دکترین تهدید در برابر تهدید/ تشت بر زمین افتاده برجام در لندن و بزککاری دوباره جناب سفیر/ حیرت در شبی که ماه کامل شد
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، دکترین تهدید در برابر تهدید، تشت بر زمین افتاده برجام در لندن و بزککاری دوباره جناب سفیر، حیرت در شبی که ماه کامل شد، ساختار فعال، بی آرمانی جرم است، آشفتگی و دولتهای موازی؟!، بازنگری سخنان کلیدی سخنان امام (ره)، به کجا چنین شتابان؟، رکود-تورمی و زنان سرپرست خانوار، تل آویو و نشانههای جنگی جدید؟ و ... برگزیدهای از تیتر سرمقالهها و یادداشتهای امروز روزنامههای کشور است که در ادامه میخوایند.
• روزنامه حمایت در بخش یادداشت روز خود مطلبی با عنوان دکترین تهدید در برابر تهدید منتشر کرده است که به این شرح است:
موضوع حائز اهمیت در این خصوص آنکه رویکرد جدید آمریکا در تعلیق پیمان موشکی با روسیه حاکی از این واقعیت است که کاخ سفید اساساً نمیتواند هیچ کشور سرآمد و برتری را در حوزه موشکی تحمل کند، همانگونه که همین سیاست را در قبال توان موشکی جمهوری اسلامی ایران در پیشگرفته است. روسیه سوم بهمنماه با رونمایی از یک موشک میانبرد جدید خواست آمریکا برای نابودسازی موشکهای کروز این کشور را «ناپذیرفتنی» خوانده و بر لایتغیر بودن راهبرد موشکی این کشور تصریح کرده بود. افزون بر این، در صورت قطعی و نهایی شدن تصمیم ترامپ بعد از دوره ۶ ماهه مبنی بر خروج از INF، پیمان «ادامه کاهش تسلیحات راهبردی» موسوم به «استارت ۳» که اعتبار آن در سال ۲۰۲۱ به اتمام میرسد نیز از میان خواهد رفت. این اتفاق به معنی آغاز یک تقابل تمامعیار به سبک «جنگ سرد» است که بسیاری آمریکا را از آن بر حذر داشتهاند. هرچند ناتو از تعلیق پیمان منع تولید موشکهای هستهای میان برد و کوتاه برد استقبال کرده، اما اظهارات برخی مقامات این قاره نشان میدهد که آنها بهواقع از این ماجراجویی جدید آمریکا احساس خطر میکنند. برای نمونه، متعاقب اعلام تصمیم رئیسجمهور آمریکا، «هایکو ماس» وزیر امور خارجه آلمان در واکنش به این موضع اعلام کرد: «اعلام قصد آمریکا برای خروج از پیمان موشکی بسیار نگرانکننده است، این پیمان برای اروپا بسیار مهم است و ما تلاش میکنیم تا آمریکا را درباره عواقب احتمالی چنین تصمیمی آگاه سازیم.» هرچند کاخ سفید اهداف دیگری را دراینباره ازجمله برهم زدن موازنه تهدید میان آمریکا و روسیه، اعمال فشار فزاینده بر روسیه برای کاهش آزمایشهای موشکی و محدود کردن تولید تسلیحات فوق مدرن را در نظر دارد، اما شواهد و قرائن نشان میدهند که واشنگتن استراتژی جدیدی در حوزه نظامی را دنبال میکند و میکوشد که تهدیدات علیه منافعش را به حداقل برساند. بنابراین، بالا گرفتن جنگ سرد حتی در مقیاس و اندازهای بیش از گذشته محتمل است و باید منتظر ماند و دید که تحولات ۶ ماه آینده چگونه پیش خواهد رفت.
