مردجوان به بهانه کمک کردن گوشی تلفن همراه طعمه هایش را سرقت میکرد/سارق به سراغ رانندگان گرفتار در جاده میرفت
شهریورماه امسال بود که مأموران پلیس تهران در جریان سرقتهای سریالی گوشی تلفن همراه در منطقه قرچک تهران قرار گرفتند.
سرهنگ کیوان ظهیری رئیس پلیس پیشگیری پلیس تهران بزرگ در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه گفت:با طرح این موضوع تیمی از مأموران پلیس تحقیقات گستردهای را در این زمینه آغاز کردندو چند روز از آغاز رسیدگی به این پرونده شدند ردی از سارق گوشی تلفن همراه که رسول نام داشت و در پرونده تبهکاری خود چند سابقه مواد مخدر ثبت کرده بود را در یکی از محلههای قرچک ورامین به دست آورده و درعملیاتی غالفگیرانه او را دستگیر کنند.
پشیمانی ام سودی ندارد
جوان است، اما اعتیاد چهره اش را آنقدر شکسته کرده که سنش بیشتر نشان میدهد. دست بند به دست درگوشه حیاط پلیس پیشگیری ایستاده و به زمین خیره شده. او حالا باید تاوان سرقتهایی را که انجام داده است را پس دهد. در ادامه گفت وگوی رسول با خبرنگار گروه جامه را میخوانید.
چند سال داری؟
۳۰ سال
متأهلی؟
بله. دو دختر دارم و پسرم تا چند وقت دیگر به دنیا میآید.
سابقه داری؟
نه. هیچ سابقهای ندارم
یعنی تا حالا حتی یک بار هم پایت به کلانتری باز نشده؟
چرا، چند بار فقط به خاطر مواد مخدر بازداشت شدم. آن هم برای فروش نبوده، مواد را برای مصرف خودم خریده بودم که توسط پلیس دستگیر شدم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت گوشی
از شگرد سرقت هایت بگو؟
با موتور در خیابان به دنبال آدمهایی میگشتم که خودرواشان خراب شده بود و احتیاج به کمک داشتند. آن موقع بالای سرشان میرفتم و میگفتم من تعمیرکار آشنا دارم، تلفنت را بده به او زنگ بزنم تا کارت راه بیافتند. وقتی هم گوشی را به بهانه تماس میگرفتم پا به فرار میگذاشتم.
هم دستی هم داشتی؟
نه
چه طور این نقشه به ذهنت خطور کرد؟
ماجرا برمی گردد به چند ماه پیش، من نگهبان یک کارگاه بودم. یک روز وقتی در اتاقک نگهبانی بودم خودروی مدل بالایی در مقابل اتاقک نگهبانی توقف کرد. مردی میانسال از آن پیاده شده و به من گفت: شارژ تلفن همراهم تمام شده و اگر امکان دارد از برق داخل اتاقک شما استفاده کنم. ابتدا قصد کمک کردن به او را داشتم، اما وقتی گوشی اش را گرفتم تا به برق متصل کنم درهمان لحظه فکر سرقت گوشی به ذهنم رسید. این کار را کردم و گوشی تلفن همراه را برداشتم و پا به فرار گذاشتم. وقتی از فروش این گوشی پولی به جیب زدم با خودم گفتم چرا این کار را ادامه ندهم.
چندگوشی سرقت کردی؟
سه عدد
گوشیها را چه طور و به چه کسی میفروختی؟
به هرکسی که پول میداد.
چقدر گیرت آمد؟
یک میلیون تومان
با این پول چه کار کردی؟
به پول پیش خانه ام اضافه کردم
در جریان سرقتها اتفاق افتاده بود که دلت برای مالباختهای بسوزد؟
بله. یک پیرمرد بود که التماس میکرد گوشی اش را بدهم. اما من این کار را نکردم. وقتی دستگیر شدم و پیرمرد را دیدم به من گفت: همه عکسهای فرزندش از کودکی تا بزرگسالی داخل گوشی بوده و هیچ نسخه دیگری از آن ندارد. او میگفت: اگر عکسها را به او بدهم رضایت میدهد، اما من در همان لحظه اول حافظه گوشی اش را پاک کرده بودم. آن هم به این خاطر که دوست نداشتم بعد از فروختن گوشیها عکس زن و بچه مردم دست فرد نااهلی بیافتد.
چه طور معتاد شدی؟
ده سالی میشود که تریاک مصرف میکنم، قبل از آن در شهرستان کشاورز بودم و زندگی شرافتمندانهای داشتم، اما وقتی پایم را به تهران گذاشتم زندگی ام از این رو به آن رو شد.
خانواده ات خبر دارند که دستگیر شده ای؟
بله. درخانه بودم که پلیس دستگیرم کرد.
میدانی چه آیندهای در انتظارت است؟
نه. اما شرمنده همسرم شدم. کاش هیچ وقت دزدی نمیکردم و میتوانستم در هنگام تولد فرزندم درکنار همسرم باشم.