موضع تهاجمی عراق علیه ترامپ/ بعثت انقلاب/تضمین کری کافی نبود؟! / آخرین انقلاب بزرگ، سونامی آلزایمر سیاسی جریان اصلاح طلبی
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، موضع تهاجمی عراق علیه ترامپ، بعثت انقلاب، تضمین کری کافی نبود؟!؛ آخرین انقلاب بزرگ، سونامی آلزایمر سیاسی جریان اصلاح طلبی، زر علم و اخلاق، "نمکی" و شاخ غول مشکلات وزارت بهداشت، منطقه ممنوعه اقتصاد و ... گزیدهای از سرمقالههای امروز روزنامههای سراسری کشور است که در ادامه میخوانید:
• روزنامه حمایت در بخش یادداشت امروز خود موضع تهاجمی عراق علیه ترامپ را منتشر کرده که به این شرح است:
آمریکاییها از ابتدا به دنبال مدیریت روابط خارجی عراق بودند. همه تلاش خود را کردند که رابطهای مبتنی بر منافع ملی بین دو کشور ایران و عراق شکل نگیرد، اما به در بسته خوردند. استدلال آنها این است که چنانچه روابط ایران و عراق به بالاترین سطح خود ارتقاء یابد، اصلاً بهانهای برای حضور آمریکاییها در منطقه وجود نخواهد داشت، لذا در تلاش هستند که ایران را در نظر عراقیها تهدید جلوه دهند و حضور خود را در این کشور توجیه کنند. بهعنوان نمونه، شایعهسازیها و فضاسازیهایی که هر سال در ایام نزدیک به اربعین حسینی علیه زوار ایرانی و عراقی اوج میگیرد، قطعاً زیر نظر آمریکا و اذنابش برنامهریزی و عملیاتی میشود. امروز نقش عراق در مقابله با تحریمهای آمریکا علیه ایران بیبدیل است، همانگونه که نقش جمهوری اسلامی ایران در ایجاد ثبات، امنیت و بازسازی عراق نقشی ممتاز است. طبیعتاً کاخ سفید این فرصتها که به نفع هر دو کشور است را برنمیتابد و میکوشد به هر طریقی – چه نظامی و چه مستشاری- آنها را از بین ببرد؛ لذا حضور نظامی بخشی از پروژه گلآلود کردن روابط دو کشور و صید ماهی از آن است؛ توطئهای که تابهحال نتیجه عکس داده و واکنشهای شدید گروهها و جریانات عراقی گواه این مدعاست. طرفه آنکه آمریکاییها مانند کسی که در باتلاق گرفتارشدهاند، هر چه بیشتر دستوپا میزنند، به همان نسبت به دردسرهای تازهای مبتلا میشوند. نفوذ جمهوری اسلامی در میان کشورهای منطقه، نفوذ نظامی و بیپایه و ریشه نیست بلکه حضوری معنوی است و ازقضا سردمداران کاخ سفید هر چه بیشتر علیه ایران اسلامی دست به توطئه بزنند و لجن پراکنی کنند، به محبوبیت، اقتدار و نفوذ کشورمان بیشتر پی خواهند برد؛ امری که یک نمونه آن را در عراق به عینه مشاهده کردند.
• روزنامه کیهان هم در بخش یادداشت خود مطلب با تیتر بعثت انقلاب را منتشر کرده است که به این شرح است:
آنها که انقلاب را ندیده اید! بخوانید و بدانید که اصل و اساس انقلابمان ریشهای ملی، مذهبی و مقدس دارد. ملی نه از آن سنخ که در شبهای شعر تاریک و پردود روشنفکری جانشان را فدای ایران میکنند و در روز حادثه پیداشان نیست. ملی از سنخ شیخ فضل الله، کوچک خان، رئیسعلی، مدرس، کاشانی، نواب، اندرزگو، غفاری، سعیدی و... و خمینی و مقلدانش؛ و مذهبی بود و از میان کمونیسم و لیبرالیسم و التقاط و ارتجاع و انحراف، شعار خدا، قرآن، خمینی میگفتند. یا مرگ یا خمینی را موسفید کردهها به یاد دارند. مردم بالغ ایران حکمت امام غایب و نایب حاضر را فهمیدهاند. بینوایان درجا مانده چه میگویند؟ روح الله نیز بعد از آنکه ۱۰ سال از تحقق انقلابش گذشت، رحلت نمود و مردم، گِرد شبیهترین نفر به او جمع شدند تا مؤمنین آخرالزمان را به امام غایبشان برساند؛ و امروز این انقلاب خمینی است که با امامت خامنهای، استوار و پابرجاتر، دوران بعثتش را شروع کرده است و چهل سالگی خود، و ذلت و حقارت دشمنانش را میبیند و الگوی ۵۰ ساله پیشرفت ایران را اعلام میکند. برای زمانی که نه از صهیونیزم خبری باشد و نه از کدخدا و نه از کدخداپرستانی که بخواهند مثل گذشته، ایران را با قراردادهای نخوانده و ذلت بار، ایالت پنجاه و یکم آمریکا کنند.
