تاکتیکهای شکستخورده/ بهترین دفاع حمله است/ برکاتِ بلایا در آینده اقتصاد ایران
تفرقهافکنان و ستون پنجم دشمن، خسته از تلاش مذبوحانه خود در اختلافافکنی، راه بهجایی نمیبردند و سرانجام ملت سرافراز ایران با غرور و سربلندی پوزه دشمن را در یکی از سهمگینترین توطئههای بینالمللی به خاک مالیدند.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «تاکتیکهای شکستخورده » منتشر شده و در آن چنین آمده است: حسب قرائن و شواهد متقن، دشمن با بهرهگیری از فضای ملتهب اقتصادی، چندین تیم رسانهای در صدها کانال در فضای مجازی را بکار گرفته تا با دستمایه طنز و تکنیکهای اقناعی، اتهامزنی به سران قوا و نهادهای انقلابی، تحریک به شورش و ناآرامیهای مدنی را ترویج کند که خمیرمایه همه این موارد، عبارت است از پراکندن سم ناامیدی به آینده نظام و ناکارآمدی انقلاب اسلامی.
متأسفانه برخی هم نادانسته پازل دشمن را تکمیل میکنند و با انتشار محتوای جعلی و مهندسیشده این عده، آب به آسیاب بدخواهان این مرز و بوم میریزند. بهطور خلاصه میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که جنگ روانی نظام سلطه، اولاً بر پایه انتشار اخبار جعلی با هدف مسموم کردن فضای امید و نشاط در جامعه و ثانیاً ارتباط گرفتن با مردم از طریق فضای مجازی ولنگار شکل گرفته و در این میان به ناامیدی مردم از کارآمدی نظام، بسیار چشم دوختهاند. قطعاً برهه جنگ تحمیلی، به مراتب سختتر از دوران کنونی بود، اما آنچه تحمل آن روزها را آسان میکرد، امیدواری به پیروزی و گذار از آن گردنههای دشوار بود. مسئولین از زندگی اشرافی گریزان بودند و مثل مردم زندگی میکردند، هرکس هر چه در توان داشت در طبق اخلاص قرار میداد و برای شکست دادن دشمن دریغ نمیکرد، همه به معنای واقعی کلمه متحد بودند و اجازه نفوذ و رسوخ رخوت و بدبینی به آینده را نمیدادند، تفرقهافکنان و ستون پنجم دشمن، خسته از تلاش مذبوحانه خود در اختلافافکنی، راه بهجایی نمیبردند و سرانجام ملت سرافراز ایران با غرور و سربلندی پوزه دشمن را در یکی از سهمگینترین توطئههای بینالمللی به خاک مالیدند؛ اتفاقاتی که این روزها در بحبوحه جنگ روانی دشمن بیش از هر چیز نیازمند بازخوانی آنها هستیم و چنانچه به شیوه آن دوران طلایی ملتزم باشیم، قطعاً پیروز خواهیم شد، انشاءالله.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «وقتی ناظر، مجری و مذاکرهکننده برجام یکی میشوند!» منتشر شده و در آن آمده است: هیئت ناظر براجرای برجام یا همان تیم مذاکرهکننده علیرغم حساسیت بالای توافق و غیر قابل اعتماد بودن طرف مقابل، متاسفانه در حوزه نظارت و پیگیری بسیار ضعیف و ناکارآمد عمل کرد، آنها در عین نظارت دقیق و مستمر بر انجام تعهدات خودی، متاسفانهً نظارت موثری بر انجام تعهدات طرف مقابل طبق مفاد برجام به عمل نیاوردند و صرفا به ارسال چند نامه بیاثر به کمیسیون مشترک برجام اکتفاء نمودند. اگر هیئت عالی نظارت بر اجرای برجام با انتخاب تیم نظارتی قوی، هوشمند و مستقل بطور ساختاری، قدرتمندانه، مستمر و میدانی بر اجرای دقیق تعهدات هر چند نیم بند طرف مقابل نظارت مینمودند و قاطعانه و نه محافظهکارانه با عهدشکنیها بر خورد میکردند، یقیناً شرایط برجام به گونه دیگری رقم میخورد. وقتی طرف مقابل، بدسابقه و غیر قابل اعتماد است، نظارت قوی و دقیق که رهبری معظم و هوشمند انقلاب بر آن تأکید فرمودند: میبایست در رأس برنامههای نظارت قرار میگرفت که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و علیرغم تهدیدات تند و موسمی برخی از اعضاء در طی ۲/۵ سال گذشته، هیچگونه اقدام عملی و بازدارنده علیه عهدشکنیهای طرف مقابل صورت نگرفت و در نهایت طرف اصلی توافق با گستاخی تمام و بدون هیچگونه هزینهای از برجام خارج گردید.
در حالی که با خروج آمریکا از برجام ساختمان سست برجام فرو ریخته است؛ بازدید مأموران آژانس بینالمللی انرژی اتمی از مراکز علمی و دانشگاهی که بدعتی دیگر در تاریخ هستهای جهان است در قاموس هیچ منطقی نمیگنجد. ستاد اجرایی برجام به جامعه دانشگاهی پاسخ دهد که علیرغم آنکه به گفته رئیساین ستاد، برجام در ICU بستری است چرا چنین بازرسیهایی حیاتی از مراکز حساس دانشگاهی صورت گرفته است؟ این بازرسیها بر اساس کدام بند برجام و بر اساس کدام فرآیند صورت گرفته است؟ آیا مراکز دانشگاهی در لیست اماکن اعلام شده در توافق پادمانی و پروتکلی قرار گرفته اند؟! در حالی که برجام در هالهای از ابهام قرار دارد انجام چنین بازرسیهای حساس چه پیامی به طرفهای مقابل ودر سطح بینالملل به کشورهای جهان خواهد داشت؟ دریغ است کشوری در عین برخورداری از دست برتر قدرت در معادلات سیاسی منطقهای و تاءثیرگذاری در جهان در عرصه دفاع ازعزت ملی خود، دچار غفلت گردد!
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است: تجربه گذشته نشان داده هر کجا رویکرد کشور تهاجمی بوده، طرف مقابل در نهایت پا پس کشیده است که این دقیقا منطبق بر همان تئوری بازیهاست؛ چنانکه آمریکا از قرار گرفتن در نقطه منازعه مستقیم با ایران به دلایل مختلف هراس دارد. تجهیز مراکز هستهای به سانتریفیوژهای مدل بالا با تعداد زیاد و شروع غنیسازی ۲۰ درصدی در شرایطی که غرب، ایران را از داشتن حتی یک سانتریفیوژ و حق غنیسازی ۴-۳ درصدی نیز محروم کرده بود که در نهایت منجر به بهرسمیت شناختن حق غنیسازی و پیشنهاد شروع مذاکرات توسط آمریکاییها در فروردین ۸۸ با واسطهگری سلطان قابوس عمانی شد، نمونه بارزی از نتایج رویکرد تهاجمی در احقاق حق ملت ایران است.
از این رو آنچه در چند هفته و چند روز گذشته از دولت دیدهایم ستودنی است. تهدید تنگهها- که ابتدا برخی تصور میکردند ناظر به تنگه هرمز است و حالا مشخص است فراتر از آن در نگاه مسؤولان است- که ابتدا با استقبال رمزگشایانه سردار سلیمانی و سپس تایید رهبر انقلاب مواجه شد، استفاده از راهبردهای آمریکاییها علیه خودشان است. به قول توماس شلینگ باید آنقدر هزینه اتخاذ راهبرد برای طرف مقابل بالا برود که از آن منصرف شود. علاوه بر این رویکرد تهاجمی وزیر امور خارجه به وضعیت حقوقبشر، اقدامات بیثباتساز، تهدیدات امنیتی شهروندان و هزینهکرد نظامی به جای رفاه آمریکاییها، از این حیث که کشور را از وضعیت دفاعی، خارج کرده و به «نقطه کانونی» دشمن میتازد، قابل ستایش است.
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است: چه راسیسم (نژادپرستی) و چه فاشیسم، همهچیز از یک روز و یک دیدار برای اوزیل شروع شد؛ او به دیدار رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه رفت و پیراهن تیم آرسنال را به او اهدا کرد؛ این ملاقات به مذاق رسانههای آلمانی از جمله «بیلد» خوش نیامد. این روزنامه سرشناس آلمانی به شدت از مسوت اوزیل به خاطر دیدارش با رئیسجمهوری که به زعم این روزنامه یکی از حاکمان خودرأی و دیکتاتور دنیا است، انتقاد کرد.
