به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «دریوزگی برای مذاکره!» منتشر شده و در آن چنین آمده است:ترامپ بهگونهای از فتح باب مذاکره با ایران سخن میگوید که گویی این ایران است که پشت درهای کاخ سفید نشسته و منتظر ورود به سالن گفتگو با ترامپ است! خیر، اینگونه نیست.ماجرا این است که آمریکای بهاصطلاح ابرقدرت، از فروش صدها میلیارد دلار سلاح به کشورهای منطقه، تأسیس دهها پایگاه نظامی در همسایگی ایران و حضور ناوگان نیروی دریایی خود در خلیجفارس در کنار تشدید تحریمها و تهدید به حمله نظامی طرفی نبسته و حالا که همه برگهای برندهاش در برابر جمهوری اسلامی را سوخته میبیند، چارهای جز دریوزگی برای مذاکره ندارد.
عدهای هم این ژست عوامفریبانه را صادقانه میپندارند و از خود نمیپرسند که چرا کشوری با سودای سردمداری و رهبری جهان، اینهمه از رؤیای خیالی مذاکره با ایران دم میزند ؟ ترامپ و تیم مکارش بهخوبی آگاهند که مثل تحریمهای دولت قبل پیش از آغاز مذاکرات هستهای، تحریمهای ایران نیز دیر یا زود شکست خواهند خورد، چراکه کشورها از همین حالا در مقابل قوانین تحریمی وزارت خزانهداری آمریکا گارد گرفتهاند. پس بهترین گزینه برای لغو آبرومندانه تحریمهای غیرقانونی و یکجانبه، پیش کشیدن گزاره گفتگو با تکمضراب افزایش فشار و تهدید است؛ آرزویی که هیچگاه محقق نمیشود و با مقاومت جمهوری اسلامی به سندی برای رسوایی سردمدار نظام سلطه تبدیل خواهد شد.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «قطع دست یا دست دادن با خرمگس؟!» منتشر شده و در آن آمده است:مدیری که عرضه کار و تلاش و حل مشکل ندارد، آدرس غلط میدهد و میگوید مشکل داریم، چون تحریم هستیم و راه آن هم مذاکره و توافق با آمریکاست. اختلاسکنندگان و غارتگران نیز برای لاپوشانی جنایت خود همین آدرس انحرافی را میدهند تا حواسها را از علت اصلی مشکلات که خودشان هستند پرت کنند.
اگر هم کسی بگوید راهحل مشکلات کار و تلاش و ایستادن روی پای خود است، انگ میخورد که بله! اینها کاسب تحریم هستند و میخواهند دور کشور را دیوار بکشند و ما در جهان منزوی باشیم. ایستادن روی پای خود یعنی اینکه بادکنک و آدامس و خودکار و دمپایی و سنگپا و هزار و یک قلم کالای دیگر را وارد و هزاران هزار کارگر را بیکار نکنیم. آنکه دلار دولتی میگیرد و کالا وارد میکند و با نرخ آزاد در بازار میفروشد، باید هم مخالف اقتصاد مقاومتی باشد و علیه آن شانتاژ کند. چرا مردم نباید بدانند این دلارها را چه کسانی و طبق کدام ضوابط میگیرند؟ البته که شفافیت واقعی با کنار زدن گوشهای از ماجرا و سر و صدای توخالی فرق دارد.
پاسخ اخم و لبخند ترامپ را باید در داخل داد. صدا و سیمایی که تبدیل به شیپورچی شانس و اقبال و کارخانه قرعهکشی شده است، در این میدان منفعل است. صدا و سیما امروز باید بلندگوی مطالبات بحق مردم و در خط مقدم گرفتن یقه مفسدان اقتصادی و مدیران نالایق باشد. سرنوشت ما در دست خودمان و مسیر روشن است. این روزها بیش از آنکه تهدید باشند، فرصت هستند، اما دستهای آلودهای که باید قاطعانه و با سرعت قطع شوند، نعل وارونه میزنند و راهحل دردها و زخمها را دست دادن با خرمگس معرفی میکنند.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:قطعا فرق هست میان عملیات برای خدمت و عملیات برای بازی با روح و روان ملت! یک روز بحث تلگرام و دگر روز بحث رقص و فردا هم حاشیه دیگری! و ما این روزها را میدیدیم که آن همه میگفتیم مراقب باشید به که رأی میدهید! و اگر این روزها در نقد دولت، تند نمیرویم، از سر آن ملاحظه است که در فضای آرامتر امکان کار و خدمت بیشتر است و الا چه کسی لایقتر است برای نقد وضع موجود؟! ما یا سلبریتیها؟! ما یا تَکرارکنندگان متقلب سیاستبازی؟! ما یا عشاق سینهچاک جناب پرزیدنت در ایام ۲ انتخابات؟! باشد عبرت بگیریم و صندلی را منبعث از رأی خود، این همه نسپاریم دست نااهلان کار و نامحرمان خدمت!
شما آیا ماشین خود را به دست کسی که گواهینامه ندارد، میسپارید؟! اگر نه، پس اول رأی خود را و عواقب آن را مزهمزه کنیم و بعد بیندازیمش داخل صندوق! پای این صندوقها، خون شهید داده شده؛ ارزان نفروشیم رأی خود را! و شرف آنجاست که اشتباه خود را بپذیریم و به جای
فرافکنی، لااقل زین پس، رأی درست بدهیم، نه رأی درشت! «من میدانم این نامزد، کاریتر است، ولی چون فلان، پس بهمان» این مدلی کرده اوضاع کشور را! رأی لج یعنی بار کج! و «بار کج به منزل نمیرسد»! و، اما سخنی با شورای نگهبان! اولا شما «
شورای نگهبان» هستید، نه «مجمع تشخیص مصلحت نظام»! ثانیا آیا رسیدن به وضع فعلی، همان مصلحتی بود که باعث شد شما آن همه گشادهدستانه، تأیید کنید صلاحیتها را؟! که بنویسیم «مشارکت حداکثری»، اما در مقام عمل مجبور شویم بخوانیم «ناکارآمدی حداکثری»؟! ثالثا فراموش نکنید شما زودتر از مردم، رأی دادید به صلاحیت آقای روحانی! پس همه برگردیم به «مر قانون»! از مردم گرفته تا دستاندرکاران! منی که کیلویی رأی میدهم، رأیم قانونی هست، اما وجدانی نه! شرمنده، اما جوری بعضی از ما مردم داریم به نظام بد و بیراه میگوییم کأنه اعضای دولت و مجلس را حکومت معین میکند! از قضا
رهبر انقلاب چقدر گفتند نتیجه رأیتان به خودتان برمیگردد؟! تا برقمان نرفته، یک خواهش! زودتر روشن کنیم چراغ وجدان خود را! یا علی!
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است: شرایط کشور و دولت و تنزل محبوبیت آن میان مردم به دلیل پارهای از تصمیمات اشتباه مانند همین اصرار بر حضور چهرههای ناکارآمد اقتصادی در کابینه، وظیفه خطیری را برعهده سخنگو گذاشته و اختصاص زمان کامل برای بررسی لحظهای تحولات و موضعگیری درباره آن و خارجشدن از شیوه سنتی نشست خبری هفتگی را میطلبد. شاید برخی عنوان کنند در میان چهرهها و افراد مورد وثوق رئیسجمهوری، فردی برای تصدی این سمت وجود ندارد. این در حالی است که چهرهای مانند دکتر فریدون وردینژاد درحالحاضر با ریاست دفتر رئیسجمهوری در حال همکاری رسمی است و میتواند به طور مستقل در پست سخنگو ایفای وظیفه کند.
درعینحال لزوما نباید چهرهای از درون دولت در این سمت حضور یابد. در میان گروههای حامی رئیسجمهوری و حتی در بین استادان ارتباطات که سابقه
فعالیت سیاسی و رسانهای را در کارنامه دارند، میتوان چهرههای توانمندی برای سخنگویی دولت دوازدهم یافت. سخنگو با توجه به ارتباط با
وزارتخانهها و دستگاههای دولتی و شخص رئیسجمهوری، در جریان آخرین مواضع دولت و رئیسجمهوری قرار میگیرد و به شکل سیستماتیک و با استفاده از ترفندهای ارتباطی و رسانهای، آن را بیان میکند؛ بنابراین لزوما احتیاجی به انتخاب آن از بین چهرههای اصلی اطراف دکتر روحانی نیست.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به نقش اتحادیه آسهآن در تحریم ها اشاره کرده است و نوشته: مجموعه آسهآن، مجموعهای استقلالخواه است. اگر این کشورها احساس کنند که منافعی در رابطه با تهران دارند، به سمت افزایش همکاریهای اقتصادی گام برمیدارند و توجهی به تهدید و تحریم امریکا نخواهند داشت. در این راستا، ایران باید تلاش کند منافعی را برای این کشورها تعریف کند، تا اعضای آسهآن احساس کنند که در توسعه تجارت و تعامل با ایران سود میبرند. نباید در تعامل با آسهآن فقط دنبال منافع خودمان باشیم و باید نوعی دیپلماسی برد- برد را تعریف کنیم که بر اساس آن برای هر دو طرف منافع و امتیازهایی تعریف شدهباشد.
در چنین شرایطی این کشورها بدون اعتنا به تحریمهای امریکا با ایران همکاری میکنند. نباید نگران روابط نهاد چندجانبهای مانند آسهآن با غرب بود، چنین دیدگاهی با واقعیت همخوانی ندارد. اما برای بهرهبرداری از روابط با این نهاد، قطعا گامهایی در درون کشور باید برداشتهشود، فرصتهایی برای کشورهای جنوب شرقی آسیا، به خصوص در حوزه سرمایهگذاری خارجی برداشتهشود. کشورهایی مانند مالزی و سنگاپور، کشورهایی هستند که میتوانند در حوزههای نفت و انرژی در کشور سرمایهگذاری کنند. روابط ایران با این کشورها در شرایط کنونی صمیمانه است و میتواند این روابط صمیمانه را به یک اهرم قابل اتکا برای اقتصاد کشور تبدیل کند. فرصتهای زیادی در جنوب شرقی آسیا وجود دارد که در صورت تلاش برای تعریف منافع و فرصتهای جدید برای کشورهای عضو آسهآن در ایران، میتوان از این فرصتها در برابر تحریمها و تهدیدهای امریکا بهرهبرداری بهسزایی کرد.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «ادلب؛ کلید پایان جنگ سوریه» چنین نوشته است: نباید فراموش کرد که سوریها به هیچ عنوان تمایلی برای باقی ماندن تروریستها در خاکشان ندارند. دلیل آن، تهدید شدن بخشهای مهمی از خاک سوریه در آینده نزدیک است. طرحی که آمریکاییها در شرق سوریه دنبال میکردند تا با نگه داشتن داعش در صورت نیاز آن را به ابزار فشاری علیه دمشق و بغداد تبدیل کنند. بر همین اساس نمیتوان گفت: ارتش سوریه بعد از القنیطره به سرعت به سمت ادلب حرکت میکند، ولی جلوگیری از تهدید دمشق یا حلب قطعا در دستور کار سوری هاست و برای آن طرحهایی نیز دارند. به نظر میرسد چالشها و فرصتهای موجود در پرونده ادلب برای ارتش سوریه پیچیدگی خاصی دارد و باید منتظر ماند و دید تصمیم دو طرف برای ادلب تا کجا با صبر همراه است. البته نقش دولت روسیه به عنوان یک طرف تضمین آتش بس در بخشی از این منطقه و جمهوری اسلامی ایران غیر قابل انکار است و در صورتی که دمشق یا حلب تهدید شوند قطعا دولت سوریه همراهی دو حامی خود یعنی ایران و روسیه را به دست خواهد آورد و آن وقت است که ترکیه مجبور به یک تجربه سخت دیگر در شمال سوریه میشود. تجربهای که در حلب از نیروهای ارتش سوریه به دست آورد و با تمام تهدیدات اردوغان نتوانست حلب را برای تروریستها نگه دارد.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «ابهامهای شکلی و محتوایی سؤال از رئیسجمهوری» منتشر و در آن چنین آمده است: ما اکنون در شرایطی خاص و فوقالعاده به استقبال استیضاح وزیر کار و سؤال از رئیس جمهوری میرویم؛ هر دوی این طرحها و خصوصاً سؤال از رئیس جمهوری بدون توجه به فضای عمومی کشور میتوانند مهم و قابل تأمل باشند که در واقع شرایط عمومی کشور اهمیت آنها را دوچندان میکند. به هیچ عنوان زیبنده نیست که اقداماتی چنین مهم که تمرکز افکار عمومی و رسانهها را متوجه خود میکنند، توسط نهادی که اصرار دارد همواره در رأس نظام بوده و هست با این دست ابهامات مهم و البته ابتدایی مواجه باشد. ما در شرایط کنونی باید به مراتب بیش از قبل چارچوبهای حقوقی و قانونی را مدنظر قرار داده و رعایت کنیم تا این رفتار به عنوان نمادی از حفظ تمرکز نظام سیاسی در شرایط فوقالعاده باشد. اتفاقی که در حال رخ دادن است تقریباً عکس این وضعیت است و میتواند برای بسیاری سیگنال بر هم خوردن تمرکز رفتاری و فکری در ساز و کارهای سیاسی کشور را ارسال کند. کوتاه سخن اینکه قطع به یقین بجز حق قانونی مجلس برای سؤال از رئیس جمهوری و استیضاح وزرا، پاسخگو کردن رئیس جمهوری در قبال شرایط کشور میتواند اتفاق خوبی باشد به شرط آنکه اولاً در چارچوب قانون انجام شود، دوماً وفاقی فراجناحی پشت آن قرار داشته باشد و سوماً از موضوعات مورد سؤال بوی محدودسازی دایره مطالبات عمومی و ریشهها و عوامل آن به مشام نرسد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.