حق تعیین محل سکونت
مرد به استناد اختیار تعین مسکن نمیتواند زن را از منزل اخراج کند یا زن در صورت داشتن حق تعیین مسکن نمیتواند از پذیرفتن همسر خود خودداری نماید و همسری که حق تعیین این محل را ندارد، باید به خانهای که دیگری تعیین کرده است برود.
شوهر حق ندارد زن را ملزم به سکونت در یک خانه با خویشاوندان خود کند، مگر عرف خلاف یا ضرورت خاص وجود داشته باشد. به عبارت دیگر محل سکونت تعیین شده توسط زوج، میبایست برای زندگی خانوادگی و نیز شئون زن مناسب باشد؛ درغیراینصورت زن میتواند از رفتن به آن خانه امتناع کند.
درست است همسری که حق تعیین محل سکونت با وی نیست، باید به خانهای که دیگری تعیین کرده برود، اما این امر مطلق نیست و اگر بودن زن با شوهر در یک منزل، مُتَضَمِن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد، وی میتواند مسکن علی حِده اختیار کند؛ بنابراین در صورت وجود عذر موجه، برای ترک خانه، نیازی به انتظار برای اخذ حکم دادگاه نیست؛ چه اینکه ممکن است ادامه سکونت موجب ورود ضرر به زن گردد.
* یاسر میرزاجعفری
*******************************************************************************
حق اشتغال زنان
به گزارش داشتن حق اشتغال برای زن از اثرات اصل استقلال مالی زن است. این در حالی است که معامله زن بر روی اموال خود مصون از حق منع شوهر خواهد بود. چه اینکه زن دارای استقلال مالی است و منع وی از تجارت توسط شوهر، تاثیری در صحت آن معاملات ندارد. اما شوهر میتواند تحت شرایطی زن خود را از حرفه یا صنعتی كه منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع كند. دراینصورت شغلی که خلاف مصالح یا حیثیت خانوادگی (دراینصورت بار اثبات این امر بر دوش مرد خواهد بود.) و یا نامشروع و خلاف قانون باشد، قابل منع خواهد بود.
از همین روی مطابق ماده 1117 قانون مدنی، شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که مُنافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.
- اشتغال زن پیش از ازدواج به شغل مذکور و سپس ازدواج زوجین که خود گواه و نشان از رضایت ضمنی شوهر مبنی بر اشتغال زن است، باز هم مانع از منع زن نخواهد بود.
- در صورت اِعمال منع توسط زوج و متعاقباً اِصدار حکم منع زن از اشتغال توسط دادگاه، اصولاً نمی توان این امر را، مصداق قوه قاهره دانست. لکن با توجه به عقیم ماندن تعهدات شغلی زن در این حالت، امکان مطالبه خسارت وارده توسط اشخاص ثالث وجود خواهد داشت.
- شوهر نمی تواند با استدلال اینکه شغل زوجه خلاف مصالح خانوادگی است نسبت به منع ایشان اقدام و یا از طریق تحت فشار گذاشتن کارفرما، حق خویش را اعمال نماید. این در حالی است که حتی در صورت صدور حکم منع زن از اشتغال توسط دادگاه نیز باز هم زوج نمی تواند با تحت فشار قرار دادن کارفرما، مانع اشتغال زوجه شود. درغیر اینصورت کارفرما می تواند حسب مورد علیه زوج بواسطه اقداماتش، اقدام قانونی کند. چه اینکه حکم دادگاه در خصوص ممنوعیت زن از اشتغال است نه وضع ممنوعیت برای کارفرما؛ بنابراین مطابق قواعد آیین دادرسی مدنی، به جهت آنکه طرفین دعوای منع زوجه از اشتغال، زوجین می باشند و نه کارفرما، در این حالت در صورت عدم اجرای حکم دادگاه و عدم تمکین زن از آن و نیز استمرار همکاری کارفرما با زن با علم نسبت به وجود چنین حکمی، یا کار نزد کارفرمای دیگر، باز هم به نظر می رسد نمی توان مسئولیتی را متوجه کارفرما دانست.
- صدور حکم مبنی بر منع زن از اشتغال توسط دادگاه را نیز می توان به موارد انحلال و خاتمه قرارداد کار مقرر در قانون کار اضافه نمود.
،مطابق ماده 21 قانون کار، قرارداد کار به یکی از طرق زیر خاتمه مییابد:
الف- فوت کارگر
ب- بازنشستگی کارگر
ج- ازکارافتادگی کلی کارگر
د- انقضاء مدت در قراردادهای کار با مدت موقت و عدم تجدید صریح یا ضمنی آن
ه- پایان کار در قراردادهایی که مربوط به کار معین است
و- استعفای کارگر
لکن کارفرما پیش از صدور حکم توسط دادگاه نمی تواند قرارداد را خاتمه یافته تلقی و زن را اخراج کند.
* یاسر میرزاجعفری
**********************************************************************************************
امنیت زنان درفضای مجازی
به گزارش بهره مندی زنان از حق امنیت در جامعه به خصوص فضای مجازی، از جمله حقوق بنیادین و اساسی آنان می باشد که تامین آن از وظایف دولت و سایر دستگاه ها و نهادهای متولی می باشد. فلذا در خصوص این موضوع نکاتی به شرح ذیل بیان می گردد:
- امنیت سایبری و فناوریهای ارتباطی و اطلاع رسانی، در حریم خصوصی زنان می بایست برقرار گردد , به منظور حسن نظارت بر فضای مجازی و نیز تامین امنیت آن، کارگروه تعیین و تشخیص مصادیق محتوای مجرمانه راه اندازی شده است. این کارگروه بر اساس ماده 750 فصل سی ام قانون مجازات اسلامی، تشکیل و مسئولیت نظارت بر فضای مجازی و پالایش تارنماهای حاوی محتوای مجرمانه و رسیدگی به شکایات مردمی را به عهده دارد.
- سوء استفاده از عکس و فیلم بانوان در فضای مجازی نیز ممنوع است. ولو آنکه عکس مزبور بر روی پروفایل صفحات شخصی شبکه های اجتماعی باشد. چه اینکه صرف قرار دادن تصویر ولو بدون حجاب در شبکه اجتماعی مجازی به معنای انتشار تصاویر مبتذل نیست و جرم نمی باشد. (رای شماره 9209970220401108 صادره از شعبه 4 دادگاه تجدیدنظر استان تهران)
- استفاده ابزاری از افراد ( اعم از زن و مرد) در تصاویر و محتوا، تحقیر و توهین به جنس زن، در بند ۱۰ ماده ۶ قانون مطبوعات جرم انگاری گردیده است.
- در صورتی که دادهها یا سامانه های رایانه ای یا مخابراتی زنان مانند تلفن همراه که دارای رمز می باشد مورد دسترسی غیر مجاز قرار گیرد، مرتکب به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد شد. [1] ( مطابق ماده 729 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی،هرکس به طور غیرمجاز به دادهها یا سامانههای رایانهای یا مخابراتی که بهوسیله تدابیر امنیتی حفاظتشدهاست دسترسی یابد، به حبس از نود و یک روز تا یک سال یا جزای نقدی از پنج میلیون (5,000,000) ریال تا بیست میلیون (20,000,000) ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد.
* یاسر میرزاجعفری
********************************************************************************************
برابری دیه زن و مرد
به گزارش در ادامه مباحث "حقوق زنان در قوانین ایران"، این شماره موضوع "برابری دیه زن و مرد" مورد بررسی قرار میگیرد.
یکی از مهمترین مسائل درحوزه قوانین کیفری در تمام کشورها مسئله جبران خسارت و آسیب های بدنی و جانی وارد شده به شهروندان میباشد که ممکن است در نتیجه وقوع جرائم و یا حوادثی از قبیل سوانح رانندگی رخ دهد. در قوانین کیفری کشور ایران که شاکله و اساس آن بر اساس فقه مبین اسلام بنیان نهاده شده است، برای جبران اینگونه خسارات در حق اشخاص تأسیسی به نام "دیه" و در کنار آن "ارش" ایجاد گردیده است. این عناوین به ترتیب در مواد 448 و 449 قانون مجازات اسلامی بدینگونه تعریف شده اند : «دیه مقدر، مال معینی است که در شرع مقدس به سبب جنایت غیرعمدي بر نفس، عضو یا منفعت، یا جنایت عمدي در مواردي که به هر جهتی قصاص ندارد، مقرر شده است.» «ارش، دیه غیرمقدر است که میزان آن در شرع تعیین نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنیٌ علیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیه مقدر و با جلب نظر کارشناس میزان آن را تعیین می کند. مقررات دیه مقدر در مورد ارش نیز جریان دارد مگر اینکه در این قانون ترتیب دیگري مقرر شود.»
در غیر تصادفات
درخصوص تأثیر جنسیت در میزان دیه در زمان حاکمیت قوانین جزایی سابق، دیه زن در صورت فوت ونیز درصورت معادل یا بیش از یک سوم دیه کامل بودن ، معادل نصف دیه مرد محاسبه میگردید. قانون جزای مصوب 1370 مقرر میداشت:«دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی و خواه غیر عمدی، نصف دیه مرد مسلمان است.»(ماده 300) و «دیه زن و مرد یکسان است تا وقتیکه مقدار دیه به ثلث دیه کامل برسد. درآن صورت دیه زن نصف دیه مرد است»(ماده 301). در سال 92 با تصویب قانون مجازات اسلامی در تاریخ 1/2/1392 (قانون حاکم فعلی کشور) تغییراتی در موضوع دیه اتفاق افتاد. اگرچه قانون جدید در مواد 550 و 560 به ترتیب مقرر داشته «دیه قتل زن، نصف دیه مرد است» و «دیه زن و مرد در اعضاء و منافع تا کمتر از ثلث دیه کامل مرد یکسان است و چنانچه ثلث یا بیشتر شود دیه زن به نصف تقلیل مییابد.» ، اما با اشاره به مقرره ای جدید در تبصره ماده 551 درخصوص تأثیر جنسیت در موضوع دیات تغییری شایان توجه را موجب گردیده. این تبصره تصریح مینماید : «درکلیه جنایاتی که مجنیٌ علیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارت هاي بدنی پرداخت می شود.». باید توجه داشت منظور قانونگذار از عبارت "مجنی علیه مرد نیست..." صرفا زن بودن مجنی علیه نمیباشد بلکه افراد فاقد جنسیت واحد و مشخص و در اصطلاح قانونی افراد "خنثی" را نیز تحت شمول خود قرار داده است. به عبارتی میتوان گفت با اجرایی شدن این قانون دیه قتل برای مقتول زن و مرد برابر گردید؛ اگرچه تمام آن از شخص محکوم وصول نمیگردد و نصف آن توسط صندوق خسارت های بدنی به وراث مقتول پرداخت میگردد.
مسئله مهم درخصوص این تبصره آن است که با توجه به اینکه ماده 551 و تبصره آن در قانون مجازات در فصل «دیه نفس» از بخش «مقادیر دیه» مطرح گردیده، فلذا با این استدلال در بسیاری محاکم چنانچه دیه شخص مربوط به قتل نمیگردید و تنها شامل اعضا و منافع میشد ، برای اشخاص مونث به دیه برابر با مردان حکم صادر نمیگردید. این موضوع میتوانست رویه های متفاوتی را در محاکم در برخورد با موضوع دیات موجب گردد. سرانجام دیوان عالی کشور به عنوان تنها مرجع قانونی در کشور که میتواند با صدور آراء وحدت رویه از ایجاد و اعمال رویه های متفاوت در محاکم جلوگیری نماید ، در روز پایانی اردیبهشت ماه سال 98 تصمیم به صدور رأی وحدت رویه درخصوص موضوع نمود. دیوان عالی کشور در رأی خود مقرر نموده :« با عنایت به مفاد ماده ۲۸۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٩٢ در نحوه تقسیمبندی جنایات علیه نفس یا عضو یا منفعت و عمومیت مقررات تبصره ذیل ماده ۵۵۱ این قانون، نظر به اینکه مکلفشدن صندوق تأمین خسارتهای بدنی به پرداخت معادل تفاوت دیه اناث تا سقف دیه ذکور امتنانی است، لذا در کلیه جنایات علیه زنان، اعم از نفس یا اعضا، مابهالتفاوت دیه مربوط به آنان باید از محل صندوق مذکور پرداخت شود و...». قابل ذکر است که آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور در حکم قانون بوده و برای کلیه محاکم کشور لازم الاتباع میباشد. بدین ترتیب پس از این صرف نظر از اینکه میزان خسارت بدنی وارده چه میزان است ، اشخاص صدمه دیده اعم از اینکه زن یا مرد باشند دیه یکسان دریافت میکنند.
در تصادفات
در فاصله اجرایی شدن قانون مجازات مصوب 92 تا ادیبهشت ماه سال 95، در موضوع تصادفات و سوانح رانندگی چنانچه شخص مستحق دیه مرد نبود و دیه او معادل ثلث یا بیشتر از ثلث دیه کامل یک مرد بود ، دیه او معادل نصف دیه فرد مذکر محاسبه میگردید. سرانجام در تاریخ 20 اردیبهشت ماه سال 95 "قانون بیمه اجباری خسارت وارد شده به شخص ثالث در اثر حوادث ناشی از وسایل نقلیه" به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و در تاریخ 29/2/1395 شورای نگهبان نیز آن را تأیید نمود. ماده10 این قانون مقرر میدارد : «بیمه گر مکلف است در ایفاء تعهدات مندرج در این قانون خسارت وارده به زیان دیدگان را بدون لحاظ جنسیت و دین تا سقف تعهدات بیمه نامه پرداخت کند. مراجع قضایی موظفند در انشای حکم پرداخت دیه، مبلغ مازاد بر دیه موضوع این ماده را به عنوان بیمه حوادث درج کنند.». بدین ترتیب برابری دیه بین زنان و مردان خسارتهای بدنی کمتر از فوت را نیز پوشش داد.
بطورکلی در چندسال اخیر دهه نود شمسی گام هایی بلند و مثبت در راستای برابری جنسیتی در قوانین جزایی برداشته شده است. از سال 1392 با تصویب قانون مجازات فعلی در مواردی که شخص صدمه دیده فوت مینمود و مطابق قوانین حکم قصاص صادر نمیشد، در پرداخت دیه به بازماندگان متوفی جنسیت او ملاک نبود و میزان دیه برای زنان و مردان فوت شده یکسان تعیین میگردید. همچنین پس از تصویب قانون جدید بیمه اشخاص ثالث تمام آسیب دیدگان سوانح و حوادث رانندگی اعم از اینکه فوت اتفاق افتاده باشد یا شخص متحمل خسارت بدنی کمتر گردیده باشد، و نیز صرف نظر از جنسیت شخص آسیب دیده ، آسیب دیدگان دیه یکسان دریافت مینمایند. سرانجام با صدور رأی وحدت رویه مذکور توسط دیوان عالی کشور در اردیبهشت ماه سال 98 آخرین گام در برابری دریافت دیه بین زنان و مردان برداشته شد تا دیگر نه تنها در حوادث رانندگی بلکه در تمام مواری که هر شخص مسحق دیه باشد، دیه زنان و مردان برابر باشد.
به عبارت دیگر درحال حاضر هیچگونه تبعیضی بین زنان و مردان در میزان پرداخت دیه وجود ندارد.
- یاسر میرزاجعفری
در بیان چگونگی اعمال شرط مزبور توسط زوجه باید بیان داشت که گاهی امکان اعمال و استفاده از شرط مزبور موکول به شرطی دیگر شده است. به طور مثال در عقد نامه درج شده که در صورتیکه زوج به هر دلیلی نفقه زوجه را تادیه نکند، زوجه بتواند وکیل در طلاق باشد.
بارها بیان داشتیم که پیشگیری از وقوع واقعه بهترین درمان و علاج خواهد بود. این در حالی است که متاسفانه دلیل بسیاری از موارد مراجعه به دادگاه برای طلاق توسط زوج یا زوجه، ریشه در همین عدم آگاهی و دانش حقوقی آنها دارد.
بسیار پیش آمده که طرفین بدون دانش و آگاهی و اطلاع از مفاد عقد نامه، اقدام به امضای آن میکنند، در حالیکه نوعاً سندی را امضا مینمایند که دارای شروطی است که ممکن است به صلاحشان نباشد؛ از همین روی بعد از مدتی و با سرد شدن رابطه، عوارض آنچه بدون علم و آگاهی امضا نموده اند هویدا خواهد شد.
این امر علاوه بر آسیب رساندن به بنیان خانواده موجب ورود خسارتهای فراوان دیگری به جامعه، دولت و دستگاه قضایی کشور خواهد شد.
در همین راستا و به منظور آغاز کار خود به بیان و تشریح یکی از شروط ضمن عقد ازدواج که همان اعطای حق توکیل به زن برای طلاق میباشد خواهیم پرداخت.
پیش از بیان صحت یا عدم صحت شرط مزبور باید بیان داریم که مطابق قانون، اصولاً در هر عقدی میتوان هر شرطی را درج نمود. این در حالی است که آن شرط میبایست دارای شرایطی باشد تا آثار قانونی بر آن مترتب گردد؛ چه اینکه در مواردی، در صورتیکه شرط یا شروط حائز شرایط قانونی نباشد، میتواند حتی صحت و اعتبار عقد اصلی را نیز مورد خدشه و تردید قرار دهد.
عقد ازدواج نیز همانند سایر عقود از این قاعده خارج نمیباشد. بنابراین میتوان هر شرطی را که با شرایط عمومی عقود و نیز شرایط خاص عقد ازدواج مغایر نباشد، در ضمن آن و یا حتی به طور جداگانه شرط نمود؛ بنابراین و در راستای شروط ضمن عقد ازدواج ممکن است شوهر به زن خود وکالت برای طلاق دهد. [۱]این شرط ممکن است در همان قباله ازدواج گنجانده شود و یا اینکه در ضمن عقدی دیگر چنین شرطی به نفع زوجه درج شود. این در حالی است که مشروعیت چنین شرطی بر اساس قانون و شرع میباشد.
طرفین عقد ازدواج میتوانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند. مثلاً اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوءِقصد کند یا سوءِ رفتاری نماید که زندگانی آنها با یکدیگرغیر قابل تحمل شود، زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی، خود را مطلقه سازد. [۵]
در بیان چگونگی اعمال شرط مزبور توسط زوجه باید بیان داشت که گاهی امکان اعمال و استفاده از شرط مزبور موکول به حصول شرایطی شده است. به طور مثال در عقدنامه درج شده در صورتیکه زوج به هر دلیلی نفقه زوجه را تادیه نکند، زوجه بتواند وکیل در طلاق باشد. [۶]در اینصورت زوجه، این امکان را خواهد داشت تا از شرطی که به نفعش ایجاد شده استفاده نماید و خود را مطلقه سازد [۷]. چه اینکه اصل، عدم پرداخت نفقه است و اثبات خلاف آن بر عهده زوج است. این در حالی است که بسیاری از مصادیق مربوط به وکالت زن در طلاق جزء همان مصادیق عسر و حرج مقرر در ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی میباشد؛ بنابراین حتی بدون شرط نمودن آنها در ضمن سند نکاحیه باز هم زوجه به استناد ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی قادر به استناد بدانها خواهد بود.
اما نکته قابل ذکر دیگر این است که زوج میتواند چنین وکالتی را به صورت معلق به زوجه اعطا کند. مانند اینکه اختیار زوجه در طلاق را منوط به بذل تمام یا قسمت معینی از مهریه نماید.
این حکم که ریشه در اسلام دارد بر مبنای حمایت اسلام از زنان و جلوگیری از ناراحتی و تشویش خاطر آنان وضع شده است. به عبارتی دیگر زنانی که تصور میکنند که در حق آنان بی عدالتی صورت گرفته و دیگر به هیچ وجه حق طلاق ندارند باید بدانند که اسلام بزرگترین حامی آنان میباشد؛ بنابراین مطابق شریعت اسلام زنان میتوانند خودشان زمام طلاق را به دست گیرند.
[۱]مطابق رای شعبه ۱ دیوان عالی کشور، اگر زوجه از زوج وکالت در طلاق با حق توکیل به غیر داشته باشد و بخواهد از طریق وکیل دادگستری اقدام به اعمال وکالت خویش نماید، وکیل دادگستری باید نام زوج را به عنوان خواهان بنویسد و زوجه را به عنوان خوانده.
[۲]حق طلاق از حقوق مرد است و با شرط ضمن عقد نیز قابل واگذاری به زن نیست. پس درج عباراتی نظیر «زوجه شرط نمود که حق طلاق با زوجه باشد زوج قبول نمود.» اعطای وکالت در طلاق نیست، بلکه واگذاری حق طلاق است که باطل است.
[۳]اعطای وکالت به زوجه، حق طلاق را از مرد سلب نمیکند و شرط خلاف آن نامشروع و باطل است.
[۴]نظریه مشورتی (۶)، ۷۳۸/۹۳/۷- ۳۱/۳/۱۳۹۳
[۵]از آنجا که اصولاً وکالت هنگام عقد نکاح به صورت شرط ضمن عقد داده میشود، عزل وکیل ممکن نخواهد بود. همچنین مطابق رای شعبه ۸ دیوان عالی کشور، در صورتی که وکالت در طلاقی که زوج به زوجه داده است یا عدم امکان عزل وکیل، ضمن عقد خارج لازمی شرط نشده باشد زوج میتواند هر وقت که بخواهد از وکالت مزبور رجوع کند.
[۶]حق طلاق به سبب عدم پرداخت نفقه در ماده ۱۱۲۹ قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفته است.
[۷]طلاق در این حالت نیز، مستند به ماده ۲۶ قانون حمایت خانواده، مستلزم طی تشریفات قانونی مربوطه بوده و شرط خلافش، به جهت مخالفت با نظم عمومی باطل میباشد.
[۸]چنین وکالتی نامشروع و باطل نمیباشد، پس نتیجه این است که اعمال وکالت موکول به تحقق شرطی نشده است.
[۹]اعطای وکالت به زن در طلاق، در نکاح موقت نیز راه داشته و شوهر میتواند برای بذل مدت به زن وکالت دهد.
مستمری زنان از همسر فوت شده، حتی با ازدواج مجدد ایشان هم برقرار است
به گزارش یکی از حمایتهای مقنن از افراد بویژه زنان برقرار نمودن دریافت مستمری در صورت فوت بیمه شده میباشد. این در حالی است که پیشتر ازدواج مجدد همسر بیمه شده مانع استحقاق وی از دریافت این مستمری میگردید. چه اینکه ماده ۸۰ قانون تامین اجتماعی بیان داشته بازماندگان متوفی با احراز شرایط این ماده میتوانند از مستمری بازماندگان بهرهمند گردند. قانونگذار در ماده ۸۱ همین قانون و در بند ۱ آن عیال دایم بیمه شده متوفی را که شوهر انتخاب نکرده در زمره بازماندگان واجد شرایط وی جهت بهره مندی از مستمری بازماندگان دانسته است.
درحالیکه مقنن به واسطه شناخت و آگاهی نسبت به حقوق زنان و توجه ویژه بدان بخصوص در سالهای اخیر نسبت به وضع مقرراتی جدید و نسخ آنچه بوده است اقدام نموده است.
از همین روی در قانون جدید حمایت خانوده مصوب ۱۳۹۱ و در بند ۱ ماده ۴۸ آن ازدواج مجدد بیمه شده متوفی را نه تنها مانع برخورداری وی از این مستمری ندانسته، بلکه در تبصره آن، حکم این ماده به افرادی که قبل از اجرا شدن این قانون فوت شده اند نیز تسری داده شده است. به عبارت دیگر در مورد دامنه شمول این امتیاز نسبت به زنان باید بیان داشت کسانی که همسر آنها قبل از لازم الاجرا شدن قانون حمایت خانواده فوت نموده و ازدواج کرده اند از تاریخ لازم الاجرا شدن این قانون (۷/۲/۱۳۹۲) از مستمری بازماندگان برخوردار خواهند بود و به گذشته تسری نمییابد؛ بنابراین بر اساس این مقرره بند ۱ ماده ۸۱ قانون بیمه تامین اجتماعی نسخ و بند ۱ ماده ۴۸ قانون حمایت خانواده مرعی و لازم الاتباع میباشد.
مستمری بازماندگان و شرایط بهره مندی از آن
بند ۱۶ ماده ۲ قانون تامین اجتماعی مستمری را وجهی دانسته که طبق شرایط مقرر در این قانون به منظور جبران قطع تمام یا قسمتی از درآمد بیمه شده و در صورت فوت او برای تامین معیشت بازماندگان وی به آنان پرداخت میشود.
در ادامه مقنن در ماده ۸۰ همان قانون به بیان شرایط بهرهمندی از این مستمری به شرح ذیل پرداخته است:
بازماندگان واجد شرایط بیمه شده متوفی در یکی از حالات زیر مستمری بازماندگان دریافت خواهند داشت:
۱) در صورت فوت بیمه شده بازنشسته
۲) در صورت فوت بیمه شده از کار افتاده کلی مستمری بگیر
۳) در صورت فوت بیمه شدهای که در ۱۰ سال آخر حیات خود، حداقل حق بیمه یک سال کار، مشروط بر اینکه ظرف آخرین سال حیات حق بیمه ۹۰ روز کار را پرداخت کرده باشد.
بر اساس این ماده چنانچه بیمه شده متوفی از مصادیق هر یک از بندهای سه گانه گفته شده ماده ۸۰ باشد، پس از فوت او بازماندگان واجد شرایط وی میتوانند از مستمری بازماندگان برخوردار گردند.
شرایط بهره مندی زوجه متوفی از مستمری
همانطور که پیشتر بیان گردید از جمله بازماندگانی که استحقاق دریافت این مستمری را دارند همسر متوفی میباشد. اما همسر نیز مانند سایر افراد مستحق بایستی حائز شرایطی باشد از جمله این شرایط این است مطابق ماده ۸۱ قانون تامین اجتماعی که به موجب ماده ۴۸ قانون حمایت خانواده اصلاح شده است، زن باید همسر دایم متوفی باشد.
این در حالی است که همانطور که پیشتر بیان داشتیم ازدواج یا عدم ازدواج مجدد زوجه تاثیری در بهره مندی از مستمری ندارد. دراینصورت سهم همسر بیمه شده متوفی، به استناد بند ۱ ماده ۸۳ قانون تامین اجتماعی ۵۰ درصد از مستمری استحقاقی بیمه شده متوفی میباشد. از طرف دیگر، حتی چند همسری زوج نیز مانع تعلق مستمری نمیباشد و مستمری بین زنان دایم متوفی به تساوی تقسیم خواهد شد.
شرایط بهره مندی فرزندان اناث متوفی از مستمری
در خصوص شرایط بهره مندی دختران متوفی از این مستمری باید بیان داشت، مطابق بند ۲ ماده ۸۱ قانون تامین اجتماعی، فرزندان متوفی در صورتیکه سن آنها کمتر از هجده سال تمام باشد و یا منحصراً به تحصیل اشتغال داشته باشند یا به علت بیماری یا نقص قادر به کار نباشند مستحق دریافت مستمری خواهند بود. از همین روی بند ۳ ماده ۴۸ قانون حمایت خانواده در خصوص فرزندان اناث نداشتن شغل و شوهر را ملاک دانسته و در خصوص فرزندان ذکور تا بیست سالگی و بعد از آنرا منحصراً در صورتیکه معلول از کارافتاده نیازمند باشند یا مشغول به تحصیل باشند مشمول دریافت مستمری میداند.
از همین روی مطابق بند ۲ ماده ۸۳ قانون تامین اجتماعی، میزان مستمری هر فرزند بیمه شده متوفی معادل بیست و پنج درصد مستمری استحقاقی بیمه شده میباشد.
فرزندان اناثی که بواسطه ازدواج مستمری آنها قطع شده است، پس از فوت همسر یا طلاق مجدداً از تاریخ فوت یا طلاق مشمول دریافت مستمری قرار میگیرند.
فرزندان اناث در صورتیکه شاغل باشند و بیکار شوند در این صورت نیز مستمری برقرار خواهد شد. به شرطی که بیمه بیکاری و دستمزد دیگری نداشته باشد. اما در صورتیکه فرزندان اناث خود دارای درآمد باشند، از شمول پرداخت مستمری خارج هستند.
* یاسر میرزاجعفری
*************************************************************************
بازپرس میتواند مزاحمان زنان را بازداشت موقت کند
مطابق ماده ۹۱ منشور حقوق شهروندی حق شهروندان است که از محیط زندگی عاری از آسیبهای فردی و اجتماعی برخوردار باشند. همچنین مطابق ماده ۱۰۳ منشور حقوق شهروندی حق زنان در برخورداری از مشارکت و حضور در فضاها و مراکز عمومی مورد تاکید قرار گرفته است. پس هر آنچه باعث شود این مشارکت و حضور در مراکز عمومی مورد خدشه و خلل واقع شود با واکنش قانون روبرو خواهد گردید. چه اینکه تعرض به حیثیت و تمامیت زنان در معابر و امکان عمومی میتواند سرخوردگی، انزوا و گوشه گیری آنان و ترس از حضور در اجتماع را در پی داشته باشد. ضمناً حق مصونیت زنان از تعرض گفتاری و رفتاری دیگران و نیز مصونیت از ناهنجاریهای فرهنگی و اخلاقی و رفع آنها در بندهای ۶۱ و ۶۳ منشور حقوق زنان شناسایی گردیده است.
در همین راستا حمایت دیگر قانونگذار از زنان و اطفال به عنوان شهروندان جامعه، جرم انگاری و وضع مجازات برای کسانی است که برای آنان در معابر عمومی و خیابانها مزاحمت ایجاد کرده و یا از طریق توهین و فحاشی موجب آزار و اذیت زنان و اطفال میگردند. این امر در ماده ۶۱۹ از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ به شرح ذیل جرم انگاری گردیده است:
هر کس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید، به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
مطابق این مقرره مکان وقوع جرم مزاحمت برای زنان و اطفال مهم بوده و جرم موضوع ماده زمانی تحقق مییابد که مزاحمت در اماکن عمومی یا معابر رخ داده باشد؛ بنابراین اگر این اعمال در معابر و اماکن عمومی نباشد از شمول این ماده خارج است. از طرف دیگر جرایم موضوع این ماده مزاحمت و توهین است که با الفاظ و حرکات خلاف شئون نیز واقع میشود.
این در حالی است که همواره این امکان مورد توجه بوده که زنان و نیز خانوادهها به جهت ترس از شکایت یا متهم، و یا ترس از ریخته شدن آبروی خود اقدام به شکایت نمیکنند. از همین روی قانونگذار به درستی و در راستای حمایت حداکثری خود از زنان و اطفال، مطابق مواد ۱۰۳ و ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی، این جرایم را غیر قابل گذشت دانسته است.
جرم غیر قابل گذشت نیز مطابق تبصره ۲ ماده ۱۰۰ قانون مجازات اسلامی جرمی است که شکایت شاکی و گذشت وی، در شروع به تعقیب، رسیدگی و ادامه آنها و اجرای مجازات، تاثیری ندارد.
اما چنانچه زنی بخواهد اقدام به شکایت از فرد مزاحم نماید همانطور که گفته شد همواره این احتمال وجود خواهد داشت که با تهدید یا مزاحمت از ناحیه متهم با هدف منصرف کردن زن از شکایت روبرو گردد؛ بخصوص آنکه در بسیاری از موارد در میان گذاشتن موضوع با خانواده برای زنان سخت میباشد. در بند ۷۴ منشور حقوق و مسئولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۸۳ بر حق برخورداری زنان آسیب دیده و آسیب پذیر اجتماعی از حمایتهای مناسب اشاره شده است؛ بنابراین قانونگذار در راستای حمایت از زنان بزه دیده در ماده ۴۰ قانون آیین دادرسی کیفری، ترتیبی را اتخاذ نموده تا اطلاعات مربوط به هویت و اقامتگاه زنان بزه دیده توسط ضابطان دادگستری فاش نگردد. مطابق این مقرره، افشاء اطلاعات مربوط به هویت و محل اقامت بزه دیده، شهود و مطلعان و سایر اشخاص مرتبط با پرونده توسط ضابطان دادگستری، جز در مواردی که قانون معین میکند، ممنوع است و عدم رعایت ترتیب گفته شده توسط ضابطین مطابق ماده ۶۳ قانون آیین دادرسی کیفری موجب محکومیت به سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی خواهد بود.
فلسفه وضع این مقرره نیز همانطور که گفته شد علاوه بر حمایت از بزده دیده، حمایت از شهود و مطلعان نیز میباشد تا مبادا از سوی متهم یا نزدیکان و دوستان او مورد آزار و صدمه و تهدید قرار گیرند. چه اینکه بواسطه آنکه جرم در اماکن و معابر عمومی اتفاق میافتد از جمله ادله مهم و اثرگذار در اثبات ادعا و ثبوت جرم شهادت شهود میباشد؛ بنابراین همانطور که ممکن است زنان بزه دیده با خطر تهدید و صدمه از جانب متهم روبرو گردند، این خطرات برای شهود و مطلعان نیز وجود خواهد داشت که میتواند به این نتیجه منتهی گردد که شهود از ادای شهادت به لحاظ ترس گفته شده امتناع ورزند و اثبات جرم برای شاکی سخت گردد. از همین روی قانونگذار حمایت خود از شهود و مطلعان زنان بزه دیده را نیز برقرار داشته و در مقررهای دیگر امکان عدم مواجهه حضوری شاهد با متهم را نیز پیش بینی نموده و بازپرس یا دادگاه را حسب مورد مکلف به رعایت آن نموده است.
مطابق ماده ۲۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری، هرگاه بیم خطر جانی یا حیثیتی و یا ضرر مالی برای شاهد یا مطلع و یا خانواده آنان وجود داشته باشد، اما استماع اظهارات آنان ضروری باشد، بازپرس بهمنظور حمایت از شاهد یا مطلع و با ذکر علت در پرونده، تدابیر زیر را اتخاذ میکند:
الف- عدم مواجهه حضوری بین شاهد یا مطلع با شاکی یا متهم
ب. – عدم افشای اطلاعات مربوط به هویت، مشخصات خانوادگی و محل سکونت یا فعالیت شاهد یا مطلع
پ. – استماع اظهارات شاهد یا مطلع در خارج از دادسرا با وسایل ارتباط از راه دور
در تبصره ۱ ماده مذکور نیز چنین آمده است: در صورت شناسایی شاهد یا مطلع حسب مورد توسط متهم یا متهمان یا شاکی و یا وجود قرائن یا شواهد، مبنی بر احتمال شناسایی و وجود بیم خطر برای آنان، بازپرس به درخواست شاهد یا مطلع، تدابیر لازم را از قبیل: آموزش برای حفاظت از سلامت جسمی و روحی یا تغییر مکان آنان اتخاذ میکند.
از طرف دیگر قانونگذار صراحتاً حرکات خلاف شئون و حیثیت زنان و اطفال را نیز جرم انگاری و توهین از نوع مشدده تلقی نموده است. لازم به ذکر است به کار بردن الفاظ رکیک جهت تحقق جرم موضوع ماده ۶۱۹ شرط نیست و چنانچه مسلم شود که مردی به قصد مزاحمت زنی را تعقیب نموده است قابل مجازات میباشد.
قانونگذار همچنین به امکان صدور قرار بازداشت موقت این دست مجرمان نیز اشاره داشته است. بازداشت موقت یا توقیف احتیاطی در حقوق کیفری ایران، به معنای سلب آزادی از متهم و زندانی کردن او در طول تمام یا قسمتی از تحقیقات مقدماتی یا پس از آن، توسط مقام صالح قضایی میباشد. اهمیت بحث در اینجاست که بیان نماییم در حقوق کیفری ایران در آغاز، اصل بر اختیاری بودن قرار بازداشت موقت بود در حالیکه قانونگذار در ماده ۲۳۷ قانون آیین دادرسی کیفری صدور قرار بازداشت موقت را جایز ندانسته مگر در موارد مقرر در بندهای این ماده و با وجود شرایط مقرر در ماده ۲۳۸ از همان قانون که امکان صدور توسط بازپرس یا مقام صالح قضایی پیش بینی شده است؛ بنابراین بابد بیان داشت با توجه به ماده ۲۳۷ و در صورت وجود یکی از شرایط مقرر در ماده ۲۳۸ قانون آیین دادرسی کیفری، صدور قرار بازداشت موقت در مواردی خاص که دلایل، قراین و امارات کافی، بر توجه اتهام به متهم دلالت کند، جایز است.
از جمله مواردی که بازپرس میتواند قرار بازداشت موقت صادر کند مطابق بند ت. ماده ۲۳۷، ایجاد مزاحمت و آزار و اذیت بانوان و اطفال و تظاهر، قدرت نمایی و ایجاد مزاحمت برای اشخاص که به وسیله چاقو یا هر نوع اسلحه انجام شود میباشد.
********************************************
حمایت قوانین ایران از دختران/ازدواج دختران کمسنوسال ممنوع
ازدواج، سنتی مورد تاکید و سفارش خداوند متعال و نیز مورد حمایت قانونگذار می باشد. درحالیکه ضمن حمایت قانون از این فریضه ی دینی، سوء استفاده از آن نیز مورد مذمت قانونگذار قرار گرفته است. از جمله سوء استفاده هایی که ممکن است از این نهاد مقدس و نیز نسبت به دختران اتفاق افتد می توان به ازدواج مردان بالغ با دختران نابالغ اشاره کرد. امری که در ابندای تصویب قانون مدنی مورد پیش بینی قرار گرفته بود. در این خصوص باید بیان داشت متن ابتدایی قانون مدنی در مورد ازدواج صغار پیش از اصلاح در ماده 1041 قانون مدنی چنین بود: نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.
همچنین در تبصره آن ماده آمده بود عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی صحیح است به شرط رعایت مصلحت مولی علیه.
اما قانونگذار فعلی به جهت حمایت از دختران و نیز استحکام بخشی ارکان خانواده و جلوگیری سوء استفاده از دختران بواسطه سن و سال کم آنان، همسو با قوانین بین المللی از جمله ماده 24 ميثاق بينالمللي حقوق مدني و سياسي که بیان داشته هر كودكي حق دارد بدون هيچ گونه تبعيض از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، اصل و منشأ ملي يا اجتماعي، مكنت يا نسب از تدابير حمايتي كه به اقتضاي وضع صغير بودنش از طرف خانوادة او و جامعه و حكومت كشور او بايد به عمل آيد برخوردار گردد، نسبت به اصلاح این مقرره به شرح ذیل اقدام نمود.
از همین روی مطابق ماده اصلاحی 1041 قانون مدنی ، عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.
مطابق این مقرره ی قانونی پدران نمی توانند دختران خود در سنین پایین را بنا به دلخواه و صلاحدید خود شوهر دهند. چه اینکه درست است مطابق ماده 1210 قانون مدنی سن بلوغ دختران در قانون مدنی 9 سال تمام قمری می باشد، اما قانونگذار در راستای حمایت از دختران سن ازدواج را غیر از سن بلوغ درنظر گرفته است. این در حالی است که ماده 55 منشور حقوق شهروندی به حق بهره مندی کودکان از والدین و سرپرستان صلاحیت دار اشاره نموده است و مطابق بند 5 از اصول و مبانی طرح اهداف و اصول تشكيل خانواده و سياستهاي تحكيم و تعالي آن مصوب 1384، اعضاي خانواده به ويژه والدين نسبت به حفظ حرمت و صيانت خانواده از آفات و آسيبها و توانا نمودن اعضا در ابعاد شناختي و رفتاري جهت هدايت آنها در مسير الي الله و حصول به حيات طيبه مسئول ميباشند.
بنابراین ازدواج دختر قبل از سن مقرر قانونی منوط به حصول شرایط ذیل می باشد.
- اذن ولی قهری
2. رعایت مصلحت دختر و پسر - تشخیص و تائید دادگاه
اصل 21 قانون اساسی نیز به ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده اشاره داشته است. از همین روی بند 2 ماده 4 قانون حمایت خانوده اذن در نکاح را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.
مطابق ماده 51 منشور حقوق شهروندی که همسو با ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد، حق شهروندان است که با رضایت کامل، آزادانه و بدون هیچگونه اجباری نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، با رعایت قانون مربوط اقدام نمایند. این در حالی است که اصل دهم قانون اساسی نیز علاوه بر تاکید بر آسان نمودن شرایط ازدواج به رعایت و اجرای قانون در برپایی این امر مقدس اشاره دارد.
مطابق این اصل، از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزی های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.
از جمله این حقوق و قوانین رعایت تشریفات و ترتیبات مقرر در ماده 1041 قانون مدنی در خصوص ازدواج دختران نابالغ می باشد.
از طرف دیگر ماده 54 منشور حقوق شهروندی نیز بیان داشته، حق همه شهروندان به ویژه زنان و کودکان است که از تعرض و خشونت گفتاری و رفتاری دیگران در تمام محیط های خانوادگی و اجتماعی مصون باشند و در صورت بروز هر نوع خشونت امکان دسترسی آسان به مکان های امن و نهادهای امدادی، درمانی و قضایی جهت احقاق حق خود را داشته باشند. از همین روی در ماده 230 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران، دولت با همکاری سازمانها و دستگاههای ذیربط مکلف به تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی و استیفاء حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینهها از جمله ازدواج شده است. اصل 21 قانون اساسی نیز موید تکلیف دولت به ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیاء حقوق مادی و معنوی او می باشد.
بنابرآنچه گفته شد در خصوص عدم رعایت ترتیب گفته شده در ماده 1041 قانون مدنی، قانونگذار مقررات کیفری را به منظور حمایت از دختران نابالغ وضع نموده است. مطابق ماده 50 قانون حمایت خانواده، هرگاه مردی برخلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنی ازدواج کند، به حبس تعزیری درجه شش (حبس بیش از شش ماه تا دو سال) محکوم می شود.
در ادامه و به منظور افزایش حمایت حداکثری خود از دختران بیان داشته، هرگاه ازدواج مذکور به مواقعه منتهی به نقص عضو یا مرض دائم زن منجر گردد، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه پنج و اگر به مواقعه منتهی به فوت زن منجر شود، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه چهار محکوم می شود.
در همین راستا ماده 4 منشور حقوق شهروندی بیان داشته حق کودکان است که صرفنظر از جنسیت به طور خاص از هرگونه تبعیض، آزار و بهرهکشی مصون و از حمایتهای اجتماعی متناسب ازجمله در حوزه سلامت، مراقبت در مقابل بیماریهای روحی، روانی و جسمانی و خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار باشند.
اما این پایان ماجرا نبوده و قانونگذار حتی امکان مجازات پدر و مادر چنین دخترانی را نیز فراهم نموده است. از همین روی در تبصره ماده 50 قانون حمایت خانواده بیان می دارد، هرگاه ولی قهری، مادر، سرپرست قانونی یا مسؤول نگهداری و مراقبت و تربیت زوجه، در ارتکاب جرم موضوع این ماده تاثیر مستقیم داشته باشند به حبس تعزیری درجه شش محکوم می شوند. این حکم در مورد عاقد نیز مقرر است.
این در حالی است که سردفتران رسمی ازدواج بایستی از ثبت ازدواج هایی که ترتیبات مقرر ماده 1041 قانون مدنی در آنها رعایت نشده باشد خودداری نمایند. درغیراینصورت به حکم ماده 56 قانون حمایت خانواده مشمول مجازات می گردند.
مطابق این ماده، هر سردفتر رسمی که بدون اخذ گواهی موضوع مواد 23 و 31 این قانون یا بدون اخذ اجازه نامه مذکور در ماده 1060 قانون مدنی یا حکم صادرشده درمورد تجویز ازدواج مجدد یا برخلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنی به ثبت ازدواج اقدام کند یا بدون حکم دادگاه یا گواهی عدم امکان سازش یا گواهی موضوع ماده 40 این قانون یا حکم تنفیذ راجع به احکام خارجی به ثبت هریک از موجبات انحلال نکاح یا اعلام بطلان نکاح یا طلاق مبادرت کند، به محرومیت درجه چهار موضوع قانون مجازات اسلامی از اشتغال به سردفتری محکوم میشود.
اما در پایان باید بیان داشت اهمیت و نقش زنان در جامعه به حدی پر رنگ است که قانونگذار همواره در صدد حمایت از آنان برآمده است. از همین روی بارها و بارها نسبت به اصلاح این مقرره ی قانونی اقدام نموده است. قدم بعدی که در خصوص اصلاح این مقرره در حال برداشتن است بررسی یک فوریت طرح اصلاح ماده 1041 قانون مدنی اصلاحی مصوب اول تیرماه 1381 می باشد.
در ماده واحده این طرح اصلاحی عقد نکاح دختر قبل از 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از 16 سال تمام شمسی ممنوع شده است.
در تبصره آن نیز حداقل سن ازدواج در دختر 16 سال تمام شمسی و در پسر 18 سال تمام شمسی در نظر گرفته شده است.
این در حالی است که عقد ازدواج بین سنین 13 تا 16 در دختران و 16 تا 18 در پسران منوط به اذن ولی و رعایت مصلحت و تشخیص دادگاه به شرط داشتن قابلیت صحت جسمی برای تزویج با نظر پزشکی قانونی است. بنابراین ملاحظه می شود نسبت به قبل سختگیری بیشتری برای اخذ اجازه ازدواج از دادگاه صورت گرفته و تکلیف دادگاه در صدور این اجازه سنگین تر از قبل شده است.
***************************************************************************
امکان مطالبه خسارت توسط زن در صورت برهم خوردن نامزدی
نامزدی یا به عبارتی همان وعده ازدواج عقدی عهدی است که به موجب آن زن و مرد یا یکی از آنان متعهد می شود که در آینده عقدی را (ازدواج) منعقد کند.
از همین روی ماده ۱۰۳۵ قانون مدنی بیان داشته، وعده ازدواج ایجاد علقه ی زوجیت نمی کند؛ اگر چه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده پرداخته شده باشد. بنابراین هر یک از زن و مرد مادام که عقد نکاح جاری نشده میتواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمیتواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده و یا از جهت صِرف امتناع از وصلت مطالبهی خسارتی نماید.
در این خصوص نکاتی به شرح ذیل بیان می گردد:
۱. امتناع از وصلت به معنای این است که عقد نامزدی یا همان وعده نکاح عقدی جایز می باشد. بنابراین طبق ماده ۱۸۶ قانون مدنی هر یک از طرفین می تواند هر وقتی بخواهد آن را فسخ کند.
۲. اصولا عدم قابلیت فسخ عقد جایز وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان حق فسخ عقد را اسقاط (از بین بردن، ساقط کردن)نمود. اما در مواردی که پای مصالحی فراتر از خواست افراد، از جمله نظم عمومی در میان باشد، قواعد دیگری اجرا می گردد. به دیگر سخن به جهت ارتباط نامزدی و ازدواج با نظم عمومی و نیز مصلحت زن و اهمیت تشکیل و حفظ کانون حیاتی خانواده، مرد نمی تواند زن را در شرایطی قرار دهد که از اختیار خود در بر هم زدن نامزدی استفاده نکند یا اصلا چنین حقی نداشته باشد. بنابراین تعهد به زناشویی الزام آور نبوده و نمی توان زن را ملزم (مجبور) به ازدواج نمود.
۳ . توجه به اصل عدم تبعیض و تساوی همه افراد اعم از زن و مرد در برابر قانون بدون هرگونه ملاحظهای از قبیل جنسیت، قومیت، مذهب و گرایشهای سیاسی یا اجتماعی مورد توجه قانونگذار و سایر متولیان امر بوده است از همین روی ماده ۷ منشور حقوق شهروندی بیان داشته، شهروندان از کرامت انسانی و تمامی مزایای پیش بینی شده در قوانین و مقررات به نحو یکسان بهرهمندهستند و نمی توان از حقوق افراد و زنان به سادگی گذشت.
همچنین ماده ۵۱ منشور حقوق شهروندی بیان داشته، حق شهروندان است که با رضایت کامل، آزادانه و بدون هیچگونه اجباری نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، با رعایت قانون مربوط اقدام نمایند. بنابراین مرد نمی تواند وجه التزامی (خسارت عدم انجام تعهد) برای زن تعیین نماید که در صورت برهم زدن نامزدی آنرا از زن مطالبه نماید. چه اینکه نوعی اجبار غیر مستقیم به ازدواج است.
۴. اما در خصوص امکان مطالبه خسارت توسط زن در صورت بر هم خوردن نامزدی باید بیان داشت علیرغم نظرات موجود، زن می تواند تحت شرایطی از مرد مطالبه خسارت نماید.
این در حالی است که متن اولیه ماده ۱۰۳۶ قانون مدنی مصوب سال ۱۳۱۳ که در این خصوص تکلیف را مشخص نموده بود به موجب قانون اصلاحی مورخ ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف گردید. این ماده بیان می داشت اگر یکی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی به هم بزند در حالیکه طرف مقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر به اعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجی کرده باشند، طرفی که وصلت را به هم زده است باید از عهده خسارات وارده بر آید ولی خسارات مزبور فقط مربوط به مخارج متعارفه خواهد بود.
از همین روی با حذف ماده فوق و نیز ظاهر قانون مدنی عده ای نظر بر عدم امکان مطالبه خسارت داده اند و گفته اند شخصی که وصلت را بر هم زده تکلیفی به جبران خسارت ناشی از این اقدام خود نخواهد داشت، ولو آنکه عذر موجهی نیز نداشته باشد. در حالیکه در راستای آگاهی بخشی به افراد جامعه و نیز زدودن نگرش های غلط در جامعه، باید بیان داشت مطابق اصل چهلم قانون اساسی هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد. بنابراین در خصوص سوءِاستفاده طرفین در حق بر هم زدن نامزدی و یا تقصیر یکی از طرفین و ورود خسارت به دیگری، مسئولیت، قابل طرح خواهد بود و این مسئولیت تعارضی با امکان بر هم زدن نامزدی نخواهد داشت.
همچنین در صورت لطمه دیدن آبرو، اعتبار و یا عواطف زن بر اثر به هم خوردن غیر موجه نامزدی، وی می تواند با توجه به ملاک اصل ۱۷۱ قانون اساسی و مواد ۱، ۲، ۸، ۹ و ۱۰ قانون مسئولیت مدنی مطالبه خسارت معنوی نیز نماید.
۵. حمایت از زنان و خانواده همواره مورد توجه قانونگذار بوده است از همین روی در قانون حمایت خانواده مصوب سال ۱۳۹۱ به درستی و صراحت دعوای مطالبه خسارات ناشی از برهم زدن نامزدی را در بند یک ماده ۴ قانون مذکور به رسمیت شناخته و رسیدگی بدان را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.
در پایان باید بیان داشت خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و منشأ فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است.
پس پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالیاش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی می گردد.
از طرف دیگر از آنجا که اخیرا شاهد شکل گرفتن برخی تفکرات غلط در مورد زنان و حقوق آنان می باشیم، وکیل آنلاین سعی دارد تا با بیان حقوق زنان و آشنا نمودن آنان با حقوق خود در قوانین موجود، موجبات استواری و دوام بیش از پیش خانواده را فراهم نماید
پیشتر زنان با محکوم نمودن مرد به پرداخت حقوق مالی شان در مراجع صالح با زوجی مواجه میشدند که صرفاً یک خانه به نام خود دارد و این استدلال قانونی که منزل جزئی از مستثنیات دین میباشد و لذا قابل توقیف نخواهد بود. درحالیکه قانونگذار با رویکردی حمایتی نسبت به زنان اقدام به اتخاذ تدابیری جدید و هوشمندانه در خصوص این موضوع نموده است تا امکان مطالبه حقوق مالی زنان بیش از گذشته سهل گردد؛ بنابراین میتوان یکی از ابداعات بسیار مفید قانون جدید نحوه اجرای محکومیتهای مالی را همین امر یا به عبارتی لحاظ نمودن مستثنیات دین با توجه به شان عرفی و جایگاه محکوم در زمان اعسار وی، نه با شان عرفی یا وضعیت وی در حالت پیش از اعسارش دانست.
پیش از این و مطابق با بند یک ماده ۵۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی که نسخ گردید، مسکن مورد نیاز محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی با رعایت شئون عرفی محکوم در زمره مستثنیات دین قرار میگرفت، به عبارتی دیگر شان عرفی محکوم یا وضعیت مالی سابق وی قبل از اعسار در لحاظ نمودن و تشخیص مستثنیات دین موثر میبود.
به طور مثال زوجی که متمول بوده محکومیت مالی پیدا مینماید، ناتوانی وی از پرداخت محکوم به نیز محرز میگردد، متعاقباً اعسار وی نیز احراز میگردد، وی نیز که یک خانه پانصد متری بیشتر ندارد مدعی میشود که خانه شامل مستثنیات دین میباشد و قابل توقیف نخواهد بود.
مطابق ماده ۵۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی، دادگاه در تشخیص اینکه خانه شامل مستثنیات دین میگردد یا خیر به شان محکوم در زمان قبل از اعسار توجه مینمود، پس چنانچه محکوم پیش از اعسار متمول بوده باشد، احتمال اینکه آن خانه به فروش نمیرسید وجود میداشت.
این در حالی است که قانونگذار با تغییر رویکرد ضمن نسخ ماده ۵۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی، مطابق بند الف. ماده ۲۴ قانون جدید نحوه اجرای محکومیتهای مالی، مقرر داشته قرار گرفتن منزل مسکونی در زمره مستثنیات دین، با توجه به شان محکوم علیه در حالت اعسار او میباشد. به عبارت دیگر دادگاه در تشخیص مستثنیات دین به شان عرفی یا وضعیت سابق محکوم توجهی نمینماید بلکه به وضعیت و شان وی در حالت اعسار توجه خواهد داشت؛ بنابراین در دعوای مطالبه مهریه توسط زوجه، منزل پانصد متری زوجی که پیشتر متمول بوده به فروش خواهد رسید و متناسب با شان فعلی اش منزلی برای وی درنظر گرفته خواهد شد. به عبارتی دیگر شان عرفی وی در فروش خانه تاثیر گذار نخواهد بود، بلکه ملاک شان وی در حالت اعسارش میباشد.
امتیاز مقرر دیگر برای زوجه محدود شدن دایره شمول مستثنیات دین در بعضی موارد میباشد. مطابق بند الف. ماده ۲۴ و ۲۹ قانون موصوف و نیز نسخ ماده ۵۲۴ قانون آئین دادرسی مدنی، باید بگوییم قانونگذار با خارج نمودن افراد تحت تکفل محکوم علیه از دایره مستثنیات دین در خصوص منزل مسکونی، دایره آنرا نسبت به گذشته محدودتر نموده است که این امری است به نفع زوجه. به عبارتی دیگر پیش از این منزل مسکونی در شان محکوم و افراد تحت تکفل وی جز مستثنیات دین بوده است، این در حالی است که در حال حاضر افراد تحت تکفل از شمول مستثنیات دین خارج شده اند.
از همین روی باید بیان داشت با این تغییر رویکرد قانونگذار، امکان وصول حقوق مالی زنان از اموال زوج بیش از گذشته فراهم گردیده است. در ادامه راه وکیل آنلاین به بیان برخی دیگر از حقوق مالی زنان در قوانین ایران خواهد پرداخت.
**************************************************************************
حمایت قوانین از زن برای مطالبه مهریه
به گزارش ، اصول کلی حقوق زنان در مطالبه مهریه از زوج از این قرار است:
1.مطابق ماده 1 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در صورتیکه مهریه عین معینی مانند یک دستگاه ماشین یا آپارتمانی مشخص باشد، زوجه می تواند تسلیم همان مال را عیناً از دادگاه بخواهد. دراینصورت دادگاه مکلف خواهد بود حکم به رد آن مال به نفع زوجه بدهد و در غیراینصورت، حسب مورد حکم به رد، مثل یا قیمت آن مال صادر خواهد نمود. بنابراین ملاحظه می گردد که با توجه به ماده 1078 قانون مدنی که هر چیزی که مالیت داشته باشد و قابلیت تملک نیز داشته باشد می توان به عنوان مهر قرار داد باید بیان داریم که با توجه به شرایط فعلی برای زوجه بهتر می باشد تا به جای تعیین سکه به عنوان مهریه، عین معینی همچون ماشین یا فلان ملک را به عنوان مهریه اش تعیین نماید.
2. قانونگذار در جهت حمایت از زنان در دعوای مطالبه مهریه، به نفع زوجه تدابیری را اتخاذ نموده تا زوجه با تمسک بدان ها بتواند اموال، مطالبات مسلم و حتی اموال احتمالی زوج را شناسایی و توقیف نماید. تاسیسی جدید و سودمند و با نگاهی حمایتی از زنان.
مطابق ماده20 قانون موصوف مرجع اجرا کننده رای، مکلف است به تقاضای زوجه از طرق پیش بینی شده در این قانون و نیز به هر نحو دیگر که قانوناً ممکن باشد، نسبت به شناسایی اموال محکوم علیه و توقیف آن به میزان محکوم به اقدام نماید.
توجهاً نکاتی را در خصوص این ماده به اختصار بیان می نماییم:
الف) مطابق ظاهر ماده استفاده از امتیاز و حقوق مقرر در این ماده منوط به درخواست زوجه می باشد. در حالیکه در مورد بررسی اعسار یا ایسار مدیون، دادگاه بدون درخواست محکوم له مکلف به بررسی و تشخیص اعسار یا ایسار محکوم علیه خواهد بود.
ب) پیش از این چنین تکلیفی برای دادگاه ها وجود نداشت تا نسبت به شناسایی اموال محکوم علیه اقدام نمایند، به بیانی دیگر شناسایی و معرفی نمودن اموال محکوم علیه به دادگاه از وظایف محکوم له می بود که در بسیاری موارد امکان موفقیت وی در این امر بسیار سخت و دشوار می بود.
طرق پیش بینی شده در این قانون به شرح ذیل می باشد:
- براساس ماده 19 قانون موصوف دادگاه مکلف است به بانک مرکزی دستور دهد که فهرست کلیه حساب های محکوم علیه (زوج) در بانک ها و موسسات مالی و اعتباری برای توقیف به دادگاه اعلام شود.
- مطابق ماده 19 قانون موصوف دادگاه مکلف است به ادارات ثبت محل و شهرداری ها دستور دهد که بر اساس نشانی کامل ملک یا نام مالک، پلاک ثبتی ملکی را که احتمال تعلق آن به محکوم علیه وجود دارد برای توقیف به دادگاه اعلام کند.
- اما نقطه قوت ماده 19 قانون موصوف، ماده 20 می باشد، زیرا قانونگذار ضمانت اجرای انفصال درجه شش از خدمات عمومی و دولتی را برای افرادی که به هر نحوی به وظایف خود پیرامون شناسایی اموال محکوم اقدام نکند را پیش بینی نموده است، ولو قضات. که البته این مقرره در رابطه با اشخاص عمومی خصوصی و شرکتهای خصوصی قابلیت اجرا ندارد.
این مسئولیت درحالی است که اعمال آن نافی اقدام زوجه نسبت به طرح دعوای مسئولیت مدنی علیه اشخاص مذکور نخواهد بود.
3. مطابق ماده 3 قانون موصوف، اگر استیفای محکوم به از طرق مذکور در این قانون ممکن نگردد محکوم علیه یا به عبارتی همان زوج به تقاضای محکوم له (زوجه) تا زمان اجرای حکم یا پذیرفته شدن ادعای اعسار او یا جلب رضایت زوجه حبس می شود.
4. از دیگر حقوق مقرر برای زوجه مطابق ماده 3 قانون موصوف، مکلف نمودن زوج به ارائه دادخواست اعسار تا سی روز پس از ابلاغ اجرائیه، ضمن ارائه صورت کلیه اموال خود می باشد.
با توجه به قابلیت تقدیم دادخواست تامین خواسته پیش از اقامه دعوای اصلی و نیز این مطلب که دادگاه ها در صورت درخواست تامین خواسته از ناحیه زوجه نیز مکلف به تمکین از حکم مندرج در ماده 19 قانون گفته شده خواهند بود، زوجه می تواند از قبل راه های فرار احتمالی زوج را با اتخاذ تدابیر قانونی و استفاده از این حمایت قانونی مسدود نماید.
5. صرف عدم توانایی در پرداخت دین یا عدم اثبات ملائت زوج توسط زوجه یا عدم احراز آن توسط دادگاه، موجب صدور حکم به اعسار زوج نمی شود، بلکه زوج می بایست مطابق ماده 7 قانون موصوف سوگند ادا نماید. این در حالی است که زوجه می تواند با استناد به مقررات و احکام تغلیظ سوگند موضوع ماده 281 قانون آیین دادرسی مدنی و نیز با توجه به قابل رد بودن این سوگند و همچنین مجازات مقرر در ماده 649 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی، مبنی بر جرم انگاری ادای سوگند به دروغ، می تواند از ادای سوگند خلاف واقع توسط زوج جلوگیری نماید.
6. زوجه می تواند با اثبات این امر که زوج به منظور فرار از اجرای حکم، از اعلام کامل صورت اموال خود خودداری کرده، موجب شود دادگاه صالح (دادگاه کیفری دو) زوج را به حبس تعزیری درجه هفت محکوم نماید. از همین روی ماده ۱۶ قانون موصوف بیان می دارد، هرگاه محكوم عليه در صورت اموال خود موضوع مواد ۳ و ۸ اين قانون، به منظور فرار از اجراي حكم از اعلام كامل اموال خود مطابق مقررات اين قانون خودداري كند يا پس از صدور حكم اعسار معلوم شود برخلاف واقع خود را معسر قلمداد كرده است دادگاه ضمن حكم به رفع اثر از حكم اعسار سابق محكوم عليه را به حبس تعزيري درجه هفت محكوم خواهد كرد.
- اما قانونگذار علاوه بر قابلیت اعمال مجازات مذکور در ماده 16 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی امتیاز دیگری را نیز در ماده 21 خود برای زوجه درنظر گرفته است. با این توضیح که درصورتی که زوج اموال خود را به دیگری و به قصد فرار از ادای دین منتقل نماید، وی به حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکوم به یا هر دو مجازات محکوم می شود. علاوه اینکه امکان استیفای محکوم به برای زوجه از آن محل وجود خواهد داشت.
8. با توجه به امکان صدور قرارهای تامینی همچون وثیقه و کفالت بر علیه زوج و آثار این قرارها مطابق قانون، و نیز براساس تبصره یک ماده 3 قانون موصوف، همواره امکان استیفای محکوم به از آن محل به نفع زوجه وجود خواهد داشت.
9. با صدور حکم اعسار زوج به شکل تقسیط محکوم به و یا دادن مهلت به زوج، مستفاد از تبصره 1 ماده 11، این اقدام مانع استیفای بخش اجرا نشده آن از اموالی که از زوج به دست می آید یا مطالبات وی نیست.
10. زوجه براساس بهتر شدن اوضاع و احوال و شرایط مالی زوج و مطابق تبصره2 ماده11، همواره می تواند تعدیل اقساط مهریه را از دادگاه بخواهد. - با رفع عسرت از زوج یا اثبات این امر که زوج برخلاف واقع خود را معسر قلمداد کرده است و یا اینکه زوج در موعد مقرر دین یا اقساط تعیین شده خویش را نپردازد، زوج حسب دستور ماده 18 قانون موصوف تا زمان اجرای حکم یا جلب رضایت زوجه حبس خواهد شد.
12. زوجه با استناد به ماده 23 قانون موصوف می تواند ممنوعیت خروج زوج را از دادگاه بخواهد.
13. امتیاز مقرر دیگر برای زوجه محدود شدن دایره شمول مستثنیات دین در بعضی موارد می باشد. مطابق بند الف ماده 24 و 29 قانون موصوف و نیز نسخ ماده 524 قانون آئین دادرسی مدنی، باید بگوییم قانونگذار با خارج نمودن افراد تحت تکفل محکوم علیه همچنین خودرو شخصی از دایره مستثنیات دین در خصوص منزل مسکونی، دایره آنرا نسبت به گذشته محدود تر نموده است که این امری است به نفع زوجه. به عبارتی دیگر پیش از این منزل مسکونی در شان محکوم و افراد تحت تکفل وی جز مستثنیات دین بوده است، این در حالی است که در حال حاضر افراد تحت تکفل از شمول مستثنیات دین خارج شده اند.
در پایان باید بیان داشت مقررات گفته شده در راستای حمایت از حقوق زنان بوده که به جهت تازه تصویب بودنشان نیازمند بررسی و تعمق بیشتر می باشند. از همین روی وکیل آنلاین در ادامه به صورت مشروح و اختصاری به بیان تفکیک شده ی هر کدام از این مقررات و حمایت های قانونی از زنان خواهد پرداخت.
از دیگر دلایل داشتن حق اشتغال زنان، تامین منافع و آسایش خود و خانواده میباشد. از همین روی در بند ۹ اصل سوم قانون اساسی، با استناد به آیات و روایات مبنی بر تساوی زن و مرد در آفرینش و کرامت انسانی زن در رسیدن به مقامات عالی معنوی همانند مرد، دولت را موظف نموده همه امکانات خود را در رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای زن و مرد، در تمام زمینههای مادی و معنوی بکار گیرد. ضمن آنکه حق بهره مندی از شغل و عدم اجبار به کار برای زنان در بند ب. ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۲۳ که همسو با احکام اسلامی نیز میباشد مورد تاکید قرار گرفته است.
در قانون اساسی زن و مرد از نظر اشتغال به کار از حقوق اجتماعی یکسان برخوردارند. اصل ۲۰ که بیان میدارد همه افراد اعم از زن و مرد به طور مساوی در حمایت قانون قرار دارند موید این نظر است. همچنین اصل ۳، ۲۱، ۲۸ و ۴۳ نیز برخورداری یکسان زنان در مقابل مردان را نسبت به حقوق اجتماعی و شغل بیان میکند. اما در راستای امکان بهره مندی زنان از شغل مناسب، اصل ۲۸ قانون اساسی بیان داشته هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. اما در این میان بایستی به متناسب سازی میان شغل و ویژگیهای زنان توجه و موقعیتهای دیگری همچون همسری و مادری زن را نیز درک نمود. به دیگر بیان برخی از تفاوتهای حقوقی میان زنان و مردان ناشی از تفاوتهای جسمی و روحی میان آنان میباشد که آثار و تبعات خود را در حقوق و تکالیف آنان برجای میگذارد. فلذا نادیده انگاشتن این تفاوت ها، ظلمی آشکار به هر دو جنس مخصوصاً زنان میباشد. از همین روی و در راستای تناسب سازی با ویژگیهای زنان و نیر بهره مندی حداکثری از ظرفیت آنان، به ممنوعیت قانونی در به کارگیری و بهره کشی از زنان در مشاغل سخت و زیان آور میپردازیم. چه اینکه بسیار اتفاق افتاده زنان از روی ناچار و بنا بر جبر روزگار مجبور به تن دادن به هر نوع شغلی میباشند و کارفرما و صاحب قدرت نیز این جبر و اضطرار را دست مایه سوء استفاده و بهره کشی قرار میدهد و از این روی زنان بی آنکه از حمایتی برخوردار باشند مورد ظلم قرار گرفته و به لحاظ شرایط زندگی در وضعیت بدتری نسبت به گذشته قرار خواهند گرفت.
از همین روی ماده ۷۵ قانون کار به صراحت انجام کارهای خطرناک، سخت و زیان آور و نیز حمل بار بیشتر از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی را برای زنان ممنوع اعلام کرده است. هرچند استثنائاتی نیز در این زمینه وجود دارد. به طور مثال کارکنان نظام سلامت مانند پرستاران در مشاغل سخت و زیانآور مشغول به کار هستند. یا خبرنگارانی که به حکم قانون در شمار مشاغل سخت و زیان آور میباشند حضور زنان در این حوزهها بلامانع بوده و از شمول ماده ٧٥ قانون کار مستثنی خواهند بود.
به عبارت دیگر هدف قانونگذار از ممنوعیت زنان در بکارگیری در مشاغل سخت به معنای تفکیک جنسیتی میان زن و مرد یا محروم نمودن و ممنوع کردن زنان از برخی مشاغل نبوده، بلکه حمایتی است که از زنان بنابر شرایط فیزیکی و جسمی که دارند در برابر کارهای خطرناک و سخت و زیانآور میباشد. همچنین جلوگیری از به کار گماردن زنان در مشاغل سخت و سوء استفاده از اجبار و اضطرار آنان توسط کارفرما میباشد. چه اینکه انجام کارهای سخت و زیان آور با قوای جسمانی انجام دهندهی کار ارتباط دارد و برای زنان هرچند که از لحاظ نیروی دماغی در سطحی مساوی با مردان هستند، چون از نظر نیروی جسمانی به هر حال ضعیفتر از آنان میباشند، مناسب نیست.
اما قانونگذار به زنان باردار و جلوگیری از بهره کشی آنان و بکار گماردن آنان در مشاغل ممنوعه نیز توجه داشته و به منظور حمایت از آنان در ماده ۷۷ قانون کار چنین بیان داشته: در مواردی که به تشخیص پزشک سازمان تامین اجتماعی، نوع کار برای کارگر باردار خطرناک یا سخت تشخیص داده شود، کارفرما تا پایان دورهی بارداری وی، بدون کسر دستمزد باید کار مناسبتر و سبک تری ارجاع نماید.
از طرف دیگر مستند به منشور حقوق و مسؤلیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۸۳، زن و مرد از نظر ویژگیهای جسمی و روانی دارای تفاوتهایی میباشند که این تفاوتها مبتنی بر حکمت الهی و به عنوان راز تداوم حیات بشر، کلیت منسجمی را تشکیل میدهد تا در نهایت، رابطه متقابل ناشی از تناسب فکری و عاطفی میان آن دو حیات معقول و والی انسانی امکان و تداوم یابد؛ لذا این تفاوتهای طبیعی منشأ تفاوتهای حقوقی میشود که مبتنی بر عدالت خداوند متعال است، درحالیکه منجر به کم شدن ارزش زن یا تبعیض ظالمانه بین زن و مرد نمیگردد.
به جهت اشتراک زن و مرد در حقیقت انسانی، در بیشتر موارد زن و مرد در نظام حقوقی اسلام از حقوق و مسؤلیتهای یکسان برخوردار میباشند، اما باید بیان داشت تفاوت در حقوق و مسئولیتها امری است که نشان دهنده برتری جنسی بر جنس دیگر نمیباشد و عمدتاً حقوقی خاص است که هر یک از زن و مرد به تناسب نقشهای ویژه و بدل ناپذیر در خانواده پیدا میکند. این تفاوت از آن جهت است که امکان وجود سلامت مادی و معنوی خانواده به عنوان اصلیترین نهاد جامعه که جایگاه حقیقی پیدایش و پرورش انسان است تامین گردد. به همین دلیل است که حمایت قانونی از زنان در راستای کسب شغل مناسب میتواند به سلامت جسمی و معنوی آنان و متعاقباً رشد و برقراری آرامش در زندگی و خانواده و سپس جامعه منتهی گردد.
اما هر آنچه که این چرخهی شرعی و قانونی را بر هم زند با واکنش قانونگذار روبرو خواهد گردید. از همین روی ضمانت اجرای سوء استفاده و بکارگیری زنان در مشاغل سخت و زیان آور در ماده ۱۷۶ قانون کار چنین مقرر شده است:
متخلفان از هر یک از موارد مذکور در مواد ۵۲، ۶۱، ۷۵، ۷۷، ۷۹، ۸۳، ۸۴ و ۹۱ برای هر مورد تخلف حسب مورد علاوه بر رفع تخلف یا تادیه حقوق کارگر یا هر دو در مهلتی که دادگاه با کسب نظر نماینده وزارت کار و امور اجتماعی تعیین خواهد کرد، به ازای هر کارگر به ترتیب ذیل محکوم خواهند شد:
۱. برای تا ۱۰ نفر، ۲۰۰ تا ۵۰۰ برابر حداقل مزد روزانه یک کارگر.
۲. برای تا ۱۰۰ نفر نسبت به مازاد ۱۰ نفر، ۲۰ تا ۵۰ برابر حداقل مزد روزانه یک کارگر.
۳. برای بالاتر از ۱۰۰ نفر نسبت به مازاد ۱۰۰ نفر، ۱۰ تا ۲۰ برابر حداقل مزد روزانه یک کارگر.
این حمایت تا آنجا پیش رفته است که در صورت تکرار تخلف، کارفرما به حبس از ۹۱ روز تا ۱۸۰ روز محکوم خواهد شد.
رسیدگی به این جرایم بنا به تجویز ماده ۱۸۵ قانون موصوف، در صلاحیت دادگاههای کیفری دادگستری است. رسیدگی مذکور در دادسرا و دادگاه خارج از نوبت به عمل خواهد آمد.
چه اینکه عدم وضع این ممنوعیت و ضمانت اجرا و رها نمودن کارفرما به حال خود و نیز عدم رعایت آزادی انتخاب شغل و اجبار زنان به کار و جلوگیری از بهره کشی از کار زنان که در بند دوم و چهارم اصل ۴۳ قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته است، موجب میشود تا با بکارگیری زنان در چنین مشاغلی موجبات بیماری و از دست رفتن سلامتی آنان فراهم گردد که باید بیان داشت خسارتهای ناشی از چنین شرایطی هزینههای سنگینی را به زنان، خانوادههایشان و نیز جامعه تحمیل خواهد نمود.
اینجاست که در قوانین کیفری جدید ما اطلاع یافتن دادستان از وقوع جرم به موجب بند ث. ماده ۶۴ قانون آیین دادرسی کیفری از جهات قانونی شروع به تعقیب محسوب میشود. جهتی که پیش از این و در قانون سابق وجود نداشت. این در حالی است که مستفاد از ماده ۹ همان قانون، جرم الزاماً واجد جنبهی عمومی است، اما بسیاری از جرائم علاوه بر جنبهی اخیر الذکر به سبب خسارتی که از ارتکاب آنها به افراد وارد میشود، واجد جنبهی خصوصی نیز هستند؛ بنابراین علی الاصول در صورت وقوع جرم بر روی زنان و اطفال امکان مداخله دادستان به منظور حمایت از زنان در صورت مطلع نمودن ایشان از وقوع جرم وجود خواهد داشت. این امکان در بسیاری از موارد همراه با تکلیف میباشد.
از طرف دیگر مطابق بند ث. ماده ۴۵ قانون آیین دادرسی کیفری، در صورتیکه جرم در محل منزل یا سکنای افراد، اتفاق افتاده یا در حال وقوع باشد و شخص ساکن، در همان حال یا بلافاصله پس از وقوع جرم، ورود ماموران را به منزل یا محل سکنای خود درخواست کند جرم مشهود محسوب میگردد؛ بنابراین مطابق آنچه گفته شد و در راستای حمایت از زنان باید بیان داشت در صورتیکه جرمی در منزل بر روی زنی واقع شود و ایشان بواسطه غلبه و سلطه مرتکب جرم یا ترس... امکان شکایت نداشته باشند میتوانند با اطلاع دادن به ضابطین دادگستری (مامورین نیروی انتظامی) تعقیب مرتکب جرم را شروع نمایند. چه اینکه مشهود بودن جرم ارتکابی به استناد بند پ. ماده ۶۴ از جهات مستقلی است که دادستان را مکلف به آغاز تعقیب مینماید.
در اینصورت ظابطان مربوطه به دستور ماده ۴۴ قانون آیین دادرسی کیفری میبایست تمام اقدامات لازم را به منظور حفظ آلات، ادوات، آثار، علائم و ادلهی وقوع جرم، جلوگیری از فرار یا مخفی شدن متهم و یا تبانی، بهعمل آورند، تحقیقات لازم را انجام دهند و بلافاصله نتایج و مدارک به دست آمده را به اطلاع دادستان برسانند. همچنین چنانچه شاهد یا مطلعی در صحنه وقوع جرم حضور داشته باشد؛ اسم، نشانی، شماره تلفن و سایر مشخصات ایشان را أخذ و در پرونده درج کنند.
اما این پایان ماجرا نیست و مقنن در راستای حمایت از زنان و اطفال و به طور کلی بزه دیده تحت شرایطی امکان بازداشت مرتکب جرم را نیز فراهم نموده است. از همین روی در قسمت پایانی ماده مذکور بیان داشته است ضابطان دادگستری در اجرای این ماده و ذیل ماده ۴۶ این قانون فقط در صورتی میتوانند متهم را بازداشت نمایند که قرائن و امارات قوی بر ارتکاب جرم مشهود توسط وی وجود داشته باشد؛ بنابراین در صورتیکه ارتکاب جرم بر روی زن مثلاً از جانب همسر یا شخص معین دیگری در محل سکنی یا محلی که زن ورود ماموران را درخواست نموده توسط ضابطین محرز گردد امکان جلب و بازداشت مرتکب بدون نیاز به اخذ اجازه از جانب دادستان وجود خواهد داشت. از همین روی ضابطان باید موضوع اتهام و ادلهی آنرا بلافاصله و به طور کتبی به متهم ابلاغ و تفهیم کنند و مراتب را به دستور ماده ۴۶ فوری برای اتخاذ تصمیم قانونی به اطلاع دادستان برسانند.
اما این انتهای حمایتهای قانونی از زنان نمیباشد بلکه قانونگذار علاوه بر آنکه تکلیف شروع به تعقیب را برای ضابطین و دادستان مقرر نموده است حق درخواست شروع به تعقیب و اعلام جرم را برای برخی سازمانها و نهادها به منظور گسترش حداکثری حمایت خود از زنان و اطفال وضع نموده است.
از همین روی ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری بیان میدارد، سازمانهای مردم نهادی که اساسنامه آنها در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی، محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حمایت از حقوق شهروندی است، میتوانند نسبت به جرائم ارتکابی در زمینههای فوق اعلام جرم کنند و در تمام مراحل دادرسی شرکت کنند.
در تبصره ۱ نیز چنین آمده است، در صورتی که جرم واقع شده دارای بزه دیده خاص باشد، کسب رضایت وی جهت اقدام مطابق این ماده ضروری است. چنانچه بزه دیده طفل، مجنون و یا در جرائم مالی سفیه باشد، رضایت ولی، قیم یا سرپرست قانونی او أخذ میشود. اگر ولی، قیم یا سرپرست قانونی، خود مرتکب جرم شده باشد، سازمانهای مذکور با أخذ رضایت قیم اتفاقی یا تأیید دادستان، اقدامات لازم را انجام میدهند.
در تبصره ۲ که بیانگر یکی از حقوق زنان و اطفال و به طور کلی بزه دیده در فرآیند دادرسی کیفری میباشد ضابطان دادگستری و مقامات قضایی مکلفند بزهدیدگان جرایم موضوع این ماده را از کمک سازمانهای مردمنهاد مربوطه، آگاه کنند.
همچنین در راستای حفظ شان و آبروی زنان و اطفال در صورت وقوع جرایم جنسی و منافی عفت بر روی آنان و با آینده نگری نسبت به وضعیت آنان و در راستای کمک به زنان و اطفال برای بازگشت به اجتماع و کاهش آثار مادی و به ویژه زیانبار معنوی ناشی از وقوع جرم، در تبصره ۴چنین مقرر داشته، اجرای این ماده با رعایت اصل یکصد و شصت و پنجم قانون اساسی است و در جرائم منافی عفت سازمانهای مردم نهاد موضوع این ماده میتوانند با رعایت ماده ۱۰۲ این قانون و تبصرههای آن تنها اعلام جرم نموده و دلایل خود را به مراجع قضائی ارائه دهند و حق شرکت در جلسات را ندارند.
در مجموع باید بیان داشت امتیاز مقرر در این ماده صرفاً محدود به حق اعلام جرم توسط این سازمانها نمیباشد چه اینکه همواره امکان اعلام جرم توسط اشخاص و افراد وجود خواهد داشت. بلکه امتیاز اصلی مقرر در این ماده علاوه بر آنچه گفته شد، حق شرکت کردن سازمانهای مربوطه در تمام مراحل دادرسی میباشد؛ بنابراین چنانچه جرمی در خصوص زنان یا اطفال و کودکان رخ دهد NGOها و سازمانهایی نظیر بهزیستی میتوانند نسبت به اعلام وقوع جرم بر زنان و اطفال اقدام نمایند و در کلیه مراحل دادرسی نیز شرکت کنند مگر در جرایم منافی عفت علیه زنان و اطفال. این در حالی است که مطابق تبصره ۴ ماده موصوف، در صورتی که زنان و اطفال مورد آزار و اذیت جنسی و به طور کلی جرایم منافی عفت قرار گیرند سازمانهای مربوطه حق ارائه دلیل خواهند داشت.
****************************************************************************
حق عائلهمندی، نمونه حمایت مالی قانونگذار از زنان ایرانی
به گزارش از جمله حمایتهای صورت گرفته از زنان، محافظت از آنان در برابر فشارهای مالی و اقتصادی جامعه و زندگی میباشد. این قوانین که در سالهای اخیر وضع گردیده همگی در راستای کاهش تبعیض میان زن و مرد و حمایت از زنان در برابر آسیبهای اجتماع صورت گرفته است. به طوریکه مقنن شرایطی را فراهم نموده است تا زنان مطلقه، بیوه و یا حتی زنانی که همسر از کار افتاده دارند، بتوانند از حقی به نام حق عائلهمندی بهرهمند گردند.
این مقرره شامل زنان و مردان کارمند و نیز فرزندان آنان اعم از دختر و پسر میگردد. از همین روی ماده ۱۲ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳/۶/۱۳۷۰ به بیان مشمولین این قانون به شرح ذیل پرداخته است: "کلیه دستگاهها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای انقلاب اسلامی که دارای مقررات خاص استخدامی میباشند، بانکها وشهرداریها و نیز شرکتها و مؤسساتی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام است تابع ضوابط و مقررات این قانون خواهند بود. "
همچنین ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳/۶/۱۳۷۰، بیان میدارد کمک هزینه عائلهمندی و اولاد مستخدمین مشمول قانون استخدام کشوری و این قانون به شرح زیر قابل پرداخت است:
۱- به مستخدمین مرد شاغل و بازنشسته و وظیفهبگیر مشمول این قانون که دارای همسر دائم میباشند ماهیانه معادل پنجاه درصد (۵۰%) حداقلحقوق مبنای جدول موضوع ماده ۱ این قانون به عنوان کمک هزینه عائلهمندی.
۲- به هر یک از مستخدمین مرد شاغل و بازنشسته و وظیفه و مستمریبگیر مشمول این قانون که دارای فرزند تا سن ۲۰ سال هستند به ازای هرفرزند (حداکثر تا سه فرزند) ماهیانه معادل ده درصد (۱۰%) حداقل حقوق مبنای جدول موضوع ماده ۱ این قانون به عنوان کمک هزینه اولاد.
فرزندان مستخدمین متوفی مشمول این قانون که کمتر از ۲۰ سال سن دارند مشمول کمک مزبور خواهند بود.
حداکثر سن برای اولادی که از مزایای این ماده استفاده میکنند به شرط ادامه تحصیل و ارائه گواهی مربوط ۲۵ سال تمام برای اولاد ذکور و زمان ازدواجبرای اولاد اناث خواهد بود.
تبصره - مستخدمین زن شاغل و بازنشسته و وظیفهبگیر مشمول این قانون که دارای همسر نبوده و خود به تنهایی متکفل مخارج فرزندان میباشنداز مزایای کمک هزینه عائلهمندی موضوع بند (۱) این ماده بهرهمند میشوند؛ بنابراین ملاحظه میگردد در خصوص فرزندان پسر قانون سختگیری بیشتری نموده و بیان داشته حداکثر سن برای اولاد ذکور که از مزایای این بند استفاده میکنند تا ۲۰ سال و به شرط ادامه تحصیل و غیر شاغل بودن فرزند تا ۲۵ سال تمام. درحالیکه اولاد اناث مادام که شوهر یا شغل نداشته باشند بدون رعایت سقف سنی میتواند از مزیت دریافت حق عائله مندی بهرهمند باشد. اما باید بیان داشت فرزندان معلول و از کار افتاده کلی به تشخیص مراجع پزشکی ذیربط مشمول محدودیت سقف سنی مزبور نمیباشند.
از نظر قانونگذار حق عائله مندی نوعی مساعدت مالی است که در حق زنان و نیز مستخدمین شاغل و یا بازنشسته و وظیفهبگیر مقرر گردیده و از طرفی در ذیل پاراگراف دوم بند ۲ ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳۷۰ مجلس شورای اسلامی، کمک هزینه مبحوثعنه را برای اولاد اناث، زمان ازدواج معین نموده که عملاً تحت تکفل شوهر قرار میگیرد و حال پس از آنکه علقه زوجیت قطع میگردد، مجدداً تحت تکفل پدر درآمده و موضوع ازدواج منتفی گردیده و نتیجتاً همان مساعدتی که قانونگذار منظور نموده بود، برقرار میگردد؛ بنابراین باید بیان داشت زنانی که در دوره پیش از ازدواج حق عائلهمندی دریافت میکردهاند، پس از طلاق یا فوت همسرشان میتوانند مجدداً از دریافت این مزیت قانونی بهرهمند گردند.
درست است که تمامی زنان سرزمین عزیزمان مشمول دریافت این مقرری نمیگردند، اما با توجه به اینکه طیف گستردهای از زنان مشمول دریافت این مقرری هستند، باید بیان داشت که این تاسیس قانونی قدم مهمی در راستای برابری حقوق زن و مرد محسوب میگردد..