روایتی از جانسوزترین صحنه واقعه صحرای کربلا+ فیلم
نامدار صداقت مدرس دانشکده علوم قرآنی تهران در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگی گفت: جانسوزترین صحنه واقعه کربلا، شهادت کودک شیرخواری است که نام او با عطش و روضه آب و سقا پیوند خورده است.
همین بس که در مجلس عزای سیدالشهدا (ع) از گهواره و قنداقه و تشنگی سخن به میان بیاید یا کسی از جناب رباب و سکینه نامی ببرد و یا اشارهای به تیر سه شعبه و حرمله شود تا بی اختیار آتشی از دلها به دیدگان شراره زند و سیل اشک به مدد بر چهرهها جاری شود.
معروف است که این طفل رضیع با دستان کوچک خود گره گشای کار بزرگان است. چه مادرانی که به عشق او برای کودک دلبندشان لالایی خوانده اند و چه پیرانی که به امید شفاعت به قنداقه او دخیل بسته اند و چه حاجت مندانی که او را باب الحوایج یافته اند و چه شاعرانی که در طول تاریخ در مرثیه او سوگواره سروده اند.
اگر شعر سوگواره کسایی مروزی را نخستین مرثیه فارسی برای شهیدان کربلا بدانیم خواهیم دید که سوگواره حضرت علی اصغر علیه السلام سابقهای به قدمت ادبیات فارسی دری دارد.
در این میان شاعران بلندآوازهای برای آن حضرت مرثیه سروده اند، اما کمتر کسی همانند میرزا محمد جیحون یزدی توانسته حق مطلب را ادا کند.
بخش عمده اشعار میرزا جیحون را مدایح شاهان قاجار و وزرا و حاکمان یزد واصفهان و کرمان تشکیل میدهد و از این اشعار بر میآید که او از همین راه امرار معاش میکرده، در هجو ید طولایی داشته و به سراغ مضامینی میرفته که با طریق دیانت چندان نسبتی نداشت و همین موجب شد تا برخی از علما او را تکفیر کنند.
غافل از آنکه میرزا جیحون را سوزی به جان افتاده و در طریق مدح با دل و جان به خدمت سالار شهیدان درآمده است. مرحوم حبیب یغمایی میرزا جیحون را شاعر متوسط خوبی میداند و اشعار اورا به دو بخش تقسیم مینماید و مینویسد:
مرغوبترین و معروفترین آثار جیحون اشعار اوست در مرثیه شهدای کربلا، که در مناطق جنوبی کشور مخصوصا در یزد و کرمان مداحان منبری میخوانند و مجلس را از گریه و غوغا گرم میکنند ... مثنویها و قطعات و مسمطات جیحون در این زمینه از دیگر اشعارش از نظر ادبی بهتر است.
از جمله این اشعار شعری است که میرزا جیحون در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام سروده است. در ابیات ابتدایی، شاعر در مدح و منقبت امیرالمومنین با بیانی فصیح و بلیغ، نکاتی ژرف و عمیق به نظم درآورده و سروده:
ای که فرو رفتهای به بحر تمنا گاه به صورت چمی و گاه به معنا
بشکن و بفکن هر آنچه اسفل و اعلی خواهی اگر رستگی به نشاه اخری
جوی به جان بستگی به صادر اول
احمد و حیدر که یک وجود و دو اسمند کشور ایجاد را قویم طلسمند
گرچه ز. صلب و رحم عیان به دو قسمند لیک یکی روح رفته در به دو جسمند
دوننماید مگر به دیده احول
شاعر در ادامه پس از ابیاتی در بیان مناقب شاه نجف، آن جناب را خطاب قرار داده و با ظرافتی مثال زدنی مسیر منقبت سرایی را به مرثیه میکشاند:
ای حرم کعبه ات ز حلقه به گوشان وی دل دانای تو زبان خموشان
با تو که گفت:
از حسین چشم بپوشان خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان
نزدش با اصغر آمدند معجل
گفتند این طفل کو چو بحر بجوشد نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد
اشک بپاشد چنانکه خاک بپوشد رخ بخراشد چنانکه جان بخروشد
جز به کفی آب عقده اش نشود حل
هی به فغان خود ز. گاهواره پراند مادر او هم زبان طفل نداند
نه بودش شیر تا به لب برساند نه بودش آب تا به رخ بفشاند
مانده به تسکین قلب اوست معطل
گاهی ناخن زند به سینه مادر گاهی پیچان شود به دامن خواهر
باری از ما گشته چاره اصغر یا بنشانش شرار آه چو آذر
یا ببرش همرهت به جانب مقتل
شه ز. حرمخانه اش ربود و روان شد پیر خرد همعنان بخت جوان شد
زین پدر و زان پسر به لرزه جهان شد آمد وآورد هر طرف نگران شد
تا به که سازد حقوق خویش مدلل
گفت کهای قوم روح پیکرم این است ثانی حیدر علی اصغرم این است
آن همه اصغر بدند اکبرم این است حجت کبرای روز محشرم این است
رحمی کش حال بر فناست محول
او که بدین کودکی گناه ندارد یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه بس افسرده است آه ندارد جای دهید آنکه را پناه ندارد
پیش کز ایزد برید کیفر اکمل
ناگه آن قوم از سعادت محروم حرمله اش تیر کینه راند به حلقوم
حلق را خست و جست بر شه مظلوم وز شه مظلوم آن سه شعبه مسموم
رد شد و سر زد ز قلب احمد مرسل
طفلی کز تشنگی به غم شده مدغم جست و برآورد دست و خست رخ از غم
گردن وسر گاه راست کرد و گهی خم شه زگلویش کشید تیر و همان دم
ملک جهان بر جنان نمود مبدل
شاها جیحون کهینه چامه نگارم کز فر تو مهر گشته حاجب بارم
ده بامم اجر هر چه مدح تو آرم من به جنان و جحیم کار ندارم
با توام از نور تا رسته مخیل
میرزا محمد جیحون یزدی ۱۸۱ سال قبل در سال ۱۲۱۶ شمسی در محله گازرگاه یزد متولد شد در جوانی علاوه بر تحصیل علوم دینی و ادبیات عرب به شغل حکاکی اشتغال داشت. میرزا جیحون زندگی کوتاه، ولی پر فراز و نشیبی داشت. ۲۰ سال از عمرش در سفر گذشت و حتی یک دوره سه ساله اسارت را هم تجربه کرد. زندگی را از راه مداحی پادشاهان و حاکمان محلی میگذراند و لقب تاج الشعرا را هم از قاجار گرفته است. مرحوم یغمایی در گزارشی از ملاقات خود با پسر میرزا جیحون از قول او نوشته است که پدرش یک زندگی قلندرانه داشته و تمام پول صلهای که میگرفته خرج میکرده و با فقرا مهربان بود. مکرر شد که با پای برهنخ به خانه برگشت چرا که کفش را به فقیر بخشیده بود.
هنگام مطالعه دیوان اشعار میرزا جیحون احساس میکنید با دو شاعر مواجه هستید. شاعری که دیوانی مملو از مدح و هجو دارد و شاعری که انگار دیوانی مستقل در مدح اهل بیت علیهم السلام و مرثیه شهیدان کربلا دارد و این نشان از تحول روحی اوست. از اشعارش برمی آید در زمان سرودن مراثی اهل بیت حالت تاثر شدیدی داشته به عنوان نمونه در مصیبت قمر بنی هاشم سلام الله علیه سروده است:
بدر الشهدا عباس تا آن که ز دست افتاد
تاج الشعرا جیحون از ائج به پست افتاد
میرزا محمد یزدی عمری طولانی نداشت و به سال ۱۲۶۱ شمسی در ۴۱ سالگی در کرمان درگذشت. گفته اند مزار وی در ابتدا کنار جوی آبی بوده و بعدها به مکانی دیگر منتقل شد که امروزه حیاط مدرسهای به نام جیحون است. در ابتدا دو بیت از اشعار خودش خطاب به سالار شهیدان علیه السلام، روی سنگ مزارش حک شده بود:
ای شه گلگون قبا بنگر به جیحون کز ثنات
خویشتن را مالک دیهیم و افسر ساخته
شاید ار بخشی مرا بر تشنگان کربلا
زان که جیحون را خدایت مهر مادر ساخته
بعدها اشعاری از مشتاق کرمانی زینت بخش سنگ مزار او شد. میرزا جیحون دشمنان زیادی داشت و از این رو او را زیاد هجو گفته اند و مطالب نادرست پیرامون او زیاد مطرح کرده اند.
ماجرای تکفیر و بهشتی شدن میرزا محمد جیحون یزدی
میرزا جیحون در دورهای از عمر، در شعر طریقی جز دیانت در پیش گرفت و از این رو یکی از علمای یزد او را تکفیر کرد. مدتی از این واقعه گذشت و جناب جیحون در اثر عنایت خداوند متحول شد و در اثر این دگرگونی مدایحی زیبا و رسا در منقبت و مدح امیر المومنین علیه السلام و مراثی جانسوزی در مصایب خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین سرود. روزی در مجلسی که آن عالم و میرزا جیحون هر دو حاضر بودند و از تصادف روزگار یا تمهید دوستان میرزا هر دودر کنار هم نشسته بودند، روضه خوان اشعار جیحون در مرثیه طفل شش ماهه ابی عبدالله را -که در همین مطلب به آن اشاره شد – خواند. مجلس به شیون و زاری عجیبی افتاد. اشعار جیحون شور و اشکی کم سابقه مردم بوجود اورد. آن عالم که تا آن روز جیحون را ندیده بود در حالی که به پهنای صورت اشک میریخت با لهجه غلیظ یزدی خطاب به میرزا محمد جیحون گفت: این جیحونک هم آخر خودش را به بهشت رساند؛ و میرزا جیحون هم بلافاصله پاسخ داد: وشما را هم.