به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «راهپیمایی بازگشت پیامدها و دستاوردها» منتشر و در آن آمده است:وقایع و تحولاتی که این روزها در فلسطین اشغالی روی میدهد، ازجمله اتفاقات نادری است که تأثیر شگرفی بر تغییر نامعادله نظام سلطه دارد، چراکه صحنهگردانان این رویدادها با ژست تمدن و احترام به حقوق بشر، از زشتترین و منفورترین سیاستهای صهیونیستی حمایت میکنند. پاسخ مرگبار اشغالگران به راهپیمایی غیرمسلحانه و مسالمتآمیز «بازگشت»، یکی از مصادیق ظالمانه و وحشیانه دنیای بهاصطلاح متمدن امروز است؛ دنیایی که صهیونیستهای کراوات زده در پشت تریبونها، حق 70 ساله بازگشت صاحبان اصلی سرزمینهای اشغالی را انکار میکنند و درعینحال، امنیت عاریهای خود را وسیلهای برای کشتار و جنایت جلوه میدهند. علیرغم اینکه هفت دهه از سنگینترین حمایتها از اسرائیل میگذرد، اما شواهد و قرائن غیرقابلانکار نشان میدهند که امنیت این رژیم جعلی نهتنها تثبیت نشده بلکه در بدترین وضعیت خود قرار دارد.
راهپیمایی بازگشت موجب پر شدن گسلهای اختلاف در میان گروههای مختلف فلسطینی شده و صفوف آنها را فشردهتر کرده است. با این ابتکار عمل، پروژه فاصله انداختن بین مردم و مقاومت با شکست مواجه شده و مردم فلسطین نهتنها به دلیل تحریمها و کمبودها، رهبران مقاومت را تحتفشار نمیگذارند، بلکه خود نیز آمادگی دارند تا در تشدید مبارزه گام برداشته و در هر اقدام شهادتطلبانهای مشارکت جدی نمایند. سران صهیونیست در این توهم به سر میبردند که محاصره زمینی، هوایی و دریایی غزه، حماس را در شرایطی قرار میدهد که برای شکستن حصر و تأمین معاش مردم، سلاح را زمین خواهد گذاشت و به آتشبس دائمی با اسرائیل تن خواهد داد. دولتهای صهیونیستی در این سالها منتظر بودند مردمی که در محاصره کامل طولانیمدت قرارگرفتهاند، گروههای مقاومت را وادار به پذیرش شرایط دشمن نمایند، اما برخلاف توقع تلآویو، جنبشها و گردانهای جهادی نه خود به رها کردن مقاومت مسلحانه در برابر اقدامات ارتش دشمن تن دادند و نه از سوی مردم مظلوم غزه برای پذیرش شرایط رژیم اسرائیل تحتفشار قرار گرفتند.
نکته مهم در این میان آن است که فلسطینیهای ساکن غزه این تهدید را به یک فرصت استثنایی تبدیل کرده و به یک ابتکار عمل روی آوردند. ابتکار آنان این بود که دشمن را برای هدفی بلندتر و استراتژیکتر از رفع محاصره تحتفشار قرار دهند که بر این اساس، سلسله راهپیماییهای بازگشت بهمنظور به شکست کشاندن توطئه «معامله قرن» شکل گرفت. معامله قرن که واسطهگری و عاملیت طیفی از کشورهای غربی، عربی و صهیونیستها را به دنبال داشت، با هدف زدن تیر خلاص بر پیکره مقاومت طراحی شد، ولی مجموع اعتراضات گسترده و جانفشانیهای فلسطینیها، حتی مانع از پذیرش آن از جانب تشکیلات خودگردان شده، چه رسد به مردم سازشناپذیر غزه. نقطه آغاز این طرح، انتقال سفارتخانهها به بیتالمقدس در روز نکبت بود، اما گروهها و جنبشهای مقاومت با همراهی مردم اجازه ندادند بازگشایی سفارت آمریکا به یک موج تبدیلشده و عملاً قدس به پایتخت رژیم غاصب صهیونیستی تبدیل شود؛ و بالاخره اینکه مدل مقاومت فلسطینیها، به بازوی اقتدار و دست برتر عدالتطلبان و آزادی خواهان تبدیلشده و به یقین، روزی خواهد آمد که فروپاشی هیمنه صهیونیستها بهعنوان ثمره جهاد خستگیناپذیر مجاهدان، موجبات تشفی خاطر این ملت مظلوم و بازگشت حقیقی به سرزمینشان را فراهم خواهد کرد.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان«FATF و سراب رفع تحریمها» منتشر شده و در آن چنین آمده است:نظر به لزوم بررسی عواقب الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیونهای جرایم سازمان یافته فراملی (پالرمو) و مبارزه با تامین مالی تروریسم (CTF) که در راستای اجرای توصیههای ۴۱ بندی برنامه اقدام FATF برای خروج از لیست سیاه اقدام در مجلس شورای اسلامی در دست پیگیری است. در ذیل بطور مختصر به تحلیل خدعه استکبار که این بار پس از برجام با هدف عضویت در کنوانسیونهای مسئلهساز بینالمللی و سراب رفع تحریمها و با هدف تنگتر شدن حلقه محاصره نظام اسلامی برنامهریزی گردیده است میپردازیم:
با توجه به اهداف خطرناکی که در پس پرده کنوانسیونهای جرایم سازمان یافته فراملی (پالرمو) و مبارزه با تامین مالی تروریسم در همراهی با سیاستهای توطئهگرانه آمریکا و غرب وجود دارد هرگز نباید امنیت اقتصادی، سیاسی و منطقهای کشور را به طناب سست حق شرط حقوق معاهدات که تفاسیر متفاوت از آن وجود دارد و بدتر از آن به اعلامیه تفسیری که فاقد ارزش حقوقی است پیوند زد. در جایی که حقوق مصرح کشورها به بهانههای مختلف در معاهدات بینالمللی و شورای امنیت سازمان ملل متحد نادیده گرفته میشود تکیه بر حق شرط برای حفظ مصالح ملی و امنیت ملی و منطقهای و اقتصادی کشور از چنگال گرگهای بینالمللی خطایی فاحش است. اینکه گفته شود که ۶۳ کشور با حق شرط عضویت این کنوانسیون را پذیرفتهاند هرگز دلیل موجهی برای اعلام حق شرط جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. چرا که هیچ کدام از این کشورها مانند جمهوری اسلامی ایران خواب راحت را از چشم استکبار جهانی نبودهاند و سیاستهای شیطان بزرگ و همدستان او را در منطقه به چالش نکشیدهاند؛ جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان با هویت اسلامی و انقلابی یک پدیده نوظهور و یک استثنا است که با هیچ کشور دیگری قابل قیاس نیست و از طرفی کدام یک از این کشورها توانستهاند از حق شرطی که در تقابل با منافع قدرتهای سلطه گر است استفاده کنند پیوستن به معاهدات خطرساز فوق با فریب حق شرط طعمهای است که شیطان بزرگ در کمین او است.
چنگ زدن دولت به طناب بیگانه برای حل مشکلات اقتصادی نه اینکه منجر به گشایشی در عرصه اقتصادی کشور نخواهد شد بلکه کشور را با شرایط دشوار تری مواجه خواهد ساخت. چرا که عواملی که دولت محترم در صدد است با اتکا به آنها مشکل اقتصادی کشور را حل کند هر یک اهداف شیطانی خاصی را علیه جمهوری اسلامی ایران تعقیب میکنند: آمریکا به دنبال براندازی نظام اسلامی، اروپا به دنبال منافع اقتصادی و توقف قدرت موشکی و منطقهای، FATF و کنوانسیونهای جرایم سازمان یافته فراملی و مبارزه با تامین مالی تروریسم به عنوان ابزاری در دست قدرتهای سلطهگر به دنبال تسلط بر امنیت اقتصادی سیاسی و منطقهای ایران اسلامی هستند. واقعیت این است مشکلات اقتصادی کشور در جمع گرگهای بینالمللی حل نخواهد شد و دولت و مجلس محترم میبایست راه دیگری را برای حل مشکلات اقتصادی کشور پیدا کنند، راهی که رهبر حکیم و هوشمند انقلاب اسلامی استراتژی آن را مشخص و مؤلفههای آن را تعیین و ستاد فرماندهی آن را اعلام فرمودهاند.
روزنامه وطن امروز هم در یادداشت امروز خود به آینده برجام پرداخته و نوشته:رهبر انقلاب اسلامی در سخنان هوشمندانهای که در مراسم بیستونهمین سالگرد ارتحال بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی بیان فرمودند، به نکات مهمی درباره برجام اشاره کردند: «کمککنندگان به جنگ روانی دشمن در داخل، امروز درصدد این هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل کنند. دولتهای خارجی به دنبال این هستند و عدهای در داخل هم تبلیغ میکنند که اگر این نشود، جنگ میشود. این همان خواست دشمن است. یک جمله کوتاه راجع به برجام بگویم: از برخی دولتهای اروپایی اینجور برمیآید که اینها توقع دارند ملت ایران هم تحریمها را تحمل بکند و با تحریمها دست و پنجه نرم کند و هم از فعالیت هستهای خود که نیاز قطعی آینده کشور است دست بکشد و همین محدودیتها را ادامه بدهد. من به این دولتها بگویم بدانند این خواب آشفته تعبیر نخواهد شد. ملت ایران و دولت ایران این را تحمل نخواهند کرد که هم تحریم باشند و هم در محدودیت هستهای و حبس هستهای قرار داشته باشند؛ این نخواهد شد».
براستی منظور معظمله از «توافق معیوب» چیست؟ چه کسانی «توافق معیوب» را خلق میکنند؟ مکانیسم شکلگیری «توافق معیوب» چگونه است؟ هزینهها و تبعات پذیرش چنین توافقی برای کشور چیست؟راههایی برای مواجهه با شکلگیری «توافق معیوب» وجود دارد. نخستین اقدامی که باید در این باره انجام شود، تعریف دوگانه «تعهد/ تضمین» به جای تعریف دوگانه «برد- برد» است! در جریان تصویب توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5، ما یک بار دوگانه برد- برد(!) را تجربه کردیم؛ همه تعهدات کشورمان- و به اذعان «یوکیا آمانو» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حتی اقداماتی بسیار فراتر از تعهدات تهران- سریعاً و قبل از اجرایی شدن برجام عملی شد و در مقابل، اکثر تعهدات طرف مقابل بویژه 2 هدف اصلی تهران از مذاکرات یعنی «برداشته شدن تحریمها» و «عادیسازی روابط بانکی- اعتباری با ایران» روی کاغذ باقی ماند. لازم است در چنین معادلهای، «تعهد طرف غربی» به «تضمین» تبدیل شود. اگر بنا به هر دلیلی این تضمین به کشورمان ارائه نشود، برجام یا هر معامله دیگری با غرب، دیگر موضوعیت نخواهد داشت.
دومین و مهمترین گام برای جلوگیری از انعقاد یک «توافق معیوب» با طرف غربی، مواجهه با «گفتمان انفعال» در حوزه سیاست خارجی و تبدیل آن به «گفتمان اقتدار» است. تجربه سالهای گذشته نشان میدهد تحقق یک «توافق معیوب» در دل «گفتمان انفعال» شکل میگیرد؛ یعنی جایی که ما خود را متاثر از سیاستها و رفتارهای طرف مقابل میدانیم. با این حال در «گفتمان اقتدار»، ما طرف مقابل را «تحت تاثیر» خود و رفتارهایمان قرار میدهیم. فرمان هستهای مقتدرانه اخیر رهبر انقلاب به سازمان انرژی اتمی در ذیل همین گفتمان قابل تحلیل است. تقویت این گفتمان، منتج به «اعمال قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری» ما در مقابل غرب میشود. با این حال در گفتمان انفعال، دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان تابعی از رفتارهای زیگزاگی و سینوسی طرف مقابل خواهد بود، بنابراین مطابق فرمایشات رهبر حکیممان، آنچه محاسبات غرب را در برهه زمانی حساس و سرنوشتساز فعلی بر هم میریزد، یکی تعریف عینی دوگانه «تعهد/ تضمین» و دیگری «تکیه بر گفتمان اقتدار» است. بدون شک در صورت تکیه بر این 2 اصل، هرگز شاهد انعقاد یک توافق معیوب هستهای با غرب و «تَکرار تجربه تلخ برجام» نخواهیم بود.
در یادداشت امروز
روزنامه شرق نیز چنین آمده است: براساس آمار ارائهشده در بسیاری از کشورها، مرگ و آسیبهای ناشی از خطاهای دارویی، هم از نظر تعداد صدمهدیدگان و هم از نظر هزینههای ازکارافتادگی و درمان بسیار بااهمیت است. در آمریکا سالانه نزدیک به ۸۰ میلیارد دلار بهدلیل خطاهای دارویی به اقتصاد آن کشور زیان وارد میشود (علت هفت درصد بستری در بیمارستانها) و بیش از هفتهزار نفر جان خود را از دست میدهند. براساس آمار
سازمان بهداشت جهانی، خطاهای دارویی در نسخ کشورهای توسعهیافته حدود پنج درصد و در کشورهای در حال توسعه تا ۶۰ درصد است که از این میزان نزدیک به ۱۶ درصد، آسیبرسان جدی و حدود یک درصد کشنده است. در ایران آمار دقیقی درباره میزان خطاهای دارویی و مرگومیر ناشی از آن در دست نیست، اما براساس آمار مربوط به کشورهای منطقه که ازسوی سازمان بهداشت جهانی منتشر شده است (۲۰ درصد خطای دارویی در کل نسخ) و چند تحقیق دانشگاهی در کشور، میتوان حدس زد که احتمالا سالانه حدود ۴۵هزار نفر در ایران بهدلیل خطاهای دارویی و عوارض ناشی از آن آسیب میبینند و متأسفانه حدود سههزار نفر جان خود را از دست میدهند. به همین سبب سازمان بهداشت جهانی از کشورها میخواهد برنامههایی را برای کاهش خطاهای دارویی با محوریت داروسازان در بیمارستانها و داروخانهها تدارک ببینند تا با ارائه مشاوره تجویز صحیح دارو به پزشکان، آموزش به پرستاران و ارائه آگاهی لازم به بیماران برای دارودرمانی درست، هم میزان خطاهای دارویی را کاهش دهند و هم اثربخشی درمان را بالا ببرند. متأسفانه رویه درپیشگرفتهشده در کشور ما برعکس سایر کشورهاست! با اینکه در سالهای اخیر قدمهای خوبی برای افزایش نقش
داروسازان بالینی و بیمارستانی در مراکز درمانی برداشته شده است.
طرحهایی برای ارتقای سطح خدمات در داروخانهها اجرا شده است، موضوع حذف تعرفه خدمات داروسازان در بیمارستانها و داروخانهها، عقبگردی بزرگ در نظام سلامت است که همه تلاشهای انجامشده در این سالها را بیاثر میکند و موجب وهن نظام درمانی کشور ما در سطح جهان خواهد شد.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشت امروز خود نوشت:درست ١٢ روز دیگر اعضای اوپک گرد هم میآیند تا درباره میزان کاهش یا افزایش تولید نفت تصمیم بگیرند. تفاوت این نشست با نشستهای قبل، از آنجا اهمیت مییابد که ...
امریکا از برجام خارج شده و با توجه به محدودیتهایی که ممکن است برای صادرات نفت ایران به وجود بیاید، جامعه جهانی نگران کم شدن عرضه نفت ایران است و بیم آن را دارد که قیمت نفت افزایش یابد. در این میان برخی اخبار منتشر شده که عربستان پذیرفته جای ایران را در بازارهای جهانی پر کرده و بتواند تولید خود را از ١٠ میلیون بشکه کنونی در روز به ١٢ میلیون بشکه برساند. اما این ادعای صعودیها تا چه اندازه درست است؟ در این رابطه میتوان گفت که عربستان شاید بتواند به لحاظ روانی برای کوتاهمدت بازار را آرام کند، اما قطعا قادر نخواهد بود سهم ٢،٨ میلیون بشکهای نفت ایران در بازار را پر کند. این کشور سالهاست ادعا میکند که قادر است ١٢ میلیون بشکه در روز نفت به تولید برساند، اما تا به حال هرگز نتوانسته بیش از ١٠ میلیون بشکه در روز را تولید کند. تنها در سالهای اخیر با توجه به سرمایهگذاریهایی که کرده توانسته یکصد هزار بشکه در روز به تولید خود بیفزاید که این رقم آنقدرها نمیتواند به بازار اطمینان لازم را بدهد.
از سال ١٩٨٠ میلادی که در صنعت نفت مشغول به کار شدهام و در جریان ریز قراردادها و سرمایهگذاریهای صورت گرفته در این صنعت هستم، به خاطر ندارم که عربستان توانسته باشد از پس تعهدات خود به بازار پس از کم شدن تولید نفت یک کشور برآمده باشد. آنان همواره دنبال افزایش سهم از بازار بودهاند و ایران تمایل داشته تا با کاهش تولید قیمتها را کنترل کند که این اختلاف نظر در اوپک بین ایران و عربستان سالهاست که وجود داشته است. عربستان در جریان جنگ عراق و داعش نیز وعده داده بود تا خلأ ناشی از کمبود نفت این کشور را جبران کند که نکرد. در حقیقت زمانی که باید سهم بالاتری از بازار را میگرفت نتوانست و امروز هم قادر نیست در میانمدت ابتکار عمل بازار را به اختیار بگیرد. اما امریکاییها در این میان چه میکنند. آنها مدعی هستند که روزانه ١٣ میلیون بشکه در روز نفت به تولید میرسانند که به نظر من رقمی غیر واقعی است و جای تردید دارد. ترفند امریکاییها تا اجرایی شدن تحریمهای خود علیه ایران آن است که با توجه به فرا رسیدن فصل گرما و کاهش تقاضا از این فرصت استفاده کرده و ذخایر استراتژیک خود را غنی کنند. این موضوع سبب خواهد شد تا برای چند ماه و پیش از فرا رسیدن فصل سرما، کمبود نفتی را احساس نکنند، اما قطعا برای ٤ ماه پایانی سال به مشکل برخواهند خورد و این ذخایر نمیتواند نیاز میان مدت شان را تامین کند. از سویی دیگر تابستان در امریکا فصل سفر است و معمولا امریکاییها با خودروهای شخصی شان به مسافرت میروند. این موضوع سبب خواهد شد عمر ذخایر استراتژیک شان کاهش یابد. پس امریکا و عربستان قادر به مدیریت بازار نفت در شش ماه آینده نیستند و تضمینهایشان در کوتاهمدت قابل اجراست. از این رو نفت ایران تقریبا جایگزینی جدی نخواهد داشت و اگر قرار باشد که در نشست اوپک سعودیها از ایران به عنوان یکی از اعضای مهم خود عبور کنند، نمیتوانند به خلأ به وجود آمده پاسخ گویند.
روزنامه خراسان همچنین در یادداشت امروز خود نوشت: در طول مدت زمانی که از آغاز تجاوز به یمن میگذرد این برای نخستین بار نیست که سعودیها قصد خارج کردن کنترل حدیده از دستان نیروهای مقاومت به رهبری انصارا... را در سر میپرورانند و بارها زیرساختها و مواضع نیروهای انصارا... در این منطقه را هدف حملات خود قرار دادهاند؛ بنابراین تصرف این بندر یا تکمیل محاصره آن، صنعا و دیگر استانهای تحت کنترل نیروهای انصارا... و متحدان آن را از منظر اقتصادی و غذایی بسیار در وضعیت بغرنجتری قرار خواهد داد. در واقع سعودیها امیدوارند با اشغال نظامی حدیده، حلقه محاصره علیه مردم یمن را تنگتر کرده و با ترکیبی از جنگ، محاصره نظامی و قحطی، آنها را به پذیرش خواستههای خود وادار کنند.۲-توسعه طلبی با چراغ سبز آمریکا:این ایده که علت اصلی آغاز جنگ عربستان سعودی و امارات در یمن، چشم طمع این دولتها به منابع طبیعی و جزایر زیبا و با موقعیت استراتژیک این کشور است از سوی بسیاری از تحلیل گران مطرح است.
در اثبات این ادعا میتوان به ذخایر نفتی یمن که در حدود ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۹ برآورد شده است، اشاره کرد. به طور کلی نگرشی وجود دارد که معتقد است آیندۀ رقابتهای استراتژیک جهانی در اقیانوس هند شکل خواهد گرفت. ٩ درصد تجارت جهانی و در حدود ۶٥ درصد کل نفت جهان از طریق دریا منتقل میشود. با در نظر گرفتن اهمیت انرژی و میزان گسترده تجارت دریایی، بهویژه بهخاطر نقش فزایندۀ اقتصاد کشورهای هند و چین، پیش بینی میشود کانون رقابت بین قدرتهای بزرگ در آیندۀ نزدیک، اقیانوس هند خواهد بود. بر این اساس، دسترسی یا تسلط بر بخشی از این اقیانوس در آینده قدرت کشورها اثرگذار است. به همین دلیل برای بسیاری از کشورها از جمله همسایگان یمن و قدرتهای بین المللی، تحولات سیاسی یمن به طور چشمگیری مورد توجه قرار دارد به ویژه آن که دولت مستقر میتواند اجازه استقرار نیروهای نظامی دیگر کشورها را در این منطقه استراتژیک صادر کند. تحقق هر کدام از دوسناریوی گفته شده معادلات یمن را بسیار تغییر خواهد داد. سناریوی اول یعنی تشدید محاصره به منظور کاهش مشروعیت و حمایت از انصارا... و دولت صنعا در میان قبایل و مردم یمن بر اثر رسیدن به مرز فاجعه انسانی، محتملتر به نظر میرسد و این سیاست غیرانسانی تاکنون یکی از راهبردهای سعودیها در یمن طی سه سال گذشته بوده و خواهد بود؛ بنابراین انصارا... باید برای این چالش و خطر تدبیرهای جدی و فوری اتخاذ کند. ضمن آن که قبایل ساحلی و غرب صنعا چندان به انصارا... وفادار نیستند و در صورت سقوط حدیده ممکن است به ائتلاف سعودی بپیوندند. اما دومین سناریو یعنی توسعه طلبی سعودی- اماراتی با چراغ سبز آمریکا با توجه به تیم ترامپ و روشنتر شدن سیاست منطقهای وی، چندان دور از انتظار نیست. تحولات میدانی جاری در یمن نشان میدهد چگونه مطامع و ماجراجویی شاهزادههای اماراتی و سعودی را درگیر نبردی کرده است که منجر به جان باختن بیش از ۱۰ هزار نفر شده است و عملا چشم اندازی برای حل سیاسی آن با ادامه حضور این دو شاهزاده جنگ طلب وجود ندارد.
یادداشت امروز
روزنامه ایران نیز به
زمان عضویت ایران در شانگهای اشاره کرده و نوشته:ایران از تیر ۱۳۸۴ (جولای ٢٠٠٥) تاکنون در وضعیت ناظر و بدون حق رأی در سازمان همکاری شانگهای به سر میبرد و هنوز با درخواست عضویت ایران در این سازمان منطقهای موافقت عملی صورت نگرفته است و به جرأت میتوان گفت: در بین موضوعات و مسائل متعدد در سطح اوراسیا، دو موضوع عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و مذاکرات مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر، از جمله فرسایشیترین و طولانیترین موارد در سیاست خارجی ایران بهشمار میرود. سفر دکتر
حسن روحانی، ریاست جمهوری ایران به چین و شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری
شانگهای در چینگدائو بار دیگر موجب توجه رسانهها و افکار عمومی به موضوع عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای شده است. تا پیش از توافق هستهای ایران (برجام)، اصلیترین مانعی که بر سر راه تبدیل عضویت ایران از موقعیت ناظر (بدون حق رأی) به اصلی (دارای حق رأی) مطرح میشد، قطعنامههای تحریمی
شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در «اوفا»ی روسیه در جولای ۲۰۱۵ که به فاصله زمانی اندکی پیش از توافق هستهای ایران و ۱+۵ برگزار شد، توافقی مبنی بر دستیابی به یک «فرمول سازش» حاصل شد که براساس آن باید علاقه تهران به توسعه همکاری با سازمان همکاری شانگهای زنده نگه داشته شود. به موجب این فرمول، به ایران ضمانت داده شد که روند اعطای عضویت کامل در سازمان به این کشور، نه بعد از رفع تحریمهای بینالمللی بلکه بلافاصله بعد از انعقاد توافقهای اولیه درباره برنامه هسته ایاش آغاز شود. اما با وجود تصویب برجام در ژوئن ۲۰۱۵ که جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه از اعضای مهم سازمان همکاری شانگهای نیز نقش مؤثری در آن داشتند و نیز به موازات تبدیل عضویت دو کشور هند و پاکستان که سالها همانند ایران در وضعیت ناظر به سر میبردند، سازمان همکاری شانگهای در دو اجلاس سران در تاشکند ازبکستان (۲۰۱۶) و آستانه قزاقستان (۲۰۱۷) از تبدیل عضویت ایران خودداری کرد و اکنون در اجلاس چینگدائو چین (۲۰۱۸)، دولت ایران انتظار دارد پس از گذشت نزدیک به ۱۲ سال، این روند تغییر کند.
ولادیمیر پوتین نیز در دیدار با حسن روحانی که در حاشیه این اجلاس صورت گرفت نیز به این موضوع اشاره کرد که «زمانی طولانی است که ایران در سازمان شانگهای بهعنوان عضو ناظر مشارکت داشته است. ما به خواست ایران برای عضویت کامل واقفیم، شما هم موضع ما در حمایت از عضویت کامل ایران را میدانید». باید به انتظار نشست و در عمل مشاهده کرد که اعضای اصلی سازمان همکاری شانگهای (روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان، هند و پاکستان) در اجلاس چینگدائو با این موضوع بویژه در شرایط کنونی ایران پس از خروج یکجانبه دولت امریکا از برجام چگونه مواجه میشوند.
روزنامه صبح نو نیز در یادداشت امروز خود نوشت: آمریکا میخواست ایران جزیره ثبات آن در آسیای جنوب غربی باشد و پهلوی ژاندارم و شاه آن؛ این راهبرد با برچیده شدن بساط پادشاهی شکست خورد و جمهوری اسلامی با ثباتی سکاندار منطقه شد که مستقل و غیروابسته بود. این استقلال مخل اقدامات و برنامههای نظام سلطه بوده و هست و بخشی از آن، متکی به سرزمینی بزرگ و حکم راهبردی عمیقی است که ایران به لطف الهی و کوشش مردمانش در اختیار دارد. اما اکنون به نظر میرسد توطئه آمریکایی تغییر جهت داده و آنها یکپارچگی کشور را هدف خود قرار دادهاند، چرا که ایران واحد اگر زیر فشار غرب رها شود، به قدرتی تبدیل خواهد شد که مهارناشدنی است. نشانههای این واهمه را در سخنان رییسجمهوری و وزیر خارجه آمریکا میتوان مکرراً دید، بهویژه آنجایی که پمپئو وعده میدهد آشوبهای خیابانی را به خیال خام خود در ایران شکل خواهند داد. این یعنی رهاکردن سناریوی حمله نظامی و رفتن به سراغ افزایش فشار داخلی آن هم با اتکا به شکافهای اقلیتی و نهایتاً چندبخشی کردن کشور. افزایش حجم خبرسازیها و حملات رسانهای از سه مدخل سعودی، اسرائیل و اروپا را نیز میتوان در همین چارچوب تحلیل کرد و تقسیم کاری که برای دستکاری در ذهنیت ایرانیان ایجاد کردهاند؛ و روشن است که این رویه یک راهحل بیشتر ندارد؛ استحکام ساخت درونی در سه عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.