نگاهی به رفتار ژئوپلتیک عربستان؛ همه چالشهایی که رژیم سعودی را در آستانه فروپاشی قرار میدهد
سیاستمداران سعودی، با در نظر داشتن حجم بالای آسیب پذیری داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدهاند که باید منافع خود را ورای مرزهای خود جستجو و برای آن مبارزه کنند. نتیجه ناگوار این سیاست خارجی مداخله جویانه ریاض در عملیاتهای مخفی و آشکار از دوحه تا طرابلس و بیروت تا صنعا دیده میشود.
خبرگزاری میزان -
استان احساء در شرق عربستان از بزرگترین استانهای این کشور، منطقهای مسطح است که عمده جمعیت آن در دمام، الجبیل و قطیف ساکن هستند. این شهرها غنی از منابع هیدروکربنی بوده و بیشترین حجم نفت عربستان از این مناطق استخراج و منتقل میشود. در واقع منطقه احساء ستون فقرات اقتصاد عربستان را تشکیل میدهد. با این حال، قیمت پایین نفت، وضعیت مالی پادشاهی را تغییر داده است. صندوق دارایی ملی عربستان که زمانی جز سه کشور بزرگ جهان بود از ۷۳۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ به ۵۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ کاهش یافته و منجر به کسری ۲۰ درصدی در بودجه شد. علیرغم وجود منابع حیاتی عربستان، در صورت تداوم وضعیت فعلی و عدم اعمال اصلاحات اقتصادی، عربستان ثروتمند نفتی در چند سال آینده پولی نخواهد داشت. به همین دلیل اصلاحات اقتصادی در عربستان به عنوان اولویتی مهم شناخته شده و دولت برنامه بلندپروازانهای برای جذب سرمایه گذاری خارجی به ویژه در بخش خصوصی را در نظر دارد. با این تفاسیر نقشه راه ضروری عربستان، چیزی کمتر از بازنگری کلی در ساختار سیاسی- اجتماعی پادشاهی عربستان را طلب نمیکند.
علیرغم بغرنج بودن وضعیت اقتصادی در عربستان، منابع مالی لزوما سبب نگرانی سعودیها نمیشوند. پادشاهی با چالشهای ژئوپولیتیک زیادی در داخل و خارج روبرو است. یکی از مهمترین معضلات داخلی، تراکم جمعیت در منطقه احساء با بیشترین درآمد نفتی است؛ شیعیانی با دیدگاههای کاملا در تضاد با وهابیتی که تنها ۱۵ درصد جمعیت منطقه را تشکیل میدهند. علاوه بر شیعیان، کارگران خارجی عمدتا اهل جنوب آسیا نیز یک جناح اقلیت را تشکیل میدهند. شمار کارگران خارجی در سراسر عربستان سعودی گسترش یافته و تقریبا یک پنجم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. با این وجود آنان نیز مانند اقلیت شیعه به عنوان شهروندان درجه دوم از آزادیهای مدنی اندکی برخوردارند. ترس مقامات عربستان از تعامل این دو گروه اقلیت و بروز خشونتهای فرقهای در قطب اقتصادی، به صورت حمله به مساجد شیعیان خود را نشان میدهد و مهر تائیدی از هراس مقامات پادشاهی از چشم انداز قطبش یافته کشور است. آسیب پذیری منطقه احساء ضرورت تدبیری بلند مدت را نشان میدهد.
اما نکته قابل توجه اینجاست که بخش اصلی عربستان در سرزمینهای حجاز قرار دارد. دو محدوده کوهستانی به فاصله ۱۵۰ کیلومتری با چشمهها و درههایی که بخش اعظم جمعیت این پادشاهی ۳۳ میلیون نفره را در خود جای داده است. پر تراکمترین مناطق مسکونی عربستان سعودی در نزدیکی مرز یمن قرار دارند. متقابلا بخش زیادی از جمعیت یمن نیز در نزدیکی مرزهای عربستان زندگی میکنند و مساله مهمتر حضور شیعیان در دو سوی مرزها است. این معضلی برای دولت عربستان است که حفظ ثبات در مرزهای این منطقه را به هدف سیاسی مهمی در حجاز تبدیل کرده است.
