شکست کدخدا در سوریه/چرا ماکرون درباره جلیقهزردها به ما گزارش نمیدهد؟! /قشونکشی ترامپ به واشنگتن
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، شکست کدخدا در سوریه، چرا ماکرون درباره جلیقهزردها به ما گزارش نمیدهد؟!، قشونکشی ترامپ به واشنگتن، خروج آمریکا از سوریه نه تاکتیکی نه استراتژیک، به گیرندهها گیر ندهیم!، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، تصمیمگیری ترامپ در منطقه پرتگاه، شکستن استخوانهای شیطان در شام، از لیبرالیزم اقتصادی تا حلقه تجریش، از جمله عناوین یادداشتها و سرمقالههای روزنامههای امروز کشور هستند.
یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «شکست کدخدا در سوریه» منتشر شده و در آن چنین آمده است: جنگ هشتساله سوریه با اعلام خروج آمریکا از این کشور روزهای پایانی خود را تجربه میکند. اندکی از انتشار این خبر نگذشته بود که ترامپ در پیامی توییتری مدعی شد که «ما به داعش در سوریه غلبه کردیم. این تنها دلیل من برای ماندن در این کشور در دوران مسئولیتم بود.» «ترزا می»، نخستوزیر انگلیس پس از انتشار این خبر، اصل ادعای مستأجر کاخ سفید را زیر سؤال برد و تصریح کرد که داعش هنوز نفس میکشد و نیاز به نابودی آن همچنان احساس میشود. فرانسویها هم همین موضع را اتخاذ کرده و اعلام کردند که در سوریه باقی خواهند ماند. افزون بر این، رژیم صهیونیستی که ساختار دفاعی پر سر و صدای خود را در جنگ دو روزه اخیر ناکارآمد دیده است، با دستپاچگی واکنش نشان داد و «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر این رژیم در اظهارنظری که زاویهای مهم از دلیل حضور آمریکا در سوریه را نشان میداد اعلام کرد که «پس از این اقدام نیز از خودمان دفاع خواهیم کرد»!
رئیسجمهور آمریکا از زمان تبلیغات انتخاباتیاش در سال ۲۰۱۶ با حضور آمریکا در سوریه مشکل داشت و بارها تأکید کرده بود که «اوباما» و «هیلاری کلینتون» باعث و بانی ظهور داعش هستند. وی سرمایهگذاری دولت اوباما بر روی تکفیریهای داعش را باعث ایجاد انواع و اقسام هزینه برای آمریکا عنوان کرده و در اواخر سال ۲۰۱۷ طی یک تماس تلفنی با ملک سلمان ۴ میلیارد دلار بابت حضور پنتاگون در سوریه از وی باج خواسته بود. علیرغم اینکه رویکرد شخص ترامپ بر ترک نیروهای آمریکایی در سوریه بود، اما حدود سه هفته پیش، «جیمز جفری»، نماینده ویژه وی در امور سوریه طی نشستی خبری در وزارت خارجه آمریکا مدعی شد که نظامیان آمریکایی تا زمان «شکست پایدار داعش، خروج کامل نیروهای تحت فرماندهی ایران از تمام مناطق سوریه و راهحل بازگشتناپذیر سیاسی در سوریه» به حضور در این کشور ادامه میدهند. دراینباره گفتنیهایی هست:
۱. اولین پیامی که جهان و ناظران سیاسی از خروج آمریکا از سوریه دریافت کردهاند، برتری ایران و متحدانش در برابر واشنگتن و ائتلاف خود خوانده کاخ سفید بود؛ همانگونه که سناتور «لیندسی گراهام»، نماینده جمهوریخواه مجلس سنا در واکنش به این تصمیم، آن را «یک پیروزی بزرگ برای ایران و بشار اسد» خوانده بود. نکته عبرتآموز اینکه ایران از ابتدا بر حضور و بقای رئیسجمهور سوریه تأکید داشت، اما در ماههای اول جنگ، آمریکا، غرب، رژیم صهیونیستی و مرتجعین منطقه بالاتفاق خواستار برکناری رئیسجمهور قانونی این کشور شده بودند. زینالعابدین بن علی، رئیسجمهور فراری تونس، ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان، امیر پیشین قطر، اوباما، سارکوزی، اولاند، کلینتون و. ازجمله رهبران و مسئولین بلندپایهای هستند که همه برکنار یا معدوم شدند، ولی بشار اسد همچنان پابرجاست!
۲. بعد از سال ۲۰۰۶ که طرح «خاورمیانه بزرگ» با خاکمال شدن بینی صهیونیستها در جنگ ۳۳ روزه به بنبست خورد، بنا شد که بازوی مقاومت در منطقه از طریق ایجاد ناآرامی و جنگ در سوریه بهاصطلاح قطع و مدل جدید خاورمیانه از این منظر دنبال شود. فرار آمریکا از مهلکه سوریه، حاکی از این واقعیت است که مقاومت، غیرقابل هزیمت بوده و از این ویژگی برخوردار است که با اقتدار میتواند توطئه ابرقدرتها را یکتنه با شکست مواجه کند. علاوه بر این، پیروزی انصار الله در برابر ارتش تا بن دندان مسلح آل سعود و تار و مار شدن داعشیها در عراق، تیم استراتژیست کاخ سفید را به این جمعبندی رساند که پس از فیصله یافتن جنگ یمن، تمرکز مقاومت بر اخراج همه نخالههای خارجی و تروریستهای دستپرورده آنها از غرب آسیا خواهد بود، لذا با این خروج، بهنوعی از فضاحت بیشتر و روبهرو شدن با باتلاقی شبیه عراق و ویتنام، آبرومندانه گریختند.
۳. این رویداد مهم منطقهای با گاوبندی آمریکا با ترکیه بر سر مختومه کردن پرونده قتل جمال خاشقجی هم قطعاً مرتبط است. آنکارا از پوشش رسانهای و حمایت گسترده از کودتای نافرجام توسط امارات و عربستان عصبانی است و از ماجرای قتل خاشقجی برای تحتفشار قرار دادن آل سعود و تلافی آن ماجرا، بهترین بهره را برد. ترکها بدون عجله و گام به گام، سعودیها را در بنبست قرار دادند و طشت رسوایی آنها را در همه دنیا بر زمین انداختند. ترکیه بهخوبی آگاه است که دولت ترامپ حاضر به قربانی کردن گاو شیرده خود نیست و ترامپ، رسماً حساب بن سلمان را از پرونده خاشقجی جدا کرد، لذا با رئیسجمهور آمریکا وارد یک معامله شد که عبارت است از مختومه شدن پرونده قتل خاشقجی و تبرئه محمد بن سلمان در مقابل توقف حمایتهای آمریکا از شبهنظامیان کرد سوری که آنکارا آنها را در امتداد گروه «پ. ک. ک» و تهدیدی برای امنیت ملی خود میداند. بنابراین، باید طی روزهای آینده، شاهد فروکش کردن تب اخبار مرتبط با قتل روزنامهنگار منتقد سعودی باشیم.
۴. عرصه سیاست داخلی آمریکا در حال حاضر، روزهای سختی را برای ترامپ رقمزده است. وی در مسئله برخورد با مهاجرین (جدا کردن والدین از کودکان مهاجر و فوت یکی از آنها به دلیل تشنگی)، پرونده رسوایی فساد اخلاقی و از همه مهمتر، همکاری با روسیه برای پیروزی در انتخابات دو سال پیش که پرونده امنیتی سنگینی برای وی رقمزده، به مخمصه افتاده و تقریباً مطمئن است که بازپرس مولر، بهزودی نسخه وی را خواهد پیچید، به جرم خیانت به کشور محاکمه میشود؛ لذا هیاهو بر سر اینکه آمریکا پس از پیروزی بر داعش از سوریه خارجشده، میتواند به جامعه زخمخورده و هراسان این کشور از تروریسم ساختهوپرداخته رؤسای جمهورشان، آرامشی تصنعی داده و مقبولیتی هرچند گذرا برای عبور ترامپ از شرایط بغرنج داخلی فراهم کند.
۵. جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا که به «سگ دیوانه» ملقب شده، پس از اعلام این خبر از مقام خود استعفا داد. این کنارهگیری تنها به این دلیل نبود بلکه به سبب اعتراض وی به تصمیم ترامپ برای کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان و درنهایت، خروج از این کشور نیز رخ داد. نظیر این اتفاق حدود یک ماه پیش در سرزمینهای اشغالی نیز روی داد و هنگامیکه صهیونیستها در جنگ دو روزه، توان مقابله با مقاومت را ازدستداده و تن به آتشبس دادند، «آویگدور لیبرمن»، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در اعتراض به این عقبنشینی از کابینه ائتلافی نتانیاهو خارج و به این وسیله یک ضربه کاری دیگر نیز به اسرائیل وارد شد.
ازاینرو خروج آمریکا از سوریه، تکرار مدل شکست صهیونیستها در غزه است و تکرار تبعات و نتایج یکسان آن، حاکی از این است که مدل آمریکایی – اسرائیلی در منطقه نهتنها به بدیهیترین دستاوردهایش نرسیده بلکه منافع واشنگتن و امنیت رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی را با چالشها و خطرات بسیار جدی مواجه کرده است.
یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «چرا ماکرون درباره جلیقهزردها به ما گزارش نمیدهد؟» منتشر شده و در آن آمده است: امروز ششمین شنبه جنبش اعتراضی جلیقهزردها در فرانسه به صحنه میآید، جنبشی که به قول ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا «دیگر برای ۶ سنت ارزانتر شدن قیمت سوخت و یا اعتراض به افزایش مالیات نیست، آنها حتی از برکناری ماکرون نیز عبور کردهاند و به یک جنبش اعتراضی علیه نظام سلطه تبدیل شدهاند» و یا به قول «ماتئو سالوینی» معاون نخستوزیر و وزیر کشور ایتالیا «اروپا به سمت غرق شدن پیش میرود، به جلیقه زردها در فرانسه نگاه کنید! بحران مالی در آلمان قدرتمند را ببینید با ظهور این بحرانها چگونه میتوان به آینده اروپا امیدوار بود»! و این نوشته روزنامه فرانسوی نیز خواندنی است؛ «آنچه در فرانسه روی داده اتفاقی گذرا نیست، بلکه جنبشی است که از اعماق برمیخیزد و تمام کشور را در مینوردد.».
واقعیت عریان این است که عمده رسانههای جهان، زیر سیطره امپراتوری رسانهای و اهریمنی نظام سلطهاند و اگرچه از تبادل آزاد اخبار و اطلاعات سخن میگویند، ولی در واقع هرچه که به سود و منفعتشان باشد و بخواهند را با آب و تاب و گرمی منتشر میکنند و هرآنچه را که به ضررشان ببینند و نخواهند، ساکت و سرد رها میکنند و با این کار ذائقه مردمان خود را به گونهای بار آوردهاند که طبق میل آنها دوست داشته باشند و طبق خواست آنها دشمن بدارند درست مثل بردهداری. غیر از این را نیز با مشت و لگد و باتوم و گاز اشکآور جواب میدهند. فرانسه را ببینید. مگر آنها چه میخواهند؟ با این شیوه، خبر مهم آن است که رسانهداران تشخیص دهند و غیر مهم هم آن است که به آن نپردازند و میخواهند مردم جهان را از آن دور نگه دارند، همانگونه که دهها سال همین کار را کردهاند و موفق هم بودهاند، غافل از اینکه امروز هر گوشیِ همراهِ قابلیتدار میتواند اسلحهای علیه دیکتاتوری رسانه صهیونی باشد و هر شهروندِ حقطلبی، میتواند خبرنگاری علیه منافع امپریالیسم باشد که رسالت واقعنمایی را بر عهده میگیرد. مردم کم کم متوجه شدهاند که دوران پشت پرده وپشت دیوار به پایان رسیده است.
روزنامه وطن امروز در یادداشت امروز خود با عنوان «قشونکشی ترامپ به واشنگتن» چنین آورده است: آمریکا پس از گذشت حدود ۷ سال، همچنان قادر به تدوین یک راهبرد منسجم در سوریه نبود و اساسا نمیتوانست به این پرسش پاسخ بدهد که در سوریه چه میکند. در آغاز، آمریکا راهبرد خود را کنار گذاشتن بشار اسد اعلام کرد و پس از حدود ۳ سال اعتراف کرد در این کار شکست خورده است. درست است که آمریکا هرگز به حمایت از تروریستها پایان نداد، ولی این یک حقیقت غیرقابل انکار است که از مقطعی به بعد آمریکا هم به این نتیجه رسید که اسد تنها کسی است که میتواند حداقلی از ثبات را در سوریه ایجاد کند. در این مدت، آمریکا انبوهی از گروههای تروریستی را در سوریه ایجاد کرد که حتی نمیدانست از کدام یک از آنها، تا چه حد و برای انجام کدام ماموریت باید حمایت کند. به همین دلیل، گروههایی که فیالمثل از سوی سیا حمایت میشدند همزمان از جانب پنتاگون در معرض حمله بودند!
آمریکا در انزوای دیپلماتیک سوریه هم شکست خورد. همه کشورهایی که زمانی به تحریک و تشویق آمریکا، با هدف براندازی اسد وارد خاک سوریه شدند اکنون آشکارا و نهان روابط خود را با دمشق از سر گرفتهاند و حتی در اندیشهاند سوریه را مجددا به جلسه اتحادیه عرب دعوت کنند، اما آمریکا به دلیل نوعی فلج راهبردی که گرفتار آن است، همچنان به تکرار جمله احمقانه «اسد باید برود» مشغول است؛ جملهای که خود نیز به آن کمترین اعتقادی ندارد.
از همه مهمتر، آمریکا در هدف اصلی خود یعنی جلوگیری از الحاق کامل و عملیاتی سوریه پساداعش، به محور مقاومت و بیرون راندن ایران و حزبالله از سوریه و ایجاد اطمینان خاطر برای اسرائیل مبنی بر اینکه سوریه یک جبهه جدید ضداسرائیلی نخواهد بود هم سخت ناکام مانده است. آمریکا احتمالا فهمیده بیمعناست که اسد در سوریه بماند و مقاومت از سوریه برود، و در نتیجه تسلیم واقعیتی شده که حداقل از ۴ سال پیش به این طرف، بدیهی مینمود.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «خروج آمریکا از سوریه نه تاکتیکی نه استراتژیک» چنین آورده است: خبر دستور خروج همه نظامیان آمریکایی از سوریه موجی از تعجب و حیرت را در تحلیل گران جهان بهوجود آورد. آمریکاییها که بیش از ۱۵ پایگاه بزرگ و کوچک در سوریه برای خود ساخته بودند، بدون هیچ بحث و پیشینهای از خاک سوریه خارج میشوند.
برای پاسخ به چرایی این تصمیم ناگهانی ترامپ چند فرضیه مطرح شده است. معامله با ترکیه بر سر موضوعاتی مانند خاشقچی و بنسلمان و همچنین کشیش بازداشتی یکی از این فرضیه هاست. به ویژه آن که ترکیه عملیاتی را در شرق فرات و در تقابل با کردهای اسدیاف (گروه مورد حمایت آمریکا) آغاز کرده است.
