سازمان فروپاشیده تحریمها
خبرگزاری میزان _ محمدصالح جوکار در روزنامه حمایت نوشت: معمولاً آنچه در دورههای مختلف ریاست جمهوری آمریکا در پوشش فشار و تحریم میدیدیم، عبارت بود از تغییر سطح سیاست فشار بر کشور و ملت ایران. به این مفهوم که دستبهدست شدن قدرت میان جمهوری خواهان و دموکراتها به معنای تخفیف یا توقف فشارها نبود، بلکه نوع و شکل اجرای آنها تغییر میکرد. سیاست تحریمی که مشخصاً در دوره ریاست جمهوری «بیل کلینتون» دموکرات از اواخر دهه 90 میلادی کلید خورد، پس از ناکامی برنامههای نظامی علیه ایران روی میز تصمیم گیران کاخ سفید قرار گرفت و از مقطع حمله آمریکا به عراق و افغانستان در دوره بوش، تحریمها وارد فاز جدیدی شدند.
اوباما این سیاست را با نام «تحریمهای فلجکننده» پیش برد و در زمان ریاست جمهوری ترامپ، با طرح «فشار حداکثری» به اوج خود رسیدند. بهاینترتیب، تحریمهای اوباما و ترامپ از یک قماش بودند و هدف آن، فشار همهجانبه بر اقتصاد کشور. جامعه هدف فشارها هم مردم بودند؛ بهاینترتیب که فشار اقتصادی باعث شورش و اعتراضات شده و در چنین شرایطی ایران به لحاظ راهبردی مجبور به عقبنشینی و امتیازدهی به غرب میشود.
از نظر یانکیها، سیاست فشار حداکثری با این پیشفرض که اولاً حتماً کار خواهد کرد و ثانیاً، فاقد هزینه برای آمریکاست، بهترین آلترناتیو برای حمله نظامی بود چراکه فکر میکردند ایران نمیتواند پاسخ فشارها را بدهد و از هزینهتراشی برای واشنگتن ناتوان است.
بر اساس پایداری اصل تحریم در سیاست خارجی آمریکا، فشار اقتصادی تنها در دوره ترامپ منحصر نبود و در دولت بایدن نیز پیگیری شد. دولت بایدن بهدفعات مختلف از توافق قویتر و طولانیتر با ایران سخن به میان آورد و این در حالی بود که برای برآورده کردن مطالبات کشورمان، تلاش نکرد. تنها اقدام خاص بایدن، آزادسازی مقدار اندکی از داراییهای بلوکهشده ایران بود تا کشورمان را به امضای توافق و بازگرداندن پیشرفتهای هستهای به نقطه ابتدایی ترغیب کند.
از سوی دیگر، معماران تحریمها با بهرهبرداری از بسترهای آماده شده در سیاست فشار حداکثری، خوشحال بودند که میتوانند فشار مضاعفی از این طریق وارد کنند اما پس از مدتی همگی بهاشتباه بودن آن اعتراف کردند. از همه مهمتر دیدند که ایران، خام لحن جدید دولتمردان دموکرات نمیشود و بهجای سرمایهگذاری صرف روی ترمیم روابطش با غرب، نگاه به شرق و تحکیم ارتباط با قطبهای جدید بینالمللی را دنبال میکند.
علاوه بر این، میل و باور مردم به سمت جریانهای انقلابی بود و آمریکاییها با ارزیابی این تحولات به این جمعبندی رسیدند که سیاست فشار حداکثری در عمل، شکستخورده است. به عبارت گویاتر، وقتی آثار فشارهای همهجانبه آمریکا در جهت عکس خواسته کاخ سفید در میان مردم بروز کرد، تصمیم گرفتند که رسماً فاتحه فشار حداکثری را بخوانند و به انحاء مختلف اعلام کردند راهبردشان شکست سخت و مفتضحانهای خورده است.
فرض آمریکا بر این بود که راهبرد فشار حداکثری جواب میدهد اما چرا اینگونه نشد؟ این سؤال، پاسخهای زیادی دارد که در بخشهای منطقهای، نظامی، هستهای و اقتصادی قابل کنکاش است. در بحث نظامی و منطقهای، قاعدتاً با کاهش درآمدهای کشور باید این دو موضوع نیز تحتالشعاع قرار میگرفت ولی این اتفاق نیفتاد. به گفته اندیشکدههای آمریکایی، توان نظامی و منطقهای ایران پس از تحریمها و بهویژه بعد از ترور جنایتکارانه سردار سلیمانی، ارتقا پیدا کرد و نیروهای فعال در شبکه مقاومت، از آمادگی و قدرت بیشتری برای ضربه زدن به منافع آمریکا برخوردارند. در بحث هستهای، درست پس از کاهش تعهدات، پیشرفتهای شگرفی در این زمینه به دست آمد که یک نمونه از آن، برنامهریزی برای ساخت اولین نیروگاه هستهای ملی است.
اما بزرگترین موفقیت در موضوع اقتصادی به دست آمد. همانگونه که اشاره شد، آمریکاییها فرض را بر عدم پاسخ ایران در طول مدت زمان تحریمها گذاشته بودند. این محاسبه آنها هم مثل همیشه غلط از کار در آمد. به جز مقطع یکساله پس از خروج از آمریکا که تفکر دولت وقت، صبر و عدم پاسخ به اعمال فشارهای متعدد بود، جمهوری اسلامی پس از این دوره، «مقاومت فعال» را در دستور کار قرار داد و آمریکاییها متوجه شدند جمهوری اسلامی به صورت هوشمندانه، درصدد خنثیسازی تحریمها و تهدیدات آنهاست و همه ظرفیتهای خود را در این راستا بکار گرفته است.
در این چارچوب، ایران تصمیم گرفت اقتصاد خود را با بهرهگیری از توانمندیهای داخلی احیا کند و در کنار آن، افزایش فروش نفت را درحالیکه وزارت خزانهداری آمریکا بر به صفر رساندن فروش نفت کشورمان تمرکز کرده بود، پیگیری نماید. دیپلماسی متوازن در قالب عملیاتی شدن قرارداد راهبردی 25 ساله ایران و چین و گشودن فصل جدیدی از روابط همهجانبه با روسیه، به جریان افتادن پیمانهای پولی دو جانبه با کشورها برای حذف سلطه و آقایی دلار و ... همگی بخشهای دیگری از طرح جامع ایران برای خنثیسازی تحریمها در چارچوب مقاومت فعال به شمار میآیند.
مهمتر اینکه مردم در این مرحله گذار، با نظام همراهی کردند و آرزوی غرب برای روی دادن آشوبها و اعتراضات سراسری، به باد رفت. سازماندهی اعتراضات خیابانی و تحتفشار قرار دادن نظام، بخش مهمی از پازل فشار حداکثری بود که علیرغم تجدیدنظر در سایر بخشها، هنوز هم روی آن حساب ویژه باز کردهاند. بهاینترتیب که در روزهای اخیر، عوامل آموزشدیده آنها تلاش کردهاند با تحریک و تهییج مردم در شهرستانها، دامنه اعتراضات را به مرکز بکشانند.
برنامهریزی برای ایجاد بلوا و اغتشاشات خیابانی با رویکرد کسب امتیاز از ایران و دادن تنفس مصنوعی به پیکر بیجان تحریم، بارها در گذشته کلید خورده و دور نیست آیندهای که دولتمردان آمریکایی اعلام کنند فشارها در هر سطحی به «ایران قوی»، به نتایج غیرقابلپیشبینی و معکوس منتهی میشود.
انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.