سازمان ملل متحد در سیطره زور آمریکا و گنج قارون/ جنگ سوریه، عراق و یمن نمونههایی برای بی کفایتی این نهاد بین المللی
به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی ، یکی از مسائلی که در سالیان اخیر در مجامع بین المللی بارها مورد توجه و مورد مطالبه بسیاری از کشورها بوده است بحث ضعف سازمان ملل متحد در انجام وظایف خود و لزوم بازنگری در ساختار آن است
از جمله دلایل انتقاد به این سازمان بی تحرکی و عدم برخورد با دولتهای متخاصم و متجاوز است. دولتهایی که زیر سایه این سازمان با بهانه تراشیهای تکراری به کشورهای مظلوم و بی گناهی همچون یمن، عراق، سوریه و ...یورش میبرند و هزاران نفر از مردم بیگناه این ممالک را به خاک و خون میکشند.
سازمان ملل یک نام فرمایشی است
اوج این بیدرایتی و ضعف در وظایف سازمان ملل متحد را میتوان در صدور صرف توصیه نامه و ابراز نگرانی در موضوع فلسطین اشغالی دید. فلسطینی که بیش از 6دهه است مورد تهاجم یک رژیم غاصب قرار گرفته و عدهای معدود از کشورها هم از این تجاوز حمایت میکنند. سازمانی که در سیطره کشورهای زورگو است و از سازمان ملل بودن فقط و فقط نام آن را یدک میکشد.
سازمان ملل متحد در سیطره زور آمریکا و گنج قارون
این ناکارآمدی بازیچه بودن و البته بی عرضگی سازمان ملل که مورد اعتراض آزادی خواهان جهان قرار گرفته است روز به روز در حال بیشتر شدن است تا جایی که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود سران قوا، مسئولان، کارگزاران و جمعی از مدیران ارشد دستگاههای مختلف کشوری و لشکری عصر چهارشنبه (۲خرداد) به این موضوع اشاره داشته و فرمودند: سازمان ملل انصافاً در طول این سالها خوب عمل نکرده است؛ تحت نفوذ آمریکا حرف زده، اقدام کرده و کار کرده که خب مشاهده کردهاید و دیدهاید؛ یک دبیرکل، حرکتِ سعودیها در یمن را محکوم کرد، فردای آن روز آمد، محکومیّت خودش را محکوم کرد و پس گرفت! از او پرسیدند، گفت خب دیگر، فشار بود، فلان بود. فشار هم دوجور است: فشار پول و فشار زور؛ پول را قارونهای خلیج فارس با پولهای نفتی تأمین میکنند، زور را هم آمریکا. سازمان ملل متأسفانه تحت تأثیر آمریکا قرار داشته.
با این روندی که سازمان ملل در پیش گرفته است بازنگری در ساختار این سازمان ضروری به نظر میرسد. سازمانی که بیش از 7 دهه عمر دارد اما خروجی مدنظر ملت ها را نداشته و صرفا یک ابزار برای برخی کشورهای زور گو از جمله آمریکا و انگلیس و فرانسه بوده است.
جنگ سوریه، عراق، یمن نمونههایی برای بی کفایتی سازمان ملل
تهاجم این کشورها به سوریه، عراق، افغانستان و لیبی در سالیان اخیر و حتی تهاجم ناجوانمردانه به ایران در سال 1980 نمونههایی از عدم قدرت این سازمان است که به علت ابزار بودن باعث جنگ های مذکور در جهان گردید.
نقضهای گسترده حقوق مردم حتی در خود آمریکا مثل رفتار جنایتبار دولت آمریکا و پلیس آمریکا با سیاهپوستها،آتش زدن مرکز داوودیها در زمان کلینتون، آزادی فروش اسلحه و کشته شدن فراوان مردم از جمله دیگر مواردی است که بی کفایتی سازمان ملل را بیش از گذشته اثبات میکند.
در رابطه با ضعف شدید و ساختاری این سازمان و اثبات بی اختیاری آن همچنین میتوان به ایجاد داعش و حمله این گروهک تروریستی به عراق و سوریه توسط آمریکا و متحدانش و تجاوزهای عربستان سعودی به کشور یمن اشاره کرد که هیچ واکنش درخور نام این سازمان را به همراه نداشته است.
سازمان ملل متحد نهادی بینالمللی است که در پی ناکارآمدی جامعه ملل در جلوگیری از مخاصمات مسلحانه بینالمللی در گستردهترین و وحشتناکترین جنگ تاریخ بشر یعنی همان جنگ جهانی دوم بوجود آمده است.
کشورهای فاتح جنگ با عنایت به تجربه جامعه ملل و ضعف آن نهاد در جلوگیری از شعلهور شدن جنگ جهانی مجدد و همچنین برای نظمدهی به دنیای پس از جنگ گردهم آمده و جهت تأسیس سازمانی قدرتمند، نشستهایی برگزار کردند که منجر به تأسیس سازمان ملل متحد در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ گردید و منشور آن به تصویب کشورهای چین، فرانسه، انگلیس، ایالات متحده، اتحاد شوروی و دیگر امضا کنندگان رسید.
بر اساس منشور ملل متحد، ایجاد صلح و امنیت بینالمللی، حفظ کرامت ذاتی انسانها، حق انسانها در تعیین سرنوشت کشورها، عدم مداخله کشورها در امور داخلی دیگر دولتها، رعایت حقوق بشر، برابری و توسعه روابط دوستانه ملتها و در مجموع ایجاد جهانی عاری از سلاح و ناامنی، عمدهترین کار ویژه سازمان ملل مطرح گردید.
