من از چیزی نمی‌ترسم؛ حاشیه‌ای بر مراسم سی‌و‌سومین سالگرد ارتحال امام‌‌خمینی(ره)

16:31 - 16 خرداد 1401
کد خبر: ۴۳۰۰۳۰۷
سی و سومین سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی دو روز قبل با سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد، در ادامه بخشی‌هایی از متن و حاشیه این مراسم را می‌خوانید.

خبرگزاری میزان - رضا کردلو در روزنامه وطن امروز نوشت: راه، از آنچه پیش روست خبر می‌دهد و راهیان از راه مقصد باخبرند. در نزدیکی‌های بهشت زهرا(س) هستیم که آخرین قافله‌ها از راهیان پیاده مراسم ۱۴ خرداد به سمت ایستگاه حرم‌مطهر در حرکتند. دوست داشتم یکی از آنان باشم. پیامبران صفا و اخلاص، یاوران گمنام انقلاب، قطره‌هایی که هرکدام یک دل دریایی دارند. هر چه ساده‌‌تر، به خمینی نزدیک‌تر.

ساعت حول و حوش 8 است که رسیده‌ایم حرم. صحن بزرگی که قرار است مراسم را میزبانی کند. داخل حرم عکاس‌ها و تصویربردارها مثل همیشه در حال جاگیرشدن هستند. با چندتایی از رفقای عکاس و خبرنگار احوال‌پرسی می‌کنم. می‌نشینم ببینم چه خبر است! چه کسی زودتر از بقیه مسؤولان روی این صندلی‌ها خواهد نشست؟ نظامی‌ها سروقت و صبح سحر از خانه ‌زده‌اند بیرون که زودتر از بقیه رسیده‌اند. سردار پاکپور و امیر ایرانی، نخستین کسانی هستند که می‌رسند. علی لاریجانی هم همزمان با ایشان آمده است. بقیه میهمان‌ها هم که می‌آیند و می‌نشینند احوال‌پرسی‌ها شروع می‌شود. گفت‌وگو و مصافحه‌ای که با لاریجانی می‌شود کمی متفاوت‌تر از ایام گذشته است. اقتضای زمان است دیگر.

۲ سال است که این گردهمایی به خاطر همه‌گیری ویروس کرونا برگزار نشده و این نخستین مراسم در این 2 سال است که در این سطح با حضور رهبر انقلاب برگزار خواهد شد. احتمالا به خاطر همین تعویق است که احوالپرسی‌ها کمی طولانی‌تر می‌شود. یک جور «شکرانه سلامت» است. کم‌کم مسؤولان دیگر هم می‌رسند. ارتشی‌ها و سپاهی‌ها کنار هم نشسته‌اند و به گفت‌وگو مشغولند. حسن روحانی را به سمت صندلی‌های صف اول راهنمایی می‌کنند و علی لاریجانی هم از صندلی‌های عقب‌تر می‌آید و کنار او می‌نشیند. مشغول گفت‌وگویی کنجکاوی‌برانگیز می‌شوند. علی رضوانی خبرنگار سیما به دنبال گفت‌وگو با مسؤولان است و یکی یکی سراغ‌شان می‌رود. سوال‌هایش که مشخص‌اند! جواب‌ها شاید کمی متفاوت باشند!

ساعت 8 و 30 دقیقه است که مردم وارد می‌شوند. کمی می‌گذرد تا جمعیت داخل صحن را پر کند. 10 دقیقه به 9 مانده که مجری مراسم با صدای قرایی بسم‌الله می‌گوید و اشعاری را می‌خواند؛ اشعاری که البته زیاد قوی به نظر نمی‌رسند. ما سروده‌های خوب از شاعران خوب کم نداریم که اتفاقا مناسب این ایام هستند اما خب به آنها رجوع نمی‌شود. برای اهل شعر و ادبیات، این هم از آن حیف‌هاست.

قاری که سیدی روحانی به نام «درچه‌ای» است آیاتی را تلاوت می‌کند. «صف اول» معروف کم کم تکمیل می‌شود. در مرکز صف اول روسای سابق دولت و مجلس‌اند و این سو آن سوی‌شان فرماندهان نظامی و برخی از دولت.

حالا حسین هوشیار، مداح اهل‌بیت هم پشت میکروفن است تا چند بیتی بخواند. کار را به روضه هم می‌کشاند و یادی از آقای کوثری هم می‌کند که وقتی به امام حسین سلام می‌داد، آن تصویر خواستنی امام خمینی را توی ذهن همه باقی گذاشته. دستمال سفید را روی صورتش گرفته و اشک می‌ریزد. دمی با خیال اشک‌های خمینی(ره) راهی جماران شدم، نشستم پای روضه آقای کوثری و تماشای امام. حیف که لختی بیش نیست این حال و هوا. در حرم امام صدای جمعیت که منتظر آمدن آقا هستند، به گوش می‌رسد: «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده».

در همین حین می‌بینم سردار قاآنی هم می‌رسد. ساده‌ترین لباس ممکن را پوشیده است. به یکی از صندلی‌های صف اول راهنمایی‌اش می‌کنند، می‌آید بنشیند، می‌بیند آقای بختیاری رئیس کمیته امداد پشت سرش است. به احترام او بلند می‌شود و جایش را به او می‌دهد و خود عقب‌تر می‌نشیند. کمی سن آقای بختیاری بیشتر است و این احترام گذاشتن درس‌آموز است.

در میان مصافحه‌ها و خوش‌و‌بش‌ها گفت‌وگوی کوتاه وزیر صنعت با رئیس پلیس راهور هم کنجکاوی‌برانگیز است. اخیرا در ماجرای خودرو چالش‌هایی میان خودروسازان، سازمان استاندارد و وزارت صنعت به وجود آمده که همه در جریان‌ هستند.

آقای سیدحسن خمینی در جایگاه قرار گرفته تا مثل همیشه پیش از سخنان رهبر انقلاب، او هم صحبت کوتاهی داشته باشد. همین صحبت کوتاه هم البته با همهمه شنیده نمی‌شود. در انتهای مراسم، مشخصا چندنفری هستند که سرو صدا را هدایت می‌کنند. برمی‌گردم نگاه‌شان می‌کنم. کم سن و سالند و احتمالا تذکر پیشین رهبر را به یاد ندارند. برای همین اشتباه سال 89 را تکرار می‌کنند و رهبر باز هم در پایان مراسم به آنها تذکر می‌دهد که: من با این کارها مخالفم!

آقا می‌آیند. دیدار تازه می‌شود. دلتنگی مردم از حجم شعارها پیداست. بعد از مراسم که تصاویر را تماشا کردم، دیدم حدسم درست بوده: بعضی اشک می‌ریختند و شعار می‌دادند. آقا هم نخستین جملات‌شان ابراز همین دلتنگی است: «دل‌مان تنگ شده بود برای امام و برای این محفل گرمی که همه ‌ساله گرد مرقد مطهر امام تشکیل می‌شد».

اشاره ابتدایی آقا درباره «شناخت امام» مساله مهمی است. حسرت‌ها را زنده می‌کند. انرژی و فرصتی که می‌تواند برای شناخت امام و تاریخ انقلاب و تاریخ این کشور صرف شود، صرف کنش‌هایی می‌شود که جوانان را از معرفت انقلاب تهی می‌کند. تاکید آقا بسیار لازم و بجاست: «بسیاری از ابعاد شخصیت امام بزرگوار ما همچنان ناشناخته است. در واقع نسل کنونی انقلاب، به خصوص نسل جوان ما، امام عزیز را بدرستی نمی‌شناسند، درک نمی‌کنند، عظمت امام را نمی‌دانند؛ امام را با امثال این حقیر مقایسه می‌کنند؛ در حالی که فاصله بسیار زیاد است، فاصله نجومی است. امام شخصیت استثنایی بود به معنای واقعی کلمه».

رهبر کتابخوان را می‌شود از ارجاعات مستندی که به تاریخ می‌دهند، شناخت. هم وقتی درباره رهبری امام بر یکی از بزرگ‌ترین انقلاب‌های دنیا صحبت می‌کنند و مستندات تاریخی را مورد اشاره قرار می‌دهند و هم وقتی از دشمنی‌های غرب می‌گویند. تاکید رهبر انقلاب بر جایگاه رهبری امام خمینی در یکی از بزرگ‌ترین انقلاب‌های دنیا که با آوردن شاهدمثال‌هایی از آنچه در انقلاب کبیر فرانسه و اکتبر شوروی، همراه می‌شود، درس‌های تاریخی است. یک جور دعوت به مطالعه تاریخ هم هست. جای دیگر در همین سخنرانی، رهبر انقلاب به بیش از ۳ قرن غارت غرب اشاره می‌کنند و جوان‌ها را دعوت به مطالعه می‌کنند: «کتاب بخوانید ان‌شاءالله، این حقایق را بیشتر از نزدیک درک کنید».

یکی از وجوه دیگر شخصیت امام که رهبر انقلاب در سخنرانی بر آن تاکید کردند و اشاره قابل تأملی درباره آن داشتند، شجاعت بود. آقا گفتند: «یک وقتی بنده راجع به یک مساله‌ای با امام صحبت می‌کردم -یک مشکلی وجود داشت، برای ایشان شرح می‌دادم و یک پیشنهادی داشتم- در ضمن صحبت به ایشان گفتم که «شما این کار را نمی‌کنید چون می‌ترسید…»؛ می‌خواستم بگویم می‌ترسید که مثلا فلان مشکل پیش بیاید؛ تا گفتم می‌ترسید، ایشان گفتند من از چیزی نمی‌ترسم! خصوصیت ایشان این بود. بنده نمی‌خواستم بگویم «شما ترسو هستید»، این یک تعبیر عرفی معمولی است یعنی «ملاحظه می‌کنید که این اتفاق نیفتد» اما کلمه‌ ترس را که [به کار] بردم، ایشان گفتند من از چیزی نمی‌ترسم». توی ذهنم اینطور می‌گذشت که خود آقا هم اینطور است. این «من از چیزی نمی‌ترسم» در ایشان هم هست.

اشاره رهبر انقلاب به زیربنای مکتب امام(ره) و طرح گزاره «قیام‌ لله» هم از مباحثی بود که هم در ذهنم ماند به خاطر شعری که آقا ضمیمه این بحث‌شان کردند: ««فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم». هم اثبات، هم نفی؛ اول نفی آن رژیم طاغوتی، بعد اثبات یک عرصه‌ سیاسی مطلوب که مردم را به پیش ببرد. خب این حرکت امام در نفی و اثبات بود».

اعتماد امام به مردم و گزاره‌هایی که آقا درباره این ویژگی امام مطرح کردند خاطره دیدار امام با آیت‌الله حکیم را در ذهنم زنده کردکه خاطره معروفی است.

آقا جایی در اثنای صحبت‌های‌شان گفتند امام ملت را با مفهوم مقاومت آشنا کردند. با ارجاع به تاریخ ارزش این ویژگی امام خمینی(ره) بیشتر نمایان می‌شود. مقاومت‌هایی که در طول تاریخ در مقابل دشمن خارجی صورت گرفته، حتی در صورت غلبه بر دشمن، نتوانسته برای طولانی‌مدت، مفهوم «ملت» را به یک کلمه وحدت‌بخش تبدیل کند. امام اما پس از انقلاب مردم را بخوبی با مفهوم مقاومت آشنا کردند و در نتیجه این رویکرد «ملت ایران» جنبه عینی‌تری یافت.

اشاره رهبر انقلاب به موضوع برخی ایرانی‌های خائنی که به دشمن آدرس غلط می‌دهند هم درخور تأمل بود؛ خائنینی که با مشاوره‌های خود به دشمن هم خیانت می‌کنند و محاسبات اشتباه خود درباره ایران را به آنها منتقل می‌کنند: «این مشاورین خیانتکار، خب به کشور خودشان که خیانت می‌کنند اما در واقع به آنها هم خیانت می‌کنند؛ چرا؟ چون بدون اطلاع صحیح به آنها مشورت می‌دهند؛ آن بیچاره‌ها هم طبق مشورت اینها عمل می‌کنند، شکست می‌خورند».

رهبر انقلاب در پایان صحبت‌های‌شان توصیه‌هایی به فعالان عرصه انقلابی داشتند؛ مراقبت از هویت انقلاب و یاد امام در جامعه، جلوگیری از نفوذ رده‌های ارتجاع در کشور، افشاکردن دروغ و جنگ روانی دشمن، استفاده از سرمایه ایمان مردم برای تولید عمل صالح و مقابله با گزاره به بن‌بست رسیدن کشور از توصیه‌های پایانی سخنرانی آقا بود. توصیه آخری هم در قدردانی از مسؤولان داشتند و شاهدمثال آوردند: «اینکه انسان می‌بیند در قضیه‌ آبادان یک وزیر 4-3 روز، شبانه‌روز بر سر آن کار می‌رود، خودش می‌ایستد، این خیلی کار مهمی است». منظور آقا وزیر کشور آقای وحیدی بود. نگاهش کردم تا واکنشش را هنگام صحبت آقا ببینم. سرش را پایین انداخته بود.

دستور آقا برای محاکمه عوامل حادثه آبادان، آخرین صحبت‌ها پیش از دعای ایشان بود. آخر مراسم و وقت دعا درباره همهمه‌ای که در وقت سخنرانی حجت‌الاسلام حسن خمینی شد، تذکر دادند. توی پچ‌پچ‌ها همه تقریبا حدس می‌زدند که آقا این تذکر را بدهند. دعای آخر آقا این بود: «امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال همه‌ ما را به راه راست هدایت کند». چه دعای خوبی.

انتهای پیام/

خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *