سقوط آزاد آزادی بیان در دانشگاههای آمریکا
خبرگزاری میزان – آزادی بیان در آمریکا در پی اعتراضهای دانشجویی در حمایت از فلسطین و محکومیت جنگ علیه غزه که با سرکوب شدید مواجه شد، به شکلی کمسابقه دچار سقوط آزاد شد؛ سقوط آزادی که از زمان مک کارتی در دهه ۱۹۵۰ و سرکوب خشونتبار اعتراضها به جنگ ویتنام در اواخر دهه ۱۹۶۰ بیسابقه بوده است.
سرکوب خشونتبار اعتراضهای دانشجویی بهویژه در اعتراض به جنگهای خارجی در آمریکا موضوع بیسابقهای نیست؛ در دهههای گذشته نیز کارزارهای سرکوبگرانه مشابهی در دانشگاههای این کشور به راه افتادند، هرچند عمده مقابله با این کارزارها مانند آنچه در مواجهه با اعتراضها به تهاجم آمریکا به عراق و افغانستان رخ داد، بیشتر در حوزه نظارت و عمدتا در محوطه دانشگاهها رخ داد.
اعتراضهای دانشجویی جاری در آمریکا که از چند هفته پیش آغاز شده است، به نوعی یادآور سرکوبهای خشونتباری است که دانشگاههای این کشور در دهه ۱۹۶۰ شاهد آن بودند؛ وجه تشابه مهم برخوردهای خشونتبار با اعتراضهای یاد شده قربانی شدن مداوم آزادی بیان در دانشگاههای آمریکا است.
آمریکا که به شکل ویژهای در دهههای گذشته تلاش کرده تا خود را بهعنوان پرچمدار آزادی بیان در جهان معرفی کند، از زمان جنگ جهانی اول تاکنون همواره تلاش کرده تا ایدههای هژمونیک و برتریطلبی آن زیر سوال نرود و برای این منظور از استراتژی خاصی استفاده کرد که سرکوب را برای حفظ برتری یاد شده مجاز میداند.
این استراتژی در سال ۲۰۰۱ با تصویب قانون میهنپرستی که منجر به تاسیس زندان گوانتانامو، انجام ترورها و شکنجهها و دیگر اقدامهای سرکوبگرانهای که شهروندان و غیرشهروندان را هدف قرار میداد، شد، به اوج رسید.
دانشگاههای آمریکا نیز از قاعده شمول این استراتژی مستثنا نبودهاند؛ به این معنا که آزادی بیان و اقدام آنها تا زمانی از نظر دولت آمریکا مشروعیت دارد که به ایده برتریطلبی این کشور خدشهای وارد نکند.
کارزار گسترده خشونت علیه دانشجویان و استادهای دانشگاه در دانشگاههای مختلف آمریکا در هفت ماه گذشته یعنی از زمان آغاز جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه، گویای اجرای این استراتژی است.
البته این استراتژی پیشتر نیز در همین موضوع اجرا شد؛ در جریان جنگ سال ۲۰۱۴ رژیم صهیونیستی علیه غزه، یکی از استادهای دانشگاه ایلینویز کار خود را به دلیل انتشار پیامی در فضای اجتماعی درباره محکومیت کشتار فلسطینیها از دست داد.
با نگاهی به توضیحات یاد شده مشخص میشود که از نظر آمریکا دانشگاههای این کشور زمانی خوب عمل میکنند که آزادی بیان آنها به مخالفت با ایدههای برتریطلبانه آمریکا منجر نشده و فرهنگ مسلط را تهدید نکند.
این بدان معنا است که دفاع از آزادی بیان در دانشگاههای آمریکا زمانی تضمین میشود که این موضوع مورد آزمایش قرار نگیرد؛ وقتی آزادی بیان در دانشگاههای آمریکا با اعتراضها به بوته آزمایش گذاشته میشوند، سرکوب به اشکال مختلف در داخل دانشگاهها و بیرون از آن رخ میدهد و دانشجویان و استادها را هدف قرار میدهد.
دانشگاه کلمبیا بهعنوان سنگر اصلی اعتراضهای دانشجویی بهویژه در موضوعهای حقوق بشری از این رو به شدت مورد توجه مقامهای آمریکایی قرار دارد، زیرا به زعم آنها تحولات و رویکردهای این دانشگاه میتواند دیگر دانشگاهها را دومینووار وارد جریان اعتراضی کند یا حتی به الگویی برای دانشگاهها در دیگر کشورهای بهاصطلاح حامی آزادی بیان برای اعتراض تبدیل شود.
اعتراض دانشجویان و استادهای دانشگاههای آمریکا به نسلکشی مداوم رژیم صهیونیستی به دهها دانشگاه از جمله دانشگاه نیویورک، ییل، کرنل، هاروارد، پرینستون، امآیتی، دانشگاه اموری، دانشگاه تگزاس در آستین و دانشگاه کالیفرنیا گسترش یافته است و در موارد متعددی به سرکوبها خشونتبار اعتراضها منجر شده است.
تاثیرگذاری غیرقابل انکار دانشگاه کلمبیا بر دیگر دانشگاهها در موضوع اعتراضها، سبب شده تا کنگره، کاخ سفید، تاجران ثروتمند، سازمانهای خصوصی، مدیران عامل شرکتها، مطبوعات محافظهکار و حتی متولیان خود دانشگاه کلمبیا و رئیس آن، اعتراضهای دانشجویان آن را محکوم کنند؛ در همین چارچوب، مقامهای دانشگاه کلمبیا از اداره پلیس نیویورک خواستند تا با حضور در دانشگاه، این اعتراضها را سرکوب کنند.
همین رویه موید این واقعیت است که مقامهای آمریکایی برخلاف عمده دانشجویان دانشگاه کلمبیا به جای مخالفت با نسلکشی از آن حمایت میکنند؛ آنها به جای اینکه با حمایت از دانشگاه کلمبیا مخالفت خود را با آپارتاید و استعمار نشان دهند، از سال ۱۹۴۸ با این روند همدست و همراه شدهاند.
معکوس شدن واقعیت در موضوع مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی در سراسر غرب به حدی پیش رفته که اساسا فلسطینیها مستحق قربانی نسلکشی و آپارتاید شدن، دیده میشوند.
در نتیجه کشورهای غربی، برای حفظ روایت موجود تلاش میکنند تا با افزایش سرکوبها، حمایت از نسلکشی رژیم صهیونیستی را ادامه دهند؛ این وظیفه نه فقط از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از طریق قوانین سرکوبگرانه و نظارت قانونی و غیرقانونی پلیس، بلکه از طریق نظامیسازی بسیار کاملتر نیروهای پلیس در سراسر این کشور انجام شده است.
با در نظر داشتن این واقعیت که اعتراضهای مسالمتآمیز به موضوعهایی مانند مشکلات اقتصادی در آمریکا از سوی مقامهای این کشور غیرخشونتآمیز خوانده و دیده میشوند، ذهنیت کاملا جدیدی درباره سرکوب اعتراضهای مسالمتآمیز در این کشور شکل گرفته است؛ همین امر سبب شد تا پلیس نظامی شده در اعتراضهای مسالمتآمیز مختلف در آمریکا مستقر و وارد عمل شود.
مقامهای آمریکایی در حالی تلاش میکنند اعتراضهای دانشجویی در این کشور را سرکوب کنند که در ۲۵ سال گذشته مخالفتها با نسلکشی و جنایتهای رژیم صهیونیستی از حاشیه به جریان اصلی آمریکا رفته و هنرمندان، دانشمندان، روزنامهنگاران، ... را دربر گرفته است.
در حالی که تا پیش از این نوام چامسکی تنها فرد دانشگاهی یهودی آمریکایی بود که مخالفت خود را با رژیم صهیونیستی نشان میداد و اعلام میکرد و از سوی افکار عمومی بهعنوان تنبیه به حاشیه رانده شده بود، امروز تعداد قابل ملاحظهای از دانشگاهیان و دانشمندان آمریکایی یهودی مخالفت خود را با رژیم صهیونیستی به صراحت اعلام میکنند.
جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه و نسلکشی این رژیم در منطقه یاد شده سبب شده آزادی بیان در آمریکا با سختترین آزمون خود از سال ۱۹۴۵ مواجه شود؛ این در حالی است که شکست آمریکا در این آزمون آغاز شده و به زودی تکمیل میشود.
این یک واقعیت است که آمریکا از این رویداد برای رویهسازی سرکوب اعتراضهای دانشجویی و آزادی بیان بهویژه در دانشگاهها استفاده میکند؛ استفاده از جنگ غزه بهعنوان نقطه ورودی آمریکا جهت عادیسازی سرکوب مخالفان درون دیوارهای دانشگاهها یک رویکرد تاکتیکی و راهبردی است.
انتهای پیام/