به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «تولید چگونه رونق میگیرد؟» منتشر شده و در آن چنین آمده است:مسئله رونق تولید و افزایش اشتغال در علم اقتصاد، تابع متغیرهایی است که توسط سیاستگذاران اجرایی هر کشوری تدوین میشوند و در جمهوری اسلامی به جهت اینکه معیشت و به گردش درآمدن چرخ زندگی مردم به آرمان استقلالطلبی نظام گرهخورده، از اهمیت بسزایی برخوردار است. «استقلال» در قانون اساسی تنها به معنای وابستگی سیاسی از مستکبران نیست بلکه مهمتر از آن، اتکا به داشتهها و آوردههای داخلی است که در این میان، دستگاههای حاکمیتی نقش راهبری و هدایت را بر عهده دارند.
راه چاره برای افزایش تولید، دخالت سازمانها و دستگاههای مسئول در امر تولید به شکلی است که همه کنشگران عرصه اقتصاد، نظارت و برنامهریزی نهادهای اجرایی و نظارتی را حس کنند و بدانند که در صورت عبور از خطوط قرمز، دچار دردسر خواهند شد. از طرفی، حمایت و تشویق گروههای مردمنهاد و جهادی که سهمی در رونق تولید دارند، در دلگرمی مردم برای ورود به عرصه اقتصاد فوقالعاده مؤثر است، ضمن اینکه زمینه سرریز شدن سرمایههای سرگردان مردم به تولید را نیز در پی دارد و همه به میدان میآیند. به بیان دیگر، رویکرد اصلی باید پیگیری «اقتصاد مقاومتی» به معنای جامع و صحیح آن و ناظر به اجرای بینقص سیاستهای 24 گانه آن باشد، نه آن اقتصاد مقاومتیای که با نگاه لیبرالی تفسیر و تأویل میشود.
در اقتصاد مقاومتی، حرف اول را ظرفیت و توان داخلی میزند و سرمایه واقعی کشور، نیروی کار جوان و تولید داخلی است نه وعدههای سرخرمن چند کشور بدعهد. در اقتصاد مقاومتی، امیدها فقط به داخل و توان نقد جوانان این مرز و بوم دوخته میشود و وقتی سخن از «برونگرا» بودن به میان میآید که پایههای تولید، در درون مستحکم شده باشند. غول رکود و تورم هم با سلاح تولید ملی از پای درمیآید و موجب ثبات و پایداری ملی میشود. زمانی که چنین شد، درآمد کشور دیگر به فروش نفت وابسته نیست که با کوچکترین نوسان اقتصادی یا قوانین تحریمی آمریکا، معیشت مردم را به چالش بکشد. و بالاخره اینکه، وقتی سیاستهای کشور به سمت تولید هدایت شود، مردم نیز به تبع مسئولین، سرمایههای خود را به این بخش که پیشتر به سودآوری رسیده سوق خواهند داد. هر ایرانی انقلابی، طبق تکلیف شرعی و ملی، وظیفه دارد گام را فراتر از این نهاده و نباید منتظر عملکرد این و آن بماند، بلکه با درک شرایط موجود، باید این رهنمود رهبر حکیم انقلاب را در راستای کمک به اعتلای کشور در حد توان اجرا کند؛ «آن کسانی که دارای امکانات مالیاند، آن کسانی که صاحبان این نقدینگیها هستند، آنها را به سمت تولید هدایت کنند تا کار راه بیفتد؛ چرخهای زندگی مردم با تولید میچرخد؛ این کاری است که بر عهده آحاد مردم است.» (25 خرداد 97)
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «این بیانیه از کجا دیکته شده است؟!» منتشر شده و در آن آمده است:در خبرها آمده است که بیش از صد نفر از مدعیان اصلاحات و عضو حزب کارگزاران و ضدانقلابیون تابلودار فراری و دشمنان قسمخورده امام(ره) و پادوهای شناختهشده مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس با صدور بیانیهای خواستار مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط جمهوری اسلامی ایران با ترامپ شدهاند! محتوای بیانیه و شرایط زمانی صدور آن در کنار هویت امضاءکنندگان به وضوح حکایت از آن دارد که دیکتهکنندگان بیانیه از بیاهمیت بودن آن در تصمیمسازی نظام باخبر بودهاند و به خوبی میدانستهاند «جایی که عقاب پر بریزد / از پشه لاغری چه خیزد»؟!
وقتی ترامپ بعد از کسب اطمینان از اروپا برای ادامه برجام، از آن خارج شد، برخی از مشاوران او این سؤال را پیش کشیدند که چرا با خروج از برجام فرصت ادامه مذاکره با ایران و کسب امتیازات بیشتر را از دست داده است و ترامپ با اطمینان گفت: «من واقعاً معتقدم که آنها (ایرانیها) در یک مقطع زمانی دیگر باز میگردند و میگویند که میخواهند برای یک توافق دیگر مذاکره کنند»! اما انتظار ترامپ برای بازگشت ایران به میز مذاکره با آمریکا که عمیقا و با اطمینان به آن دل بسته بود و انتظار میکشید نه فقط برآورده نشد بلکه با مواضع سرسختانه و قاطع جمهوری اسلامی ایران نیز روبهرو شد تا آنجا که آقای روحانی مذاکره با آمریکا را دیوانگی نامید.ترامپ با خروج از برجام این سند طلایی را که جای جای آن به نفع آمریکا بود، از دست داده بود و بازگشت ایران به میز مذاکره تنها امیدش بود تا آنجا که در سفر اخیر خود به سنگاپور هم بار دیگر در پاسخ به سؤال خبرنگار فاکسنیوز، خواستهای که انتظارش را میکشید تکرار کرد و گفت: هنوز هم اطمینان دارد که ایران برای مذاکره باز میگردد! اما، این خواسته استراتژیک ترامپ که در آرزوی آن از برجام خارج شده بود بر زمین مانده است. اکنون به وضوح میبینید بیانیه یاد شده که پیشنهاد بازگشت ایران به مذاکره با آمریکا اصلیترین و تنها موضوع آن است با هدف تامین این نیاز بر زمین مانده ترامپ به امضاءکنندگان این بیانیه خیانتآمیز دیکته شده است. آیا هیچ علت دیگری برای آن قابل تصور است؟!
روزنامه وطن امروز هم در یادداشت امروز خود با عنوان ««توقعات» را چه کسی و چگونه ایجاد میکند؟»چنین نوشته است:این رسانهها نیستند که این واقعیتها و توقعات را ایجاد میکنند، بلکه واقعیات زندگی مسؤولان است که این توقع را در جامعه ایجاد میکند و حال باید از جناب روحانی سوال کرد: آیا واقعیت زندگی شما تناسبی با زندگی کمدرآمدترین مردم جامعه دارد؟! آیا حتی تلاش کرده اید در هنگامه مسؤولیت- اگرچه در این ۴۰ سال شما همواره مسؤول بودهاید- خود را شبیه مردم کمدرآمد جامعه بکنید؟! هر دو جواب منفی است، این البته محدود به جناب روحانی نیست، بلکه کابینه اساسا سطحی خارج از عرف متوسط جامعه و حتی بعضا با فاصله بسیار از مرفهین دارد، چه رسد به نزدیکی یا تلاش برای شباهت با «کمدرآمدترین مردم»!
نکته تاسفبار آن است که به همان نسبت فاصله شخصی با سطح زندگی مردم، فاصله حکومتداری هم زیاد است، چنانکه در دوران تحریم و فشار اقتصادی بهجای بسته نگه داشتن و جلوگیری از مصرف در دولت، شاهد رشد چندبرابری «هزینههای جاری دولت» هستیم، چرا که وقتی در امور شخصی تقوای مورد نیاز وجود ندارد، طبیعتا در امور حکومتی رعایت نخواهد شد!در این ۵ ساله رسانههای همسوی دولت آنچه را منعکس کرده اند که دولتمردان آن را بیان کرده اند و آنها جز «بلندگو» و تریبون آقای روحانی و اعضای کابینه نبودهاند! اگر توقعی ایجاد شده است، محصول گفتارهای دولت آقای روحانی است و نه محصول رسانهها! و بیانصافی است در حق رسانههای منتقد، چرا که این ۵ سال مهمترین حرف این رسانهها به دولت آن بود که چرا با خیالپردازی و دادن وعدههای غیرواقعی به مردم بابت برجام فضایی غیرواقعی را به تصویر میکشید؟!
اما این تلنگر هشدارگونه به دولت که تمام تلاشش جلوگیری از ایجاد «توقعات کاذب» توسط خود دولتیها بود آیا به غیر از برخورد، توهین و شکایت از سوی ریاستجمهوری نتیجهای داشت؟جناب آقای روحانی در ۴ سال نخست با ایجاد فضای روانی و غیرواقعی از برجام، مردم را به یک آینده روشن ـ. بازهم غیرواقعی! ـ. رهنمون و در جامعه توقع ایجاد میکرد و حتی در ایام انتخابات سال گذشته نیز تماما مبتنی بر یک جنگ روانى با دز بالای رادیکالیسم به قدرت رسید، اما حالا فهمیده است یکی از قربانیان سیاهنماییهایش در جنگ روانیای که ایجاد کرد، خود اوست!
در یادداشت امروز
روزنامه اعتماد هم چنین آمده است:در ارزیابیهایی که از سوی افراد و گروههای مختلف از مشکلات کشور صورت میگیرد، هرکس در ذهن خود به ترکیبی از دو دسته مساله سیاسی، (اعم از داخلی و خارجی) و سیاستی (شامل مسائل تخصصی در حوزههای مختلف و در راس آنها ٦ ابر چالشِ تعیینکننده) میپردازد و برای هر کدام وزنهایی قائل میشود.
بسیاری از افراد، سالهای طولانی از عمرشان را صرف این کردهاند که بتوانند در محدوده کوچک فضای سیاستی، البته با تلاش برای حرکت در سقف این فضا و نیز کوشش فراوان برای بالاتر کشیدن ارتفاع آن حتی به میزانی اندک، کمک کنند تا شاید مردم بتوانند در شرایط مناسبتری از نظر اشتغال، درمان، آموزش و رفاه زندگی کنند.
اما واقعیت این است که با گذر زمان و به دلایل متعدد حجم فضای سیاستی در مقابل فضای سیاسی بیشتر رنگ باخته و کوچکتر شده است؛ به گونهای که با اطمینان خاطر میتوان گفت: مشکل کشور، کمبود یا ضعف در ارایه راهحلهای سیاستی نیست، بلکه مساله اصلی، نسبت کاملا نامتوازن فضای سیاستی و فضای سیاسی است. اصلاح این نسبت نامتوازن میتواند البته به دو صورت کاملا متفاوت فعال یا منفعل صورت گیرد. هر چند اقتصاد و سیاست سابقه تمرین تعامل هم عرض با یکدیگر را ندارند، اما شکل فعال این اصلاح به محض وجود زمینه پذیرش در بخش سیاسی، میتواند از حوزههای سادهتر و کم اهمیتتر شروع شود. در صورت تاخیر یا عدم پذیرش مبانی از سوی بخش سیاسی، به طور اجتنابناپذیر در مسیر منفعل و هشداردهنده و بسیار پرهزینه اصلاح نسبت اقتصاد و سیاست قرار میگیریم و در چنین حالتی، با تحمیل واقعیتها (البته با چشماندازهای متفاوت از چگونگی تحقق و هزینههای مترتب بر آن) این اصلاح خواه ناخواه به وقوع خواهد پیوست. از بُن وجود و در کمال خضوع از خداوند متعال میخواهم کمک کند تا هزینههای این تصحیح برای کشور، حداقل باشد. انشاءالله
روزنامه خراسان همچنین در یادداشت امروز خود نوشت: دوستی میگفت: در ژاپن مردم جنس ژاپنی میخرند، در چین جنس چینی، در آلمان جنس آلمانی؛ اما در ایران مردم هم جنس ژاپنی میخرند، هم جنس آلمانی و هم جنس چینی، اما نوبت به جنس ایرانی که میرسد هزارویک، اما واگر وتردیدناشی از یک باور غلط چندین وچندساله سد راه شان میشود تا از خرید آن جنس منصرف شان کند.
