نقش پاکستان در پازل ضدآمریکایی/ کودتای ۲۸ مرداد؛ از ترومن تا آیزنهاور/ برنامه ویژه مدرسه
حمایت عمران خان از ترکیه در جنگ ارزی آنکارا با واشنگتن، نشان میدهد که جهتگیری وی از اساس باسیاستها و راهبردهای آمریکا در منطقه زاویه دارد.
خبرگزاری میزان -
حمایت عمران خان از ترکیه در جنگ ارزی آنکارا با واشنگتن، نشان میدهد که جهتگیری وی از اساس باسیاستها و راهبردهای آمریکا در منطقه زاویه دارد. کاخ سفید در حال حاضر با یکی از متحدان کلیدی خود در غرب آسیا به دلیل اختلافات سیاسی، سرشاخ شده و برای مقامات آنکارا، خط و نشان میکشد و درعینحال، انتظار نداشت که نخست وزیر جدیدالورود پاکستان برای موفقیت ترکیه در چالش اقتصادی جدید، دست به دعا برداشته، رسماً مخالفت خود را با هرگونه تحریم یکجانبه علیه هر کشوری اعلام کند. این بدان معناست که جبهه ضدآمریکایی از سوریه در غرب آسیا گرفته تا چین در شرق این قاره، با نشستن عمران خان بر اریکه قدرت، از قوت بیشتری برخوردار شده و یک سیاستمدار هوشمند که به نقشههای تفرقهافکنانه و منفعتطلبانه واشنگتن اشراف دارد، به باشگاه کشورهای ضداستکباری پیوسته است.
مبنای اجرایی این طرح مطالعات متقنی است که از گذشته آغاز شده بود و بر اساس آن دستورالعملهای لازم تنظیم شده است. نکته مهم آن است شاید در سالهای آغازین طرح، تجربه و ممارست لازم برای تهیه برنامههای مورد نظر وجود نداشته باشد، از اینرو برنامههای پیشنهادی برای آن ۲ ساعت در هفته بهصورت آماده و البته با مدلهای مختلف و متنوع در اختیار مدرسه و معلم قرار خواهد گرفت. اهمیت این طرح در آن است که با گسترش تدریجی آن، زمینههای لازم برای انطباق بیشتر برنامههای رسمی با نیازهای فردی و اجتماعی فراهم میشود. نیازهای محلی، منطقهای و قومی مجالی برای توجه پیدا میکنند و ضرورتهای فوری که بهدلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بروز میکند، ظرفیت انعکاس در متن برنامه رسمی را پیدا خواهد کرد.مهارت آموزش و گسترش یادگیریهای بچهها در مهارتهای زندگی قدرت تنفس بیشتری به دست میآورد و دهها فرصت مغتنم دیگر که با این طرح، آموزش و پرورش را به اقتضایی بودن بخشی از برنامه رسمی نزدیک میسازد.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «نقش پاکستان در پازل ضدآمریکایی» منتشر شده و در آن چنین آمده است:وزیر جدید پاکستان با نقش پدرخواندگی آمریکا برای اسرائیل مخالف بوده و هست و از مسئله اول جهان اسلام، یعنی فلسطین، به شدت و قاطعانه حمایت میکند. وی در بسیاری از فعالیتهای سیاسی که به منظور مخالفت و محکومیت تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی در زمان تحصیلش در دانشگاه آکسفورد برگزار میشد، مشارکت میکرد. پس از کنارهگیری از میادین ورزشی و تأسیس حزب سیاسی کنونی (تحریک انصاف)، به روند ضد صهیونیستی خود ادامه داد و این رویکرد را تا جایی پیش برد که سلسله مقالاتی علیه تجاوزگری رژیم کودک کش صهیونیستی به نوار غزه به رشته تحریر درآورد و در روزنامه «گاردین» منتشر کرد.
حمایت عمران خان از ترکیه در جنگ ارزی آنکارا با واشنگتن، نشان میدهد که جهتگیری وی از اساس باسیاستها و راهبردهای آمریکا در منطقه زاویه دارد. کاخ سفید در حال حاضر با یکی از متحدان کلیدی خود در غرب آسیا به دلیل اختلافات سیاسی، سرشاخ شده و برای مقامات آنکارا، خط و نشان میکشد و درعینحال، انتظار نداشت که نخست وزیر جدیدالورود پاکستان برای موفقیت ترکیه در چالش اقتصادی جدید، دست به دعا برداشته، رسماً مخالفت خود را با هرگونه تحریم یکجانبه علیه هر کشوری اعلام کند. این بدان معناست که جبهه ضدآمریکایی از سوریه در غرب آسیا گرفته تا چین در شرق این قاره، با نشستن عمران خان بر اریکه قدرت، از قوت بیشتری برخوردار شده و یک سیاستمدار هوشمند که به نقشههای تفرقهافکنانه و منفعتطلبانه واشنگتن اشراف دارد، به باشگاه کشورهای ضداستکباری پیوسته است.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «کمی هم آمریکایی باشید!» منتشر شده و در آن آمده است:سالهای اول انقلاب بود، یکی از برادران سپاه در پی آن بود که خودروی پدرش را بفروشد. میگفت: خودروی سالم و روبهراهی است و ترجیح میدهم به برادران همکارم در سپاه فروخته شود. بر و بچهها چند روزی میآمدند و میرفتند. صبح یکی از روزهای چهارشنبه بود که برادری برای خرید خودرو به وی مراجعه کرد اما، برادری که قصد فروش خودروی پدرش را داشت از مراجعهکننده پوزش خواست و گفت؛ از فروش منصرف شدهام! با تعجب پرسیدم؛ چرا؟! به جای پاسخ تلکس محرمانه خبرگزاری را نشانم داد که در آن آمده بود قرار است از روز شنبه بنزین کوپنی شود و گفت؛ با کوپنی شدن بنزین قیمت خودروها به شدت کاهش پیدا میکند و توضیح داد؛ این خبر، امانت نظام است که به علت جایگاه و مسئولیتمان در اختیار ما قرار گرفته است. حق ندارم از این خبر به نفع خود استفاده کنم. پیشانیاش را بوسیدم.
این نمونهها نه فقط کمشمار نیستند بلکه در میان فرزندان انقلاب به فراوانی وجود دارد. کسانی که برای حفاظت از اسلام و انقلاب و دفاع از جان و مال و ناموس مردم وطنشان همه وجود خود را در طبق اخلاص میگذارند و به آوردگاه خون و آتش و دود میروند، به یقین منافع مردم کشورشان را با منافع خود تاخت نمیزنند. همینها شایسته برعهده گرفتن مسئولیتها هستند و نه فلان مرفه بیدردی که سر در آخور دنیا دارد و... بگذریم!
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به کودتای 28 مرداد اشاره کرده است و نوشته: طبیعی است هنگامی که تمام فکر رهبران و مقامات یک کشور به درگیریهای داخلی و پاسخگویی به حملات مخالفین خود در داخل معطوف شده باشد، توجهی به تغییرات اساسی در صحنه بینالمللی نمیکنند. مراحل پایانی خلعید از شرکت نفت ایران و انگلیس در سالهای ١٣٢٩ -١٣٢٧ مقارن با شروع جنگ کره شد. پیروزی در این جنگ اولویت نخست کشورهای غربی در آن ایام محسوب میشد و بدین لحاظ تمام قوای خود را برای به پایان رساندن موفقیتآمیز آن به کار بستند. در چنین حالتی طبعا ایران و مشکل ایران برای آن کشورها در درجه دوم اهمیت قرار گرفته و سیاستمداران غربی و بهویژه امریکاییها تلاش میکردند باری به هر جهت اوضاع ایران را حتیالمقدور کنترل کنند. اما با پایان یافتن جنگ کره در تیر ١٣٣٢ تعیین تکلیف ایران، به مساله درجه اول غرب تبدیل شد و در چنین حالتی، بدیهی است غرب به رهبری امریکا و بریتانیا، در ایران حالت تهاجمی کامل گرفته و تلاش کنند با استفاده از ظرفیتهای داخلی و بدون تحریک جدی شوروی، به اهداف خود برسند.
متاسفانه به دلیل مشغولیت شدید سیاستمداران و مقامات ایرانی به درگیریهای داخلی، آنها نتوانستند برنامه یا طرح خاصی برای مقابله با وضعیت جدید پس از پایان جنگ کره ارایه کرده و از آن مهمتر مردم را نسبت به آن رویداد برای ایران آگاه کرده و آنها را برای مقابله با تبعات آن رویداد در ایران آماده کنند. در مجموع با توجه به نکات پیش گفته، آنچه در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ روی داد، نمیتوانست زیاد دور از ذهن و تصادفی باشد و طرح موضوعهایی از جمله: «نامیده شدن رویداد ١٨ مرداد به کودتا یا غیر کودتا»، «اختلافات دکتر مصدق و آیتالله کاشانی»، «حزب توده و عملکرد آن» و بسیاری از اینگونه مسائل تنها هنگامی میتواند ابعاد حقیقی خود را آشکار سازد که چارچوب کلی و جهت اصلی مباحث روشن شده باشد وگرنه تمرکز روی مسائل فرعی مذکورسبب انحراف اذهان از مسائل کلی و علل و عوامل اصلی و بنیانی آنچه در ٢٨ مرداد رویداد، میشود.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «کودتای 28 مرداد؛ از ترومن تا آیزنهاور» چنین نوشته است: این تجربه تلخ تاریخی، یک بار دیگر نیز برای ایران اتفاق افتاده است؛ هنگامی که ناپلئون بناپارت به عهدنامه خود با دولت ایران در «فینکنشتاین» پشت کرد و با تزار روس بر سر میز مذاکره در «تیلسیت» نشست و اصلا از یاد برد که طبق قراری که با ایران گذاشته، ملزم به حمایت از این کشور در برابر حملات روسیه تزاری است. دکتر مصدق نیز، ظاهراً بدون توجه به رویکرد منفعتطلبانه آمریکا و منافع مشترکی که این کشور در نقاط مختلف جهان، با انگلیسیها دارد، پای در دام هولناکی نهاد که ثمره تلخ کودتا و بر باد رفتن آرمانهای نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از تبعات آن بود. با این حال، برای ما که از پس ۶۵ سال، به واقعهای به نام کودتای ۲۸ مرداد به عنوان یک عبرت تاریخی مینگریم، تجربیات ارزشمند و در دسترسی وجود دارد که توجه و تأمل به آن ها، در ترسیم نقشه راهی که فراروی خود داریم، بسیار مهم و کارگشاست.
تجربه تاریخی ما، به ما میگوید که غرب، با تمام ادعایی که در عرصه حقوق بشر و آزادی بیان دارد، وقتی پای منافع در میان باشد، توجهی به آنچه که پیشتر گفته یا وعده داده است، نخواهد کرد. شاهد این رویکرد منفعتطلبانه را باید در وقایعی مانند کودتای ۲۸ مرداد جستوجو کرد. هرچند که در بروز این واقعه، عوامل مختلف داخلی نیز دست اندر کار بودند، اما نباید این واقعیت را از یاد برد که آمریکا، از ۲۱ ماه پیش از وقوع کودتا، در فکر طراحی و اجرای مشترک آن با انگلیس بود؛ درست در همان روزگاری که دکتر مصدق و بسیاری از سیاستمداران آن روزگار، از التفات و دفاع دولتمردان آمریکایی به نفع ایران، خرسند و خشنود بودند. با این حال، درس بزرگی که باید از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فرا بگیریم، تنها به درک مسئله ریشه بیاعتمادی تاریخی ما به غربیها به طور اعم و آمریکاییها به طور اخص، خلاصه نمیشود؛ مهمتر از این مسئله، باور به این حقیقت تاریخی است که تنها با تکیه بر خویشتن و نگاه را رو به سوی داخل داشتن است که میتوانیم، سرنوشتمان را آنگونه که میخواهیم رقم بزنیم. مرحوم علامه اقبال لاهوری، شاعر و اندیشمند مسلمان معاصر، نیکو سروده است که:
غربیان را شیوههای ساحری است
تکیه جز بر خویش کردن کافری است
غربیان را شیوههای ساحری است
تکیه جز بر خویش کردن کافری است
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «برنامه ویژه مدرسه» منتشر و در آن چنین آمده است: «برنامه ویژه مدرسه» سرآغازی مبارک برای آرزویی دیرینه است که در راستای رویکرد «مدرسه محوری» و سند برنامه درس ملی زمینه انعطاف در برنامههای درسی را فراهم میسازد.بر اساس این طرح معلم و مدیریت مدرسه، ۲ ساعت از برنامه درسی رسمی آموزش و پرورش را حذف میکنند و با رعایت چارچوبهای مشخص، موضوعات و محتوای مورد نیاز را تهیه و جایگزین برنامه متمرکز سابق مینمایند.این طرح ویژه قرار است در گام نخست دوره دوم ابتدایی یعنی پایههای چهارم، پنجم و ششم و دوره متوسطه اول یعنی پایههای هفتم، هشتم و نهم را تحت پوشش قرار دهد.
مبنای اجرایی این طرح مطالعات متقنی است که از گذشته آغاز شده بود و بر اساس آن دستورالعملهای لازم تنظیم شده است. نکته مهم آن است شاید در سالهای آغازین طرح، تجربه و ممارست لازم برای تهیه برنامههای مورد نظر وجود نداشته باشد، از اینرو برنامههای پیشنهادی برای آن ۲ ساعت در هفته بهصورت آماده و البته با مدلهای مختلف و متنوع در اختیار مدرسه و معلم قرار خواهد گرفت. اهمیت این طرح در آن است که با گسترش تدریجی آن، زمینههای لازم برای انطباق بیشتر برنامههای رسمی با نیازهای فردی و اجتماعی فراهم میشود. نیازهای محلی، منطقهای و قومی مجالی برای توجه پیدا میکنند و ضرورتهای فوری که بهدلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بروز میکند، ظرفیت انعکاس در متن برنامه رسمی را پیدا خواهد کرد.مهارت آموزش و گسترش یادگیریهای بچهها در مهارتهای زندگی قدرت تنفس بیشتری به دست میآورد و دهها فرصت مغتنم دیگر که با این طرح، آموزش و پرورش را به اقتضایی بودن بخشی از برنامه رسمی نزدیک میسازد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:مذاکره برای مذاکره یکی از رایجترین روشهای سیاستمداران برای خرید وقت، ایجاد تردید در حریف و گرفتن امتیازهای فرعی از اوست. سابقه آمریکا و اسرائیل نشان میدهد که از ورزیدگی میدانی و پشتیبانیهای فرامیدانی فوقالعادهای برخوردارند که نمونههایش در مورد شوروی سابق و عرفات موجود است. ایران به یمن داشتن تواناییهای روی زمین فراوان، بخشی از پشتوانههای فرامیدانی را در اختیار دارد و البته تجربه محدودتری در میدان اصلی. تاکنون چندین دور مذاکرات میان ایران و آمریکا غیر از برجام انجام شده که مواردی مرتبط با افغانستان در اروپا، مواردی مرتبط با عراق در بغداد و مواردی مرتبط با برنامه هستهای در مسقط از آن جملهاند. در همه این موارد، تیم زبده ایرانی، حاضر به دادن امتیازات زیادهخواهانه طرف آمریکایی نشده و هیچ دور از مذاکرات به نتیجه نرسیده است. در واقع آمریکا، حتا در مذاکره نیز، وفادار به زمین بازی نیست و بهدنبال تأمین منافع حداکثری است، با داده وعده نسیه و گرفتن امتیازات نقد. فرض کنید که کشور، مجدداً در دام مذاکرات تازهای بیفتد و مذاکرهکنندگان نیز ضمن حفظ خطوط قرمز بخواهند به تعامل با طرف مقابل بپردازند... آنها که نمیتوانند عمق استراتژیک کشور در منطقه یا توان دفاعی یا بنیههای اجتماعی را مبادله کنند و اینها خلاف خواستههای طرف سلطهگر است. آیا بعد از فروانداختن کشور در سیاهچاله تردید و دودلی و بیعملی مجدد (مانند آنچه در چندساله اخیر اتفاق افتاده) و نهایتاً بهدست نیاوردن هیچ آورده ممتازی، ایران عایدی دیگری خواهد داشت؟ فقط تجربههای همین ۱۰ ساله اخیر را مرور کنید که فرقی میان دموکراتها و جمهوریخواهان در این میانه نیست.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *