کند.
یک روز به روستای چم مهر رفتیم، روستایی که در نزدیکی پلدختر قرار گرفته است و سیل آنجا را با خود برده است. تیمهای جهادی درحال تلاش هستند تا شاید وسایل و اسباب و اثاثیه مردم را که زیر گل ولای دفن شده بیرون بکشند.
بسته گزارشی خبرنگار میزان از مناطق سیل زده پلدختر
سکانس سوم از لرستان به خوزستان
مقصد بعدی گروه جهادی خوزستان است. پس از چند ساعت طی مسیر به اهواز میرسیم. محل استقرارمان مهمان سرای دانشگاه علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در سه راه فرودگاه اهواز است. از خودرو که پیاده میشویم بنری که روی دیوار نصب شده توجهمان را جلب میکند، قرارگاه جهادی دانشگاه آزاد اسلامی بوشهر شهرستان تنگستان.
اینجا دیگر خبری از بی آبی، گرد وخاک و گل نیست، وضعیت بهتر است و فرصتی برای استراحت بیشتر نسبت به لرستان. فرصتی که باعث شد به سراغ گروه جهادی بوشهریها برویم. مردی که از همه آنها سن وسال دارتر است میگوید:وقتی سیل آمد و درجریان ماجرا قرار گرفتیم با هماهنگی دانشگاه آزاد راهی خوزستان شدیم. اینجا روزانه بیش از هزار غذا طبخ میکنیم تا به روستاهای سیل زده ببریم و بین مردم پخش کنیم. ما همه خواهر و برادر هستیم و در این زمان هاست که باید به همدیگر کمک کنیم.
اهوازی که کارون پر آب حال و هوای دیگری به آن جا داده است. مردم از این که کارون را پرآب میبینند خوشحال هستند هرچند در گوشه ذهنشان نگرانند که کارون طغیان نکند و آب وارد خانه هایشان شود. سیل بندها اطراف شهر را گرفته اند و اجازه نداده اند آب وارد محلههایی همچون زردشت، کیان آباد و کیانپارس شود.
حال وهوا در شهرهای دیگر خوزستان فرق دارد، در حمیدیه مردم سیل و آب گرفتگی خانه و زندگی اشان را به چشم دیده اند. اما جوانهای غیور شهر در کنار گروههای جهادی دست به دست هم دادند و سیل بند ایجاد کردند. در روستاهای مثل هوفل هم همین جوانها و جهادگران بودند که سیل بند زدند و شبانه روز از آنها مراقبت کردند تا آب وارد روستا نشوند.
قصه مردم خوزستان، قصهای است که در آن حرف اول را غیرت و مردانگی و ایستادگی میزند. به سراغ هرکدامشان که برویم یک جمله مشترک برای گفتن دارند، ما خوزستانیها عرب و لر و فارس در کنار میایستیم تا از خاکمان مراقبت کنیم حالا میخواهد هجوم بعثیها باشد و یا هجوم آب.
بسته گزارشی خبرنگار اعزامی میزان از مناطق سیل زده خوزستان
گزارش از جعفر پاکزاد