بی شک بازارفناوری امروز نیاز به حمایت و مراقبت دارد به گونهای که اگر کسی اخلالی در آن ایجاد کرد به عنوان خائن به وطن به او نگاه کنیم. همان گونه که در جریان نانوکاتالیست هاهم دبیرستاد توسعه فناوری نانوضمن حرام خوارنامیدن این دسته از مدیران خصولتی، خواستاربرخوردجدی ورسواسازی آنها شد. چگونه است وقتی خواست واراده بالاترین مقام حاکمیتی در کشور، برحمایت از علم وفناوری وحمایت از کالای ایرانی استواراست، عدهای به راحتی در بازار فناوری اخلال ایجاد میکنند؟ آیا دستگاههای نظارتی ما نباید نگران باشندکه عدهای تلاش میکنند فضا را برای تولید داخلی محدود کنندتا مکش بیشتری برای واردات ایجاد شود؟ در چند سال اخیر با رشد سریع شرکتهای دانش بنیان، بیش از ۳۵۰۰ شرکت در حوزههای مختلف «های تک» نظیر فناوری نانو، زیست فناوری، فناوری اطلاعات، هوافضا، روباتیک و... در کشور شکل گرفته است که پیش بینی میشود تعداد این شرکتها تا چند سال آینده به بیش از ۳۰ هزار شرکت برسد. هرشرکت دانش بنیان، یعنی حداقل یک ایده نوآورانه مبتنی بر علم ودانش که قابلیت تجاری سازی وخلق ارزش افزوده را دارد، اما واقعیت این است که همین فعالیتهای دانش بنیان بدون اتصال به بازار محکوم به فناهستند. معادله پیچیدهای نیست فهمیدن این نکته که آثار ناشی از ورشکستگی یک شرکت دانش بنیان، صرفا متوجه خود آن شرکت نخواهد بود. بلکه این فرایند، زنجیره متصلی است که دیگر بخشها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و کمترین اثر مخرب آن بی انگیزگی محققان کشور وسوق دادن آنها به آن سوی مرزهاست وآثار دیگر آن هم تداوم یک اقتصاد وابسته وصنعت فرسوده سنتی است.
یادداشت امروز روزنامه ایران نیز به ریشههای رکوردشکنی بورس اشاره کرده است و نوشته:طی ماههای گذشته منابع مالی سرگردان در جامعه از بازاری بهسوی بازار دیگر در حال گردش بوده است. متأسفانه در ماههای پایانی سال ۹۶ و ابتدایی ۹۷، مردم سرمایه خود را بهسمت بازار ارز هدایت کردند و به واسطه فشار تقاضا، نرخ ارز در بازار آزاد بهصورت لجام گسیخته به روند صعودی خود ادامه داد تا به نقطهای رسید که منجر به رشد بیرویه قیمت کالاهای اساسی و ضروری مبتنی بر ارز شد. پس از رشد نرخ ارز، برخی از سرمایهگذاران بهسمت خرید سکه و طلا روی آوردند. هجوم به بازار طلا نیز منجر به رشد حدود ۱۰۰ درصدی بهای سکه شد. حتی طرح پیشنهادی در پیش فروش سکه نیز نتوانست کفاف حجم زیاد تقاضا را بدهد و به همین دلیل پساز مدتی متوقف شد. اما این پایان ماجرا نبود، با بروز حباب بیش از ۵۰۰ هزار تومانی در سکه بویژه در معاملات آتی سکه، بورس کالا و عبور نرخ دلار و یورو در بازار غیر رسمی از مرزهای روانی، منابع ابتدا بهسمت بازار خودرو و سپس به سوی بازار مسکن هدایت شد.
با تأکید توصیه میشود، سرمایهگذاران از خرید اعتباری به واسطه احتمال بروز ریسکهای سیاسی یا کاهش قیمتهای جهانی و نوسان نرخ ارز و همچنین از تصمیمات هیجانی اجتناب کنند. تجربههای قبلی بویژه تجربه سال ۹۲ نشان داده است که تداوم یک روند صعودی بدون وقفه که عمدتاً ناشی از بروز رفتارهای هیجانی سرمایهگذاران بوده است، در بلند مدت منجر به افت ارزش سرمایهگذاری سرمایهگذاران با در نظر گرفتن ارزش زمانی پول شده است. بازار سرمایه، بازار بلند مدتی است و افزایش انتظارات کسب بازدههای اتفاقی کوتاه مدت، رشد پایدار بلندمدت را بهخطر خواهد انداخت. درهمین راستا سرمایهگذاران در تصمیم به خرید سهام، مروری بر اتفاقات سال ۹۲ داشته باشند. سال ۹۲ وقایع مشابهی اتفاق افتاده بود. ارز در مدت کوتاهی رشد بیش از ۱۰۰ درصدی کرده بود و قیمتهای جهانی نیز رشد نسبتاً قابل ملاحظهای داشت، در آن زمان تجربه رشدهای چند ده درصدی در یک بازه کوتاه منجر به رکود چند ساله بازار سرمایه شد. تجربیات بسیارکوچک و بزرگ دیگری نیز در گذشته نشان میدهد که بروز نوسانات شدید در کوتاه مدت، منجر به خسران سرمایهگذار خرد میشود. در جمعبندی بهنظر میرسد، اینکه مردم این روزها بهجای سرمایهگذاری در ارز، طلا، بخش سفته بازی مسکن و اتومبیل، تصمیم گرفتهاند در بازار سرمایه سرمایهگذاری نمایند، بسیار اقدام شایسته و قابل تقدیری است و قطعاً رشد ارزهای خارجی و قیمتهای جهانی، فرصتهای قابل توجهی را در هر دو حوزه افزایش عایدی هر سهم و ارزش جایگزینی بسیاری از شرکتهای پذیرفته شده در بورس خواهد داشت. بدین ترتیب لازم است تا تدابیری اندیشیده شود تا این روند در ضمن تداوم، منجر به بروز تجربیات ناموفق گذشته نشود. یکی از اقداماتی که میتواند در این زمینه مؤثر باشد، فرهنگسازی توسط سازمان بورس اوراق بهعنوان متولی بازار سرمایه است. اقدام دیگر تلاش بورسها در تسریع مجوزهای افزایش سرمایه و پذیرش شرکتها میتواند باشد. این اقدام منجر به افزایش ارزش پایه بازار سرمایه همزمان با افزایش صورت کسر میگردد و باعث میشود تمامی منابع ورودی صرفاً صرف افزایش بیش از حد قیمتها نشود.
روزنامه صبح نو نیز در یادداشت امروز خود نوشت:تکاپوهای میدانی بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر مراکش، سابقهای حدوداً ۳۰ ساله دارد؛ شامگاه هشتم آذرماه ۷۶ بعد از شکست استرالیا و راهیافتن ایران به جامجهانی مردم بهطور خودجوش به خیابانها آمدند و به ابراز شادی پرداختند و اینروند در دو دهه گذشته، تکرار شده است. به موازات آن نیز همواره سیاست حاکم بر کنترل این برنامهها، عدم برخورد سخت بوده و شاید همین اطمینان خاطر است که شادمانیهایی از این دست را، کاملاً خانوادگی و عمومی کرده است. این اتفاق یعنی شادکردن دل ملت ایران، در مقاطع مختلف مورد تأیید و تأکید رهبری انقلاب نیز قرار گرفته و شاید در شرایط کنونی، کشور بیش از گذشته به این نشاط و شادمانی نیاز داشته باشد. آمریکاییها هم حتی چنین نگاهی به پدیده دارند و مشاور امنیت ملی این رژیم گفته که در نیمه دوم تیرماه، فشار تازهای بر ایران خواهد آورد که همانا تاریخ پایان مسابقات جامجهانی است. براین اساس، مسوولان امر در مراکز فرهنگی، اجتماعی، انتظامی و امنیتی باید با سرعت و جدیت در تدارک برنامهای برای تداوم این شادیها و مدیریت آن در ماههای آینده باشند تا با تزریق روحیه امید به آینده در آحاد مردم، بخش مهمی از نبرد رسانهای دشمن علیه جمهوری اسلامی را مختل کنند. مدیریت شادی، فقط خودداری از مواجهه سخت نیست، میتوان برای آن ابواب گستردهای وضع و مسأله را بهنحو شایسته سیاستگذاری کرد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.