ملاک معروف و منکر شرع و عقل است؛ نه سلیقه و تمایلات من و شما
به گزارش گروه فرهنگی ؛گفته شد وجوب امر به معروف و نهی از منکر منافاتی با اصل ضرورت اجتماع و الفت ندارد؛ چرا که هم در مبنا و هدف، و هم در نحوه اجرا، به گونهای طراحی شده است که نهی از منکر موجب تفرقه و عداوت نگردد. برای تکمیل بحث، در اینجا باید سه نکته مهم دیگر را نیز یادآوری کرد.
نکته اول: شرع و عقل؛ ملاک معروف و منکر
نخستین نکته ضرورت درک و شناخت صحیح معروف و منکر است. نهی از «منکر» واجب است. اما معیار منکر بودن یک عمل چیست؟ ملاک معروف و منکر سلیقه و تمایلات من و شما نیست. معروف یعنی هر چه که از نظر عقل یا شرع پسندیده و واجب باشد، و منکر یعنی هر کاری که از نظر عقل، زشت یا از نظر شرع حرام باشد.
به همین دلیل است که نخستین شرط وجوب این فریضه شناخت حکم خدا است. کسى که مىخواهد امر و نهى کند، باید بداند که آنچه شخص مکلف بجا نمى آورد، واقعاً واجب است، و آنچه بجا مى آورد را واقعاً باید ترک کند، و بر کسى که معروف و منکر را نمى شناسد، امر به معروف و نهى ازمنکر واجب نیست.
«مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَة» میگوید: از حضرت صادق علیه السّلام در باره امر به معروف و نهى از منکر سؤال شد که آیا بر همه مردم واجب است یا نه؟ فرمود: خیر بر همه واجب نیست. به ایشان گفته شد: چرا؟
فرمود: امر به معروف و نهى از منکر فقط بر کسانى واجب است که نیرومند باشند و مردم از آنها اطاعت کنند؛ یعنی تاثیر داشته باشند، و معروف را از منکر بشناسند، نه بر ضعفایى که نمىدانند که به چه طریق و از چه راهى بگویند، لذا از حق به باطل مى گویند.
نکته دوم: تفاوت عاصی با «اهل معصیت»
نکته مهم دیگری که باید تذکر داد تفاوت گنهکار با اهل گناه است. اگر کسی یک بار گناه کرد گنهکار هست، اما نمیشود نام او را اهل معصیت گذاشت. وجوب نهی از منکر نیز در جایی است که گنهکار اصرار بر تکرار گناه داشته باشد. پس اگر بدانیم که پشیمان شده و دیگر مرتکب آن گناه نمیگردد، نهی او واجب نیست.
آیا هر کس منکر و گناهی مرتکب شد یا معروف و واجبی را ترک کرد، «اهل معصیت» است و باید از او دوری جست و با او قطع رابطه کرد؟! آیا هر گنهکاری فاجر است؟
از نظر شرعی نمیتوان هر گنهکاری را فاجر یا فاسق نامید. هر گنهکاری عاصی هست، ولی فاجر یا فاسق نیست، بلکه فقط وقتی این دو واژه بر او صادق است که ارتکاب گناه به صورت عادت و رفتار معمول برای او درآمده باشد.
این طرز تفکر که هر گنهکاری را فاجر و فاسق و مصداق اهل معاصی بدانیم، بسیار خطرناک و نشانه ورود به جرگه خوارج است. آنها بودند که مرتکب کبیره را از دین اسلام خارج میدانستند و با همین نگاه على علیه السلام را هم جزء کفار مىدانستند.
امیرمومنان این روحیه را فتنهای بسیار خطرناک دانسته و نام آنرا هاری نهاده و افتخار میکند که این بیماری را ریشه کن کرده است. میفرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْت ُعَیْنَ الْفِتْنَةِ، وَلَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِىءَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا وَاشْتَدَّ کَلَبُهَا»؛ اى مردم، من بودم که چشم فتنه را کور کردم، و کسى جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آنکه تاریکى فتنهها همه جا را گرفته، و سختى هارى آن رو به فزونى نهاده بود.
انزجار از عمل زشت ومنکر نه عامل آن
نکته مهم دیگر این است که بدانیم آنچه باید از آن بیزار بود، عمل زشت و منکر است؛ نه عامل آن. آنچه واجب است نهی از «منکر» و مقابله با «منکر» است؛ نه انزجار از مرتکب آن. روایات بسیاری داریم که طبق آنها باید مسلمان و دوستدار اهل بیت را دوست داشته باشیم؛ گرچه از عملکرد آنها بیزار باشیم. حتی برخی فقها بغض نسبت به مومن را حرام دانسته اند و این شامل مومن عاصی هم می شود.
در روایت مهمی که «زید نَرسی» نقل کرده است، آمده است: «به امام كاظم عليه السلام گفتم : دوستى از دوستان شما ، عارف و مؤمن به حق و ولايت شما است ؛ امّا شراب مى خورد و مرتكب گناهان مُهلك مى شود. از او برائت بجوييم؟
فرمود: از كردارش برائت بجوييد ؛ امّا از خودش برائت نجوييد. خودش را دوست بداريد؛ اما كردارش را دشمن بداريد. عرض کردم: آیا میتوانیم چنین کسی را فاسق فاجر بنامیم؟
حضرت فرمودند: نه! فاسق فاجر کسی است که ما را انکار کند و دشمن دوستان ما باشد. خدا نمی پذیرد که شیعیان ما فاجر نامیده شوند؛ حتی اگر چنان کارهایی مرتکب شوند. آنچه شما می توانید بگویید این است که عمل او فسق و فجور است اما خودش مومن است؛ کارش زشت است، اما روح و جسمش پاک!»
سیره پیامبر در رفتار با گنهکاران
در گفتار و رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله با گنهکاران نیز مثل همه موضوعات دیگر اسوه حسنه ای برای ما وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد. شفقت و مهربانی ایشان اختصاصی به گنهکاران نداشت، بلکه شامل کفار و مشرکان نیز می شد.
او چنان به سرنوشت آنان علاقمند و نسبت به آنان دلسوز بود که به تعبیر دو آیه از قرآن، گویی از غصه انتخاب غلط آنان جان می داد. در یکجا می فرماید:«گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند!»
ابن مسعود، صحابی باوفا و نزدیک حضرتش نیز گفته است: «انگار رسول خدا صلى الله عليه و آله را مى بينم كه داستان پيامبرى از پيامبران را به نمايش مى گذارد كه قومش او را زدند و خونين كردند و او خون از چهره اش پاك مى كرد و مى گفت: بار خدايا! قوم مرا بيامرز؛ زيرا كه آنان نادانند.»
متنی که در بالا خواندید برداشتی از کلاس شرح نهج البلاغه محسن اسماعیلی عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو حقوقدان شورای نگهبان در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی(سرچشمه) است که به همت علی جعفرآبادی از حاضران در کلاس تهیه شده است.