اما این فرضیه نمیتواند منطقی باشد. اولا از آن لحاظ که ترامپ، به بن سلمان برای تقابل با ایران نیاز دارد، موضوعی که در دوماه گذشته بارها به زبان آورده، حالا آیا میتوان تصور کرد برای حفظ او هدیهای اینچنین ارزشمند به ایران و متحدان مقاومت در منطقه بدهد و نیروهایش را خارج کند؟ ثانیا پس از گزارش سیا طرفهای سیاسی در آمریکا به نقش بنسلمان در ماجرای خاشقچی پیبردهاند و آن را قطعی میشمارند بنابراین تیغ اردوغان در این زمینه کاملا کند شدهاست. ثالثا برخلاف تصور برخی تحلیلگران حضور نظامی آمریکا صرفا مربوط به شمال سوریه نیست، بلکه بزرگترین پایگاه نیروهای آمریکایی -التنف- در جنوب شرق سوریه است. پایگاهی که دارای باندهای طویل برای هواپیماهای سنگین باربری بوده است. پس اگر قرار بر معامله با ترکیه بود، صرفا نیروهای شمالی از سوریه خارج میشدند نه تمامی نیروها.
روزنامه ایران در یادداشت امروز خود با عنوان «نقطه عطف روابط تجاری تهران- آنکارا» آورده است: برگزاری نشست شورای عالی همکاریهای راهبردی و استراتژیک ایران و ترکیه بیان کننده تعریفی جدید از روابط بین تهران و آنکارا است. این شورا که سابقه برگزاری آن به ۵ دوره میرسد و براساس ضرورتها و شناسایی ظرفیتها و پتانسیل گسترش همکاریهای بین دو کشور تشکیل شده، از دو جهت دارای اهمیت است. نخست نشاندهنده اهتمام ایران و ترکیه به گسترش همکاریهای تجاری و بازرگانی است و در مرحله دوم این دو کشور در شرایطی دور جدیدی از روابط و همکاریهای اقتصادی را مورد تأکید قرار میدهند که در ماههای گذشته هر دو به انحایی در تنگناها و فشارهای تحریمی امریکا قرار گرفته بودند. به همین دلیل، اقتضائات و اراده سیاسی ایران و ترکیه همواره بر مدار همکاری قرار داشته و تلاشها بر آن بوده که در سطوح مختلف تجاری و بازرگانی و حتی غیرتجاری و تولیدی و در سطوح راهبردی این نوع نگاه بر مدار گسترش مناسبات قرار بگیرد.
چنین است که در جریان دیدار رؤسای جمهوری ایران و ترکیه در نشست شورای عالی همکاریهای راهبردی و استراتژیک آنچه مورد بحث قرار گرفت افزایش حجم مبادلات تجاری بود. مسألهای که اگرچه مورد تأکید سران هر دو کشور قرار دارد، ولی هنوز تحقق نیافته است. اما بخشی از تأکیدی که بر این موضوع وجود دارد به نوع رویکردی بازمیگردد که تهران و آنکارا نسبت به تجارتهای منطقهای اتخاذ کردهاند. آنگونه که در سخنان اردوغان مطرح شد ترکیه از سیاستهای امریکا مبنی بر تحریم ایران پیروی نخواهد کرد و این امر تأکیدی بر گسترش مبادلات و ارادهای مبتنی بر افزایش تجارت بین ایران و ترکیه است.
روزنامه آرمان امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان «خروج نیروهای آمریکایی از سوریه» آورده است: بار دیگر دونالد ترامپ با اعلام توئیتری خود مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه جهان را غافلگیر کرد. برخی از اعلام این تصمیم خوشحال شده، استقبال کردند، برخی دیگر ناراحت و عصبانی شدند و آن را خیانت به کردها یا خیانت به اهداف ملی آمریکا نامیدند. کردهای ی. پ. گ. سوریه نیز این تصمیم را سپردن کردها به دست ارتش ترکیه و کشتار آنها دانستند.
واکنشها در داخل آمریکا شدید و این تصمیم را راهگشایی به تروریسم داعش معرفی نمودند. نمایندگان مجلس و سنا در صدد تصویب قطعنامهای برآمده اند که دونالد ترامپ را وادار به عقب نشینی از تصمیم خود مبنی بر خروج از سوریه بنمایند. این اقدام دونالد ترامپ با واکنش تند همپیمانان آمریکا هم مواجه شد، زیرا آنها احساس کردند زیر پایشان خالی شده است و اصولا چرا از اول به درخواست آمریکا به سوریه آمده اند؟ فرانسه ابتدا اعلام کرد این تصمیم حساب نشده دونالد ترامپ همپیمانان اروپایی را وادار میسازد خود به امنیت ملیشان بیندیشند؛ و سپس اعلام نمود فرانسه رهبری نیروهای ائتلاف ضدداعش در سوریه را به عهده میگیرد.
روزنامه صبح نو در سرمقاله امروز خود با عنوان «تصمیمگیری ترامپ در منطقه پرتگاه» آورده است: رییسجمهوری آمریکا در تازهترین تصمیم خود دستور خروج نظامیان کشورش از سوریه و افغانستان را صادر کرده و گفته است نمیخواهد پلیس خاورمیانه باشد. آمریکا در خاورمیانه نیروی بیگانهای است که هیچگونه جایگاه اجتماعی یا مطلوبیت راهبردی ندارد. از همینرو سیاست بهکارگیری پایگاههای نظامی گسترده محور اصلی آمریکا برای بقا در منطقه بوده است.
ولی همچنانکه خود ترامپ بارها اعتراف میکند هزینه تریلیون دلاری برای منطقه پرداخته؛ اما نتیجهای حاصل نکرده است، او در توییتش مدعی شده به خانه بازمیگردد و اکنون باید ایران و روسیه با داعش و دیگران، بدون آنها بجنگند. امروز دونالد ترامپ در وضعیت دو راهی قرار گرفته است؛ الگویی که «توماس شلینگ» از آن بهعنوان «تصمیمگیری در منطقه پرتگاه» یاد میکند. تصمیمگیری در پرتگاه منجر به موفقیت راهبردی نمیشود. در چنین شرایطی کشورها یا ناچار به عقبنشینی خواهند بود یا اینکه درگیر منازعات منطقهای از طریق سازوکارهای منطقهای خواهند شد. حال ترامپ تصمیم به عقبنشینی گرفته است؛ تصمیمی که پیش از این نیز در رفتار این کشور سابقه داشته است.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود با عنوان «شکستن استخوانهای شیطان در شام» آورده است: انتشار اخبار مربوط به خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، شوک سنگینی به تروریستهای تکفیری مورد حمایت غرب و بازیگرانی مانند عربستان سعودی وارد کرده است. از سوی دیگر، چنانچه روزنامه گاردین و دیگر منابع غربی گزارش دادهاند، ترامپ دستور خروج هفت هزار نیروی آمریکایی از افغانستان را نیز صادر کرده است. مجموع این موارد منجر به استعفای جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا شده است. از سوی دیگر، چند مقام ارشد پنتاگون نیز طی روزهای آتی از سمت خود کناره گیری خواهند کرد.
واقعیت امر این است که ایالات متحده آمریکا دیگر توان پرداخت هزینههای تصاعدی شکست در سوریه و به طور کلی منطقه را ندارد. "دمشق"، "صنعا" و حتی "کابل" هر یک به نقطه آشکار ساز شکست سیاستهای منطقهای آمریکا تبدیل شده است. در حال حاضر، ترامپ تنها در صدد آن است که هزینههای بالا بردن پرچم سفید شکست در این مناطق را کاهش دهد زیرا او و همراهانش راه چاره دیگری را در این خصوص نمیبینند. بازی خونین و خطرناکی که اوباما در سال ۲۰۱۱ میلادی در سوریه کلید زده بود دارد به پایان میرسد! هر چند توطئههای واشنگتن در منطقه شامات ادامه خواهد داشت، اما خروج نیروهای آمریکایی به معنای برهم ریختن پازلی است که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی از حدود ۷ سال قبل و به صورت مشترک علیه دولت و ملت سوریه و متعاقبا ملتهای منطقه چیده بودند. صورت مسئله در سوریه کاملا مشخص است! رسانههای غربی صراحتا از شکست غرب و ارتجاع عرب در سوریه خبر میدهند. گروههای تکفیری و تروریستی در سوریه هر روزه خود را در موقعیتی سختتر و تنگنایی بیشتر میبینند. روندی که تا نابودی مطلق گروههای تکفیری ادامه خواهد یافت. با خروج نیروهای آمریکایی، ستون فقرات تروریسم تکفیری در سوریه در هم شکسته خواهد شد. موضوعی که به شدت مهرههای متوحش آمریکا مانند محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را نگران ساخته است. اگر سوریه تا دیروز تنها نماد پایداری در برابر دشمنان قسم خورده جبهه مقاومت بود، امروز به صورت همزمان به نماد "پایداری و پیروزی" تبدیل شده است. تصمیم اخیر ترامپ نه یک تصمیم احساسی، بلکه محصول و خروجی ۷ سال ناتوانی و سرانجام شکست آمریکا در سوریه بوده است.
روزنامه جوان هم در یادداشت امروز خود با موضوع «از لیبرالیزم اقتصادی تا حلقه تجریش» آورده است: اینک در شرایطی که غرب بهعنوان زادگاه لیبرالیزم، به بنبست رسیده و مرگ تدریجی این مکتب فریبکار و اغواگر را به نظاره نشسته است، متأسفانه در ایران پیروان نئولیبرالیزم و حلقه تجریش، به بازسازی و احیای تصویری غلط و پرفساد از نئولیبرالیزم پرداختهاند. آنچه امروز از تحرکات نئولیبرالیستها در کشور شاهد هستیم در واقع بدترین نوع کلپتوکراسی (دزدسالاری) و اشرافیگری، رفاهطلبی و ترویج اسلام اموی است. این نوع از کلپتوکراسی (به تعبیر نهجالبلاغه قاسطین یا همان سرمایهداران و مروجان اشرافیت حکومتی) علاوه بر اینکه رانتخواری، آقازادگی، کاخنشینی، اشرافیگری، دست دراز کردن و چپاول ثروت ملی را حق قانونی خود از سفره انقلاب میداند، با زدن لعاب دینی به لیبرالیزم، آشکارا به چپاول و غارت باورها و اعتقادات فرهنگی مردم نیز میپردازد و با فراهم کردن زمینه فروپاشی ادراکی، مسیر سکولاریزه کردن و غربگرایی کشور و نظام را هموار میکند.
نئولیبرالیستهای حلقه تجریش و غربگدایان اشرافی، با تخریب باورها و ایمان مردم و انجام عملیات سنگین روانی، کشور را در برابر بازی شیطانی و برجامی نظام سلطه غرب بازنده و مجبور به عقبنشینی نشان میدهند، در حالی که حقیقت نظام مقدس جمهوری اسلامی با تصویر مخدوش ارائه شده فرسنگها فاصله داشته و به رغم همه موانع، کارشکنیها، محرومیتها، تهدیدها، تحریمها و... نظام موفق به تحقق بسیاری از اهداف پیش گفته شده است.
امروز لیبرالهای داخلی، خواسته یا ناخواسته بهعنوان سربازان و عمله نظام سلطه در کشور عمل و شجره خبیثه لیبرالیزم را در کشور آبیاری میکنند. لیبرالیستها در کشور، بقای خود را در انجام عملیات روانی و غبارآلود کردن فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور دیده و دائماً با برجسته کردن موضوعات و مسائل حاشیهای و فرعی و پهلو دادن به دشمن، سعی میکنند با القای ضرورت پذیرش و تمکین از قواعد و مقررات ظالمانه نظام سلطه غرب، بهعنوان تنها راه خروج از بنبستهای ساختگی، میل و اراده مردم را تسخیر کرده و نظام مقتدر اسلامی را به زانو درآورند.