اروپا و آمریکا دو روی یک سکه! / سر رسید این بدهی نزدیک است! / تشدید فشار، تقریب پیروزی/ ملاحظات نرمِ «پاسخ سخت» به سستی پاکستان/ رهبر کارآمد/ ایران و فرصتهای بازار خردهفروشی بنزین
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، اروپا و آمریکا دو روی یک سکه!، سر رسید این بدهی نزدیک است!، تشدید فشار، تقریب پیروزی، ملاحظات نرمِ «پاسخ سخت» به سستی پاکستان، رهبر کارآمد، ایران و فرصتهای بازار خردهفروشی بنزین، دشمنان ایران قسم خورده در میدان، بازی با بازار، به مناسبت ۱۳ جمادی الثانی و ... گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای امروز روزنامههای سراسری کشور است که در ادامه میخوانید:
• روزنامه حمایت در بخش یادداشت مطلبی با تیتر اروپا و آمریکا دو روی یک سکه! را منتشر کرد که به این شرح است:
تنها وجه تمایزی که در حال حاضر در راهبرد و رویکرد اروپا با آمریکا در قبال ایران اسلامی وجود دارد این است که اروپا با ماسک لبخند و از در رفاقت و همراهی وارد شده و آمریکا همان منویات را بدون پردهپوشی تعقیب میکند. اروپا در عوض آبنباتی به نام اینستکس، جواهری به نام امنیت و اقتدار کشور را مطالبه میکند و تأکید دارد که برای تکمیل این ساز و کار معیوب که حتی کف مطالبات برجامی ایران را هم تأمین نمیکند، لوایح FATF را به اجرا بگذاریم. پیش از خروج آمریکا از برجام این سؤال مطرح بود که در صورت عملی شدن این تصمیم کاخ سفید و افزایش تحریمهای واشنگتن – همانگونه که در حال حاضر رویداده- آیا اروپاییها میتوانند به شرکتهای خود بگویند که ما مخالف این تحریمها هستیم و شما به سرمایهگذاری در ایران ادامه دهید؟! هنوز تحریمهای آمریکا در نیمه مردادماه اجرا نشده بود که بسیاری از شرکتهای غربی، به قراردادهای خود با ایران پشت پا زدند و چمدانهای خود را بستند و رفتند! این یعنی اروپا در تأمین منافع مالی ایران از برجام اساساً ناتوان است و ساز و کار اینستکس هم به تعبیر بلومبرگ یک «شوخی» است. اینستکس نسخهبدل و مینیاتوری SPV است که یک ساز و کار تهاتری و کانالی برای تبادل نفت در برابر غذا و داروست؛ اقلامی که در هیچیک از آنها تحریم نیستیم و بیش از آنکه نشانگر عمل اروپا به تعهداتشان باشد، بیانگر روحیه متکبرانه آنهاست که از این طریق در پی تحقیر ملت بزرگ ایران برآمدهاند. به فرمایش مقام معظم رهبری؛ «دشمن گاهی دندان نشان میدهد، گاهی مشت میزند و گاهی لبخند میزند؛ اینها فرقی ندارند و لبخند آنها هم از سر دشمنی است... در دلهای نجس و سرشار از کینه آنها نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی «دشمنی» است... دشمنی آمریکا که آشکار است؛ اروپاییها هم امروز خدعه میکنند.» (۲۹ بهمن ۹۷) بنابراین، راه مسدود کردن خصومتها و کینهتوزیهای حریف، قطع امید از کسانی است که اولین دور تحریمها را به جمهوری اسلامی تحمیل کردند، هیچگاه از این رویکرد عذرخواهی نکردند و هنوز هم در دلهای خود، تداوم دشمنی را میپرورانند.
• روزنامه کیهان در بخش یادداشت مطلبی با تیتر سر رسید این بدهی نزدیک است! را منتشر کرده که درادامه میخوانید:
اقدام تروریستی چهارشنبه جاده خاش ـ. زاهدان، برای جمهوری اسلامی یک هشدار به حساب میآید. ایران مسلماً قدرتمند است و باید گفت: در سطح منطقه از هند تا مدیترانه، نیرویی قدرتمندتر از آن وجود ندارد. ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج مردمی و تجربه چهل سالهای که آنان در داخل و خارج کشور در مقابله با انواعی از توطئههای سنگین داشتهاند، به ایران موقعیت ممتازی داده است. محبوبیت بسیار بالای جمهوری اسلامی در کشورهای همسایه و تا فرادستها هم به ایران امکان داده تا از ظرفیتهای متنوع اطلاعاتی و نظامی کشورهای پیرامونی برای خنثی کردن توطئهها استفاده کند. نمونههایی از تشکلهای قوی مردمی منطقه که در ظرفیت امنیتی، نظامی و سیاسی ایران محسوب میشوند، در ظرفیت هیچ قدرت و کشور دیگری نیست. با این وصف سؤال این است که با این همه قدرت و اقتدار، چرا در داخل کشور، شاهد تکرار رخدادها و اقدامات امنیتی که از خارج علیه ایران برنامهریزی، تجهیز و هدایت میشود، هستیم؟ هر پاسخی که به این سؤال داده شود که اکثر آنها میتواند درست هم باشد، اما حلکننده این مسئله نیست؛ که در سیستم دفاعی ـ. امنیتی ایران حفرههایی وجود دارند و تا زمانی که پر نشوند، وقوع رخدادها و اقدامات ضدامنیتی در داخل کشور دور از انتظار نیست. الان پاسخ دقیق به دو سؤال لازم است؛ آیا بین سپاه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات که سه رکن مهم امنیت و ثبات کشور و نظام اسلامی به حساب میآیند، «بهاندازه لازم و کافی» هماهنگی وجود دارد؟ آیا این سه نیرو در عمل و نه صرفاً در هدفگذاری «ید واحده»اند و یا سه واحد مسئول بدون همپوشانی کافی هستند؟ دومین سؤال مهم این است که هماهنگی اطلاعاتی این سو و آن سوی مرز که منجر به موفقیت عملیاتهای ضد ایرانی شده، چگونه انجام میشود؟ آیا آن دسته از نیروهای داخلی این استان که پیش از این براساس مستندات در بروز حوادث نقش داشتهاند و متأسفانه با تحلیلهای رأیجویانه طی دو دهه گذشته به نوعی از حمایت بعضی از نیروها و نهادهای نظام برخوردار شدهاند، هماینک در چرخه و تکمیل پازل ضدامنیتی سرویسهای دشمن نقشی برعهده دارند یا نه؟ مسلم است که تهدیدات امنیتی ایران تا آنجا که به برنامه دشمنان ایران برای تضعیف امنیتی ایران بازمیگردد، از سایر نقاط مرزی ما به نقطه مرزی جنوب شرق یعنی مرز پاکستان منتقل گردیده است. روابط امنیتی و سیاسی ایران با افغانستان و نیروهای مختلف آن، با ترکمنستان، با آذربایجان، با ارمنستان، با ترکیه و با عراق، «بسیار خوب» است. البته ما با مقامات امنیتی، نظامی و سیاسی پاکستان نیز طی سالهای گذشته و به خصوص طی ماههای اخیر دیدارها، مذاکرات و حتی توافقات مهمی داشتهایم، اما در این میان یک تفاوت آشکار بین پاکستان و سایر همسایگان ما به چشم میخورد و آن در واقع خدعه مقامات پاکستانی با ایران است و این پایههای هر توافقی را متزلزل کرده و مذاکرات سیاسی بین تهران و اسلامآباد را بیمعنا و بینتیجه کرده است. ایران با سفر اخیر رئیسستاد کل نیروهای مسلح، وزیر اطلاعات و وزیر امور خارجه، در بالاترین سطح گامهای لازم را برداشته و در واقع حجت مذاکرات تمام شده است. وقوع حادثه امنیتی علیه پاسداران امنیت ایران نشان داد که این سفرها به طور کامل شکست خوردهاند و ـ. قبل از دیده شدن نشانههای دقیقی از اصلاح اساسی در سیاست اسلامآباد در مواجهه با تهران ـ. تکرار آن کاملاً بیمعناست. کما اینکه پذیرش هر مقام سیاسی و یا امنیتی پاکستان از سوی ایران تا بروز تغییر اساسی در سیاست و اعمال مسئولان سیاسی، امنیتی و نظامی پاکستان بیمعناست.
• روزنامه رسالت در بخش سرمقاله مطلبی با تیتر تشدید فشار، تقریب پیروزی را منتشر کرد که به این شرح است:
در سخنان دیروز مقام معظم رهبری هم چنین تعبیری آمده است: «دشمن امروز ضعیف است. آن وقت این دولتمردان ضعیف العقل {آمریکا} ... به در و دیوار میزنند. وقتی دشمن ضعیف است، هارت و پورت میکند.» انقلابیون نسل اول نقل میکنند که اوج فشارهای رژیم شاه بر دوش مردم و مبارزین، مربوط به سالهای ۵۴ تا ۵۶ است، سالهایی که عصر سلطه مطلق ساواک بر کشور است و با هر صدای مخالفی با سیاست مشت آهنین برخورد میشود. اکثر انقلابیون یا در زندان در شکنجهاند یا پنهانی زندگی میکنند و فضا بهسمتی میرود که برخیها به ناامیدی نزدیک میشوند، اما در فاصلهای کوتاه سیل خروشان مردم، سد طاغوت را شکست و کار طاغوت تمام شد. نمونه این مسئله در تاریخ اسلام هم یافت میشود. درحالی که جبهه کفر تصور میکرد پرونده اسلام را بههم پیچیده و صدای آخرین پیامآور خدا را در شهر مکه در نطفه خفه کرده است، گروههایی از مردم شهرهای دیگر و خصوصا یثرب، شبانه جلساتی با نبی مکرم اسلام داشتند و حضرت حق، چنان تقدیر کرد که درست در شبی که میرفت با قتل دستهجمعی رسولش، کار اسلام تمام شود، پیامبرخدا، مخفیانه به یثرب برود و پس از مدتی با تشکیل اولین حکومت اسلامی تاریخ، از چنان اقتداری برخوردار شود که در فاصلهای کوتاه مکه را با قدرت و بدون هزینه فتح کند. پیام، روشن است. دوره تشدید فشارها و آن زمان که دلهای سست به سمتیمیرود که از همه چیز ناامید شود، دورهای که فریاد مستکبران بلندتر از همیشه و آزارشان خشنتر از گذشته است، دقیقا زمان لرزش پایههای قدرتهایاستکباری و ظاهر شدن نشانههای پیروزی است. در همان بیانیه گام دوم هم در باب سقوط ابرقدرت شرق و نشانههای ضعف آمریکا اشاراتی شده که قابل تامل است. از فریاد دشمن و تهدید و تشدید فشارش نباید ترسید. طلوع فجر نزدیک است.
• روزنامه خراسان در بخش یادداشت مطلبی با تیتر ملاحظات نرمِ «پاسخ سخت» به سستی پاکستان را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
هرچند روزگذشته سرلشکر باقری رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح کشورمان از آغاز عملیات کشور پاکستان علیه تروریستها خبر داد و گفت: اعلام کرده ایم که اگر توان مقابله ندارید ما خودمان وارد میشویم و انتقام خون عزیزانمان را میگیریم. اما سوابق مسئله نشان داده که بعد از گذشت مدتی خیلی نمیتوان به تداوم اراده طرف پاکستانی برای مقابله با تروریستها امیدوار بود بنابراین این پاسخ سخت باید دارای شرایطی باشد که برای رسیدن به هدفِ جلوگیری از اقدامات این چنینی، کمترین هزینه مادی و معنوی را برای کشور داشته باشد. این شرایط عبارت اند از: اولا در این زمینه باید قوانین بین المللی مورد توجه باشد. از آن جهت که یک گروه تروریستی چندین بار به خاک کشور ما تجاوز و حمله کرده است، ایران حق برخورد و همچنین اقدام پیش دستانه برای جلوگیری از اتفاقات مشابه را دارد، به ویژه آن که شورای امنیت در بیانیه خود این عملیات را تروریستی قلمداد کرده است. توجه به حقوق بین الملل از آن جهت مهم است که به واسطه برخورد با تروریستها بهانهای به طرفهای غربی و عربی به ویژه آمریکا که سعی در ایجاد فشار بین المللی بر ایران دارد، داده نشود. ثانیا در این مقابله باید هوشمندی پاسخها در مقابل داعش تکرار شود و هر گزینهای کاملا کنترل شده زیر ضربه قرار گیرد. ثالثا در هر گونه حرکت نظامی یا شبه نظامی باید به موضوع افکار عمومی و گروهها و احزاب هم سوتر با ایران در داخل پاکستان توجه شود. در واقع با استفاده از رسانهها و اظهارات دیپلماتیک توضیح داده شود که تقابل نه بین دو ملت که بین ملت ایران و گروه کوچکی از فریب خوردگان بوده و هست. این موضوع از آن جهت مهم است که به آینده و جلوگیری از سوءتفاهمهای دو ملت در جهت آرمانهای انقلاب اسلامی توجه شود. رابعا ارتباط دیپلماتیک با دولت پاکستان باید حفظ و از تقابل آشکار سیاسی و اظهارات تند جلوگیری شود. این موضوع از آن جهت مهم است که میتوان پرونده کنونی را به یک بحران عمومی، بزرگ و بلند مدت برای دو کشور تبدیل یا آن را به عنوان پروژه شکست خورده گروهی در فضای امنیتی-سیاسی پاکستان معرفی کرد و به آن پایان داد؛ قطعا گزینه دوم برای هر دو کشور مطلوبتر است. خامسا فشار دیپلماتیک بین المللی روی پاکستان به ویژه از طریق دولتهای هند، افغانستان و چین باید پیگیری شود. این موضوع در وزارت خارجه درباره هند پیگیری شده است و باید با قوت ادامه یابد، به ویژه آن که هندیها نیز یک روز قبل از حمله تروریستی در ایران تحت حمله تروریستی قرار گرفته اند. در پایان نیز باید تاکید شود که حامیان منطقهای گروهکهای تروریستی در هرگونه اقدام مقابلهای باید بخشی از گزینه سخت باشند. این کشورها نیز باید درک کنند که سیاست مدارای ایران همیشگی نیست و در مقابل خون ریزی تقابل سخت از خود نشان میدهد. البته باید دقت کرد که هر گونه اقدام مقابلهای برای این کشورها باید با لحاظ تمامی شروطی که به آن اشاره شد و هوشمندی بسیار بیشتر رخ دهد. به صورت کلی میتوان دید که سیاست سکوت و مدارای جمهوری اسلامی در منطقه به پایان رسیده و دوران پاسخ متقابل، هوشمند و کنترل شده آغاز شده است. این تغییر در سوریه نیز اتفاق افتاده و اظهارات مقامات نظامی کشور نشان میدهد، ایران قصد دارد در مقابل گستاخی دشمنانش از خود اقتدار نظامی نشان دهد.
• روزنامه فرهیختگان به انتشار یادداشتی با عنوان رهبر کارآمد پرداخت که به این شرح است:
رهبر معزز انقلاب در یکسال گذشته بارها در سخنان خود صحبت از جبهه منسجم دشمن در تصویرسازی غلط از واقعیات داخلی کشور، برای افکار عمومی داخلی و جهانی را به میان آورده و مکررا به نادرست بودن این تصویر و وجود ظرفیتهای عظیم و نقاط امید فراوان به آینده تاکید کردهاند. ایشان هدف بزرگنمایی و تمرکز دستگاههای تبلیغاتی دشمن روی ضعفها، کاستیها و عدم موفقیتها را از بین بردن ایمان مردم و ناامید کردن و سلب اعتمادبهنفس آنان و همچنین تاریک نشان دادن آینده مخصوصا برای نسل جوان میدانند. ایشان با اشاره به ظرفیتها و واقعیتهای کنونی نسل جوان کشور، آینده انقلاب اسلامی را بهعنوان حرکتی رو به جلو، آیندهای روشن و بهمراتب بهتر از امروز توصیف کردهاند. این کلمات از کسی که به وعده نصرت الهی باور داشته باشد، عجیب نیست. برای تکمیل پاسخ این را هم باید اضافه کرد که چرا ناکارآمدیهای نظام جمهوری اسلامی به حساب رهبر آن گذاشته میشود و بعد نتیجه گرفته میشود که نظام برآمده از ولایتفقیه ناکارآمد است؟! بهطور خاص در دوره رهبری آیتالله خامنهای، آن کسی که در برابر انواع مشکلات (مثلا اصل فقدان رهبر موسس کممشکلی نیست و ممکن است موجودیت اصل نظام به خطر بیفتد)، بحرانها (مثلا بحران سیاسی مانند قتلهای زنجیرهای، تحصن نمایندگان در مجلس ششم و...) و توطئهها (مانند فتنه ۷۸ و ۸۸) مردانه ایستاد و کشور را حفظ کرد و پیش برد، کیست؟ اتفاقا رهبری هم بزرگترین منتقد و هم بهترین مصلح ناکارآمدیهای نظام است، اما بیشتر با ابزار هدایت و کمتر با ابزار اجبار و دخالت و البته بدون سلب مسئولیت از خود. همین سبب شده که در ذهن بسیاری از مردم هم همه ناکارآمدیها به حساب شخص اول مملکت گذاشته نشود مخصوصا وقتی مردم میبینند او هم در این سالها به گواهی دوستان و بعضا برخی مخالفان، چون مردم زیسته و در یک کلام در صف مردم بوده است. حال در پایان میرسیم به آغاز این یادداشت یعنی عنوان آن، رهبر کارآمد که خود اشارتی است به اینکه این یادداشت مقدمهای بود برای بحث از کارآمدی نظام برآمده از ولایتفقیه، آنهم با روش مخالفان یعنی استناد به مصداق رهبری رهبر کنونی جمهوری اسلامی برای بطلان مدعایشان و نشان دادن اینکه میشود نظامی مبتنیبر ولایتفقیه باشد و کارآمد هم باشد یا دستکم رهبر آن کارآمد باشد!
• روزنامه ایران به انتشار یادداشتی با تیتر ایران و فرصتهای بازار خردهفروشی بنزین پرداخت که در ادامه میخوانید:
افزایش تحریمهای بینالمللی علیه ایران در اواخر دهه ۱۳۸۰، کشور را در واردات بنزین دچار مشکل کرد. بهطوری که قانون تحریم همهجانبه ایران در سال ۱۳۸۹ به تصویب کنگره امریکا رسید و بر اساس این قانون امریکا به هیچ شرکتی اجازه صادرات بنزین و دیگر فرآوردههای نفتی پالایش شده را به ایران نمیداد. به دنبال این تحریمها و معضلاتی که ایران در واردات بنزین داشت، در آن سالها دولت به توزیع ریفورمیت پتروشیمیها به جای بنزین روی آورد و حتی برای این موضوع جشن خودکفایی برگزار کرد. این درحالی بود که طرح توسعه پالایشگاه ستاره خلیج فارس به عنوان یکی از بزرگترین واحدهای بنزینسازی کشور هم از سال ۱۳۸۵ کلید خورده بود و تکمیل آن میتوانست به خودکفایی واقعی بینجامد. اما تحریمها اجازه واردات قطعات و تجهیزات مورد نیاز این پالایشگاه را هم از ایران سلب کرده بود. با پیشرفت مذاکرات هستهای، اجرای برجام و قرار گرفتن توسعه این پروژه در اولویتهای دولت یازدهم، شرایط تغییر کرد و امروز شاهد به تولید رسیدن فاز سوم و کلید خوردن طرح توسعه فاز چهارم آن هستیم. تاکنون هم سه فاز نخست با تولید ۱۲ میلیون لیتر در روز بنزین یورو ۵ نه تنها ایران را به خودکفایی واقعی رساند، بلکه از تحریمهای امریکا مصون و برای کشورمان ظرفیت بالقوه صادرات بنزین ایجاد کرد. به این ترتیب که میانگین تولید بنزین کشور در حال حاضر بیش از ۱۰۰ میلیون لیتر و مصرف نیز حدود ۷۸ میلیون لیتردر روز است؛ اما باید با سیاستگذاری درست در زمینه مدیریت مصرف سوخت و بخش حمل و نقل، از این فاصله ایجاد شده محافظت کرد. چراکه ظرفیت قدرت دیپلماسی و چانه زنی ایران را در فضای بینالمللی تقویت خواهد کرد و کشور به واسطه آن میتواند ضمن تأمین مطمئن نیاز داخل، برای نخستین بار وارد بازار خرده فروشی بنزین نیز بشود. بازار خرده فروشی بنزین مکان امن تری از بازار نفت برای ایران در این برهه از زمان است. ردیابی محمولهها در آن سختتر و تحریم دشوارتر از نفت است. این ویژگی بیشک عملکرد مثلث عبری، امریکایی و وهابی برای تحریم ایران را دچار مشکل میکند و پالایش میعانات گازی در این پالایشگاه، سختی صادرات و ذخیره این فرآورده را نیز در فضای تحریمی موجود کاهش میدهد. از این رو به تولید رسیدن فاز سوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس و ۲ برابر شدن تولید بنزین در کشور طی ۵ سال موقعیت خوبی است که باید از آن به بهترین شکل استفاده کرد. هرچند که این موضوع دغدغه جدیدی برای امریکا و دوستان آن خواهد شد.
• روزنامه ستاره صبح در سرمقاله امروز خود به انتشار مطلبی با تیتر دشمنان ایران قسم خورده در میدان پرداخت که در ادامه میخوانید:
هجمههایی که علیه ایران در نشست ورشو از سوی «بنیامین نتانیاهو» و «مایک پنس» صورت گرفت، نشان داد که آمریکا و اسرائیل تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا با فضاسازی علیه ایران و تهرانهراسی اروپا را با ارعاب و یا تبلیغ به سمت خود جهتدهی کنند. با این حال دستاورد مهم در این نشست حاصل نشد. عبارات و جملاتی که از سوی آنها به کار برده شد، تند و تیز بود که تا به امروز به اشکال مختلف توسط «مایک پمپئو» گفته شده بود. در این حین، ظریف فرصت خوبی به دست آورد تا در یک اجلاس غیر دولتی با عنوان «اجلاس امنیتی مونیخ» که سطح آن به مراتب بالاتر از نشست ورشو بود و شرکت کنندگان اغلب افراد مؤثر و تأثیرگذار در سیاست خارجی اروپا و دنیا بودند، آنچه آمریکا و اسرائیل در ذهن داشته و دارند را به چالش کشید. سخنان ظریف در اجلاس امنیتی مونیخ خریداران زیادی داشت؛ چراکه توانست وجه تبلیغی موضوع را به خوبی بیان کند و تا حدودی آنچه در نشست ورشو علیه ایران جریان یافته بود را خنثی کند، لذا به گمان نویسنده حتی در بخشهایی که وزیر خارجه از ادبیات نسبتاً تندی استفاده میکرد، حرفهای حساب شدهای مطرح شد که نوعی مدیریت هوشمند وزیر خارجه در بیان سخنانش را نشان میداد. اگر نگاهی به بازتاب سخنان ظریف در اجلاس مونیخ و نتایجی که نشست ورشو به دنبال داشت بیندازیم، درخواهیم یافت که متفقالقول رسانههای بینالمللی از چین و روسیه گرفته تا رسانههای اروپایی و حتی بعضاً آمریکایی به شکست نشست ورشو و دیپلماسی موفق ظریف در مونیخ آلمان اعتراف کردند. با این حال نباید دشمن را دستکم گرفت، به ویژه دشمنی که قسم خورده وارد میدان شده و علیه ایران فعالیت میکند. از سویی دولت و وزارت خارجه باید توجه داشته باشند که در سیاست خارجی میتوان از شخصیتهای کارکشته، توانمند و مطلع که بازنشسته شدهاند، در پیشبرد اهداف سیاست خارجی کشور بهره برد؛ چراکه این افراد میتوانند به کمک دستگاه سیاست خارجی ایران بیایند. البته منظور این نیست که هر فردی برای خود یک وزیر خارجه باشد و جداگانه فعالیت کند، بلکه هدف این است که از تجارب مفید و اندوخته شده استفاده شود.
• روزنامه صبح نو در بخش سرمقاله مطلب بازی با بازار را منتشر کرد که به این شرح است:
حدود ۶ سالی است که کشور شرطی توافقات با خارجیها شده و دولت طوری وانمود میکند که اگر هرکدام از این تفاهمنامهها امضا نشود، شرایط بدتر خواهد شد و سؤال این است که بدتر یعنی چه؟ در دوران آقای روحانی، نرخ دلار تا پنج برابر افزایش یافت و متناسب با آن تمامی خدمات و کالاها و دو نمونه اخیر، گوشت و خودرو افزایش یافت، که بهشدت موجب نارضایتی شد. از حدود یک ماه قبل نیز بعد از کنترلی حدوداً ۶ماهه بر بازار سرمایه، قیمت دلار و طلا رو به افزایش گذاشت؛ درست از همان روزهایی که دولت تمام همتش را صرف تصویب FATF کرده بود و نتوانست مجمع را برای تسریع و تصمیم عجولانه مجاب کند. ناکامی در کنترل بازار ارز، عوارض بیشمار اقتصادی و مهمتر از آن، روانی بر جامعه به جای میگذارد و حالا سؤال این است که آیا در عالم واقع، بانک مرکزی توان اعمال نظارت بر بازار را ندارد یا سویههای بدگمانانهای در این میان مطرح است؟ تا بدین جای کار روشن شده که مهار رشد سرسامآور قیمت دلار و طلا در تابستان، با ابتکار عمل داخلی و اجرای سیاستهای بهنگام محقق شده، پس این فرض پذیرفته شده که چنین قدرتی برای آرامشبخشی و نظمدهی در این حوزه وجود دارد و اکنون سؤال این است که چرا بهکار گرفته نمیشود؟!
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.