دستگیری سارقان جوان که با سمند گوشی قاپی می کردند/سرقت گوشی برای خرج عروسی
رئیس پلیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری دو سارق جوان که با خودروی سمند خود اقدام به گوشی قاپی از شهروندان میکردند خبر داد.
خبرگزاری میزان -
از ماجرای آغاز سرقت هایتان بگو، چه طور شد که تصمیم گرفتی دست به سرقت بزنی؟
قبلا در بنگاه املاک پدرم کار میکردم، اما درآمدم خوب نبود و از طرفی عروسی ام نیز نزدیک بود.به همین خاطر با دوستم پرویز تصمیم گرفتیم سرقت گوشی را انجام بدهیم. شاید از این راه پولی دربیاوریم.
در بنگاه پدرت چقدر درآمد داشتی؟
اشتباه کردم، طمع کردم. فکر میکردم با سرقت گوشی و فروش آنها میتوانم زندگی بهتری برای همسرم بسازم.
الان نامزدت میداند که دستگیر شده ای؟
بله
فکر میکنی در زندگی پای فردی مثل تو سابقه دار است میماند؟
من راننده بودم. پرویز گوشیها را سرقت میکرد.
ماشی برای کدام از شما بود؟
در شیطان بازار یا همان بازار سیاه. بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان
چند سرقت انجام دادید؟
نمیدانم فکر میکنم حدود ۱۰ گوشی
با پرویز چه طور آشنا شدی؟
سه ماه پیش بود که برادرش برای اجاره خانه به بنگاه ما آمد. آنجا بود که با هم آشنا شدیم.
فکر اولیه سرقت به ذهن کدامتان خطور کرد؟
هر دونفرمان. یک بار در قهوه خانه نشسته بودیم و از بی پولی میگفتیم، یک باره فکر سرقت به ذهنمان رسید و تصمیم گرفتیم دست به سرقت بزنیم.
مجبور بودم سرقت کنم، اما اشتباه کردم
وظیفه ات در سرقت چه بود؟
چه طور شد که دستگیر شدید؟
تا حالا شده بود که کسی مقاومت کرده باشد و برای اینکه گوشی اش را سرقت کنی او را کتک زده باشی و مجروحش کرده باشی؟
نه، ما حتی چاقو هم همراه خودمان نداشتیم، آنقدر قاپیدن را سریع انجام میدادم که کار به درگیری نمیرسید. آخرین بار هم شانس نیاوردیم و مردم زیاد بودند.
چه زمانهایی را برای سرقت انتخاب میکردید؟
بین ۵ عصر تا هشت شب
چرا تصمیم گرفتی دست به سرقت بزنی؟
کارگر یک رستوران بودم، هرچه درآمد داشتم خرج رفت و آمدم میشد. از بی پولی خسته شده بودم.
این نحوه سرقت گوشی را از کجا آموخته بودی؟
چند باری در فضای مجازی دیده بودم که سارقان چه طور گوشی مردم را سرقت میکنند. بقیه کار هم استعداد خودم بود.
پس به نظرت سرقت استعداد میخواهد؟
بله هم استعداد میخواهد و هم شانس
اعتیاد داری؟
نه قبلا شیشه مصرف میکردم، اما الان چند ماهی میشود که پاک هستم، حتی سیگار هم نمیکشم.
الان میدانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟
میروم زندان. امیدوارم بتوانم رضایت شاکیان رابگیرم. اما اگر آزاد شوم دوباره به همان کارگری روی میآورم.
سرهنگ دولتخواه در گفت وگو با خبرنگار گروه جامعه اظهار داشت:چندی پیش با شکایت متعدد چندنفر از شهروندان مبنی بر اینکه پسرجوانی گوشی تلفن همراه آنها را در خیابان قاپیده و سپس سوار بر خودروی سمندی متواری شده است پروندهای در این خصوص تشکیل و تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران بزرگ تحقیقات گستردهای را در این زمینه آغاز کردند.
وی در ادامه گفت:مالباختهها با حضور در اداره آگاهی اظهار داشتند وقتی در عبور در پیاده رو بودند پسرجوانی به آنها نزدیک شده و با یک حرکت سریع گوشی تلفن همراه آنها را قاپیده و سپس سوار بر یک خودروی سمند نقرهای رنگ متواری شدند. در ادامه تحقیقات مشخص شد سارقان برای اینکه رد گم کنند و شناسایی نشوند پلاک خودروی سمند را مخدوش کرده بودند.
