شکار فروشی در عصر انقراض حیات وحش
خبرگزاری میزان _ محبوبه قلی پور کارشناس ارشد علوم و مهندسی محیط زیست در یادداشتی نوشت: شکار حیوانات، از بدوی ترین رسوم باقی مانده از اعماق تاریخ است. زمانی شکار راهی برای زنده ماندن بشر محسوب میشد اما در عصر حاضر شکار به منظور تامین خوراک غیر قابل توجیه است. تمایل به شکار تفریحی از مصادیق حیوان آزاری است و عملی خشن و غیرضروری و نوعی ناهنجاری اجتماعی به شمار میرود. از این جهت که شکارچی جانداری را شکار میکند، که برای زنده ماندن به آن نیاز ندارد.
شکارگری در ایران ریشهای دیرینه دارد. هخامنشیان شکار را امری بسیار مفید میدانستند و علاقه و وابستگی آنها به شکار، بعد از ۵۰۰ سال به ساسانیان که خود را وارث هخامنشیان میدانستند، منتقل شد. شواهد فراوان ادبی و تاریخی نشان میدهد که سلاطین سلسلههای متوالی در ایران، از قبیل غزنویان، سلجوقیان و اتابکان، مغولان و تیموریان و همچنین خلفای اموی و عباسی به شکار حیوانات ولع خاصی داشتند.
این روند در دوران حکومت صفویه، قاجاریه و پهلوی نیز ادامه داشت. شكار بیش از حد وحوش موجب تشكیل كانون شكار ایران در سال ۱۳۳۵ و وضع مقررات مربوط به شكار در ایران شد. این کانون در سال ۱۳۴۶ به سازمان شكاربانی و نظارت بر صید و سپس و در سال ۱۳۵۰ به سازمان حفاظت محیط زیست تبدیل شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث قرق های اختصاصی شکار چند دهه از دستور کار خارج شد. با روی کار آمدن معصومه ابتکار در اوایل دهه ۹۰ اجرای طرح راهاندازی قرقهای اختصاصی شکار توسط موسسه میراث پارسیان مطرح شد و اجرای آن در دستور کار قرار گرفت.
یکی از توجیهات صادرکنندگان پروانه های شکار، بهبود حفاظت از حیات وحش است و افزایش تعداد وحوش پس از سرشماریها را یکی از فاکتورهای موفق حفاظت عنوان میکنند. قرق ها در نزدیکی مناطق حفاظت شده قرار گرفته اند و قرق دارها با سوء استفاده از این موقعیت در مناطق تحت حفاظت خود علوفه پخش کرده و آبشخور مصنوعی میسازند تا زمینه را برای جلب حیات وحش فراهم کنند.
در واقع قرقها با جزیرهای کردن زیستگاهها و ایجاد تغییرات برگشتناپذیر در اکوسیستم منطقه با جذب چهارپایان از زیستگاههای مجاور سبب افزایش کاذب جمعیت میشوند. نهایتا در ازای این افزایش جمعیت کاذب، که حاصل خالی شدن زیستگاههای مجاور است پروانههای شکار بیشتری میفروشند.
ایجاد ناامنی در زیستگاهها و تحمیل استرس به وحوش که سبب اختلال در زندگی عادی حیات وحش میشود یکی دیگر از پیامدهای شکار است و جالب آنکه مدافعان شکار با نه تنها این خسارات را نادیده میگیرند بلکه مدعی هستند که شکارچیان با حذف جانوران پیر و فراهم کردن امکان جفتگیری برای جوانها گلهها را «هرس» میکنند در حالی که دقیقا جفتگیری همان جانوران مسن ضامن بقای گلههاست. جانورانی که سن بالای آنها حکایت مقاومت و سازگاری آنها با شرایط دشوار بقا دارد اما زیبایی شاخ بلندشان، شکارچیان را به سمتشان میکشاند.
دههها حکمرانی ظالمانه انسان بر کره زمین، تخریب محیط زیست و از بین رفتن حیات وحش را رقم زده و نبض طبیعت را کند کرده است. طبق گزارش صندوق جهانی طبیعت از سال ۱۹۷۰ تا کنون، حدود ۶۰ درصد جمعیت حیات وحش جهان کاهش یافته است.
در این گزارش نابودی زیستگاه ها در کنار رفتارهایی مانند شکار و ماهیگیری، به عنوان مهمترین تهدیدات نسبت به گونه های جانوری معرفی شدند. حدود هزار و ۱۷۰ گونه مهرهدار در ایران وجود دارد که بر اساس فهرست سرخ IUCN (فهرست سرخ گونههای در خطر تهدید اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی) حدود ۷۸ گونه از آنها در معرض تهدید هستند.
