پرت و پلا گویی پمپئو/ظریف در پارادوکس FATF؟/ مناقشه بر سر سراب!/چرا رژیم صهیونیستی به لبنان حمله نمی کند؟
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، پرت و پلا گویی پمپئو!، ظریف در پارادوکس FATF؟!، مناقشه بر سر سراب!، چرا رژیم صهیونیستی به لبنان حمله نمیکند؟، هر دم از این باغ بری میرسد، جریان فسیلشده، حقیقت دنیای امروز، طعم زرد بهار اروپایی! عناوینی هستند که میتوانید در بسته امروز بخوانید.
یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «پرت و پلا گویی پمپئو!» منتشر شده و در آن چنین آمده است:«مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا بهتازگی سناریوی نهچندان جدیدی از راهبردهای خصمانه کاخ سفید علیه ایران اسلامی را رونمایی کرد و طی پیامی توییتری مدعی شد که کشورمان با کلید زدن یک آزمایش جدید موشکی، قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را نقض کرده است!
این در حالی است که هیچیک از مسئولین نظامی یا دفاعی کشورمان آزمایش جدید موشکی موردادعای رئیس دستگاه بی در و پیکر دیپلماسی آمریکا را تأیید نکرده است؛ همانگونه که یانکیها پیشازاین نیز سالها ساز ارکستر گوشخراش انحراف ایران از فعالیتهای صلحآمیز هستهای را کوک کرده بودند.
متعاقب اظهارنظر پمپئو، «استیو منوچین»، وزیر خزانهداری آمریکا هم بلندگو در دست گرفت و اعلام کرد: «وزارت خزانهداری قویاً برنامه موشکی بالستیک ایران را هدف قرار داده است و قصد دارد اختیارات تحریمی خود را با شدت علیه تمام کسانی به اجرا بگذارد که در این فعالیتهای ممنوعه مشارکت دارند.»، اما واقعیت پیرامون این قطعنامه جنجالی چیست و آیا بر اساس آن، کشورمان از تحقیق، توسعه و انجام آزمایشهای موشکی که بهتصریح دوست و دشمن صرفاً جنبه دفاعی و بازدارنده دارد، منع شده است؟!
در این خصوص باید تصریح کرد که قطعنامه ۲۲۳۱ در دو سطح به موضوع موشکی پرداخته است. اول اینکه یک دوره هشتساله برای نقلوانتقال تجهیزات موشکی به ایران مشخص کرده و دوم، به کشورمان توصیه کرده است که از تولید موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهکهای هستهای خودداری کند. با این حساب، قطعنامه فوقالذکر در کنار ایجاد محدودیتی که ایران اسلامی سالها با آن کنار آمده و از رهگذر آن به خودکفایی کامل در این حوزه دستیافته است، توصیهای کرده است که آنهم با دکترین دفاعی ایران در خصوص بکارگیری تسلیحات کشتارجمعی مغایرت دارد و مهمتر اینکه هیچگونه اجبار و الزامی در آن قید نشده است. ضمن اینکه ادبیات بکار رفته در قطعنامه ۲۲۳۱ غیر الزامآور بوده و ضمانت اجرایی در آن قید نشده است.
از یاد نبریم که دو سال پیش، «نیکی هیلی»، نماینده آمریکا در سازمان ملل در جلسه استماع کمیته تخصیص بودجه کنگره حرف دلش را بیان کرد و گفت: «بسیار مایل بودیم که شورای امنیت، ایران را به دلیل فعالیتهای موشکی تحریم کند، اما نتوانست»!
این اظهارنظر هیلی وقتی در کنار مزخرفات استیو منوچین که خبر از تحریمهای موشکی ایران داده بود قرار میگیرد، دوگانگی و پارادوکس روشنی از سیاست ضدایرانی کاخ سفید، پیش و پس از خروج آمریکا از برجام را مشاهده میکنیم. افزون بر این، کاخ سفید بهتازگی بهانه جدیدی علیه ایران دستوپا کرده است و زمزمههایی در خصوص تحریم ایران به دلیل عدم گزارش تسلیحات ادعایی شیمیایی کشورمان به گوش میرسد. ماه گذشته، در جریان کنفرانسی در سازمان منع سلاحهای شیمیایی در لاهه، واشنگتن، تهران را متهم کرد که دارای یک برنامه سلاح شیمیایی است که آن را گزارش نکرده است و مدعی شد که ایران به دنبال دستیابی به گازهای مرگبار عامل اعصاب با اهداف «تهاجمی» است! در این خصوص، سه نکته قابلتأمل به نظر میرسد.
