تغییر راهبرد آمریکا و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران
شکستهای پی در پی سیاستهای رژیم آمریکا در منطقه غرب آسیا به دلایل مختلف از جمله بسط و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و قدرتگیری روسیه و چین، آمریکا را مجبور به تغییر راهبردی برای حفظ قدرت فائقه در عرصه منطقهای کرده است.
گروه سیاسی ، علی اردکانیان پژوهشگر و مدرس دانشگاه در یادداشتی نوشت: شکستهای پی در پی سیاستهای رژیم آمریکا در منطقه غرب آسیا به دلایل مختلف از جمله بسط و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و قدرت گیری روسیه و چین، آمریکا را مجبور به تغییر راهبردی برای حفظ قدرت فائقه در عرصه منطقهای کرده است.
یکی از این راهبردها را میتوان تغییر رویکرد این کشور از توجه معطوف به غرب آسیا به توجه معطوف به روسیه و شرق دور (چین) دانست؛ هر چند برای این تغییرات میتوان دلایل مختلفی ذکر کرد، اما در این مجال به شرح مختصر دو دلیل پیش گفته خواهیم پرداخت.
۱. چرخش سیاست خارجی امریکا از محور غرب آسیا به محور شرق دور به دلیل بسط و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه:
موفقیت جمهوری اسلامی ایران در هماوردیهای منطقهای با آمریکا به ویژه در یمن، عراق و سوریه منجر به ورود خسارات معنوی غیرقابل جبران به حیثیت، وجهه و تصویر بین المللی آمریکا شد و در عوض ایران را به عنوان یک بازیگر مؤثر و موفق منطقهای مطرح کرد؛ این مسأله میتواند یکی از دلایل گردش به شرق آمریکا در مقطع کنونی باشد.
بازخوانی خطوط جدید ترسیم شده در سیاست خارجی آمریکا که از زبان ترامپ و وزیر خارجه او مطرح میشود نشان دهنده این است که ترامپ هدف اصلی سیاست خارجی خود را تقویت قدرت و نفوذ رژیم آمریکا در صحنه مناسبات جهانی از طریق اعمال سیاستهای رادیکال با جهات گوناگون از جمله در جهت تضعیف و کاهش نفوذ قدرت منطقهای ایران در غرب آسیا قرار داده است.
چالز فریمن سفیر پیشین رژیم آمریکا در عربستان میگوید: «ما نفوذ و کنترل خود را بر بسیاری از مسائل چالشی غرب آسیا از دست داده ایم. ما باید این واقعیت را بپذیریم که ایالات متحده دیگر نمیتواند انتظار داشته باشد نفوذ و قدرت گذشته خود را در خاورمیانه حفظ کند».
۲. چرخش سیاست خارجی آمریکا از محور غرب آسیا به شرق دور به دلیل قدرت یابی روسیه و چین:
کمیسیون استراتژی دفاع ملی آمریکا در گزارشی ۹۰ صفحهای که در سال ۲۰۱۷ منتشر کرد عنوان میکند: «مزیتهای نظامی طولانی مدت آمریکا تقلیل یافته است و میزان و حاشیه خطای استراتژیک برای کشور به طرز دردناک، کوچک شده است و تردیدها دوباره توان آمریکا برای بازدارندگی و در صورت لزوم شکست مخالفانش و احترام گذاشتن این کشور به تعهدات جهانی اش تشدید شده است».
از سویی قدرت گرفتن مجدد روسیه و چین، آمریکا را مجبور کرده مرکز ثقل راهبردی خود را از غرب آسیا به دریای چین و اطراف روسیه منتقل کند. شدت گیری منازعات اقتصادی آمریکا - چین و مناقشات سیاسی روسیه – آمریکا شاید نشانههایی از این رویکرد جدید در سیاست خارجی رژیم آمریکا باشد.
همچنین و با تأکید بر این چرخش؛ دولت ترامپ بر خلاف دولتهای پیشین که به دنبال چند جانبه گرایی و ایجاد اجماع بر سر اقدامات در عرصه مناسبات بین المللی بودند؛ سعی دارد تا با احیای رویکرد تاریخی و با تکیه بر یکجانبه گرایی به بسط و گسترش ارزشهای آمریکایی در جهان بپردازد.
بنابراین و همانگونه که گفته شد براساس محورهای جدید سیاست خارجی آمریکا در حال حاضر دولت ترامپ هدف اصلی سیاست خارجی خود را به دلایل پیش گفته از جمله قدرت یابی ایران، چین و روسیه بر مبنای تقویت نفوذ آمریکا و قدرت خود در صحنه مناسبات جهانی از طریق اعمال سیاستهای تند روانه و رادیکال و همچنین تضعیف نقش رقبایی همچون روسیه و چین و از سویی همکاری با متحدان سنتی خود مانند عربستان برای بازسازیی وجه بین المللی خود و در نهایت کاهش قدرت و نفوذ ایران در غرب آسیا به عنوان «هارتلند» قرار داده است. بر این اساس میتوان گفت که بن بست رژیم آمریکا در غرب آسیا توجه این کشور را از غرب آسیا به چین و روسیه معطوف کرده است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *