بررسی ابعاد جنگ رسانهای دشمن در اغتشاشات اخیر/ رسانههای داخلی برای ارائه روایت اول در جنگ ترکیبی باید حمایت شوند
خبرگزاری میزان - رهبر انقلاب با اشاره به جنگ ترکیبی دشمن علیه ملت ایران در اغتشاشات اخیر و استفاده از همه ظرفیتهای سختافزاری و نرمافزاری برای ضربه زدن به کشور تأکید کردند: «اتّفاقاتِ این چند هفته صرفاً یک اغتشاش خیابانی نبود؛ [پشت] این، برنامههای خیلی عمیقتری بود. دشمن یک جنگ ترکیبی را شروع کرد؛ یک جنگ ترکیبی؛ این را بنده از روی اطّلاع به شما عرض میکنم. دشمن یعنی آمریکا، اسرائیل، بعضی از قدرتهای اروپاییِ موذی و خبیث، بعضی از گروهها و گروهکها، همهی امکاناتشان را وارد میدان کردند. همهی امکانات یعنی چه؟ یعنی دستگاههای اطّلاعاتیشان را، دستگاههای رسانهایشان را، ظرفیّت فضای مجازیشان را، استفاده از تجربههای گذشتهشان را.»
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صدا و سیما به بررسی نقش رسانههای دشمن در هندسه جنگ ترکیبی علیه ملت ایران پرداخته است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید دارند که دشمن با یک جنگ ترکیبی به مصاف ملت ایران آمده است. «رسانه» در «جنگ ترکیبی» چه جایگاهی دارد و کدام بخش از هندسه تهاجمی دشمن را تکمیل میکند؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. استفاده از عنصر تبلیغات در نبردها و جنگها پیشینهای طولانی در تاریخ دارد؛ از رجزخوانی در جنگهای کهن گرفته تا پروپاگاندای نظامی در جنگ جهانی دوم که هم توسط متفقین و هم متحدین به کار گرفته شد. در جنگ اول خلیجفارس استفاده از رسانه در جنگ وارد مرحله جدیدی شد و خبرنگاران شبکه تلویزیونی سیانان (CNN) سوار بر تانکهای آمریکایی در حمله به عراق نقشآفرینی میکردند و عملیات و بمبارانها زنده پخش میشد. به تعبیر برخی از اندیشمندان مانند ژان بودریار، تصویر جنگ خلیجفارس در سیانان واقعیتر از خود جنگ بود. اکنون آن چیزی که جدید است تحولات فناوری رسانه و امکانات جدیدی است که در اختیار دولتها و سازمانها و نهادها و نیز کنشگران غیردولتی قرار گرفته است. البته بسیاری از این کنشگران و بنیادها و اندیشکدهها در جهان هم وابستگیهای پنهان و آشکار دولتی دارند و از فناوریهای نوین رسانهای و روشهای جدید ارتباطات و اطلاعرسانی مبتنی بر هوش مصنوعی و علوم شناختی استفاده میکنند و عملیات مختلف تبلیغاتی و جنگ روانی بر پا میکنند. اصطلاح «جنگ ترکیبی» (Hybrid warfare) نخستینبار در مطالعات راهبردی توسط یک تحلیلگر نظامی به نام فرانک هافمن در سال ۲۰۰۷ در کتابی با عنوان «منازعه در قرن ۲۱: ظهور جنگهای ترکیبی» به کار رفت. از نظر هافمن در جنگ ترکیبی علاوه بر فنون نظامی از ابزارهای غیرنظامی مانند فشار اقتصادی و تحریم، حملات سایبری، و خصوصاً عملیات رسانهای و جنگ روانی استفاده میشود.
