تاریخ را بخوانیم تا فریب نخوریم/ زمینهسازی برای آگاهیسازی جامعه جهانی از جنایات فرقه منافقین
علی صداقت، مدرس حوزه فلسفه دردانشگاه و حوزه، پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتوگو با خبرگزاری میزان درباره نگاه ایدئولوژیک فرقه جنایتکار منافقین گفت: با نگاهی به تاریخ میتوان از پشت پرده تفکرات فرقه جنایتکار منافقین به خوبی آگاه شد. هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ آن توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیکبین تشکیل شد. این افراد به نوعی از شاخه جوانان نهضت آزادی بودند و شاگردان محمد بازرگان محسوب میشدند.
وی ادامه داد: آنها نیروهای مذهبی بودند که برای مبارزه با رژیم طاغوت به پا خواستند، اما نحوه تشکیلات و چینشهای آنها شکلی متفاوت داشت. آنها برای اینکه جذب نیرو کنند همه افراد علاقهمند به مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی را جذب کردند. این مهم بدون توجه به نگاه مذهبی یا غیرمذهبی و ایدئولوژیک آنها شکل گرفت، بنابراین، آنها که در ابتدا گروهی اسلامگرا بودند، در ادامه راه به گروهی شبه نظامی با گرایشهای چپ کمونیستی تبدیل شدند.
صداقت تاکید کرد: جوانان دهه ۵۰ که در دانشگاهها حضور داشتند، گرایش چپ و کمونیستی، جذابیت ویژهای برایشان داشت؛ در صورتی که این مسیر درست نبود. قبل از این دوره افرادی مانند فداییان اسلام بودند که در مسیر مبارزه با طاقوت حرکتهایی را انجام دادند و فردی مانند نواب صفوی که مذهبی بود به مخالفت با عملکرد شاه پرداخت و به دنبال شکل دادن انقلاب بود.
وی تصریح کرد: جذابیت تلفیق اعتقادات اسلامی در عین پایبندی به مکتب مارکسیسم، به عنوان نقشه راه یک انقلاب، در آن زمان به مذاق برخی افراد خوش آمده بود، زیرا فکر میکردند علاوه بر حفظ دین، اعتقادات چپ را نیز میتوانند دنبال کنند، اما آنان در ادامه ناگزیر شدند تا برای در پیش گرفتن مبارزات خود کمونیسم را انتخاب کنند و دست از اعتقادات اسلامی بردارند، زیرا این دو مقوله هرگز با هم گره زدنی نبود.
صداقت بیان کرد: کسی که مبانی نظری مارکسیسم و کمونیسم را میپذیرفت، عملا مجبور است، برای عملی شدن نقشه راه انقلاب، در همان مسیری که مارکسیسم تعیین کرده بود، راه را ادامه دهد. پس از آنجایی که از همان ابتدا، مبانی نظری آنها متاثر از تفکرات ماتریالیستی بود، کم کم تغییر هویت دادند و در سال ۵۴ تقی شهرام رسما اعلام کرد که سازمان مجاهدین خلق، به اسلام اعتقادی ندارد و یک گروه مارکسیستی است.
وی افزود: فرقه جنایتکار منافقین پس از مدتی دست به حذف برخی از بزرگان و سرکردگان سازمان زد بنابراین مجید شریف واقفی که تاکید ویژهای بر اصول اسلامی داشت را حذف کردند و برای این منظور دست به فجایعی بزرگ زدند. آنها او را کشتند و سوزاندند و قطعه قطعه کردند و هر یک از اعضای بدنش را در بخشی مدفون کردند. در آن زمان مسعود رجوی در رده میانی این گروهک قرار داشت و توسط ساواک دستگیر شد. همه افرادی که در رده بالای سازمان بودند و با رجوی دستگیر شده بودند، اعدام شدند به جز مسعود رجوی، اسناد و مدارک موجود نشان میدهد او به دلیل افشای اطلاعات و اسناد سازمان مجاهدین همچنین همکاری با ساواک اعدام نشد.
آرزوی اصلی رجوی چه بود
این پژوهشگر به تفکرات مسعود رجوی اشاره و بیان کرد: به نظر میرسد مسعود رجوی نسبت به برخی از رهبران هوش بیشتری داشت، زیرا فهمید اکثریت آراء مبارزان مردمی با طاغوت طرفدار اعتقادات اسلامی و بزرگانی همانند امام خمینی (ره) هستند و او را به عنوان رهبر پذیرفتهاند، برای همین تقی شهرام و بهرام آرام را کنار زد و بار دیگر مشی سازمان را اسلام خواند. او هیچ اعتقادی به اسلام نداشت و عقیده و اعتقاد به نقشه راهش را بر اساس مارکسیسم انتخاب کرده بود، اما به ظاهر چیز دیگری را مطرح میکرد، زیرا تلاش داشت تا به قدرت دست یابد.
صداقت به عملکرد عجیب مسعود رجوی اشاره و بیان کرد: مسعود رجوی اعلام کرد که ما مسلمان هستیم و خدا را قبول داریم، اما این الله توضیحاتی خاص و ویژه دارد، چون قرار است بر مبانی فکری ویژهای حرکت کنیم.
وی به تعریف ساده منافق اشاره و بیان کرد: باید تاکید کنم که منافق عموماً در زبان ما معنای مشخصی دارد کسی که در ظاهر مسلمان است و در باطن این امر را قبول ندارد. اما رجوی خود را مسلمان معرفی و خدای جدیدی را تعریف کرده و جهان را استوار بر سه عنصر اراده، ماده و انرژی دانست. تعریفی که آنان از وحی و معاد داشتند چیزی متفاوت و جدید بود. معتقد بودند انقلاب بشررا به سمت خیر و حذف طبقات اجتماعی حرکت میدهد، بنابراین رفاه همان بهشت است و جهنم زمانی است که فئودالها حضور دارند و بر طبقات مردم حکومت میکنند.
صداقت ادامه داد: مسعود رجوی معاد را نادیده گرفت و جهان را صرفاً در همین دنیا در نظر داشت. این حرفها تنها برای قشر خاص جذاب بود. او تعالیم خود را در سال ۱۳۵۸ با سخنرانی و در دانشگاه تهران و در قالب کتاب جدیدش یعنی «تبیین جهان» معرفی کرد.
این پژوهشگر به بخشهایی از کتاب مسعود رجوی اشاره و بیان کرد: در کتاب «تبیین جهان» یک صفحه را اختصاص به تعریف از امامخمینی (ره) داده بود، زیرا فکر میکرد میتواند از انقلاب اسلامی برای خود منافعی را کسب کند. رویکرد فکری این فرقه جنایتکار این بود که هر زمان میدیدند جامعه گرایشی جدید پیدا کرده و ممکن است در آن بخش، منافعی از بعد مقام و منصب وجود داشته باشد به همان سمت گرایش پیدا میکردند.
وی به رویکرد فرقه جنایت کار منافقین بعد از انقلاب اسلامی اشاره و تصریح کرد: آنان حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بر مذهبی بودن خود تاکید داشتند، اما پس از مدتی وقتی متوجه شدند، جایی در انقلاب اسلامی مردم ندارند به دامن غرب و آمریکا پناه بردند.
صداقت در مورد قیامهای مسلحانه فرقه جنایتکار منافقین گفت: قیام مسلحانه اقدامی بود که مسعود رجوی پس از اینکه فهمید قدرتی به او داده نمیشود انتخاب کرد. او ۱۷ هزار نفر از مردم بیگناه را به شهادت رساند، سپس به عراق رفت و به همکاری با ارتش عراق بر ضد ایران جنگ کرد، بدین ترتیب حتی در کشورعراق برای حمایت از صدام کشتارهایی انجام داد؛ در ادامه مهمترین حرکتش را انجام داد و در سال ۶۸ عملیات نظامی بر علیه ایران را برنامه ریزی کرد و نام آن را «فروغ جاویدان» گذاشت.
وی به اسناد موجود در مورد جنایات فرقه منافقین اشاره و بیان کرد: اسناد موجود، شواهد و شاهدان همگی بر این مدعا هستند که مسعود رجوی برای اینکه بتواند به تنهایی به عنوان رهبر فرقه منافقین قدرت به دست بگیرد، سعی کرد تا بسیاری از بالا دستیهای خودش را نابود کند. بدین ترتیب با همکاری مهدی ابریشمچی شرایطی را فراهم کرد تا افراد اصلی سازمان که هنوز از کشور خارج نشده بودند لو بروند و ابریشمچی هم به گونهای عمل کرد که نیروهای امنیتی به خانه تیمی منافقین شک کنند. در این خانه تیمی افرادی همانند موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی و تعداد دیگر بودند که آنها را به کشتن داد.
وی ادامه داد: مسعود رجوی در یک حرکت عجیب زن مهدی ابریشمچی را به همسری پذیرفت و بدون در نظر گرفتن نکات اخلاقی و دینی با او ازدواج کرد. مهدی ابریشمچی نیز در مجلسی همان روز با افتخار بیان کرد «به نام خدا، مسعود و مریم رجوی» که این خود بیانگر نوع تفکر آنها است. مریم رجوی زنی بود که به مسائل شرعی و مذهبی هیچ گونه اعتقادی نداشت و آنها را رعایت نمیکرد. او از مشکلات روانی رنج میبرد و به علت اینکه از افراد رده پایین فرقه بوده در عین حال ایدئولوژی نداشت و صرفاً مقاصد و اهداف مسعود رجوی را به اجرا میگذاشت، انتخاب شد.
صداقت تاکید کرد: با نگاهی به رویکرد و حتی رفتار مسعود و مریم رجوی میتوان دریافت که این افراد از مشکلات روحی و روانی نیز بیبهره نبودند.
این پژوهشگر خط مشی کمونیست را مورد بررسی قرارداد و افزود: چنانچه در تاریخ مطالعهای انجام شود به خوبی دیده میشود، استالین که خود نقشی موثر در شکلگیری کمونیسم داشت. او حدود ۵ میلیون نفر از مردم شوروی کشت و ۹۰ درصد از نزدیکان هم حزبی خود را اعدام کرد. در اخلاق متریالیسم احتمال این وجود داشت که نزدیکان روزی بخواهند در مقابل خط مشی رهبر ایستگی کنند، پس مرگ بهترین گزینه برای آنان محسوب میشود.
صداقت به قبرستان داخل پادگان اشرف اشاره و بیان کرد: به اعتراف بسیاری از کسانی که در داخل پادگان اشرف بودند هرگونه بیاعتمادی و یا شک سبب مرگ اعضا میشد و این افراد توسط خود فرقه منافقین کشته میشدند که چیز عجیبی نبود. اعترافات توسط بسیاری از افرادی که توانستند از فرقه فرار کنند نشان دهند شکنجههای سخت برخی ازاعضای مشکوک از نظر آنان است. شیوه برخورد منافقین با مخالفانشان خصوصاً هم حزبیهایشان که به گفته آنها به شیوه مهندسی نابود میشدند، خود جای بسی تامل و تفکر دارد. چگونه میشود انسان را در ابتدا پوست کند، آن را سوزاند، چشمهای او را از بدن خارج کرد و در انتها او را کشت.
منافقین معادل داعش هستند
وی به سخنان مریم رجوی اشاره و بیان کرد: وقتی به سخنرانیهای این مقام فرقه جنایتکار منافقین توجه میکنیم به نکات قابل توجه دست مییابیم. او تاکید دارد: «ما و داعش از یک مکتب هستیم و قرابت و شباهت بسیار داریم» این کاملاً درست است با گروهکی که داعش صفت انسانها برخورد میکنند باید تدابیری ویژه داشت. ساواک فرقه جنایتکار مجاهدین را برای بدنامی اسلام و انقلاب برپا کرد از این رو بود که امام خمینی (ره) به مخالفت با حرکتهای مسلحانه آنان پرداخت پس از دیداری که برخی اعضای اصلی مجاهدین خلق با رهبر انقلاب اسلامی در نجف داشتند، ایشان تاکید کرد: «مجاهدین گروهی هستند که هیچ اعتقادی به معاد ندارند و مسلمان نیستند مبنای فکری آنان بسیار غلط است. پس امام خمینی (ره) در مقابل آنان ایستاد.
این پژوهشگر به نظام فروپاشیده اخلاقی در فرقه جنایتکار منافقین اشاره و بیان کرد: پس از انتقال اعضا به عراق زوجها ملزم به جدایی از یکدیگر شدند و سازمان فرزندانشان را به اروپا منتقل کرد. بسیاری از آنان دیگر فرزندانشان را ندیدند. سازمان مجاهدین خلق این حرکت را با عنوان انقلاب ایدئولوژیک نامگذاری کرد. افرادی که ۴۵ سال به فرقه جنایت کار منافقین خدمت کردند، فریب خوردگانی هستند که همه چیز خود را برای این تفکر پوچ از دست دادند.
صداقت در مورد مطالعه تاریخ تاکید کرد: لازم است تا همگان خصوصا جوانان و نوجوانان تاریخ را بخوانند تا فریب حرفهای زیبا برخی از فرقهها همانند جنایتکاران منافق را نخورند این افراد تفکرات خطرناکی دارند.
وی ادامه داد: لازم است تا فرقه منافقین را به مردم بشناسانیم و سابقه سیاه آنان را مطرح کنیم. کسانی که با شعار زیبای، آزادی به میان میآیند حتی لحظهای آزادی را برای همگروههای خودشان فراهم نکردند. آنها سالیان سال هم قطاران خود را در پادگان اشرف نگه داشتند و اجازه ترک آنجا را نداشتند، چنین افرادی قطعاً نمیتوانند مسیر درستی را پیش روی سایر افراد بگذارند. پس نباید چشم بسته به تبعیت از آنان پرداخت.
تاثرات ثمر بخش دادگاههای محکومیت جنایات منافقین در عرصه بین الملل
این پژوهشگر در مورد برگزاری دادگاه محکومیت جنایت منافقین تاکید کرد: برگزاری دادگاههای اخیر توسط قوه قضاییه کاری ارزنده است و محاکمه این جنایتکاران سالها به تعویق افتاده بود. برخی این سوال را مطرح کردند که منافقین در داخل ایران نیستند؟ پس برگزاری این دادگاهها چه اثری دارد؟ در پاسخ به این افراد باید گفت، اگر پیش از این محاکمهها شکل گرفته بود، قطعاً امکان بازگرداندن آنها توسط اینترپل زودتر فراهم میشد و اعلان قرمز زودتر مطرح شده بود. بدین ترتیب مجرمانی مانند منافقین که در سایر کشورهای عضو اینترپل هستند مکلف میشدند تا این جنایتکاران را به داخل ایران بازگردانند، آنها طی این سالها آزادانه و بیمحابا اقدام به سخنرانی و مصاحبه برعلیه جمهوری اسلامی میکردند. بدین ترتیب تعهدات اینترپل سبب خواهد شد که علاوه بر محکومیت عملکرد جنایتکاران منافقین در سطح بین الملل این جنایتکاران برای محاکمه به داخل بازگردانده شوند.
صداقت به کتابهای مستند نوشته شده در مورد جنایتهای منافقین اشاره و بیان کرد: کتابهای مستند بسیار خوبی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشته شده که همگی بر اساس اسناد هستند نه تحلیلهای شخصی و کتابهای معتبری هستند. کتاب «خوابگردها» نوشته صفا الدین تبرائیان که به شیوهای علمی و کاملاً مستند به رویکرد منافقین پرداخت همچنین کتاب «تبار ترور» نوشته محمد صادق کوشکی، مروری دارد بر تاریخچه و کارنامه تروریستی سازمان مجاهدین خلق، مطالعه این کتابها به علاقمندان توصیه میشود.
انتهای پیام/