۱. مایک پمپئو، پیشازاین رئیس دستگاه جاسوسی آمریکا بوده و اینکه بدون تورق بندهای این قطعنامه، ایران اسلامی را متهم به نقض مفاد آن میکند، حاکی از این واقعیت است که وی اساساً چیزی از آن نمیداند و صرفاً متنی که در اختیار وی قرارگرفته را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است.
ایران اسلامی علیالدوام تأکید و تصریح کرده است که امنیت کشور، خط قرمز نظام است و برای توسعه و تکمیل توان دفاعی خود از هیچ کشوری اجازه نخواهد گرفت؛ هرچند - همانگونه که ذکر شد - این تکامل و تداوم هیچ منافاتی با قطعنامه ۲۲۳۱ ندارد.
۲. ابراز نگرانی وزیر خارجه آمریکا از آزمایشهای موشکی ایران، از این زاویه نیز قابلتحلیل است که ارزیابی کاخ سفید از تأثیرگذاری تحریمهایی که بهزعم آنها شدیدترین محدودیتها را بر جمهوری اسلامی اعمال میکند، جواب نداده و نتوانسته است شعاع اقتدار ایران در منطقه را محدود کند.
ترامپ میپنداشت که تحریمهای اقتصادی که مهمترین بخش آن، تحریم صادرات نفت است، قادر خواهد بود حوزه نفوذ انقلاب اسلامی را تحتالشعاع خود قرار دهد، اما این انتظار پوچ به واقعیت نپیوست. برگزاری موفقیتآمیز کنفرانس وحدت اسلامی، معافیت هشت کشور از تحریم نفتی ایران، عدول واشنگتن از ادعای سیاست به صفر رساندن صادرات نفت جمهوری اسلامی، ادامه پیروزیهای چشمگیر جبهه مقاومت در یمن، سوریه و دهها نمونه دیگر ازایندست ثابت میکند که استراتژی زیرخاکی و نخنما شده تحریم علیه بزرگترین قدرت غرب آسیا جواب نمیدهد و لذا تحریمها و ادعاهای تکراری و مسبوق به سابقه را مطرح میکنند.
۳. درحالیکه هیچ قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل برنامه موشکی یا آزمایشهای موشکی ایران را ممنوع نکرده است، به نظر میرسد که تأکید پمپئو بر نقض قطعنامه ۲۲۳۱، سوت به خط شدن کشورها برای همراهی با تحریمهای ضدایرانی و همسو کردن کشورهایی است که از ابتدا مخالف اعمال محدودیت بر ایران اسلامی بودهاند.
گفتنی است که بسیاری از شخصیتها و مقامات بلندپایه بینالمللی تحریم ایران را مغایر با قوانین جهانی قلمداد کرده و همسو با حکم دیوان بینالمللی کیفری، آن را غیرقانونی و ناقض حقوق شهروندان ایرانی دانستهاند.
۴. مقارن بودن ادعای مضحک پمپئو و تهدید ضمنی جمهوری اسلامی با آغاز بهرهبرداری از ناوشکن پیشرفته و مدرن «سهند» از یکسو و زیر دریایی «فاتح» حکایت از آن دارد که گارد گرفتن کاخ سفید نسبت به این مسئله، بیش از آنکه آزمایش موشکی را هدف قرار داده باشد، متوجه عمق پیدا کردن نگرانیهای آمریکا از توسعه دیگر ابعاد اقتدار جمهوری اسلامی است. گواه این سخن آن است که وبگاه آمریکایی «تسک اند پرپس» (Task & purpose) روز گذشته طی گزارشی، رونمایی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از رزمناو جدید سهند را چالشی جدید برای پنتاگون در خلیجفارس توصیف کرده بود.
آمریکاییها باید بدانند که ایران اسلامی ذرهای از اصول دفاعی خود کوتاه نمیآید و بههیچوجه بر سر موضوعاتی که با امنیت ملی کشور ارتباط پیدا میکند، مصالحه نخواهد کرد. لازم است در پایان، نقبی هم به اهمال اروپا در انجام تعهداتشان بزنیم، چراکه برخلاف آنچه آمریکا ادعا میکند، این کاخ سفید است که قطعنامه ۲۲۳۱ را نقض کرده است. اعضای اروپایی شورای امنیت اگر میخواهند از مزایای برجام در ایران منتفع شوند و صداقت خود را ثابت کنند، طبق شروط مقام معظم رهبری ملزم به تصویب قطعنامهای علیه آمریکا در سازمان ملل هستند: «آمریکا قطعنامه ۲۲۳۱ را نقض کرده است؛ آنهایی که عضو شورای امنیتاند باید در مقابل این حرکت آمریکا، قطعنامهای علیه او به شورای امنیت ببرند؛ یک قطعنامه علیه آمریکا بهعنوان اینکه این کشور ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ است. یکی از کارهایی که باید بکنند این است.»
یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «ظریف در پارادوکس FATF؟!» منتشر شده و در آن آمده است: قانون مقابله با پولشویی و منابع مالی تروریسم در کشور وجود دارد و متولی اجرای آن وزارت اقتصاد و وزارت اطلاعات و بانک مرکزی زیر نظر دولت هستند، اولاً آقای ظریف با چنین سخنان شاذی بیش از هر مسئلهای دولت را که خود عضوی از آن است، هم ناتوان از اجرای این قانون و هم بهعنوان خاطی از اجرای قانون زیر سوال برده است.
آقای ظریف پاسخ دهد چرا دولت این قانون را اجرا نمیکند و چرا وی به جای درخواست تصویب FATF، از دولت نمیخواهد قانون مقابله با پولشویی و منابع مالی تروریسم کشور را اجرا کند؟ ثانیاً آقای ظریف اگر مدعی است که این حجم از پولشویی در کشور اتفاق افتاده، پاسخ دهد دولت و مجلس و شوراهای شهر و تمام ارکان اجرایی کشور که اکنون در دست ایشان و همفکران ایشان است، در کشور چکار میکنند و چرا اجازه دادهاند چنین اتفاقاتی رخ دهد؟ چرا اجازه دادند طرحهایی مثل کارت سوخت و شبکه بازرسی و نظارت شبنم و بارکد که باعث شفافسازی و جلوگیری از قاچاق کالاها میشد، حذف شوند تا برخی به منافع اقتصادی کلان برسند؟
این اقدام آقای ظریف را باید یک حرکت پوپولیستی در جهت انحراف افکار عمومی از مشکلات اصلی کشور و شانه خالی کردن از مسئولیت خود در برجام و فرار از پاسخگویی در قبال بدفرجامی آن که اکنون با بدقولی اروپاییها هم روبرو شده است، تلقی کرد.
در یادداشت روزنامه وطن امروز با عنوان «مناقشه بر سر سراب» هم چنین آمده است: سران اتحادیه اروپایی، خصوصا مقامات نظامی و امنیتی کشورهای عضو اروپای واحد، همچنان بر سر طرح ایده «ارتش اروپایی» از سوی مقامات فرانسوی و آلمانی مشغول جدل و منازعه هستند! کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و اسپانیا از این ایده حمایت کرده و در مقابل، کشورهایی مانند انگلیس، دانمارک و هلند بشدت با آن مخالفت کردهاند. این در حالی است که چنین ایده ابتدایی و خامی، صرفا جنبهای ذهنی و انتزاعی داشته و کمتر کشوری در اروپا قصد عملیاتی کردن آن را دارد!
واقعیت امر این است که تحقق ایده «ارتش اروپایی» پیششرطها و مقدماتی دارد که کشورهای آلمان و فرانسه قادر به تامین آنها نیستند! چندی پیش، زمانی که «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان موضوع تاسیس کانال ویژه مالی اروپا را برای حفظ برجام مطرح کرد، «آنگلا مرکل» صدراعظم این کشور بلافاصله این اظهارات را رد کرد و اهمیت روابط امنیتی برلین ـ. واشنگتن را مورد تاکید قرار داد.
نکته بسیار مهم دیگری که باید در این باره مدنظر قرار داد، مربوط به افزایش ضریب آسیبپذیری امنیتی و نظامی ناتو است. این آسیبپذیری از زمان سر کار آمدن ترامپ افزایش یافته است. ترامپ از یک سو ساختار موجود در ناتو را در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ زیر سوال برد و از سوی دیگر، خواستههایی از جمله افزایش بودجه نظامی کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی را به آنها تحمیل کرد.
بی دلیل نیست که امروز، یعنی ۷۲ سال پس از تاسیس ناتو در سال ۱۹۴۶، دوباره شاهد شکلگیری و تبلور ایدههایی مانند اضمحلال ناتو یا تغییر فاز ماهوی آن (از فاز نظامی به فاز سیاسی) هستیم.
روزنامه خراسان در یادداشت خود با عنوان «چرا رژیم صهیونیستی به لبنان حمله نمیکند؟» چنین نوشته است: کارشناسان معتقدند این رژیم مجبور است برای دور نگه داشتن افکار عمومی و ایجاد وحدت درونی به سمت یک جنگ مستقیم، به ویژه در شمال سرزمینهای اشغالی به بهانه تصاحب چاههای نفتی لبنان، حرکت کند. ولی این حمله چند مشکل اساسی دارد.
۱. توان حزب ا...، توان محدود جنگ ۳۳ روزه نیست. آنها تجربه عظیمی در جنگ سوریه به دست آوردند و تنوع گستردهای از سلاحهای موشکی را در اختیار دارند. اگر آمارهای رژیم صهیونیستی درباره موشکهای حزب ا... درست باشد و اهدافی که به تازگی شبکه المنار از رژیم صهیونیستی منتشر کرده، جزو اهداف جنگ آتی باشد، قطعا تل آویو با یک خودکشی امنیتی مواجه است که به این راحتی قابل خروج از آن نیست.
۲. همان طور که بارها مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی به ویژه فرمانده و رئیس ستاد ارتش این دولت جعلی اعلام کرده، صهیونیستها قادر نیستند در دو جبهه یا بیشتر درگیر شوند. جنگ ۳۳ روزه صرفا یک جبهه نظامی داشت؛ اما جنگ آتی حداقل در سه محور شرقی، شمالی و غربی سرزمینهای اشغالی گشوده میشود و اساسا توان صهیونیستها درگیری در سه جبهه بزرگ نیست. سه جبهه شباهت رزم نوین مشابه و حتی سلاحهای متنوعی دارند و نیروهای حاضر در آن از اعتقاد و عزم جدی برخوردارند.
۳. صهیونیستها میدانند هر نوع حمله به لبنان یا اهداف حزب ا... در خاک لبنان، برای رهبران این جنبش یک پیام دارد و آن اعلام جنگ سراسری است. هرچند صهیونیستها مدعی جدی بودن قصدشان در ترور رهبران مقاومت هستند، اما کشف و انهدام چند شبکه پیچیده امنیتی و جاسوسی این رژیم در لبنان توسط مقاومت، نشان داد که حزب ا... فراتر از یک گروه کوچک در منطقه غرب آسیاست. اگر صهیونیستها بخواهند با مقاومت درگیر شوند، ابعاد درگیری متفاوت است و حزب ا... تا تنبیه صهیونیست ها، جنگ را رها نمیکنند.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «بودجه ۹۸» منتشر و در آن چنین آمده است: با توجه به اعلام برنامه تحریمهای ظالمانه امریکا، از ماهها پیش قابل پیشبینی بود که سال ۱۳۹۸ یکی از دشوارترین سالهای چند دهه اخیر از منظر شرایط بودجه دولت خواهد بود. کاهش فروش نفت، شرایط رکودی و کاهش احتمالی میزان مالیات دریافتی دولت به قیمتهای حقیقی، عدم اصلاح قیمتهای نسبی و یارانههای مختلف در زمانهایی که امکان اصلاح آنها به مراتب مهیاتر بود، موانعی که برای واگذاری داراییهای دولت وجود دارد و اصرار بر نرخ ارز غیرواقعی در بودجه که چندین سال است گریبانگیر اقتصاد ایران شده از یک طرف و افزایش تمایل دولت به توزیع یارانه و منابع بین گروههای مختلف و ایجاد اشتغال و کاهش فقر از طریق وضع یارانههای جدید و افزودن به حجم ناکاراییهای قبلی در تشخیص و حمایت از خانوارهای فقیر و تمایل به افزایش قابل توجه دستمزدهای کارکنان دولتی از طرف دیگر، نشان میدهد که شکاف بین منابع و مصارف بودجه برای سال آتی بیش از پیش خواهد شد.
