نسخه حقوق بشر غربی؛ تناقضها و تحریفها
خبرگزاری میزان – حقوق بشر مفهومی اصیل، ارزشمند و حقوقی است که به صورت جامع حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در برمیگیرد.
این اصل ارزشمند و صلحساز ساخته دست بشر در مسیر تاریخ پر فراز و نشیب خود دچار تحولات و تحریفهایی شده است؛ شدت این تغییر و تحریفها به موازات استفاده ابزاری به حدی بوده که حقوق بشر در دهههای اخیر معنای درونی خود را تا حد زیادی از دست داده است.
در این جریان، برخی از کشورها تلاش کردهاند تا از طرق مختلف حداکثر بهره را از مفهوم حقوق بشر در عین کمترین الزام به اصول آن ببرند.
از آن جمله میتوان به کشورهای غربی اشاره کرد که دیدگاه خاص و گزینشی خود از حقوق بشر را بهعنوان تنها دیدگاه مثبت و درست از این مفهوم قرار داده و تلاش میکنند آن را بر همه کشورهای جهان ورای تفاوتهای تاریخی، فرهنگی، مذهبی و ... تحمیل کنند.
یکی از وجوه حقوق بشر مذکور که میتوان از آن به عنوان حقوق بشر غربی یاد کرد، عدم تعادل میان حقوق مختلف است؛ به این معنا که کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا با اهداف خاصی صرفا بر حقوق مدنی و سیاسی تاکید میکنند.
حق حیات و توسعه، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در برداشت غربی از حقوق بشر یا همان حقوق بشر غربی عامدانه نادیده گرفته میشوند تا مانعی در مسیر بهرهبرداری غیرقانونی از این مفهوم حقوقی نباشند.
حقوق بشر مورد نظر کشورهای غربی همچنین رابطه پیچیده بین حقوق فردی و جمعی را به رسمیت نمیشناسد و حقوق بشر را حقوقی فردی میداند.
نمونه این رویکرد با پیامدهای گسترده و غیرانسانی، اصرار کشورهای غربی بر اصل آزادی بیان است و هتاکی به قرآن کریم در کشورهای غربی در این چارچوب قابل بررسی است؛ هرچند در این ماجرا نباید از مسائل سیاسی پشت ماجرا غافل بود.
توجیه کشورهای دانمارک و سوئد برای تکرار هتاکی به قرآن کریم، حفاظت از حق فردی آزادی بیان فرد هتاک بود؛ در چنین رویکردی، نقض حق جمعی ۲ میلیارد مسلمان در سراسر جهان نادیده گرفته میشود.
بررسی حقوق بشر در این دسته از کشورها با استفاده از شاخصها و استانداردهای سازمان ملل واقعیت جالبی را نشان میدهد؛ نقض گسترده حقوق بشر درون این کشورها نتیجه مشابهی است که این بررسی بهدست میدهد.
در آمریکا از اصلیترین مدعیان تحمیل حقوق بشر غربی به دیگر کشورها و به عنوان کشوری که از ۹ کنوانسیون اصلی حقوق بشر فقط در سه کنوانسیون عضو است، مشکلات حقوق بشر فراوان و نقض میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متعدد است.
این کشور بیرون از مرزهای خود نیز ناقض حق حیات و توسعه، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و اصلیترین ابزاری که در این مسیر دارد، تحریمهای یک جانبه هستند.
نکته مهم دیگر در این رابطه، نادیده گرفتن عامدانه شرایط ملی کشورهای مختلف جهان از سوی کشورهای غربی است، اما واقعیت این است که حقوق بشر را نمیتوان از شرایط سیاسی، اجتماعی، سیاسی، تاریخ، فرهنگ و مذهب یک کشور جدا کرد.
کشورهای غربی با نادیده گرفتن این شرایط سعی میکنند بین برداشت غربی از حقوق بشر با کشورهای مختلف پیوندی اجباری ایجاد کنند تا ابزار سیاسی لازم برای استفاده در امور داخلی آنها را داشته باشند.
چنین مداخلهای به دعواهای سیاسی، آشفتگیهای اجتماعی، بیماریهای اقتصادی و رنجهای انسانی در برخی از کشورهای مخالف پذیرش کورکورانه حقوق بشر غربی میشود و نقض گسترده حقوق بشر را رقم میزند.
چشمپوشی، نادیده گرفتن و سکوت درباره این موضوع با استفاده از امپراتوری رسانهای مرحله دیگری است که در این روند رخ میدهد.
رویه کشورهای غربی در تحمیل حقوق بشر مورد نظر خود به دیگر کشورهای جهان تکرار تجربه تحمیل فرهنگ غربی به دیگر کشورها با ادعای اجتناب از عقب ماندن دیگر فرهنگها از فرهنگ غربی است، اما توجه به این نکته ضروری است که حقوق بشر باید به عنوان یک اصل صلحساز بینالمللی باید توانایی در برگرفتن شرایط ملی دیگر کشورها را داشته باشد.
حقوق بشر فقط در صورتی میتواند داعیه جهانی و جهانشمول بودن داشته باشد که انعطافهای لازم را برای لحاظ کردن فرهنگ، تاریخ، مذهب، ... کشورهای مختلف داشته باشد.
به نظر میرسد که کشورهای غربی درگیر مشکلات حقوق بشری گسترده و حل نشدنی که روز به روز گستره بیشتری مییابند، باید از سخنرانی درباره حقوق بشر و به اصطلاح ارائه توصیههای حقوق بشری به دیگر کشورها دست بردارند.
انتهای پیام/