بیلد اعتقاد داشت اوزیل این دیدار را عمدا تدارک دیده تا از فردی که میخواهد خودکامگیاش را در منطقه امری مشروع جلوه دهد، حمایت کند. بعد از آن هم «بیلد» بهانه دیگری برای حمله به اوزیل پیدا کرد و نمایش ضعیف این بازیکن به همراه تیم ملی آلمان در جام جهانی روسیه هم که به حذف ژرمنها از مرحله گروهی جام جهانی انجامید، مزید بر علت شد. بیلد خیلی سریع به ضعف مفرط این بازیکن در ترکیب تیم ملی آلمان اشاره و او را یکی از دلایل ناکامی «مانشافتها» در جام جهانی توصیف کرد. مواردی که دستآخر دست به دست هم داد تا اوزیل قید حضور در تیم ملی آلمان را بزند و با نوشتن نامهای اعلام کند دیگر برای تیم ملی این کشور بازی نمیکند.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به نتایج عملکرد نادرست رفتار ترامپ و دولتمردانش اشاره دارد و نوشته:عملکرد و رفتار ترامپ و دولتمردانش، آرامآرام وجهه کل امریکا را از بین میبرد. پای صحبت هر شهروند عادی ایران که بنشینید این سوال را دارد که در امریکا چه خبر است؟ چرا چنین کسی رییسجمهور است؟ چرا تا این حد این کشور رفتار نابخردانه نشان میدهد؟ درست در همان سالی که مردم ایران در انتخابات، با روندی دموکراتیک قاطعانه و مختارانه دولتی را انتخاب کردهاند و به گرایشی رای دادهاند که علاقهمند به همکاری با همه دنیاست، روحیه منطق و اعتدال دارد و آماده گفتگو و مذاکره با همه کشورهای جهان است، حتی بعد از مذاکره هم سفت و سخت پای تعهدات و وعدههای خود میایستد، میبینیم که در امریکا عدهای میآیند موضع تهاجمی میگیرند و بدون هیچ استدلالی به ایرانیان لقب تروریست میدهند و ایرانیان را از حقوق خود محروم میکنند. مگر وهابیت را ایرانیها در جهان صادر کردهاند؟ در این منطقه پرآشوب، ایرانیان توانستهاند دامن خود را از آلودگی گروههای افراطی و تروریستی پاک نگهدارند، اگر هم انگشتشماری داعشی پیدا بشوند، مگر جز این است که تحت تاثیر افکار صادراتی سعودی و متحدان امریکا قرار دارند؟
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «از هلسینکی تا جولان» چنین نوشته است: پیش از این داعش و دیگر گروههای تروریستی به عنوان نیروهایی حائل در بلندیهای جولان در سالهای گذشته بین ارتش سوریه و نظامیان صهیونیستی به عنوان ضربه گیر منافع این رژیم عمل کرده بودند این در حالی است که طبق توافق نامه شماره ۴۹۷ شورای امنیت که در دسامبر سال ۱۹۸۱ میلادی به اتفاق آرا تصویب شد، تصمیم تلآویو برای اجرای قوانین خود و اعمال حاکمیت بر بلندیهای جولان در سوریه و مدیریت این منطقه لغو و باطل دانسته شده است.
بلندیهایی که هم ناظر بر مناطق شمالی اسرائیل هستند و هم تا پایتخت سوریه فاصله چندانی ندارند. تلآویو به خوبی بر این امر واقف است که کنترل مجدد حکومت مرکزی سوریه بر مناطق جنوب غربی کشور، عمق استراتژیک دمشق را افزایش خواهد داد و دیگر مناطق استراتژیک رژیم صهیونیستی به ویژه در مناطق شمالی، در معرض حملات توپخانهای و موشکی دولت سوریه خواهد بود. حالا نیز مطرح شدن موضوع به رسمیت شناختن حاکمیت نامشروع رژیم صهیونیستی بر بلندیهای جولان در کنگره میتواند گامی به جلو برای جلوگیری از امکان پذیر به نظر رسیدن آزاد سازی بلندیهای جولان باشد. حتی تشدید حملات ماههای اخیر رژیم صهیونیستی به مواضع نظامی ارتش سوریه را نیز میتوان ناشی از نگرانیهای این رژیم درباره پیشرویهای ارتش سوریه به سمت جولان اشغالی ارزیابی کرد. اهمیت راهبردی ارتفاعات جولان نه برای محور مقاومت و نه برای رژیم اسرائیل که این منطقه را برای دههها تحت اشغال خود داشته است، قابل چشمپوشی نبوده و به نظر میرسد تنش بر سر آن محور بسیاری از تحولات آینده در منطقه باشد.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «برکاتِ بلایا در آینده اقتصاد ایران» منتشر و در آن چنین آمده است: ایران برای نوسازی به شور و امید کارآفرینان نیاز دارد و نباید این آتش درونی در دل آنها به دلیل انواع بیمهریها خاموش شود. آینده این سرزمین به همین ذهنهای خلاق و دلهای امیدوار وابسته است.
