آزادی معنوی، مجموعهای مشتمل بر پانزده سخنرانی از شهید مرتضی مطهری
شهید مطهری مفاهیم مورد نظر خود را در این سخنرانیها در بیشتر موارد با ارجاع به مباحث انسانشناسی فلسفی تبیین میکند. البته در بین سخنرانیها برخی از اوقات به مسائل اجتماعی نیز اشاره شده است. مطالب این کتاب در هشت فصل آمده است: ۱. آزادی معنوی ۲. عبادت و دعا ۳. توبه. ۴. هجرت و جهاد ۵. بزرگی و بزرگواری ۶. ایمان به غیب ۷. معیار انسانیت چیست؟ ۸. مکتب انسانیت.
شهید مطهری در فصل اول زمانی که سخن از آزادی معنوی به میان میآید، از افرادی که صرفا از آزادی اجتماعی سخن میگویند، شکوه میکند. ایشان در این باره چنین بیان کرده است: «تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. و این است درد امروز جامعه بشری که بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمیرود؛ یعنی نمیتواند، قدرتش را ندارد ...».
شهید مطهری در مورد آزادی به این سؤال میرسد که به راستی آزادمرد واقعی جهان کیست؟ ایشان در تبیین آزادمرد واقعی چنین بیان میکند: «آن کس میتواند واقعا آزاد و آزادیبخش باشد که همیشه مانند علی است و یا لااقل پیرو اوست؛ از نفس و روح خودش حساب بکشد، تنها در محراب عبادت دست به محاسنش بگیرد و بگوید: یا دنیا! غُرّی غَیری. ای طلا و نقره دنیا! برو غیر علی را فریب بده، من تو را سه طلاقه کرده ام ...».
شهید مرتضی مطهری از عبارت جدیدی در مورد بردگی پرده برمیدارد و سخن از بردگی روح میگوید. ایشان این بحث را در قالب "من" انسانی و "من" حیوانی بشر مطرح میکند و توضیح می دهد: «در انسان دو تمایل وجود دارد: یکی تمایل روح انسان و دیگر تمایل تن انسان.» و در ادامه میافزاید: «اگر میخواهی جان و روحت آزاد باشد، نمیتوانی شکمپرست باشی؛ نمیتوانی زنپرست باشی، پولپرست باشی و روحت آزاد باشد و در واقع نمیتوانی شهوتپرست باشی، خشمپرست باشی.» ایشان در نتیجه بیان میکند: «اگر میخواهی واقعا آزاد باشی، روحت را باید آزاد کنی».
شهید مطهری در کتاب آزادی معنوی به خوبی از آزادی واقعی انسانها سخن میگوید و تاکید میکند که آزادی واقعی در قالب آزادی معنوی میسر است. ایشان در مورد معنای احیاء توضیحاتی میدهد و روایتی از امام صادق (ع) بیان میکند: «یا فُضَیل! العبودیه جوهره کُنهُهَا الربوبیه.» شهید مطهری خود اذعان میکند که این جمله بسیار عجیب است.
عبارتی که شهید مطهری با صفت عجیب از آن یاد میکند، محور چند جلسه از سخنرانی او را تشکیل میدهد. ایشان روایت را این گونه ترجمه میکند: «فضیل! آیا تو میدانی که عبودیت چیست؟ آیا میدانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصودش ربوبیت است».
شهید مطهری بلافاصله پس از ترجمه خود میگوید: «ممکن است بگویید یعنی چه؟ آیا امام جعفر صادق (ع) خواسته بفرماید که عبودیت اولش بندگی است و آخرش خدایی؟ آیا میخواهد بگوید که یک بنده از بندگی به خدایی میرسد؟» ایشان این تلقی را از آغاز نفی میکند.
شهید مطهری در تبیین حدیث امام صادق (ع) میگوید: «نکته بسیار جالبی است. بندگی خدا خاصیتش این است که هر چه انسان راه بندگی خدا را بیشتر طی کند بر تصاحب و قدرت و خداوندگاریاش افزوده میشود». ایشان در کتاب آزادی معنوی معنای صحیحی از آزادی ارائه میکند که از معانی دنیازده آن دور است.