ذکر ارقام مقدماتی بودجه مانند میزان فروش نفت در نظر گرفته شده، نرخ ارز بودجه و تا حدودی قیمت نفت نیز نشان میدهد در همچنان بر همان پاشنه خوشبینی و نادیده گرفتن واقعیتهای موجود اقتصاد ایران میچرخد. رویکردی که طی چند سال اخیر بر سازمان برنامهای که میبایست واقعگراترین تحلیلگر و فعالترین نهاد در ارائه راهکارهای اقتصادی باشد، سایه افکنده است.
ایجاد اشتغال یا صیانت از اشتغال موجود از طریق بودجه و تخصیص منابع، سرابی است که هیچیک از مطالعات تجربی در خصوص ارزیابی تجارب کشورهای مختلف در این زمینه، این رویکرد را تأیید نمیکند. بخصوص در شرایطی که اقتصاد در شرایط بیثباتی از منظر متغیرهای پولی قرار دارد، تشدید نوسانات اقتصادی از محل افزایش هزینههای دولت، آثار نامطلوبی بر بخش حقیقی اقتصاد و بخصوص مشاغل خرد و کوچک خواهد داشت.
روزنامه صبح نو هم در یادداشتی با عنوان «جریان فسیل شده» چنین آورده است: میگویند راهحلتان برای مشکلات چیست؟ میگوییم اقتصاد مقاومتی و تقویت ساخت درونی کشور، راهحل شما چیست؟ میگویند ما که نمیتوانیم کاری بکنیم، زودتر برویم با آمریکا توافق کنیم و احتمالاً پس ذهنشان این است که هر چه داریم بار کشتی کنیم و بفرستیم به کرانه اقیانوس اطلس. این حرف را صریح میگویند و بیپرده و حتی رد شدن از نظام و نظامات دینی را نیز مدخلی مناسب میدانند برای این بحث؛ و این بهترین و کارسازترین راهشان است و خندهآورتر این که نقاشی «مار» شان را میتوانند به بخشهایی از افکار عمومی داخلی و خارجی بقبولانند. با این تفاصیل، روشن میشود که مسأله اصلی در ایران، آمریکا بهمثابه هیات حاکمه آن نیست، بلکه اندیشه و هواداران آن است که نمیتوان برایشان طبقه، کاست یا رده مشخصی را روشن کرد و میشود رد پا و نشانههایش را در همه جا دید و لمس کرد. این سرایت وابستگی به ذهن برخی از نخبگان و بعضاً کارگزاران دولتی، از پوسیدهترین ایدههایی است که لااقل نیمقرنی هست که حوزه تفکر از آن عبور کرده و بخشی کالای فاسدشده غربیها را میخواهند به زور و رنگ تبلیغات و تزویر به خورد ملت بدهند. زوال آمریکا در سامانه اصلیاش نمودار شده و مسأله جالب توجه دست و پا زدن آنهایی است که میخواهند رگ حیات کشور را به این جریان فسیلشده، پیوند بزنند.
روزنامه سیاست روز هم در سرمقاله امروز خود با عنوان «حقیقت دنیای امروز» چنین نوشته است: آنچه این روزها در عرصه بودجه نویسی در محافل رسانهای و سیاسی مطرح میشود موضوع بودجه دفاعی کشور است چنانکه برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از عدم اختصاص بودجه لازم برای بخش دفاعی انتقاد کردهاند و البته برخی تحلیلها نیز از سوی کارشناسان و مسئولان مطرح میشود که به جای بودجه دفاعی باید بودجهها را در حوزه اقتصادی هزینه کرد.
هر چند که توجه به اصل اقتصاد و معیشت مردم امری ضروری است و باید مورد توجه دولتمردان وبودجه نویسان باشد، اما این حقیقت انکارناپذیر است که هر حرکتی حتی زندگی روزمره نیاز به امنیت دارد لذا توجه به حفظ و ارتقاء توان دفاعی از ارکان هر کشوری است که به دنبال ثبات و توسعه و ارتقاء جایگاه منطقهای و جهانی خود است. شرایط جمهوری اسلامی ایران و جهان امروز دارای نکاتی است که توجه به بودجه دفاعی کشور را بیش از پیش لازم آور میسازد.
میتوان گفت که توجه به بودجه دفاعی کشور یکی از مهمترین مولفهها جهت تحقق مقابله با چالشهای امنیتی و به ویژه خنثی سازی توطئههای دشمنان ایران زمین است که قطعا تاثیر بسیاری بر تحقق اهداف اقتصادی کشور نیز خواهد داشت شرایط بحرانی منطقه و تهدیدات خارجی ضرورت این مهم را آشکارتر میسازد و نشان میدهد که ادعای لزوم هزینه شدن بودجه دفاعی کشور در امر اقتصادی، سناریویی برای تضعیف توان دفاعی و حتی بعدی از سناریوی تحریم است
سرمقاله امروز روزنامه رسالت هم با عنوان «طعم زرد بهار اروپایی!» منتشر و در آن چنین آمده است: پلیس فرانسه شنبه گذشته ۱۰ هزار نیرو برای رویارویی با جلیقهزردها به میدان نبردهای خیابانی گسیل داشت تا با گاز اشکآور و ضرب و شتم معترضین، آبی بر آتش این خیزش انقلابی بریزد. اعزام پلیس اکنون به ۶۶ هزار نفر رسیده یعنی به ازای هر معترض یک پلیس اجیر شده است.
ستونهای آتش و دود در خیابانهای پاریس دکور پایتخت را برای چندمین بار به هم ریخت و شورشیان باز به نزدیکی کاخ ریاست جمهوری رسیدند.
مقامات دولتی فرانسه شمار معترضین را در سراسر کشور دهها هزار نفر ذکر کردند. هماوردی دهها هزار نیروی پلیس با معترضین در فرانسه با توجه به تجربیات درگیری طرفین در دوشنبه گذشته دیدنی بود. در پاریس خیابان شانزهلیزه زیباترین و شیکترین خیابان فرانسه و حتی اروپا، صحنه شدیدترین درگیریها بود. تعطیلی ۱۹ ایستگاه مترو عملاً عبور و مرور و زندگی روزمره مردم در پایتخت این کشور را مختل کرد. در سنگفرشهای خیابان الیزه پوکه گلولههای شلیک شده توسط پلیس، چوب و سنگ مردم و انبوهی از ماشینهای آتش گرفته خودنمایی میکرد. معترضان تمرکز خود را روی رسیدن به میدان پیروزی گذاشته بودند که عمده خسارات هم در همین میدان بود. احزاب و اتحادیهها نقشی در این آشوب ندارند. آنها نظارهگر یک جنبش تمامعیار ضدسرمایه داری هستند. تاج و تخت ماکرون در پاریس در خطر است و معترضین سخن از سرنگونی او و تشکیل جمهوری ششم به میان آورده اند.
ماکرون هم مرتب فرمان سرکوب صادر میکند. او به فریاد تظاهرکنندگان که میگفتند؛ "ماکرون استعفا استعفا" پاسخی جز اعمال خشونت بیشتر ندارد.
رئیس جمهور فرانسه در مصاف با جلیقهزردها سه تن را کشته و ۲۵۰۰ نفر را زخمی و زندانی کرده است.
اصل دولت و ساخت سرمایهسالاری در این کشور مورد هدف آنان است. سوخت اصلی بحران در فرانسه جنبش فقرا علیه اغنیاء است. اکنون همین سوخت به بروکسل پایتخت اتحادیه اروپا رسیده است با همان رنگ و با همان شعارها و با همان اهداف. بروز ناآرامیها در بروکسل همزمان با پاریس نشانه ماندگاری و بازتولید این بحران است. بحران جدی است و سخنگوی دولت فرانسه در حال اعلام وضعیت اضطراری است.
به نظر میرسد قطار جلیقهزردها در روزهای آینده به هلند و انگلیس خواهد رسید و در فاصله کوتاهی سراسر اروپا را درمینوردد. رنگ زرد بهار اروپایی به زودی در سراسر قاره سبز اروپا دیده خواهد شد. مطبوعات و رسانههای فرانسه شدیداً تحت کنترل هستند و هماهنگ با دولت عمل میکنند و نمیگذارند به غیر پیامهایی که اتاق کنترل بحران بیرون میدهد چیزی را واتاب دهند. همین سیاست را برخی رسانههای گوش به فرمان غرب در داخل کشور خودمان پیشه کرده و از آشوب در پاریس و بروکسل سخنی نمیگویند. گویی همان تیغ سانسور در پاریس در اینجا هم عمل میکند.