نظام بانکی، نظام ارزی، نظام مالیاتی و نظام گمرکی قرار است که در خدمت توسعه کشور باشند، ولی کارآفرینان از برخی رفتارهای بوروکراتیک گلایه دارند که برخی از آنها بحق است. اقتصاد جهان به سمت توجه به «اقتصاد رفتاری» میرود. از دل این مفهوم درک متقابل بیرون میآید. همان عنصری که سبب میشود کارمند یک اداره دولتی، ذهن و زحمت یک کارآفرین را فهم کند و بالاتر از آن دولت هم به اندازه قواعد و مقررات به روحیه صاحبان کسب وکار و رفتار خود با آنان دقت کند.مردم لرستان از آوردن نام «سرطان» پرهیز دارند و میگویند «بلاهای جدید». یعنی بیماری را به رسمیت میشناسند، اما از دل فرهنگشان نامی برای آن یافتهاند. در اقتصاد هم باید «بلاهای جدید و قدیم» را به رسمیت بشناسیم و راه درمانش را هم بیابیم. اقتصاد علم است و درمانش هم به متخصصانی نیاز دارد که عالم و آگاه باشد.در شهرستانهای کشور کارآفرینان مولد به دور از هیاهوی سیاسی با امید پیش میروند. با آنها باید به انصاف و منطق رفتار کنیم که این امید در سراسر کشور گسترش یابد. زیباترین منظره امروز برای ما «چرخیدن چرخ کارخانهها» و خلق اشتغال است.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:در حالی که رییسجمهوری، وزیر خارجه و برخی دیگر از مقامات دولتی در یک تغییر گفتاری ملموس و مهم. به طور همزمان در حال پاسخگویی به حملات آمریکاییها و ایجاد امید به آینده و حل مشکلات هستند، رییس کل بانک مرکزی از موضعی ضعیف و غیر خردمندانه، همه مشکلات را به تصمیمات دولت آمریکا ارجاع داد و به عنوان عالیترین مقام پولی- بانکی ایران، به آنها (اروپا و آمریکا) این گرا را داد که اولاً چقدر اقداماتشان در اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسی ایران مؤثر است و ثانیاً بانک مرکزی دستهای خود را بالا برد که توان کنترل بازار را ندارد. متأسفانه این نخستینبار نیست که در چند ماهه اخیر بانک مرکزی، وادادگی و بیبرنامگی خود را به رخ میکشد؛ غیر از نقل قولهایی که از جانب رییس کل مطرح شد و تکذیب هم نشد (که نمیدانیم چه بکنیم) در عمل هم راهبردهایی مانند حراج کردن شمشهای طلا و دلارها و یوروها را به اجرا گذاشت که ناکارآمدی خود را در نیمه دوم سال قبل نشان داده بود. این بیتدبیریهای ادامهدار، در نظارت بر صرافیهای داخلی و حل گرفتاریهای صرافیهای همکار ایران در خارج از کشور، نداشتن برنامه عملیاتی برای افزایش روابط بانکی آشکار و غیر آشکار ایران با کشورهای همسایه و همسو، سرعت دادن به جایگزینی دلار آمریکا در مبادلات، دادن ارز مسافرتی و... نیز قابل مشاهده است. البته دوره پنجساله رییس کل بانک مرکزی رو به پایان است و این سؤال وجود دارد که چرا رییسجمهوری بهرغم همه این ناکارآمدیها در این زمینه تغییری را به اجرا نمیگذارد؟ بانک مرکزیی که معتقد است قیمت دلار باید افزایش پیدا کند و بیتوجه به نظامات دیگر اقتصادی و اجتماعی عمل میکند، نیازمند آچارکشی وسیع و بیمحاباست، آن هم در شرایطی که جنگ اقتصادی دامنهدارتر و وسیعتر میشود.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *