به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «استیصال سعودی» منتشر شده و در آن چنین آمده است:پرونده ناپدید شدن خاشقجی در کنسولگری عربستان در ترکیه برای حاکمان ریاض که با دستفرمان بن سلمان میکوشیدند چهرهای جدید از خود را به دنیا نشان دهند، تبعاتی به تلخی رسوایی و تحقیر بیسابقه به همراه داشته است. این حادثه، باعث تحقیر عربستان از جانب متحد منطقهای آنها یعنی ترکیه نیز شده است. مقامات آنکارا طی این مدت، بارها با ادبیاتی تند با سعودیها سخن گفتهاند، ولی اینهمه ماجرا نیست و ممکن است ترکیه نیز از رهگذر این موضوع، به دنبال جبران ضررهایی باشد که از ناحیه عربستان متحمل شده است. روابط ترکیه و عربستان که پس از ماجرای قطر پرتنش شده بود، در صورت تأیید قتل خاشقچی، وارد فاز جدیدی میشود. در جریان تحریم قطر از سوی عربستان و متحدانش، ترکیه از قطر حمایت کرد و همین موضوع موجب خدشهدار شدن روابط ریاض با آنکارا شد. ترکیه در آن زمان تعدادی از نیروهای نظامی خود را در قطر مستقر کرد تا مانع حمله نظامی احتمالی عربستان و متحدانش به قطر یا وقوع کودتا در این کشور شود. اکنون دولت ترکیه میتواند برای هر نوع همکاری با ولیعهد سعودی از وی تقاضای میلیاردها دلار سرمایهگذاری در کشورش کند و هزینه استقرار نیروهایش در قطر را از این راه جبران نماید.
استیصال بن سلمان را از یک رویداد مهم منطقهای دیگر نیز میتوان دریافت. دیروز در خبرها آمده بود که «محمد بنزاید آل نهیان»، ولیعهد امارات در یک روز، سه سفر خارجی خود را به مقصد فرانسه، آمریکا و اردن لغو کرده است، چراکه ابعاد شکستی که به پیکره پوسیده پدرجد تروریستها وارد آمده بهاندازهای وحشتناک است که بن سلمان برای فرار از این مخمصه دست به دامان ولیعهد امارات شده است. شاهد این مدعا آن است که روزنامه «الخلیج آنلاین» بهنقلاز منابع دیپلماتیک غربی نوشت که شاهزاده سعودی از بن زاید خواسته است تا برای حل بحرانی که از ناحیه ناپدید شدن خاشقجی دامنش را گرفته، راه نجاتی بیابد؛ و بالاخره اینکه دومینوی شکست محاسبات بن سلمان که جایگاه پدرسالاری برای خود در میان کشورهای عربی و اسلامی تعریف کرده بود، با این اشتباه فاحش، وارد فاز جدیدی شد و در کنار وضعیت بحرانی قبیله سعودی در نزد افکار عمومی جهان، انتظار میرود که سیر اضمحلال این رژیم سفاک، شتاب بیشتری به خود گرفته و در آیندهای نزدیک، جغرافیای سیاسی جدیدی را در منطقه شکل دهد.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «من به لبخند گرگ بدبینم!» منتشر شده و در آن آمده است:آنچه رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان فرمودهاند توجه کنید. میفرمایند؛ «هیچ لزومی ندارد که ما برویم چیزهایی را که نمیدانیم ته آن چیست یا حتی میدانیم که مشکلاتی هم دارد، به خاطر آن جهات مثبت و جنبههای مثبت، قبول بکنیم». حالا با فرض اینکه نقل قول مورد اشاره از رهبر معظم انقلاب صحت داشته باشد، باید گفت که ایشان نیز در سودمند یا زیانآور بودن این لوایح به نتیجه نرسیدهاند.
بنابر این به قول حضرتش در دیدار با نمایندگان لزومی ندارد لوایحی را تصویب کنیم که «نمیدانیم ته آن چیست». از این روی رد لایحه مورد اشاره از سوی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، اقدامی عقلایی، منطقی، ضروری و لازمه تبعیت از رهنمود حکیمانه رهبر معظم انقلاب است. گفتنی است که نقل قول منتسب به حضرت آقا توضیح دیگری بر بیانات یاد شده ایشان در جمع نمایندگان است.
انتظار از شورای محترم نگهبان این است که با دعوت از صاحبنظران موافق و مخالف FATF و شنیدن نظرات و استدلالهای آنان درباره پذیرش یا رد مصوبه مجلس تصمیم بگیرد و توصیه میشود که موافقان را از میان دولتمردان دستاندرکار که در این خصوص حرف آخر را میزنند انتخاب کند. بیتردید با مقایسه نظراتی که از دو سوی ماجرا مطرح میشود به عمق موضوع و تبعات خسارتآفرین مصوبه مجلس پی خواهد برد و از تکرار برجام ۲ که تحمیل فاجعهای دیگر به ملت است خودداری خواهد شد؛ و به قول شاعر متعهد کشورمان برادر محمد مهدی سیاری:«من به لبخند گرگ بدبینم»!
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:یک منبع در بانک مرکزی اروپا میگوید کشورهای اروپایی مشورتی با این بانک درباره طرح جدید اتحادیه اروپایی درباره برجام انجام ندادهاند. یک روزنامه مستقر در بروکسل در گزارشی به وضعیت مبهم حقوقی مکانیسم ویژه اتحادیه اروپایی برای پرداخت پول به ایران بعد از اجرایی شدن تحریمهای آمریکا پرداخته است. روزنامه «بروکسلتایمز» در این مطلب نوشته «وضعیت حقوقی مکانیسم پرداختی اتحادیه اروپایی برای تجارت با ایران هنوز مبهم است». یک منبع در بانک مرکزی اروپا به بروکسلتایمز گفت: تاکنون هیچ رایزنی رسمی درباره این طرح با بانک مورد نظر انجام نشده است. این منبع گفت: معمولاً با ما درباره اقدامات حقوقی مربوط به بخش مالی مشورت میشود، اما در سایر مسائل قانونگذاری و طرحهایی که خارج از فرآیند تصمیمگیری اتحادیه اروپایی هستند نیازی به مشورت ما نیست. از آنجا که مکانیسم ویژه پرداختی قرار نیست بانک باشد، نیاز به مجوزهای بانکی از بانک مرکزی هم ندارد. این مرکز ظاهراً قرار است به عنوان یک مرکز تهاتر کار کند و در آن، نفت ایران با کالاهای اروپایی مبادله شود. برخی تحلیلگران تردید دارند که این مکانیسم ویژه کارآیی داشته باشد، زیرا باز هم شرکتهای اروپایی بابت مبادله با ایران تحت تحریم قرار خواهند گرفت.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به تله امریکا برای چین اشاره کرده است و نوشته: چینیها سعی میکنند در اکثر موضوعات جهانی نهادسازی کنند و به صورت یکجانبه با امریکا مواجه نشوند. بهطور مثال مشاهده میکنیم که چینیها سعی کردند هم ساختارهای اقتصادی خود را در منطقه شرق آسیا شکل دهند و هم ساختارهای امنیتی خود را در قالب شانگهای در پیرامون خود شکل دهند و قدرتی مانند روسیه را نیز وارد آن کردند. حتی در سطح بینالمللی با شکل دادن به گروههایی مانند بریکس عملا نظام مالی و اقتصادی که تاکنون به رهبری امریکا عمل میکرد را به چالش میکشند. چینیها از همین رو بهجای اینکه یکجانبه با امریکا مقابله کنند سعی کردند این مواجهه را به ویژه در خصوص مسائلی که ممکن است بیش از حد تنشزا با امریکا شود تبدیل به یک مواجهه گروهی با امریکا کنند تا هزینههای امریکا را برای مقابله با هر اقدام چین به نحوی افزایش دهند. این نکته را نباید فراموش کرد که اکنون امریکاییها رشد اقتصادی چین را یک خطر جدی برای خود میبینند در نتیجه هر رییسجمهوری در امریکا بر سر کار باشد مجبور است به نحوی از این رشد اقتصادی جلوگیری کند، حالا این اتفاق میتواند با اقدامات اقتصادی یا فشارهای سیاسی و امنیتی صورت گیرد. از همین رو اگر در این بحران با توجه به حجم سنگین مبادلات میان امریکا و چین، کنترل آن از دست طرف امریکاییها خارج شود، عملا امریکاییها از این جریان بیش از چینیها متضرر خواهند بود.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «ظریف، وزیر خارجهای در تراز جمهوری اسلامی ایران» منتشر و در آن چنین آمده است:سخن گفتن درباره محمدجواد ظریف، امری سهل و ممتنع است. سهل است، چون که شخصیتی شناخته شده در سطح داخلی و دارای اعتبار جهانی است. اما در همان حال، ممتنع و ناممکن است، زیرا بنابر ذات مسئولیتی که برعهده دارد و ماهیت پیچیده و غامض مسائل سیاست خارجی که با امنیت ایران و منافع ملی ایرانی و مصالح جمهوری اسلامی سر و کار دارد، سینهاش مخزن اسرار بسیاری است و ناگفتهها و ناشنیدههای بسیاری دارد که قابل بیان عمومی و در مقابل انظار بیگانگان و اغیار نیست.
کوتاه سخن اینکه، با همه بدعهدیها و توطئههای دشمنان منطقهای و جهانی، با همه سنگاندازیها و مخالف خوانیهای برخی دوستان داخلی، با همه موانع و مشکلات ریز و درشت داخلی و خارجی؛ دستاوردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ظرف پنج سال اخیر، همچنان قابل مقایسه با سالهای قبل از آن نیست: کسب موفقیت در رقابتی نابرابر با شش کشور در حوزه هستهای، خلع سلاح دشمنان در میدان ایران هراسی و ایران ستیزی، رفع فتنه انزوای ایران از طریق اجماع جهانی، به انزوا کشاندن امریکا و رژیم صهیونیستی به مدد برجام و دیگر ابتکارات دیپلماتیک، موفقیتهای بزرگ در عرصه مجامع و نهادهای سیاسی و حقوقی بینالمللی از جمله پیروزی بزرگ در دعوای حقوقی اخیر با امریکا در دیوان بینالمللی دادگستری (لاهه)، به تحقیر و تخفیف کشاندن ترامپ و نتانیاهو در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل، برقراری روابطی متوازن و فعال با دیگر طرفهای توافق هستهای از جمله روسیه، چین و کشورهای اروپایی و ایجاد بزرگترین و عمیقترین شکاف فراآتلانتیکی میان اروپا و امریکا؛ از جمله موفقیتها و کامیابیهای جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر است.کسانی که چشم بر روی این توفیقات بسته و دستاورهای سیاسی و بینالمللی ناشی از برجام را در حد یک توافق تجاری و اقتصادی و صرفاً با هدف رفع تحریمها، فرو میکاهند و هر روز و به هر بهانهای از حمله به دستاوردهای دولت بخصوص در عرصه سیاست خارجی فروگذار نیستند، مصداق همان افراد ناآگاهی هستند که به قطار در حال حرکت سنگ پرتاب میکنند. به این دوستان با تأکید باید گفت: آری ظریف فرزند خلف این ملت و وزیری در تراز جمهوری اسلامی ایران است.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود چینن نوشته:آنها که امروز فرماندهان نظامی سپاه شمرده میشوند، همان دانشجویان ممتازی هستند که از پشت میزهای دانشکده فنی دانشگاه تهران یا پلی تکنیک بیرون پریدند و برای حفظ انقلاب، معجزاتی کردند که هر از گاهی، کسی در چهار گوشه دنیا، کلاه به احترام کوشش آنها برمی دارد؛ از باراک اوباما گرفته تا همین اخیراً یوزی رابین؛ یکی به احترام سردار قاسم سلیمانی، دیگری به احترام شهید حسن تهرانی مقدم، آن دیگری به نام استاد تهرانی مقدم، بعدی به نام .... هیچ یک از ناظران و تحلیلگران امور ایران در دنیا، چه ناظران خشم آلود و چه منصف، بزرگی گامهای برداشته شده در منطق انقلابی ما را انکار نمیکنند؛ جای انکار نیست.
ولی پرسش این است که این عظمت چگونه توسط این دانشجویان پیرو راستین خط امام (ره) خلق شده است؟ منطق عملکرد این نیروهای مقاوم که اقدام و عملهای بزرگ را میسر کرده اند را میتوان "منطق ظرفیت" نام نهاد. در "منطق ظرفیت" کار فعال اجتماعی این است که تمام بار ملت را به دوش خود احساس کند، به قاعده "کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته"، و هر کس، هر جا، هر کار از دستش بر میآید، "پای کار" باشد و اگر فرماندهان در موقعیت عملیات نبودند، "آتش به اختیار" پیش برود. بدون آن که بخواهم اشتباهات را لزوماً به خباثت درونی افراد مربوط نمایم، سؤال این است که دقیقاً آن چه در جریان طرد "منطق ظرفیت"ها در عصر اصلاحات و عصر سازندگی، همان عصر حکمرانی "تکنوکرات"ها، و آن چه پس از انتخابات نود و دو، به بهانه رویارویی با تحریمها و علم کردن موجودی به نام JCPOA استمرار یافت، چه بود و چه هست و چه خواهد بود؟ یک اجتماع سرمایه داری سرمایه بر، که در آن، روشنفکران و تکنوکرات ها، مدام از اتصال و همسازی با اقتصاد جهانی بحرانزده سخن میگویند. نمیتواند ظرفیتهای این جامعه را تحقق بخشد، بلکه بیشتر، جاهای خالی یک اقتصاد جهانی با بحران انرژی را پر میکند. روشن است که در این اقتصاد جهانی، جای خالیای که برای کشورهایی مانند ایران در نظر گرفته میشود، جای یک بازار فروش خوب و منبع تأمین مواد خام یا موقعیتی برای استقرار صنایع آلاینده است. چنین اقتصادی، برای اقلیتی سرمایه دار از شهروندان شهرهایی مانند تهران، که میتوانند در یک اقتصاد "سرمایه بر" و نه "کاربر" نقشی بر عهده بگیرند، زمینه میسازد، لیکن، بخش انبوهی از مردم را به کارهای دون پایه خدماتی غیرتخصصی میگمارد. این، صورت عدم توازن عمیقی است که در اقتصاد ما در نتیجه عملکرد دیوان سالاران غربزده به وجود آمده است، و باید با "منطق ظرفیت" تغییر یابد.
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:با توجه به امضای توافقنامههای انرژی و زیرساختها بین چین و پاکستان و نوع روابط راهبردی هند با افغانستان، هند تمایل دارد روابط سیاسی و بازرگانی این کشور و آسیای مرکزی به پاکستان وابسته نشود؛ لذا چابهار برای هند به معنای از پیش رو برداشته شدن مانعی به نام پاکستان خواهد بود که در طول سالهای گذشته همواره سدی در مسیر مبادلات تجاری و معاملات اقتصادی این کشور با کشورهای منطقه آسیای مرکزی و روسیه بوده است. با این وجود، تأخیرهای مکرر هند در انجام پروژه چابهار، در نهایت ایران را وادار کرده که برای سرعت بخشیدن به عملیات توسعه این بندر به سوی چین و پاکستان متمایل شود. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه در سفر ماه گذشته خود به اسلامآباد گفت که تهران از سرمایهگذاری چین و پاکستان در چابهار استقبال میکند. این تغییر جهت هرچند برای ایران که میخواهد از موفقیت اقتصادی بندر چابهار اطمینان حاصل کند دارای توجیه عقلانی است، اما برای هندیها که چین و پاکستان را رقبای خود میپندارند، یک هشدار به شمار میآید.
با این تفاسیر اعمال تحریمهای جدید علیه ایران زنگ خطری برای هند به شمار میآید، چرا که تحریمها نه تنها کشورها و شرکتها را از تجارت با ایران باز میدارد، بلکه تهدید به اعمال تحریم علیه نهادهای مالی که با ایران تجارت میکنند، ممکن است به ناتوانی هند در تأمین سرمایه لازم برای گسترش بندر استراتژیک چابهار منجر شود؛ لذا هرچند هند هنوز موضع رسمی خود را درباره تحریمهای آتی اتخاذ نکرده است، ولی انتظار میرود سفر «هوک» نیز برای امریکاییها ثمر خاصی نداشته باشد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:ماجرای قتل مشکوک خاشقجی میتواند به یک آزمون جدی و اساسی برای ادعاهای غرب درباره حقوق بشر تبدیل شود. آنطور که پیداست او برای انجام یک کار شخصی به کنسولگری عربستان در استانبول میرود و طبق هماهنگی با محمد بن سلمان قرار بر زدن آمپول بیهوشی به او برای ربودنش به ریاض میشود. مقاومت این روزنامهنگار موجب قتل و سپس تکهتکه شدن او میشود و تکههای بدنش را در گوشهگوشه استانبول پس از مدتی مییابند. گویا صدای این نزاع از سوی دستگاه اطلاعاتی ترکیه ضبط شده و ابهامی درباره تقصیر عربستان در این قتل وجود ندارد. در چنین شرایطی آزمون سختی برای ترامپ و دولتهای اروپایی پدید آمده است. روابط ترامپ با دولت سعودی روابطی اقتصادی- امنیتی- نظامی است و دولت آمریکا در شرایط فعلی آمادگی تغییر جدی در آن را ندارد. از سوی دیگر افکار عمومی مردم در آمریکا و سایر نقاط جهان در صورت سکوت ترامپ، او را به گوشه رینگ خواهند برد و میتوان مطمئن بود که با فشار دموکراتها، حیثیت او به خطر خواهد افتاد. ترامپ در یک مخمصه بزرگ گرفتار شده و هر تصمیم او با محدودیتهای فراوان مواجه است. اروپا هم گرچه دارای پیوندهای معنادار با دولت سعودی است، اما بهواسطه مدعی حقوق بشر بودن باید پیشروتر از دولت ترامپ عمل کند. ماجرای این قتل به یک مساله حیثیتی و هویتی برای غرب تبدیل شده است. سالها بود که سکوت در مقابل بنیادگرایی سعودی از سوی غرب پاسخی نیافته بود. اکنون به نظر وقت مساعدی است که پاسخ واقعی غرب بیان شود، حتی در حد تظاهر.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.