• روزنامه کیهان نیز در بخش سرمقاله مطلبی با تیتر تشت بر زمین افتاده برجام در لندن و بزککاری دوباره جناب سفیر را منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
برخی محافل سیاسی و رسانهای ادعا میکنند اجرای مطالبات FATF، جزو الزامات کانال موسوم به اینستکس نیست، اما واقعیت خلاف این ادعاست. در بیانیه رسمی وزیران خارجه آلمان و فرانسه و انگلیس در روز اعلام ثبت اینستکس تصریح شده است: «سه کشور در گام اول، از معاملات تجاری مشروع، با تمرکز بر اساسیترین بخشها برای مردم ایران همچون تولیدات دارویی، کالاهای پزشکی و تولیدات کشاورزی - غذایی حمایت خواهد کرد. هدف INSTEX در بلندمدت (؟!) گشایش به روی همه کشورهای ثالث خواستار تجارت با ایران است و سه کشور به مطالعه امکانهای رسیدن به آن را ادامه خواهند داد. اجرای عملیاتی INSTEX رویکردی تدریجی خواهد داشت.» این بیانیه سپس میگوید «اینستکس براساس شدیدترین استانداردهای مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم (AML/CFT) و با رعایت تحریمهای اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد کار خواهد کرد. از این لحاظ، سه کشور انتظار دارند ایران سریعا همه عناصر برنامه اقدام FATF خود را اجرا کند.» چنان که مشاهده میشود، سه کشور شرط اجرای بسته پر از خالی خود را اجرای همه اکشنپلی FATF (از جمله کنوانسیون سیافتی و پالرمو) قرار دادهاند و این در حالی است که قبول اینستکس از سوی وزارت خارجه ما، به منزله پذیرش ابطال برجام (تعهدات غرب در حد لغو تحریمهای مالی و بانکی و نفتی) با وجود تداوم اجرای تعهدات خود است. یادآور میشود اروپا اردیبهشت ماه پس از خروج ترامپ از برجام، از ایران خواست در برجام بماند و وعده کرد تا خرداد، برنامه خود برای ادامه تعهدات برجامی خویش را ارائه دهد، اما این وعده چندین بار به تعویق افتاد و سپس برای ۱۳ آبان که تحریمهای جدید نفتی آمریکا اعمال میشد، قول دادند که برنامه ارائه دهند. اما در این مقطع گفته شد ارائه بسته پیشنهادی در قالب SPV تا شروع سال میلادی طول میکشد. آنها اکنون با یک ماه تاخیر، از نسخه اسپیوی (مبادله نفت در برابر کالا) هم عقبنشینی کرده و نسخه مبادله غذا و دارو در ازای دریافت و انباشت پول نفت فروخته شده ایران به سایر کشورها را پیشنهاد میکنند؛ البته فعلا در حد ثبت کانال مبادله و مشروط به اجرای همه مطالبات FATF از ایران؛ یعنی کلاهبرداری چند لایه!
• روزنامه وطن امروز هم در بخش یادداشت امروز حیرت در شبی که ماه کامل شد را منتشر کرده است که به این شرح است:
سینمای ایران (جز استثناهایی) حداقل در چند سال گذشته با عمده فیلمهایی که در جشنواره و گیشه به نمایش درآورده، نشان داده سینمای خیالپردازی نیست. انگار تخیل فیلمسازان (نمیدانم به چه دلیلی) ته کشیده است. قصههای تکراری با موتیفهای تکراری، الگوهایی تکراری، در چرخهای از تکرار. در این بین الهام گرفتن از واقعیت شاید تنها راه نجات سینما از این تکرار باشد. جریانی که چند سال است با پرداختی سینمایی به وقایع مهم سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران، پا گرفته و به نقطه عطف امروز رسیده است. باز شدن مسیر سوژههای واقعی، آن هم در کشوری که پر است از این سوژهها، بشدت ما را نسبت به سینمای آینده امیدوار میکند. در سالهای اخیر هم، اتفاقات مهمی در این گونه از سینما افتاده است. از «چ» و «به وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا تا سری «ماجرای نیمروز»، «تختی» و اثر تحسینبرانگیز «شبی که ماه کامل شد»، همه با تکیه بر این جنس از سوژهها تولید شده و مورد استقبال قرار گرفته است. «خط تولید سینمای استراتژیک» که سالها حرفش را میزدیم، حالا راه افتاده است؛ وقت الگو گرفتن، الهام گرفتن و فیلم ساختن است.
• روزنامه صبح نو هم در بخش سرمقاله ساختار فعال را به این شرح منتشر کرده است:
یکی از مباحث داغ محافل سیاسی در ایران، تصمیمگیری نهایی در مورد پالرمو و دیگر اقطاب FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. با اجراییشدن پرتأخیر و مسأله سامانه مالی تجاری با اروپا که فعلاً محدود به غذا و دارو و در چارچوب تحریمهای آمریکاست و مهمتر از همه، تصویب FATF بهعنوان پیششرط طرف غربی، به نظر میرسد حساسیتهای موضوع دوچندان شده است. در یک تحلیل بدگمانانه، ایجاد صفهای کذایی برای خرید گوشت در تهران، کاهش سریع نرخ ارز در ابتدای هفته بعد از اعلام SPV و شرطگذاری اروپا را میتوان حلقههای یک سناریو در نظر گرفت که به قصد گروگانگرفتن معیشت مردم صورت میگیرد؛ حال آنکه به نظر میرسد تأیید پالرمو و اقمار آن، نهتنها کمک مستقیمی به رفع تحریمها نمیکند، بلکه بر دامنه فشارها و دسترسیهای کشور خواهد افزود. با اینهمه باید توجه داشت که نظام در یک سیاستگذاری دقیق، بحث و بررسی و تصمیمگیری درباره این موضوع پیچیده را به درگاههای متعدد کارشناسی خود در قوای سهگانه، سازمانهای فراقوهای و نخبگان دانشگاهی و حوزوی واگذار کرده و نهایتاً تجمیع همه این گزارهها، به نظردهی پایانی ساختار مهمی به نام مجمع تشخیص مصلحت واگذار شده است. این بدان معناست که اولاً در ایران، ساختارهای مستقر و مناسبی وجود دارند که در همه شرایط میتوانند ایفای نقش کنند و ثانیاً طرف غربی نمیتواند با اعمال فشار بر بخشهای دولتی، کل روند اتخاذ تصمیم را مختل کند؛ سیاستی هوشمندانه که انشاءالله به نتیجه مطلوبی منتهی خواهد شد.
• روزنامه فرهیختگان هم در بخش یادداشت روز خود مطلبی با تیتر بی آرمانی جرم است رامنتشر کرده که به این شرح است:
«دیدن این فیلم...» از این جهت حتی از لاتاری عقبتر است و نهتنها سیاست جدید را نمیشناسد، بلکه حتی منطق منسجمی هم ندارد. توصیه فیلم برای مخاطب چیست؟ اسلحه. فیلم مطابق کدام معیار چنین پاسخی میدهد؟ وقتی موضوع این باشد که: بیقانونی حرمت ما را میشکند، راه کدام است و ملاک چیست؟ راه اسلحه است. راد (با بازی حسین پاکدل) به امیر میگوید: «امشب خیلی چیزها به بند اسلحه گره خورده است.» در ابتدای فیلم نیز امیر میپرسد: «وقتی در فرآیند قانونی مقابل گردنکلفتها له میشویم، راه چیست؟» و، چون پاسخی دریافت نمیکند، اسلحه را مجددا به دست میگیرد و میگوید تا پاسخی جدی، راهش اسلحه است. در صحنه دیگری در پایان فیلم که نیروهای ویژه در حال حمله به پایگاه هستند، امیر میگوید: «اولین گلوله را ما شلیک نمیکنیم» و وقتی از او میپرسند که «اصلا میخواهیم بزنیم؟» پاسخ میدهد که مجبور نیستید که بمانید. راه کدام است و ملاک چیست؟ پاسخ پروتاگونیست فیلم تا آخر، همچنان اسلحه است! حتی بعد از تغییر نظرگاه امیر و گذشتن از سر حق شخصی، باز امیر برای حفظ شأن کشور، دست به اسلحه باقی میماند! آرمان فیلم (اگر سیلیزدن به تبعه انگلیس برای حفظ عزت ملی را آرمان تلقی کنیم) وقتی موضوعیت دارد که شأن کشور اهمیتی داشته باشد. قانون کشور آیا جزء شئون آن نیست؟ کدامیک مهمتر است و در حفظ عزت کشور موثرتر؟ اسلحهکشیدن روی نیروهایی که ابدا خبری از ماجرا ندارند، برای چیست؟ بگذریم. فیلم با این مسائل سروکاری ندارد. «دیدن این فیلم...» اصلا به منطق و مبنا کاری ندارد و صرفا نحوی اعتراض است؛ اما اعتراض به چه چیز؟ به محافظهکاری، به بیحمیتی یا بهعبارتی به بیغیرتی مسئولان. اما این تمام ماجرا نیست و نباید در مواجهه با فیلمی از این دست، سادهانگار بود. این فیلم بهخوبی دیده میشود و غالب مردم هم با آن رابطه برقرار میکنند و مخاطبانش محدود به «بسیجیان ناراضی از بیحمیتی سیاسیون» نخواهد ماند. چرا؟ چون دیالوگهایی تند خطاب به تیپ مسئولان دارد؟ خیر! چون فیلم روی گسست مبناییتری واقع شده که حتی کارگردان- نویسندهاش هم ملتفت آن نبوده است. کدام گسست؟ گسست میان وضع «قلبی و معنوی» با وضع «قالبی و قانونی». از مباحث رایج در فلسفه حقوق این است که چه ضمانتی وجود دارد که افراد، قانون را محترم شمرده و مراعاتش کنند؟ یکی از ضمانتها البته «مجازات» است، ولی چنانکه غالب افراد میدانند، دور زدن قانون برای اهل دور زدن، چندان هم دشوار نیست. از جرج برنارد شاو نقل شده که طفل صغیری که پدری وکیل داشت از پدر میپرسد سیاهیهای کتاب قانون چیست؟ پدر پاسخ میدهد که اینها قانون است. طفل اینبار سفیدیهای کتاب را نشان میدهد و باز میپرسد که اینها چیست؟ وکیل مورد نظر هم میگوید اینها فرار از قانون یا همان راههای دور زدن آن است! برای هیچ قانونگذاری ممکن نیست که تمام راههای ممکن را پیشبینی کند و برای همه، هرکدام تبصرهای وضع کند. به این ترتیب وضع قوانین بیشتر، نمیتواند ضمانتی برای اجرای قانون باشد و باید ضمانت دیگری جست. گاهی چنین پاسخ دادهاند که الزام اخلاقی درونی افراد است که میتواند ضامن حفظ و بقای قانون و اجرای آن باشد. به این ترتیب، قانون باید با عقیده قلبی توأم باشد وگرنه صورت و قالب آن، نظم و انسجامی برقرار نخواهد کرد. فیلم از اعتقاد قلبی به مبنای قانون (دیانت و فقاهت و...) عبور کرده و آن را مدخلیت نمیدهد و طبعا صورت قالب قانون را هم به رسمیت نمیشناسد و راهحل پیشنهادیاش نیز ربطی (جز قدری شعار) به آن مبانی ندارد. اما مساله این است که صرفا بر قالب قانون اصرار کردن، مهوع و ناپذیرفتنی است همانطور که اصرار بر شعار و تظاهر و شریعتمآبی صرف و محض چنین است. قانون بدون وضع قلبی و معنوی، پایدار نیست. چه شکننده قانون ناصر احتشام (حمیدرضا پگاه) باشد، چه سیدامیر موسوی. در این هر دو، آن گسست بین قلب و قالب رخ داده است. این توصیف است، نه تجویز بیقانونی. فیلم «دیدن این فیلم...» در خوشبینانهترین حالت، توصیفی از این گسست در خود دارد و مخاطب بهواسطه همین زمینه و آشنایی با همین گسست با آن همراهی میکند. اما ایراد اصلی آنجاست که فیلم راهی پیشپای مخاطب باز نمیکند و جهان او را گسترش نمیدهد و تکرار موقعیتی است که همه کمابیش آن را درک میکنند. البته فیلم با ترساندن مخاطب از عاقبت کار (کشف اسرار مگو و مافیالضمیر افراد توسط نهادهای امنیتی و نهایتا ضررهای مادی و آبرویی و...) به مخاطب میفهماند که نهتنها هیچکار نتیجهبخشی از کسی برنمیآید بلکه هرکاری، هزینههایی ترسناک خواهد داشت. سردار موسوی (با بازی امیر آقایی) عموی تمام مخاطبان فیلم نیست که هم غرض آنها را دنبال کند و کار را به نتیجه برساند و هم مصونیت پولادین داشته باشد و هم بهموقع برای نجات، وارد عمل شود. این منطق حتی برای دوره تولید و ساخت فیلم هم قابل اعتنا و اتکا نیست و از این جهت از آژانس (که لااقل منطقش در زمان خودش پذیرفتنی بود) عقبتر است. تذکر دو نکته شاید واجب باشد. آنچه خواندید، محضا در باب «دیدن این فیلم...» نبود بلکه در نسبتی بود که میان عالم ما و آن فیلم برقرار میشود. فیلمها را نمیتوان در خلأ و بدون درک ربط و نسبت آنها با عالم مخاطبان دید و اینچنین ادعایی، گزاف است. مضاف بر این نگارنده مدعی نیست که این سه فیلم از روی غرض یا با نیت سوئی ساخته شدهاند (بلکه برعکس ظنی قوی دارد که هر سه فیلم با نیات خوب و ضمایر پاک نوشته و ساخته شدهاند)، اما نتایج طبیعی و لوازم آنها را مورد اشاره قرار داده است که البته وحی منزل و قول معصوم هم نیست.