• روزنامه وطن امروز هم در بخش یادداشت تضمین کری کافی نبود؟! را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
واقعیت این است که دستگاه دیپلماسی ما به جای «تنفس مصنوعی به برجام از دست رفته»، باید حقیقتی به نام عدول سیستم حاکمیتی ایالات متحده از این توافق بینالمللی را بپذیرد. امیدواری نسبت به بازگشت دموکراتها به کاخ سفید و متعاقبا، احیای توافق هستهای، به معنای خلق سرابی جدید در حوزه راهبردی- محاسباتی کشورمان است. پذیرش این محاسبه (ولو به صورت حداقلی و غیراعلامی)، مانع تحقق قاطعیت و عزت ما در مواجهه با بدعهدیهای برجامی آمریکا و اروپا خواهد شد. لازم است ما در آیندهپژوهی خود در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد، گزینهای به نام «احیای برجام» را به صورت کامل حذف کنیم، زیرا این موضوع در عمل ناممکن خواهد بود؛ حتی اگر «ژوزف بایدن» معاون اوباما یا «برنی سندرز» سناتور مخالف ترامپ در راس معادلات سیاسی- اجرایی ایالات متحده آمریکا قرار گیرند!
• روزنامه صبح نو هم در بخش سرمقاله خود آخرین انقلاب بزرگ را منتشر کرده است که به این شرح است:
«انقلاب اسلامی ایران اولین عبور از خط قرمز آمریکا بود و ایران در سال۱۹۷۹ از خط قرمزها گذشت، سرپیچی کرد و مستقل شد.» این تعبیر «نوام چامسکی»، متفکر معاصر آمریکایی از انقلاب ایران است؛ انقلابی که معادلات جهانی را تحت تأثیر خود قرار داد و نظم نوین جهانی را که مبتنیبر بلوک شرق و غرب بود، بر هم زد. قدرتی که بدون وابستگی به ابرقدرتهای جهانی شرق و غرب ظهور کرد و میخواست سهم خود را در نظام بینالملل بستاند؛ و این قدرت تا جایی پیش رفت که «معجزه قرن» نام گرفت. تقویت عزت نفس و اعتماد ملی، مشارکت دادن مردم در سرنوشت خود، برخورداری از استقلال سیاسی، نقشآفرینی فعال در عرصههای بینالمللی و جهانی، برخورداری از امنیت پایدار، تقویت روحیه مبارزهطلبی و مقاومت، محرومیتزدایی و سازندگی در دورترین نقاط ایران، تنها تعداد محدودی از دستاوردهای عظیم این انقلاب است؛ انقلابی که البته خلاصه به مسائل سیاسی و اقتصادی نبود و سعی داشت هویت از دسترفته ایرانی و اسلامی را نیز احیا کند. بهطوریکه «میشل فوکو» انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب فرامدرن خواند که از یک طرف، حرکتی برای ارائه نقش دائمی و تعریف شده به ساختارهای سنتی جامعه اسلامی و از جانب دیگر، راهی برای وارد کردن ابعاد معنوی در زندگی سیاسی بود. آری؛ انقلاب اسلامی ایران توانست با آمیختن مادیترین مفاهیم حیات اجتماعی، یعنی حاکمیت و سیاست با متعالیترین مقولات معرفتی، نمونهای نادر از حاکمیت دینی را در جهان متبلور سازد که امروز، بهعنوان الگویی برای مبارزان و آزادیخواهان مطرح است.
