جهان با سینما زیباتر است/به بهانه روز ملی سینما
خبرگزاری میزان - از عمر جادوی پرده نقرهای، قریب ۱۲۰ سال میگذرد و امروز بربالیدهتر از گذشته، درختی را مانند است که سایهاش به فتح زمین سوزان میرود. از واپسین سالهای قرن ۱۹ تا آغاز قرن ۲۱ سالهای عمر این جوان تازه بالغ شده ۱۲۰ساله است.
آن روز که لویی و آگوست لومیر دو برادر نابغه در زمستان سال ۱۸۹۵ «سینماتوگراف» را اختراع کردند و نخستین تصاویر را از هجوم مردم برای سوار شدن به قطار ثبت کردند، نمیدانستند که چه بهاری را برای جهان یخ زده رقم زدهاند.
گر چه این فرزند و مخلوق دست هنرمند بشر، سالیان بعد با تثبت هنر تدوین سروشکل گرفت، اما اگر این دو برادر نابغه نبودند شاید جهان امروز، جهان دیگری بود.
در اهمیت و تاثیرگذاری سینما همین بس که استالین دیکتاتور شوروی سابق میگوید: «سینما را به من بدهید تا دنیا را فتح کنم.» و در ستایش سینما همین جمله در فیلم «اینجا بدون من» بس که میگوید: «یه هیجانی دارند آدما تو سینما، که تو رو از کثافت زندگی واقعیات جدا میکنن».
برای عاشقان سینما، سینما تنها تماشای فیلم نیست، سینما زندگی است! زندگی با سینما شروع میشود و وقتی پرده کنار رفته، شگفتی جادویی سینما، تسخیرمان میکند!
این شگفتی؛ یکی از مهمترین ابزارهای ارتباطات و تفریحات انسانی است و رسانهای به وسعت گیتی و به تعدد جمعیت بشر است.
این رسانه دیداری و شنیداری با چرخه اقتصادی امروزش، تبدیل به صنعت شده، اما صنعتی است که هنر به کیفیتی در ماهیت آن اثر گذار است که از محبوبترین پدیدههای هستی محسوب میشود، گر چه در جوامع مختلف به شکل متفاوتی تاثیرگذار است.
وابستگی و بلوغ این رسانه، بلاشک مرهوم پیشرفت فناوری است و چنانچه علم به چنین کیفیتی، پیشرفت نکرده بود، امروز این هنر جادویی نیز بزرگانی چون؛ فدریکو فیلینی، پیر پائلو پازولینی، آلفرد هیچکاک، اینگمار برگمن، آکیرو کروساوا و البته عباس کیارستمیها به خود ندیده بود.
حقیقت این است که جهان با آثار این هنرمندان جهان زیباتری است و به واقع جهان با سینما، جهان بهتری است...
۲۱ شهریورماه در ایران به عنوان روز ملی سینما نام گذاری و گرامی داشته میشود. احتمالا نامگذاری روز ملی سینمای ایران باید به مناسبتی چون؛ نخستین نمایش عمومی اولین فیلم ناطق ایرانی «دختر لر» و یا روز کلید خوردن این فیلم و یا حتی روز ورود «سینماتوگراف» به ایران باشد. شاید هم روزی که ابراهیم خان عکاس باشی، نخستین تصاویر را ثبت کرد.
حقیقت این است که سینمای ما بدون هیچ، شان نزولی صاحب روزی به ¬عنوان روز ملی سینما شده است، که نه مبنای آن روز، فیلمبرداری جناب عکاسباشی از «جشن عید گل» است و نه هیچ چیز دیگر.
تا آن¬جا که کتاب «روزشمار سینمای ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه»، نشان میدهد در سال¬های آغازینِ آشنایی و ورود سینما به ایران در شهریورماه هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است؛ نه تولید فیلم داشته¬ایم و نه نمایش فیلم و نه اصولاً هیچ چیز دیگر؛ بنابراین عده¬ای فرض گرفته¬اند که ۲۱ شهریور روز ملی سینمای ایران است، دمشان گرم و سرشان خوش باد.
حقیقت این است که ما در نجیبترین سینمای کره خاکی به تماشای «عقابها» چشم گشودیم و در «کانی مانگا» و «کشتی آنجلیکا» کودکی خود را سپری کردیم. «ناصرالدین شاه آکتور سینما» را نفهمیدیم و سراغ «خانه دوست کجاست؟» را از روی «کاغذ بیخط»، به «شبهای روشن» رساندیم. بزرگ شدیم و «سگ کشی» را حظ بردیم، به «سنتوری» رسیدیم و عاشق شدیم، بیهول و واهمه، آخر «ماهیها هم عاشق میشوند» ...! با «مارمولک» به وسعت دل خندیدیم، با اسکار «جدایی ...» گردن به غرور برافراشتیم و در «قصر شیرین» از سوویدای جان گریستیم! اما «اینجا بدون من» چیز دیگری بود. همه ما در آن بودیم. «اینجا بدون من» همه آنچه از سینما میخواستیم، بود! همه عواطف و احساسات بشری با پرداختی هنرمندانه زیبا، زندگیمان را قاب کرده بود.
یاد بیاورید؛ آن واژگانی که که هنرمندانه و شاعرانه بر سطح سپید کاغذ از قلم «بهرام توکلی» سُرید:
«کسایی که پشت سر هم یه فیلم رو دوبار تماشا میکنن به نظر آدمهای عجیبی میان...، اما این احساسیه که نمیشه به همه توضیحش داد... وقتی هنوز شخصیتهای یه فیلم تو ذهنت زنده ان و دارن نفس میکشن، میتونی روی پرده به چشم هاشون خیره بشی... میتونی باهاشون حرف بزنی... میتونی سرنوشتشون رو تغییر بدی... این طوری میتونی واقعیت رو به شکل خواب و رویا بازسازی کنی... میتونی توی صندلی سینما فرو بری... لحظهای که چراغها خاموش میشه، معجزه اتفاق میافته... درست تو لحظهای که حس میکنی هیچ راهی برای فرار باقی نمونده. مهم فقط اینه که با همه توانت ادامه بدی... همه چی درست از همین جا شروع میشه...»
و پرده در لحظه آخر میافتد.
«فیلم یکصدای جهانی و عمومی است، ما نمیتونیم اون رو در یک فرهنگ خاص، خلاصه کنیم.
فیلم درباره یک انسانه، درباره انسانیت.»
عباس کیارستمی
انتهای پیام/