اللهم اهدنا الصراط المستقیم
• روزنامه اطلاعات هم در بخش یادداشت امروز آشفتگی و دولتهای موازی؟! را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
چهل سال است که برخی از خواص یا افراد ظاهرگرایی که تنها در پی حفظ منافع یا وجاهت و مدیریت خود هستند، به شیوههای گوناگون در تضعیف نهادها و نمادهای انتخابی میکوشند و تاکنون نیز ضربات زیادی به کشور زده و موجب یأس و سرخوردگی شدهاند. داستانش طولانی است، اما نمونه تازه، در برخورد امام جمعه یکی از شهرهای بزرگ با رئیس مجلس شورای اسلامی و سلب فرصت سخنرانی وی به وقوع پیوست. ماجرای تلخی که نشانگر اقتدار نظام و حکومت نیست. برازنده کشوری که در آستانه جشن چهلمین سال انقلاب است نیز نخواهد بود. تنها نشان از ضعف قانون و نهادهای قانونی و دخالتها و تزلزلهایی ورای قوانین و فراتر از دستورالعملهای معهود و پذیرفته شده است. به این رفتارها که نمونههایی مکرر و پرشمار دارد، چه میتوان گفت و چه اسمی برازنده آن است؟ بیدولتی؟ آشفتگی؟ غلبه و زورمداری؟ تیولداری؟ ملوکالطوایفی؟ دولتهای موازی؟ دولتهای نهان؟... مهم نیست که چه اسمی روی این نوع پدیدهها بگذاریم، چون در یک امر مشترکند و آن تضعیف نظم حکومت، اقتدار دولت، و کاهش اعتبار رأی ملت ایران است و بس! اگر روزی بنا باشد در کشوری رای ملت معتبر تلقی نشود، و اگر مقامات برجسته و رؤسای قوای سهگانه منزلت و احترام نداشته باشند، و اگر دولت و قدرت، بازیچه و دستاویز رقابت افراد و اقوام و گروههای ذینفع باشد، در چنین شرایطی و در چنان روزی چگونه باید دم از مقاومت زد و چگونه میتوان دشمن خارجی را به زانو درآورد؟ چگونه میتوان در مقابل استکبار ایستادگی کرد؟ چگونه...؟
• روزنامه همدلی در بخش یادداشت تیتر بازنگری سخنان کلیدی سخنان امام (ره) را با این مضمون منتشر کرده است:
یکی از مهمترین محورهای سخنان امام در انتهای سخنرانی، انتقاد از نبود آزادی در بخشهای مختلف بود، به صورتی که صراحتاً اعلام کرد: «خونهای جوانهای ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی میخواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بهسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر میتوانستند حرف بزنند، نه امام جماعت میتوانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را میتوانستند ادامه بدهند.» امام در بخشهای پایانی سخنان خود نیز از ادامه مقاومت تا رفع کامل مظاهر حکومت سلطنتی و استقبال از پیوستن سران ارتش به نهضت مردم و تامین امنیت آنها مطالبی بر زبان آورد و نظامی ناشی از ملت در خدمت ملت را وعده داد. در چهلمین سال از پیروزی انقلاب، مروری بر سخنرانی معمار کبیر انقلاب در بهشتزهرا، میتواند یادآور بسیاری از مطالبات و رویاهای یک ملت باشد و تلاش کنیم آرمانهای امام و مردم را در آن روز تاریخی پیگیری و تحقق بخشیم.
• روزنامه ایران هم در بخش سرمقاله مطلبی با عنوان به کجا چنین شتابان؟ را منتشر کرده است که به این شرح است:
هیچ دولت و حکومتی به دلیل وجود برخی مخالفتها و حتی اعتراضات محدود بهحق یا ناحق دچار مشکل اساسی نخواهد شد؛ بنابراین از این نظر مسألهای نیست. آنچه که مورد نظر است، دو نکته دیگر است.
اولین نکته، طرح این پرسش است که اگر کسانی در دولت پیش چنین رفتاری را در نقد آن دولت میداشتند با چه عواقبی مواجه میشدند؟ آیا کسی جرأت میکرد چنین رفتارهایی را بدون پرداخت هزینه و عواقب سنگین انجام دهد؟ در واقع این مصونیتی که برای مخالفان دولت و سایرین پیش آمده است، بدتر از هر اقدام مخالفتآمیز دیگر است.
نکته دوم این است که از این افراد که بیمحابا و حتی با خشونت تمام در حال حمله و تخریب هستند، باید پرسید که «به کجا چنین شتابان؟» حتماً خواهند گفت: «به هر آن کجا که باشد، بجز این سرا سرایم»، چون این نحوه مواجهه با دولت جز این پاسخ دیگری را برنمیتابد. اینها اگرچه در حرف خود را انقلابی و حتی پاسدار ارزشهای انقلابی معرفی میکنند، ولی کمتر کسی از آنان درکی از انقلاب و ارزشهای آن دارد که اگر داشتند، چنین برخوردهایی را پیشه نمیکردند.
علیرغم همه اینها یکی از آخرین رفتارهای ضدیت با دیگران، اتفاقی است که در نماز جمعه کرج رخ داد و نتیجه آن شد که آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس از حضور در آنجا برای ایراد سخنرانی در روز ۲۲ بهمن سال جاری استنکاف کرد و برای حفظ وحدت عطای این حضور را به لقایش ببخشد. مسأله این است که چگونه کسانی به خود جرأت میدهند که به نام اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب، تا این حد علیه مسئولین کشور تبلیغات کنند؟ واقعیت این است که وضعیت امروز ما، مشابه آن داستانی است که دو زن بر سر کودکی نزاع کردند و هرکدام گفتند کودک از آن اوست، هنگامی که حکم شد کودک دو نیم شود، مادر واقعی از قید دو نیم شدن گذشت و کودک را بخشید. ولی کیست که نداند چنان زنی که مدعی مادری کودک شده بود و به دو نیم شدن کودک رضایت داده بود، مادر واقعی نیست، سهل است که صلاحیت هیچ چیز دیگری را هم ندارد. اگر کمی ارتفاع بگیریم و واقعیت جاری در جامعه ایران را از بالا ببینیم، تعجب خواهیم کرد که در این جامعه و در حالی که تحت تحریم است و دشمنان مترصد یک خطای آن هستند، تا ضربه خود را بزنند چگونه عدهای به خود حق میدهند که برای رسیدن به قدرت، دست به تخریب هر چیزی بزنند؟
• روزنامه قانون هم در بخش یادداشت امروز خود رکود-تورمی و زنان سرپرست خانوار را منتشر کرده است که به این شرح است:
سالها بوده که این روال پابرجاست و قبل از انقلاب نیز وجود داشته است. در کشور ما به دلیل نوسانات اقتصادی ناشی از درآمدهای نفتی و به ویژه در سالهایی که رکورد-تورمی بر اقتصاد حاکم است، اقشار آسیبپذیر باید بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرند؛ به ویژه زنان سرپرست خانوار و زنانی که هزینههای زندگیشان را بر عهده دارند. نباید فراموش کرد که ریشههای فرهنگی ما موجب شده است زنان برابر با مردان در تامین هزینهها توانمند نشوند یا زمینههایی برابر برای کسب درآمد نداشته باشند، چون تامین هزینهها از وظایف مردان تلقی میشده است. اکنون، اما آمارها نشان از رشد زنان سرپرست خانوار و خود سرپرست دارد و در چنین شرایطی ما با زنان زیادی روبه رو هستیم که هزینه خود یا فرزندانشان را تامین میکنند و در عرصههای بازار کار و ... نیز شرایطی برابر با مردان ندارند. با توجه به این وضعیت و آسیب پذیر بودن این زنان، نیاز است که در سال آینده و به ویژه با توجه به رکود-تورمی که اقشار کم درآمد را به شدت تحت فشار قرار میدهد، این زنان نیز مورد توجه قرار بگیرند. امکانات کشور به صورت عادلانه بین زنان و مردان توزیع نشده است و این از وظایف حاکمیتی است که این زنان مورد حمایت قرار بگیرند. در اصول دهم، بیستم، بیست و یکم، بیست و نهم و چهل و سوم قانون اساسی به موضوع تحکیم خانواده اشاره شده و در راستای تامین جامعه هدف (زنان سرپرست خانوار) تاکید شده است. در قوانین توسعهای کشور نیز در برنامههای چهارم، پنجم و ششم توسعه راهبرد توانمندسازی به اضافه راهبرد حمایتی زنان سرپرست خانوار گستردهتر از برنامههای قبلی مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر در نظر گرفتن بودجه حمایتی برای این زنان باید به توانمندسازی آنها نیز توجه شود؛ مسالهای که تا کنون به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و بودجه کافی نیز برای آن تخصیص داده نشده است. نباید فراموش کرد که رسیدن به توسعه پایدار جز با مشارکت و توانمند سازی زنان ممکن نیست و در صورت عدم توجه به مسائل و به ویژه توانمندسازی زنان، شاهد شکافهای اجتماعی بیشتری خواهیم بود که جامعه ما را به ویژه در شرایط دشوار اقتصادی تهدید میکند.
• روزنامه خراسان هم با تیتری با عنون تل آویو و نشانههای جنگی جدید؟ یادداشتی را با این مضمون منتشر کرد که به این این شرح است:
مسئله حشدالشعبی برای رژیم صهیونیستی بسیار نگران کننده است؛ گروهی که آموزش دیده، ایدئولوژیک و معتقد به آرمانهای محور مقاومت از جمله جنگ با صهیونیستها هستند. پیش از این در زمان صدام، رژیم صهیونیستی در چند حمله به عراق، برآن شد تا صدام را در مواجهه با تل آویو مهار کند و تا حدودی نیز موفق بود. اما با فروپاشی دولت صدام و تشکیل دولت همسو با محور مقاومت، این خطر به یک بحران برای سیاستهای منطقهای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. صهیونیستها با نیرویی مواجه هستند که در صورت تهدید بخشی از محور مقاومت، قادر خواهند بود در سریعترین زمان از زمین به ویژه نوار مرزی سوریه با عراق، به مرزهای جولان برسند و در جنگ احتمالی آینده شرکت کنند. نیروهایی که از منظر ایدئولوژیک و حمایت، محور مقاومت را پشت سر خود دارند. در کنار آن نوار مرزی عراق و سوریه، تنها نوار سرزمینی محور مقاومت از مسیر زمینی برای حمایت از عقبه حزب ا... لبنان و نوار غزه است. قطع این نوار مرزی و راهگذر حمل و نقلی برای صهیونیستها اولویت دارد. کما این که برای آمریکاییها نیز اولویت داشت، اما طراحی عملیات آزاد سازی البوکمال، آن را ناکام گذاشت و ارتش دو کشور عراق و سوریه را بعد از چند دهه به هم ملحق کرد. صهیونیستها تمایل جدی دارند تا با اعلام خط قرمز بودن تردد عراقیها در نوار سوریه، همانند بخشهایی از القنیطره برای نیروهای محور مقاومت، این منطقه را به طور آزمایشی زیر حملات هوایی خود قرار دهند تا بازخوردهای لازم برای یک جنگ احتمالی در خاک عراق را به دست آورند. در واقع صهیونیستها خیال نبرد مستقیم با محور مقاومت را دارند. از یک سو انرژی متراکم درونی را نمیتوانند کنترل کنند، از سوی دیگر هر چقدر هم تلاش میکنند، نتیجه به دست آمده حاکی از حصر صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی است و تل آویو مجبور است برای جنگ احتمالی که آن را جدی میداند، پیش دستانه به کشورهای عضو محور مقاومت حمله کند تا به زعم خود، از قدرت یابی بیشتر آنها جلوگیری کند. اما یک مشکل در این سیاست وجود دارد که صهیونیستها را در آغاز جنگ، مردد کرده است. نتیجه جنگ و واکنش محور مقاومت چقدر گسترده خواهد بود؟
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.