منطقه حجاز فرصت متنوع سازی اقتصادی را برای عربستان فراهم میکند. خط ساحلی دریای سرخ چندین بندر در مسیرهای تجاری جهانی فراهم میکند. این بنادر با شرایط آب و هوایی مناسب، فرصت اقتصادی قابل توجهی در زمینه بیمه، خدمات و اجاره بنادر را به پادشاهی عربستان ارائه میکنند. سران عربستان سعودی با در نظر داشتن این پتانسیل قصد دارند ظرفیت حمل بار در بندر اصلی جده را دو برابر کرده و به سیستم راه آهن سراسری کشور متصل کند. احداث شهر اقتصادی ملک عبدالله در کنار ساحل با ظرفیت بندری ده برابر بیشتر از بندر جده از دیگر اقدامات است. با این حال اولویت دادن به ابر شهر نئوم سبب توقف در این پروژهها شده و در صورت تداوم این روند بنادر جده و ملک عبدالله و نیز پروژه راه آهن سراسری هرگز تکمیل نخواهند شد.
مکه و مدینه در حجاز علاوه بر اهمیت مذهبی خود، به دولت سعودی در سراسر کشور مشروعیت میبخشند. بنابراین، رابطه میان مذهب و خاندان حاکم، اصل اساسی دولت عربستان سعودی است. برای اطمینان از امنیت شهرهای مقدس و متعاقبا مشروعیت دولت، عربستان سعودی باید بر چندین منطقه دیگر نیز کنترل داشته باشد.
نخست شهر بندری جده، دومین شهر بزرگ پادشاهی عربستان در ۶۰ کیلومتری مکه است. طائف با توجه به شرایط آب و هوایی مطلوبی که دارد، پایتخت تابستانی نخبگان سیاسی عربستان است. در مجموع طائف، جده و مکه از پر جمعیتترین شهرهای پادشاهی عربستان است و کنترل بر این سه شهر امنیت عربستان در سواحل دریای سرخ را تامین و تضمین میکند.
مدینه وضعیت کمتر پیچیدهای دارد. امنیت آن با توجه به شرایط جغرافیایی و عدم قرار گرفتن در منطقه مرزی تامین میشود. خشک بودن دره وادی الروم که از مدینه تا خلیج فارس ادامه مییابد، سبب بروز فعالیتهای بشردوستانهای در قلب شبه جزیره عربستان میشود. بخش مرکزی این منطقه با نام نجد شناخته میشود که پایتخت عربستان، ریاض را در خود جای داده است. با این حال، ریاض به عنوان قلب سیاسی پادشاهی عربستان، به طور قابل توجهی از بقیه کشور جدا شده است. تنها نیمی از کل جمعیت در شعاع ۵۰۰ کیلومتری پایتخت زندگی میکند در حالی که نیمه دیگر جمعیت در مناطق مرزی زندگی میکند. این فاصله در ترکیب با تفاوتهای جغرافیایی، به طور قابل توجهی انسجام داخلی پادشاهی را با چالش روبرو میکند. به عنوان مثال، انزوای جغرافیایی نجد، هویت بسیار محافظه کارانهای به آن بخشیده است در حالی که تعاملات جهانی مکه، جده و مدینه سبب ایجاد فرهنگی جهانی در حجاز شده است. در عین حال، منطقه احسا دربرگیرنده اقلیتهای غالبا خارجی غیر سنی است. هیچ کشور دیگری در خاورمیانه دارای شرایط جمعیتی عجیب و غریب عربستان سعودی نیست و این آسیب پذیری ژئوپلیتیک نشان دهنده وابستگی کشور به نفوذ خارجیها است.
انتقال پادشاهی به نسل سوم به همان اندازه مسائل داخلی برای عربستان سعودی پیچیده است. ضرورت بازنگری در انتقال قدرت، با حفظ خاندان سلطنتی در قدرت در هنگام اجرای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل به چالشی دلهره آور شده است.
عربستان سعودی بیش از مسائل داخلی با چند معضل خارجی مواجه است. رقابتها در دریای سرخ و خلیج فارس، از آن جملهاند. تنگه هرمز که محل ترانزیت یک پنجم انرژی جهان به بازارهای جهانی است، از استراتژیکترین و در عین حال پر چالشترین گذرگاههای بین المللی است. عبور روزانه ۸ میلیون بشکه نفت عربستان از طریق این تنگه نشان دهنده حیاتی بودن این تنگه برای اقتصاد عربستان است. فقدان نیروی دریایی مناسب سبب میشود تا عربستان پای آمریکا را به تنگه هرمز باز کند. معامله امنیت در برابر انرژی در زمان جنگ سرد نمونه بارز این تصمیم عربستان برای تامین اهداف ژئوپلتیک خود است. پیشرفتهای تکنولوژیک استخراج هیدروکربن سبب کاهش وابستگی واشنگتن به نفت خاورمیانه شد. در بلندمدت عربستان فاکتور ارزشمندی برای ارائه به آمریکا نخواهد داشت و رابطه دوجانبه اساسا تغییر خواهد کرد.
سیاستمداران سعودی، با در نظر داشتن حجم بالای آسیب پذیری داخلی و خارجی به این نتیجه رسیده اند که باید منافع خود را ورای مرزهای خود جستجو و برای آن مبارزه کنند. نتیجه ناگوار این سیاست خارجی مداخله جویانه ریاض در عملیاتهای مخفی و آشکار از دوحه تا طرابلس و بیروت تا صنعا دیده میشود. شهرهای بزرگ غربی برای مشروعیت سیاسی ضروری هستند در حالی که شهرهای شرقی دارای مزایای اقتصادی هستند. انتقال قدرت به نسل سوم به عنوان هدف عمده سلطنت و نامعلوم ماندن این بازی، برنامه ریزیهای اصلاحی عربستان را با ابهام روبرو میکند. گرچه در حال حاضر ریاض حتی برای این انتقال به واشنگتن نیاز دارد، اما در بلند مدت، این دو به احتمال زیاد به راههای جداگانهای میرسند.
به گزارش گروه بین الملل به نقل از intpolicydigest، پادشاهی عربستان سعودی در قلب شبه جزیره عربی به دلیل دارا بودن منابع هیدروکربنی و نزدیکی به چند خط پر تردد ترانزیت دریایی و نیز وجود دو مکان مقدس اسلامی مکه و مدینه شناخته شده است. با این وجود مشخصه جغرافیایی این کشور، بیابان است. علیرغم وجود منابع عظیم نفتی در یکی از سه بیابان پر وسعت عربستان، عدم تقارن هزینههای بالای زیرساختی با قیمت فعلی نفت، استخراج این منابع را زیانده کرده است. اما نکته مثبت ایجاد مانع طبیعی به واسطه این بیابانها در مرز با کشورهای همسایه عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، امارات متحده عربی و یمن است.
استان احساء در شرق عربستان از بزرگترین استانهای این کشور، منطقهای مسطح است که عمده جمعیت آن در دمام، الجبیل و قطیف ساکن هستند. این شهرها غنی از منابع هیدروکربنی بوده و بیشترین حجم نفت عربستان از این مناطق استخراج و منتقل میشود. در واقع منطقه احساء ستون فقرات اقتصاد عربستان را تشکیل میدهد. با این حال، قیمت پایین نفت، وضعیت مالی پادشاهی را تغییر داده است. صندوق دارایی ملی عربستان که زمانی جز سه کشور بزرگ جهان بود از ۷۳۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ به ۵۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ کاهش یافته و منجر به کسری ۲۰ درصدی در بودجه شد. علیرغم وجود منابع حیاتی عربستان، در صورت تداوم وضعیت فعلی و عدم اعمال اصلاحات اقتصادی، عربستان ثروتمند نفتی در چند سال آینده پولی نخواهد داشت. به همین دلیل اصلاحات اقتصادی در عربستان به عنوان اولویتی مهم شناخته شده و دولت برنامه بلندپروازانهای برای جذب سرمایه گذاری خارجی به ویژه در بخش خصوصی را در نظر دارد. با این تفاسیر نقشه راه ضروری عربستان، چیزی کمتر از بازنگری کلی در ساختار سیاسی- اجتماعی پادشاهی عربستان را طلب نمیکند.
علیرغم بغرنج بودن وضعیت اقتصادی در عربستان، منابع مالی لزوما سبب نگرانی سعودیها نمیشوند. پادشاهی با چالشهای ژئوپولیتیک زیادی در داخل و خارج روبرو است. یکی از مهمترین معضلات داخلی، تراکم جمعیت در منطقه احساء با بیشترین درآمد نفتی است؛ شیعیانی با دیدگاههای کاملا در تضاد با وهابیتی که تنها ۱۵ درصد جمعیت منطقه را تشکیل میدهند. علاوه بر شیعیان، کارگران خارجی عمدتا اهل جنوب آسیا نیز یک جناح اقلیت را تشکیل میدهند. شمار کارگران خارجی در سراسر عربستان سعودی گسترش یافته و تقریبا یک پنجم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. با این وجود آنان نیز مانند اقلیت شیعه به عنوان شهروندان درجه دوم از آزادیهای مدنی اندکی برخوردارند. ترس مقامات عربستان از تعامل این دو گروه اقلیت و بروز خشونتهای فرقهای در قطب اقتصادی، به صورت حمله به مساجد شیعیان خود را نشان میدهد و مهر تائیدی از هراس مقامات پادشاهی از چشم انداز قطبش یافته کشور است. آسیب پذیری منطقه احساء ضرورت تدبیری بلند مدت را نشان میدهد.
اما نکته قابل توجه اینجاست که بخش اصلی عربستان در سرزمینهای حجاز قرار دارد. دو محدوده کوهستانی به فاصله ۱۵۰ کیلومتری با چشمهها و درههایی که بخش اعظم جمعیت این پادشاهی ۳۳ میلیون نفره را در خود جای داده است. پر تراکمترین مناطق مسکونی عربستان سعودی در نزدیکی مرز یمن قرار دارند. متقابلا بخش زیادی از جمعیت یمن نیز در نزدیکی مرزهای عربستان زندگی میکنند و مساله مهمتر حضور شیعیان در دو سوی مرزها است. این معضلی برای دولت عربستان است که حفظ ثبات در مرزهای این منطقه را به هدف سیاسی مهمی در حجاز تبدیل کرده است.
منطقه حجاز فرصت متنوع سازی اقتصادی را برای عربستان فراهم میکند. خط ساحلی دریای سرخ چندین بندر در مسیرهای تجاری جهانی فراهم میکند. این بنادر با شرایط آب و هوایی مناسب، فرصت اقتصادی قابل توجهی در زمینه بیمه، خدمات و اجاره بنادر را به پادشاهی عربستان ارائه میکنند. سران عربستان سعودی با در نظر داشتن این پتانسیل قصد دارند ظرفیت حمل بار در بندر اصلی جده را دو برابر کرده و به سیستم راه آهن سراسری کشور متصل کند. احداث شهر اقتصادی ملک عبدالله در کنار ساحل با ظرفیت بندری ده برابر بیشتر از بندر جده از دیگر اقدامات است. با این حال اولویت دادن به ابر شهر نئوم سبب توقف در این پروژهها شده و در صورت تداوم این روند بنادر جده و ملک عبدالله و نیز پروژه راه آهن سراسری هرگز تکمیل نخواهند شد.
مکه و مدینه در حجاز علاوه بر اهمیت مذهبی خود، به دولت سعودی در سراسر کشور مشروعیت میبخشند. بنابراین، رابطه میان مذهب و خاندان حاکم، اصل اساسی دولت عربستان سعودی است. برای اطمینان از امنیت شهرهای مقدس و متعاقبا مشروعیت دولت، عربستان سعودی باید بر چندین منطقه دیگر نیز کنترل داشته باشد.
نخست شهر بندری جده، دومین شهر بزرگ پادشاهی عربستان در ۶۰ کیلومتری مکه است. طائف با توجه به شرایط آب و هوایی مطلوبی که دارد، پایتخت تابستانی نخبگان سیاسی عربستان است. در مجموع طائف، جده و مکه از پر جمعیتترین شهرهای پادشاهی عربستان است و کنترل بر این سه شهر امنیت عربستان در سواحل دریای سرخ را تامین و تضمین میکند.
مدینه وضعیت کمتر پیچیدهای دارد. امنیت آن با توجه به شرایط جغرافیایی و عدم قرار گرفتن در منطقه مرزی تامین میشود. خشک بودن دره وادی الروم که از مدینه تا خلیج فارس ادامه مییابد، سبب بروز فعالیتهای بشردوستانهای در قلب شبه جزیره عربستان میشود. بخش مرکزی این منطقه با نام نجد شناخته میشود که پایتخت عربستان، ریاض را در خود جای داده است. با این حال، ریاض به عنوان قلب سیاسی پادشاهی عربستان، به طور قابل توجهی از بقیه کشور جدا شده است. تنها نیمی از کل جمعیت در شعاع ۵۰۰ کیلومتری پایتخت زندگی میکند در حالی که نیمه دیگر جمعیت در مناطق مرزی زندگی میکند. این فاصله در ترکیب با تفاوتهای جغرافیایی، به طور قابل توجهی انسجام داخلی پادشاهی را با چالش روبرو میکند. به عنوان مثال، انزوای جغرافیایی نجد، هویت بسیار محافظه کارانهای به آن بخشیده است در حالی که تعاملات جهانی مکه، جده و مدینه سبب ایجاد فرهنگی جهانی در حجاز شده است. در عین حال، منطقه احسا دربرگیرنده اقلیتهای غالبا خارجی غیر سنی است. هیچ کشور دیگری در خاورمیانه دارای شرایط جمعیتی عجیب و غریب عربستان سعودی نیست و این آسیب پذیری ژئوپلیتیک نشان دهنده وابستگی کشور به نفوذ خارجیها است.
انتقال پادشاهی به نسل سوم به همان اندازه مسائل داخلی برای عربستان سعودی پیچیده است. ضرورت بازنگری در انتقال قدرت، با حفظ خاندان سلطنتی در قدرت در هنگام اجرای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل به چالشی دلهره آور شده است.
عربستان سعودی بیش از مسائل داخلی با چند معضل خارجی مواجه است. رقابتها در دریای سرخ و خلیج فارس، از آن جملهاند. تنگه هرمز که محل ترانزیت یک پنجم انرژی جهان به بازارهای جهانی است، از استراتژیکترین و در عین حال پر چالشترین گذرگاههای بین المللی است. عبور روزانه ۸ میلیون بشکه نفت عربستان از طریق این تنگه نشان دهنده حیاتی بودن این تنگه برای اقتصاد عربستان است. فقدان نیروی دریایی مناسب سبب میشود تا عربستان پای آمریکا را به تنگه هرمز باز کند. معامله امنیت در برابر انرژی در زمان جنگ سرد نمونه بارز این تصمیم عربستان برای تامین اهداف ژئوپلتیک خود است. پیشرفتهای تکنولوژیک استخراج هیدروکربن سبب کاهش وابستگی واشنگتن به نفت خاورمیانه شد. در بلندمدت عربستان فاکتور ارزشمندی برای ارائه به آمریکا نخواهد داشت و رابطه دوجانبه اساسا تغییر خواهد کرد.
سیاستگذاران ریاض برای چنین سناریویی نیز در حال چاره اندیشی هستند. معاملات گسترده تسلیحاتی با کشورهای غربی از جمله این تدابیر هستند، اما مشکل این است که به دلیل بی اعتمادی پادشاه به فرماندهان نظامی خود غالب این تسلیحات در کنترل و اختیار نظامیان عربستانی نیستند. بلکه سلاحها با این ایده خریداری میشود که آمریکا خود در سراسر عربستان آنها را به کار میاندازد و در صورت نیاز تنظیم میکند. این تز شاید در دوران جنگ سرد کار میکرد، اما برای دوران مدرن بسیار قدیمی است؛ بنابراین عربستان نه تنها باید در بلند مدت شرکای جدیدی پیدا کند، بلکه نیروی نظامی بومی نیز لازم خواهد داشت.
سیاستمداران سعودی، با در نظر داشتن حجم بالای آسیب پذیری داخلی و خارجی به این نتیجه رسیده اند که باید منافع خود را ورای مرزهای خود جستجو و برای آن مبارزه کنند. نتیجه ناگوار این سیاست خارجی مداخله جویانه ریاض در عملیاتهای مخفی و آشکار از دوحه تا طرابلس و بیروت تا صنعا دیده میشود. شهرهای بزرگ غربی برای مشروعیت سیاسی ضروری هستند در حالی که شهرهای شرقی دارای مزایای اقتصادی هستند. انتقال قدرت به نسل سوم به عنوان هدف عمده سلطنت و نامعلوم ماندن این بازی، برنامه ریزیهای اصلاحی عربستان را با ابهام روبرو میکند. گرچه در حال حاضر ریاض حتی برای این انتقال به واشنگتن نیاز دارد، اما در بلند مدت، این دو به احتمال زیاد به راههای جداگانهای میرسند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *