اولویتهای اقتصادی برای رونق تولید/ شلیک به امدادگر؛ بازخوانی دو کارنامه متفاوت/ احضار روح «گوبلز» توسط وزیر خارجه آلمان!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، اولویتهای اقتصادی برای رونق تولید، شلیک به امدادگر؛ بازخوانی دو کارنامه متفاوت، احضار روح «گوبلز» توسط وزیر خارجه آلمان!، خط تولید قدرت ملی، تقاطع بازارها و ۲ الزام برای تحقق یک هدف، مدیریت تحول در فرآیند ادغام بانکها، بازسازی فرصت است یا تهدید؟، سیاست ایران در دوئل با آمریکا و دیکتاتور وابسته گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای منتشر شده امروز روزنامهها است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر اولویتهای اقتصادی برای رونق تولید را منتشر کرد که به این شرح است:
استفاده از جوانان در جنگ اقتصادی همهجانبه علیه کلیت جمهوری اسلامی است. ازیکطرف گفته میشود که جنگ، جنگ اقتصادی است، از طرفی، باید فراخوان جدی برای بسیج مردمی در این نبرد داده شود. برخی احساس میکنند اگر بگویند که جوانان بیایند، خودشان اولین غایب میدان خواهند بود؛ کما اینکه در سیل اخیر دیدیم برخی مسئولین، حتی به خود زحمت ندادند که در وسط خرابیها حاضر شوند و از نزدیک به مردم تسلی بدهند. ازاینرو، کسانی صلاحیت فراخوان و بسیج عموم جوانان کشور در جنگ اقتصادی را دارند که عمری را در میادین خطر سپری کردهاند و اگر فریاد هل من ناصر سر بدهند، میلیونها نفر برای کار و تلاش خستگیناپذیر و خلاص کردن کشور از شرایط کنونی سر از پا نمیشناسند؛ مشابه فراخوانی که سردار پرافتخار اسلام، حاج قاسم سلیمانی صورت داد و از همه کسانی که آرزوی دفاع از حرم اهلبیت (ع) دارند، خواست که به کمک سیلزدگان بیایند. فاصله گرفتن و طلاق دادن نگاه کاپیتالیستی و لیبرالیستی از جانب برخی مسئولین، اولویت سوم به شمار میآید. بلیهای که اکنون دامن برخی از متصدیان امر را گرفته، حتی الزام به این دیدگاه غربی هم نیست، چراکه کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت به تولید داخلی خود بسیار اهتمام ورزیده و نسبت به آن تعصب دارند. همین چند روز پیش بود که اروپا اعلام کرد آماده اعمال تعرفه سنگین بر صدها کالای آمریکایی است؛ کاری که ترامپ سال پیش در قبال اروپا انجام داد. حمایت از تولید ملی و رونق آن، به حمیت و غیرت ملی بازمیگردد و، چون در فرهنگ ما، عرق جبین و کدّ یمین بسیار با ارزش است، ضریب حمایت از تولید باید صدها برابر غرب باشد؛ درحالیکه اینگونه نیست و حتی میتوان گفت که نسخه معیوب سرمایهداری و لیبرالیسم در دستور کار قرارگرفته است. بهعنوان نمونه، از ملی شدن صنعت نفت حدود ۵۰ سال گذشته است، ولی تعهد بیمارگونه برخی به اقتصاد سرمایهداری، موجب شده که بعد از نیمقرن، درآمد نفتی را به واردات کالا اختصاص دهیم. یعنی هنوز اهتمامی برای تولید ارزشافزوده وجود ندارد و همان رویه خام فروشی کماکان معمول است! نمونه دیگر، به ادعای کاهش درآمدهای ارزی کشور و درنتیجه، کاهش تولید بازمیگردد. دستگاههای اجرایی سالانه حداقل ۵۰ تا ۶۰ میلیارد دلار درآمد ارزی دارند، پس نباید مسئله را طور دیگری نشان داد. بااینحال شاهد بودیم که دلار تا مرز ۲۰ هزار تومان افزایش پیدا کرد، چرا؟ فقط به خاطر سیاستهای اشتباه اقتصادی. بهجای پرداخت بیحسابوکتاب ارز به واردکننده باید حمایتهای جدی از تولیدکننده آنهم بهصورت ریال – نه دلار- صورت میگرفت، اما اینگونه نشد و دیدیم که لیستی از اقلام عجیبوغریب مصرفی از طریق پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی هم منتشر شد. بنابراین، راهی که برای تعویض ریل سیاستهای کلان اقتصادی کشور مدتهاست وجود دارد، عمل به سیاستهای اقتصاد مقاومتی است، نه سر دادن شعار آن. اساساً ریشه تمام مشکلات داخلی کشور در بعد اقتصادی و معیشتی ناشی از ضعف مدیریت ونظارت و فقدان یک برنامه و راهبرد اساسی در مواجهه با چالشهاست؛ لذا رفع موانع ذکرشده و اهتمام انقلابی و بهدوراز شعارزدگی به اولویتهای فوق، راهحلی است که به رونق تولید و شکوفایی اقتصاد کشور منتهی میشود و چشم طمع دشمنان به این مرز و بوم را کور خواهد کرد.
• روزنامه کیهان در بخش یاددداشت شلیک به امدادگر؛ بازخوانی دو کارنامه متفاوت را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
سه هفته دیگر، سالگرد خروج رسمی آمریکا و خروج عملی اروپا از برجام است. ما یازده ماه تمام به شکل یکطرفه، به اجرای تمام تعهدات برجامی ادامه دادیم در حالی که تعهدات طرف مقابل بهطور مطلق نقض شده است. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ بود که ترامپ رسماً خروج آمریکا از برجام را اعلام کرد. آن زمان اروپاییها با ابراز ناخرسندی لفظی ادعا کردند در برجام میمانند و در برابر بازگشت تحریمها میایستند. این وعده ابتدا تا تیرماه و سپس تا آبان ماه که دولت آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کرد، به تاخیر افتاد. از اینجا به بعد اروپاییها وعده راهاندازی کانالی موسوم به SPV (مبادله نفت با کالا) را دادند، اما این وعده هم تا ژانویه و پس از آن به تعویق افتاد. یک ماه بعد (یازده بهمن ۹۷) وزیران خارجه آلمان، انگلیس و فرانسه، از راهاندازی سازوکار دیگری موسوم به INSTEX خبر دادند؛ چیزی که ماهیتی کاملا متفاوت با تعهدات ضدتحریمی اروپا در برجام و حتی وعده راهاندازی کانال SPV داشت. اما برخی گمراهکنندگان افکار عمومی میگویند برای جلب رضایت اروپا، باید دیکتههای FATF را هم بپذیریم؛ بیآنکه رگ غیرتشان بیرون بزند. این رویکرد، آوردهای جز خسارت نداشته و طبیعتا رو به انقضا میباشد. افراد ضعیفالنفس، قافیهباخته و دارای معلولیت روحی، حق ندارند ادعای پیشآهنگی در حرکت عمومی جامعه را داشته باشند. صحنههایی که در چند هفته گذشته در بحبوحه امدادرسانی به سیلزدگان آفریده شد، در دنیا کمنظیر است. این یک سرمایه بزرگ ملی است که باید از راکد بودن خارج شود و در خدمت پیشرفت و آبادانی و رونق اقتصادی درآید. اکنون شاهد تکرار پویش بسیجگری (mobilization) هستیم. اینجا خیلیها با سلیقهها و گرایشهای متنوع، اما با روحیه مشترک خدمتگزاری و دستگیری از گرفتاران پای کار آمدند. این، یک تمرین و تجربه مهم در مسیر پیشرفت و تمدنسازی است. هرچه در مسیر پیشرفت و موفقیت پیش میرویم و به همین اعتبار با آزمونهای سختتر رو به رو میشویم، نیاز به روحیات جهادی و انقلابی بیشتر احساس میشود؛ خدمتگزارانی که در پیچ و خم دیوانسالاری معطل نمانند و گرفتار اخلاق فشلکننده اشرافی نشده باشند. جوانان همدل با افق نگاه تمدنسازی و مبتنی بر شناخت درست از دوستان و دشمنان میتوانند با همافزایی و همپوشانی، موتور اصلی چنین حرکت تحولآفرینی باشند. دنیا را اهالی ازخودگذشتگی و ایثار، آباد و امن و مطمئن میسازند، پس از آنکه خودخواهان و خودکامگان و مستأثران در کام ویرانی و ناامنی و آشفتگی کشاندند؛ و این بشارت بزرگ روزگار ظهور منجی (عج) است.
• روزنامه وطن امروز یادداشتی با تیتر احضار روح «گوبلز» توسط وزیر خارجه آلمان! را منتشر کرد که به این شرح است:
سکوت دستگاه دیپلماسی کشورمان در برابر اظهارات هایکو ماس، بیربط با محوریت ژرمنها در ایجاد ساختار معیوب و محدود INSTEX نیست! همگان به یاد دارند که SPV یا ساختار مالی ویژه اروپا برای نخستینبار توسط وزیر خارجه آلمان معرفی و در ادامه در قالبی موسوم به اینستکس طراحی شد. بدون شک این از سوی ملت ایران پذیرفته نیست که «محوریت ژرمنها در INSTEX» به دستمایه، دلیل یا بهانهای برای سکوت در برابر اقدامات وقیحانه برلین در برابر تهران تبدیل شود. ضمن آنکه خیانت مقامات آلمانی و اروپایی در قبال راهاندازی سازوکار مالی ویژه اروپا و بیتعهدی آنها در اینباره نیز بر همگان مسجل است. ژرمنها و فرانسویها سعی دارند «INSTEX» را به جای یک «تضمین اقتصادی»، به یک «اهرم فشار» یا «حقالسکوت» علیه ایران تبدیل کنند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران زیر بار چنین موضوعی نخواهد رفت. از این رو وزارت امور خارجه کشورمان باید هر چه سریعتر نسبت به برخورد قاطعانه با هایکو ماس و وزارت خارجه آلمان اقدام کرده و بدون هیچگونه تعارفی، پرده از بازی مشترک واشنگتن و برلین (و ۲ بازیگر اروپایی دیگر) علیه کشورمان بردارد. در غیر این صورت، اتخاذ چنین مواضع و بیان چنین جملات هدفمندی از سوی مقامات غربی اجتنابناپذیر خواهد بود.
• روزنامه رسالت سرمقاله با تیتر خط تولید قدرت ملی را منتشر کرده که به این شرح است:
انقلاب اسلامی فهم جدیدی از «هستی»، «تاریخ» و «انسان» را در برابر بشر حیرتزده، سرگردان، طاغوت زده امروز ارائه داده است که در مکاتب فکری و سیاسی قرن ما ارائه نشده است. این فهم، چون ریشه در وحی الهی و قرآنی دارد پاسخگوی همه پرسشهای بیپاسخ بشر امروز است. جاذبه انقلاب اسلامی و رهبری نیرومند آن در تئوریپردازی و نظریهپردازی همین فهم است. تهدیدها، تحریمها، تحقیرها، تحمیقهای … آمریکا نمیتواند جلوی این فهم و درک تاریخی را بگیرد. انقلاب برای تداوم خود نیاز به اقتدار روز افزون دارد؛ لذا همه ملت بهویژه نخبگان باید در سال «رونق تولید» در مسیر خط تولید، افزایش قدرتملی و امنیت ملی قرار گیرند.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر تقاطع بازارها و ۲ الزام برای تحقق یک هدف را منتشر کرده که به این شرح است:
اقتصاد ایران، لزوم تعیین مدلهایی جذاب و فراگیر برای سرمایه گذاری به شدت احساس میشود، اما قبل از آن نیاز به تعیین الزاماتی است که براساس آن بتوان افق سرمایه گذاری به ویژه برای سرمایههای خرد را مشخص کرد. نخستین الزام شامل، تثبیت شرایط اقتصاد کلان است. به ویژه اکنون و در شرایطی که محیط بیرونی اقتصاد ایران تا حد زیادی شفاف شده و قطع امید از اروپا و استفاده از گزینه کشورهای منطقه و متحدان سیاسی برای مواجهه با تحریمها مورد توجه همه جریانهای داخلی از جمله دولت قرار گرفته، مشخص است که بازیگران خارجی اثرگذار در اقتصاد ایران چه مسیری را در پیش میگیرند. آمریکاییها عمده اقدامات اقتصادی مخرب خود را انجام داده اند و در عمل ممکن است فروش نفت را فقط کمی دیگر کاهش دهند و عمده اقدامات آمریکا در سال جدید اقدامات سیاسی و تبلیغاتی نظیر تحریم سپاه خواهد بود. اروپا نیز همچنان بدون اقدامی مشخص کنار خواهد نشست و ایران فرصت دارد با ابزارهای منطقهای و متحدان به مواجهه با تحریمها و کم رنگ کردن آثار آن بپردازد. الزام دوم، فضای سیاسی سالم و به دور از تخریب در داخل است؛ فضای سیاسی که هیجانهای سیاسی و دعواهای داخلی را به حداقل برساند. اتفاقات ابتدای امسال و سیل مهیبی که رخ داد، نشان داد که برای مواجهه با این شرایط، چه مقدار به انسجام داخلی نیازمندیم. اقتصاد کشور نیز با سیل تحریمها و ناکارآمدیهای انباشته سالها مواجه است و برای بهبود نیاز به انسجام داخلی دارد. با فرض تحقق این الزامات که به محقق شدن آن میتوان خوش بین بود، تعیین مدلهای جذاب و فراگیر برای سرمایه گذاری ضروری است، به ویژه از این نظر که بسیاری از تودههای مردم دانش کافی برای سرمایه گذاری در بازاری نظیر بورس را ندارند و در خلأ بازارهای ارز و طلا و سپرده بانکی و در شرایطی که سرمایه گذاری در بازار مسکن نیز با ریسک همراه است و نیاز به حداقل سرمایهای دارد که بسیاری از افراد توان تامین آن را ندارند، تعریف بستههای جذاب سرمایه گذاری در بورس ضروری است. بستههایی که بتواند با تعیین سبدهای سرمایه گذاری و تضمین حداقل سود از طریق سبدهایی از سهام که خطر زیان را به حداقل میرساند، مردم را به حضور در بازار سرمایه ترغیب کند.
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر مدیریت تحول در فرآیند ادغام بانکها منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
برای مدیریت تغییر در جریان ادغام، گامهای متعددی وجود دارد که گام و استراتژی نخست، طرح ادغام است. مدیران اجرایی بانکهای ادغامشده باید بهجای تمرکز بر فعالیتهای روزمره، روی پروژه ادغام تمرکز کنند؛ آنها باید کارکنان و مجموعه تحت مدیریت خود را از مزایای ادغام باخبر سازند و از گسترش شایعات سوء در این زمینه جلوگیری کنند. بهعبارتی یک فرد باید مسئولیت فرآیند ادغام را بپذیرد و بهطور مستمر اطلاعات و آموزشهای لازم را در این خصوص ارائه دهد. گام دوم، ارائه چشمانداز واضح و روشن است. ادغام نباید در فضایی مبهم و خاکستری و بدون دید واقعی صورت گیرد، بلکه اهداف ارزشها و سیاستهای آینده آن باید مشخص باشد. درک تفاوتهای فرهنگی بخش مهمی از فرآیند تغییر است؛ تفاوت فرهنگی شاید عامل اصلی شکست ادغام بین دو شرکت دایملربنز و کرایسلر بود. مشارکت دادن کارکنان هر دو طرف یا چند طرف، فاز مهم دیگری از مدیریت تغییر است، آنها باید در جلسات متعددی با هم به تبادل دانش و تجربه بپردازند و اعتماد همدیگر را جلب کنند. حفظ کارکنان خوب و متعهد، مرحله دیگری از مدیریت تغییر است. در این راستا باید تیمی خبره و کارآزموده در زمینه منابع انسانی از همه بانکهای مورد ادغام جهت شناسایی نخبگان و نیروهای ارزشمند تشکیل شود. در فرآیند ادغام ممکن است شماری از کارکنان با مهارت کمتر، استعداد کمتر یا تعهد کمتر در مجموعه جدید به کار گرفته نشوند؛ تلاش برای اشتغال آنها در شرکتهای زیرمجموعه یا دیگر محیطهای کاری و کاهش استرس از دست دادن شغل بین آنها نیز گام مهم دیگر در مدیریت تغییر در ادغام بانکهاست. بنابر آنچه گفته شد حال که موضوع ادغام در دستورکار مجموعه بانکی کشور قرار گرفته است، باید با شناخت کافی ابعاد و جوانب آن، تصمیم به اجراییکردن آن گرفت.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر بازسازی فرصت است یا تهدید؟ را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
بازسازی آنگاه فرصت میشود که آن را فقط در اختصاص مالی از خزانه دولت نبینیم. این بازسازی فرصت کار و تلاش است و ایجاد حرکت ملی در سراسر کشور، آنگونه که بسیاری در دو هفته گذشته سیلزدگی، گزارش دادند که همبستگی ملی نمایش آشکار در مقابله با خسارات و آسیبهای سیل بود که اعتماد ملی را در سراسر کشور شاخص کرد. پاسخ به پرسش بازسازی چگونه تهدید میشود را از برنامههای شبکههای فارسی زبان خارجی کشور در لندن و آمریکا میتوان دریافت که خط رسانهای آنها گسترش یأس عمومی و انفکاک دولت ـ. ملت است. در این گزارشها وسعت تولید گُسلها در جامعه و در روابط دولت ـ. ملت، کمتر از خسارتهای سیل نیست. از هم اکنون انگشت بر ضعف دولت به لحاظ مالی و اقتصادی گذاشتهاند که قادر به بازسازی نخواهد شد و مردم مناطق سیلزده را در هر بخش خبری و تفسیری خود، از آینده نگران و ناامید میسازند. در کنار این ضریب تهدید برای بازسازی خسارتهای ناشی از سیل، اقدام بدون برنامه و محاسبه است که در عمل برای شبکههای مجازی خوراک مناسب آماده میسازد. رسانههای داخل کشور از مطبوعات و بخصوص صداوسیما نباید جریان خبری از مناطق سیلزده و خسارت دیده را رها کنند. گام به گام در بازسازی باید با مردم و مسئولین و مدام گزارشهای مستند داد و ملت را از حل مشکلات مردم در مناطق سیلزده، در سراسر کشور آگاه کرد. بازسازی خسارتهای ناشی از سیل را باید بصورت یک فرصت ببینیم، اگر از سر وظایف ملی و دینی به آن نگاه کنیم.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر سیاست ایران در دوئل با آمریکا را منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
در این وضعیت که سیاست رسمی، انزواگرایانه و سیاست بازنمایی شده، تهاجمی است میتوان بهراحتی سواری گرفتن مجانی آمریکا را مشاهده کرد. با تروریستی اعلام کردن نیروهای رسمی نظامی ایران از یکسو فشار اسرائیل و عربستان بر ترامپ کاهش پیدا میکند و ازسوی دیگر منطقه آرایش نظامی به خود خواهد گرفت. آمریکا در منطقه حضور ندارد و ضربه مستقیمی از برخوردهای نظامی نخواهد خورد؛ بنابراین هر گونه فعالیت و مانور نظامی با فروش تسلیحات و رهبری این کشور همراه خواهد بود. گونهای سواری گرفتن مجانی و استفاده بردن حداکثری بدون هزینه کردن است. در چنین شرایطی با توجه به همراه نبودن کشورهای اروپایی و روسیه و چین با اقدامات خارج از عرف دیپلماتیک آمریکا و همین طور توان محدود نظامی این کشور در منطقه جنگ تمامعیار میان ایران و آمریکا نهتنها روی نخواهد داد، بلکه احتیاط و محافظهکاری بیشتری حاکم میگردد. دو کشور در حالتی تخاصمی به وضعیت دوئل قرار گرفتهاند، اما به علت هزینههای اقتصادی در سطح بینالملل، انزوای دیپلماتیک فعالیتهای جنگطلبانه و موازنه منطقه خاورمیانه جنگی روی نخواهد داد؛ اما جنگهای نیابتی و فعالیت گروههای شبهنظامی افزایش پیدا میکند. دیدبانی تحریم و نقطهزنیهای تروریستی همسایگان: وضعیت پیچیده محیط امنیتی ایران ریشه در سیاست خارجی ایران با همسایگان دارد. از مجموع کمربندهای معرفتی انقلابی، تشیع، اسلام، ایران و مدرنیته و پسامدرنیته تنها بخشی از کمربندها به لحاظ امنیتی فعال هستند و از همه امکانات سازهای و ساختاری ایران با دیپلماسی همهجانبه جهت مهار و کنترل رفتار بازیگران منطقه استفاده نمیشود. علل افزایش تحریمها و قرار دادن نیروی نظامی ایران در رده گروههای تروریستی فعالیت کشورهای همسایه در جهت تضعیف نظام سیاسی و حتی تجزیه و نابودی ایران است. فشارهای اسرائیل و عربستان و سفرهای زیاد نخبگان آنها به آمریکا، روسیه و کل منطقه باعث شده است ایران نهتنها با سطح بینالملل چالش داشته باشد، بلکه در منطقه نیز به چرخه امنیتی وارد شده است. بر اثر تمرکز کشورهای همسایه و هزینههای اسرائیل و عربستان سطح کنترل و انزوای ایران به سطوح تحریمهای همهجانبه و در نهایت قرار گرفتن در لیست تروریسم ختم شد. سیاستهای راهبردی ایران در وضعیت فعلی: آمریکا از ابتدای انقلاب با اشغال سفارت و پیدایش چالشهای سیاسی که نتیجه سازههای ذهنی و تاریخی بود به سمت ضربه زدن به منافع ایران از هر شکل ممکن برآمد. در وضعیت فعلی همان سیاستها تهاجمیتر شده است که نتیجه آن افزایش جنگهای نیابتی و قدرت یافتن گروههای شبهنظامی خواهد بود. هزینه فعالیتهای بینالمللی علیه ایران را اسرائیل و خرابکاریهای منطقهای علیه ایران را عربستان برعهده گرفته است. در شرایط فعلی در سطح بینالملل باید موازنه قوا را در برابر آمریکا حفظ کرد. فعال کردن چین، روسیه، اتحادیه اروپا و حتی کشورهای در حال توسعه آسیایی و آمریکای لاتین میتواند تهدیدات امنیتی را خنثی سازد. همینطور در سطح منطقه باید با رویکردی عملگرا به سمت ایجاد رابطه مسالمتآمیز با همسایگان و حداقلسازی چالشها حرکت کرد. در صورت فعال بودن کمربندهای معرفتی سیاست خارجی ایران که چندوجهی و قدرتمند هستند، آمریکا بهطور مستقیم توان عملیاتی خود را از دست میدهد. وضعیت حساس و متخاصمانهای شکل گرفته است و کمترین توجه به آرایش توان نظامی و هنر دیپلماسی میتواند کشور را وارد آشوب و جنگ سازد. نیاز به رعایت سلسله مراتب و یکدستی در نهادهای راهبردی سیاست خارجی ایران است که هر گونه موازیکاری و بازنماییهای قهرمانانه و احساسی میتواند کشور را در راستای اهداف ترامپ قرار دهد.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان دیکتاتور وابسته را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
با برکنارشدن عمر حسن احمد البشیر، رییسجمهوری سودان از سمت خود در کودتایی نظامی، زنجیره رؤسای جمهوری کودتایی در شمال آفریقا و غرب آسیا تقریباً کامل شد؛ تونس، مصر، لیبی، یمن، عراق و حالا سودان. ویژگی تمامی این چهرهها، روی کار آمدن با ژستی ضدامپریالیستی، وفاداری به آرمان قدس شریف و ایجاد نظام سیاسی فردمحور مادامالعمر بود؛ حالا دیگر هیچ نشانی از آنها روی کره خاکی نیست و لحظه شروع اضمحلالشان، چرخیدن به سمت غرب و مشخصاً آمریکاست. آنها از زمین و کشورشان گذشتند (مانند سودان جنوبی برای عمرالبشیر) یا توانمندی هستهای و موشکیشان را بارِ کشتی کردند و به ایالات متحده فرستادند (نظیر معمر قذافی و صدام) یا به سمت تسهیل روابط با رژیم اسرائیل رفتند (مثل حسنی مبارک، عمر البشیر و زینالعابدین بنعلی)، با این همه در فاصلهای چندساله به ننگینترین شکل ممکن از کار برکنار یا کشته شدند. این موارد نزدیک تاریخی که همگیشان در مقابل چشمان رخ داده و بهعلاوه دهها مورد مشابه دیگر در تاریخ جدید و کشورهای استعمارگر، بهوضوح این نظریه را ثابت میکند که هزینه سازش بسیار بسیار بیشتر از مقاومت است. دیکتاتورهای وابسته که هیچ یک به رأی و نظر مردم متکی نبودند و همگی گرفتاریهای شخصی و نفسانی متعددی داشتند، از کار کنار گرفته و در نتیجه کشورهایشان بیش از پیش به سمت قهقرا رفتهاند. اینها درسآموز است.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر اختصاص یک ماه یارانه به سیلزدگان را منتشر کرد که در ادامه می خوانید:
اگر جمعیتی را که در سیل درگیر هستند از رقم ۳۴۰۰ میلیارد تومان کم کنیم، یعنی یارانه آنها پرداخت شود، باز هم رقم قابل توجهی برای بازسازی و کمک به سیل زدگان خواهد بود. کافی است مردم ایران یک ماه یارانه دریافت نکنند تا از این مبلغ برای یاری به هم میهنان هزینه شود. حتی میتوان برای محکم کاری، از سوی مردم نمایندگانی بر چگونگی هزینه کرد یارانه یک ماه مردم ایران برای سیل زدگان نظارت کنند. میتوان یک ماه را بدون یارانه گذراند و آن را برای کمک به هم وطنان سیل زده هدیه کرد. مردم ایران بارها از خودگذشتگی را به خاطر هموطنان خود به اثبات رساندهاند. مشارکت مردمی تاکنون در میان ایرانیان وجود داشته است و اکنون زمان آن است تا با وجود تهدیدات و تحریمهای اقتصادی که آمریکا عامل اصلی آن است و حتی از ورود کمکهای امدادی و انسان دوستانه دیگر کشورها به ایران ممانعت میکند، کمکهای بیشتری صورت گیرد تا توطئه دشمن در این شرایط خنثی شود. آمریکا در پی آن است تا از سیل نیز بهره سیاسی خود را ببرد، اکنون ممانعت آمریکا از ارسال کمکهای خارجی به ویژه کمکهای نقدی به ایران، برای وارد کردن فشار حداکثری به جمهوری اسلامی است. چشم پوشی مردم از یک ماه یارانه خود، تنها کمک به مردم سیل زده نیست، بلکه پاسخی قاطع به دشمنان خواهد بود که همه تلاش خود را کردند تا کمک رسانی و امداد به مردم مختل شود. با چشم پوشی از دریافت یک ماه یارانه همت و بخشش را کامل کنیم. در این زمینه دولت میتواند هماهنگیهای لازم را انجام دهد و از مردم بخواهد که برای چنین هدف بزرگی دست به کار شوند. اکثر مردم حتماً با این اقدام موافق خواهند بود.