به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «نعل وارونه حقوق بشری! » منتشر شده و در آن چنین آمده است:خاشقجی یک نفر بود که ملبس بودنش به لباس ژورنالیسم، از او یک اسطوره مظلوم و مقتول ساخت، اما قتل هزاران زن و کودک و بیگناه در یمن به دست ولیعهد جاهطلب سعودی گویا در قاموس مدعیان مواجببگیر حقوق بشر، کوچکترین اعتبار و اهمیتی ندارد. شاید گفته شود که یمنیها، عراقیها، سوریها و ... از نظر شیرین عبادیها ژن برتر نیستند. بسیار خوب، اگر مسلمان منطقه بهزعم باطل این عده آدم نیستند، بفرمایید که چرا در مورد نقض گسترده و سیستماتیک اقلیتهای قومی و مذهبی در آمریکا خفهخون گرفتهاند؟! چرا پلیس قاتل نوجوان سیاهپوست پس از ارتکاب آن جنایت هولناک که به شورش در چند شهر منجر شد، در مهد آزادی و عدالت، آزاد میشود و کسی از مدعیان حقوق بشر که اعدام مفسدان مخل امنیت اقتصادی کشور را برنمیتابند، حتی اخم هم نمیکنند؟!
رژیم صهیونیستی هزاران نفر ازجمله دهها زن، کودک و نوجوان را در راهپیماییهای بازگشت به شهادت میرساند، ولی ایران را به دلیل اجرای عدالت متهم به نقض حقوق بشر میکنند! عربستان با بمبهای فسفری و سلاحهای کشتارجمعی به جان مردم یمن افتاده، نقش پدر جدی خود برای تروریستهای داعش، القاعده، طالبان و ... را بهخوبی ایفا میکند، در روز روشن، یک خبرنگار منتقد را در یک ساختمان دیپلماتیک تکهتکه میکند، ولی ایران باید تحتفشار و تحریم و هجمه قرار گیرد! ایران با تروریسم تکفیری رشد یافته تحت حمایتهای آمریکا و آل سعود مبارزه و ریشه آنها را کنده است و بهجای تقدیر، مورد انتقادات وسیع مغرضانه قرار میگیرد که چرا حق چند تروریست اقتصادی را کف دست آنها قرار داده است. بیان نگرانی از بابت نقض حقوق بشر در ایران از جانب این گروههای معاند به نمایندگی از زرسالاران بینالمللی درحالیکه متحدین استراتژیک غرب و آمریکا و خود این کشورها، بهصورت روزانه و لاینقطع، ابتداییترین حقوق انسانها را نقض میکنند، تلاشی است برای اینکه انقلاب اسلامی کانون و مطمح توجه افکار عمومی دنیا به عنوان ناقض حقوق بشر باشد تا با یک تیر دو نشان بزنند. ازیکطرف، خوراکی برای انحراف از فجایع و مظالم آنها در اطراف و اکناف دنیا توسط منظومه غرب و همپیمانانش فراهم کنند و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را در راستای اهداف سیاسی کاخ سفید و شرکایش، به خیال خود به گوشه رینگ حقوق بشری ببرند و هزینه مقاومت در برابر نظام سلطه را افزایش دهند. نعل وارونهای که سرانجامی نخواهد داشت و آرزوی تحقق آن را به گور خواهند برد.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:گزارش سال ۲۰۱۷ مربوط به Global Terrorism Database نشان میدهد تعداد حوادث تروریستی پس از یک دوره کاهش چندساله در دهه ۹۰، از اواخر این دهه و اوایل قرن بیستویکم تا سال ۲۰۱۶ با روند صعودی شدید همراه بوده و از حدود یکهزار حادثه تروریستی در سال، به ۱۴ هزار مورد رسیده است که تعداد قابل توجهی از آنها در قلب اروپا و آمریکای شمالی روی داده و تامین مالی شده است. با توجه به این آمار باید پرسید چه چیزی به اندازه «تروریسم دولتی» آمریکا، انگلیس و اسرائیل بویژه در غرب آسیا که توجیهکننده لشکرکشی و حضور چندین ساله این کشورها در منطقه شده، ظرف قریب به دو دهه اخیر توانسته بر رشد تعداد حوادث تروریستی تاثیرگذار باشد؟!
همچنین مدرسه اقتصاد «اوترخت» هلند در گزارشی با عنوان «میزان و تاثیر پولشویی» در سال ۲۰۰۶ نشان میدهد در بازه زمانی سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۱، هم میزان پولشویی و هم نسبت آن با GDP در ۲۱ کشور عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» موسوم به OECD از جمله ژاپن، اتریش، استرالیا، فرانسه، ایتالیا، نیوزیلند، آلمان، کانادا، فنلاند، دانمارک، هلند، نروژ، اسپانیا، سوئد، سوییس، آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای دیگر اتحادیه اروپایی بیشتر شده است. رقم پولشویی در دوره مذکور از مجموع ۲۰۰۰ میلیارد دلار به رقم ۳۴۰۰ میلیارد دلار رسیده است.آیا واقعا FATF یک نهاد کارآمد و بیطرف است یا همچون سازمان ملل تبدیل به نهادی برای قانونمندسازی فشار بر کشورها شده است؟!
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «ضلع چهارم انتصاب مدیران جدید» چنین نوشته است:تخصص و جوان گرایی چه به تنهایی و چه در ترکیب با هم نمیتوانند شرط لازم مدیرگزینی قرار گیرند. ضلع چهارم زیربنای مدیریتی کشور باید مبتنی بر ملاکی باشد که جامع و مانع است. هم دربرگیرنده دیگر شاخصها و هم بدون این شاخصها بی ارزش باشد. حلقه مفقودهای که این روزها در کوچه پس کوچههای شهرها متجلی است، در تمشیت معیشت خانوارها نمایان است و در تدبیر امور اجرایی کشور مبرز است.
گم شدهای که نبودش بهانهای شده برای نشان دادن ناتوانی ساختار سیاسی نظام و حتی نشان دادن ناکارآمدی دین در اداره جامعه توسط دشمنان، معیاری که بودنش در عرصههای دانش و جهاد و ورزش افتخار آفریده و فقدانش در دیگر امور، آقایان را شرمنده مردم و رهبری کرده است. تنها معیاری که تضمین کننده تحقق چشمانداز ایران ۱۴۵۰ و مایه خشنودی الهی و چشم روشنی و دلگرمی مردم و ذلیلی دشمنان این آب و خاک است؛ "وجود کارآمدی مدیران" است. شاخصی که با مدرک و سنوات خدمتی و تعداد کتاب و مقاله و رزومههای چند صفحهای و قرابت نسبی و سببی قابل کشف نیست. "کارآمدی" کلیدواژهای است که نشانگر اجماعی از تجربه، تخصص، تعهد، مهارت و ویژگیهای ذاتی و فردی است که ممکن است در جوانی کارآزموده، قابل تشخیص باشد و در میان سالی مجرب، غیرقابل شهود. اگر چه قانون منع به کارگیری بازنشستگان را میتوان گامی مهم با هدف اصلاح حرکت غلط پاندولی انتصاب مدیران طی چهار دهه گذشته دانست، اما بدیهی است برای رسیدن به نتیجهای مفید در این زمینه نباید اسیر افراط و تفریطهای گذشته شد و به صرف حذف بازنشستگان صرفا بر جوان بودن مدیران جایگزین تمرکز کرد؛ بنابراین امیدواریم همان گونه که برای پیاده سازی قانون منع به کارگیری بازنشستگان، اجماعی بین مدیران و اهالی رسانه و مراجع سیاسی و اجتماعی صورت گرفته است، این بار کارآمدی، "وجه مطالبه خواص" قرار گیرد، زیرا سال هاست مردم "ناکارآمدی مدیران" را فریاد میزنند.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «روح قانون بازنشستگی را نابود نکنیم» منتشر و در آن چنین آمده است:روح قانون بازنشستگی حکم میکند که مدیرانی جوانتر و خلاقتر وارد عرصه مدیریت شوند. متأسفانه مدیران قدیمی با یک ذهن بسته مدیریتی اُنس گرفتهاند که کمتر تن به تغییر و اصلاح میدهند. ضمن آنکه آنان، چون از ابتدای انقلاب در مصادر امور بودهاند، نوعی حق آب و گِل یا نَسَق و حق سرقفلی مدیریتی برای خود قائل هستند. از این رو اگر قرار باشد که اجرای این قانون در عمل با تحولاتی در اندیشه مدیران همراه نشود، فایده چندانی بر آن مترتب نیست.
نکته مهم دیگری که متأسفانه به وجود آمده است، ترس مدیران قبلی و پا به سن گذاشته از پذیرش و به کارگیری مدیران جوان است. شاید فقط ترس نباشد، بلکه نوعی رفاقت و همنسلی با آنان نیز موجد این همکاری میان مدیران پا به سن گذاشته هست، ولی ترس از تغییر و یا احساس بیاعتمادی از اینکه نیروهای جوان مسیر دیگری جز آنچه که مدیران قدیمیتر فکر میکنند را پیش بگیرند، موجب این رفتار شده است. این ترس بیمعنا است. زیرا اگر مدیران قدیمی نتوانستهاند جانشینان شایستهای برای خود تربیت کنند، در این صورت خودشان متهمان ردیف اول این کمبود هستند و به همین اتهام نیز باید بازنشسته شوند. البته تجربه گذشته نشان داده است که این ترس ناشی از خودخواهی و توهم است. چه بسیار جوانانی که در مقام مدیریت بهترین عملکردها را ابراز داشتهاند. باید به نسل جوان اعتماد کرد. بیاعتمادی جز زیان نتیجه دیگری ندارد. مدیریت عالی ادارات و سازمانها حق آنان است. اعتماد کردن موجب همراهی و همدلی بیشتر آنان با مدیران قبلی میشود.
روزنامه
رسالت در یادداشت امروز خود چنین نوشته:با وجود حضور دونالد ترامپ در راس معادلات سیاسی و اجرایی ایالات متحده آمریکا، نتانیاهو شک و شبههای در خصوص حمایت واشنگتن از تل آویو در جنگ با حماس نداشت.به راستی در چنین شرایطی چه عاملی منجر به عقب نشینی و شکست اسرائیل در برابر مقاومت اسلامی فلسطین شد؟
پاسخ این سوال را باید در واقعیات میدانی جاری در سرزمینهای اشغالی مشاهده کرد. ناتوانی گنبد آهنین رژیم صهیونیستی در رهگیری و نابودی موشکهای حماس از یک سو و موشک باران اراضی و شهرکهای اشغالی از سوی مقاومت اسلامی فلسطین (که در پاسخ به جنایات اسرائیل صورت گرفت)، جایی را برای استمرار نبرد از سوی صهیونیستها باقی نگذاشت. از سوی دیگر، نتانیاهو به خوبی میدانست که شهرک نشینان صهیونیست و حتی ساکنان تل آویو و حیفا نیز پس از مشاهده چندین شکست میدانی و نظامی رژیم صهیونیستی در برابر حزب الله و حماس (از سال ۲۰۰۶ میلادی تا کنون)، دیگر قدرت ریسک پذیری و در نتیجه اعتماد به نفس خود را در مواجهه با گروههای مقاومت از دست داده اند. نباید فراموش کرد که عقب نشینی نتانیاهو در برابر حماس، ناشی از روحیه صلح طلبی وی نیست! نتانیاهو جنایتکاری است که حاضر است هر گونه اقدامی را در برابر گروههای مقاومت و با هدف نابودی این گروهها صورت دهد. حتی بسیاری از سیاستمداران صهیونیست، بارها نتانیاهو را به ریسک پذیری بیش از حد در این خصوص متهم کرده اند. اما این بار نتانیاهو نیز قدرت ریسک پذیری و مواجهه در برابر گروههای مقاومت را از دست داده است. بدیهی است که در این میان، داد و فریادهای آویگدور لیبرمن نیز نمیتواند تاثیری از کاهش ترس نتانیاهو از حماس ایفا کند. البته لیبرمن خود نیز حقیقت ناتوانی تل آویو در برابر حماس و گروههای مقاومت را به وضوح درک و لمس کرده است، اما همچنان جرات ندارد نسبت به این واقعیت اعتراف کند.
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:کمیته حذف تبعیض علیه زنان سازمان ملل طی گزارشی نتیجهگیری کرده که دولت کانادا با عدم توجه به اعمال خشونتهای سطح بالا نسبت به زنان و دختران بومی مرتکب «نقض عمیق و گسترده» حقوق زنان بومی شده است. این کمیته همچنین گزارش داد که نیروهای پلیس نیز با این زنان بدرفتاری میکنند. علاوه بر این کمیته حقوق بشر سازمان ملل نسبت به خشونت علیه زنان و دختران بومی در کانادا نگرانیهای مشابهی را اعلام کرد. همچنین مرکز آمار کانادا با انتشار گزارشی اعلام کرده که بیش از ۱۷۳ هزار زن بالای ۱۵ سال در سال ۲۰۱۱ قربانی جرائم خشن شدهاند که کمتر از یکسوم از این افراد به پلیس گزارش دادهاند. این مرکز در خصوص زنان و دختران بومی نیز با وخیم خواندن وضعیت آنان در کانادا، میافزاید صرفاً در سال ۲۰۱۴، ۱۰۵ زن بومی ناپدید شدهاند. علاوه بر این کانادا در سال ۱۳۹۰ قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن شکنجه زندانیان برای گرفتن اعتراف، عمل خلاف قانون تلقی نمیشود.
در واقع کانادا در حالی علیه ایران پیشنویس قطعنامهها درزمینه حقوق بشر را تهیه میکند که این کشور خود یکی از بزرگترین حامیان رژیمهای ضد حقوق بشری به شمار میرود. علاوه بر این کانادا درزمینه داخلی و نوع رفتار با بومیان نیز بهشدت مرتکب نقض حقوق بشر شده است. ادعاهای کانادا در مورد حمایت از حقوق بشر در جهان در حالی است که تاکنون این کشور علیه عربستان که بنا بر اعلام واشنگتنپست ۵۰ هزار غیرنظامی را در یمن به شهادت رسانده و بزرگترین قحطی قرن را رقم زده است و یا در مورد به قتل رساندن جمال خاشقجی هیچگونه پیشنویسی برای محکومیت ریاض تهیه نکرده است. همین مسئله باعث شده است کانادا بهعنوان مصداق بارز استفاده ابزاری از حقوق بشر برای تحقق منافع شناخته شود.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.