دو روایت متفاوت کارگردان خراسانی از شکسپیر/استقبال مردمی از نمایشی که چهره ندارد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش "دو روایت از شکسپیر" به نویسندگی و کارگردانی اصغر نوری این شب ها میهمان یکی از قدیمی ترین تماشاخانه های شهر تهران است. این نمایش در شب های ابتدایی خرداد ماه در سالن سنگلج روی صحنه رفته است.
این نمایش برخلاف آثار دیگری که در تهران روی صحنه میروند چهره های سینمای و یا ورزشی ندارد اما توانسته با استقبال خوب مخاطبان روبرو شود. غزاله رشیدی، محمدرضا چرختاب و اصغر نوری بازیگرانی هستند که در این اثر به ایفای نقش پرداخته اند.
اتللو به روایت یاگو و هملت به روایت هوراشیو دو ژانر متفاوتی هستند که اصغر نوری در نمایش خود به مضمون و مفهوم آنها پرداخته است.
اتللو به روایت یاگو: بعد از مرگ دزدمونا و اتللو، یاگو به جرم توطئه و خیانت، محکوم به مرگ می شود. او از سربازی که مامور اعدام اوست اجازه می خواهد کمی ساز بزند و کل ماجرا را از دیدگاه خود برای او تعریف می کند.
هملت به روایت هوراشیو: هملت قبل از مرگ از هوراشیو می خواهد شهر به شهر برود و قصه زندگی او را تعریف کند تا حقیقت برای همه روشن شود. هوراشیو و نامزدش، دزدمونا، شهر به شهر می روند و حالا از تهران سر درآورده اند. می خواهند قصه هملت را با استفاده از شیوه های تئاتر ایرانی، نقالی و پرده خوانی، روایت کنند.
نمایش "دو روایت از شکسپیر" از جمله نمایشهایی است که کوشیده با تحلیلی درست، فضایی را پیش آورد تا بتوانیم با درکی امروزی به دیدگاهی آگاهانه دست پیدا کنیم. در واقع اهمیت این نگرش همچنین سبب شده است تا در عصر حاضر موقعیت نمایشی در قاب صحنه، روایتی با ساختار نوین را به تصویر بکشد.
باید یادآور شد بیان روایت در این اثر با تمهیدات لازم تلاش دارد تا جهان خود را با شاخصهایی چون قابلیت دلیل پرداخت به متون کهن نمایشی، تغییر لحن و تمایز در دیدگاه را به مخاطب معرفی کند. لذا این شاخصها با باورهایی که از تحقیق و پژوهش در متن به نگارش در آمده این نمایش مشهود است شکل گرفته و بعد از آن با طراحیهایی که در ارکان دیگر نمایش وجود دارد مشخص شده است.
البته در این میان سبک کمدی که از سوی نویسنده و کارگردان این نمایش انتخاب شده دلیل دیگری است که باید از آن به عنوان یکی از راهکارهای مهم نام برد. زیرا با در نظر گرفتن این سبک، لحن اثر نیز در باورپذیری مخاطب کارکردی دو چندان پیدا کرده است. حال با این توضیح که لحن طنز نیز در لایه زیرین سبک این نمایش قرار دارد و به نوعی باعث شده است که دیالوگها با آنکه برگرفته از محتوا و روایت کلاسیک هستند با زبانی عام و امروزی بیان شوند و بیشتر از همیشه در خدمت کلیت اثر قرار بگیرند.
بنابراین با این مزایا در یک اثر، مخاطب با فرمی روایی رو به رو است که بنابر بی حد و مرز بودن نوع نگاه به متون کهن تحت تاثیر شیوه نمایشهای ایرانی قرار دارد و شخصیتهایی چون اتللو، هملت، دزدمونا و اوفلیا به ساحتی در میآیند که ماجرای زندگی خود را با پرده خوانی و نقالی بازگو میکنند.
بنابراین باید گفت ترکیب فرم روایی اثر و استفاده از شیوه نمایشهای ایرانی کارکردی است که در این نمایش میتواند مخاطب را بیشتر به دنبال کردن وقایع ترغیب کند. البته طراحی روایت در این نمایشنامه تاکیدی بر دلیل استفاده از شیوههای نمایش ایرانی را با موقعیت مکانی نیز مجدد تکرار میکند.
ورود هوراشیو و دزدمونا به ایران در قالب راویهای دورگرد نیز تاثیرات این تمهید را به طور واضح بیان کرده است. البته این ساختارشکنی باعث شده است متوجه شویم که ضرورت استفاده از شیوههای نمایشی در ایران تا چه اندازه میتواند در جهت انتقال مفاهیم موثر واقع شود.
با در نظر داشتن این خصوصیتها، شخصیتها به مخاطب خود نزدیک میشوند و در پارهای از زمان نمایش (نیمه پرده دوم) آنها را در روی صحنه با خود همراه میکنند تا انتقال مفهومی در حالتی ساده و بدون پیچیدگی رخ بدهد.
در نمایش "دو روایت از شکسپیر" استفاده موسیقی زنده از دیگر مواردی است که در کنار طراحی صحنه مناسب، اهرمی است که مسئولیت فضاسازی را برعهده دارد و میکوشد به صورت موازی هم راستای فرم و محتوا پیش برود. همچنین این خواسته در اجرای دوم یعنی «هملت به روایت هوراشیو» دو چندان میشود زیرا که پرده خوانی در این بخش کارکرد زیادی دارد، به طوری که روایها یعنی هوراشیو و دزدمونا تحت تاثیر این مقوله روایت خود را با موسیقی و میزانسنهای مناسب بازگو میکنند.