تبدیل اعتراض به اغتشاش با رمز «کشتهسازی»؛ از خونیکردن پیراهن با رنگ تا موجسواری بر عکس همسر یک خواننده رپ
خبرگزاری میزان – پروژه کشتهسازی یکی از شگردهای همیشگی عناصر اصلی و پشت پرده اغتشاشات است؛ پروژهای که با پیمانکاری رسانههای معاند و ضد انقلاب تکمیل میگردد و هدفش ملتهب کردن فضای جامعه و تهدید امنیت روانی مردم است.
عناصر اصلی و پشتپرده اغتشاشات که مستقیم یا با واسطه مرتبط با سرویسهای جاسوسی بیگانه و گروهکهای تروریستی هستند، در دستورکاری مشخص در تمامی مقاطع که آشوبها را علیه امنیت مردم در کشور ما کلید زدهاند، توأمان پروژه کشتهسازی را نیز پیش بردند.
در این رابطه طی سال های گذشته تجربیات و شاهد مثالهایی از اجرای این طرح وجود دارد، که در این گزارش به ذکر برخی از آنها میپردازیم:
در آشوبهای سال ۷۸ و ماجرای اتفاقات کوی دانشگاه، فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود، در راستای اجرای طرح کشتهسازی، با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه زیرپیراهن را رنگی کرده بوده است) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد.
او که با همین عکس به شهرت جهانی رسیده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد.
ده سال بعد «ترانه موسوی» یکی از افرادی است که نامش در پروژه کشتهسازیهای سال 88 از ناحیه سران فتنه و رسانههای این جریان با پروپاگاندای وسیع رسانههای ضدایرانی از جمله بیبیسیفارسی به کرات مطرح شد؛ تمامی گزارههای داستان ساختگی مرتبط با کشته شدن ترانه موسوی، دروغ و جعلی بود.
فتنهگران و حامیان خارج نشین آنها مدعی بودند: «ترانه موسوی در تیر ماه 88 در جریان مراسم یادبودی در مسجد قبا توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت شده، مورد تعرض جنسی قرار گرفته و پس از انتقال به بیمارستان به نقطه نامعلومی منتقل و جسد او برای از بین بردن آثار تجاوز سوزانده شده و در بیابانهای اطراف قزوین پیدا شده».
با تحقیقات به عمل آمده مشخص گردید تمامی این گزارهها در خصوص ترانه موسوی، دروغ و کذب است و سراسر این داستان، ساختگی و جعلی بوده است.
در آن زمان پروژه کشته سازی نیاز به حمایت داخلی داشت، بر همین اساس مهدی کروبی در نامه خود به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام این ماجرای کاملا دروغین را وارد فضای رسمی کشور می کند
قوه قضاییه هم با تشکیل یک کمیته سه نفره، بررسی مدارک موجود را آغاز و از وی میخواهد تا مدارک خود را به این کمیته ارائه دهد.
در نهایت این کمیته سه نفره چنین ادعایی را رد و مدارک ارائه شده را فاقد سندیت عنوان میکند.
بخش خبری بیست و سی نیز در گزارشی اعلام میکند که با توجه به اطلاعات و آمار ارائه شده تنها سه نفر با این اطلاعات میتوانند با ترانه موسوی مورد اشاره منطبق باشند.
این گزارش به سراغ یکی از این سه نفر و تنها کسی که میتوانست مصداق اصلی این خیال پردازیها باشد، رفته و با خانواده ترانه موسوی مصاحبهای ترتیب میدهد.
چندی بعد سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی وقت هم درخصوص شایعه کشته شدن ترانه موسوی گفت: «زمانی كه موضوع خانم موسوی، كشته شدن او، تعرض به وی و بعد هم سوزاندن جسد او عنوان شد، ما هم حساس شديم كه اين چه اتفاقی بود كه همه میدانند، اما پليس كه بايد از اين اطلاعات با خبر باشد اطلاعی از اين موضوع ندارد. در نتيجه پيگيریهايی را انجام داديم كه نتيجهای در پی نداشت و در ادامه به سايت جمعيت مراجعه كرديم كه اسم سه نفر با نام ترانه موسوی به دست آمد، يكی از اين افراد، دختر دو سالهای بود كه اساسا با خبر اينها هماهنگ نبود. دو تن ديگر هم مورد تحقيق و پيگيری قرار گرفتند كه مشخص شد خانمی كه آنها اعلام كردهاند، چندين سال است در خارج از كشور زندگی میكند و با خانوادهاش هم مصاحبه شد كه موضوع خندهداری بود».
کشته سازی با هدف شهید سازی!
پروژه کشته سازی اما در همینجا متوقف نشد و سایت بی بی سی فارسی چند ماه بعد، در نهم شهریور 88 در خبری مدعی شد که جنازه سعیده پورآقایی (آمایی) بیست روز پس از بازداشت توسط مادرش شناسایی و به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا (س) تهران دفن شد.
این بار نیز سناریو همان سناریوی قبلیست! «بخشی از بدن سعیده به دلیل محو آثار تجاوز به عنف در بازداشتگاه با اسید سوزانده شده بود».
بی بی سی در ادامه از برگزاری مراسم ختم پورآقایی در مسجد جامع قلهک و حضور یکی از سران فتنه در این مراسم نیز خبر داد.
مانور بی بی سی فارسی بر جانباز بودن پدر آقایی نیز یکی از نکات جالب این پرونده بود، ادعایی که روز قبل از انتشار این خبر در «وبگاه موج سبز آزادی» و پایگاه اطلاعرسانی «پارلمان نیوز» نیز منتشر شده بود.
انتشار این خبر از بی بی سی فارسی که آن روزها یکی از جدیترین رسانههای حامی اغتشاشات در ایران بود سناریوی کشته شدن پورآقایی بر اثر تجاوز در بازداشتگاه را به سوژه دسته اول سایر رسانههای جریان فتنه در داخل و خارج از کشور تبدیل کرده بود اما دو روز بعد یعنی در تاریخ یازدهم شهریور 88 یکی از روزنامه نگاران اصلاح طلب با اعلام اینکه خانواده پورآقایی را میشناسد، گفت: پدر سعیده به دلیل عارضه قلبی فوت کرده است!
این اظهار نظر و تحقیقات بعدی نشان داد که سعیدهپورآقایی چندین بار از خانه فرار کرده بود و پس از آخرین فرار و درخواست کتبی مادرش از یکی از مسئولین نظام برای یافتن وی، شخصی بدون معرفی خود طی تماسی تلفنی به مادر سعیده خبر دستگیری، قتل و دفن سعیده را میدهد.
مادر سعیده نیز از این خبر دچار تشویش شده و ماجرا را با یک خانم و یک آقا بهنام اشراقی (احتمالاً از بستگان یا آشنایان) در میان میگذارد. آقای اشراقی که با ستادهای یکی از سران فتنه در ارتباط بوده پیگیر پخش خبر، برپایی مراسم ترحیم، و احتمالاً چاپ آگهی و آوردن وی به مجلس ترحیم و باقی قضایا میشود. اما چند روز پس از انتشار خبر قتل وی، سعیده پور آقایی با مادر خود بصورت مخفیانه تماس میگیرد و از زنده بودن خود خبر میدهد!
آذر 88 و چند ماه پس از ادعای دروغ مطرح شده در رسانههای حامی فتنه و دامن زدن به این خبر کذب توسط یکی از سران فتنه حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژهای، دادستان وقت کل کشور در نشستی خبری ماجرا را اینگونه روایت کرد: « آقای کروبی اعلام کرده بود که موضوع سعیده پور آقایی ساختگی است. بله بنده هم تاکید می کنم که موضوع تجاوز و قتل سعیده پور آقایی ساختگی است اما آقای کروبی باید بگویند که چه کسی این موضوع را ساخت و علم کرد؟ چه کسی این را ساخت و علم کرد، من یا شما؟ چه کسی به منزل این شخص رفت ؟ چه کسی برای او مجلس ختم ترتیب داد؟ چه کسی در مجلس ختم وی شرکت کرد؟ و چه کسی این مطالب را در سایتش آورد؟ پیش از پیدا شدن سعیده پورآقایی در جلسهای کروبی به ما گفت که این موضوع در چندین مورد اشتباه است و بنده خود اعتراف می کنم که وی دختر شهید و تنها دختر خانواده نیست. ما هم به کروبی گفتیم که اشتباه بودن موضوع را تا همین حد اعلام عمومی کنید اما کروبی در پاسخ به ما گفت: وقتی همه موضوع روشن شد خود اعلام خواهم کرد که این کار را نکرد.»
یک دهه دروغ
از فتنه 88 تا دی 96 و آبان 98 همواره کشته سازی یکی از قطعات پازل دشمن برای فراهم سازی زمینه تبدیل اعتراضات به اغتشاشات در ایران بوده است، این سناریو همیشه یکی از بازوهای کمکی اغتشاشاگران حاضر در خیابان از طریق رسانههای همسو بوده، رسانههایی که گاهی پس از اقدام به قتل معترضان توسط گروههای مسلح اغتشاشگر وارد میدان میشوند و با جا زدن فرد کشته شده توسط تروریستها به نام شهید اعتراضات! و گاهی با سناریوهایی دروغین و استفاده از اسمهای جعلی و مرگهای مشکوک بر طبل دروغین کشته شدن معترضان میکوبند.
دی ماه 96 تصویری از جوان 13 ساله اهل دورود به نام امیرحسین پاپی در برخی از کانالهای معاند به عنوان فردی که توسط نیروهای امنیتی در اعتراضات جانباخته است، منتشر شد.اما ساعاتی پس از این کشته سازی، نوجوان به اصطلاح متوفی با انتشار ویدئویی از سلامت کامل خود خبر داد.
«راضیه اسماعیلیان» یکی دیگر از نامهای پروژه کشتهسازی ضد انقلاب در سال 96 بود، در آن زمان رسانههای برانداز مدعی شدند که این خانم به همراه فرزند در شکمش بر اثر شوک حاصل از اصابت گاز اشک آور ماموران امنیتی در خمینی شهر، فوت کرده است!
اما تصویر منتشر شده مربوط به «مریم زنگنه» یکی از خبرنگاران روزنامه قدس بود که یک هفته قبل از انتشار این شایعه که پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری درگذشته و در شهر مشهد تشییع و به خاک سپرده شده بود.
در سال 98 و پس از اعتراض بخشی از مردم به گرانی بنزین نیز این تکنیک قدیمی ضد انقلاب دوباره به کار گرفته شد، آنها در ساعات اولیه آغاز اغتشاشات، مدعی شدند فرمانده تیپ ۵۵ هوابرد شیراز به خاطر سرپیچی و خودداری از شرکت در سرکوب اغتشاشگران در شیراز توسط عوامل سپاه با «آر پی جی» کشته شده است!
اما امیر سرتیپ ذبیحالله بهمنزیاری در واکنش به این ادعای مضحک گفت: «این اخبار جعلی ساخته و پرداخته اراذل و اوباش، منافقین، سلطنتطلبان، معاندین و دشمنان ملت ایران است»
در همان ایام اسم دیگری با انتشار از بلندگوهای رسانهای ضد انقلاب به عنوان کشته اغتشاشات معرفی شد، این رسانهها مدعی شدند که «نیکتا اسفندانی» دختر نوجوان ۱۴ ساله، در خیابان ستارخان در تهران با اصابت شلیک گلوله به سرش کشته شده است.
اما پدر نیکتا اسفندانی در مصاحبهای با رسانه ملی، ضمن تکذیب مرگ دخترش در اغتشاشات گفت: «دختر من به هیچ عنوان سیاسی نبوده و اصلا در زمینه سیاسی سررشته نداشته که بخواهد اظهارنظر کند یا جبهه بگیرد.»
در همان زمان سخنگوی قوه قضاییه نیز گفت: در بین اسامی اعلام شده از طرف رسانههای معاند ما افراد متعددی را داریم که زنده هستند و با آنها مصاحبه کردیم و مشخصات دقیقشان وجود دارد؛ کشتههای بی ربط و درگذشتگان عادی را هم اینجا آوردند که نمونه مصاحبه آن را که خانواده نیکتا اسفندانی است، مشاهده کردید. چقدر سر و صدا کردند که دختر چهارده سالهای که در اغتشاشات به ضرب گلوله کشته شده است، خانمی که هیچ ربطی به این موضوعات نداشته و هم پزشکی قانونی تایید کرده و هم خانواده که در اثر مسمومیت فوت کرده است.
این پروژه اما با روشن شدن دلیل فوت خانم اسفندانی نیز پایان نیافت و اما پس از گذشت مدت زیادی سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل هنگام سخنرانی خود با نشان دادن تصویر نیکتا اسفندانی ادعای واهی کشته شدن وی در جریان اغتشاشات آبان ماه را مجددا مطرح کرد.
در ماجرای آبان 98 دستورالعمل کشته سازی از مطرح کردن چند اسم و موج سواری بر چند کشته فراتر رفت و خبرگزاری رویترز با بیان این ادعا که در اغتشاشات اخیر ایران 1500 نفر کشته شدهاند از تکنیک دروغ بزرگ برای باور دروغ استفاده کرد.
این ادعا بلافاصله دست آویز رسانههای فارسی زبان و و شبکههای ضد انقلاب فضای مجازی قرار گرفت آنها به نقل از رویترز مدعی شدند دو نفر از مقامهایی که آمار کشتهشدگان را در اختیار این خبرگزاری گذاشتهاند اما این دروغ نیز خیلی زود با انتشار آمار رسمی برملا شد.
حجت الاسلام ذوالنوری، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی دوره دهم مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که در حوادث آبان 98، ۲۳۰ نفر جان باختند که ۶ نفر از آنها شهدای ماموران نیروی انتظامی و امنیتی و ۲۰ درصد نیز از کسانی بودند که در قالب نیروهای عملیاتی برای استقرار نظم و امنیت جان باختند.
قهرمان بساز و به وقتش بکش!
این روند اما با وجود افشای دروغها و رسوایی رسانهای برای حامیان فتنه و اغتشاش در ایران متوقف نشد و در آخرین مورد از این راه حل همیشگی برای تداوم اغتشاشات نام «حدیث نجفی» از طریق بلندگوهای به ظاهر اطلاع رسان خارج میشود، ابتدا دختری که در حال بستن موهایش برای حضور در اغتشاشات است با کیلیپی کوتاه مورد توجه برخی از رسانهها و حسابهای فعال شبکههای اجتماعی قرار میگیرد و قدم اول قهرمان سازی کلید میخورد، سپس ادعا میشود دختری به نام حدیث نجفی با شش گلوله توسط نیروهای امنیتی کشته شده است و پس از آن در گام نهایی میان دختر کشته شده در اغتشاشات و قهرمان ساختگی کلیپ دست به دست شده ارتباط شکل میگیرد؛ حالا سناریو تکمیل شده است، حدیث نجفی معترض به حجاب موهایش را بسته و به میدان رفته و توسط نیروهای امنیتی با شش گلوله کشته شده است!
این ادعا تا جایی در فضای احساسی موجود پذیرفته شد که هشتگ حدیث نجفی در کنار مهسا امینی با عکس و فیلم همان دختر کیلیپ مورد اشاره، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی جریان معاند را به تسخیر خود در میآورد.
کشته سازی بار دیگر پازل آشوب را تکمیل میکند، اما اینبار به حدی سناریو هماهنگ چیده شده است که نبود نویسندهای ماهر برای آن غیر قابل باور میشود و یکی از اضلاع همان جریان رسانهای فعال در کشته سازی مجبور به تکذیب ارتباط فرد حاضر در کیلیپ و حدیث نجفی میشود.
اینبار بی بی سی فارسی خیلی زود اعتراف کرد «زنی که با بستن موهایش نماد شجاعت معترضان در خیابانهای ایران شد، در تماس تصویری گفت که او حدیث نجفی که خبر کشته شدنش اعلام شده نیست» و به این ترتیب اینبار قبل از رسوا شدن سناریوی همیشگی برای تبدیل یک قربانی به قهرمانی خود ساخته، ماجرای نخ نما شده خود را پایان داد.
اسم رمز؛ «نیکا»
پس از شکست پروژه نجفی ضد انقلاب نیازمند ساخت یک سناریوی دیگراست، پروژه کشته سازی اینبار با نام «نیکا شاکرمی» آغاز میشود، دختری که ادعا شده بود که روز 29 شهریور و در جریان اغتشاشات حوالی میدان کشاورز تهران گم شده بود وپس از یازده روز پیکرش به خانواده تحویل داده میشود، خاله نیکا مدعی میشود که وی قبل از مفقودی در تماسی تلفنی از تعقیب خود توسط پلیس خبر داده بود.
در کنار مطرح شدن این ادعا توسط رسانههای رسمی سلبریتیهای همسو با این جریان نیز وارد ماجرا شدند و با انتشار مطالبی در شبکههای اجتماعی علت مرگ نیکا را برخورد ماموران امنیتی با وی اعلام کردند.
در ایران اما دادستان تهران از تشکیل پرونده قضایی در دادسرای جرایم جنایی برای بررسی علت فوت نیکا شاکرمی خبر میدهد و فیلمی از ۷ ساعت قبل از پیدا شدن جسد نیکا منتشر میشود که نشان میدهد وی در حال گفتگو با موبایل به خانه نیمه کارهای در مجاورت کوچه پشتی خانه خالهاش رفته تا اینکه صبح روز بعد جنازهاش در حیاط خانه مشرف به بالکن خانه نیمه کاره پیدا شده است.
انتشار این فیلم قسمت بعدی پروژه ضد انقلاب را آغاز میکند و آن ادعای تلاش ماموران امنیتی برای گرفتن اعتراف اجباری از خانواده شاکرمی است.
ادعای تحت فشار قرار داشتن خانواده شاکرمی با این هدف مطرح میشود تا از فاش شدن حقایق توسط این خانواده جلوگیری شود، حقیقتی که توسط برخی از اقوام نیکا تا حدودی روشن شده بود.
سعید خیراللهی دایی مادر نیکا انگیزه رسانههای ضد انقلاب از پرداختن به مرگ نیکا را اینگونه تحلیل کرد که آشوبگران وقتی دیدند مردم لرستان در اغتشاشات اخیر شرکت نکردند و در لرستان خبر چندانی نیست از این پروژهها ساختند. من معتقدم یک دختری را هدفمند انتخاب کردند و بردند و کشتهسازی کردند و بعد هم گفتند که از قوم شما دختری کشته شده است.
دایی مادر نیکا در توضیح دلیل دفن وی در روستای حیات الغیب که ضد انقلاب آن را به فشار نیروهای امنیتی جهت جلوگیری از دفن مرحومه امینی در خرم آباد ربط داده بودند نیز گفت: ما در ابتدا در این باره با دو نظر در فامیل مواجه بودیم، فامیل پدر مرحوم نیکا بر خاکسپاری او در جوار پدرش تأکید داشتند، ما هم به عنوان داییهای مادرش با این موضوع موافق بودیم. اما تنها شخص مادرش در ابتدا مخالف بود که بعد از صحبتهایی که کردیم، با توجه به فراخوانهایی که شده بود و احتمال میدادیم برخی بخواهند در مراسم شلوغی کنند و جان مردم دیگری به خطر بیافتد، یعنی همان جریانی که میتواند قاتل نیکا باشد در تهران، ممکن است بیاید و در این مراسم هم اغتشاشی را ایجاد کند و حتی باز هم کشتهسازی کند، تصمیم بر خاکسپاری او در روستای پدری با حضور اقوام درجه یک گرفتیم.
عموی نیکا نیز در گفتگویی دلیل دفن وی در روستا را اینگونه شرح میدهد: «آن قبرستان 200 سال است که محل دفن اموات خانواده ما بوده و پدربزرگم آنجا را خریده است و به همین دلیل تصمیم گرفتیم نیکا را آنجا دفن کنیم.»
پس از این افشاگریها سرپرست دادسرای جنایی استان تهران نیز درباره جزییات پرونده نیکا شاکرمی اینگونه توضیح میدهد: ساعت ۷:۳۰ روز چهارشنبه ۳۰ شهریور ماه، ساکنین ساختمانی در چهار راه امیر اکرم متوجه جسد خانم جوانی در حیاط منزل خود میشوند که بلافاصله موضوع را به کلانتری منطقه اطلاع میدهند. اکیپهای تخصصی صحنه به محل اعزام و متوجه میشوند این خانم از ساختمان مجاور به حیاط این منزل پرتاب شده است.
شهریاری میگوید: پزشکی قانونی با دستور مقام قضایی کار کالبدشکافی و اخذ نمونههای سم شناسی و آسیب شناسی را انجام داد. در آزمایشهای کالبد شکافی و معاینه جسد، آثار شکستگیهای متعدد در ناحیه لگن، سر، اندامهای فوقانی و تحتانی، دستها و پاها و در رفتگی لگن مشاهده شد که نشان میدهد فرد از بلندی پرت شده است. طبق استعلامهای گرفته شده هم مشخص شد فرد به پایین پرتاب شده است، در معاینات پزشکی قانونی آثار گلوله و ساچمه در بدن جسد مشاهده نشده و همسایگانی که جسد در آن ساختمان کشف شده اعلام کردند که ساعت ۳ بامداد متوجه صدایی شدهاند اما متوجه سقوط این خانم نشدهاند.
سردار سرتیپ «حسین اشتری» فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران نیز در رابطه با حادثه رخ داده برای نیکا شاکرمی گفت: دادستان و مقامات قضائی اعلام کردند که سقوط از ارتفاع باعث مرگ این دختر شده و در خانهای هم بوده است که نه خانه خودشان بوده و نه اقوامشان. مأموران پلیس آگاهی در حال بررسی هستند تا ابعاد بیشتری از این حادثه را پیدا کنند و به مردم اعلام کنند؛ چیزی که روشن است این دختر توسط شلیک اسلحه کشته نشده است.
طبق گفته مقامات مسئول پرونده در حال بررسی است و در اسرع وقت نتیجه آن اعلام میشود اما ضد انقلاب نه منتظر اعلام نتیجه میماند و نه به مستندات و گفتههای افراد مطلع اعتنایی میکند، رسانههای معاند از این مرگ بهانهای برای تداوم اغتشاشات میخواهد و تمام تلاش خود را برای رسیدن به این هدف به وسیله دروغ به کار میگیرند.
این بار «سارینا اسماعیل زاده»
رسانههای ضد انقلاب بعد از پرونده «نیکا شاکرمی» بار دیگر در اتاق فکر خود از پروژه جدیدی به نام «سارینا اسماعیلزاده، دانشآموز ۱۶ ساله معترضی که توسط نیروهای امنیتی کرج در یک مهر ماه کشته شد» رونمایی کردند.
بازوهای رسانهای جریانهای اخیربا ادعای این که خانواده «سارینا» تحت فشار هستند تا بگویند او از ساختمان افتاده است بار دیگر دروغ اعتراف اجباری را مطرح کردند.
اما رئیس کل دادگستری استان البرز در رابطه با ادعای این رسانه ضد انقلابی اعلام کرد: در نخستین دقایق روز دوم مهرماه در حدود 20 دقیقه بامداد، طی تماس تلفنی کلانتری 14 رسالت کرج، گزارش یک مورد سقوط از ارتفاع به قاضی کشیک دادسرای ناحیه یک کرج ارائه شد.
حسین فاضلی هریکندی در رابطه با جزییات علت فوت «سارینا اسماعیل زاده» گفت: با بررسیهای اولیه و در حضور بازپرس کشیک دادسرای مذکور مشخص شد، متوفی که به همراه مادر خود در همان شب در منزل مادربزرگ خود بودند از راه پله منزل مادر بزرگ، خود را به پشت بام طبقه پنجم رسانده و از آنجا پس از ورود به پشت بام همسایه به پایین پریده و طبق بررسیهای اولیه خودکشی کرده است.
وی با بیان اینکه تحقیقات بازپرسی از مادر ایشان مشخص کرده است که متوفی سابقه خودکشی ناموفق با مصرف قرص داشته، متذکر شد: پلیس نیز با تماس تلفنی همسایه از موضوع سقوط از ارتفاع مطلع و به محل مراجعه کرده و با حضور اورژانس در محل مشخص گردیده که وی متاسفانه فوت نموده است.
بر اساس اعلام رئیس کل دادگستری استان البرز مشخص شد بار دیگر رسانههای غربی برای پیش برد اهداف خود دست به دروغ کشته سازی زده اند چرا که علت فوت این دانش آموز 16 ساله شوک ناشی از ضربه به دنبال صدمات و شکستگی های متعدد و خونریزی به واسطه سقوط از ارتفاع بوده است نه حضور در تجمعات و کشته شدن بدست نیروهای امنیتی.
همچنین مادر، برادر و دایی «سارینا اسماعیل زاده» با حضور در شعبه 13 بازپرسی دادسرای ناحیه یک کرج از انتشار این اخبار کذب ابراز ناراحتی کرده و خواستار صدور تکذیبیه شدهاند.
کشته شدن همسر خواننده رپ در فردیس!
طی روز های اخیر بار دیگر شبکههای معاند در راستای دامن زدن به اغتشاشات با انتشار تصویری مدعی شدند که فردی به نام نادیا عارفانی در اغتشاشات فردیس استان البرز توسط نیروهای انتظامی کشته شده است.
با پیگیریهای خبرگزاری میزان از دادستانی فردیس مشخص شد گزارشی و یا شکایتی در مورد فوت فردی به نام نادیا عارفانی به دادستانی این شهرستان ارسال نشده است و این خبر صحت ندارد.
با بررسی ها انجام شده مشخص شد تصویری که رسانهها منتشر کرده و مدعی شده اند متعلق به نادیا عارفانی است، تصویر متعلق به همسر یکی از خوانندگان غیرمجاز ایرانی است که در قید حیات است.
از احمد باطبی تا نادیا عارفانی پروژه کشته سازی رسانههای ضد انقلاب همواره در کنار اغتشاشات خیابانی محرکی برای برانگیخته کردن احساسات جوانانی بوده است که در سناریوی از پیش نوشته شده باید آماده نبرد خیابانی و انتقام خون خواهر یا برادر کشته شده خود ازنیروهای امنیتی و مردم بی گناه شوند!
انتهای پیام/