دولتخواه اضافه کرد: سارقان حتی کوچکترین سرنخی از خود برجای نگذاشته بودند، اما کارآگاهان همچنان به تحقیقات خود ادامه میدادند تا اینکه چند روز پس از اولین شکایت مأموران پلیس آگاهی متوجه شدند دو پسر جوان وقتی قصد داشتند در محله اکباتان گوشی خانم جوانی را سرقت کنند توسط مردم و مأموان کلانتری محاصره و دستگیر شده اند.
وی افزود:در همان بازجوییهای اولیه مشخص شد دو پسرجوان به نام پرویز و امید همان سارقانی هستند که از مدتی قبل با خودروی سمند نقرهای رنگ خود اقدام به گوشی قاپی کرده بودند. هرچند پرویز و امید هرگونه دخالت خود در جریان سرقت گوشیها را گردن نمیگرفتند، اما در ادامه وقتی تحت بازجویی کارشناسانه قرار گرفتند به ناچار لب به اعتراف گشودند و پرده از راز سرقتهایی که با همدیگر انجام داده بودند برداشتند.
گفتگو با متهمان
پدرم هوایم را نداشت سارق شدم
پدرم هوایم را نداشت، پول بیشتر میخواستم تا مراسم عروسی ام را با شکوهتر برگزار کنم به همین خاطر دست به سرقت زدم. اینها را امید میگوید، پسری تازه قدم به ۲۳ سالگی گذاشته و به گفته خودش اولین بار است که پایش به اداره آگاهی باز شده. حالا او دو هفته مانده به مراسم عروسی اش به خاطر سرقت بیش از ده گوشی که با هم دستی دوستش انجام داده دستگیر شده. در ادامه گفت و گوی خبرنگار میزان با این سارق جوان را میخوانید.
وی در ادامه گفت:مالباختهها با حضور در اداره آگاهی اظهار داشتند وقتی در عبور در پیاده رو بودند پسرجوانی به آنها نزدیک شده و با یک حرکت سریع گوشی تلفن همراه آنها را قاپیده و سپس سوار بر یک خودروی سمند نقرهای رنگ متواری شدند. در ادامه تحقیقات مشخص شد سارقان برای اینکه رد گم کنند و شناسایی نشوند پلاک خودروی سمند را مخدوش کرده بودند.
دولتخواه اضافه کرد: سارقان حتی کوچکترین سرنخی از خود برجای نگذاشته بودند، اما کارآگاهان همچنان به تحقیقات خود ادامه میدادند تا اینکه چند روز پس از اولین شکایت مأموران پلیس آگاهی متوجه شدند دو پسر جوان وقتی قصد داشتند در محله اکباتان گوشی خانم جوانی را سرقت کنند توسط مردم و مأموان کلانتری محاصره و دستگیر شده اند.
وی افزود:در همان بازجوییهای اولیه مشخص شد دو پسرجوان به نام پرویز و امید همان سارقانی هستند که از مدتی قبل با خودروی سمند نقرهای رنگ خود اقدام به گوشی قاپی کرده بودند. هرچند پرویز و امید هرگونه دخالت خود در جریان سرقت گوشیها را گردن نمیگرفتند، اما در ادامه وقتی تحت بازجویی کارشناسانه قرار گرفتند به ناچار لب به اعتراف گشودند و پرده از راز سرقتهایی که با همدیگر انجام داده بودند برداشتند.
گفتگو با متهمان
پدرم هوایم را نداشت سارق شدم
پدرم هوایم را نداشت، پول بیشتر میخواستم تا مراسم عروسی ام را با شکوهتر برگزار کنم به همین خاطر دست به سرقت زدم. اینها را امید میگوید، پسری تازه قدم به ۲۳ سالگی گذاشته و به گفته خودش اولین بار است که پایش به اداره آگاهی باز شده. حالا او دو هفته مانده به مراسم عروسی اش به خاطر سرقت بیش از ده گوشی که با هم دستی دوستش انجام داده دستگیر شده. در ادامه گفت و گوی خبرنگار میزان با این سارق جوان را میخوانید.
از ماجرای آغاز سرقت هایتان بگو، چه طور شد که تصمیم گرفتی دست به سرقت بزنی؟
قبلا در بنگاه املاک پدرم کار میکردم، اما درآمدم خوب نبود و از طرفی عروسی ام نیز نزدیک بود.به همین خاطر با دوستم پرویز تصمیم گرفتیم سرقت گوشی را انجام بدهیم. شاید از این راه پولی دربیاوریم.