تا کنون گونه های جانوری متعددی به طور کامل از بین رفته اند که سرلیست آن ها ، شیر ایرانی و ببر مازندران است و تعداد زیادی از گونه ها نیز در معرض انقراض هستند. به طوری که طی سالیان گذشته از تعداد۲۰۰۰۰۰ چهارپا فقط در یک زیستگاه کشور، به ۱۰۰۰۰۰ چهارپا در کل ایران رسیده ایم!!
بنابراین وضعیت زیستگاهها به شکلی است که عملا امکان شکار را بدون آسیب جدی به حیات وحش غیر ممکن میسازد. با این شرایط برای این سوال که چرا سازمان حفاظت محیط زیست، همچنان به شکارفروشی ادامه میدهد، نمی توان هیچ پاسخی پیدا کرد.
آیا شکار صرفنظر از بحث حفاظتی و تنوع زیستی که در بالا مطرح شد از نظر اخلاقی توجیهی دارد؟
جدای از بحث تاثیر منفی شکار بر روند کاهشی جانداران و انقراض نسل، باید به آثار و تبعات روانی آن هم توجه کرد.
بر خلاف ادعای شکارچیان مبنی بر اینکه حیات وحش را دوست دارند و محافظان محیط زیست هستند، اگر به مشکل خاص اخلاق شکار تفریحی بپردازیم میتوانیم اینطور استدلال کنیم که قهرمانان آن نمی توانند توجیه درستی برای کشتن حیوانات ارائه دهند و تناقض کشتن حیوان دوست داشتنی که در شکار تفریحی نهفته است، در حوزه اخلاقی حل ناپذیر است.
تام ریگان استاد فلسفه در دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی و همچنین فعال حقوق حیوانات در مقاله ای تحت عنوان چرا شکار اشتباه است؟ به استدلالهای مطرح شده در خصوص انتخاب طبیعی می پردازد و این فرض که مرگ محتمل شده جانداران شکار شده بهتر از مرگ در نتیجه گرسنگی و خورده شدن توسط سایر اعضاست، را زیر سوال برده و استدلالهای منطقی برای رد این دیدگاهها مطرح میکند.
دفاع دیگر در توجیه شکار این است که شکار یک فعالیت طبیعی است، زیرا همه جوامع بشری تا حدی درگیر آن هستند و بنابراین شکار نمی تواند غیراخلاقی باشد. اما مفهوم طبیعی بودن از نظر اخلاقی در نهایت اشتباه است، چرا که این خطرناک است که فرض کنیم یک چیز صرفاً به دلیل طبیعی بودن، فضیلتپذیر یا اخلاقاً مجاز است.
راهکار بنیادین برای جلوگیری از نابودی حیات وحش توسط مجوزهای شکار، تصویب قانون حمایت از حیوانات و اصلاح و تبدیل قانون کهنه شکار و صید به قانون حفاظت از تنوع زیستی است که اما متاسفانه مجلس، هنوز به وعدههای خود در این مبحث عمل نکرده است و تنها قانون موجود در رابطه با حیات وحش، همان قانون شکار و صید است که توسط شکارچیان تدوین شده و روح آن کشتار حیات وحش است نه حفاظت از آن.
نکته انتقادی اخلاقی دیگر در خصوص مدیریت حیات وحش در کشورمان، بحث دوگانگی در هویت و عملکرد سازمان حفاظت از محیط زیست است. سازمانی که متولی حفاظت از تنوع زیستی و حیات وحش کشور است باید شکار را به عنوان پدیده ای مذموم در جامعه معرفی کند. با صدور پروانه های شکار توسط سازمان محیط زیست، تمام تلاشهای فرهنگی مبنی بر دعوت شکارچیان به کنار گذاشتن شکار، کارکرد خود را از دست میدهند.
طبق مصوبه شماره ۳۸۰ شورای عالی محیط زیست در خصوص جرایم شکار، باید به جرایم به عنوان یکی از مولفه های مدیریت حفاظت از حیات وحش توجه کنیم. البته همزمان با اعمال جرایم برای متخلفان، باید بحث فرهنگی و آموزشی را بطور هم راستا پیش ببریم.
در نهایت بهتر است که قبل از نابودی و انقراض کامل حیات وحش، مراقب باشیم اتفاقی را که پیش از این برای گونه های منقرض شده رخ داد، با بی تدبیری و سهل انگاری ما دوباره به وقوع نپیوندد. انسان رشته ای از تار و پود زندگی است، نه خالق آن و هر آنچه که بر این تار و پود حیات روا دارد، بر خود روا داشته است.
انتهای پیام/