ما سنگدل نیستیم،بازرس داریم/مردم ،جواب سلام نمی دهند

7:00 - 25 آبان 1397
کد خبر: ۴۶۶۴۷۱
هنوزخورشید نتابیده است و خیابان های شهر در سکوت صبحگاهی فرو رفته.سوزسرمای یک روز پاییزی تا مغز استخوان آدم فرو می رود.پیرمرد کلاهش را روی سرش می کشد،زیپ کاپشنش را بالا می کشد و کاوری را که مربوط به کارش است روی آن می پوشد.زیر لب می گوید:»بسم الله الرحمن والرحیم،خدایا به امید تو». یک روز کاری دیگر برای پیرمرد شصت ساله به عنوان متصدی یکی از ایستگاه های بی آرتی جنوب شهر تهران آغاز می شود تا مثل روزهای قبل یک کار پر از فرازونشیب را پشت سربگذارد و با هزاران مسافری که میزبان ایستگاهی که او متصدی‌اش است سروکار داشته باشد.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *