به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «انفجار در انبار باروت» منتشر شده و در آن چنین آمده است: افزایش قدرت هوایی انصارالله به حدی غیرقابلانکار شده که اذعان کارشناسان سعودی را در پی داشته و بهعنوان نمونه «عبدالله غانم القحطانی»، کارشناس امور نظامی عربستان سعودی در گفتوگوی تلفنی با خبرگزاری «اسپوتنیک» اذعان کرد که «توانمندیهای دفاعی جنبش انصارالله یمن بهصورت قابلملاحظهای افزایشیافته و تجهیزات حوثیها در مقایسه با آغاز جنگ، بسیار پیشرفتهتر شده است.» ناگفته نماند که آل سعود و ائتلاف ناکارآمد آنها با هر آنچه در توان داشتند ثابت کردند در نبردهای زمینی هم درست مشابه نبرد هوایی و دریایی، بیعرضه و فشل هستند.
مهاجمان در نبرد الحدیده، به خیال تصرف صنعا نیرو پیاده کردند و تصور میکردند که ظرف چند روز، کار جنگ را یکسره میکنند. حمله به الحدیده از این زاویه که میتوانست به بسته شدن راه دریایی و به خطر افتادن جان میلیونها یمنی محاصرهشده بینجامد، با مخالفتهای جهانی مواجه شد و از طرفی، عربستان به دنبال فیصله دادن به جنگ و حذف مقاومت یمن از معادلات منطقه ازجمله طرح موهوم «معامله قرن» بود، ولی اگر نبود تاکتیکهای چریکی انصارالله در مقابل ارتش فربه و بیخاصیت ائتلاف سعودی، شهر و بندر الحدیده در همان روزهای نخست به اشغال درآمده بود. گفتنی است؛ سلسله پیروزیهای انصارالله یمن، چیره شدن بر یک یا چند ارتش پادشاهی نیست بلکه لگدمال کردن یک نیروی منطقهای با پشتیبانی آمریکا و غرب و بیآبرویی جهانی برای کشورهایی بود که سامان یافتن اقتصاد خود را در گرو فروش هر چه بیشتر سلاح به رهبران شکمباره و بیمنطق منطقه میدانستند. رژیم صهیونیستی نیز بسیار تقلا کرد که دریای سرخ بهعنوان عقبه امنیتی تلآویو، امن باقی بماند؛ درحالیکه با حمله اخیر انصارالله به کشتی نظامی عربستان در باب المندب، دریای سرخ در امتداد دریای مدیترانه در تیررس جبهه مقاومت قرار گرفت و حلقه محاصره اسرائیل یک گام دیگر، تنگتر شد. بنابراین، درس یمنیهای مقاوم در ۳ سال و ۴ ماه گذشته به دنیای اسلام، این واقعیت است که اگر مقاومت را در بطن راهبرد خود علیه دشمنان قرار دهند، کثیفترین و درعینحال مسلحترین قدرتها را میتوانند از پیش روی خود بردارند و بینی بدخواهان را به خاک مذلت بمالند.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «چندهفتهای که تمام نمیشود!» منتشر شده و در آن آمده است: اکنون در مردادماه و با گذشت نزدیک به ۷۵ روز از تعیین مهلت چندهفتهای رئیسجمهور محترم، نیازی به توضیح اضافه نیست که اروپا هیچ اقدام عملی انجام نداده است و هیچکدام ازآنچه در خصوص تضمینهای عینی و واقعی از سوی کشورمان مطرحشده است، در بسته طرف غربی ارائه نشده است. به نظر میرسد همان روال و همان مسیر، دوباره توسط همان کارگروه قبلی در حال تکرار است و همچنان امیدواری از سوی دولت محترم که از کشورهای اروپایی میتوان توقع اقدام در جهت منافع ایران را داشت. اروپا این بازی را تا زمان تحریمهای جدید آمریکا ادامه خواهد داد چراکه این بار اروپا قرار است نقش پلیس خوب را بازی کند. نقشی که ظاهراً تاکنون خوب انجام داده است و موردتقدیر پلیس بد این قسمت از ماجرا یعنی آمریکا قرار گرفته است.
اینکه دولت محترم چند بار قرار است از یک سوراخ گزیده شود سؤال اصلی نیست بلکه موضوع این است که تبعات این اشتباه را باید کشور و مردم تحمل کنند. محاسبه غلط برخی از
دولتمردان که بر مبنای برخی باورها و نگرشهای اشتباه، پایهریزی شده است کشور را با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد ساخت. دولت محترم تا هماکنون نیز فرصت را از دست داده است و مشخص نیست چه زمانی قرار است فرمان را به سمت دیگری بچرخاند. محاسبه درست و عقلانی بر گردش هرچه سریعتر از نگاه به بیرون به نگاه به درون و استفاده از ظرفیتهای داخل و قطع امید از
بیگانگان تأکید دارد. امید است دولت محترم، این سخن را از منتقدان بپذیرد.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است: بدون شک عقبنشینیهای فعلی اتحادیه اروپایی مقابل ترامپ و عدم ورود این مجموعه به فاز «تقابل با کاخ سفید»، باید به مثابه «خودکشی آرام اروپا» مورد توجه و تفسیر قرار گیرد. استمرار روند فعلی منجر به اعمال فشارهای بیشتر ایالات متحده آمریکا روی اتحادیه اروپایی و متعاقبا تقویت موقعیت و جایگاه گروههای ملیگرا و ضداروپایی در داخل خاک اروپا میشود. باید این حقیقت را مدنظر قرار داد که با راهیابی بیش از یکصد نماینده وابسته به جریان راست افراطی به پارلمان اروپا در جریان انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۴، پروسه «گذار از اروپای واحد» در این مجموعه کلید خورد. هماکنون در کشورهایی مانند اتریش، ایتالیا، سوئد و حتی فرانسه و آلمان، گروههای ملیگرا توانستهاند موقعیت خود را به لحاظ سیاسی تقویت کرده و حتی به راس معادلات سیاسی برخی از این کشورها راه پیدا کنند.
مهمترین اقدامی که میتواند اروپای واحد را از بحرانهای جاری نجات دهد، تقویت مولفههای
استقلال اروپا در نظام بینالملل است. نماد و مصداق عینی تقویت آن مولفهها، «ایستادگی در مقابل آمریکا» است؛ دقیقا همان چیزی که مقامات اروپایی آن را فراموش کردهاند! به نظر میرسد سران اروپا هنوز پیشفرض مهمی به نام «ضدیت ترامپ با اروپای واحد» را در محاسبات رفتاری و گفتاری خود در نظر نگرفتهاند. آنها کماکان در فاز «تعامل با کاخ سفید» سیر میکنند و حتی حاضر شدند در این مسیر امتیازاتی را نیز به شریک خود در ناتو بدهند. این در حالی است که اگر اتحادیه اروپایی وارد فاز «تقابل با آمریکا» نشود و صرفا به مدیریت رفتار ترامپ رو بیاورد، سرنوشتی جز سقوط و فروپاشی نخواهد داشت. توقف بازی اروپای واحد در زمین ایالات متحده آمریکا نیز اصلیترین پیششرط ورود به «فاز تقابل با آمریکا» است؛ پیششرطی که تاکنون از سوی اعضای
اتحادیه اروپایی محقق نشده است. در نهایت اینکه قاره سبز در یکی از حساسترین برهههای حیات سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود به سر میبرد. آیا اروپای واحد میتواند با ادامه وادادگی فعلی خود در برابر آمریکا، از این مقطع حساس جان سالم به در برد؟!
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است: ولیاله سیف از بانک مرکزی رفته است، ولی میراثی که برجای نهاده است، بهمثابه مُهری برچهره نظام بانکی و پولی کشور مانده و رئیس کل جدید، ناگزیر از تداوم آن است. اصلاحات نظام بانکی، یک جراحی دردناک و ناگزیر بود و با خروج غیرمجازها و تحمیل همه خسارتهایی که هنوز هم ادامه دارد، بخشهای چرکینی از نظام اقتصادی کشور را پالایش کرد. بدون توجه به الزاماتی مثل افول غیرمجازها و اجرای نظام IFRS، پیادهشدن استانداردهای دیگری همچون FATF و قواعد ضدپولشویی مورد وثوق بانکداری جهانی، امکان اجرا نداشت. علاوه بر آن، پافشارینکردن بر اصلاح گزارشگری مالی بانکها، اقتصاد نحیفشده ایران را مشمول خسارت بزرگتری در فروپاشی نظام بانکی میکرد که خسارات آن به مراتب از غیرمجازها، ویرانکنندهتر بود.
برخی معتقدند اگرچه جایگاه متزلزل و تخریبشده بانک مرکزی در دولت احمدینژاد، به کمک سیف در دولت اول حسن روحانی تا حدی زیادی ترمیم شد، مجموعهای از سیاستهای نادرست و شتابزده در
دولت دوازدهم، دوباره جایگاه مهم این نهاد سیاستگذار را تخریب کرد؛ در این گزاره، سهم زیادی برای رویکردهای منعطف سیف در برابر سیاستهایی قائلاند که خود با بسیاری از آنها مخالف بود. پاکدستی، صراحت و شجاعت و اصرار بر تداوم اصلاحات نظام بانکی، حتی به قیمت تخریب وجهه شخصی، از ویژگیهای کمنظیر او بود. با وجود اینها، منتقدان سیف معتقدند که او با سیاستهای کلانی که آنها را قبول نداشته است، با محافظهکاری برخورد کرده است و شاید بهتر بود که بر تداوم سیاستهای مدنظر خود پافشاری بیشتری میکرد؛ حتی به قیمت استعفایی زودهنگام. میان همه تاریک و روشنهای کارنامه سیف، پرچمداری او در مبارزه با یکی از پیچیدهترین و وسیعترین لایههای فساد در ایران و برچیدن بساط مؤسسات غیرمجاز، انکارناپذیر است؛ هرچند رویکرد سرسختانه او در بازنمایی فساد در لایههایی که شاید با بخشهایی از قدرت گره خورده بود، سبب شد تا او در این مبارزه تنها بماند.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد تهدیدات اخیر ترامپ اشاره کرده است و نوشته: شرایط فعلی به گونهای است که همه ارکان حاکمیت به دنبال یک هدف مشترک بوده و وحدت دارند. باید همینطور باشد زیرا استراتژی امریکاییها ایجاد شکاف بین ارکان حاکمیت و در مرحله بعد ایجاد شکاف میان حاکمیت و ملت است. میدانند که بهترین راه برای مقابله با ایران این روش است. همه قوا و نهادهای حکومتی باید به جهت تسریع ایجاد خدمات و آرامش برای مردم و ایستادگی در مقابل دشمن در کنار هم باشند.
امریکاییهای باید بدانند که اگر قرار باشد
ملت ایران هزینه بدهد همه را وادار به هزینه دادن خواهند کرد. ما زیر بار حرف زور نمیرویم. اگر با ما برخورد نظامی کند با او برخورد نظامی میکنیم. اگر به دنبال از بین بردن ما باشد او را به طریق اولی از بین میبریم، اما اگر مودبانه و متناسب با شأن و
فرهنگ ملت ایران صحبت کند ما نیز همین طور با آنها صحبت میکنیم. ما ملتی نیستیم که بخواهیم جنگی را شروع کنیم و در طول ٢٠٠ سال گذشته نیز هیچوقت شروعکننده جنگی نبودهایم. همیشه به دنبال صلح، آرامش و مذاکره هستیم، اما اگر کسی مدام با تهدید صحبت کند و به دنبال نابودی باشد باید با او با ادبیات قابل فهم خودش صحبت کرد.طبیعی است که در کشورداری اگر جدیت نباشد نمیتوان به نتیجه رسید. از دولت هم انتظار داریم که در همه بخشها و حوزهها جدیت داشته باشد.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «ایران ،پاکستان و پازل جدید سیاست منطقه ای» چنین نوشته است: درخصوص پاکستان با توجه به آن که کاخ سفید به دنبال مذاکره با طالبان است از هم اکنون ارتش پاکستان به عنوان سیاست گذار اصلی در این کشور روند دور شدن از آمریکا و نزدیکی به دیگر رقبای این کشور را آغاز کرده و دور جدیدی از روابط با چین، روسیه و ایران را کلید زده است. در این زمینه به تازگی اخباری مبنی بر تشکیل ائتلاف جدید امنیتی شرق با حضور چین، روسیه، ایران و پاکستان منتشر شد که اولین نشست آن در اسلام آباد برگزارشد. نشستی که واکنش واشنگتن را نیز در پی داشت؛ بنابراین به نظر میرسد دولت مورد حمایت ارتش یعنی عمران خان و حزب انصاف در ادامه این روند نگاه جدی به نزدیکی با ایران، چین و روسیه خواهد داشت.
با همه آن چه گفته شد، تحلیل سیاست خارجی پاکستان بدون در نظر گرفتن اوضاع داخلی این کشور و رابطه نخست وزیر با ارتش و آی. اس. آی سازمان اطلاعات نظامی قدرتمند پاکستان غیر ممکن است. باید منتظر ماند و دید که ارتش نقش همراه یا سد راه عمران خان را در دولت جدید بازی خواهد کرد. از این گذشته در کشورهای توسعه نیافته همواره سیاستمداران تا قبل از به قدرت رسیدن مواضعی پوپولیستی اتخاذ میکنند و بعد از به قدرت رسیدن رویکردهای اعلامی آنان با رویکردهای اعمالی متفاوت خواهد بود. همچنان که بسیاری از منتقدان عمران خان برنامههای اورا پوپولیستی و جاه طلبانه میدانند و معتقدند این شعارها در مقام عمل با تغییرات جدی روبه رو خواهد شد. عمران خان، دانش آموخته علوم سیاسی ازدانشگاه آکسفورد و کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان که این تیم را در سال ۱۹۹۲ به مقام قهرمانی جهان رساند، با موجی از شعارهای پوپولیستی برای ساختن «پاکستان نوین» پا به میدان گذاشته است. حالا، مردم پاکستان منتظر تغییر هستند و او میداند «همه مردم را نمیتوان برای همیشه فریب داد»
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «آثار و تبعات شکایت ایران علیه امریکا» منتشر و در آن چنین آمده است: بر اساس بند ۲ از ماده ۲۱ عهدنامه مودت بین ایران و امریکا، صلاحیت دیوان برای رسیدگی پیرامون تفسیر یا اجرای مفاد عهدنامه پیشبینی شده است، ۲- درخصوص درخواست رئیس دیوان مبنی بر اقدامهای تأمینی لازم از سوی امریکا در جریان رسیدگی به موضوع شکایت تا صدور حکم بعید به نظر میرسد امریکا به این درخواست توجهی مبذول دارد. ۳- اینکه چه نوع حکمی از سوی دیوان صادر خواهد شد، بستگی به مستندات و مدارک معتبر حقوقی دارد که ایران به دیوان ارائه خواهد کرد، ولی آنچه هم اکنون میتوان بیان داشت، این است که امریکا مفادی چند از برجام و نیز قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را که بر اساس آن تحریمهای وضع شده علیه ایران تا پیش از دستیابی به برجام در چارچوب فعالیتهای هستهای از سوی شورای امنیت را نقض کرده است، در مورد ضمانت اجرای حکم صادره از سوی دیوان نیز باید گفت که در اساسنامه دیوان بر این نکته تأکید شده است که طرفین یا طرفهای دعوا بویژه دولت محکوم علیه که به ضرر او حکم صادر شده، ملزم به اجرای حکم دیوان میباشند و نیز پیشبینی شده است که چنانچه دولت محکوم علیه حکم را اجرا نکرد، دولت محکوم له که حکم به نفع او صادر شده برای اجرای حکم میتواند به شورای امنیت سازمان ملل شکایت ببرد که تصمیم شورا در این وضعیت ضامن اجرای حکم دیوان در مرحله ثانویه خواهد بود.
اما درخصوص شکایت ایران علیه امریکا و اینکه ایران انتظار تحقق خواستههای خود آن گونه که در متن شکایت آمده است دارد یا خیر، باید گفت که بیتردید مطلوب ایران طلب خواستهها به شرحی است که در متن شکایت آمده است، ولی فراتر از سود و تعین خواستههای مادی، آثار روانی- تبلیغاتی است که میتواند این شکایت و احتمالاً حکم مورد انتظار ایران برجای بگذارد. در واقع ایران در پی طرح این شکایت و با توسل به مکانیزم حقوقی دیوان بینالمللی دادگستری خواسته است وانمود کند که مقید به رعایت موازین و هنجارهای حقوقی است و این امریکاست که با وجود ادعاهایی که پیوسته مطرح میکند که به دنبال رعایت مقررات بینالمللی است و از دیگران نیز رعایت این قوانین را میخواهد خلاف قواعد و مقررات بینالمللی عمل کرده است و به واقع ایران به دنبال انتقال مدیریت فشار روانی به عرصههای تصمیمگیری امریکاست پیش از اینکه توقع صدور حکمی عادلانه که از سوی امریکا هم اجرا شود داشته باشد.
در یادداشت روزنامه
صبح نو نیز چنین آمده است: حالا که ترامپ، تاجر بی پروا سرگرم مواجهه با
رقبای اقتصادی و سیاسی خویش است و ایران و چین و اروپا را همزمان مورد هجمه قرار داده. آیا میتوان یادآوری کرد سالهایی نه چندان دور و شخصیتهایی نه چندان ناشناخته را که با همه وجود تلاش میکردند گزینه روی میز ایران را بهزعم خویش در حد گفتار و گفتگو و مصالحه محدود کنند. آنهایی که حتی به مقدمات مذاکره نیز توجه نداشتند و چنان سرمست و ناآشنا به روالهای حاکم بر جهان بودند که در گوششان فرو نمیرفت اگر روی زمین توانمندی نداشته باشی، در هیچ مذاکرهای پیروز نخواهی شد. کجایند استراتژیستهای قلم به دستی که هر روز ۱۰ یا ۱۵ فرمان سیاسی برای کشور صادر میکردند که خودتان را (منظورشان ایدئولوژی و توان نظامی و قدرت منطقهای بود) اصلاح کنید تا بعد جامعه جهانی شما را بپذیرند... همین جامعه جهانی که حیوانیترین و دیوانهکنندهترین قواعد بر آن حکمفرماست. جالب اینکه هنوز هم هستند کسانی که میگویند چرا به رییسجمهوری بیادب و بیمنطق آمریکا، پاسخ میدهید، بروید به اوباما زنگ بزنید تا دل جمهوریخواهان بسوزد! خداراشکر که مقتضیات کلان کشور هیچگاه در اختیار این تفکر نیفتاده و باید تأسف خورد به لحظات مفصلی که آنها در محیط اجرایی حضور داشتهاند و هیچ خدمتی به گزینههای مهم روی میز ایران نکردهاند؛ گویا فتحعلیشاه قاجار یا
محمدرضا پهلوی هنوز رگ بیغیرتیشان در خون برخی میجوشد و آنها به چیزی کمتر از فروخته شدن ملک ایران راضی نمیشوند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.