در بنگاه پدرت چقدر درآمد داشتی؟
کمیسیون میگرفتم، اما تقریبا بین سه تا چهار میلیون
یعنی چهار میلیون تومان کفاف زندگی ات را نمیداد؟
اشتباه کردم، طمع کردم. فکر میکردم با سرقت گوشی و فروش آنها میتوانم زندگی بهتری برای همسرم بسازم.
الان نامزدت میداند که دستگیر شده ای؟
بله
فکر میکنی در زندگی پای فردی مثل تو سابقه دار است میماند؟
نمیدانم.
مسئولیت تو در سرقتها چه بود؟
من راننده بودم. پرویز گوشیها را سرقت میکرد.
ماشی برای کدام از شما بود؟
برای من بود.
گوشیها را کجا و به چه قیمتی میفروختید؟
در شیطان بازار یا همان بازار سیاه. بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان
چند سرقت انجام دادید؟
نمیدانم فکر میکنم حدود ۱۰ گوشی
با پرویز چه طور آشنا شدی؟
سه ماه پیش بود که برادرش برای اجاره خانه به بنگاه ما آمد. آنجا بود که با هم آشنا شدیم.
فکر اولیه سرقت به ذهن کدامتان خطور کرد؟
هر دونفرمان. یک بار در قهوه خانه نشسته بودیم و از بی پولی میگفتیم، یک باره فکر سرقت به ذهنمان رسید و تصمیم گرفتیم دست به سرقت بزنیم.
مجبور بودم سرقت کنم، اما اشتباه کردم
پرویز ۲۶ ساله دومین عضو باند سارقان گوشی تلفن همراه است. حالا که دستگیر شده ابراز پیشمانی میکند و بارها در صحبت هایش با او این جمله را از او شنیدم. «کاش به همان کار کارگری ادامه میدادم.»
در ادامه گفت وگوی خبرنگار میزان با پرویز را بخوانید.
وظیفه ات در سرقت چه بود؟
من آدم چابکی هستم به همین خاطر گوشی قاپیدن کار من بود. در خیابانها گشت میزدیم وقتی یک نفر را که گوشی در دست داشت میدیدم چند متری او را دنبال میکردیم و در یک محل خلوت من از ماشین پیاده میشدم با یک حرکت سریع گوشی اش را میقاپیدم. امید ماشین را چند متر جلوتر پارک میکرد و در را برایم باز میگذاشت. به محض سرقت گوشی سوار ماشین میشدم و او هم گازش را میگرفت و میرفت.
چه طور شد که دستگیر شدید؟
آخرین بار وقتی میخواستم گوشی یک زن جوان را سرقت کنم او شروع کرد به فریاد زدن و مردم هم روی سرمان ریختند و پلس آمد و دستگیر شدیم.
تا حالا شده بود که کسی مقاومت کرده باشد و برای اینکه گوشی اش را سرقت کنی او را کتک زده باشی و مجروحش کرده باشی؟
نه، ما حتی چاقو هم همراه خودمان نداشتیم، آنقدر قاپیدن را سریع انجام میدادم که کار به درگیری نمیرسید. آخرین بار هم شانس نیاوردیم و مردم زیاد بودند.
چه زمانهایی را برای سرقت انتخاب میکردید؟
بین ۵ عصر تا هشت شب
چرا تصمیم گرفتی دست به سرقت بزنی؟
کارگر یک رستوران بودم، هرچه درآمد داشتم خرج رفت و آمدم میشد. از بی پولی خسته شده بودم.
این نحوه سرقت گوشی را از کجا آموخته بودی؟
چند باری در فضای مجازی دیده بودم که سارقان چه طور گوشی مردم را سرقت میکنند. بقیه کار هم استعداد خودم بود.
پس به نظرت سرقت استعداد میخواهد؟
بله هم استعداد میخواهد و هم شانس
اعتیاد داری؟
نه قبلا شیشه مصرف میکردم، اما الان چند ماهی میشود که پاک هستم، حتی سیگار هم نمیکشم.
الان میدانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟
میروم زندان. امیدوارم بتوانم رضایت شاکیان رابگیرم. اما اگر آزاد شوم دوباره به همان کارگری روی میآورم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *