به گزارش خبرنگار
گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز
روزنامه حمایت با عنوان «سایهروشنهای غرب در دو ماجرا» منتشر و در آن چنین آمده است: ماجرای استانداردهای دوگانه غرب در خصوص تحولات جهانی، قدمتی بهاندازه تشکیل نظام سلطه دارد و سالهاست که حقوق بشر، دیپلماسی و دموکراسی در منظومه استکبار از سیاست یک و بام و دو هوا تبعیت میکند. یکقلم از کارنامه ریاکارانه غرب، سکوت معنادار کشورهای اروپایی و آمریکایی در خصوص جنایات
رژیم صهیونیستی در حق مردم مظلوم غزه و بهویژه شهادت «رزان النجار»، پرستار فلسطینی است که طشت رسوایی مدعیان حقوق بشر را از بام به زمین انداخته است.
در ماجرای عکسالعمل جبهه عبری، عربی، غربی به قتل مشکوک «ندا آقا سلطان» در جریان
فتنه 88، این ادعا مطرح شد که قواعد دموکراسی و حقوق بشر در ایران زیر پا گذاشتهشده است ! درحالیکه شهادت پرستاری که خود را «سپر انسانی» راهپیمایان معرفی کرده بود، ازنظر مدعیان حقوق بشر و معماران دموکراسی حتی ارزش واکنش نمادین را هم نداشت، چه رسد به صدور بیانیه و اعتراض رسمی.ادعای قتل ندا آقا سلطان بلافاصله توسط رسانههای معاند خارجی در بوق و کرنا شد و «الف. ح»، یکی از شاهدین این واقعه، ۴۸ ساعت بعد سر از بیبیسی درآورد، اما نکته درخور توجه این سناریوی از پیش طراحیشده آن است که این ماجرا همچنان آتش تهیه جنگ روانی آمریکاییها را تأمین کرده و هر جا که موقعیت اقتضا کند، آن را دوباره علم میکنند.
دیدار «کاسپین ماکان»، نامزد آقا سلطان با «شیمون پرز»، رئیس جمهور رژیم صهیونیستی اندکی بعدازآن ماجرا نیز پیامهای بسیاری داشت. نامزد آقا سلطان در کوتاهترین زمان به دستبوسی رئیس جمهور رژیم کودک کش اسرائیل شتافت و مورد تفقد رئیس جمهور رژیم کودک کش اسرائیل قرار گرفت همچنانکه قاتلین پرستار فلسطینی و مردم غزه به دلیل شجاعت در حراست از مرزها نیز موردتقدیر مقامات این رژیم و دستمریزاد آمریکا قرار گرفتند!سناریوی ندا آقا سلطان در خیابانی فرعی و بهدوراز جمعیت کلید خورد و دست بر قضا دو فیلمبردار کاملاً حرفهای نیز تصادفاً در همان لحظه و دوربینبهدست آماده ثبت لحظه جان دادن مقتول بودند، درحالیکه صحنه شهادت رزان النجار، در مقابل دوربینهایی به ثبت رسید که یازده هفته در حال تصویربرداری از راهپیمایی بودند و مهمتر اینکه تراژدی پرستار فلسطینی نه درجایی غیر از محل تظاهرات (مثلاً کوچهپسکوچههای غزه) بلکه در نزدیکی مرز و در برابر دیدگان هزاران فلسطینی اتفاق افتاد.
آمریکا و متحدانش نهتنها استانداردهای دوگانه و حتی چندوجهی در قبال کشورهای دوست و دشمن اعمال میکنند، بلکه چشم خود را بر جنایتهایی که هر روز در کشورهای غرب آسیا از قبیل بحرین، سوریه و یمن روی میدهد نیز بسته و خود را به کوری و کری زدهاند. سیاستهای دوپهلو منحصر به خارج از آمریکا نیست، چراکه سیاهپوستان آمریکایی توسط پلیس به قتل میرسند، حقوق اقلیتها بهصورت سیستماتیک نقض میشود و این کشور با فاصله بسیار زیادی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر قرار دارد. موارد پیشگفته که فقط پردهای از چهره واقعی غرب را کنار زده است، از این واقعیت نشان دارد که حقوق بشر و شعارهای پر زرقوبرق آمریکایی، یک دروغ بزرگ به بشریت است، مدعیان کذاب آن بویی از انسانیت نبردهاند و به فراخور منافع خود آن را تفسیر به رأی میکنند.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «نشانههای شکست و تصمیم بهنگام!» منتشر و در آن آمده است:هدف همه فشارهای روانی و اقتصادی جبهه قاسطین به همراه ناکثین و مارقین علیه جمهوری اسلامی برای این است تا با القاء سایه جنگ که به اعتقاد رهبر معظم انقلاب «یک دروغ» است، ملت ایران را بترسانند که اگر تسلیم نشود و پای میز مذاکره جدید نیاید، و بر سر «امنیت ایران و منطقه» معامله نکند، چنین میشود و چنان خواهد شد!!!.هرچند به تعبیر رهبری «این خواب آشفته تعبیر نخواهد شد»، اما اکنون بعداز همه رجزخوانی و فضاسازیهای سیاسی و رسانهای نشانههای این سخن حکیمانه حضرت آقا که فرمودند: «شکست آمریکا در مسائل اخیر قطعی است» در حال آشکار شدن است.
بعداز خروج آمریکا از برجام، مذاکره با اروپاییها در حقیقت از دست رفتن فرصتِ تصمیمگیری بهنگام برای ایران است. درخصوص بازی پرتناقض اروپاییها وجریان نفوذی برای تحمیل «هم تحریم و هم برجام» بر ملت ایران باید گفت: این سیاست که در حوزه سیاسی «متعهد به برجام هستیم»، اما در حوزه اقتصادی «متضمن نیستیم» به همراه فضاسازیهای داخلی برای پذیرش «برجامی معیوب» همان سیاست اوایل جنگ تحمیلی است که رئیسجمهور فراری وقت میگفت: «زمین بدهیم و زمان بخریم»!. درقالب برجام نیز «صنعت هستهای را دادند تا زمان بخرند» و اکنون در ادامه این سیاست، هدف اروپاییها از جمله نامه نوشتن به آمریکا برای مستثنی شدن چند شرکت اروپایی از تحریمها و فضاسازی جریان غربگرا روی این اقدامات نمادین، از یکطرف معطل نگه داشتن ملت ایران است تا تحریمهای آمریکا آثار خود را نشان دهد و از طرف دیگر فضا و فرصت و حق ایران برای خروج از برجام از دست برود و در آینده با هر اقدام ایران، جمهوری اسلامی را متهم به نقض برجام کنند. شاه کلید این بازی هم در دست آمانو است که قراره با ادعای بازرسی از اماکن نظامی ایران، به موقع رونمایی شود! کمااینکه فرانسه که قبل از خروج آمریکا از برجام نقش پلیس خوب را برعهده داشت، اکنون مجددا نقش پلیس بد را بهخود گرفته و ادعا کرده اقدامات قانونی ایران در قالب برجام، عبور از خطوط قرمز است و با اعمال تحریمهای ما روبرو خواهد شد!.. لذا دولت باید با درک این سناریو و خروج به موقع از برجام معیوبِ باقی مانده، به استناد بند ۳۶ برجام و ماده ۳ قانون اقدام متناسب مجلس و شروط نهگانه رهبری و مصوبات شورای عالی امنیت ملی، تا دیر نشده دشمنان را در رسیدن به اهداف خود از طریق «پل برجام» علیه ملت ایران ناکام بگذارد و تجربههای شش گانهای بیان شده از سوی رهبری را «پل عبور از چالش برجام» قرار دهد که فرمودند: «باید حرکت شجاعانه انجام داد، زمانی که در مقابل زیاده خواهیهای آنها مُهر و مومهای هستهای را شکستیم و غنی سازی بیست درصد را انجام دادیم، غربیها به التماس افتادند»!
روزنامه وطن امروز هم در یادداشت امروز خود چنین نوشت: شکستهای پیدرپی غرب و آمریکا در حوزههای تمدنی و راهبردی از جمهوری اسلامی، اما اجباراً قابل رصد، اندازهگیری و آزمایش است و نمودی عینی از غلبه مکرر و مداوم اندیشههای دینی بر ماتریالیسم غربی در انتهای قرن ۲۰ و ابتدای هزاره سوم به شمار میآید. در این مقابله دشمنان جمهوری اسلامی در داخل، اما ترحم انگیزترند، چرا که طی ۴۰ سال همواره در جبههای شکستخورده پادویی کردهاند!
اصلاحطلبان داخل نظام، اما اگر چه متنوعند، ولی تقریبا همگی در این سابقه اشتراک دارند که از سال ۷۶ به این سو، شروع به تقدیس گروههایی، چون جبهه ملی و نهضت آزادی کردهاند. شاید مرحوم بازرگان اگر حالا زنده بود، با توجه به اتفاقات این ۴۰ ساله، خودش هم توانایی دفاع از مواضع پیشین خود را نداشت، اصلاحطلبان، اما در عین مدعی خط امامی بودن، به جد این توانایی را دارند! بازرگان یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خبرنگار نیویورکتایمز گفت: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با آمریکا را از سر بگیرد.» او در سالهای پس از آن نیز همواره بر این نظر ماند تا از دنیا رفت، امام (ره)، اما در آخرین سالهای حیات، تکلیف تفکر بازرگان را در آینده انقلاب مشخص کردند و موکدا به محتشمیپور، وزیر وقت کشور نوشتند: «نهضت بهاصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، بهاعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند، از منافقین بیشتر است.»
نهضت آزادی صادق بود و اگر اهل مبارزه نبود، شعار هم نمیداد. مرحوم بازرگان کابینه خود را به «فولکس واگنی» تشبیه کرده بود که بر خلاف امام (ره) که بولدوزری پرقدرت است، توانایی انجام کارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید هم، چنین تقاضایی از آن داشت! اصلاحطلبان، اما این توانایی را دارند که در عین اظهار دوستی با ناکثین قدیم، خود را جزئی از پازل مبارزه و اتفاقاً مهمترین بخش آن هم معرفی کنند!همزمان، اما نتانیاهو آنها را مهمترین سرمایه اسرائیل در ایران مینامد! منطق اصیل انقلاب اسلامی، اما با تمام این دشمنیها، عهدشکنیها، نفاقها و توطئهها هر روز بیشتر از دیروز ثابت شده و گسترش یافته است. عهدشکنی اخیر آمریکا در مساله برجام هم مجدداً پس از مذاکرات سعدآباد میخواهد قوی بودن منطق انقلاب و امام (ره) را این بار با رسم شکل (!) به مدعیان خط امامی دیروز ثابت کند. به راستی طمانینه، قدرت و حوصله انقلاب اسلامی در فهماندن بدیهیترین مطالب به احمقترین دشمنان داخلی و خارجی ستودنی است و این منطق شکست برنخواهد داشت!
در یادداشت امروز روزنامه شرق نیز رفتارهای عجیب ترامپ اشاره کرده و چنین نوشته: ویژگیهای روحی و شخصیتی ترامپ بهتدریج ظاهر میشود و او در حال تبدیلشدن به دردسری برای جهان است.ترامپ سه هدف دارد؛ اول، آمریکا کشور شماره یک در جهان باشد، دوم، همه کشورها و از جمله متحدان آمریکا در صورت لزوم باید بهنفع منافع آمریکا کوتاه بیایند و سوم، منافع و امنیت ملی اسرائیل که تاکنون زمین مانده باید به بهترین صورت استیفا شود. بهاینترتیب ساختارهای سابق مثل گروه هفت کشور صنعتی که روند اقتصاد جهانی را رقم میزدند، برای دونالد ترامپ مزاحم و بیمعنا شده و این برای اعضای این گروه که عمدتا اروپایی هستند، یک شوک محسوب میشود.
ترامپ تمایل نداشت در این اجلاس حاضر شود، زیرا ساختاری که خودش آن را به هم ریخته، دیگر جذابیتی برای او ندارد. وقتی ترامپ رسما علیه اروپا، کانادا، ژاپن و استرالیا اعلان جنگ تجاری کرده، دیگر چگونه با آنها روبهرو شود. همه اعضای گروه ۷ انتظار داشتند ترامپ حرفی برای گفتن داشته باشد و منطقی در این اجلاس بیان کند که توجیهکننده علت جنگ تجاری آمریکا باشد، ولی مشاهده کردند ترامپ مرد منطق و دلیل و استدلال نیست و به توافقات قبلی آمریکا با متحدان هم پایبند نمیماند. ترامپ با ترزا می، نخستوزیر بریتانیا هم که متحد اصلی او به حساب میآید، ملاقات نکرد؛ زیرا از توصیههای «معلم وارانه» او خسته شده و نمیخواهد ترزا دوباره نظم و منطق جهانی را برای او بازگو و تکرار کند! ترامپ منزوی شده، از شرکت در تمام جلسات و سازمانهایی که خودش آنها را به هم ریخته، خودداری میکند؛ زیرا نزد متحدان خود، حسابی کم آورده است و نمیخواهد آنان آشکارا زبان به انتقاد از او بگشایند. رئیسجمهور آمریکا در اجلاس گروه ۷ دیرتر شرکت کرد و زودتر هم آن را ترک کرد تا مجبور نباشد روی بیانیه گروه ۷ چانهزنی کند. برای اولینبار گروه هفت کشور صنعتی نام خود را به گروه ۱+۶ تغییر داد تا گویای اختلاف بقیه اعضا با آمریکا باشد و بیانیه مستقلی هم ارائه داد که بیانیه گروه ۶ بود.
آخرین تلنگری که ترامپ به گروه ۷ زد، درخواست برای بازگرداندن روسیه به این گروه بود. میدانیم این اقدامی تنبیهی بود که چهار سال پیش در پی اشغال کریمه و اوکراین و به پیشنهاد آمریکا انجام شد و بناست تا زمانی که روسیه به اشغال خود پایان ندهد، در گروه هفت کشور صنعتی پذیرفته نشود. اکنون با کمال تعجب اروپاییها که هنوز از ماجرای اسکریپال در بریتانیا و نقض حاکمیت این کشور آرام نگرفتهاند، مشاهده میکنند آمریکا تصمیمات و پیشنهادهای قبلی خود را به تمسخر گرفته و درخواست ورود روسیه به گروه هفت کشور صنعتی را دارد. اعضای گروه ۷ میدانند این نتیجه بخشی از توافقات نتانیاهو با پوتین بر سر ایران بود که قرار شد ترامپ دستمزد آن را با دعوت از روسیه به گروه هفت کشور صنعتی بدهد و این درخواست برای گروه غیرقابلقبول و بهعنوان باجخواهی روسیه و بیعرضگی ترامپ در قبال نتانیاهو تعبیر میشود.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشت امروز خود نوشت:آنچه برای دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا اهمیت دارد، اشتغال بیشتر، سرمایهگذاری بیشتر و موفقیت اقتصادی در کوتاهمدت و میانمدت برای امریکاست. هدف اصلی او این است که آنچه را در انتخابات وعده داده است، عملی کند و این روند را تا انتخابات بعدی ادامه دهد و به این طریق با عملی کردن وعدههای انتخاباتیاش برای دور دوم به ریاستجمهوری انتخاب شود و بعد از دو دوره، زمانی که کاخ سفید را ترک میکند، به عنوان یک رییسجمهور موفق و قهرمان در اوج از صحنه سیاسی امریکا خارج شود.آنچه در نشست گروه ٧ اتفاق افتاد، نشانهای از یک اختلاف نظر جدی و عمیق بود، اما به معنای آغاز جنگ تجاری نیست. همزمان، در درون امریکا هم دستهای ترامپ برای چنین رویکردی آنچنان باز نیست. منتقدان قدرتمند ترامپ، از اتحاد دو سوی آتلانتیک و ایستادن در کنار جهان غرب حمایت میکنند. همین امروز مشاهده کردیم که جان مککین که از جمهوریخواهان ارشد و ریشهدار امریکایی است، در واکنش به اقدام ترامپ در پس گرفتن امضایش، به متحدان امریکا خبر داد که هر دو حزب امریکا و شهروندان این کشور از استمرار روند گذشته همراهی و همکاری کشورهای غربی حمایت میکنند.
این نشان میدهد که حتی همحزبیهای ترامپ هم روش او را طرد میکنند. تصور من این است که ترامپ تلاش میکند رویه خود را ادامه دهد و با توجه به خصوصیات فردی و اشتیاقش به کسب پیروزی، بتواند دستاوردی اقتصادی و مالی به عنوان میراث سیاسی خود به جا بگذارد. سابقه ترامپ نشان میدهد که همواره علاقهمند است وارد بازیهایی شود و نهایتا از آنها به هر شکل ممکن، پیروزمندانه خارج شود. به گمان من شکاف میان ترامپ و متحدان غربیاش به معنای گرایش او به رقبای امریکا، به خصوص چین نیست. دیدگاه ترامپ به چین، مشابه همان نظری است که نسبت به اروپا، کانادا، مکزیک و متحدانش در اقیانوس آرام دارد. ترامپ معتقد است که چین هم مانند کشورهای دیگر در حال دوشیدن امریکا است و با سیل کالاهای ارزانقیمت و تجارت غیرمنصفانه در حال ضربه زدن به اقتصاد امریکاست.شاید امریکا بنیانگذار بسیاری از پایههای نظام کنونی جهانی باشد، اما امروز سیاستمداری از درون همین کشور، رهبر تجدیدنظر در این نظام شده است. ترامپ در حال پیش بردن انقلابی در نظام جهانی است که شاید در کوتاهمدت و میانمدت باعث رونق و شکوفایی در اقتصاد امریکا شود، اما بهتدریج و در بلندمدت میتواند به قدرت امریکا، چین و متحدانش لطمات جدی وارد کند.
روزنامه خراسان همچنین در یادداشت امروز خود نوشت:در شرایطی که تیم ملی در گروهی قرار گرفته است که خوش بینترین طرفداران فوتبال هم امیدی به صعودش ندارند و از طرف دیگر، با سناریویی که سر مربی تیم برای انتخاب بازیکنان اجرا کرد و بازیهای تدارکاتی که یکی یکی لغو شدند و همان تعداد محدود بازی هم با تیمهای ناشناخته و ضعیف بود که یا به زور بردیم یا باختیم، در این اوضاع که طراحی ساده و به دور از خلاقیت لباس تیم هم دغدغه دیگری شده بود برای مان و همزمان خبر رسید شرکت تولیدی کفش هم نمیخواهد به ما کفش بدهد، در میان این بلبشو که گویی کادر فنی تیم حوصله شان از بیکاری سر رفته و زودتر از بقیه راهی روسیه شده اند، طبیعتا دو آتشهترین طرفداران تیم ملی هم آتش طرفداری شان سرد و برد و باخت و صعود و سقوط تیم برایشان علی السویه شده است. شاید از دید عدهای هموطن، شعار تیم ملی که میگوید «۸۰ میلیون نفر، یک ملت و یک ضربان قلب» محدود شود به «۸ هزار نفر، یک گروه خاص و چند ضربان قلب»!
این تیم، تیم ملی کشورمان است، نه تیم فلان مربی و بهمان مدیر که برای ادب شدن آنها آرزوی باختش را داشته باشیم. این بازیکنان، فرزندان همین کشور و برادران ما هستند که خودمان با تشویق ها، حرص خوردن ها، حمایت کردنها و اشک ریختنهای مان به این جا رسانده ایم شان. حیف است که در این آوردگاه ملی، به بهانه مخالفت با طرز تفکر یا شیوه و روش، دست از حمایت آنها برداریم.
کوتاه سخن این که؛ به جای تلخ کردن این صعود مقتدرانه که با کمترین گل خورده اولین تیمی بودیم که راهی جام جهانی شدیم از کارشناس و مربی گرفته تا سلبریتی و مردم عادی، همگی یک صدا تیم ملی را تشویق کنیم. شک نداریم تک تک بازیکنان تیم ملی ما هدفی جز پیروزی در بازیهای پیش رو ندارند و با دل و جان و سر و پا و قلب شان برای پیروزی خواهند جنگید. پس چرا ما ۸۰ میلیون نفر دست در دست یکدیگر مانند کوه پشت یوزهای پارسی خوش تیپ مان نایستیم و از ته قلب برای موفقیت شان که همان موفقیت مملکت و ملت مان است دعا نکنیم؟
یادداشت امروز
روزنامه ایران نیز چگونگی شکل گرفتن سازمان همکاری شانگهای اشاره کرده و نوشته است: شی جینپینگ که هجدهمین اجلاس
سازمان همکاری شانگهای را عرصهای برای قدرت نمایی خود میبیند، برای برگزاری موفق نشست امسال 30 میلیارد یوان معادل 4.5 میلیارد دلار هزینه کرد تا این اجلاس انسجامی بیشتر داشته باشد. اما به هر صورت آنچه در مورد اجلاس شانگهای بر خلاف گروه هفت مشاهده میشود، این است که این سازمان به اتحاد بیشتر که مایه رشد و بالندگی است، اتکا دارد. هرچند علت تشکیل این سازمان در سال 2001 پرداختن به مشکلات مرزی و امنیتی بود اما این سازمان اکنون همان طور که ولادیمیر پوتین اشاره کرده است، به اهدافی کلانتر از آن زمان میاندیشد.این سازمان برای رسیدن به این نقطه در سالهای اخیر امکانی را فراهم کرده تا کشورهای عضو بحرانهای دو جانبه را برطرف کنند.
دیدارهایی که در جریان برپایی نشست امسال انجام شد نیز در همین راستا بوده است. برای نمونه این سازمان ترتیبی اتخاذ کرد تا در اقدامی بهنگام رهبران هند و پاکستان دیدار کرده و اختلافات بین یکدیگر را حل کنند.در چنین شرایطی برای ایران حضور در این سازمان بهعنوان عضوی اصلی میتواند بسیار مهم باشد. ایران از سال ۲۰۰۸ خواهان عضویت در این سازمان بوده و در شرایطی که امریکا از برجام خارج شده، این عضویت اهمیتی ویژه مییابد. سفر آقای
روحانی به چین که نخستین سفر خارجی او بعد از خروج امریکا از برجام است، سفری است که در بهترین زمان ممکن انجام شده است.در این نشست هرچند چین بواسطه ملاحظه کاریهای اقتصادی خود حمایت تام و تمامی از
ایران نداشت، اما در مقابل شخص پوتین، حمایت کامل خود از برجام و عضویت ایران در سازمان شانگهای را اعلام کرد. از همین رو صرف طرح این مسأله در نشست امسال، گامی رو به جلو برای عضویت ایران است؛ رویدادی که برای سازمان مزبور نیز اهمیت دارد. در حالی که گروه هفت در طول زمان کوچک شده و اکنون نیز دچار اختلاف است، سازمان همکاری شانگهای در حال بزرگتر شدن است. سال گذشته
هندوستان و پاکستان عضو این سازمان شدند و ایران نیز در چنین مسیری است. با چنین رویکردی میتوان پیشبینی کرد، بلوک شرق در حال تبدیل شدن به بلوکی قدرتمند است که میتواند به لحاظ اقتصادی، امنیتی و سیاسی، مقابل بلوک غرب بایستد و هماوردی کند.
روزنامه صبح نو نیز در یادداشت امروز خود نوشت:نشست جی ۷ نشان داد که آمریکا اساساً اعتباری برای اروپا قائل نیست و نه تنها نمیتواند از توافقهای امنیتی مثل برجام حفاظت کند که در مسائل بازرگانی و تجاری هم در مقابل ترامپ مستأصل است. ترامپ یک رییس جمهوری اقتدارگراست که کمتر مشاوره میپذیرد، اهل تعامل نیست، در موضع خود سرسخت است و سعی دارد بیشترین امتیاز را کسب کند و کمترین امتیاز را بدهد. فلسفه سختگیری او به اروپا دقیقاً مبنای تجاری و اقتصادی دارد. او میداند که با سرسختی میتواند امتیاز بیشتری از اروپا بگیرد. از همین زاویه میتوان نگرش ترامپ به اروپا را تحلیل کرد. ترامپ برای اروپا در تصمیمهای بزرگ سهمی قائل نیست و آنها را شریک اداره جهان نمیداند. در عوض از نبود روسیه در جمع کشورهای بزرگ صنعتی جهان گلایه میکند که این موضوع هم علاقه او به حذف اروپا در معادلات جهانی را بیشتر نشان میدهد. در چنین شرایطی باید برای دستگاه دیپلماسی ما عیان باشد که اتکا به اروپا برای ادامه برجام، مثل راه رفتن روی آب است و به نظر میرسد کسی ادعا کند که عاقبت این کار غیر از غرق شدن است. شاید جدی شدن فعالیتهای هستهای ایران فعلاً در قالب برجام بتواند کمی معادله را دگرگون کند. در این میان جدیتر شدن ارتباط با چین و روسیه هم میتواند گره گشای وضعیت اقتصادی کشور باشد. ما در سطح امنیتی نیازمند عوض کردن دست و یک بازی جدید هستیم. خارج از شرایط کنونی نیازمند ابتکار عمل دولت است. دولت نباید زیر بار بازی اروپا برود. چرا که حتی اگر نیت اروپا خیرخواهی هم باشد توان حفاظت از شرکتهای خود را ندارد. اروپای ضعیف در مقابل دولت اقتدارگرای ترامپ معادلهای است که ابتکار عمل از جناب روحانی میطلبد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.