پژاک؛ فرقهای تروریستی که خود را حزب میخواند
خبرگزاری میزان - فرقه یک گروه یا سازمان، با دنبالکردن اهدافی بهخصوص، مانند انجمن و حزبهای دیگر است، اما آن خط ممیز که مسیر فرقه را از دیگر گروهها جدا میکند، روابطی است که در اصطلاح با عنوان «روابط فرقهای» معرفی میشود.
این عنوان نوعی از رابطه را تعریف میکند که یک فرد آگاهانه و با استفاده از روشهای خاص، دیگر افراد را به پیروی از خود وادار میکند؛ آنها را بهگونهای هدایت میکند که در تمام تصمیمات به او وابسته باشند و او با اعمال روشهای مختلف به کنترل دیگران پرداخته تا از آنها در راستای اهدافی مخصوص استفاده کند.
فرد مذکور سعی کرده و ادعا میکند در رابطه فرقهای، این آگاهی را از خود برای پیروان ایجاد کند که دارای جایگاه، نبوغ و استعدادی خاص است، دانش ویژهای دارد و هدف بزرگ و ارزشمندی را دنبال میکند(!)
«مارگارت تالر سینگر»، روانشناس، در کتاب «فرقهها در میان ما» این چنین به توصیف سرکردگان فرقهها میپردازد: «سران فرقهها افرادی خود انتصابی و تحمیلگر هستند که ادعا میکنند، دارای ماموریتی خاص بوده و یا دانش ویژهای دارند».
سیاق عملکردهای روسای فرقهها، سیستم اخلاقی دوگانهای است که برای اعضا درنظر میگیرند.
استدلال فرقه برای اتخاذ این روش، همان جمله کلیشهای «هدف، وسیله را توجیه میکند»، است.
برای شناخت یک فرقه، بهترین راه استفاده از تجربیات کسانی است که با این گروهها نشست و برخاست داشتهاند، از نزدیک وقایع را درک کرده و با پوست و استخوان این رابطه فرقهایِ مطرح شده را دیدهاند.
«دموکراسی و حقوق بشر در این گروهها شعار است، طنز تلخ است. ریاست آن نه در انتخابات بلکه از سوی جمیل باییک، دوران کالکان و مراد کاراییلان انتخاب میشوند.» این جملات آکنده از سرخوردگی و درد، جملات فردی است که در یکی از همین فرقهها، سالها زندگی کرده است.
یک عضو سابق پژاک که در سال ۲۰۱۰ میلادی از فرقه پژاک جدا شده است، در باب اوضاع و شرایط دوران همراهیاش با پژاک، میگوید: «آنچه من را اذیت میکرد تبعیض بین انسانها بود، درحالیکه درجه و رتبهای نداشتند؛ رئیس حتی خورد و خوراکش یا کفشهایش فرق میکرد» یا در جای دیگری از گفتوگو به ساختار تحمیلگر این فرقه اشاره میکند: «شما در آنجا حق اعتراض نداری، حق انتقاد شما به نام دموکراسی، چنان وارونه میشود که باورش سخت است».
تنها برداشتی که میتوان با شنیدن این تجربههای تلخ همراه با نفرت داشت، این است که پژاک برخلاف این ادعا که خود را باصطلاح پرچمدار احزاب کُرد میخواند، فرقهای است با پیچیدهترین روابط فرقهای، ریاست خودانتصابی، تحمیلگر و ساختاری خودکامه؛ ساختاری که یکی از اعضای سابق پ.ک.ک در مورد آن مطرح میکند: «دموکراسی در میان آنها حرف و شعاری بیش نیست، آزادی بیان و اندیشه در آن جای ندارد؛ در آنجا شما میتوانی انتقاد کنی، اما چنان محکوم میشوی که خودت پشیمان میشوی که چرا انتقاد کردی».
این صحبتها، کوه یخی است که سر از آب بیرون آورده و در قسمت زیرین خود ماجراهای بهمراتب عجیبتر و هولناکتری را روایت میکند.
بیشتر اعضای این فرقه با وعده دستیابی به موفقیت، پیدا کردن کار، تحصیل و کسب امکانات رفاهی و مادی به عضویت در این فرقه، ترغیب میشود و بعد از مدتی که متوجه دروغین بودن وعدهها میشوند، اقدام به فرار میکنند.
یکی دیگر از افراد نجاتیافته از بند این فرقه که در سال ۲۰۰۸ میلادی جذب و در سال ۲۰۱۱ میلادی فرار کرده، میگوید: «به من وعده کار، مکان و آینده بهتر دادند» و در مورد دلیل جداییاش از فرقه هم بیان میکند که علت آن نداشتن انگیزه سیاسی و پیدا کردن کار بوده است.
اما او در جایی از صحبتهایش راجع به یکی از فرماندهان فرقه پژاک صحبت میکند که جلوهگر همان روحیه خود را برتر دانستن است.
این همان روحیهای است که میخواهد فکر برتربودن سرکرده فرقه را نشان دهد و سند بندگی عضو، در تملک فرقه را ممهور کنند.
با همه اینها پژاک را میتوان گرگی در لباس میش یا فرقهای تروریستی در لباس به گفته سران آن حزب خواند.
انتهای پیام/