• روزنامه رسالت هم در بخش سرمقاله به انتشار مطلبی با عنوان سونامی آلزایمر سیاسی جریان اصلاح طلبی پرداخته است که به این شرح است:
بر اساس آمارهای بانک جهانی، صادرات کالای ایران در سال پایانی رژیم پهلوی ۸ میلیارد دلار بوده است. اما در شرایط فعلی ارزش صادرات کالای ایران با رشد هزار درصدی نسبت به قبل از انقلاب، رکوردهای ۸۸ میلیارد دلار را نیز گذرانده است. همچنین شکلگیری مراکز آموزش عالی، تحقیقاتی، پارکهای علم و فناوری، شرکتهای دانش بنیان؛ حضور مقتدرانه ج. ا. ا. در منطقه و تبدیل ایران به قطب تأمین ثبات و امنیت در منطقه؛ ثبات و امنیت داخلی و خارجی قابل تحسین در منطقه و جهان و استقلال و اقتدار ملی و جهانی ایران اسلامی در کنار برخورداری از ذخایر غنی نفت، گاز، معدنی، منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی، همگی گویای آن است که در کنار برخی تحلیلهای مغرضانه، بخشی از تحلیلها و قضاوتهای دوستان نیز منصفانه و واقعبینانه ارائه نمیشود. موارد منفی بزرگنمایی شده و بسیاری از اقدامات و دستاوردهای مثبت نادیده گرفته میشود؛ ولی تامل واقعبینانه و علمی تحولات پس از انقلاب، به وضوح نشان میدهد که با توجه به شرایط و محدودیتهای موجود، جمهوری اسلامی در مدت عمر خود توانسته ضمن مقاومت در برابر فشارها و تجاوزات بیگانگان، در اصلاح و بهبود وضعیت معیشتی و اجتماعی مردم خود نیز توفیقات فراوانی به دست آورد؛ و البته پرداختن به اقدامات مثبت نظام، به معنی نفی یا نادیده گرفتن معضلات و نواقص موجود نیز نمیباشد. اما به این نکته مهم باید توجه کرد که دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول ۴۰ سال، زمانی بدست آمده که گرفتار صدها و هزاران توطئه کوچک و بزرگ در سطح ملی و بینالمللی بودیم.
• روزنامه اطلاعات هم در بخش یادداشت خود مطلبی با تیتر زر علم و اخلاق را منتشر کرده است که به شرح است:
زریاب در سایر علوم هم چنین بود. از جمله استاد فولادوند، درمقدمه کتاب فلسفه کانت استفان کورنر چاپ انتشارات خوارزمی از یکی دو اثر فارسی درباره اندیشه کانت که به نظر ایشان جامعیت خاص دارد نام بردهاند یکی مقاله کانت در دائره المعارف مصاحب، که زریاب آن را در میانسالی نوشت و دیگری سخنرانی حسن وثوق الدوله در معرفی آراء کانت به سال ۱۲۹۹ که بعدها در مجله کتاب ماه فلسفه، که در زمان مسئولیتم در ارشاد منتشر میشد، تجدیدچاپ شد. دائره المعارف مصاحب، از بهترین نمونههای دائره المعارف نویسی است و در همین مجموعه مقالات علمی و قرآنی و همچنین مقالات مهم کلامی و فلسفی به قلم آقای زریاب است. بیسبب نیست که مرحوم زرینکوب، که خود دانشمندی یگانه بود، زریاب را «دائره المعارف متحرک» خوانده بود. در مجموعه آثار او که گنجینهای جالب و خواندنی است و خوشبختانه به نام «بزم آورد» (نوعی غذای ایرانی قدیمی به معنای لقمه حاضر و آماده) منتشر شده جلوههایی از وسعت علم او هست. از تاریخ کهن ایران و اسلام تا مباحث کلامی و فلسفی روز، دوستان و همکاران او دردائره المعارف میگویند که هر موضوعی که برای نگارش به زریاب پیشنهاد میشد مخالف نداشت و کسی اظهار شگفتی نمیکرد. زیرا میدانستند زریاب از عهده این کار به خوبی برخواهد آمد. زریاب با آنکه اطلاعات بسیاری از تاریخ معاصر داشت کمتر چیزی در این خصوص مینوشت، هر چند درگفتگوها تسلط عجیبی نسبت به تاریخ معاصر نشان میداد و اگر کسی از همکاران و دوستان او به گردآوری این خاطرات همت کند، خود تاریخ شفاهی معاصر سودمندی است. یادش به خیر.
• روزنامه خراسان هم در بخش یادداشت مطلبی با تیتر "نمکی" و شاخ غول مشکلات وزارت بهداشت را منتشر کرده است که به این شرح است:
اکنون، اما وزیر جدید در برنامه خود اعلام کرده که توزیع عادلانه منابع شامل منابع انسانی، مالی، تجهیزات و ملزومات در چهارچوب نظام سطح بندی خدمات و نظام ارجاع و با هدف اثربخشی و کارایی انجام میشود.
از چالشهای دیگر وزیر بهداشت جدید، بحث تامین داروی کشور در دوران تحریم هاست. موضوعی که در اوایل دهه ۹۰ نیز به یکی از چالشهای بنیادین کشور تبدیل شد، البته نمکی خود متخصص در زمینه داروسازی است و در این حوزه تجربه بسیاری دارد؛ شاید همین تجربه در کنترل مشکلات بعدی موثر باشد. وزیر بهداشت چالشهای مهم دیگری هم دارد که به تازگی مطرح شده است؛ بحث مالیات پزشکان که در یک سال اخیر بسیار جنجالی شده است. باید دید رویکرد وزیر جدید در این باره چیست. نمکی تاکنون اظهارنظر صریحی نداشته و سعی کرده است محتاطانه در این باره سخن بگوید. اما از این پس در کسوت وزیر، قطعا این موضوع برایش تبدیل به یک چالش خواهد شد. از چالشهای دیگر وزارت بهداشت، بحث بیمه هاست و این که آیا بیمهها میتوانند مطالبات طرح سلامت را پاسخ گو باشند؟ یکی از درگیریهای اصلی وزیر سابق با وزیر وقت رفاه یعنی علی ربیعی همین موضوع بود. حال باید دید نمکی با محمد شریعتمداری، وزیر کنونی رفاه چگونه تا خواهد کرد و آیا توانایی به میدان رفتن زیر نگاه سنگین ملت و شکستن شاخ غول را دارد؟
• روزنامه دنیای اقتصادی هم مطلبی با تیتر منطقه ممنوعه اقتصاد را منتشرکرده که در ادامه میخوانید:
اولین تیر سهمگین بر بدن فرتوت اقتصاد ونزوئلا از طریق کنترل شدید قیمتها و مبارزه با احتکار کالاها نواخته شده است. خاطرم هست در ابتدای بحران ونزوئلا در تظاهرات چند صد هزار نفری که از سوی مردم این کشور برگزار شد، پلاکاردهایی در دست مردم بود که خواستار دسترسی به کاغذ توالت بودند. از یکسو دولت تقریبا بسیاری از انبارهای دستمال کاغذی را پیش از این حراج کرده بود و دیگر منبعی برای روز مبادا باقی نمانده بود و از طرف دیگر قیمتگذاری دستمال کاغذی تقریبا تمام عرضهکنندگان بالقوه را از مدار خارج کرده بود و عملا همانند خانهای شده بود که هم شیر آب آن قطع است و هم تانکرهای آن خالی است. این سیاست نباید در شرایط فعلی از سوی سیاستگذاران اقتصاد ما تعقیب شود. زیرا ایجاد محدودیت بر سر راه تولید و جابهجایی هرچه بیشتر منحنی عرضه کل، به کاهش تولید و افزایش قیمتها منجر میشود. همان سیاستی که در شرایط اکستریم قضیه، نام قحطی ابر تورمی به خود میگیرد. سیاست دیگر، تهدید و تنبیه صادرکنندگان برای بازگرداندن ارز حاصل از صادرات است که خود میتواند تحدید دیگری بر منحنی عرضه کل و درجازدن در این تعادل نامطلوب باشد. اولین پرسشی که باید به آن پاسخ داد، این است که اگر صادرکنندهای بخواهد دارایی خود را به خارج از کشور منتقل کند، انجام این کار از طریق صادرات بدون شک گرانترین و پرریسکترین راه است؛ زیرا از یکسو زیر ذرهبین نهادهای ناظر قرار میگیرد و ازسوی دیگر با فریز کردن سرمایه در گردش خود به شکل سپرده بانکی یا اموال منقول و غیرمنقول در خارج از کشور، عملا بزرگترین ابزار فعالیت اقتصادی خود را از دست میدهد. بهعلاوه اگر دولت نهادههای تولید را به ثمن بخس یا با قیمت ارزان در اختیار صادرکنندگان قرار میدهد، آیا بهتر است این سیاست خود را اصلاح کند یا به سیاست تهدید و سرکوب صادرکنندگان متوسل شود که نه فقط در انگیزه فعالان اقتصادی در شرایط نیاز مبرم ارزی اثر میگذارد، بلکه بسیاری از آنان را به تغییر شغل از صادرکننده به واردکننده وامیدارد. جایی که هم رانت ارزی قابلتوجهی وجود دارد و هم از بسیاری از کنترلهای دولت در امان است. تمام سیاستهای محدودیت عرضه که ذکر آن رفت، در شرایطی است که موتور شتابان رشد نقدینگی نیز همچنان فعال است و این دو شوک در سمتهای عرضه و تقاضا، همچون دو لبه یک قیچی عمل میکنند که بر زخمهای اقتصاد کشور میافزایند. در خاتمه گریزی بزنیم به یک دو بیتی از باباطاهر که میگوید:
توکه نوشم نهای نیشم چرایی
تو که یارم نهای پیشم چرایی
توکه مرهم نهای داغ دلم را
نمک پاش دل ریشم چرایی
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.