سازمان ملل که بر ویرانههای جنگ جهانی دوم بنا گردید، هرگز نتوانست حتی به اصول اعلامی خود پایبند بوده و نوید بخش جهانی بهتر برای زندگی بشر باشد. نگاهی به تاریخ عملکرد این سازمان در بیش از هفتاد سالی که از عمر آن میگذرد نشان دهنده ناکارآمدی این سازمان در طول حیات خود بوده است.
کارنامه ای ضعیف و غیر قابل قبول از سازمانی که فقط نظاره گر است
پر واضح است سازمان ملل تاکنون نتوانسته در پیشگیری و حل بحرانها و معضلات منطقهای و جهانی کارنامهای بهتر از جامعه ملل داشته باشد، بلکه حتی ضعیفتر از آن نیز عمل کرده و فقط نظارهگر این بحرانها بوده است و مطلقاً نتوانسته عملکرد قابل قبولی از فعالیتهای خود ارائه کند.
فارغ از مباحث تاریخی، نگاهی به بحرانهای فزاینده جهان امروز نشان از سیر قهقرایی این سازمان است؛ چراکه اهداف سازمان در مقایسه با عملکرد آن به یک مزاح بسیار تلخ شباهت دارد و عملکرد این سازمان در حمله خودسرانه آمریکا به عراق، بحران بالکان، چشمپوشی از جنایتهای رژیم صهیونیستی بحرانهای آفریقا همراهی با نسلکشی مسلمانان در سوریه و عراق، گرفتن پول از عربستان جهت حذف رژیم جنایتکار آل سعود از فهرست سیاه ناقضان حقوق کودک و... همه مؤید آن است که اهداف و آرمانهای این سازمان از سند مکتوب منشور فراتر نرفته و هیچگاه رنگ اجرا به خود ندیده است.
دستاورد هیچ از زبان اعضای سازمان ملل
در همین راستا خانم رابینسون کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در پنجاهمین سال تأسیس سازمان ملل گفته است: «در این پنجاهمین سالگرد موردی برای جشن گرفتن، تبریک گفتن و خوشحالی کردن وجود ندارد. نمیتوانیم ادعا کنیم که طی این پنجاه سال فعالیت در زمینه حقوق بشر، دستاورد قابل توجهی در کم کردن موارد نقض حقوق بشر داشتهایم.
در همین دهه دو بار شاهد کشتار دسته جمعی علیه صدها هزار افراد انسانی بودهایم. تجاور به عنف به عنوان یک سلاح سیستماتیک در جنگ مورد استفاده قرار میگیرد و هیچ اعتنایی به اسناد حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بینالمللی نمیشود. صدها میلیون نفر در فقر شدید زندگی میکنند و از بدی تغذیه، بیماری و فقدان امید به زندگی رنج میبرند. میلیونها کودک به خاطر نداشتن آب سالم یا ابتلا به بیماریهایی که قابل پیشگیری است، میمیرند.»
سیاسی کاری و تبعیض عامل اصلی این بی کفایتی است
در حال حاضر میتوان گفت: ناکارآمدی این سازمان با عملکردهای گزینشی و سیاسی کردن حقوق بشر به اوج خود رسیده و با چالشهای اساسی روبهرو شده است. به گونهای که حقوق بشر با خشونت و جنگ، ترور و تروریسم، فقر و مهاجرت، بیخانمانی و آوارگی مکرر و مستمر قرین گشته است. هیچ انسان آزادهای در جهان باور ندارد که این سازمان در خدمت نوع بشر است. این سازمان نه تنها از اصول خود عدول کرده، بلکه در خلاف جهت اصول خود نیز حرکت میکند.
فشار به هر ملتی که قصد پیشرفت دارد و میخواهد روی پای خود بایستد در سرلوحه برنامههای این سازمان ابزار محور قرار دارد. در واقع میتوان گفت: این نهاد بینالمللی بیطرف نیست، به دنبال اجرای عدالت در جهان نمیباشد و رفتاری غیرمنطقی از خود بروز میدهد، لذا به ابزاری در دست کشورهای غربی تبدیل شده است، چنانچه صرفاً نماینده ابرقدرتها در جهان است و تحت تأثیر و نفوذ شدید آمریکا و متحدانش قرار دارد.
صلحی عادلانه و پایدار تنها در سایه عدالتمحوری و احترام به حقوق و منافع همه کشورها محقق میشود
باید گفت که سازمان مللی که وارد هفتاد و سومین سالگرد خود میشود جایی برای جشن گرفتن ملتها باقی نگذاشته است و کشورها از این موضوع به عنوان دستاورد بشریت اظهار خوشحالی نمیکنند و این امر ضرورت بازنگری در ساختار سازمان ملل که مورد درخواست بعضی از کشورها از جمله ایران باشد را میطلبد؛ چراکه دستیابی به صلحی عادلانه و پایدار در تمام نقاط جهان، تنها در سایه عدالتمحوری و احترام به حقوق و منافع متقابل دولت- ملتها در چارچوب قوانین و تعهدات حقوق بشر و پرهیز از هرگونه انحصارطلبی و منفعتخواهی سازمانها و نهادهای بینالمللی امکانپذیر خواهد بود.