خطا نرویم/زمان کوبیدن سر مار/ غفلت از نشاط «کرامت»
امروز باید سفارتخانهها و سفرای ما در کشورهای مختلف فعال شوند و به کشورهای مختلف عربی- اسلامی و حتی کشورهای غیراسلامی گسیل شوند و خطر تحرکات رذیلانه رژیم تلآویو را گوشزد کنند.
خبرگزاری میزان -
این بهانه که تمام شود، موضوعات حقوق بشری را در بوق و کرنا میکنند؛ همچنان که با تعیین گزارشگر ویژه در امور حقوق بشری کشورمان، بهاصطلاح درصددند که ارزشها و مبانی اخلاقی را از جامعه ایرانی بزدایند. آگاهند که حقوق بشر در ایران، بسیار بهتر از آمریکا رعایت میشود، زیرا آتشبیاران معرکه حقوق بشری از پایه به این اصل اعتقادی ندارند و کارنامه سیاه مداخلات آنان در کشتار مردم مظلوم یمن و فلسطین گواه این مدعاست. چگونه ممکن است کشوری همزمان برای حقوق انسانها گریبان چاک کند و از سوی دیگر، جنایاتی از قبیل: بمباران اتمی که نظیر آن در هیچ برههای از تاریخ تکرار نشده را مرتکب شود یا از رژیمهای مرتجعی حمایت کند که مشابه آنها در قرونوسطی نیز بهندرت یافت میشدند؟! مشکل آمریکا با ایران، مسئله حقوق بشر، حضور منطقهای یا توان موشکی نیست، کما اینکه از باب نمونه، از قارونهای عربستان که بویی از انسانیت نبردهاند، چه رسد به حقوق انسانها، تمامقد حمایت میکند.
امروز زمان تحرک هرچه بیشتر ما به خصوص در حوزه و عرصه دیپلماسی است. امروز باید سفارتخانهها و سفرای ما و به طور کلی هیئتهای دیپلماتیک ما در کشورهای مختلف فعال شوند و علاوهبر آن هیئتهای ویژهای از سوی وزارت خارجه به کشورهای مختلف عربی- اسلامی و حتی کشورهای غیراسلامی گسیل شوند و خطر تحرکات رذیلانه رژیم تلآویو را گوشزد نموده و مقدمات تشکیل جبههای حول محور فلسطین پدید آورند. فلسطین و تاکید به آن در واقع تاکید بر وحدت امت اسلامی است و چه کسی تردید دارد که منافع بزرگ همه ممالک اسلامی و بخصوص کشورهای صادق در آزادسازی فلسطین در وحدت مسلمین است. پس درنگ جایز نیست نباید با تحلیلهای غلط یا تنآسایی فرصتهایی که در متن این توطئه است را از دست بدهیم و بر مهمترین سرمایه مسلمانان - بیتالمقدس- چوب حراج بزنیم.
سادهترین برداشتی که میتوان از نشست هلسینکی کرد این است که روسیه حتی در چشمانداز ایدهآل کرملین قدرت محوری قطب اوراسیاست، قارهای جدید که در شمال آسیا و شرق اروپا شکل میگیرد، پس حداکثر میتواند نقش قطب «واسط» میان شرق و آمریکا در غرب را ایفا کند.این قطب واسط شرق و غرب یا همان اوراسیا در عین حال متشکل از مناطقی، چون آسیای مرکزی، فلات پامیر و دره فرغانه، آسیای صغیر، قفقاز، استپهای جنوبی روسیه و بخشی از اروپای شرقی است که از مهد تاریخ جزو قلمرو یا حوزه نفوذ فرهنگی امپراتوریهای باستانی ایران بوده اند یا دستکم ارتباطاتی کهن با ساکنان فلات ایران داشته اند. نزدیکی ما با قطب اوراسیایی توجیهی به مراتب ملیتر از تعامل با آمریکا و اروپا دارد، چرا که به منزله تعامل مجدد با پیوستهای تاریخی و فرهنگی ایرانزمین است. حال میتوان دریافت دیدگاهی که جمهوری اسلامی ایران را بهخاطر همکاری با روسیه به عنوان محور قطب اوراسیایی به شرقگرایی متهم میکند تا چه میزان وابسته و واپسگراست.
