تقلای ورشکستهها! / نمایش ترامپ علیه ایران/ امپراتور در مسیر تنهایی
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «تقلای ورشکستهها!» منتشر شده و در آن چنین آمده است: توانایی بالفعل جمهوری اسلامی برای ترسیم «نظم منطقهای» که منافع آمریکا و همپیمانانش را به خطر انداخته، یکی دیگر از انگیزههایی است که آمریکاییها را به تغییر رفتار و براندازی از طریق ساز و کارهای «گروه اقدام ایران» ترغیب میکند. آمریکاییها معترفاند که حل بسیاری از مسائل منطقه بدون حضور ایران ناممکن بوده و درست بههمین علت است که بهشدت از ایفای نقش فعال ایران در معادلات منطقهای عصبانی و در حال یارگیری از جامعه جهانی با حضور ۲۰ کشور هستند!
لذا به هر ترتیب ممکن میکوشند که با جرحوتعدیل طرحها و نقشههای پیشین خود، قدرت کشورمان را برای به چالش کشیدن هژمون واشنگتن، تحت تأثیر قرار دهند. درحالیکه ترفند مذاکره آمریکا با ایران اعم از مذاکرات با پیششرط و بدون پیششرط با هوشیاری و درایت رهبر حکیم انقلاب ناکام ماند، به نظر میرسد که گروه اقدام بنا دارد به شکلی کاملاً متمرکز، بختبسته خود را در مجبور کردن دیگر کشورها به قطع روابط با ایران بهویژه در عرصه اقتصادی بیازماید تا شاید از این رهگذر، خواب نشستن تهران پشت میز مذاکره با واشنگتن، به حقیقت بپیوندد. در همین راستا، «برایان هوک» رئیس گروه اقدام اعلام کرده است که با ۲۰ کشور برای فشار به ایران گفتگو کرده و مدیرکل وزارت خارجه آمریکا نیز در رأس هیئتی متشکل از وزارتخانههای خارجه و خزانهداری به آسیای جنوب شرقی سفر کردهاند؛ و بالاخره اینکه نقطه مشترک همه این اقدامات در این جمله خلاصه میشود که به اندک کشورهای مخالف با ایران اسلامی تفهیم کنند که یا باید با ایران باشید یا با ما. گویا ضعف حافظه تاریخی آنها موجب شده فراموش کنند که تدابیر گروه اقدام، نکته جدیدی ندارد، یک حلقه پوسیده از تهدیدات همیشگی علیه ایران اسلامی است و مانند دیگر پردههای تبلیغات ضد ایرانی ترامپ، حداکثر برای مدت کوتاهی میتواند اسباب سرگرمی رسانهها و افکار عمومی دنیا را فراهم آورد.
اگر از اقتصاددانان و مردم بپرسند مشکلات اقتصادی موجود را در چه میبینید، احتمالاً لیستی از مشکلات را برای شما ردیف خواهند کرد. در حالی که امروز ثابت شده روابط علّی، یکطرفه و خطی نیست و اصطلاحا مبتنی بر یک حلقه بازخورد رفتار میکند. بدین معنی که ممکن است علاوه بر اینکه علت بر معلول تاثیر بگذارد، معلول نیز بر علت اثرگذار باشد و حتی ممکن است معلول، خود علت رویدادی دیگر باشد. به طور مثال دولت با افزایش هزینهها و کسری بودجه، ممکن است بدون توجه به عواقب کار، تصمیم بگیرد پول چاپ کند. چاپ پول، نقدینگی و متعاقبا تورم را افزایش میدهد. وقتی تورم افزایش یافت در حلقه بازخورد مجددا هزینههای دولت اعم از هزینه پروژههای عمرانی، بودجه جاری، حقوق کارمندان و پرداختی به صندوقهای بازنشستگی نیز افزایش مییابد؛ به عواقب اقتصادی تصمیمها به صورت دینامیک بیندیشیم.
دونالد ترامپ قصد دارد تا تصمیم خود در خصوص خروج از برجام را سایر کشورها به عنوان تصمیمی درست بپذیرند و در نهایت نشان دهد که توافق هستهای با ایران بدون امریکا پابرجا نخواهد ماند و اثبات کند که نظام جهانی کماکان باید پیرو ایالات متحده باشد. اما باید به این نکته توجه کرد که تشکیل گروه اقدام ایران به این معنی نیست که در گذشته به ایران توجه نمیشد، بلکه همواره در دولتهای امریکا ایران از جایگاه ویژهای برخوردار بود و نهادهای مختلف به صورت تخصصی برروی ایران کار میکنند. در حال حاضر سوال اصلی این است که گروه اقدام ایران بناست چه کاری را انجام دهد که پیش از این انجام نشده است. به نظر میرسد ایالات متحده قصد دارد نشان دهد که در تصمیم خود مصمم است و یک جریان روانی و ضدبرجامی را راهاندازی کند. از طرفی دور دوم تحریمهای ایالات متحده هنگامی آغاز میشود که تنها چند روز پس از آن انتخابات میاندورهای کنگره برگزار میشود و این اقدام علیه ایران میتواند چهرهای مقتدر را از ترامپ در امریکا پیش از انتخابات به نمایش بگذارد. مجموعه فعالیتهای امریکا علیه ایران اکنون در قالب یک کارگروه گردآوری شده و نمایندهای خاص برای آن تعیین شده است تا به نحوی ایالات متحده و دولت ترامپ نشان دهد که در بحث ایران جدی است.
اکنون ایالات متحده برای حفظ امپراتوری پر هزینه خود، از سخاوتمندی به باج گیری از متحدان روی آورده است در حالی که این رویکرد، متحدان سیاسی- اقتصادی آمریکا را به تدریج به سمت قدرتهای سخاوتمند دیگر سوق خواهد داد که بارزترین آن، چین است. همچنین تشکیل ائتلافهای جدید بدون آمریکا، دیگر گزینه پیش روی متحدان رنجیده ایالات متحده از اجرای سیاست «اول امریکا» خواهد بود. گرچه جایگزینی تهدید به جای تطمیع، زمان فروپاشی امپراتوری جهانی ایالات متحده را به تاخیر خواهد انداخت، اما آن چه باقی میماند، «امپراتوری تنها» خواهد بود؛ امپراتوری که حتی به متحدان سیاسی- نظامی خود در ناتو هم رحم نخواهد کرد.
حکایت انتظامی بزرگ با ما چنین است که در این فیلم به اختصار و اشاره گفتم. ما او را ستایش میکنیم، اما جای پای او نمیگذاریم، چون راهی که او و دیگر بزرگان رفتند کاری سخت و سترگ است و نسل ما عمیقاً به فضای مجازی ایمان دارد بیآنکه بداند ریشه هر مجازی در حقیقت واقعیت است. عزتالله انتظامی را با دو حرکت اجتماعی نیز به خاطر میآورم. رفتاری که همیشه با صداقت همراه بود. بهره بردن از محبوبیتش در کاستن از آلام اجتماعی. وقتی در کمپینهای متعدد برای نجات اعدامیانی که به هر دلیلی پای چوبه دار بودند و اوتلاش میکرد رضایت خانواده مقتولان را جلب کند تا مهر و بخشش در کشور جاری و ساری شود؛ و دوم بهرهبرداری سیاسی از محبوبیتش برای ثبتنام یکی از نامزدهای رد صلاحیت شده در سال ۹۲، که چونان آهوی رمیدهای در چشم دوربین نگاه کرد و بعدها گفت که به چه لطایفالحیلی او را به صحنه نمایش سیاست پوپولیستی دولت دهم آوردهاند... انتظامی هم مثل همه ما یک انسان معمولی بود، اما فرقش با بسیاری از ما صداقتش بود که ویژگی او بود. کاری که آقای بازیگر کرد، کاری است، چون کندن قنات در دل کویرکه سخت و جانکاه است و کار ما نگهداری ازاین قنات. اما ما از قنات فقط سهم آب میخواهیم و قنات در حال خشکیدن است... کسی باید که دوباره بار و بنه بردارد و به دل زمین بزند وعاشقی کند. ضجه زند که زمین بجوشد دوباره! آقای بازیگر هنرمند و انسانی کامروا بود. وقایع بسیار دید و اندیشه بسیار شناخت. آموخت و یاد داد و بسیار سختی کشید، اما درپایان عمر جز کامروایی ازاو که جزو قلههای فرهنگی دوره معاصر ایران پر تلاطم است چیزی به یاد نمیآوریم. کامروایی همان عاقبت بخیری است که او چنین سرنوشتی یافت. آقای بازیگر، آقای خوب، که نامش به آقایی و نکویی برده خواهد شد. خدایش بیامرزد.