باخت سنگین واشنگتن در رینگ منطقه/ جریانهای خطرناک و عمل انقلابی/ آسیب های جدی طرح تکراری استانی شدن انتخابات
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، چگونه پمپئو را مأیوس کنیم؟، خواب پمپئو در ورشو تعبیر نمیشود، جشنواره عمار به مثابه یک مشرب فکری، دور زدن اتحاد، خیز ایتالیا به سوریه پسا جنگ، صنعت افسارگسیخته خودروسازی، بلاتکلیفی بودجه در پیچوخم توسعه، باخت سنگین واشنگتن در رینگ منطقه، جریانهای خطرناک و عمل انقلابی، آسیب های جدی طرح تکراری استانی شدن انتخابات، از جمله عناوین یادداشتها و سرمقالههای امروز روزنامههای کشور هستند.
یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «باخت سنگین واشنگتن در رینگ منطقه» منتشر شده و در آن چنین آمده است: «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا دوشنبه شب هفته گذشته، پیش از سفر به منطقه در حساب کاربری خود در توئیتر، چند خطی از اهداف این دوره گردی جدید نوشت و مدعی شد: «به خاورمیانه میروم تا این پیام روشن را به دوستان و شرکایمان ارسال کنم که آمریکا متعهد به منطقه، متعهد به شکست داعش و متعهد به مقابله با فعالیتهای بیثبات کننده ایران است. خروج نیروهای این کشور از سوریه یک تغییر تاکتیک است و به معنی تغییر تعهد واشنگتن به نابودی داعش و مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه نیست.» افزون بر این، وی بناست در لهستان در نشستی ضدایرانی شرکت کند و با حضور جماعتی که آنها هم ضرب شست ایران اسلامی را چشیدهاند، حداکثر به ایراد سخنرانی و صدور یک بیانیه برای عقده گشایی بپردازد. در این خصوص، نکاتی حائز توجه هستند که نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت.
۱. کار آمریکا شبیه عربده کشی کسی است که در دعوا کتک مفصلی خورده و حالا که میبیند زورش نمیرسد و او را از حریف جدا کردهاند، از دور فریاد و خط و نشان میکشد. این اتفاق ثابت میکند که آمریکا، شیر بی یال و دمی است که نمیتواند به تنهایی حریف ایران اسلامی باشد، به دنبال یارکشی است و کشوری که به قول خودش ابرقدرت و چهار دهه است که انقلاب اسلامی را تحت شدیدترین فشارها قرار داده، اکنون در برابر ما کم آورده است.
۲. پمپئو فرار از سوریه را «تغییر تاکتیک» نامگذاری کرده و از این طریق خواسته تا به شرکای منطقهای خود دلگرمی بدهد، اما واقعیت این است که آمریکا قافیه را در سوریه باخته و لفاظی و نطاقی، چیزی از برد شیرین محور مقاومت و باخت سنگین واشنگتن در رینگ منطقه کم نمیکند. این چه تاکتیکی است که بر مبنای آن، بعد از هشت سال موش دواندن و سپس دخالت مستقیم نظامی، همه نیروهای پنتاگون باید از سوریه خارج شوند و برای رد گم کردن عنوان شود که ترکیه به جای آمریکا به جنگ با داعش ادامه خواهد داد؟! با ایران که همیشه مخالفید و از اول هم این موضع را اعلام کردهاید؛ تغییر تاکتیک شما این است که جا برای ترکیه باز کنید، بروید و علیه ایران توئیت بزنید؟!
فرض را بر این هم بگیریم که این نوعی تغییر تاکتیک است، از کی تا به حال کسانی که خود در ترویج تروریسم تکفیری با سعودیها گاوبندی کردهاند، ادعای مبارزه با آن را دارند؟ تروریسم را خودتان به وجود آوردهاید و حالا که میبینید تو دهنی خوردهاید و از عهده هزینههای نظامی و حیثیتی آن بر نمیآیید، جان خود را برداشته و کار را به بازیگرانی سپردهاید که نزدیک بود در پی یک کودتای چندساعته، از حاکمیت ساقط شوند!
۳. بخشی از این تغییر تاکتیک کاریکاتوری، در لهستان کلید خواهد خورد و کاخ سفید در ادامه سناریوی مضحک ناتوی عربی، به دنبال ائتلافی ضدایرانی با مشارکت عریانتر اروپاییهاست. این نشست کذایی هم یادآور جلسه «گروه دوستان سوریه» است که ۸۵ کشور به دنبال رسیدن به سراب سرنگونی نظام سوریه شتابان در پی آمریکا دویدند. معلوم نیست اینها چه دوستانی هستند که حداقل از سه سال پیش به این سو، حتی از یکدیگر یاد هم نمیکنند و قول و قسمشان برای برکناری رئیس جمهور قانونی سوریه چنان آب رفته که کسی نمیداند اکنون کجا هستند؟! خنده دارتر اینکه برخی از آنها که همیشه برای مردم مظلوم سوریه گریبان میدریدند و خود را دوست آنها جا زده بودند، حالا برای افتتاح سفارت خانههای خود در دمشق، از یکدیگر سبقت میگیرند و به دنبال بازگرداندن کرسی سوریه در اتحادیه عرب هستند.
۴. پمپئو در تشریح نشست لهستان گفته که «این کشورها با هدف تمرکز بر ثبات خاورمیانه، صلح، آزادی و امنیت در این منطقه گرد هم خواهند آمد و حصول اطمینان از اینکه ایران تأثیر کارشکنانهای ندارد، یک رکن مهم این نشست است»!
این در حالی است که بدون هیچ چک و چانهای، این جمهوری اسلامی است که تعیین کننده معادلات منطقه بوده و موضعی که ما از هشت سال پیش در قبال سوریه و بعدها در مورد عراق و یمن گرفتیم، اکنون در حال رخ دادن است. اوبامای مؤدب و تیم تروریست پرورش سخن از ۴ دهه مبارزه برای نابودی داعش به میان میآوردند، ولی حرفی که جمهوری اسلامی در ابتدا مطرح کرد، در آخر کار به آن رسیدند و شیر فهم شدند که هر چه ایران بگوید همان میشود.
۵. از نظر اقتصادی هم گوش کردن به آنچه انقلاب اسلامی حکم میکند، صد در صد به نفع مستاجران کاسبکار و زرسالار کاخ سفید است. اگر هشت سال پیش رویکرد قاطع ایران اسلامی را جدی گرفته بودند، هم آبرویشان نمیرفت که بخواهند مفتضحانه فرار کنند و هم به قول ترامپ، ۷ هزار میلیارد دلار بالای هیچ هزینه نمیکردند. البته به مصداق اینکه «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است»، الان هم برد کردهاند که از سوریه در حال گریز هستند، چون اگر میماندند، بی تردید ویتنام شماره ۲ برایشان رقم میخورد. ارتش سوریه با کمک نیروهای همردیف چنان روحیه گرفته است که عن قریب و پس از پاکسازی ادلب، اهداف آمریکایی تبدیل به یک سیبل ثابت و دلچسب برای آنها تبدیل میشوند و هر روز باید جنازه سربازانشان را از بیابانهای سوریه جمع کنند که خوراک سگها و شغالها نشود.
۶. بسیاری از کشورها هم دیگر حاضر نیستند که جدول خواستههای متقاطع واشنگتن را پر کنند و منافع خود را بخاطر آمریکا و رژیم صهیونیستی به خطر اندازند. همینکه کشورهای منطقه و برخی دولتهای اروپایی راه «تعامل» را به جای «تقابل» با دولت مشروع و قانونی سوریه برگزیدهاند، نشان میدهد که حنای کاخ سفید دیگر برای آنها رنگی ندارد و به دنبال تأمین منافع خود هستند.
۷. پمپئو وقیحانه روسیه و ایران را «مجریان شرور خاورمیانه» خواند! و گفته است که «امیدواریم آنها را همراه با حکومت و همه طرفهای ذینفع در آنجا (سوریه) بر سر میز مذاکره بیاوریم تا درباره شکل ساختاری که سوریه پس از یک جنگ داخلی باید داشته باشد، گفتگو کنند.» اولاً که به فرموده امام راحل (ره) اگر رفراندوم کنند که منفورترین و شرورترین کشور دنیا کدام است، بدون شک آمریکا از دل نتایج آن بیرون خواهد آمد و کسی تردیدی ندارد که آمریکا در حال حاضر شرورترین دولت در جهان به شمار میرود، ثانیاً همین اظهار نظر رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا از ناامیدی کامل واشنگتن برای نقش آفرینی در آینده سیاسی سوریه نشان دارد، چراکه پشتوانه گفتگوی سیاسی، پیروزی نظامی است که واشنگتن اکنون در هیچ کدام از آنها ابداً حرفی برای گفتن ندارد. بنابراین، نشست ورشوی لهستان نیز به این علت که منطبق بر واقعگرایی نیست مانند سایر راهکارهای آمریکایی برای غرب آسیا شکست خواهد خورد.
طرفه آنکه آمریکاییها بهشدت نگران این مسئله هستند که خروج آنها در سوریه، بهپای ضعف آنها نوشته نشود، اما حقیقت این است که تفسیر و تعبیری جز این نمیتوان داشت چراکه دیر یا زود، این نیروهای مقاومت هستند که کنترل مرزهای عراق و سوریه و بلکه تمام منطقه را به دست خواهند گرفت و نسخه کامل متجاوزان اشغالگر را خواهند پیچید.
یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «جریانهای خطرناک و عمل انقلابی!» منتشر شده و در آن آمده است: رهبر معظم انقلاب در فرازی از سخنان خویش در هفته گذشته با خطاب قرار دادن مسئولان دولتی برای مهار گرانیها و توجه به اقشار ضعیف جامعه در مقابل فشارهای دشمن که بر مسائل معیشتی مردم تمرکز کرده است، از مسئولان گلایه کردند که «چرا با وجود تذکرات مکرر، جریانها و افرادی ظالمانه منابع کشور را میبلعند و با دلالبازی و انحصارطلبی در تجارت و کارشکنی در راه تقویت تولید داخلی مانع پیشرفت کشور میشوند». قبلا نیز پس از آشفتگی بازار ارز بهدنبال اختصاص ارز ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی که به ارز جهانگیری مشهور شد، رهبرمعظم انقلاب با بیان اینکه «هجده میلیارد دلار ارز بر اثر بعضی از بیتدبیریها و بیتوجّهیها دست افراد سوءاستفادهچی و قاچاقچی و مفسد اقتصادی افتاد»، تذکر داده بودند «وقتی ارز و سکه بهصورت غلط تقسیم میکنند، دنبال کسی «میگیرد» میگردیم درحالیکه تقصیر عمده متوجّه آن کسی است که «داده»؛ او را باید دنبال کرد.»
خطاب و عتاب هفته گذشته رهبری به مسئولان همزمان شده با بررسی بودجه در مجلس و سخنان رئیس سازمان برنامه و بودجه مبنی براینکه ۹۳۴ هزار میلیارد تومان یارانههای پرداختی پنهان است که بخش مهم آن به شرکتهای دولتی اختصاص دارد و معلوم نیست چگونه هزینه میشود و در لایحه بودجه هم ذکر نمیشود. از سوی دیگر از میزان افرایش ۴۰۰ هزار میلیاردی بودجه ۹۸، ۳۰۰ هزارمیلیارد تومان فقط مربوط به افزایش بودجه شرکتهای دولتی است که میزان آن به هزار و ۲۷۴ هزار میلیارد تومان رسیده و در سالهای اخیر هیچگاه در مجلس مورد بررسی قرار نگرفته است. همچنین بهگفته رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس «حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان مابهالتفاوت به کالاهای اساسی پرداخت میشود که از این میزان ۲۰ تا ۳۰ درصد به دست مردم میرسد و ۷۰ درصد رانت است»!
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «آسیبهای جدی طرح تکراری استانی شدن انتخابات» چنین آورده است: اولین و شاید مهمترین ایراد این طرح این است که در این سبک از انتخابات، تنها افرادی قادر به پیروزی در انتخابات هستند که در کل استان شناخته شده و اصطلاحاً «چهره» باشند وبه نظر میرسد این ممکن نیست مگر با صرف هزینههای کلان از سوی فرد یا احتمالاً خدای ناکرده متصل شدن آنها به باندهای قدرت و ثروت و تشدید لابیهای سیاسی برای حضور در فهرستهای انتخاباتی.
به عبارت دیگر اگر در شرایط فعلی یک فرد غیرمطرح و گمنام و البته توانمند میتواند از دل یک حوزه انتخابیه کوچک به مجلس راه یابد و زبان گویای مردم منطقه خود باشد، با اجرایی شدن این طرح تنها افرادی که در شهرهای بزرگ استان مطرح باشند به بهارستان راه مییابند و به همین دلیل به تدریج ارتباط مردم با منتخبان خود و در نهایت با حاکمیت کم و کمتر میشود. قطع رشته ارتباط مردم با بدنه حاکمیت که امروزه از طریق وکلای ملت در مجلس انجام میشود، خطرناکترین اتفاقی است که برای یک نظام مردمی میتواند رخ دهد. آسیب بعدی این طرح، کاهش مشارکت در انتخابات است؛ با کاهش احتمال پیروزی یک فرد در «استان» افراد کمتری در شهرها و روستاهای کوچک و دورافتاده متقاضی شرکت در انتخابات میشوند وبه تبع با فروکش کردن گرمای تنور انتخابات، مشارکت کلی نیز تنزل مییابد، مشارکتی که اکنون و در فضای تهدیدهای مستمر و پررنگ خارجی علیه کشورمان یکی از مهمترین مولفههای ثبات و مردمی بودن حکومت است.
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود با عنوان «چگونه پمپئو را مأیوس کنیم؟» آورده است: سخنرانی وزیر امور خارجه امریکا در قاهره، عقبگردی از سیاستهای واقعبینانهتر دولت پیشین امریکا در مواجهه با مسأله ایران بود. محور تلاشهای پمپئو، تشویق کشورهای عربی به کنار گذاشتن اختلافات و اتحاد در برابر ایران و شاید تسریع در برپایی ناتوی عربی است. امریکا تلویحاً از کشورهای عربی میخواهد بهای تهدیدی را بپردازند که ایران در وهله اول برای اسرائیل ایجاد کرده است.
بعید است که کشورهای عرب بخواهند خود را قربانی اسرائیل کنند. آنها دلایل بیشتری نیز در دست دارند که چرا نباید به اتحاد مطلوب پمپئو علیه ایران ملحق شوند. به رغم همه تبلیغات ضد ایرانی که سعی در بازنمایی ایران به صورت هیولایی داشته که قصد بلعیدن همسایگانش را دارد، کشورهای عربی همچنان به یک اندازه ایران را تهدیدی علیه خود نمیدانند. اتحادی که این واقعیت را نادیده بگیرد، در معرض این خطر است که نه قدرت و وحدت بلکه ضعف و تشتت میان آنها را نمایندگی کند. کشورهای عربی از این موضوع نیز واهمه دارند که با تشکیل چنین اتحادی، بیش از امروز در سایه عربستان سعودی قرار بگیرند و سرنوشتشان را به دلایل غیرضروری به تصمیمات ریاض پیوند بزنند. آخرین باری که آنها مرکزیت عربستان را در این تصمیمگیریها پذیرفتند، از دست رفتن اعتبار آنها در ائتلاف علیه دولت سوریه و جنگ یمن را به همراه داشت. همچنین آنها نگرانند که با وارد شدن به این اتحاد، دشمنی ایران را علیه خود تحریک کرده و محیط امنیتی بدتری را خلق کنند. کشورهای عربی کوچکتر باید نگران برخورد نظامی ایران و عربستان و کشیده شدن ناخواسته به میدان جنگ این دو قدرت بزرگ هم باشند. در چنین جنگ احتمالی، کشورهای کوچکتر نخستین قربانیان آن خواهند بود. در طرف دیگر این کشورهای ضعیفتر نمیتوانند مطمئن باشند که در صورت وقوع جنگ با ایران از سوی سایر کشورهای عضو اتحاد، به حال خود رها نخواهند شد. قدرتهای بزرگتر عربی نمیتوانند از این نگرانی هم چشمپوشی کنند که با وارد شدن در اتحاد نظامی علیه ایران، موجب سوء محاسبه برای کشورهای کوچکتر شده و با ایجاد اعتماد کاذب به حمایت متحدان قویتر، ریسک برخورد نظامی آنها با ایران را افزایش دهند.
روزنامه آرمان امروز در یادداشت امروز با عنوان «خواب پمپئو در ورشو تعبیر نمیشود» آورده است: اجلاس مورد ادعای مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که قرار است در یک ماه آینده در ورشو، پایتخت لهستان برگزار شود، نشانه شکست سیاستهای آمریکا برای انزوای ایران به شمار میرود. از آنجایی که سیاستهای آمریکا در سوریه، عراق، یمن و لبنان شکست خورده و همچنین هزینههای سیاسی آمریکا برای پشتیبانی از دو رژیم عربستان و صهیونیستی توام با هزینههای سنگینی بوده لذا آمریکا نتوانسته از رهگذر تشکیل یک ناتوی عبری-عربی ایران را در انزوا قرار دهد.
از سوی دیگر شکست تحریمهای اخیر دونالد ترامپ علیه ایران و عقبنشینی ناگهانی نیروهای تفنگدار دریایی آمریکا از شرق سوریه به افزایش نفوذ ایران در منطقه کمک کرده. به نظر میرسد مجموعه این عوامل موجب شده که رژیمهای مرتجع عربی مانند عربستان، امارات و بحرین نسبت به سیاستهای آمریکا در خاورمیانه بهویژه در سیاستهای مربوط به انزوای ایران دچار تردید شوند، لذا آمریکا در نظر دارد از رهگذر تشکیل یک ائتلاف جهانی، ایران را دچار انزوای بینالمللی کند. از سوی دیگر با توجه به اینکه اکنون زمینه برقراری رابطه سیاسی بین رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس فراهم شده، لذا آمریکا تلاش دارد تا در سال ۲۰۱۹ رابطه اسرائیل با رژیمهای مرتجع عرب را علنی سازد. اما رخدادهای منطقه نشان داد که کنفرانس آینده آمریکا در لهستان که همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود، خروجی قابل قبولی به همراه نخواهد داشت. بسیاری از کشورهای بزرگ اروپایی تمایلی برای شرکت در این کنفرانس از خود نشان نمیدهند و پیشبینی میشود که این کنفرانس در سطح بسیار پایینی برگزار شود و نتیجه مورد انتظار دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از این کنفرانس حاصل نخواهد شد.
روزنامه فرهیختگان در یادداشت امروز با عنوان «جشنواره عمار به مثابه یک مشرب فکری» آورده است: نوشتن درباره رویش مهمی، چون جشنواره عمار سهل و ممتنع است. جشنوارهای که همزاد و همراه جبهه فکری- فرهنگی انقلاب و مولود فضای پسا ۸۸ است، آنقدر در این سالها خوش درخشیده که گفتن از ظرفیتهایش تکرار مکررات است، پس گفتن از آن هم سخت است و هم سهل؛ لذا دوستان عماری این یادداشت را نه بهعنوان یک نقدنامه بلکه به چشم یک خدا قوت ببینند.
عمار مهم است؛ چون منشا و مبدأش فریادی بود اعتراضی؛ فریادی بود که میگفت: آنچه در عرصه سینمای ایران میگذرد بازنمای دقیقی از همه ایران نیست و این حرف درستی بود؛ حرفی بود که در فضای آن سالها در عرصههای اجتماعی، سیاسی هم قابل تعمیم بود. اعتراضی بود که بگوید همه ایران تهران نیست و همه تهران هم شمیران. عمار با این ایده نضج گرفت و در این سالها پر و بال یافت و چترش را وسیعتر کرد. عمار یک تفکر بود که خواسته یا ناخواسته، اثر مهمی بر پیرامون خود گذاشت.
روزنامه صبح نو در یادداشت امروز با عنوان «دور زدن اتحاد» آورده است: تجربه براندازان در تشجیع گروههایی از مردم و ایجاد صحنهگردانیهای خیابانی در شهرهای کوچک و بزرگ، با شکست مواجه شده است و این در شرایطی است که گرفتاریهای معیشتی و تعطیلی واحدهای تولیدی و شبکههای خدماتی، چندان سامانی نگرفته است. این بدان معنا نیست که براندازان به سرپرستی آمریکا از اقدامات خود دست کشیدهاند؛ چه اینکه آنها در کمیناند تا از هر بهانهای برای فتنهانگیزی استفاده کنند، اما به نظر میرسد که سناریوهای دیگری در دست اجراست.
مهمترین سرفصل، افزایش فشارهای اقتصادی خارجی است؛ چیزی که با تشدید تحریمها و ناکارآمدبودن مسیر اروپایی، مراحل اجرایی شدنش را طی میکند. نتیجه این اقدام، ایجاد شکنندگی در اتحاد ملی است که متأسفانه بخش تندروی جریان اصلاحطلب نیز -که خود در به وجود آمدن وضع کنونی و سرکار آمدن دولت مستقر، نقش محوری داشته- با اعلام راهبردهای منفعلانه و ضدمنافع ملی، مرتباً آن را تعقیب میکند؛ دست کشیدن از سیاست منطقهای پیروز ایران و متناظر با آن، محدودکردن توان دفاعی، دو گفتاری است که به صورتهای مختلف مطرح شده و از وجود سناریویی خطرناک و احتمالاً هماهنگ خبر میدهد. ناکام بودن در فشار از پایین با هدف به دستگیری قدرت در بالا، راهی است که در داخل و خارج بهطور همزمان تعقیب میشود و هوشیاری نخبگانی و مردمی مهمترین راه عبور از این مرحله خطیر است.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود با عنوان «صنعت افسارگسیخته خودروسازی» چنین آورده است: اگرچه بهرغم وعدههای مسئولین محترم، قیمت دلار در سالجاری چند برابر مدت مشابه سال قبل افزایش یافت و با اینکه مجدداً با کاهش مواجه شد، اما همچنان حدود سه برابر قیمت قبلی خود ثابت باقیمانده است. بااینحال این وضعیت نمیتواند بهانه معقول و منطقی برای افزایش قیمت خودرو توسط خودروسازان کشور باشد.
چراکه اولاً، قیمت خودروهای ایرانی با توجه به کیفیتی که دارند، تقریباً از همان ابتدا بیش از ارزش واقعی قیمتگذاری شده است. ثانیاً مسئولین خودروسازی کشور طی سالهای گذشته با معرفی چند خودروی تولید داخل که از آنها بهعنوان خودرو ملی نامبرده میشد، بارها اعلام کرده بودند که خودروهای مذکور کاملاً بومی و تولید داخل است و در مورد سایر خودروها متناسب با نوع آن بین ۵۰ تا حدود ۹۰ درصد به خودکفایی رسیدهایم.
علاوه براین، ایران ازنظر تأمین مواد اولیه صنعت (مانند فولاد، مس، لاستیک و سایر اقلام) کاملاً خودکفاست و متخصصین و مبتکرین و قطعهسازان نیز بارها اعلام کردهاند که اگر خودروسازان و دولت حمایت کنند، قادرند هر نوع قطعهای را در داخل تولید کنند.
البته گاهی قطعه سازان نیز از موقعیت انحصاری خود برای افزایش قیمتها سوءاستفاده کردهاند و متقابلاً خودروسازان نیز علیرغم اینکه از مزیت پیشفروش خودرو هم بهرهمند هستند، اغلب در پرداخت دیون خود به آنها تأخیر میکنند و از پرداخت بهموقع طلب قطعهسازان اجتناب مینمایند.
درواقع بهاینترتیب خودروسازان هم از مزیت پیشفروش سود میبرند و هم از شرایط تحمیلی به قطعهسازان برای پرداخت دیرهنگام هزینه قطعات خریداریشده منفعت میبرند، البته گاهی مجبورند بخش ناچیزی از این منفعتطلبیها را نیز به مشتریان یا تأمینکنندگان خودپرداخت نمایند.
روزنامه جوان هم در یادداشت امروز خود با موضوع «خیز ایتالیا به سوریه پسا جنگ» آورده است: سرانجام چند ماه پس از جنب و جوش زیرپوستی، وزارت خارجه ایتالیا رسماً اعلام کرد بازگشایی سفارت خود در دمشق را بررسی میکند؛ تحولی که پس از بازگشایی سفارت امارات نه تنها ضربه دیگری به تلاشهای امریکا برای منزوی کردن بشار اسد است بلکه میتواند تأثیر دومینویی بر سایر کشورهای اروپایی بگذارد، حتی اگر بازگشایی سفارت ایتالیا تأثیر مثبتی در غرب ایجاد نکند باعث شکاف در مواضع سیاسی اتحادیه اروپا درباره سوریه خواهد شد.
با شروع بحران و تشدید جنگ در سوریه هرچند خیلی از کشورهای غربی تصمیم گرفتند از مخالفان حمایت کنند، اما ایتالیا هرگز وارد این جریان نشد و با وجود محکومیتهایی که علیه حکومت سوریه ابراز میکرد، اما همواره یک راهحل سیاسی را ترجیح میداد. در واقع رم نسبت به برکناری بشار اسد از طریق زور و جنگ بدگمان بود و هیچگاه از این تلاشها حمایت نکرد. مهمترین دلیل رم، به نظر میرسد ناشی از تجربه لیبی پس از قذافی میشود. پس از اینکه کشورهای غربی در لیبی مداخله نظامی کردند و معمر قذافی را از قدرت پایین کشیدند، لیبی به یک کشور ورشکسته و بدون یک حاکمیت مرکزی قدرتمند و در نتیجه تبدیل به یکی از مهمترین منابع فرار آوارگان به سمت ایتالیا شد. از آن زمان بحران آوارگان فشار زیادی به دولت ایتالیا وارد کرده است و به همین دلیل آنها نمیخواستند شاهد تکرار تجربه لیبی در سوریه باشند.
روزنامه ابتکار هم در یادداشت امروز خود با موضوع «بلاتکلیفی بودجه در پیچوخم توسعه» آورده است: یکی از آسیبهای مزمن نظام بودجهبندی در ایران نگاه بخشی و گسیخته دولت و مجلس به نظام مالی و آلودهشدن به رقابتهای منفی دستگاههای اجرایی است که متاسفانه آثار غیرقابل کنترل و صدمات غیرقابل جبرانی را به اقتصاد کشور وارد میکند.
صورتبندی هزینهها و درآمدتراشی بر اساس آن، اختصاص بودجه به دستگاههای غیررسمی و افزایش مسئلهساز درآمدهای اختصاصی و عدم توجه جدی به مبانی اقتصادی و برنامههای پنجساله توسعه و حداکثری کردن هزینهها، شکنندگی وحشتناکی را بر بودجه کشور و به تبع آن اقتصاد ملی به بار میآورد.
ایراد بس بزرگی هم در فرآیند بررسی بودجه متوجه پارلمان است که کمیسیونهای مجلس و بعضی از نمایندگان خودشان را موظف به اضافهکردن اعتبارات دستگاههای متناظر میدانند و اگر فرصتی هم داشته باشند، سراغ ایجاد ردیف و ارتقای اعتبار ردیفهای شهرستانی میروند. بههرحال حوصلهای برای بحث و بررسی پیرامون فرآیند اثرگذاری متقابل شاخصها و متغیرهای اقتصادی و بودجه باقی نمیماند. در اقتصاد ایران مشکلات بزرگی که بیانگر رشد، توسعه و ترقی است، معلول فراموشکردن وظایف ذاتی دولت و مجلس است.
در بررسیهای لایحه بودجه، هیچوقت نمایندگان پیرامون نقدینگی، پایه پولی و ضریب فزاینده پولی و متغیرهای کلان پولی معطوف به تولید، نگرانی از خود بروز نمیدهند. درخصوص کاهش هزینهها و اختصاص بنیه مالی برای درمان دردهای واقعی تلاش موثر مشاهده نمیگردد؛ و به همین خاطر پیشنهادها و تلاشها و دوندگیها و درگیریها در خدمت اقتصاد ملی نیست. در برنامه سوم توسعه وقتی با اجماع دولت و مجلس، جلوی تامین هزینهها و کسری از طریق چاپ اسکناس و خلق پول پرقدرت گرفته شد، اقدامی درخور ستایش بود. هرچند دولتهای بعدی با تامین مالی از طریق بانکها، آنها را وادار به استقراض از بانک مرکزی کرد و مصیبت دیگری شروع شد.