در کنار ناآرامی و آشوب در خیابان، ضلع رسانهای آشوب و اغتشاش هم در دو ماه اخیر فعالیت بیسابقه و سنگینی داشت. بهعنوان یک ناظر رسانهای، اگر بخواهید این حرکت رسانهای را تحلیل کنید، چه خصوصیات و ویژگیهایی میتوان برای آن ذکر کرد؟
آنچه بهعنوان رکن مهم جنگ ترکیبی در ادبیات جدید این عرصه مطرح شده است، استفاده از فناوریهای نوین رسانهای و هوش مصنوعی و گسیل ارتشهای سایبری برای تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی، ایجاد تردید و ابهام درباره وقایع و اوضاع کشور و نهایتاً تحریک گروههایی از مردم بهمنظور حضور میدانی است. تولید عمدی و سازمانیافته اخبار دروغ و اطلاعات نادرست بخش مهمی از عملیات جنگ ترکیبی است. در چنین فضایی است که مفاهیمی مانند کژآگاهی (Disinformation) و اخبار جعلی (Fake news) در مطالعات رسانه و ارتباطات اهمیت فراوان پیدا کرده است. جنگ ترکیبی اخیر علیه ایران هم مبتنی بر کژآگاهی است. با اطلاعات غلط، آمیختن راست و دروغ، نشر اخبار جعلی، تولید تصاویر دستکاری شده و انتشار ویدئوهای قدیمی و نامرتبط یک بمباران رسانهای راه میاندازند که در آن تشخیص حقیقت از تصاویر برساخته بسیار دشوار میشود. خصوصاً با انتشار تصاویر و ویدئوهایی که خشم و نفرت لحظهای برمیانگیزند و مجال تفکر و تحقیق درباره درست و یا غلط بودن خبر و دادههای ارائه شده را از مخاطب سلب میکنند و اینگونه بر موج عواطف و احساسات سوار میشوند. به دلیل همین مخاطرات جدید است که در سال ۲۰۱۹ عنوان اصلی همایش سالانه انجمن بین المللی ارتباطات و رسانه (IAMCR) در اسپانیا به این موضوعات اختصاص یافته بود. اینبار بهجای تأکید همیشگی بر مفهوم «آزادی رسانهها» که به شیوههای گوناگون مورد سوءاستفاده شرکتهای عظیم سرمایهداری قرار گرفته است، موضوع اصلی همایش، یافتن راهکارهایی برای دفاع از «شرافت انسانی» در جهان امروز و شرایطی است که حقوق انسانها به نام آزادی پایمال و «حقیقت» دست نیافتنی و محل نزاع شده است.
یک کار قابل توجه در جریان رسانهای اخیر که از شبکههای فارسیزبان معاند تا رسانههای جریان اصلی غربی و باسابقه انجام گرفت، حرکات غیرحرفهای و مغایر اصول رسانهای همچون انتشار اخبار دروغ و دامن زدن به مطالب خشن و نفرتپراکنی بود. چه اتفاقی افتاده که این جریان به کارهایی که برخلاف اصول مصرحی است که خودشان آن را وضع کردهاند روی آورد؟
این قضیه رسوایی بزرگی برای برخی رسانههای جریان اصلی در غرب بود. آنقدر از سطح استانداردهای حرفهای خودشان تنزل کرده بودند که گاهی مجبور بودند از خبرنگاران جوان و بینام و نشان برای تولید و نشر گزارشهای آکنده از دروغ و تهمت علیه ایران استفاده کنند. من اخیراً که این تغییر رویکرد را در یکی از روزنامههای معروف انگلستان بررسی میکردم، متوجه شدم بخش قابل توجهی از گزارشهای این روزنامه علیه ایران در هفتههای اخیر توسط یک خانم جوان هندی که سابقه حرفهای چندانی ندارد و آخرین شغلش هم مسئولیت نشریه یک شرکت معاملات ملکی در هند بوده تولید شده است. در کارنامه این خانم هیچ نشانی از تخصص و یا تجربه در امور ایران هم مشاهده نمیشود و ناگهان طی چند هفته به اصلیترین تولیدکننده گزارشهای ویژه یک روزنامه مطرح جهان درباره وقایع ایران تبدیل شده است. مشخص است که به فردی جویای نام با چنین مشخصاتی هرچه بدهند و بگویند به نام خودت در یک روزنامه مطرح منتشر میشود با اشتیاق میپذیرد. جالبتر اینکه برخی گزارشهای او به همراه یک خبرنگار جوان یک شبکه سلطنتطلب فارسی زبان تولید شده ولی آن روزنامه انگلیسی برخلاف موازین حرفهای هیچ اشارهای به هویت سیاسی این خبرنگار و شبکه استخدام کننده او نکرده و گزارشهای آنها را به عنوان گزارش خبرنگاران «آزاد» و «مستقل» منتشر کرده است. گزارشهایی که همگی پر از اتهامات اثبات نشده علیه ایران به نقل از منابع ناشناس هستند. این کارها در خدمت کلانپروژه «ایران هراسی» هستند.
اگر بخواهیم ریشه اقدامات رسانههای غربی را تحلیل کنیم، یکی از دلایلش این است که صحنهگردانان پشت پرده این جنگ ترکیبی تصور میکردند که موقعیت فعلی شاید آخرین فرصتی باشد که میتوانند یک «زخم کاری» به جمهوری اسلامی وارد کنند. احتمالاً تحلیل آنها این بوده که اگر جمهوری اسلامی بتواند در این مرحله با بهبود روابط منطقهای، عضویت در سازمانهای بینالمللی و تدابیر جدید در دیپلماسی اقتصادی از فشارها و سختیهای ناشی از تحریمهای وحشیانه دولتهای غربی عبور کند، دیگر بهسادگی نمیتوان آتش آشوب و فتنه را در ایران برانگیخت. بر این اساس با تمام توان و قوا و کنار گذاشتن همه اصول اخلاقی و ضوابط حرفهای، چه در حوزه دیپلماسی و چه در حوزه رسانه و اطلاعرسانی، برای برپا کردن این جنگ ترکیبی بهصورت همهجانبه و با مشارکت همه ایادی خودشان در سراسر جهان و منطقه وارد میدان شدند.
