ما چون به حق هستیم پیروز هستیم
گروه سیاسی ؛ شهید «ذبیحالله عاشوری» در روز اول مرداد ماه ۱۳۴۴ در روستای قلعه نو از بخش فرگ شهرستان داراب متولد شد و در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر بشهادت رسید.
متن وصیتنامه شهید عاشوری به شرح زیر است.
بسم رب الشهداء و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.
با سلام به حضرت مهدی موعود (عج) یگانه منجی عالم بشریت و نایب بر حقش حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سلام و درود فراوان به شهدای صدر اسلام تا بدر و از بدر تا کربلا بخصوص حضرت امام حسین (ع) و شهدای جنگ تحمیلی و سلام و درود نثار جانبازان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و درود خدا بر تمامی رزمندگان اسلام و سلام به شما امت شهید پرور. وصیتنامه خود را مینویسم.
بار خدیا بارها شده است که قبل از عملیاتها وصیتنامه نوشته ام، اما صلاح تو نبوده یا اینکه خود را آنطوری که باید آماده شهادت میکردم نکرده بودم و شهادت نصیبم نشد، ولی این بار خدایا با امیدی بیشتر به تو که به بنده گناهکار رحمی کنی و شهادت را نصیبم بسازی قلم را به دست گرفته ام در حال وصیتنامه نوشتن هستم و امیدوارم ما به کاروان شهدا ملحق بگردانی انشاء ا... خدایا از این زندگی در این دنیای پر از جنایت سیر شده ام و دلم هوس دیگری دارد و بنا به رضایت تو همراه با دیگر رزمندگان راهی جبهه شده ام تا اینکه بتوانم رضای تو را کسب کنم و از تو عاجزانه میخواهم که مرا که بندهای خوب و شایسته نبوده ام ببخشی و شهادت این فوز عظیم را نصیبم بفرمایی. برادران عزیز از اول تاریخ تا به حال اسلام و مسلمین و دفاع از حقوق مسلمین مورد تجاوز جنایتکاران قرار گرفته است در این زمان ما به رهبری حضرت امام برای یاری دین مبین اسلام وارد جنگ شده ایم و در برابر جنگ تحمیلی که از طرف رژیم بعث عراق صورت گرفت ایستاده ایم و همه ما یک یک وظیفه مان این است که این جنگ و جبههها را یاری کنیم. از شما میخواهم که بدون هیچ کم و کاستی خود را به جبههها برسانید و هرچه زودتر این رژیم ننگین عراق را از ریشه از میان ببرید و این را بدانیدای برادران تا وقتی که ما پیرمرد ۴۰ ساله و نوجوان ۱۳ ساله در جبهه داریم ماندن در خانه ننگ میباشد و به جبهه بروید و رضای خدا را جلب کنید. بار خدایا دوستان و رفقایم که در کنارم بودند همه شهید شدند و من ماندم و از تو میخواهم که توفیق شهادت را به من عطا بفرمایی. سخنی با برادران بسیجی و سپاهی که لباسهایشان کفنشان است اینکه قدر خودتان را بدانید شما خیلی عزیز هستید شما کسانی هستید که امام عزیز دست و بازوی شما را که دست خدا بالای آن است میبوسد و بر این بوسه افتخار میکند؛ لذا از شما خواهانم که هر کسی به هر نحو که قدم علیه خط امام و جمهوری اسلامی بر میدارد به او تودهنی بزنید و نگذارید یک عده جاه طلب حق ضعیفان را پایمال کنند. سخنی با آشنایان و برادران عزیز تا ما پیرو خط امام هستیم حق با ماست و، چون حق با ماست بحقیم و، چون بحقیم پیروز هستیم. سخنی با پدر و مادر عزیزم که مرا در دامن خود پرورانیدند و نتوانستم فرزند خوبی برای آنها باشم اگر من شهید شدم اصلا ناراحت نباشید که اگر ناراحتی پیشه کنید رضای خدای را جلب نکردید و صبر پیشه کنید که خداوند با صابران است؛ و این جمله برادران بسیج و سپاه هم مد نظر قرار بدهند خداوند صبر کنندگان را دوست میدارد. ان الله مع الصابرین
سخنی با برادرم؛ برادر عزیز من اگر شهید شدم نگذار که یک لحظه اسلحه ام بر روی زمین بیفتد و از تو میخواهم که مرا ببخشی و پدر و مادر عزیز اگر کوتاهی یا خلافی از بنده دیده اید مرا حلال کنید و از آشنایان برایم طلب حلالیت کنید. خدایا تو را به خون شهدا قسمت میدهم که لحظه لحظه عمر ما را فدای عمر امام بگردان. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
ذبیحالله عاشوری