به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «پای لنگ تحریمها!» منتشر شده و در آن چنین آمده است:هرچند مقامات ارشد آمریکایی در وزارت خارجه این کشور به این واقعیت پی بردهاند که نمیتوانند بازیگر مهمی مثل ایران را از چرخه تجارت و انرژی جهان حذف کنند و ازاینرو، نسبت به قطع دسترسی ایران از سوئیفت به مایک پمپئو هشدار داده و ادامه حضور کشورمان در این سامانه را به وی توصیه کردهاند، اما از هماکنون، برخی از کشورهای صاحبنام و قدرتمند آسیا و منطقه مثل چین و روسیه به فکر اخراج دلار از توافقات مالی خود افتادهاند.
بهبیاندیگر، تحریمهای آمریکا که یک روز دامن کشورهای آسیایی، روز دیگر، دولتهای آمریکای جنوبی و زمانی کشورهای همپیمان خود را میگیرد، زمینه لازم برای ایجاد تغییرات بنیادین و تاریخی در نظام مالی جهانی را فراهم کرده است. طی سالهای بسیاری، دلار در بازارهای مالی بینالمللی تکتازی میکرد، اما با سیاستهای خلقالساعه و غیرقابلپیشبینی ترامپ، بخشی از قدرتهای منطقه انگیزه مضاعفی یافتهاند تا برای تجارت با ایران، به پیمانهای پولی دو یا چندجانبه اقبال کنند. درصورتیکه مخالفین تحریمهای آمریکا بتوانند در ایجاد یک نظام مالی مستقل از دلار آمریکا موفق شوند، کشورهای دیگر نیز میتوانند از این مدل پیروی کرده و بهاینترتیب، پایان آقایی و سلطه دلار در بازارهای جهانی را رقم بزنند؛ و بالاخره اینکه شکست راهبرد تحریمی کنونی آمریکا به دلیل فقدان ابزارهای فشار نیست و ممکن است در برخی از بخشها، مشکلات و تنگناهایی برای کشور ایجاد کند، اما علت اصلی لنگ بودن پای تحریمها را باید در این واقعیت جستجو کرد که ترامپ از طریق تحریم به دنبال تحقق رؤیای غیرقابلتعبیر تغییر نظام است. شکست این بهاصطلاح راهبرد، بارها به اثبات رسیده و دولت فعلی آمریکا به سمت همان پرتگاهی میرود که دولتهای پیشین آن را تجربه کرده بودند. تشدید جنگ تجاری با شرکا و رقبای قدرتمند، اثبات بیمنطق بودن سیاست خارجی کاخ سفید در قبال ایران اسلامی و غیر عقلایی بودن تحریمهایی که مردم عادی را هدف قرار دادهاند، ازجمله دلایلی هستند که ثابت میکند، فشار اقتصادی علیه جمهوری اسلامی جواب نمیدهد و در خوشبینانهترین حالت تأثیرات محدودی خواهد داشت.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «مگر چه آتویی دارند؟!» منتشر شده و در آن آمده است:چند روز پیش «ژرارد آرو» سفیر فرانسه در آمریکا، در نشست موسسه هادسون به نکتهای کلیدی اشاره کرد و گفت: «ما همواره این را گفتهایم و برای آمریکاییها هم مطرح کردهایم که اگر ایرانیها این توافق را ترک کنند، میخواهیم چه کنیم؟» نکته همینجاست که اروپاییها در حال بازی با ایران هستند. در حالی که آنان به خوبی میدانند، خروج ایران از برجام چه تبعات سنگینی برای آنها دارد، طوری رفتار میکنند که ماجرا را معکوس کرده و ایران را محتاج و بدهکار جلوه دهند.
دولت به بهانه حفظ برجام و ادامه مذاکرات با اروپا، چشم خود را به روی خصومتهای آنان بسته است و سعی دارد تا جایی که میشود خبری از این خصومتها (مانند اخراج دو دیپلمات ما از هلند و اخراج یک دیپلمات دیگر از فرانسه) به بیرون درز نکند و آنها را لاپوشانی میکند. این رویه نه تنها کمکی به مذاکرات دولت با اروپا نمیکند بلکه آنان را به اتخاذ سیاستی تهاجمیتر تشویق میکند. تا چندی پیش به نظر میرسید دیپلماسی انفعالی دولت ناشی از برخی محاسبات اشتباه است، اما تکرار و تشدید رفتارهای تحقیرآمیز و گستاخانه اروپا پای فرضیات دیگری را به میان میکشد. دستگاه دیپلماسی چنان محرمانه و از موضع ضعف با این وقایع برخورد میکند که این پرسش در ذهن شکل میگیرد که اروپاییها چه آتویی از آنان در جیب دارند که در برابر هر رفتار باجگیرانهای، سکوت میکنند و دم نمیزنند؟!
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:آمریکا به دست خود در روزنههای مذاکره با ایران بتن ریخته است. جامعه ایرانی اکنون به مذاکره با آمریکا نه به عنوان یک راهحل شگفتانگیز، بلکه بهمثابه تجربهای شکستخورده مینگرد که تکرار آن در آینده معلوم نیست سودی داشته باشد، اما ضرر حتما دارد. حتی در جامعه سیاسی ایران، سازش طلبان حرفهای هم دیگر نمیتوانند مانند گذشته از ایده مذاکره با آمریکا دفاع کنند. کارنامه مذاکره با آمریکا به گونهای نیست که بتوان آن را به عنوان یک برنامه برای آینده مجددا مطرح کرد بویژه سر کار بودن موجودی نامتعادل مانند ترامپ باعث شده پیشنهاددهندگان مذاکره با آمریکا به عنوان افرادی سادهدل به نظر برسند که دائما یک کلیشه را تکرار میکنند بدون اینکه بتوانند فایده آن را به مردم نشان بدهند. شکست تجربه برجام به اعتبار غربگرایان در ایران چنان لطمهای زده که بعید است تا سالها قابل جبران باشد و به این ترتیب ترامپ گزینه مذاکره را به طور بنیادین از روی میز برداشته به جای آنکه آن را تقویت کرده باشد.
بر اساس آنچه گفتیم، پروژه ۱۳ آبان پیشاپیش شکست خورده و استراتژی تحریم مرده متولد خواهد شد. نشانههای این ناکامی از هماکنون هویداست. در نوشتههایی دیگر درباره جزئیات این موضوع سخن خواهیم گفت، ولی از هماکنون پیداست که آمریکا در تبدیل کردن ۱۳ آبان به یک شوک برای ایران شکست خورده و با آغاز نصفه و نیمه یک مسیر بلندمدت، دل به آیندهای دوخته که تحولات داخلی و بینالمللی آمریکا میگوید ترامپ خیلی بیشتر از ایران باید نگران آن باشد.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «چرا کارزار تحریمی آمریکا فروپاشید؟» چنین نوشته است:بولتون حتی درباره قطع نشدن دسترسی تمام بانکهای ایران به سوئیفت ابراز نارضایتی کرده و گفته بود به جلسه اعلام بازگشت تحریمها نخواهد رفت و نرفت! اگر در فهرست بانکهای تحریم شده، برخی بانکهای ایرانی از قطع ارتباط با سوئیفت مستثنا شده باشند، عقب نشینی آمریکا علاوه بر حوزه نفتی در حوزه تحریم بانکی نیز رخ داده است. جایی که به نظر میرسد آمریکا نگران به خطر افتادن سیطره دلار در مبادلات جهانی است.
مسئلهای که پس از اعلام «سازوکار مالی ویژه» اروپا موسوم به «SPV» که بر مبنای یورو و برای دور زدن تحریمهای آمریکا علیه ایران طراحی شده، مطرح شد و برخی تحلیل گران آن را خطری برای دلار آمریکا توصیف کردند. براین اساس آمریکاییها شب گذشته درحالی از بازگشت «تمام» تحریمها سخن گفتند که آشکارا در حوزه تحریمهای نفتی با عقب نشینی و اعطای معافیت به هشت خریدار بزرگ نفت ایران که در مجموع روزانه بیش از ۱.۶ میلیون بشکه نفت از کشورمان میخرند، شکست در راهبرد تحریم نفت ایران را پذیرفته و در حوزه بانکی نیز نتوانسته اند ارتباط سیستم بانکی ایران را به طور کامل با شبکه سوئیفت قطع کنند. مسئلهای که عملا به معنای پایان دوره اثرگذاری اصلی تحریم و آغاز افول این اثرات بر ایران است تاجایی که روز گذشته نشریه «واشنگتن فری بیکن» از آن به عنوان «فروپاشی کارزار تحریم ها» یاد کرد. چندی قبل کارشناسان متخصص حوزه حقوق بین الملل و تحریمهای اقتصادی در نشست تخصصی بررسی تاثیرات تحریمهای آمریکا علیه ایران درشهر لاهه هلند با اشاره به عملیاتیتر شدن آلترناتیوهای حقوقی و حتی بانکی بیشتری برای به چالش کشیده شدن سیاستهای تحریمی آمریکا تاکید کرده بودند که «اوج تحریمها از خرداد تا شهریور بوده و از آبان شاهد افول فشارهای آمریکا خواهیم بود». اکنون با عقب نشینی آمریکا بیشتر میتوان این مهم را درک کرد که افول اثرگذاری تحریمهای آمریکا آغاز شده است.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «تنهایی امریکا؛ نتیجهکارآمدی دیپلماسی» منتشر و در آن چنین آمده است: دولت ترامپ ناکامی در سیاست قطع صادرات نفتی و اعمال تحریمهای ایران را در حالی تجربه میکند که مقامهای امریکایی بعد از رایزنیهای فشرده با کشورهای طرف تجارت ایران و فقدان همراهی با تحریمهای امریکایی نسبت به ناکام ماندن در جبران کمبود نفت بازارهای جهانی در نتیجه تحریم ایران مطمئن شدند. رویدادی که در نتیجه عزم اروپا برای ایجاد سازوکار مالی تسهیل رابطه اقتصادی با ایران از یک سو و تلاش آنها برای متقاعد کردن شرکای تجاری کشورمان جهت ادامه دادن خرید نفت از ایران بدون نگرانی از تحریمهای امریکا به وقوع پیوسته است.
ایستادن اروپا در کنار ایران ممکن نمیشد مگر به دلیل سیاستی که ایران بعد از اقدام نابخردانه ترامپ در خروج از برجام در پیش گرفت. جمهوری اسلامی بعد از خروج امریکا از توافق هستهای با پرهیز از اتخاذ یک سیاست عجولانه به اجرای تعهداتش در چارچوب برجام ادامه داد. صبوری در اجرای این سیاست در کنار رایزنیهای مؤثر با سایر کشورهای طرف برجام در درجه نخست ایران را به عنوان کشوری نشان داد که به قواعد متعارف جامعه بینالملل که اینک ترامپ آنها را نادیده گرفته پایبند است و ذیل چنین سیاستی میتواند عضو کارآمدی برای پیگیری اهداف صلح جویانه اروپا هم در عرصه منطقه و هم خارج از منطقه باشد.این چنین است که امریکا در حالی که میخواست با تقویت همپیمانی با شرکای منطقهایاش از جمله رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی و همچنین ابزار تهدید و تحریم اروپا و کشورهای بزرگ آسیایی، بار دیگر ایران را در نقطه انزوا بنشاند، خود در عرصه بینالمللی تنها مانده است.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود چنین نوشته:دور دوم تحریمهای ضد ایرانی ایران قرار است از ۱۳ آبان ماه علیه کشورمان اعمال شود! نوع موضع گیری مقامات آمریکایی و صهیونیستی نسبت به این شانتاژ تبلیغاتی، جای کمترین شک و شبههای را مبنی بر حساب شده بودن این موضوع باقی نمیگذارد. به عبارت بهتر، هم نوع چینش قطعات تصویر ضد ایرانی موجود و هم زمان خلق این تصویر، از بازی پیچیده مشترک نهادها و بازیگران ضد ایرانی پرده برداشته است.
بدون شک بازیگران اروپایی، خصوصا تروئیکای اروپایی نیز نسبت به این موضوع رضایت کامل دارند! آنها از هر گونه اقدامی که منجر به عدم تمرکز افکار عمومی دنیا روی "عهد شکنی برجامی اروپا" شود استقبال میکنند! این قاعده در قبال بازی ناشیانه امنیتی دانمارکیها علیه ایران نیز صادق است. با این حال دوباره تاکید میکنیم که این شانتاژ تبلیغاتی صرفا مصدری اروپایی ندارد و نباید نقش ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز در این معادله نادیده انگاشت. مقامات اروپایی در تیرماه امسال و هنگام سفر آقای روحانی رئیس جمهور کشورمان به دو کشور اتریش و سوئیس نیز دقیقا از همین فرمول پیگیری کردند و با دستگیری یک دیپلمات ایرانی به اتهام تلاش برای بمب گذاری در پاریس، در صدد لاپوشانی تعهدات برجامی خود و محو آنها در فضای ضد ایرانی ایجاد شده پرداختند. هم اکنون بار دیگر این بازی از سوی اروپا و در آستانه ۱۳ آبان ماه تکرار شده است. تکلیف دستگاه دیپلماسی ما در برابر این بازی کاملا مشخص است! "پرده برداری از بازی تبلیغاتی اروپا" و "مطالبه گری جدیتر از اروپای واحد "بابت عمل به تکالیف اقتصادی و برجامی خود، تنها راه مواجهه با شانتاژ جدید مقامات اروپایی محسوب میشود. در صورتی که دراین خصوص و از سوی دستگاه دیپلماسی ما اهمالی صورت گیرد، شاهد تشدید فشارهای تبلیغاتی بازیگران اروپایی علیه کشورمان خواهیم بود. هم اکنون جای کمترین مصالحه و سکوت در برابر اقدام تبلیغاتی اخیر علیه جمهوی اسلامی ایران باقی نمانده است.
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:امریکا و رژیم صهیونیستی بنسلمان و رژیم سعودی و اماراتی را از دست رفته تلقی میکنند که فقط باید برای محافظت از خود پول بدهند، بلکه دلیل این است که پیامدهای استراتژیک شکست نظامی در یمن که دامن صهیونیستها و سپس امریکا را میگیرد برای آنها غیرقابلتحمل است. صهیونیستها و امریکاییها به سادگی میبینند که اردوگاه شرکای آنها در منطقه و یا جنوب یمن از هم پاشیده و فاقد کارآمدی و توانمندی برای پیروزیسازی است و لذا درخواست پایان جنگ در یمن را با چارچوب اهداف اولیه جنگ گره زدهاند تا پروسه مذاکره و صلح را به تحقق این اهداف اختصاص دهند و یکی از مأموریتهای نتانیاهو در مسقط کارسازی برای همین پروژه است و به قول مقامات انصارالله، امریکا اگر شعار دروغین پایان جنگ میدهد، کافی است که حمایت خود را از سعودی و امارات قطع و فروش سلاح را متوقف و قطعنامه مجبورسازی توقف تجاوز را از شورای امنیت بگیرند و عاملان جنایات جنگی در یمن را چه در سعودی و امارات و چه در امریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی، تحریم و محاکمه کند. این شعار دروغین هیچگاه برای توقف و پایان جنایات در یمن نیست و گریفیتس نیز تنها با مذاکرات یمنی – یمنی میتواند به وظیفه خود عمل کند، در غیر این صورت، مهره سوختهای در پروژه امریکایی و اسرائیلی خواهد بود که او نیز به بن بست میرسد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:شاید چند سال قبل و زمانی که در نبردهای انتخاباتی ریاست جمهوری، برای حل مشکلات کشور نشانی آدرس خانه کدخدا داده میشد و شعارها و اقدامات استکبارستیزانه انقلاب، صریحاً و تلویحاً زیر سؤال میرفت کسی تصورش را نمیکرد که مدعیان آن روزِ دیپلماسی و گفتگو با چرخش در مواضع چند سال قبلشان، حالا در پی آن باشند که به افکار عمومی اثبات کنند که با اخم کردن کدخدا، آنقدرها هم که تا پیش از این تصور میکردند زمین به آسمان نمیآید. حالا، اما خبری از آن شعارهای شکیل و زیبا نیست. واقعیت آنقدرها سنگین بود که تلنگرش، خواب مدعیان شعارهای زیبا را بپراند و در گوششان زمزمه کند که هی فلانی! دنیا با این شعارهای زیبا اداره نمیشود که در دانشکدههای حقوق تدریس میکنند؛ اِلا و بِلّا باید روی پای خودت بایستی! همان شعارهایی که چهل سال است توسط انقلاب زمزمه میشود چه آن زمان که امام روحالله خمینی؟ ره؟ کشتیبان انقلاب بود چه حال که آیتالله خامنهای آن را راهبری میکند. حالا و در این روزها کلیت جامعه و حاکمیت رسیده به همان نقطهای که رهبری از همان پنج سال قبل، انذارش را میداد: «چارهای نیست جز روی پای خود ایستادن.» این واقعیت چیزی جز همان اصل اساسی انقلاب نیست ولو آنکه بعضیها نه با اختیار بلکه به جبر شرایط تن به آن داده باشند و چارهای نداشته باشند. فهم ولو اجباری این واقعیت، آنهم در آستانه ۱۳آبان را باید به فال نیک گرفت و برای ادامه مسیر هم باید آن را آویزه گوش کرد. گذشت زمان در ۴۰سال اخیر ثابت کرده که واقعیترین و روی زمینترین تصمیمها همواره آن تصمیمی بوده که ناظر به این یقین گرفته شده که «از دشمن جز دشمنی بر نمیآید» و «چارهای نیست جز روی پای خود ایستادن و جنگیدن» و «اتکا به خدایی که از همه کدخداها بزرگتر است.»
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.