به نظر میرسد با توجه به تغییرات در روابط قدرت جهانی و مناسبات جدید در صحنه بینالمللی، دشمنان ایران تصور میکردند که در آینده دیگر امکان ضربهزدن به جمهوری اسلامی را نخواهند داشت. البته همانطور که در ۴۳ سال گذشته هم بارها تجربه شده، هر زخمی که دشمنان تلاش کردند به جمهوری اسلامی وارد آورند، در عمل جمهوری اسلامی را قویتر کرده است و روزبهروز بر اقتدار ایران در منطقه و جهان افزوده است. ضمن این که در داخل هم در راستای رفع نواقص و مشکلات گامهایی برداشته شده است. همین مسئله دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خشمگین کرده و به کارهای جنونآمیز واداشته است.
از تحلیل خروجی رسانهها به نظر میرسد این جریان رسانهای بهگونهای کاملاً هماهنگ عمل کرده و حتی میان خود تقسیم کار هم داشتهاند. چقدر با این گزاره موافقید؟
رسانههای وابسته به دولتهای غربی که در سطح بینالمللی فعالیت میکنند، مانند صدای آمریکا یا سرویس جهانی بیبیسی، رادیو فردا، و همچنین اینترنشنال که وابسته به رژیم آلسعود است و البته با خطدهی رژیمصهیونیستی در لندن فعالیت میکند، ابزارهایی در خدمت دولتهای کارفرما هستند. از آنجا که به نظر میرسد در وقایع اخیر، این دولتها کاملاً با هماهنگی و همافزایی وارد این جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی ایران شدهاند، طبیعتاً رسانههای آنها نیز در این زمینه با هم هماهنگ هستند. هرچند گاهی تقسیم کار هم میکنند.
یکی از نکاتی که رهبر انقلاب برای مقابله با چنین جریان رسانهای بر آن تأکید دارند، ارائه روایت اول و صحیح از وقایع برای افکار عمومی و به ویژه جوانها است. این موضوع چگونه میتواند باعث مهار این جریان فریب رسانهای شود؟ چه راهکار دیگری برای مقابله با این جریان سنگین رسانهای وجود دارد؟
رسانههای ما برای اینکه بتوانند روایت اول را در مواجهه با جنگ ترکیبی دشمن داشته باشند باید هم از نظر برونسازمانی حمایت شوند و هم از نظر درونسازمانی تقویت شوند. برای آنکه رسانههای ما روایت اول را داشته باشند، باید خبرنگاران به دستگاههای ذیربط دسترسی داشته باشند و به موقع از اخبار صحیح و دقیق مطلع شوند.
هرچقدر هم که خبرنگاران یک رسانه ورزیده و حرفهای باشند، اگر نهادها و دستگاههایی که اطلاعات مربوط به حوادث و رخدادهای مختلف را دارند، این اطلاعات و اخبار را از رسانهها دریغ کنند، طبعاً رسانههای دیگر از طرق دیگر اخباری ناقص یا جهتدار به دست آورده و روایت اول را در دست خواهند گرفت. این موضوع در مورد رسانه ملی اهمیت دو چندان دارد. نهادها و سازمانهای مختلف حاکمیتی نباید رسانه ملی را صرفاً بهمثابه روابطعمومی خود برای انتشار اطلاعیهها و سخنرانیها بدانند. این یک نگاه کهنه و قدیمی به رسانه است. نهادهای حاکمیتی باید رسانه را بهعنوان یک رکن حکمرانی به رسمیت بشناسند. باید قبل از اینکه تصمیم بگیرند و قبل از این که تصمیمی را اعلام کنند، ابعاد رسانهای آن را با استفاده از کارشناسان و خبرگان رسانه بررسی کنند.
در بسیاری از وقایع تلخ سالهای اخیر، اگر به محض وقوع آن حوادث، خبرگان رسانه مورد مشورت قرار گرفته بودند و روایت اول در زمان مناسب با نظر کارشناسی آنها منتشر شده بود، آن همه هزینه به کشور تحمیل نمیشد و از اعتماد مردم به برخی دستگاهها کاسته نمیشد. نگرش دستگاهها به رسانه باید تغییر کند و ساز و کارهای اطلاعرسانی در مسائل ملّی باید اصلاح شود.
انتهای پیام/