اینها برخی از عواملی است که باعث میشود دولت از وظیفه اصلی خود باز بماند. در درون دولت و حکومت، نیازمند آن هستیم که به صورتی باز و شفاف درباره این امور با مسئولان ردهبالای کشور سخن بگوییم؛ گفتگوهایی بیپرده و انتقادی. صدای رسانهها و ندای گروههای اجتماعی در درون ساختارهای رسمی دچار دگردیسی و تعارفات آغشته به بازی قدرت میشود. آنچه امروز شاهد آن هستیم، تعارف و پردهپوشی دروندولتی و خودسانسوری درونحکومتی است. فرایندهای رسمی، اداری و قدرتمحور، کارشناسی، حقوق مردم و اولویتها را به محاق تاریکی میبرد و چنین است که نمیتوانیم تصمیم بگیریم.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «خطا نرویم» منتشر شده و در آن چنین آمده است: آمریکاییها برای توجیه دشمنی خود با ایران اسلامی در هر مقطعی به دنبال بهانهای بودهاند. زمانی ورد زبانشان این بود که ایران به دنبال سلاح هستهای است و برای موجه نشان دادن اکاذیب خود حتی به جعل اسناد نیز مبادرت کردند.
این بهانه که تمام شود، موضوعات حقوق بشری را در بوق و کرنا میکنند؛ همچنان که با تعیین گزارشگر ویژه در امور حقوق بشری کشورمان، بهاصطلاح درصددند که ارزشها و مبانی اخلاقی را از جامعه ایرانی بزدایند. آگاهند که حقوق بشر در ایران، بسیار بهتر از آمریکا رعایت میشود، زیرا آتشبیاران معرکه حقوق بشری از پایه به این اصل اعتقادی ندارند و کارنامه سیاه مداخلات آنان در کشتار مردم مظلوم یمن و فلسطین گواه این مدعاست. چگونه ممکن است کشوری همزمان برای حقوق انسانها گریبان چاک کند و از سوی دیگر، جنایاتی از قبیل: بمباران اتمی که نظیر آن در هیچ برههای از تاریخ تکرار نشده را مرتکب شود یا از رژیمهای مرتجعی حمایت کند که مشابه آنها در قرونوسطی نیز بهندرت یافت میشدند؟! مشکل آمریکا با ایران، مسئله حقوق بشر، حضور منطقهای یا توان موشکی نیست، کما اینکه از باب نمونه، از قارونهای عربستان که بویی از انسانیت نبردهاند، چه رسد به حقوق انسانها، تمامقد حمایت میکند.
مشکل آمریکا با ایران اسلامی از زمانی شروع شد که دایره اثرگذاری واشنگتن در منطقه بهواسطه نقشآفرینی و عمق استراتژیک کشورمان روزبهروز کمتر شد و از حالت تهاجمی به موضع تدافعی رسید؛ ضمن اینکه مقامات غربی و آمریکایی بارها اذعان کردهاند که جمهوری اسلامی موردعلاقه کشورهای منطقه است و هیچ گرهی در غرب آسیا بدون مشارکت ایران باز نخواهد شد. بنابراین، چالشها و بهانهتراشیهای استکبار پایانی ندارد و حد یقف آن زمانی است که جمهوری اسلامی دستها را بالا ببرد و از همه مؤلفههای اقتدار خود عدول کند؛ و بالاخره اینکه هژمونی آمریکا مدتهاست که در سراشیبی افتاده و نشانههای ضعف نظام سلطه به شکل بیسابقهای آشکارشده است؛ لذا باید این فرصت را مغتنم شمرد و با اتحاد و وفاق ملی در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... حول محور ولایت، تیر خدعه دشمنان را بهسوی خودشان بازگرداند و استقلال و آزادی را به معنای واقعی کلمه محقق کرد.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «زمان کوبیدن سر مار» منتشر شده و در آن آمده است: این زمانی است که پروژه مهار حرکت ایران در سوریه که رژیم اسرائیل زیاد بر آن تاکید میکرد به شکست انجامیده است، این زمانی است که رژیم صهیونیستی در جریان حمله اواخر خرداد ماه گذشته جبهه مقاومت به منطقه حساس جولان ناگزیر به خویشتنداری گردید و بالاخره این زمانی است که رژیم صهیونیستی در فعالسازی قدرت نظامی آمریکا و روسیه به نفع خود شکست خورده است؛ بنابراین اسرائیل با مصوبه روز چهارشنبه به جای آنکه یک «سرپل» بگیرد، بهانه لازم را به جبهه مقاومت داد تا با تمرکز بیشتر روی فلسطین، جبههای اسلامی - عربی، علیه این رژیم فعال کند و شرکای عرب اسرائیل- رژیمهای عربستان، امارات و مصر- را در جهان عرب به حاشیه ببرد.
امروز زمان تحرک هرچه بیشتر ما به خصوص در حوزه و عرصه دیپلماسی است. امروز باید سفارتخانهها و سفرای ما و به طور کلی هیئتهای دیپلماتیک ما در کشورهای مختلف فعال شوند و علاوهبر آن هیئتهای ویژهای از سوی وزارت خارجه به کشورهای مختلف عربی- اسلامی و حتی کشورهای غیراسلامی گسیل شوند و خطر تحرکات رذیلانه رژیم تلآویو را گوشزد نموده و مقدمات تشکیل جبههای حول محور فلسطین پدید آورند. فلسطین و تاکید به آن در واقع تاکید بر وحدت امت اسلامی است و چه کسی تردید دارد که منافع بزرگ همه ممالک اسلامی و بخصوص کشورهای صادق در آزادسازی فلسطین در وحدت مسلمین است. پس درنگ جایز نیست نباید با تحلیلهای غلط یا تنآسایی فرصتهایی که در متن این توطئه است را از دست بدهیم و بر مهمترین سرمایه مسلمانان - بیتالمقدس- چوب حراج بزنیم.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است: دیدار اخیر پوتین و ترامپ در هلسینکی نیز اگرچه به تلاش ۲ رهبر شرقی و غربی برای تقسیم مجدد جهان تعبیر شد، اما همانها که این تعبیر را به کار بردند از ابتدا اشاره کرده بودند که اگر هم ۲ ابرقدرت سابق بتوانند قلمرویی را تقسیم کنند، این تنها به معنای حفظ هژمونی در حال تهدید و تحدیدشان در دنیایی است که قطبهای جدیدی در آن سر برآورده اند. اما همانطور که ترامپ در دیدار با پوتین درباره دخیل کردن شی جینپینگ، رئیسجمهوری خلق چین در مذاکرات آتی اعتراف کرد، حتی مسکو و واشنگتن برای حضور مجدد در بخشهای بحرانی خاورمیانه و سپس اروپا که در قرن بیستم دیرزمانی بین ۲ بلوک غرب و شرق تقسیم شده بودند نیازمند همکاری دیگر قطبهای جهانی و منطقهای هستند.
سادهترین برداشتی که میتوان از نشست هلسینکی کرد این است که روسیه حتی در چشمانداز ایدهآل کرملین قدرت محوری قطب اوراسیاست، قارهای جدید که در شمال آسیا و شرق اروپا شکل میگیرد، پس حداکثر میتواند نقش قطب «واسط» میان شرق و آمریکا در غرب را ایفا کند.این قطب واسط شرق و غرب یا همان اوراسیا در عین حال متشکل از مناطقی، چون آسیای مرکزی، فلات پامیر و دره فرغانه، آسیای صغیر، قفقاز، استپهای جنوبی روسیه و بخشی از اروپای شرقی است که از مهد تاریخ جزو قلمرو یا حوزه نفوذ فرهنگی امپراتوریهای باستانی ایران بوده اند یا دستکم ارتباطاتی کهن با ساکنان فلات ایران داشته اند. نزدیکی ما با قطب اوراسیایی توجیهی به مراتب ملیتر از تعامل با آمریکا و اروپا دارد، چرا که به منزله تعامل مجدد با پیوستهای تاریخی و فرهنگی ایرانزمین است. حال میتوان دریافت دیدگاهی که جمهوری اسلامی ایران را بهخاطر همکاری با روسیه به عنوان محور قطب اوراسیایی به شرقگرایی متهم میکند تا چه میزان وابسته و واپسگراست.
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است: دولتی که نظریهای اصلی برای اداره کشور نداشته باشد، دچار «تخلیه تئوریک» شده است. شعار، کفایت از نظریه سیاستی نمیکند. نظریه به نظام اداری محتوا داده و به آن جان میبخشد و پویایی آن را تضمین میکند. نبود نظریههایی پویا برای اداره امور، قوای کشور را از درون تهی میکند، به پدیده بیمسئولیتی و بیتصمیمی دامن میزند و دولت را به موجودی عاطل، باطل و بیتحرک تبدیل میکند. به بیان ساده و عوامانه، کشور «بیصاحب» میشود و به قول مهندس ترکان همه در مقابل تصمیمات بزرگ، کوتاه میآیند. «دولتگری» و دولتمردی پیش و بیش از هرچیز یک عمل سیاسی است. دولتمرد پیش از آنکه مدیر باشد، یک رجال سیاسی است. دولتمرد یک تئوریسین مدیریتی است، نه صرفا یک مدیر اداری. دولت یک وظیفه اخلاقی مهم دارد و آن، تضمین زندگی سیاسی و جلوگیری از فروپاشی اجتماعی و اضمحلال امر سیاسی است.
اینها برخی از عواملی است که باعث میشود دولت از وظیفه اصلی خود باز بماند. در درون دولت و حکومت، نیازمند آن هستیم که به صورتی باز و شفاف درباره این امور با مسئولان ردهبالای کشور سخن بگوییم؛ گفتگوهایی بیپرده و انتقادی. صدای رسانهها و ندای گروههای اجتماعی در درون ساختارهای رسمی دچار دگردیسی و تعارفات آغشته به بازی قدرت میشود. آنچه امروز شاهد آن هستیم، تعارف و پردهپوشی دروندولتی و خودسانسوری درونحکومتی است. فرایندهای رسمی، اداری و قدرتمحور، کارشناسی، حقوق مردم و اولویتها را به محاق تاریکی میبرد و چنین است که نمیتوانیم تصمیم بگیریم.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به راهپیمایی مردم فلسطین به نام راهپیمایی بازگشت اشاره کرده است و نوشته: اسراییل نمیخواهد با غزه وارد یک جنگ تمام عیار شود چرا که در جنگهای متعددی که اسراییلیها آغازکننده آن بودند خودشان در نهایت خواستار توقف و آتشبس آن شدند. از همین رو آنها خواهان یک جنگ تمامعیار نیستند. ولی تا جایی که به آنها اجازه داده شود خانوادههای فلسطینی را برای حضور در تظاهرات بازگشت باز بدارند دست به حملات پراکنده میزنند و تلاش میکنند به حدی میزان زیان مردم فلسطین را افزایش دهند که در مقایسه با دستاوردهای راهپیمایی بازگشت بیشتر شود.
اما اصلیترین دلیل و نگرانی اسراییلیها این است که موج جمعیت از غزه به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت کند و قصد رفتن به سمت بیتالمقدس را داشته باشند. اگر به ناگاه از یک میلیون و ٨٠٠ هزار نفر تنها ١٠٠ هزار نفر بخواهند تصمیم بگیرند که به سمت سرزمین اصلی حرکت کنند اسراییلیها نمیتوانند همه آنها را به شهادت برسانند. از همین رو برای اسراییلیها اصلیترین نگرانی شروع راهپیمایی است که منجر به شکستن مرزها شود. اما آنها فعلا بهانه حمله به غزه را موضوع بادبادکهای آتشزا مطرح کردند که توانسته به برخی از مزارع در سرزمینهای اشغالی آسیب وارد کند. اما این در برابر شهدا و هزینههایی که فلسطینیان در این مسیر متحمل شدند، چیزی نیست. اکنون تظاهرات بازگشت در فاصله ٧٠٠ تا یک کیلومتری از مرزهای اشغالی برگزار میشود و نیروهای اسراییلی تلاش میکنند که تظاهراتکنندگان از این محدوده خارج نشوند ولی در همین محدوده نیز دهها نفر به شهادت رسیدند. در طرف مقابل نیز فلسطینیها دست به استفاده از بادبادکها زدند. اکنون اسراییلیها از این بادبادکها ترس کمتری دارند تا چیزی که انتظار آن را میکشند که بمب جمعیت نام دارد و در محافل استراتژیک نیز مطرح است. اگر یکهجدم مردم به سمت سرزمین پدری حرکت کنند اسراییلیها هیچگاه نمیتوانند همه این افراد را مورد هدف قرار دهند و این یک تغییر بسیار مهم در تحولات خاورمیانه خواهد بود.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «غفلت از نشاط «کرامت»» چنین نوشته است: همه باورمندیم که ایرانیان با هر عقیده و باور و با هر دین و آیین، دلبستگی وصف ناپذیری به امام رضا (ع) دارند. مهربان امامی که حرم مطهرش مامن همه دلدادگان است و درهای بارگاهش به روی همه باز. میلاد با سعادت آن امام و خواهر گرامی شان حضرت معصومه (س) یکی از آن فرصتهای کم مانند است که همه مردم و مسئولان با هر نگاه و باوری را همدل میکند تا برای اجرای باشکوهترین جشنها و برنامههای نشاط آفرین همگام شوند. اما تلخ است باور این حقیقت که نه تنها برخی از مردم با «دهه کرامت» که از میلاد حضرت معصومه (س) آغاز و به میلاد امام رضا (ع) ختم میشود، آشنا نیستند بلکه برخی مسئولان هم حتی در برنامه زنده تلویزیونی از آن با عنوان «هفته کرامت!» یاد میکنند که مصداقی است بر کمرنگ بودن زیباترین دهه معنوی و فرهنگی مردم ایران اسلامی در باور عمومی. با وجود برنامهها و جشنهای متعددی که در این دهه در نقاط مختلف کشور برگزار میشود، اما آن چه باید مردم را به حضور در یکی از شادمانهترین دهههای مناسبتی ایران اسلامی باورمند کند، به چشم نمیآید و جای خالی آن به شدت احساس میشود. دهه کرامت امسال نیز رو به پایان است و فرصتی دیگر برای ارتقای نشاط اجتماعی در حال از دست رفتن. باید دل بست به سالهای بعد و دهههای کرامت دیگری که از راه میرسد و میتواند با تدبیر و برنامه ریزی، پرنشاطترین روزهای زندگی هر سال برای ایرانیان باشد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است: جمهوری اسلامی در عمر ۴۰ ساله خویش همواره بهدنبال بسط روابط خود با محیط بینالملل بوده و اصل صدور انقلاب هم در چنین چارچوبی معنادار میشود. با این وجود، ذهنیت فرتوت و کهنهای در میان بخشی از نخبگان سیاسی و روابط بینالملل وجود دارد که براساس قاعده مرکز-پیرامون، ایران در پیرامون غرب قرار گرفته و، چون آمریکا، رکن رکین غرب بهشمار میرود، داشتن-نداشتن رابطه با آن، میتواند تعیینکننده و راهبردی باشد. البته که این رابطه جنبه راهبردی دارد، چون براساس قانون ظروف مرتبطه، طرفین از هم تأثیر میپذیرند و، چون آن طرف از قدرت تهاجمی وسیعی در اقتصاد، سیاست و فرهنگ برخوردار است، پس طرف دوم را از خود اشباع خواهد کرد و با روش نوین استعماری، کشور را تحت سیطره و قیمومیت خویش درمیآورد. با این وجود آیا باید هر شرایط ذلتباری را پذیرفت، آن گونه که برخی در گوشه و کنار توجیه میکنند و بیانیه میدهند یا بهدنبال بسط شبکه ارتباطی کشور خارج از محدوده آمریکا و رژیم اسراییل رفت؟ تاکنون چند مطالعه عمیق در مورد کشورهایی صورت گرفته که تحریمهای یکجانبه را دور زدهاند و تلاش شده با آنها همپیمانیهایی جدی و و اقعی برای شکستن تحریم بهوجود آورد؟ اینها از جمله وظایف وزارتخانهای است که چشم ایران در سراسر جهان بوده و جایگاهی خاص در قانون اساسی و دیدگاه رهبری کشور دارد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *